مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۴۱.
۴۴۲.
۴۴۳.
۴۴۴.
۴۴۵.
۴۴۶.
۴۴۷.
۴۴۸.
۴۴۹.
۴۵۰.
۴۵۱.
۴۵۲.
۴۵۳.
۴۵۴.
۴۵۵.
۴۵۶.
۴۵۷.
۴۵۸.
۴۵۹.
۴۶۰.
عشق
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف سلامتی خانواده و کاهش تعارضات زناشویی به بررسی عوامل کاهنده ی آن از جمله خودشناسی، عشق و هوش هیجانی پرداخت که بوسیله نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی از مراجعین زوج مراکز مشاوره شهر تهران، 248نفر نمونه (115 زن و 133 مرد) انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات پرسشنامه تعاارضات زناشویی ثنایی و همکارن (1396)، پرسشنامه خودشناسی قربانی و همکاران (2008)، پرسشنامه عشق استرنبرگ (1986)، پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ (1380) بودند. داده های پیمایش پس از گردآوری با استفاده از رگرسیون گام به گام بررسی شدند. یافته ها حاکی از آن است که متغیرهای خودشناسی، عشق و هوش هیجانی جمعا 54 درصد از واریانس تعارضات زناشویی را تبیین می کند و اثر متغیر عشق، خودشناسی و هوش هیجانی بر کاهش تعارضات زناشویی به ترتیب بیشتر است. با توجه به نتایج این مطالعه تدوین یک پروتکل آموزشی – درمانی دقیق برای زوجین با هدف کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت جامعه پیشنهاد می شود. نتایج نشان داد که خودشناسی، عشق و هوش هیجانی در پیش بینی کاهش تعارضات زناشویی نقش معنی دار دارند.
بررسی و نقد استدلال غیر اخلاقی بودن ازدواج: عشق قوام بخش ازدواج(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
171 - 190
حوزه های تخصصی:
ازدواج، نهادی ماندگار و پویاست که نقشی قابل توجه و انکارناپذیر در توسعه و تکامل جوامع بشری داشته است. تاریخ، بیانگر الگوهایی بسیار متنوع از ازدواج در ادوار مختلف است. بحث های تاریخی و تحولات ازدواج، زمینه ساز تفاوت رویکردهای فیلسوفان اخلاق به مسئله ازدواج می باشد. در دوران معاصر برخی فیلسوفان در مخالفت با اخلاقی بودن ازدواج، استدلال های مختلفی اقامه کرده اند. دن مولر ازدواج را مشروط به عشق می داند و معتقد است اینکه زوجین قول می دهند که به یکدیگر عشق بورزند، تعهد و قول دادن به چیزی خارج از اراده انسان است. او پس از تبیین شیوه های مختلف پیمان ازدواج، استدلال می کند که هیچ یک از پیمان های ازدواج ماندگار نیستند و اغلب آنها شکست خورده و به طلاق ختم می شوند، در نتیجه، ازدواج عملی غیراخلاقی و نادرست است. در این مقاله، استدلال مولر به روش تحلیل عقلی نقد و بررسی می شود. اشکالات متعددی به استدلال مولر وارد است از جمله؛ ارادی و اختیاری بودن زمینه های بروز احساسات، نادیده گرفتن ارزش روزهای خوش زندگی افراد متأهل، ضروری نبودن عشق برای ازدواج در ادوار مختلف و بومی بودن استدلال. همچنین نویسندگان تعریفی از عشق بر اساس فضائل اخلاقی ارائه می کنند که بر اساس آن، عشق در واقع عشق به فضایل و خوبی ها است و زمانی از بین می رود که معشوق، خوبی ها و فضایل خود را از دست بدهد. در نتیجه، استمرار عشق منوط به آن است که زوجین، خوبی ها و کمالات خود را تقویت کنند. بنابراین شرط ازدواج، رشد فضایل اخلاقی و تکریم متقابل زوجین است.
