پژوهشنامه ادب غنایی
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم بهار و تابستان 1401 شماره 38 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
عشق و محبّت از مضامین مشترک بسیاری از آثار عرفانی در ادبیات فارسی است. از این رو، در مقایسه محتوایی آثاری که صبغه عرفانی دارند می توان با بررسی این موضوعات مشترک، به شناخت بهتری از دیدگاه صوفیان در آن موضوع دست یافت. امام محمد غزالی و برادرش احمد، از چهره های نامدار در حوزه تصوف به شمار می روند. این مقاله با شیوه تحلیلی- توصیفی تلاش می کند تا مفهوم عشق و محبّت را از منظر این دو شخصیت با تأکید بر دو اثر احیاء علوم الدین محمد غزالی و سوانح العشاق احمد غزالی بررسی نموده و به این پرسش پاسخ دهد که ماهیت و کارکرد عشق و محبّت در دیدگاه امام محمد و احمد غزالی چیست. این نتیجه به دست آمد که نگاه و نگرش امام محمد غزالی نسبت به این مضمون، نگاهی دین مدار و معطوف به مذهب است. حال آنکه آنچه از سوانح احمد غزالی می توان استنباط کرد این است که دیدگاه وی نزدیکی و قرابت بیشتری با دیدگاه عارفان دارد.
دلیل آفرینی های هنری در شعر خاقانی شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دلیل آفرینی در شعر به سبب ویژگی های تخیّلِ کلام، تأثیرگذاری و افزایش بُعد اقناعی، اهمّیّت بسیار دارد. ازسویی، خاقانی از سخنورانی است که با آگاهی از ظرفیّت های این بیان هنری، توجّه ویژه ای به انواع آن نموده؛ لذا بهره گیری وی از آرایه های دلیل آفرینِ مذهب کلامی، مذهب فقهی و حُسن تعلیل، بسامد بالایی دارد. به علاوه، دیگر دلیل آوری های هنری با زیرساختی بلاغی، در سخن وی نمود بسیار یافته که این مقاله به تحلیل آن ها می پردازد. فراوانی آرایه های مذکور تا حدّی است که باید دلیل آفرینی را از عناصرِ سبک سازِ خاقانی برشمرد و او را «شاعرِ دلیل آفرین» نامید. در این پژوهش کوشیده ایم، به این سؤال اصلی پاسخ دهیم که فراوانی بالای دلیل آفرینی در شعر خاقانی چه دلایلی دارد؟بدین منظور، با مطالعه دقیق دیوان خاقانی و استخراج انواع دلیل آفرینی ، دسته بندی آن ها و تدبّر در احوال و زندگی وی به تحلیل موضوع پرداخته شد.نتیجه بررسی ها آشکار نمود که مهم ترین اسباب فراوانیِ دلیل آفرینی وی، سه نکته است: نخست، وی به سبب آشنایی با دانشِ زمانه و برخورداری از ذهن علمی، برای همه سخنانش، دلیلِ هنری می آورَد تا جنبه های القایی سخن را افزایش دهد. دوم، در مفاهیم اندرزی و زاهدانه ای که تکیه بر عُزلت و ترک دنیا دارند نیز با ذکر دلیل، سخن می گوید تا تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد. سوم، او خویشتن ستاست و مدحِ خویش و قَدحِ دیگری برای مخاطب شعرش، تنها در ساختار دلیل آفرینی هنری، قابل توجیه است.
بررسی روابط بینامتنی در «مجنون لیلی» احمد شوقی و «لیلی و مجنون» ابوالفرج اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل داستان لیلی و مجنون از آن عرب هاست و افرادی که در این موضوع نگاشتند، اعتمادشان بر روایت اصفهانی است، از جمله ، نمایشنامه «مجنون لیلی» احمد شوقی است. پژوهش حاضر از نوع مطالعات تطبیقی و در زمره روش های مقایسه ای بینامتنیت بوده و بر آن است تا ضمن بررسی روابط بینامتنی در «مجنون لیلی» و «لیلی و مجنون»، به شیوه ای تحلیلی- توصیفی، میزان تأثیرگذاری اغانی بر شعر شوقی را نمایان سازد و به این پرسش پاسخ دهد که وجوه بینامتنی، افتراق و میزان تأثیر و نوآوری های شوقی نسبت به اصل داستان چقدر است؟ در پاسخ باید گفت که از بررسی رابطه بینا متنیت دو اثر، همسانی هایی به دست آمد؛ از جمله: تناظر شخصیت ها، شکل گیری ریشه های عشق، درون مایه مشترک و ساختار مشابه که بیشتر به شکل بینامتنیت غیرصریح و ضمنی و احالی است. نتایج نشانگر آن است که دو شاعر، شباهت ها و تفاوت هایی در مضمون و اسلوب داشته اند و شوقی از اغانی تأثیرپذیرفته و مواردی را بر آن افزوده یا از آن حذف کرده است. نوآوری ها و وفاداری شوقی به داستان بسیار است، اما شوقى گاهی آن را با خرافه، گاهی با عشق و گاهی با هر دو آمیخته و از لحاظ شکل، ظاهری غنایی بدان بخشیده است.
