مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
عشق
بحث از «مبادی غیرمعرفتی فعل انسان» در حوزه «فلسفه فعل»، از خلال آثار ملاصدرا، می تواند قدمی نو و اساسی در راستای حضور فعال فلسفه اسلامی در گستره مسائل جدید باشد. مسئله خاص این پژوهش آن است که چه مبادی غیرمعرفتی ای در افعال انسان تأثیر دارند و نقش هرکدام از این مبادی و روابط آن ها با یکدیگر و با قوای ادراکی چگونه تبیین می گردد؟ بر مبنای تحلیل آرای ملاصدرا، در این پژوهش، به تناسب حجم مقاله، 7 مورد از مبادی غیرمعرفتی افعال انسان بررسی گردید: 1. عشق؛ سبب طلب و صدور فعل است و درنتیجه فرآیندِ عشق ورزیدن، نفس عاشق تحول و صیرورت می یابد و سپس صدور فعل به دلیل اتحاد با نفس معشوق صورت می گیرد؛ هم چنین در اسلوبی دیگر صدور فعل از عاشق به دلیل مطلوب دانستنِ تشبّه به معشوق و در نهایت، به نوعی محرک اصلی تمام افعال است؛ 2. ملکات نفسانی ؛ بین افعال و ملکات رابطه ای دیالکتیک وجود دارد که البته اشتدادپذیر است؛ 3. خواطر ؛ از سنخ دواعی و محرکات اراده اند و به تبع، از مقدمات افعال انسانی ؛ 4. گناه؛ سبب صدورِ با واسطه افعال مختلف به دلیل ایجاد ملکات نفسانی نامطلوب، دریافت خواطر شیطانی و مانع و نقص معرفتی است؛ 5. تعصب ؛ عامل صدور افعال به دلیل شکل گیری تصورات و تصدیقاتِ هم سنخ با خود؛ 6 . عادت ؛ با ضمیمه شدن به تخیل با ایجاد نوعی لذت خیالی مبدأی بسیاری از افعال است؛ 7. طبیعت؛ مبتنی بر تعریف حاصله، مشتمل بر هر فعلی که ملائم با طبع باشد و فاعلش، علم مؤثر بر فعل نداشته باشد؛ همچون تنفس، ضربان قلب، افعال نباتی، مزاج و... .
تحلیل هیجان مثبت «عشق عرفانی» در مثنوی معنوی با رویکرد مثبت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۹شماره ۸۵
69 - 112
حوزه های تخصصی:
عشق عرفانی به عنوان بزرگ ترین موضوع در عرفان و تصوف، بخش بزرگی از ادب عرفانی را به خود اختصاص داده است. یکی از ظرفیت های مغفول «عشق عرفانی» هیجان های مثبتی است که در این آموزه عرفانی پنهان است. بسیاری از این هیجانات مثبت در آموزه های عرفان و آداب تصوف و سیر و سلوک عارفانه موجود است. در پژوهش پیش رو که تحقیقی میان رشته ای است سعی برآن است کارکردهای روان درمانیِ «عشق» عرفانی مندرج در مثنوی معنوی با رویکرد مثبت نگر، تحلیل تا درنهایت مشخص شود که مفاهیم و آموزه های عرفانی، حائز ظرفیت های روان شناختی بسیاری هستند. در پایان این پژوهش مشخص خواهد شد که «عشق» عرفانی با ویژگی های منحصربه فردش از جمله اتحاد عشق و عاشق و معشوق و بالا بردن تاب آوری از طریق تحمل سختی های راه عشق، می تواند استقامت و توانمندی های درونی سالک را شکوفا کند و او را در مسیر قرب الی الله یاری کند این «عشق» در مراتب پایین تر با قابلیت «هم نوع دوستی و دوست داشتن» به عنوان یکی از قابلیت های فضیلت انسانیت روان شناسی مثبت گرا، قابل مقایسه است.