بررسی نسبت مولوی با عشق در دیوان شمس تبریزی بر اساس پیوندهای عاطفی چهارگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۲۰۶-۱۷۵
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین واژگان، مفاهیم و ارکان علم عرفان، عشق است. این پدیده در نزد عرفا و روان شناسان به عنوان عامل رفتار و معرفت محسوب می شود. چنین اعتباری باعث برقراری پیوندهای عاطفی متنوع و شگفت انگیزی بین شاعران و عارفان با پدیده عشق و با سایر پدیده ها شده است. از آنجا که بسامد واژه عشق در آثار مولوی بیش از سایر عرفای شاعر است، بدین خاطر از سوی قاطبه ادبا و مولوی پژوهان مبنای اندیشه، تخیل و رفتار او همین پیوند عاطفی شدید و عمیق او با عشق پنداشته و فرض می شود. حال این پژوهش درصدد برآمد که بر اساس الگوی پیوندهای عاطفی بین شاعر و شیء فتوحی، به تحلیل این پنداشت و فرض در آینه دیوان شمس تبریزی بپردازد و بررسی کند که در واقع آیا مبنای رفتارهای مولوی همین پیوند عاطفی او با عشق است یا پیوندی از جنس دیگر است؟ سرانجام یافته ها و داده های پژوهش حاکی از این شد که اولاً الگوی فتوحی در اثبات وجود یا عدم پیوند عاطفی بین شاعران و اشیا (پدیده ها) و تبیین انواع آن کاربرد مفیدی دارد؛ ثانیاً اثبات شد که آن چهار پیوند اصلی الگوی فتوحی بین مولوی و عشق وجود دارد و حتی پیوندهای فرعی دیگری نیز بین این دو، غیر از پیوندهای الگوی فتوحی برقرار شده است؛ اما از بین این پیوندها، بیشترین پیوندی که بین مولوی و پدیده عشق برقرار شده، پیوند «وصف شیء» است و از چشم انداز الگوی پژوهش، پیوند وصف شیء ضعیف ترین، نازل ترین و پایین ترین سطح پیوند بین شاعر و یک شیء است و این پیوند، اساساً عاطفی نیست؛ پس پیوند بین مولوی و عشق، عاطفی نیست.
عشق و تغزّل؛ بُن مایه ی اصلی شعر حمید مصدق
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
93 - 120
حوزه های تخصصی:
رابطه بین هوش هیجانی و میزان عشق در دوران کرونا
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی و میزان عشق در دوران کرونا بود که با روش کمی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش، زنان و مردان متأهل و مجرد 20 تا 45 ساله با مدرک تحصیلی دیپلم تا دکتری در تهران، کرج، اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز بود که تعداد 100 نفر زن و مرد به صورت در دسترس انتخاب شدند. روش جمع آوری اطلاعات غیر تصادفی از نوع در دسترس بود که به دلیل بیماری کرونا پرسشنامه ها از طریق سایت پرسال به صورت لینک طراحی و از طریق یکی از فضاهای مجازی توزیع گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رگه هوش هیجانی شوت و مقیاس عشق مثلثی استرنبرگ بود که در اختیار آزمودنی ها قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و عشق رابطه معنادار وجود دارد.
تحلیل صدرایی از زندگی و معنا؛ مبتنی بر رویکرد فراطبیعت باوری ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۸
۱۳۲-۱۱۱
حوزه های تخصصی:
مواجهه با پرسش از معنای زندگی و یافتن پاسخ برای آن، یکی از مهم ترین دغدغه های انسان در تاریخ اندیشه بوده است. مسئله ی پژوهش حاضر، ارائه تفسیری از زندگی و معنا و تبیین عامل معنابخش زندگی از نظر ملاصدراست که مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد او در آثار خود «معنا» را به «هدف ارزشمند» تفسیر کرده که از طریق «کشفِ وج ودیِ معنا» قابل دست یابی است. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف جامع نگر، علاوه بر اینکه فراطبیعت را به عنوان عامل معنابخش زندگی لحاظ می کند؛ طبیعت و ناطبیعت را نیز در طول فراطبیعت، اما در سطوح پایین تر موجب معناداری می داند. وی حیات را به سان یک جریان واحد، شامل حیات دنیوی و حیات اخروی می داند و برای معنابخشیدن به زندگی، دیدگاه ترکیبی (خدا و جاوانگی روح) را پذیرفته و از تاثیر خدا در معنای زندگی از دو طریق «خدا به مثابه هدف ارزشمند» و «ارتباط مبتنی بر عشق» مدد می جوید.