تحلیل تطبیقی منطق الطیر عطار و بهشت گمشده میلتون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از آثار ارزشمند عرفانی که به زبان رمزی و سمبولیک سروده شده است، منطق الطّیر عطّار است که سفری پرمخاطره توسطّ مرغان به رهبری هدهد برای رسیدن به سیمرغ -رمز ذات احدیّت –را روایت می کند. بهشت گمشده میلتون نیز اثری سمبولیک است که به لحاظ طرح موانع رسیدن به کمال، مشابهت هایی با منطق الطّیر دارد. ویژگی های زبانی و داستانی مشابه و روح حماسی حاکم بر هر دو اثر است؛ با این تفاوت که در منطق الطّیر، حماسه، عرفانی و در بهشت گمشده، حماسه بیشتر ادبی است. عطّار و جان میلتون از منابع دینی مختص آیین خویش در آفرینش اثر خود بهره گرفته اند. شیوه بیان روایت حضرت آدم(ع) و نسبت دادن گناه آغازین به حوّا یا آدم وحوّا ، فاصله حقیقت تا مجازِ این دو متن را تا حدودی مشخص می کند. همسویی ها و ناهمسویی های نگرش های عطّار و جان میلتون، در این دو اثر ارزشمند برمبنای چه عواملی تعیین می شوند؟ تحلیل تطبیقی در این پژوهش از یکسو مبتنی بر بینش سیّاره ای یعنی نگریستن به تفاوت ها، بدون نفی دیگری و از سوی دیگر مبتنی بر شباهت ها بدون الزام همسان سازی با دیگری و شیوه کلّی پژوهش، تحلیل محتوای کیفی متن است.
تحلیل قصه اعرابی و سبوی آب بر اساس نظریه مازلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان «اعرابی و سبوی آب» از جمله داستان هایی است که درمثنوی مولانا و مصیبت نامه عطار و در برخی دیگر از آثار منظوم و منثور زبان فارسی آمده است. این داستان تاکنون از زوایای مختلف نظیر ابعاد اجتماعی ،عرفانی،آموزه های اخلاقی و... مورد بررسی قرار گرفته است و در این مقاله به تحلیل وبررسی این موضوع از بعد روان شناسی شخصیت با رویکرد انسان گرایی بر اساس نظریه ی روانشناس انسان را آبراهام مازلو ( 1908-1970 ) پرداخته شده است. فضای کلی داستان گفتگوی دوجانبه اعرابی و همسرش می باشد که از طریق همین گفتگوها ویژگی های شخصیتی آنان به روش توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله می کوشد به این سوال پاسخ بدهد که: آیا نیاز های مادی تأثیری بر خلق و خوی افراد دارد و انسان توانسته است با بی اعتنایی به مادیات به کمال برسد؟ و در نهایت دیده می شود که انسان با غلبه بر مشکلات و سختی های زندگی و توکل به خداوند می تواند بر بسیاری از مشکلات خود فائق آمده و به مرحله خود شکوفایی که همان مرحله کمال یا نقطه اوج است، دست بیابد.