پیوند زیبایی و عشق عرفانی سهروردی با زیبایی شناسی مدرن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
زیبایی و عشق در ایران، از قدمت بسیارکهن، برخوردار است. هرچند نویسنگان و شاعران ایرانی از زیبایی و عشق بسیار سخن گفته اند، اما از این مفهوم تعریف روشنی به دست نداده اند، بلکه همواره خود را مجذوب و مسحور زیبایی و عشق یافته اند. ساختار زیبایی که در میان این مباحث پژوهش مطرح می شود، با آنچه در زیبایی شناسی مدرن مطرح است، متفاوت به نظر می رسد. سهروردی در سخن از زیبایی واژه حسن را به کار برده است و حسن را با جمال و کمال مترادف دانسته اند. تطبیق زیبایی و عشق سهروردی دو مقوله بنیادی هستند که می توان با احتیاط آن ها را با زیبایی شناسی جدید نسبت داد؛ چنانکه بامگارتن برای اولین بار در کتابی به زبان لاتین به نام «استتیک» در غرب وضع کرد که کاملا درباره ی زیبایی نیست، بلکه بخش هایی از آن درباره زیبایی است و در واقع عمده مطالب آن درباره معرفت شناسی است. با این حال سهروردی نیز در رساله « حقیقه العشق» اشارات اندکی در مورد زیبایی دارد و مستقیما به زیبایی شناسی و هنر نپرداخته است. بدین منظور با توجه به جایگاه زیبایی و عشق در نظام فکری سهروردی در این مقاله تلاش شده با استناد به منابع و به روش توصیفی- تحلیلی، ابتداء به رساله « حقیقه العشق» او پرداخته شود، سپس به این پرسش پاسخ داده شود که زیبایی و عشق عرفانی چیست؟ و چگونه می توان آن را با زیبایی شناسی مدرن تطبیق داد؟
نگاهی به چگونگی انواع «من» و «ما» در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
187 - 216
حوزه های تخصصی:
حافظ، توانی شگرف در گزینش بهترین واژه ها، برای انتقال معانی دارد. بسامد معنادار انواع «من» و «ما» در شعر حافظ، بیانگر آن است که شاعر از این شیوه های خاص زبانی برای بیان گزاره های شخصی، اجتماعی، عرفانی، ملامتی، عاشقانه و دغدغه های جهان شمول بشری، بهره می گیرد. حافظ، در پیوند با مضمون های اشاره شده، در حدود 200 بیت انواع «من» و «ما» را در همه سروده هایش بسیار هنرمندانه بازتاب داده است. عنصر عشق، به گونه ای پیدا و پنهان با «من» و «ما»پردازی های حافظ، پیوسته است. در «ما» و «منِ» عشق باز و ملامتی حافظ، سرنوشت جاودانه ی بشر با همه ی فراز و نشیبش، جلوه می کند. بن مایه ی برجسته در «من» و «ما»های بشری حافظ عشق، ملامت و تقدیر است؛ راه پویی ای ناگزیر و گریزناپذیر. «ما» نیز در منطق و شیوه ی شاعری حافظ کاربردی چندگانه دارد و مضمون های آمده در انواع «من» را با بسامد کمتری، بازتاب می دهد. با توجه به رسالت شعر حافظ، بازتاب انواع «ما» و «من» توصیفی و اسنادی، مدخل هایی هستند که نگرش شاعر را به پسندها و ناپسندهای روزگار، غربت انسان و تناقض های وجودی اش، نشان می دهد. در «ما» و «من» غنایی حافظ، همه ی بالا و پست انسان، نمایان است. کاربرد صفات جمع جانشین اسم، تتابع اضافات، صفات پیاپی با واو عطف و صفات و اضافات پس از تخلّص شعری نشانه های دیگری هستند که به شناخت «ما» و «من» غنایی در اشعار حافظ کمک می کنند.
