مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۰۱.
۴۰۲.
۴۰۳.
۴۰۴.
۴۰۵.
۴۰۶.
۴۰۷.
۴۰۸.
۴۰۹.
۴۱۰.
۴۱۱.
۴۱۲.
۴۱۳.
۴۱۴.
۴۱۵.
۴۱۶.
۴۱۷.
۴۱۸.
۴۱۹.
۴۲۰.
عشق
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۶ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
153 - 166
حوزه های تخصصی:
عشق و محبت از اساسی ترین مباحث عرفان نظری و عملی است. در واقع، تجلّی عشق است که تمام مراتب خلقت را ایجاد می کند و به ظهور می رساند و در مسیر کمالیّه موجودات به سوی حق نیز همین عشق است که ایجاد حرکت و کمال می کند و مرتبه به مرتبه، آن ها را تا خود حق می رساند. بحث عشق در ادبیات فارسی دامنه ی گسترده ای دارد. داستان عشق لیلی و مجنون از جمله منظومه های غنایی فارسی است که از دیر باز مورد استقبال نویسندگان و شعرای فارسی زبان و غیر آن گرفته است، همچنین داستان «یوسف و زلیخا» نیز از جمله داستان هایی است که در ادبیات فارسی بازنمودی گسترده داشته است. غور و تفکّر نمود در هر یک از این داستان ها یعنی قصه ی عشق «لیلی و مجنون» و «یوسف و زلیخا» هر یک جان و روحی دوباره به کالبد آدمی می بخشد و آیینه ی زنگار گرفته ی درون را صیقل می دهد. جامی در تعریف عشق به این نتیجه رسیده که دل سراپرده عشق است و آن دلی که از عشق بی بهره است جسمی بی حیات است. وی معتقد است که جه ان و هر چه در اوست از نفخه ی عش ق آفریده شده است او عشق را گوهر و اکسیر حیات می داند که باعث سرزندگی و سازندگی آدمی است و همگان را به عشق ورزی ترغیب می کند.
ظهور اسطوره صعود از دل تضادها و تمثیل های مربوط به آن در دیوان کبیر
حوزه های تخصصی:
صعود، یکی از بن مایه های بنیادین در هستی شناسی نوع انسان محسوب می شود که گاه با اسطوره بازگشت تلفیق و همپوشانی پیدا می کند. میل به بر رفتن از دنیای زمانمند و مکانمند و از دنیایی که بر اساس تضادها بنیان نهاده شده است به سوی آرمان شهر بی کرانه و بی سو، همواره آرزوی دیرین انسان بوده که در ناخودآگاه او تحکیم شده است. این میل در اشعار مولوی، بویژه در دیوان کبیر با به کارگیری تصاویر، نمادها و مفاهیم اسطوره ای متضاد و در نگاهی تأویلی بروز و ظهور پیدا کرده است. این مقاله با بیرون کشیدن این تضادها که اغلب در ساختاری تمثیلی بیان شده اند، این موضوع را بررسی می کند که اغلب این تضادهای تمثیلی در راستای پدید آوردن اسطوره صعود شکل گرفته اند. در این پژوهش تلاش گردیده با روشی تحلیلی- استنادی و با مراجعه به کتب تحلیلی دست اول در این حوزه به واکاوی، برجسته کردن و بررسی ابعاد این اسطوره از رهگذر تضادهای مطرح شده بپردازد. در ابتدا تأثیر مضامین اسطوره ای مربوط و تحکیم کننده اسطوره صعود همانند اسطوره هبوط، بازگشت جاودانه به وحدت و عشق بررسی شده و سپس تمثیل های مرتبط و برجسته در دیوان کبیر از جمله: آسمان و زمین، نور و ظلمت، قارون و موسی، مرغ و قفس، چاه و جاه، چاه و صحرا و ... و پدید آمدن اسطوره صعود از دل این تضادها موضوع سخن قرار گرفته است.