نمادها و نمودهای کهن الگوی آنیما و آنیموس در منظومه کوراوغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها وجوه مشترکی از ادراک هستند که در جاهای مختلف به صورت های همسان تجلّی می یابند، یعنی افکار غریزی که به صورت فطری در ذات همه انسان ها وجود دارد. منظومه کوراوغلی، منظومه حماسی- غنایی، داستان «روشن»، مشهور به کوراوغلی، قهرمان دادورز ملل ترک می باشد. این منظومه از نظر کهن الگوهای رایج در بین ملل، بسیار غنی است، مقاله حاضر به روش توصیفی وتحلیلی به بررسی نمادها و نمودهای مختلف آنیما و آنیموس در منظومه کوراوغلی می پردازد. کهن الگوی مهم آنیما به صور مختلف: آنیمای مادر، آنیمای معشوق، و آنیمای راهنما در این منظومه دیده می شود ، نمادهای برجسته آنیمای مادر، در قالب پدیده های طبیعت در سیمای چنلی بل و قوشابولاغ (قوشابولاق)، و و به صورت مادر مثالی درچهره پیرزنان یاریگر دیده می شود.نماد آنیمای معشوق در سیمای مؤمنه که در واقع مواجهه نه چندان موفق قهرمان با آنیمای خود است ؛ و نگار که آنیمای مثبت اوست ظاهر می شود . نماد آنیمای راهنما نیزدر چهره نگار ، بانوی چنلی بل، همسر کوراوغلی نمود می یابد که البتّه به خاطر جایگاه خاص زن در آذربایجان، نقش آنیمای راهنما برجسته تر است چنان که بدون وجود نگار، به فردیّت رسیدن کوراوغلی ممکن نمی باشد.
تحلیل کارکرد روایی وصف در لیلی و مجنون جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعرا در منظومه های روایی برای خلق روایت جذاب از دو سازه مهم روایت، روایتگری و وصف، استفاده می کنند. نظریه پردازانی چون توماشفسکی، بارت و ژنت تقابل این دو سازه را از جهت زمان متن و روایتگری، بررسی کرده اند. بر اساس این سه دیدگاه، هر روایت بازنمایی یک رخداد یا سلسله ای از رخدادهاست که زمان متن و کلام را دربردارد. در مقابل وصف، ابزار برجسته سازی و جنبه بدون زمان متن روایی است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، تقابل وصف و روایتگری با تکیه بر دیدگاه سه نظریه پرداز تحلیل شده است و به این پرسش پاسخ می دهد که رابطه وصف با روایتگری چه رابطه ای است و برای درک بهتر این رابطه، منظومه لیلی و مجنون جامی مبنا قرار گرفته است. در این منظومه اوصافی که به منظور شخصیت پردازی و فضاسازی به کاررفته است، بر اساس دیدگاه توماشفسکی، بن مایه آزاد و ایستای متن است و بر اساس نظریه بارت، نمایه خاص و آگاهاننده می شود. در دیدگاه ژنت، وصف از گزاره های هستی تشکیل شده است بنابراین اوصاف این منظومه کارکرد تزیینی و نمادین پیدا می کند. وصف بر اساس دسته بندی های سه نظریه، تأثیری در پیرنگ ندارد و در روایت و خصوصاً در روایت لیلی و مجنون، موجب ایجاد شتاب منفی می شود.
عشق در بهشت گمشده جان میلتون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق در کنار آنکه یک مفهوم معرفت شناسی عاشقانه و عارفانه است، پیوندی عمیق نیز با فرهنگ و جامعه پیرامون خویش دارد. در عشق، زیبایی چه در بُعد آفاقی و چه انفسی آن، کانون مهم و هستی شناسانه جاذب و مجذوب است. در ادبیات جهان، مضمون عشق از جایگاه ویژه ای برخوردار است و هر ژانر ادبی نیز فراخور ویژگی ها، فرم و محتوای خود، به تفسیر عشق اقدام می کند. با توجّه به اینکه اثر مورد مطالعه پژوهش حاضر، حماسه الهی- انسانی بهشت گمشده می باشد، شایان ذکر است که یکی از مضامین اصلی در حماسه، عشق است. از آن جا که عشق در دنیای حماسه حد واسطی است میان عشق در دنیای اسطوره با عشق در دنیای واقعی، مطالعه پیش روی با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی نشان داد که عشق نه تنها نقطه عطفی در بهشت گمشده است؛ بلکه طرح خاص خود را برای تبیین ماهیّت آن دنبال می کند. بنابراین، مسأله اصلی مطالعه حاضر تبیین و توصیف جایگاه عشق در بهشت گمشده میلتون است، ضمن پاسخگویی به این پرسش اساسی که در شخصیت پردازی و فرم و محتوای بهشت گمشده تا چه اندازه مفهوم عشق منعکس گردیده است؟