آیینه عشق در شاهنامه فردوسی و شاهنامه کردی
منبع:
قند پارسی سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸
4-21
حوزه های تخصصی:
از آنجا که عشق یکی از موضوعات داستانی است، تجلی آن در داستان های حماسی از دیدگاه انواع ادبی، آمیزه ای از نوع حماسی و غنایی است. الماسخان کندوله ای در سرایش شاهنامه کردی، متاثّر از فرهنگ بومی، پاره ای از مفاهیم غنایی از قبیل عشق، کیفیت، حالات و انگیزه های آن را متناسب با روحیات شخصی و شرایط فرهنگی مردم منطقه خود سروده است. در این جستار که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، چگونگی عشق، انگیزه، کیفیت و زبان بیان آن به صورت تطبیقی در پنج داستان مشترک شاهنامه فردوسی و شاهنامه کردی الماسخان کندوله ای به ویژه سه داستان (بیژن و منیژه، رستم و سهراب، سیاوش) با هدف مشخص کردن بسامد نمونه های عاشقانه، انگیزه عشق، حالات عشق و دلدادگی و زبان بیان معاشقه ها مورد بررسی قرارگرفته است. از مهم ترین یافته های این پژوهش آن است که بسامد نمونه های غنایی در شاهنامه کردی بیشتر و زبان بیان الماسخان کندوله ای در بیان حالات و کیفیت عشق صریح تر و بی پرواتر از زبان فردوسی است.
رویکردی شناختی به کلان استعاره عشق در اشعار شیرکو بی کس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار با تکیه بر مفهوم شناختی استعاره، نگارنده قصد دارد کلان استعاره عشق را در اشعار شیرکو بی کس، شاعر کُرد معاصر بررسی کند. داده های پژوهش، اشعار موجود در کتاب مجموعه شعر اینک دختری سرزمین من است (2011) می باشد که در آن استعاره های کلان و مفهومیِ متعدد و مختلفی مشاهده می شود. اینکه عشق چگونه در اشعار بی کس نمود پیدا می کند و چگونه استعاره های مفهومی خُردِ موجود در روساخت این اشعار توسط استعاره کلان عشق انسجام یافته اند، سوالات اصلی پژوهش می باشند. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریه استعاره های مفهومی لیکاف و جانسون (1980) و نظریات کووچش (2010)، و به روش استنباطی- تحلیلی صورت گرفته است و نگارش آن برپایه شیوه کتابخانه ای می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که اولاً عشق مفهومی بارز در اشعار بی کس می باشد و همچنین، استعاره های خُرد به کار رفته در روساخت این آثار داری زیرساختی پایه ای به نام کلان استعاره عشق هستند که در سراسر متن موج می زند.
بررسی مفهوم سازی شناختی عشق در رمان های سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نوشتار پیش رو، مفهوم سازی عشق در رمان های سیمین دانشور، برپایه نظریه مفهوم سازی شناختی احساسات در پژوهش های کووچش (1986 و 2010) مطالعه شده است. در فرایند نگارش مقاله، نخست استعاره های مفهومی عشق، با ترکیب روش جستجوی واحدهای واژگانی مربوط به حوزه مقصد ، به کمک نرم افزار واژه نمای اَنت کانک (آنتونی، 2014) و روش جستجوی دستی از پیکره استخراج شدند؛ سپس برای شناسایی و به دست دادن مجازهای مفهومی به کار رفته در مفهوم سازی عشق و استخراج مفاهیم وابسته به عشق، از روش جستجوی دستی استفاده شد. در مرحله بعد، انواع استعاره ها و مجاز های مفهومی عشق و همچنین مفاهیم وابسته به عشق - که از استعاره ها و مجاز های مفهومی عشق به دست می آیند – بررسی شد. در پایان کار نیز، بر اساس استعاره ها، مجازها و مفاهیم وابسته، مدل شناختی عشق در رمان های دانشور شناسایی گردید. مدل شناختی مورد نظر، از (40) استعاره مفهومی، (33) مجاز مفهومی با الگوی عام مجازی نتیجه احساس به جای احساس و در نهایتً (11) مفهوم وابسته به عشق که تعدادی از آن ها سازنده عشق و تعدادی دیگر همراه یا نتیجه عشق هستند، ساخته شده است.