نسبت عواطف و کُنش های رفتاری انسان از منظر ملاصدرا و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عواطف به مثابه یکی ازساحات گرایشات نفسانی نقش مهمی دربرانگیختگی رفتارآدمی دارد. ملاصدرا معتقدست که انسان دارای ساختار بینش مندانه ایست که متشکل از اجزاء مرتبط با یکدیگر بوده که رو به سوی غایتی دارند. این غایات به لحاظ اعمال جوانحی و جوارحی سنخیتی عمیق با عواطف دارند.اینکه عواطف چه ماهیت و چه پیوندی با اعمال انسان دارد دوپرسش اصلی پژوهش پیش رواست. ملاصدرا با اثبات وجود، عشق و اختیار، عواطف راعملی باطنی میداند که آدمی رابرجذب یادفع امور وکنش های رفتاری متناسب با آنها تحریک می نماید لذابرای ماهیت عواطف نقش اکتسابی قائل است.درمقابل سارترفیلسوف اگزیستانسیالیستی معتقدست عواطف و احساسات انفعال صرف نیستند بلکه ساختار اگاهی انسان را تشکیل داده، هدفمند و معنادارند لذا هرعملی که انجام می دهیم(آگاهانه باشدیانه) متأثر ازعواطف اند و شرط تحقق این عواطف نیز همان عمل است. درواقع ایشان معتقدند عواطف همراه با باورمندی اند یعنی مثلا ازرفتاری شاد می شویم احساس سرزندگی میکنیم و به موجب این احساس کارخیری انجام میدهیم مادرقبال این رفتارمسئولیت داریم همین مسئولیت عواطف واحساساتمان هستند که ما رادچار عشق، تنفر، و...میکنند زیرا این مائیم که عواطفمان را انتخاب میکنیم. بنابراین درمقاله حاضربرآنیم تا باروشی توصیفی_تحلیلی، باتوجه به قرابت های دیدگاه ملاصدراوسارتر در شناختی بودن عواطف، ازیکسو تاثیر چشمگیر رویکرد این دوفیلسوف را که تا حدودی درپژوهش های موجود کمرنگ واقع شده است رانشان دهیم و ازسوی دیگر با مقایسه آراء شان، به وجه شباهت ها و تفاوت ها دست یابیم تااز قِبل آنها پاسخی قابل قبول به پرسش از چیستی نقش عواطف درکنش های رفتاری انسان دست یابیم. شماره ی مقاله: ۸
تحلیل عشق و پیامدهای معرفت شناسانه آن در اندیشه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
51 - 73
حوزه های تخصصی:
عشق یکی از واژه های مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز به شمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمی توان آن را از راه روش های رایج در علوم و در قلمرو تفکر اولیه حل و فصل کرد، بلکه باید اذعان کرد که آن را باید در حوزه تفکر ثانویه مورد تامل قرار داد. همچنین از دیدگاه مارسل راز عشق به ساحت «بودن» متعلق است، نه به قلمرو «داشتن». در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی، سعی کرده ایم خطوط کلی اندیشه او را در این باب بیان کرده و لوازم معرفت شناختی آن را از منظر روابط انسانی و پذیرش وجود دیگران در شبکه عاشقانه میان انسان ها و پذیرش وجود موجودی متعالی در عشق به ماوراءالطبیعه، نفی شکاکیت، اثبات وجود جهان، کنار نهادن ذهنیت باوری و سوبژکتیویسم دکارتی مورد بحث قرار دهیم.