بررسی و تحلیل هرمنوتیکی اشعار حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان رمزی و تأویل پذیر حافظ از لایه های زیرین و رویین شکل گرفته است که لایه های رویین را همگان می توانند بخوانند و بفهمند؛ اما درک و دریافت لایه های زیرین به اصول تأویل و رمزگشایی وابسته است. در هنر و زبان رندانه حافظ، توانایی هایی وجود دارد که ما را در شرح و بسط اصول هرمنوتیک که بر پایه چند گانگی معنایی استوار است، یاری می رساند. در این پژوهش، با روش توصیفی تحلیل محتوا، تلاش شده است تا نخست رویکرد های تأویلی برخی از شارحان دیوان حافظ بررسی و تبیین گردد و به دنبال آن، مطابقت یا عدم تناسب این رویکرد ها با علم هرمنوتیک و میزان و کیفیت تأویل پذیری، در شعر حافظ مورد تحلیل قرار گیرد. این تحقیق نشان می دهد اگر چه تکثّر معنایی و عدم قطعیت معنا و مطابقت ماهیت و کیفیت شعر حافظ با علم هرمنوتیک، غیر قابل انکار است اما عملاً برخی از تأویل های مطرح شده در خصوص غزل های حافظ، چندان مطابق با مبانی و بایسته های هرمنوتیک و افق انتظارات از متن و چهارچوب انتظارات خوانندگان نیست. این پژوهش در صدد پاسخ به این پرسش است که اشعار حافظ با چه زمینه هایی با نظریه های بزرگانی چون سوئدنبرگ، پل ریکور، گادامر، آیزر و هرش قابل نقد و بررسی است؟
بررسی و تحلیل فرآیندهای اندیشگانی در داستان «پادشاه و کنیزک» سروده مولوی بر مبنای دستور نقش گرای هالیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه نقش گرایی رویکردی شناختی است که تجربه های انسان را از طریق نظام گذرایی زبان بیان می کند. در واقع مقدار زیادی از تجربه روزانه ما به وسیله اعمال، رویدادها، تفکرات و تصورات ما شکل می گیرند و تعریف می شوند و نظام زبان این نقش مهم را بر عهده دارد که اعمال و اقدامات گوناگون جهان را منعکس کند. در دستور نقش گرای نظام مند هالیدی فرانقش اندیشگانی از اهمیت خاصی در انتقال تجربیات برخوردار است. کاربرد فرآیندهای نقش اندیشگانی: مادی، ذهنی، رابطه ای، رفتاری، وجودی و بیانی از طریق فعل نمود می یابند و هدف این پژوهش نیز بررسی داستان پادشاه و کنیزک با استفاده از متغیرهای نقش اندیشگانی است که با تحقیق در فعل شناسی این داستان در مثنوی مولانا و تشخیص و تعیین انواع فرآیندها بر اساس نقش و معنی امکان پذیر شده است. نتایج پژوهش نیز نشان می دهد که فرایندهای مادی، کلامی و رابطه ای دارای بسامد بیشتری هستند و بر این اساس شخصیت ها اغلب نقش گوینده، مخاطب، حامل و شناخته را دارند. بنابراین تعیین بسامد انواع فرآیندهای فعلی و چگونگی کاربرد آن در این داستان می تواند به عنوان شاخصی سبک شناسی به حساب آید. از این رو پژوهشگران در این پژوهش کوشیده اند با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ دهند که چگونه می توان با سبک شناسی فعل به طرز فکر شاعر و تحلیل متن دست یافت؟
ترفندهای طنز سیاه در «بدوی سرخ پوست» از محمد ماغوط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طنز سیاه یکی از مهم ترین انواع ادبی در مجموعه شعر «بدوی سرخ پوست» محمد ماغوط است که بیشترین نقش را در شهرت این اثر داشته است. طنز سیاه خنده ای است آمیخته به درد که از درون فرد عاصی برای مقابله با اوضاع ناهمگون سیاسی و اجتماعی برمی آید. موضوع اصلی طنز سیاه انتقادهای گزنده و تمسخرآمیز درباره مسائل جدی، اندوهبار و ترسناک است. «بدوی سرخ پوست» که در قالب شعر سپید سروده شده است، به لحاظ کاربرد طنز سیاه، اثری ارزشمند است. سرچشمه طنز سیاه ماغوط، اندیشه اجتماعی وی است که ریشه در حقایق تلخی چون فقر، زندان، آوارگی، فقدان آزادی و بی لیاقتی حاکمان دارد. به همین دلیل طنزهای ماغوط سرشار از تعریضی گزنده است که در آغاز مخاطب را به خنده سوق می دهد اما در همان آن اندوهی عمیق را بر دل می نشاند. هدف این پژوهش، پاسخ به این پرسش اصلی است که ماغوط در بدوی سرخ پوست، از کدام ترفند های طنز استفاده کرده است؟ نویسنده برای یافتن پاسخ از روش تحلیل محتوا استفاده کرده است. نتیجه پژوهش حاضر بیانگر آن است که ماغوط از تکنیک های قرینه سازی، آیرونی، غافلگیری، بزرگ سازی، کوچک سازی، متناقض نما، تشخیص، کنایه و طعنه استفاده کرده است. از میان این تکنیک ها غافلگیری و کنایه بیشترین کاربرد را در این اثر داشته اند.