بررسی نوستالژی عشق، هجران و حرمان در چهارپاره "قفل طلا"ی حمیدی شیرازی با تکیه بر عنصر تمثیل و شواهد تمثیلی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۸ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۳۰
113 - 132
حوزه های تخصصی:
در بررسی های ادبی، نوستالژی به شیوه ای از نگارش گفته می شود که بر پایه آن، شاعر یا نویسنده در سروده ها یا نوشته های خویش، گذشته ای را که در نظر دارد یا سرزمینی که یاد هایش را در دل دارد، حسرت آمیزانه و درد آلود ترسیم می کند و به قلم می کشد. حسرت، یاد گذشته، دل تنگی، غم غربت، درد جدایی و هجران و... از شاخصه های نوستالژی است. یکی از شاعران بزرگ معاصر که در اشعار رمانتیک و نوستالژیک خویش، نمونه های قابل توجهی از نوستالژی عشق، هجران و حرمان دارد، مهدی حمیدی شیرازی (1365-1293 خورشیدی) است. در این مقاله تلاش شده است با تکیه بر عنصر تمثیل و شواهد تمثیلی، نوستالژی عشق و هجران معشوق در یکی از اشعار زیبای حمیدی شیرازی مورد بررسی و تحلیل قرارگیرد.
بررسی داستان تمثیلی تکدرخت اثر استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب
حوزه های تخصصی:
یکی از آثار داستانی زنده یاد زرّین کوب، «تکدرخت» است که برای نخستین بار در سال 1347 در مجله یغما به چاپ رسید. «تکدرخت» داستانی «نمادی- فلسفی» است و جزء ادب غنایی که با نثری زیبا، ساده و شیوا نوشته شده، در این مقاله، ضمن بررسی مواضع مهم داستان، درخواهیم یافت؛ تکدرخت، ماجرای شخصیّت تمثیلی نویسنده داستان و نقد حال استاد زرّین کوب است. «تکدرخت» موجودی تنها است، که تا یادش هست، در برابر باد ایستادگی و مقاومت نشان داده بود، پس از سخنهایی که میان او و پیردرخت و صخره وحشی ردّ و بدل می شود در می یابد، که راز زندگی و حقیقت هستی در نظرش، ایستادگی، مقاومت و سرانجام «ورود به عرصه بی نیازی» و نزدیک گشتن به قلمرو خدایان است و او این مسائل را با تکامل تدریجی فکری و فلسفی در می یابد و فرجام کار تکدرخت رسیدن به چنین عرصه ای است.
تمثیل در شعر میرزا حبیب خراسانی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با محور تمثیل به بررسی اشعار میرزا حبیب خراسانی با مفاهیم مبتنی بر تقابل عقل و عشق و جسم و جان پرداخته شده است. اشعاری که در آنها تشبیه محمل ایجاد تمثیل است. از دیرباز تمثیل یکی از ابزار های مهم بلاغی مورد توجه شاعران بوده است؛ لذا شاعران سعی در استفاده از آن داشتند. میرزا حبیب خراسانی نیز با استفاده از تمثیل هایی که دارای بار معنایی تصویری و اندیشه است اول سعی در ایجاد تصاویر و ایماژ در شعر در جهت خیال انگیز کردن آن و ایجاد لذّت در مخاطب دارد. شاعر با استفاده از ایماژ به بیان ادراکات حسی و عاطفی خود می پردازد؛ دوم سعی در ابلاغ و انتقال پیام دارد؛ در واقع هر تمثیل با بار معنایی اندیشه، پیامی در خود دارد که آنرا به مخاطب انتقال می دهد. در این نوع تمثیل در جهت درک مفاهیم انتزاعی از امور حسی برای توضیح آن بهره برده می شود. این مقاله به شیوه کتابخانه ای و از طریق فیش برداری به شیوه توصیفی تحلیلی در دیوان اشعار میرزا حبیب خراسانی صورت گرفته است.