پدیده عشق در حیوانات از دیدگاه حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
151 - 176
حوزه های تخصصی:
این بررسی به منظور تبیین دیدگاه هستی شناسی صدرایی در مورد ماهیت پدیده عشق غریزی و نهفته در وجود حیواناتِ غیر انسانی با استفاده از روش پیمایشی و نیز تحلیلی - توصیفی (اسنادی کتابخانه ای) انجام شده است. موسس حکمت متعالیه معتقد است که در کلِّ عالم هستی، از پست ترین موجودات تا عالی ترین آن ها عشق سَریان دارد. بر اساس نظر ملاصدرا، حیوان یکی از موجودات متن واقع است که دارای صفات کمالی مختص به مراتب خود است. حیوانات دارای نفس هستند که از آثار آن، کمالاتی از قبیل حیات، درک ، اختیار و عشق است. از منظر حکمت صدرایی، عشق یکی از کمالات وجود حیوان است. مبانی حکمت صدرایی برای اثبات وجود و سریان کمال عشق در حیوان عبارتست از اینکه وجود "اصیل"، "بسیط"، "مشکّک" و مساوق با حیات و ادراک (شعور) و عشق است و خدا معشوق حقیقی تمام موجودات از جمله نفوس حیوانات است. همه ی حیوانات عاشق هستند اما به لحاظ وجودی، مرتبه ای دارند و به قدر شدت و ضعف در مرتبه حیوانی خود به زیور کمالات آراسته اند، یعنی؛ همه حیوانات در یک سطح نیستند و حدِّ این کمالات به تناسب سهم آنان از وجود بستگی دارد. اما هر حیوانی که عالی ترین سهم را از مرتبه ی خویش داراست از عشق بیشتری نیز برخوردار است. به باور صدرالدین، به لحاظ تکاملی، حیوان تنها تا جایى مى تواند پیش رود که انسانیت از آن جا آغاز مى شود.
هویّت «عقل و عشق» در اشعار عرفانی امام خمینی و علّامه حسن زاده ی آملی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هویّت عقل و عشق و مبحث تقابل، تضاد و یا همسویی آن دو به عصرکنونی منحصر نمی شود بلکه سابقه ای طولانی دارد که به عمر عرفان و تصوّف بر می گردد. نزاع عقل و عشق در اکثر آثار عارفان وجود دارد، در ظاهر عقل به پای عشق قربانی می شود امّا با تفکّر بیشتر، می توان دریافت که یک همسویی در آثارشان وجود دارد. امام خمینی(ره) و علّامه حسن زاده ی آملی دو شخصیّت برجسته و آگاه در علوم دینی می باشند که در عرصه ی ادب فارسی گام نهاده اند. این پژوهش که به روش تطبیقی و «تحلیلی- توصیفی» صورت گرفته است، برآن است تا هویّت مفاهیم عرفانی «عقل و عشق» در اشعار امام(ره) و علّامه را مشخّص نماید. آنان ویژگی های عش ق حقیقی را بی ان می کنند و به نظریّه ی عقل و عشق و تقابل بین آن دو می پردازند؛ آنان عقل هیولایی را نکوهش می کنند و به ستایش عقل رحمانی می پردازند؛ در بین اشعارشان نمودار عشق حقیقی به آفریدگار و انسان های کامل، به ویژه ائمّه ی معصومین(علیهم السّلام) به عنوان محور اصلی شعر دیده می شود. آنان همه ی معرفت خود را به واسطه ی عشقی می دانند که الهی است؛ این عشق حقیقی در تقابل با عقل و خرد است و در سراسر دیوان اشعارشان مشهود می باشد و از بسامد بسیار بالایی برخوردار است
بررسی و تحلیل شیوه های وصف عشق در سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سمک عیار نوشته فرامرز بن خداد، قدیم ترین اثر در حوزه ادبیات داستانی زبان فارسی است. اگر چه این داستان بلند عامیانه، از منظر هنر داستان نویسی، نقص هایی دارد، بسیار جذاب و سرگرم کننده است. سمک عیار پر از نشانه های زندگی اجتماعی است؛ ولی یکی از گفتمان های پربسامد آن عشق است. داستان با عشق شاهزاده حلب، خورشید شاه به مه پری، دختر فغفور چین، آغاز می گردد و تقریباً تمام روی دادهای آن حول محور این عشق می گردد. موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل شیوه ها و شگردهای وصف عشق، معشوق و عاشق در این داستان است. نویسندگان مقاله می خواهند بر طرز تلقی نویسنده از عشق و ملائمات آن تأمل کنند و دریابند که او برای باز نمود ویژگی های عشق و احوال عاشق و معشوق و صحنه های دیدار و به هم آمیزی عشاق، کدام ابزارهای بلاغی را به کار گرفته است. داده های این پژوهش با روش کتابخانه ای به دست آمده و پس از مقوله بندی، با استفاده از روش کیفی، تحلیل و توصیف شده است. نتایج پژوهش نشانگر آن است که در سمک عیار، عشق اساساً «جسمانی»، «اشرافی» و «مردسالار» و مرکز دایره کنش های نیک و بد اشخاص داستان است. این عشق چنان قدرتمند است که می تواند عاشق را، در طلب معشوق و رسیدن به وصال از حلب به چین بکشاند. ابزارهای بلاغی نویسنده برای تجسم این احوال، تشبیه، استعاره، کنایه و به ویژه وصف هنری، بوده است.