معنویت در سینمای کیارستمی با مطالعه موردی فیلم طعم گیلاس
عباس کیارستمی از جمله کارگردان هایی است که هر بار خوانش های متفاوتی از آثار او صورت می پذیرد و غنای آثار وی بیش ازپیش منتقدان و علاقه مندان به فیلمهای وی را به هیجان می آورد. یکی از وجوه خاص آثار کیارستمی نوعی تجربه ی تعالی و معنوی است که مخاطب در حین تماشای این فیلم ها پشت سر می گذارد. این تجربه مرهون سبک بی پیرایه و ساده ی کیارستمی است که به تماشاگر فرصت می دهد تا بیشتر تفکر کند. کاراکترهای آثار کیارستمی معمولاً در طی یک آزمون به نوعی تعالی می رسند و در این راه نوعی معنویت را تجربه می کنند و تماشاگر را نیز به درجاتی از این تعالی و معنویت می رسانند. مشخص کردن ویژگی دقیق و ارائه تعریفی معین از معنویت کار دشواری است. رشد جریان های مذهبی جدید، عدم اعتماد به دین، افزایش روزافزون جریان های معنوی و مواردی از این دست باعث شده اند مرزهای تجربیات معنوی روزبه روز گسترده تر شوند. می توان سه ویژگی معنا، تعالی و عشق را فصل مشترک غالب معنویت ها در نظر گرفت و این سه ویژگی را فراخور هر معنویت تعریف نمود و گستره ی آن را مشخص کرد. مجموعه عناصر سبکی و فرمی در آثار کیارستمی در ایجاد فضایی معنوی کارکرد یافتهاند و سه ویژگی مذکور در متن و زیر لایه های آثار وی هویدا شده اند. این پژوهش با بررسی نمونه ای سبکی و فرمی فیلم طعم گیلاس نشان می دهد که این عوامل به شکلی هدفمند در ایجاد فضایی معنوی در آثار کیارستمی نقطه گذاری شده اند.
تدریس عاشقانه؛ زمینه ها و ضرورت ها با رویکردی فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی از انجام این پژوهش، واکاوی مفهوم تدریس عاشقانه و بررسی زمینه ها و ضرورت ها با رویکرد فراترکیب بوده است. این پژوهش کیفی با استفاده از روش شش مرحله ای ساندلوسکی و باروسو (2007) انجام شده و نتیجه آن استخراج 18 مضمون مؤثر بر تعریف تدریس عاشقانه و دسته بندی این عوامل در 5 مضمون اصلی: اهداف (ایجاد نگرش عشق ورزانه، انجام عمل عشق ورزانه، تحول در تجربیات آموزشی و ایجاد تعادل بین توانایی ها و چالش های دانش آموزان، رویکردها (اعتقاد قلبی معلم به عشق، مثبت اندیشی، ارزش مداری و وجدان مداری)، الزامات (آرامش درونی معلم و برخورداری از فرهنگ غنی معلم بودن)، شایستگی های معلمان (توانایی عشق ورزی، انگیزش درونی، قدرت تشخیص عشق و درک احساسات و عواطف دانش آموزان) و نقش یادگیرنده (مسئول یادگیری، مداومت در یادگیری، پذیرای عشق و دیدگاه انتقادی) بوده است. پژوهش حاضر با واکاوی مفهوم تدریس عاشقانه، ارتباط مؤثر و مکمّل میان عشق و عقل در تدریس، یادگیری و تربیت را نشان می دهد.
نقد و بررسی رابطه عشق و ایمان فرد در سپهر های وجودی فلسفه سورن کرکگور(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان در اندیشه کرکگور دارای سه سپهر استحسانی، اخلاقی و ایمانی است. فرد در سپهر استحسانی در پی هواهای نفسانی، و در سپهر اخلاقی ملتزم به دستورهای اخلاقی است و در سپهر ایمانی، ماسوای خدا را ترک می گوید. عشق و ایمان دو مؤلفه کلیدی در افق اندیشه کرکگور هستند که در گذر از سپهر اخلاقی به سپهر ایمانی مطرح می شوند. مسئله اصلی این پژوهش، رابطه عشق و ایمان در سپهرهای وجودی فلسفه کرکگور است. وی به معرفی دو نوع عشق زمینی و الهی می پردازد و از حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان نمونه والای عشق و ایمان یاد می کند و چونان وی، از عشق زمینی به عشق الهی پل می زند و آن را اوج ایمان معرفی می کند. رهیافت های به دست آمده در این پژوهش، مطابق دیدگاه کرکگور نشان می دهد: 1. کرکگور ایمان را بر التزام شورمندانه به خداوند استوار می داند که درک آن به وسیله عقل غیر ممکن است؛ 2. از نظر کرکگور، عشق و ایمان یاریگر یکدیگر در تکامل فرد هستند؛ 3. بن مایه چنین نگرشی، غیر معقول شمردن ایمان و وظیفه مند دانستن عشق در اندیشه کرکگور است.