نسبت سلوک و شهود در عرفان مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
101 - 129
حوزه های تخصصی:
اگر سلوک را مجموعه خصوصیات زیست عملی در مقابل محتوای معرفتیِ شهود که در تبیین نظام هستی و معرفت حق به کار می آید، درنظر بگیریم، آنگاه می توانیم درباره نسبت میان آن دو در عرفان عارفان بزرگی چون مولانا سخن بگوییم. در این مقاله با روش تفسیری کوشیده ایم نشان دهیم که چگونه ویژگی های سلوکی عارفی مثل مولانا در تناظر و تناسب با ویژگی هایِ معرفتیِ شهودیِ اوست، بنابراین در دو ساحتِ 1. صدق شهود و 2. کیفیت معرفتی شهود به ابعاد گوناگون این نسبت پرداخته ایم. در عرفان مولانا لزوم تصفیه نفس با اموری همچون ستایش عابدانه در قالب نماز و ذکر و تبعیت از شریعت بسیار مهم تلقی می شوند. در کنار این امور، بنا به مراتب سلوک در درجات مختلفِ آدمیان، کیفیت شهود هم درجات مختلفی دارد. این مدعا را در عرفان مولانا می توان با ذکر ویژگی های سلوک و شهود او نشان داد و این تناظر و تناسب را آشکار ساخت. برای مثال، در عرفان مولانا پاکی و خلوص سالک برای اتصال با منبع الهیِ شهود ضروری است و به صدق شهود می انجامد. درباره کیفیت معرفتی شهود مهم ترین نمونه ها، تناظر رویکرد سبب سوزیِ مولانا و مقید نبودن به آداب و رسومی ثابت و پایبند نبودن به فرمالیسم صوفیانه در سلوک، با نگاهِ شهودیِ او مبنی بر مقید نبودن عالم به اسباب ثابت و ضروری و انکار رابطه ضروری علّی و معلولی است. نمونه دیگر تناظر سلوک عاشقانه با شهود خدایی عاشق همراه با اراده ای عاشقانه در عالم است که مولانا بسیار به آن توجه داشته است. درحقیقت توصیف ویژگی های اصلی سلوک و شهود مولانا و قرار دادن آن ها در تناظر با یکدیگر، به مثابه یک کل مرتبط به هم، سنخیت میان آن ها را به تصویر می کشد.
برداشت های عرفانی از داستان یوسف(ع)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
داستان یوسف در جایگاه احسن القصص، باعث شد که ، برداشت های متفاوتی از آن شود. یکی از مهم ترین این نظرگاه ها، تأویلات عارفان است. در این نوشتار کوشیده ایم با استخراج مضامینی دیدگاه عارفان را تبیین کنیم. بدین منظور کتاب های تذکره الاولیا، رساله قشیریه، نفحات الانس، کشف المحجوب، تفسیر میبدی و ... بررسی و بن مایه های داستان یوسف در پیوند با مفاهیم بلند عرفانی که در دو بخش مفاهیم مرتبط با عشق و دیگر مفاهیم عرفانی قابل تقسیم است، تحلیل و بررسی شد. چنین مطالعه ای آشکار می کند، در این داستان بیش از هر موضوعی عنصر عشق برجسته است. دقت در دقایق عشق موجب می شود دریابیم چگونه عشق موجب برکشیدن داستان یوسف به مقام زیباترین داستان ها شده است. عشق به عنوان یکی از منازل معرفت، موجب دگرگونی اساسی در وجود سالک می شود. پرداختن به عنصر عشق و مفاهیم عرفانی مرتبط با آن داستان یوسف را به یکی از پربارترین و تأویل پذیرترین داستان های قرآنی مبدل کرده است. آینه بودن جمال یوسف و جلوگاه حسن الهی دانستن او که موجب بصیرت افزایی چنین عشقی می شود، غیرت معشوق بر عاشق، ایثار در محبت و فراموشی الم زخم و صدق عشق از موضوعاتی است که نشان می دهد، عشق موضوع کلیدی داستان یوسف در نگاه عارفان است. همچنین عارفان به نمادپردازی شخصیتهای داستان پرداخته اند. زلیخا نماد نفس لوامه، یعقوب نماد عقل، یوسف نماد دل یا سالک طریقت است که به دلیل توجه یعقوب عقل به او دچار حسد قوای غضب و شهوت شده است.