بررسی تطبیقی رموز عرفانی منظومه ی مهر و ماه جمالی دهلوی با داستان شیخ صنعان عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
169 - 194
حوزه های تخصصی:
منظومه ی مهر و ماه ، مثنوی عاشقانه ی جمالی دهلوی یکی از مریدان طریقت سهروردیه است. اگرچه این مثنوی در اصل داستانی عاشقانه است که قهرمان داستان در پی رؤیای معشوق از بدخشان به «مینا» سفر می کند؛ اما با تأمّل دیده می شود که طرح داستان با داستان شیخ صنعان منطق الطیر مطابقت دارد و سیروسلوکی روحانی را به تصویر درآورده است، چنان که در منطق الطیر ، شیخ صنعان در پی رسیدن به معشوق از تمام شهرت و اعتبار ظاهری خویش درمی گذرد تا به عشق واقعی دست یابد. در منظومه ی مهر و ماه نیز «ماه» در پی رؤیای خویش با دست شستن از تمامی امکانات، قدم در راه سلوک می گذارد و با گذر از تمامی تعیّنات، فنا را تجربه می کند. در این داستان درویش غار بدخشان و خضر راه دان در رسیدن ماه به مهر و اتّحاد آن ها به عنوان پیر فرزانه نمود می یابند و چون کار دشوارتر می شود، حضرت محمد (ص) همانند داستان شیخ صنعان در رؤیای همراهِ قهرمان ظاهر می شود و به یاریگری می پردازد. رموز عرفانی مطرح در منظومه ی مهر و ماه کاملاً تداعی کننده ی منطق الطیر عطار است. اگر عطار با طرح داستان شیخ صنعان، باری دیگر قدرت عشق را در رسیدن به کمال تبیین می کند، جمالی دهلوی نیز با داستان مهر و ماه ، سفر عرفانی ماه را به تصویر می کشد. صرف نظر از شرایط سن و اختلاف ادیان که عشق شیخ صنعان را به صورت عشقی ممنوع معرفی می کند، در هر دو داستان عناصری چون رؤیای حرکت بخش، شب به عنوان زمان نقطه ی عطف سفر، سفر از شرق به غرب، موانع و خطرات بازدارنده سلوک، هم سویی عقل و عشق، نمود حضرت محمد (ص) در رؤیای همراه قهرمان، گذر از عشق مجازی به عشق حقیقی، در سلوک قهرمانان دیده می شود. این مقاله بر مبنای مکتب فرانسه، به سیرعرفانی ماه و تأثّر آن از داستان شیخ صنعان می پردازد.
عشق؛ یک مفهوم و سه درک استعاری (بررسی و تحلیل نظام استعاره های مفهومی در سوانح العشاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی استعاره ها ی مفهومی هر متن به دلیل خاستگاه شناختی استعاره ها، فهمی تازه از شیوه ادراک هر نویسنده به دست می دهد؛ درنتیجه بررسی پیوند و ساختار برآمده از استعاره های مفهومی هر متن، راهی به فهم دقیق تر متن، شرح بهتر آن، تحلیل ساختار معنایی و جهان بینی نویسنده آن است؛ بنابراین در مقاله حاضر می کوشیم به سه سؤال مهم پاسخ دهیم: مهمترین استعاره های مفهومی سوانح العشاق کدام اند؟ این استعاره ها چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ ساختار برآمده از این استعاره ها چگونه است؟ برای یافتن پاسخ، به شیوه استقرایی، استعاره های مفهومی هر فصل را به طورجداگانه بررسی و براساس دو معیار «پرتکراربودن» و «جایگاه در ساختار استعاره ها»، مهمترین استعاره های متن را مشخص کردیم. بررسی ها، گویای این است که «پیوند» مهمترین مفهوم متن است که با عشق درک می شود. سپس «عشق» با حوزه های مفهومی «مرغ»، «آینه»، «گیاه»، «اشتقاق»، «خورشید»، «پادشاه» و «ویرانی» درک می شود. از میان اینها ویرانی نقش ویژه ای دارد؛ زیرا این مفهوم برای درک غایت عشق، «فنا»، نیز به کار می رود. همچنین در جایگاه کلان استعاره با حوزه های مفهومی «سکر»، «آتش»، «جنگ» و «خورندگی» نمود می یابد. درنهایت مهمترین استعاره های مفهومی متن عبارت اند از: «پیوند عشق است»، «عشق آینه است»، «عشق ویرانی است».