باطن و حقیقت عبادت از منظر ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبادت به عنوان هدف خلقت انسان، امری است که ضرورت دارد از منظر فلسفی بررسی شود تا حقیقت آن، تبیین شود. مسئله پژوهشی این است که حقیقت عبادت چیست و چه ارتباطی میان ظاهر با باطن و حقیقت عبادت وجود دارد و آیا سطوح عبادت در میان همه انسان ها یکسان است. حقیقت عبادت با کمک مبانی سینوی و صدرایی تبیین فلسفی می شود. ابن سینا و ملاصدرا در رابطه با حقیقت عبادت اتفاق نظر دارند، با این تفاوت که صدرا با توجه به مبانی غنی فلسفی اش، همچون اصالت وجود و تشکیک وجود، می تواند جایگاه عبادت را در نظام فلسفی خود دقیق تر تبیین کند. از منظر هر دو فیلسوف، عبادت ظاهر و باطنی دارد. ظاهر عبادت، موجب تزکیه نفس می شود و نفس تزکیه شده استعداد راه یافتن به حقیقت عبادت، یعنی معرفت به حق را پیدا می کند. با توجه به دیدگاه این دو فیلسوف، معرفت با عبادت رابطه ای دوسویه دارد. انسان با تفکر در خود و هستی، به نیاز وجودی اش نسبت به معبود پی می برد و با اراده و اختیارش، در برابر معبود سر تعظیم فرود می آورد. پس معرفت ابتدایی منجر به انجام عبادت ظاهری می شود و عبادت ظاهری نیز به تزکیه نفس می انجامد. نفس تزکیه شده درنهایت قابلیت این را می یابد که به معرفت حق تعالی یعنی عبادت حقیقی نائل شود.
«نور» و «نار» جایگاه عقل و عشق برای نیل به غایت انسانی در اندیشه عرفانی امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۷
115 - 130
حوزه های تخصصی:
درباره چیستی و ارتباط عقل و عشق (محبت) پژوهش های فراوانی انجام شده است. برخی به عدم ارتباط میان عقل و عشق قائل شده و رابطه آن دو را همانند دو ضد تعریف کرده اند به طوری که هرگاه در وجود انسان عقل ظهور یابد مجالی برای اظهار عشق نخواهد گذاشت و اگر عشق حاکم شود عقل، رنگ می بازد. نگارنده بر این باور است اگرچه عقل و عشق دو ابزار شناخت یا دو وسیله برای صعود انسان یاد می شوند؛ ولی ظهور حقیقت واحدی هستند که در فطرت انسان نهاده شده اند و همین امر فطری است که او را از سایر موجودات ممتاز می کند و به اقتضای ظهور در هر مرتبه از مراتب وجود انسان نام های مختلف می گیرد. هرگاه از وجه مخلوقی لحاظ شود، نام «عقل» و هرگاه در پرتو غیرت و نار عشق، وجهه خلقی اش در وجهه حقی فانی شود، نام «عشق» بر آن می نهند؛ بنابراین تقابل میان آن ها همانند تقابل واحد و کثیر است، یعنی همان گونه که کثرت، جلوه واحد است، عشق نیز ظهور تام و تمام عقل است. به رغم آنکه امام خمینی مانند برخی اسلاف خود، از ناتوانی عقل برای شهود حقیقت و وصول به معبود مطلق سخن گفته، اما از حیثی دیگر آن را اولین ظهور مشیت مطلقه می داند که آغاز و اِکمال انسان متکی به اوست. بنا به رأی ایشان؛ انسان برای نیل به فنای وجهه خلقی و ظهور وجهه حقی به نورانیت عقل و سوزندگی عشق نیازمند است.