بررسی تطبیقی عشق و عقل در اشعار حافظ و آثار فارسی سهروردی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین مضمون های مشترک قابل مقایسه در اشعار حافظ و آثار فارسی شیخ اشراق، مفهوم عشق و عقل است. همان اندازه که سهروردی در جایگاه حکیم در تک تک رساله های فارسی خود به عقل پرداخته، در سراسر دیوان خواجه شیراز نیز سخن از عشق است و هر دو در آثار خود نظری نیز به مفهوم مقابل آن داشته اند. اگر سهروردی حکیمی است که دل هم در گرو عقل دارد و هم عشق، حافظ نیز شاعری اندیشمند است که از مقوله عقل غافل نمانده، همواره در اشعارش به نقد آن پرداخته است. در مجموعه آثار فارسی سهروردی تنها یک رساله به عشق اختصاص دارد، ولی به جرأت می توان گفت، وی حق مطلب را در مورد عشق ادا کرده، به مراحل و مراتب مختلف آن پرداخته و نقش و جایگاه عشق را در حکمت اشراقی به خوبی تبیین کرده است. پژوهش حاضر بیش از سایر رساله ها از رساله فی الحقیقه العشق بهره برده است؛ چرا که بیشتر با اشعار حافظ قابل مقایسه و تطبیق است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام گرفته است. نتیجه این که از نظر شیخ اشراق عقل و عشق لازم و ملزوم یکدیگرند. عشق زاده عقل است و برای رسیدن به عقل کل که در نزدیک ترین فاصله با نورالانوار است، راهی به جز عشق وجود ندارد. از آن سو، حافظ به ندرت از عقل قدسی سخن می گوید و به جز ابیاتی چند، هر جا سخن از عقل می آورد، منظور او عقل جزئی است و در قیاس میان عقل و عشق آنچه برای او اصالت بیشتری دارد، عشق است. این دو متفکر، با وجود اختلاف نظرهایی، در بیان روشِ نائل شدن به حقیقت و در رجحان عشق بر عقل برای وصول به جمال و کمال مطلق با یکدیگر هم رأی و هم عقیده هستند.
نقد و بررسی ابعاد انسان شناختی دعا از دیدگاه وینسنت برومر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
81 - 96
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با روش تحلیلی و استنادی در پی تبیین اهم ابعاد انسان شناختی دعا از نظر وینسنت برومر است. انسان مستقل یکی از مؤلفه های اصلی دعا از نظر برومر است. اگرچه ایشان مباحث انسان شناختی دعا را از سایر مباحث متمایز نکرده است، با توجه به پیش فرض ها و مبانی معرفتی ایشان نسبت به انسان می توان گفت؛ ایمان، عشق، اختیار حداکثری انسان، آزادی و فردیت اهم ابعاد انسان شناختی دعا از نظر برومر هستند. ایشان در تبیین این مسائل انسان شناختی دعا متأثر از اگزیستانسیالیسم و الهیات گشوده است. از نظر برومر ایمان شرط لازم و مقدم دعا و ذاتی رابطه انسان با خداوند است. ایشان با رویکرد اعتدالی به مسأله ایمان، هر سه عنصر معرفت، عمل و عشق را در حقیقت ایمان مؤثر می داند. در نگرش او غایت ایمان و دعا عشق به خداوند است. برومر در پرتو اعتقاد به اختیار حداکثری انسان و فردیت او، دعا را رابطه بیناشخصی انسان با خداوند تفسیر می نماید.
بررسی ظرفیت های علم اشتدادی در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فروکاستن ساحت علم به حدود تجربه از قرن هجدهم و انحصار روش و ابزارهای آن در کمّی گرایی و حواس مادی و همچنین بکارگیری عقل در مقام مفهوم سازی، موجب تقلیل ساحت انسان گردید؛ به گونه ای که نیل به التذاذ هر چه بیشتر از عالم مادی غایت او خوانده شد. طبیعتاً این نگرش بر زندگی جوامع مسلمان نیز سایه افکند و موجب سردرگمی آنها شد. هدف نوشتار حاضر این است که با در نظر گرفتن «تناظر مراتب عشق با سعادت» و «تناظر مراتب سعادت با علم» و «تعدد روش در کسب علم» در فلسفهی ابن سینا، تعریف دیگری از علم ارائه دهد؛ تعریفی که در خور اصل غایت و سعادت بشر باشد. با تناظر مؤلفه های نامبرده علم، طیفی اشتدادی می یابد که از دون ترین مرتبه (شناخت حسی) تا والاترین مرتبه (علم عقلی) را در بر می گیرد و هر مرتبه از آن با مراتب عشق و سعادت متناظر است؛ به گونه ای که انسان با اشتداد در علمش، عاشق تر و به سعادت نهایی نزدیک تر می شود. علم اشتدادی با مجوز فهم های متعدد، راه را بر منطق تک گفتاری دگماتیسم می بندد و از سوی دیگر، با توجه به نظام توحید محور در فلسفهی ابن سینا و همچنین با ارائه ملاک متقن و منطقی در جهت راستی آزمایی ادراکات، هرگز منجر به نسبیت لجام گسیخته و شکاکیت ناشی از هرمنوتیک جدید نمی شود.