بررسی نیاز عشق در شخصیت تهمینه و سودابه براساس نظریه آبراهام مزلو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی، از جهت حضور انسان، موضوع نقد روان شناختی واقع می شوند و بستر مناسبی برای این پژوهش ها به شمار می آیند. ویژگی برخی از آثار، ارائه تصویری از انسان خودشکوفاست. انسان گرایی از جریان های تأثیرگذار در روان شناسی است که انسان و رسیدنش به خودشکوفایی از مباحث مهم آن به شمارمی آید. مزلو، از پیشگامان انسان گرایی، الگویی ارائه می دهد که در آن نیازهای اساسی را در پنج سطح طبقه بندی می کند. این الگو در بعضی از آثار مانند شاهنامه که ماهیتی انسان محور دارد، قابل بررسی است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، بررسی عشق در شخصیت تهمینه و سودابه، براساس نظریه مزلو است که می تواند رهنمونی در بررسی دیگر شخصیت ها، برای شناسایی انسان خودشکوفا باشد. از این رو این دو شخصیت، براساس شاخص های هرم مزلو سنجیده می شوند. با بررسی این دو شخصیت، تهمینه، الگوی افراد خودشکوفا و سودابه نمونه ناشکوفایی شخصیت معرفی می گردد و دلایل آن مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد، شخصیت های حماسی تا چه حد به رشد انسانی دست یافته و چه اندازه با الگوهای شخصیت رشدیافته حوزه روان شناسی، منطبق هستند. در میان شخصیت های شاهنامه، تهمینه از معاشیق داستان های حماسی غنایی است و می توان شاهد ویژگی های افراد خودشکوفا در رفتار او بود. عشق، موضوع مشترک داستان های غنایی و نیازهای نظریه مزلو، تهمینه را تا خودشکوفایی پیش می برد و باعث رشد او می شود. در تقابل با تهمینه، سودابه را می توان مورد توجه قرارداد؛ بررسی شخصیت سودابه بیانگر ناکامی او در تأمین نیازها و گذر نکردن از پایین ترین سطوح آن است.
بررسی تطبیقی عشق و عقل در اشعار حافظ و آثار فارسی سهروردی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین مضمون های مشترک قابل مقایسه در اشعار حافظ و آثار فارسی شیخ اشراق، مفهوم عشق و عقل است. همان اندازه که سهروردی در جایگاه حکیم در تک تک رساله های فارسی خود به عقل پرداخته، در سراسر دیوان خواجه شیراز نیز سخن از عشق است و هر دو در آثار خود نظری نیز به مفهوم مقابل آن داشته اند. اگر سهروردی حکیمی است که دل هم در گرو عقل دارد و هم عشق، حافظ نیز شاعری اندیشمند است که از مقوله عقل غافل نمانده، همواره در اشعارش به نقد آن پرداخته است. در مجموعه آثار فارسی سهروردی تنها یک رساله به عشق اختصاص دارد، ولی به جرأت می توان گفت، وی حق مطلب را در مورد عشق ادا کرده، به مراحل و مراتب مختلف آن پرداخته و نقش و جایگاه عشق را در حکمت اشراقی به خوبی تبیین کرده است. پژوهش حاضر بیش از سایر رساله ها از رساله فی الحقیقه العشق بهره برده است؛ چرا که بیشتر با اشعار حافظ قابل مقایسه و تطبیق است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام گرفته است. نتیجه این که از نظر شیخ اشراق عقل و عشق لازم و ملزوم یکدیگرند. عشق زاده عقل است و برای رسیدن به عقل کل که در نزدیک ترین فاصله با نورالانوار است، راهی به جز عشق وجود ندارد. از آن سو، حافظ به ندرت از عقل قدسی سخن می گوید و به جز ابیاتی چند، هر جا سخن از عقل می آورد، منظور او عقل جزئی است و در قیاس میان عقل و عشق آنچه برای او اصالت بیشتری دارد، عشق است. این دو متفکر، با وجود اختلاف نظرهایی، در بیان روشِ نائل شدن به حقیقت و در رجحان عشق بر عقل برای وصول به جمال و کمال مطلق با یکدیگر هم رأی و هم عقیده هستند.