هبوط، نردبانی تا بیکرانه عروج (تبیین هبوط از دیدگاه حکمت متعالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره هبوط حضرت آدم (ع) تفاسیر و تاویل متفاوتی، اعم از رویکرد مدحی و ذمّی وجود دارد اما اینکه کدام تفسیر با مقام نبوت و خلافت ایشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بیشتری برخوردار است، نیاز به بحث و بررسی دارد. در این مقاله تبیین میشود که در میان تفاسیر متعدد، چگونه وجه مدحی هبوط بیش از وجه ذمّی آن قابل دفاع است و از سویی آیا میتوان برای هبوط وجه ضرورت و وجوب نیز لحاظ نمود یا خیر؟ از دیدگاه اهل معرفت بخصوص صدرالمتألهین پیدایش کثرات کرانه ناپیدای عالم طبیعت، عمران و آبادانی زمین، کثرت نسل انسان، استکمال او در پرتو عشق، عرفان و عمل تا نیل به مقام لامقامی خلیفهاللهی و بویژه ظهور یافتن غایت عالم هستی، انسان کامل محمدی، حضرت خاتم الانبیاء (ص) و اهل بیت مطهر ایشان (ع) در کسوت بشری و بسیاری برکات دیگر، همه در پرتو هبوط محقق شد. از اینرو هبوط نه فقط امری ممدوح، بلکه ضروری بود که طبق اراده تکوینی و ازلی خداوند، ضرورتاً باید محقق میشد و انسان را نردبانی میگشت از حضیض نزول تا بینهایت عروج و صعود.
معناشناسی بهجت از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان یکی از آثار وجود مطرح میشود و همانند سایر مؤلفه های وجودی نمیتوان تعریف ماهوی از آن ارائه نمود. به همین منظور، در این نوشتار تلاش شده با ارزیابی بهجت در یک شبکه معنایی متشکل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقیقتری از معنای وجودی و مصادیق آنها دست یابیم. در اینباره میتوان گفت که مرتبه وجودی بهجت، برتر از لذت است و از نظر مصداقی، نسبت عموم و خصوص من وجه دارند. از سوی دیگر سعادت، رسیدن به وجود استقلالی مجرد یا همان، وجود استعلایی است و بهجت، آگاهی نفس به تحقق چنین مرتبه متعالی یی میباشد. پس بهجت و سعادت، معلول دستیابی به بالاترین مراتب وجود هستند و از نظر مصداقی، نسبت عموم و خصوص مطلق میان آنها برقرار است. عشق و بهجت نیز هر دو، معلول تحقق کمال نفس هستند و از نظر معنایی و مصداقی، نسبت تساوی میان آنها برقرار است. بنابرین میتوان گفت در نظام وجودشناسانه ملاصدرا مؤلفه های بهجت، لذت، عشق و سعادت بسیار در هم تنیده و مرتبط با یکدیگر هستند، بنحوی که تحقق هر یک از آنها زمینه ساز دستیابی نفس به سایر آثار و خیرات وجود خواهد شد. در این میان بهجت بعنوان شاخص اصلی این منافع وجودی، نقشی عمیق و غیرقابل انکار دارد. پس از روشن شدن اشتراکات و تمایزات آنها، به شناسایی مؤلفه های اثباتی و ثبوتی بهجت پرداخته و براساس آن به این نتیجه رسیده ایم که میتوان بهجت را مشاهده بالاترین کمالات وجودی نفس دانست که از طریق رسیدن به درجه» وجود استقلالی مجرد و هیئت استعلایی محقق میشود. دستیابی به چنین مرتبه یی برای نفس بواسطه» معرفت خداوند بعنوان علت هستی بخش انسان و شناخت خود، امکانپذیر است که موجبات دریافت بهجت عظیمی را برای نفس فراهم میکنند. توجه به درجه» وجودی نفس در این مرتبه و دستاوردهای بی بدیل آنها یعنی معرفت به خدا و شناخت خود، جایگاه و تأثیر بهجت نزد نفس را بخوبی روشن میسازد.