تحول معنایی عقل و عشق در شعر داستانی فارسی و برداشت امروزین (فردوسی، نظامی، مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل و عشق دو اسم معنا هستند و مثل اغلب اسامی معنا، مفهومی کشسان داشتهاند. فیلسوفان و عارفان و شاعرانِ حکیم هرکدام به نوعی در تعریف و تحدید حدود یا تعریض حدود آنها سخن گفتهاند. در قالب یک نگاه بین رشته ای، ادبیات از یک سو، فلسفه (و روان شناسی شناخت)، از سوی دیگر، این مقاله در قالب یک تحلیل محتوای مقایسه ای، سیر تحول معنایی این دو واژه را در شاهنامه، پنج گنج و مثنوی پی می گیرد و از دلیل تفاوت دو مقام گفتار و کردار در اقبال به آنها پرسش می کند. بنا بر آنچه یافته شد، فردوسی عقل و عشق را در معانی نزدیک به عرف عمومی کاربرد آنها به کار گرفته؛ نظامی عشق بشری و زمینی را در اعلی درجه آن توضیح و بازنمایی کرده است و اشارات اولیه و بسط نایافته ای هم به مفاهیمی چون «عقل کلی» و «عقل تحت هدایت وحی» داشته است؛ مولوی در این کار به شکلی شاخص شالوده شکن بوده و معانی معنوی و آیینی به کلی متفاوتی بر این مفاهیم حمل کرده که تا مرز اشتراک لفظی پیش رفته است. در قالب یک تناقض نما، تعابیر مولوی از عقل و عشق، تاحدی به دلیل روش غیراستدلالی آن و دشواری درک و سختی اجرا، در یک فضای گفتاری اشرافیت معنوی محدود شد و کاربرد عمومی و عملی این دو مفهوم به نگاه و نمادپردازی اعتدالی نظامی و به ویژه فردوسی نزدیک ماند؛ در حالی که از حیث اشتهار و احترام ماجرا برعکس این است.
تبیین و تطبیق نگاه اشراقی به زیبایی و جلوه های منطبق با آموزه های قرآن (با تأکید بر رساله مونس العشاق سهروردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
95 - 110
حوزه های تخصصی:
شها ب الدین سهروردی بنیانگذار حکمت نوریه و اشراقی است؛ حکمتی که وی با بهر هگیری از منابع غنی اسلام به ویژه قرآن کریم مباحث حکمی را در جهتی نوین پیش برده است. سهروردی با تبیین اشراقی خود از نور و بازبینی آن به زبان رمزی در رساله مونس العشاق تحقق کثرت در عوالم هستی را به اقانیم سه گانه حسن، حزن و عشق منسوب می داند. وی با تکیه بر حقیقت حسن )مسأله محوری زیبایی شناسی( در قرآن به تبیین اشراقی از زیبایی در حکمت اشراقی خود و همبستگی با معرفت دست می یابد. در این پژوهش کوشش می شود با تبیین مفهوم زیبایی در رساله مونس العشاق و بازخوانی رمزهای حزن و عشق در نظام جهان شناسی اشراقی به عنوان محورهای زیبایی شناسی در مونس العشاق و تطبیق همین رمزها در آیات قرآن، لوازم آن مفاهیم پی گرفته شود و پیوند میان حقیقت و هنر آشکار شود برای رسیدن به این هدف، شواهد مثالی از آثار شاخصی در هنر اسلامی آورده می شود. لازم به ذکر است تمامی نمونه های تصویری از آثار فاخر ایرانی موزه فریر گالری نیویورک گرفته شده است.
طرحی در عشق شناسی ملاصدرا به موازات طرحی در نقد هنر هایدگر
حکمت متعالیه ملاصدرا، رابطه ای است بین وجودشناسی فلسفی و زیبایی شناسی آنتولوژیک، که پیوند این زیبایی شناسی با لغت مبدع وی، یعنی «صنایع لطیفه» مرتبط است. به موازات این مبانی، علیرغم تعابیر متفاوت با فیلسوف نامدار، "هایدگر"، می توان در بطن کلامشان، وجوهات مشترک را استنباط کرد. این پژوهش سعی دارد مواضع این دو فیلسوف را، مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین پرسش اصلی مقاله را در باب آراء ملاصدرا قرار می دهد و بدون ارجحیت یکی بر دیگری، موضوعات متشابهی را با تأکید بر رویکردی صرفاً توصیفی، بیان کند و به این پرسش پاسخ دهد که: چه چیزی در نظام وجود شناسی ملاصدرا، نگاه او را به گفته آنچه خود وی، "صنایع لطیفه" می نامد، معطوف نموده است و نزدیکی این وجودشناسی، با آراء فیلسوف معاصر، هایدگر، چه می تواند باشد؟ در نتیجه، کلام نزدیک به هم این دو فیلسوف از شش جنبه اینکه؛ گرچه ملاصدرا و هایدگر، یگانگی و قرابتی با یکدیگر ندارند، اما هردو از یک نحوه تحقق، سخن به میان آورده اند که در طی فرایند تولید اثر هنری در انسان صورت می پذیرد. ملاصدرا از این شیوه شکل گیری به "کمال نفسانی" و هایدگر از آن به "رسیدن انسان به فهم اصیل از خویش" تعبیر کرده است.