بررسی تطبیقی استعاره شناختی عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه استعاره های شناختی یا مفهومی اولین بار توسط لیکاف و جانسون مطرح شد. طبق نظر ایشان، استعاره دیگر تنها عنصری بلاغی و مختص زبان شعر نیست، بلکه اساس تفکر انسان، استعاری است. ابتدا استعاره های شناختی ابتدا در زبان روزمره بررسی شد، اما با توجه به انتزاعی بودن آثار هنری، ادبی و عرفانی، آرام آرام جای خود را در مطالعات عرفانی باز کرد. عشق به عنوان کلید ی ترین عنصر عرفان، نقش مهمی در متون عرفانی به ویژه عرفانه عاشقانه و ذوقی دارد. این پژوهش برمبنای نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون، به دنبال شناخت عمیق تر تبیین/فهم عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا از منظر شناختی است. در این مقاله عشق به عنوان حوزه مقصد در نظر گرفته شده و حوزه های مبدأ آن در مثنوی های دو شاعر بررسی شده اند. سپس مقایسه ای بین حوزه های مبدأ عشق در آثار ایشان صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که علی رغم شباهت دیدگاه دو شاعر نسبت به عشق، بین نگاه مولانا و نگاه عطار، تفاوت هایی وجود دارد. عطار بیشتر به جنبه های قهاریت عشق توجه داشته است، حال آنکه مولانا بیشتر به جنبه های فنا، سرمستی و لذت و ذی شعور بودن عشق توجه دارد. در واقع، سیر تلقی عشق از عطار به مولانا، از قهاریت، کشندگی و نابودگری عشق، به سمت اتحاد، درد و رنج آمیخته با لذت، و شمولیت عشق بوده است.
شرح عشق و محبّت از منظر امام محمد غزالی و احمد غزالی (با تکیه بر احیاء علوم الدین و سوانح العشاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق و محبّت از مضامین مشترک بسیاری از آثار عرفانی در ادبیات فارسی است. از این رو، در مقایسه محتوایی آثاری که صبغه عرفانی دارند می توان با بررسی این موضوعات مشترک، به شناخت بهتری از دیدگاه صوفیان در آن موضوع دست یافت. امام محمد غزالی و برادرش احمد، از چهره های نامدار در حوزه تصوف به شمار می روند. این مقاله با شیوه تحلیلی- توصیفی تلاش می کند تا مفهوم عشق و محبّت را از منظر این دو شخصیت با تأکید بر دو اثر احیاء علوم الدین محمد غزالی و سوانح العشاق احمد غزالی بررسی نموده و به این پرسش پاسخ دهد که ماهیت و کارکرد عشق و محبّت در دیدگاه امام محمد و احمد غزالی چیست. این نتیجه به دست آمد که نگاه و نگرش امام محمد غزالی نسبت به این مضمون، نگاهی دین مدار و معطوف به مذهب است. حال آنکه آنچه از سوانح احمد غزالی می توان استنباط کرد این است که دیدگاه وی نزدیکی و قرابت بیشتری با دیدگاه عارفان دارد.