بازخوانی عشق بمثابه مؤلفه یی تأثیرگذار در خداگونگی انسان از منظر مایستر اکهارت و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکهارت و ملاصدرا از عشق بعنوان یکی از مؤلفه های تأثیرگذار در خداگونگی انسان نام میبرند. اکهارت ذات نفس را با ذات خداوند یکسان و واحد میداند و نتیجه میگیرد که عشق به خداوند، در ذات انسان نهفته است و با تأکید بر دو ویژگی عشق، یعنی انحصارگرایی و شبیه سازی، معتقد است عشق به خدا سبب میشود دیگر عشقها فراموش شوند و در عشق به خداوند خلاصه گردند؛ تنها عشق موجود، عشق به خداوند است. عشق بمثابه محرکی درونی، کشش و جذبه یی در روح ایجاد میکند که آرام و قرار را از فرد میگیرد و او را وامیدارد تا خود را شبیه معشوق کند. ملاصدرا نیز مانند اکهارت بر عنصر شبیه شدن عاشق به معشوق تأکید میکند و معتقد است عشق الهی در تار و پود وجود انسان تنیده شده است. در این مقاله، با توجه به شباهتهای یادشده، میکوشیم با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، تأثیرگذاری عشق در خداگونه شدن انسان را با استناد به آثار اکهارت و ملاصدرا روشن سازیم.
ارتباط خداوند و انسان از نگاه ابن سینا و غزالی
حوزه های تخصصی:
چگونگی رابطه میان انسان و خداوند یکی از دغدغه های مهم فلسفی، کلامی و عرفانی در جهان اسلام بوده است. فیلسوفان، متکلمان و عرفای مسلمان با توجه به رهنمودهای قرآن در این زمینه و نیز رویکردهای عقلانی خویش و تأثیرپذیری شان از برخی از اندیشه های فلسفه یونانی، کوشیده اند تا هریک به گونه ای متمایز و درعین حال بدون تعارض این رابطه را تبیین کنند. پژوهش کنونی به بررسی آرای دو اندیشمند برجسته از جریان های مذکور می پردازد. ابن سینا به نمایندگی از فیلسوفان مسلمان این رابطه را با الگوی عشق و ادراکات عقلی تبیین می کند و معتقد است آدمی با شهود و حب و کشش خویش به سوی خداوند، به مقامی می رسد که می تواند لذتی هم پای لذتِ فرشتگان کسب نماید. غزالی به عنوان صوفی و عارف، رابطه میان انسان و خدا را در الگوی فنا و نابودیِ عرفانی و در چارچوب وحدت با خداوند تبیین می نماید. این رویکردهای دوگانه فلسفی و عرفانی دارای پیش فرض های هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و الهیاتی هستند.
فردوسی در رسائل العشاق
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ مرداد و شهریور ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۸۳)
253 - 265
حوزه های تخصصی:
کتاب رسائل العشاق و وسائل المشتاق علی بن احمد سیفی نیشابوری، کهن ترین و نخستین آیین نامه مبسوط نگارش نامه های عاشقانه در زبان فارسی بوده و مجموعه نمونه هایی از نامه های مناسب احوال مختلف عاشق و معشوق را در برمی گیرد. به دیگر سخن، دستورالعمل و سرمشقی برای نگارش نامه های عاشقانه است که نویسنده در آن یکصد نامه عشقی زیبا با نثر فارسی مزین به اشعار ممتاز شعرای بزرگ آورده است. هر یک از نامه ها به موضوعی اختصاص دارد. نویسنده در نوشتار حاضر، کتاب مذکور را در بوته بررسی قرار داده است. در کتاب سیفی به ذکر سروده هایی از فردوسی بازمی خوریم. ازاین رو، نویسنده در بخشی از مقاله، یادکردهای سیفی از فردوسی را بیان داشته و در مقابل، برخی از ابیاتی را که در شاهنامه نیافته و یا متفاوت است را متذکر می شود.