توجه در اندیشه سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمون وی بیش از هر فیلسوف و عارفی به توجه التفات داشته است. تفکرات او درباره توجه صرفاً یک مسئله شناختی، علمی یا روان شناختی نیست، بلکه تأثیرات مستقیم و دامنه داری در آموزش، الهیات و حتی سیاست دارد. او توجه را به عنوان یک روش زندگی چه در سطح فردی و چه در سطح سیاسی-اجتماعی معرفی می کند. به باور سیمون وی، هرچند انسان چیزی را با توجه کردن خلق یا ایجاد نمی کند، اما موجب حیات بخشیدن به چیزی می شود که مورد توجه واقع شده است، و البته آن توجهی به امور پیرامون حیات می بخشد که «ناب» باشد. توجه ناب عاری از هر گونه دلبستگی است و انسان از طریق آن خود را از امور تخیلی و توهمی می رهاند و به حقیقت نائل می گردد. به همین خاطر آنچه آدمی را به توجه ناب رهنمون می سازد تمنای بدون مقصود است. از سوی دیگر سیمون وی از تعلیق اندیشه به عنوان وضعیتی از توجه ناب نام می برد که همان تاب آوردن خلأ و در انتظار نشستن است. در نظر سیمون وی، توجه ناب می تواند به مثابه عشق در نظر آید، زیرا همان طور که توجه رضایت دادن به چیزی غیر از خود است، عشق نیز نیازمند شناسایی واقعیت با روی گردانی از خود است. سیمون وی اخلاق مبتنی بر توجه را مطرح می کند و با معطوف کردن توجه به سمت پروردگار، نه تنها اخلاق فردی، بلکه معرفت شناسی و فلسفه سیاسی-اجتماعی اش را بنا می کند و توجه را، در کنار لطف الهی، همچون پادزهری برای نجات انسان ضروری می داند.
تحلیل مقایسه ای استعاره های مفهومی در اشعار فروغ فرخزاد و غاده السمان با تکیه بر حوزه مفهومی عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۹
273 - 305
حوزه های تخصصی:
در نظریه استعاره مفهومی، استعاره ها متکی بر روابط معنایی میان واژه ها هستند که به عنوان ابزاری برای درک نوع فهم انسان از امور انتزاعی و امور محسوس جهان عمل می کنند. ادبیات در پیوند با نظریه «استعاره مفهومی» دارای «حوزه های مبدأ» و «حوزه های مقصد» گوناگونی هستند که از طریق این حوزه ها مفاهیم انتزاعی را به صورت ملموس برای آن مخاطبان تبیین می کنند. مسأله این پژوهش بررسی اشعاری از فروغ فروخزاد و غاده السمان است که حوزه مبدأ یا مقصد آن ها «عشق» و واژه های هم حوزه با آن است. روش مورد استفاده در این پژوهش کاربرد مبانی و اصول این نظریه در اشعار این دو شاعر و شناخت حوزه های مبدأ پرکاربرد است تا از این طریق به هدف ویژگی های شناختی، ساخت های فرهنگی، اجتماعی و جهان بینی های ذهن این دو شاعر زن از دو ناحیه متفاوت در ارتباط با عنصر عشق دست یافته شود. از جمله نتایج حاصل از پژوهش انتخاب قلمروهای مبدأ چون اشیاء، حیوان، گیاه و پدیده های طبیعی و نوع بار معنایی حاصل از آن ها است که نوع دیدگاه این شاعران زن را نسبت به عشق آشکار می کند. از دیگر نتایج حاصلْ بسامد حوزه های مفهومی با بار معنایی مثبت چون سرزندگی و آرامش بخش بودن عشق، شور و حیات بخشی آن، جاودانگی، نشاط بخش بودن آن، محبوب بودن آن و... در استعاره های مفهومی این دو شاعر بیشتر از حوزه های مفهومی با بار معنایی منفی چون دردآلود بودن، غم آور، نابودگر، ستمگر، آسیب رساننده، ناعادلانه، قابل پیشبینی نبودن آن و... است. در نهایت این دو شاعر در حوزه های مبدأ غیرملموس نیز معانی مثبت و منفی چون ایثار، هنر، نفرین، خیرگی، فراق و... برای عشق در نظر گرفته اند.