عشق در بهشت گمشده جان میلتون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
197 - 220
حوزه های تخصصی:
عشق در کنار آنکه یک مفهوم معرفت شناسی عاشقانه و عارفانه است، پیوندی عمیق نیز با فرهنگ و جامعه پیرامون خویش دارد. در عشق، زیبایی چه در بُعد آفاقی و چه انفسی آن، کانون مهم و هستی شناسانه جاذب و مجذوب است. در ادبیات جهان، مضمون عشق از جایگاه ویژه ای برخوردار است و هر ژانر ادبی نیز فراخور ویژگی ها، فرم و محتوای خود، به تفسیر عشق اقدام می کند. با توجّه به اینکه اثر مورد مطالعه پژوهش حاضر، حماسه الهی- انسانی بهشت گمشده می باشد، شایان ذکر است که یکی از مضامین اصلی در حماسه، عشق است. از آن جا که عشق در دنیای حماسه حد واسطی است میان عشق در دنیای اسطوره با عشق در دنیای واقعی، مطالعه پیش روی با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی نشان داد که عشق نه تنها نقطه عطفی در بهشت گمشده است؛ بلکه طرح خاص خود را برای تبیین ماهیّت آن دنبال می کند. بنابراین، مسأله اصلی مطالعه حاضر تبیین و توصیف جایگاه عشق در بهشت گمشده میلتون است، ضمن پاسخگویی به این پرسش اساسی که در شخصیت پردازی و فرم و محتوای بهشت گمشده تا چه اندازه مفهوم عشق منعکس گردیده است؟
تبیین امکان جایگزینی اشعار حافظ با مقوله های دو پرسشنامه ی تشخیص عشق استرنبرگ: یک مطالعه تطبیقی
حوزه های تخصصی:
عشق یک پدیده ی انسانی و فرهنگی است و می تواند حوزه مشترک مطالعه در روانشناسی و ادبیات قرار گیرد. در روانشناسی انواع مختلفی از تعاریف عشق وجود دارد، یکی از متمایزترین این تعاریف توسط استرنبرگ به نام نظریه مثلثی بیان شد که از سه مولفه صمیمیت، تعهد و شور تشکیل می شود. در ادامه استرنبرگ برای ارزیابی مجدد نظریه خود، عشق به مثابه یک داستان را معرفی می کند. استرنبرگ با رویکردی روانسنجی به طراحی دو پرسشنامه با هدف تشخیص نوع ارتباط عشقی و تخمین تداوم روابط زناشویی بر اساس تشابه داستان عشقی زوجین اقدام کرد. از آنجا که غزل حافظ به عنوان یکی از ستون-های ادبیات فارسی بسیاری از مفاهیم عاشقانه را خاطرنشان می کند و در اعجاز حروفش دوست داشتن را تجلی می دهد، این پژوهش با هدف تبیین امکان جایگزینی اشعار حافظ با مقوله های دو پرسشنامه ی تشخیص عشق استرنبرگ به شیوه ی تحلیل تطبیقی انجام شد. یافته ها امکان جایگزینی اشعار حافظ برای شناسایی عشق از طریق توصیف ویژگی های روانشناختی شعر حافظ از قبیل فرافکنی ذهنی، مرکز اراده، تخیل، عاطفه و امیدواری و هم ارز قراردان آنها با جوانب نظریه عشق به مثابه یک داستان را نشان می دهد. همچنین با ردیابی مضامینی چون وفای به عهد، اخلاص، بی تابی، وفاداری، همدلی، تقسیم دارایی ها با معشوق و .... مشخص شد که حافظ به عنوان یک روانشناس به عشق کامل توجه داشته است
بررسی مفهوم و ماهیت عشق در اشعار فروغ فرخزاد
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
229 - 258
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات پربسامد در مجموعه دیوان شاعران معاصر البته با رنگ و بوی خاص و تازه؛ عشق و متعلَقات آن است که بررسی زوایا و ابعاد آن با عنایت به مباحث هستی شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و... در شعر معاصر نیازمند پژوهشی کلان و فراگیر است. از این نظر، فروغ فرخزاد یکی از شاعران برجسته و تاثیرگذار بر جریان شعر معاصر فارسی است که در حوزه ی یاد شده با رویکردی تازه در زمینه های ماهیت شناسی، وجود شناسی، غایت شناسی و وظیفه شناسی در حوزه ی عشق؛ چه از نظر کمیت و یا کیفیت، اشعار بسیاری سروده است. در این مقاله که به روش تحلیلی_توصیفی انجام گرفته، نویسنده، مجموعه اشعار این شاعر را در چهار بخش یاد شده، طبقه بندی و تحلیل و بررسی کرده است. با نگاه فراگیر به موضوع عشق و رویکرد این شاعر، چنین بر می آید که در حوزه ی علل پیدایش و ظهورعشق وی در دوره ی اول، آفرینش شیطان و رانده شدن آن از بهشت برین و در دوره ی دوم، آشنایی با عرفان و مفاهیم وحیانی را مهم ترین عامل ظهور عشق در بحث وجودشناسی عشق معرفی می کند.