این مقاله، روش شناسی معنابخشی دروین را به عنوان یکی از شناخته شده ترین نظریه های علم ارتباطات معرفی نموده و به بررسی دلالت های آن در فرآیندهای پژوهشی علوم انسانی می پردازد. مقصود از معنابخشی، فرآیند ساخت چارچوب ذهنی از موقعیت های پیرامون است به نحوی که رفتار فرد براساس آن معنادار شده و هدایت می شود. مدل های موجود معنابخشی، علی رغم تنوع گسترده نظری، فرآیند معنابخشی را بخشی حیاتی از کنش انسان، خصوصاً در حیطه های تخصصی درنظر می گیرند. روش شناسی معنابخشی دروین یکی از دو نظریه پیشگام در این حیطه است. این فرانظریه با مجموعه ای از انگاره های فلسفی در مورد انسان و ماهیت ارتباط انسانی، روش شناسی خاصی را بر مبنای این انگاره ها ارائه می دهد. روش شناسی معنابخشی با تأکید بر پیچیدگی ارتباط انسانی، نگاهی انتقادی نسبت به روش های پژوهشی متداول در علوم انسانی داشته و سعی دارد تا مزیت های روش های کیفی و کمّی را حفظ نموده و در عین حال در راستای اصول اولیّه ارتباطات گام بر دارد که ماحصل آن، روش شناسی بسیار منعطفی است که قابل استفاده در حیطه های مختلف علوم انسانی می باشد. در این مقاله، روش شناسی معنابخشی دروین هم در سطح فرانظریه ای و هم در سطح روش شناختی مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به تعدادی از پژوهش هایی که با به کارگیری این روش اجرا شده اند، اشاره شده و درنهایت، رویکرد معرفت شناختی این روش به پژوهش در حیطه علوم انسانی مورد بحث قرار گرفته است.