رابطه عشق با معرفت شهودی نزد افلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
7 - 23
حوزه های تخصصی:
عشق یکی از راههای مهم شناخت حقیقت، خصوصا امور متعالی است که از دیر باز مورد توجه فلاسفه از جمله افلاطون و افلوطین بوده است. افلوطین هم جایگاه مهم جهان شناختی وهم انسانشناختی وهم معرفت شناختی برای آن قائل است. به نظر افلوطین، عشق ارتباط بخش میانِ احد به عنوان موجودی غیر قابل شناخت و انسان به عنوان موجودی عاقل و عاشق است. چگونگی این ارتباط بر اساس معرفت است که مسئله اصلی تحقیق می باشد. نتیجه تحقیق آن است که عشق در نگرش معرفت شناسانه به دلیل مواجهه مستقیم با خود حقیقت یکی از مهمترین راههای اتحاد و یکی شدن با احد است و معرفت به این موضوع، خاستگاه حرکت سالک برای نیل به این اتحاد می باشد. راه عشق همان راه شهودی است که امروزه مورد تاکید عرفا و بسیاری از فلاسفه خصوصا پدیدار شناسانی است که بر مواجهه فارق از مفاهیم با خود وجود وحقیقت اشیاء و امور متعالی تاکید دارند. این تحقیق تلاش دارد تا با اتکاء به روش تحلیلی توصیفی به واکاوی اندیشه افلوطین در اهمیت عشق و شهود در شناخت پرداخته و بر اهمیت آن در معرفت شناسی تاکید ورزد. واژگان کلیدی: افلوطین، عشق، معرفت شهودی، معرفت شناسی
رویکردهای شعر معاصر عرب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
امروزه، شعر معاصر عرب چهره جدیدی از خود به جهانیان عرضه کرده است. از نظر ساختاری علاوه بر قالب شکنی- که یکی دو دهه بعد از شعر فارسی رخ داد- نحوه کاربرد تعابیر و واژگان، وسعت خیال، مهارت شعرای عرب در تصویر آفرینی و مسائلی از این دست، شعر معاصر عرب را به کلی متفاوت از گذشته خویش کرده است. از نظر محتوایی نیز شعر معاصر عرب چهره جدیدی به خود گرفته است؛ علاوه بر توصیفات طبیعی و عاشقانه سرایی و توجه خاص به جنس زن، که تقریباً از مضامین رایج شعر عرب است، بروز برخی مسائل جدید نیز باعث تغییر شعر عرب در ساحت اندیشه شده است؛ جنگ جهانی اول و دوم، نهضت مقاومت فلسطین، جنگ شش روزه اعراب، استعمار و همچنین آشنایی جهان عرب با دنیای غرب و به تبع آن تغییرات بنیادین در نوع زندگی و نحوه نگاه اعراب به جهان پیرامون، همه عواملی هستند که شعر امروز عرب را دستخوش تغییر کرده اند. اصلی ترین نتیجه عوامل فوق در شعر امروز عرب، ایجاد روح ناامیدی و یأسی است که بر شعر این دوره سایه افکنده است، تا جایی که از این اشعار، با عنوان خاص «عبیثیه» یاد می شود. بدر شاکرسیاب، نازک الملائکه، نزار قبانی، عبدالوهاب بیاتی، آدونیس، بلند الحیدری و محمد مفتاح الفیتوری، شعرایی هستند که نمونه اشعارشان در نوشتار حاضر بررسی شده است.
جلوه های عشق در غزلیات وحشی بافقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
عشق از اساسی ترین موضوعات شعر فارسی است و انواع زمینی و آسمانی آن در اشعار شاعران عامی و عالم و عابد و عارف، مضامین عالی و تعابیر زیبایی را به وجود آورده است. کمال الدین وحشی بافقی غزل سرای قرن دهم هجری، از جمله شعرای مهم و تأثیرگذار در مکتب واسوخت، با مهارتی که در به کارگیری الفاظ دارد سیمای عشق را به اشکال گوناگون به تصویر کشیده است. هدف این تحقیق این بوده که بشناسد که عشق مورد نظر وحشی چه ویژگی هایی دارد؟ نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که ویژگیها و صفات عشق در غزلیات وحشی بافقی غالباً با مضامین راجع به مسأله عشق در آثار شاعران عاشق و عارف پیش از او همسانی های زیادی دارد. مقام "عشق" در شعر او والا بوده، نوع زمینی و مجازی آن نیز سایه یا واسطه عشق ملکوتی است. در این مقاله جلوه های گوناگون عشق در غزل های وحشی بررسی می شود.