ردپای مضامین قلندرانه در غزل های انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از جلوه های معنایی در غزل، افزون بر عشق و عرفان، مضامین قلندرانه است که غزل های شاعران را تحت تأثیر قرار داده و آنان را از مضامین تکراری و یکنواخت خارج ساخته است. این گونه اشعار به طور رسمی از سنایی آغاز شد و شاعران دیگری نظیر عطار و حافظ از آن پیروی کردند. در این میان شاعرانی هم بودند که مضامین قلندرانه را در شعر خود به کار می بردند، اما کسی از آنان به عنوان شاعر قلندر سرا یاد نکرده است. انوری ازاین دسته شاعران است که وی در غزل های خود از مضامین قلندرانه به نیکی بهره برده به گونه ای که می توان نام او را در زمره قلندرسرایان ذکر کرد، اما از وی در هیچ کجا به عنوان شاعر قلندرسرا یاد نشده است. این پژوهش بر آن است تا مضمون های قلندرانه او را با روش توصیفی – تحلیلی مورد بررسی قرار دهد و به این سوال پاسخ دهد که وجود مضامین قلندرانه در شعر انوری به چه صورت است؟ بنابراین برآیند تحقیق حاکی از آن است که انوری در غزل های خود با توبه شکنی و ملامتی نشان دادن خویش و انتقاد از حاکمان دینی، تابوهای هنجار جامعه را بر هم می زند و تفکر قلندرانه را به وضوح بیان می دارد. انتقاد و بدبینی وی از اعمال به ظاهر مذهبی و عدم عافیت طلبی در شعرش جلوه خاصی به غزل های او بخشیده است که همه این مضامین وجود تفکر قلندریه را در غزلهایش اثبات می کند.
بررسی شخصیت های منظومه شیرین و فرهاد وحشی بافقی بر اساس نظریه آلفرد آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی شخصیت های منظومه شیرین و فرهاد وحشی بافقی بر مبنای نظریه شخصیت آلفرد آدلر پرداخته ایم. نوع پژوهش، کتابخانه ای و روش آن، تحلیلی-توصیفی است. فرضیه پژوهش، امکان بررسی شخصیت های این منظومه به دلیل تقابل میان برخی شخصیت ها، بر اساس نظریه آدلر است. پس از بررسی تک تک شخصیت ها بر اساس مؤلفه های نظریه آدلر، به این نتیجه رسیده ایم که به دلیل موضوع منظومه که عاشقانه است و رقابت و حسادت بخش لاینفک آن است، بنابراین تمامی شخصیت های مهم منظومه به تناوب، نشانه هایی از مصادیق نظریه آدلر اعم از عقده حقارت، علاقه اجتماعی، برتری جویی و سلطه گری و وابستگی و گیرندگی را دارند. شیرین ضمن اینکه شخصیتی برتری جو است، اما احساس حقارتی که به واسطه بی توجهی خسرو بر او عارض شده است، او را به انتقام جویی و وابستگی به فرهاد سوق می دهد. خسرو شخصیتی تماما برتری جو و سلطه گر است. فرهاد شخصیتی «مفید به حال جامعه» است که سبک زندگی اش متناسب با ویژگی های تیپ «علاقه اجتماعی» است. شکر و سایر شخصیت ها از جمله کنیزان دربار خسرو، به دلیل نقش کمرنگی که در منظومه دارند، قابل بررسی از منظر نظریه آدلر نیستند.