سیمای «الله» در معارف بهاءولد در پرتو دیالکتیک عشق و بندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق از بن مایه های اعتقادی بهاء ولد است که در هر سه حوزه خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی مورد توجه است. از نگاه بهاءولد معرفت خداوند و رسیدن به آن در گرو محبّت است. این مقاله با تبیین مقوله عشق در ذهن و زبان بهاءولد به تفسیر نوع مواجهه او با خالق به عنوان پرسش اصلی پژوهش، می پردازد. بررسی نوع نگاه بهاءولد به ویژگی های عشق، عاشق و معشوق و همچنین دیدگاه او در باب جمال پرستی و رؤیت حق که با روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته، این نتیجه را به دست می دهد که او از خدایی دیگرگونه سخن گفته و تصویری از خدا در ذهن تداعی می کند که مخاطب را به اندیشه تجسیم و تجسد رهنمون می شود. بنابراین عشق در اعتقاد بهاء در پیوندی ناگسستنی با رؤیت قرار می گیرد که اندیشه های دیگری چون جمال پرستی را موجب می شود. محبّت به تعریف وی، مثلثی است که از سه ضلع عشق الله به بنده، عشق بنده به حق و عشق بنده به مخلوقات به عنوان تجلی گاه حق تشکیل می شود.
بیا که ما سپر انداختیم، اگر جنگ است (بررسی آماری و تحلیلی واژگان جنگی و حماسی در غزلیات سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
27 - 52
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های غزل سعدی، حضور هم زمان دو مفهوم «عشق» و «جنگ» در بافت شعر عاشقانه یا به تعبیر دیگر خلق تصاویر عاشقانه با استفاده از واژگان، تعابیر، و تصاویر جنگی است. در این مقاله ضمن ارائه ی داده های آماری دراین خصوص، به بررسی دلایل حضور و بسامد قابل توجه واژگان و ترکیبات جنگی در غزل عاشقانه ی سعدی پرداخته شده است. درمجموع 637 غزل، 1014 مورد واژگان و ترکیبات جنگی همچون: خون، کشتن، شمشیر، تیغ، تیر، ناوک، خدنگ، کمان، کمند و غیره مشاهده می شود. در بررسی دلایل این موضوع، موارد مطرح شده در این پژوهش ازاین قرار است: الف: پشتوانه ی اسطوره ای ایزدبانوان عشق و جنگ در گستره ی فرهنگی ایران، بین النهرین، یونان و روم و ادامه ی این الگو در فضای شعری پیش از سعدی ازجمله الگوی «معشوق جنگجو» در ادبیات حماسی، غنایی و عامه؛ ب: اوضاع تاریخی، اجتماعی و سیاسی عصر سعدی با تأکید بر حمله ی مغول و تأثیرات آن بر فضای شعر فارسی؛ ج: عوامل اجتماعی ازجمله سابقه ی حضور غلامان ترک و رواج «شاهدبازی» در گستره ی فرهنگی و شعری زمان سعدی و پیش از آن؛ د: تداعی معانی به عنوان مفهومی مشترک میان روان شناسی و ادبیات و نقش آن در گسترش و تکرار واژگان و ترکیبات جنگی در شعر عاشقانه ی سعدی.
بازنمایی مفهوم عشق در کارتون های کلاسیک: نشانه شناسی کارتون های سیندرلا و بابالنگ دراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هفتم تابستان ۱۴۰۰شماره ۲۶
95-130
حوزه های تخصصی:
عشق رمانتیک که محصول مدرن جهان غرب است، به تدریج وارد کشور ایران شده است و دغدغه کنونی و اصلی نسل جوان امروز شناخته می شود. یکی از مؤثرین عوامل تأثیرگذار بر اهمیت عشق بین نسل جوان امروزی، نوع کارتون های پخش شده در زمان کودکی آن هاست. کارتون ها یکی از برنامه های بسیار تأثیرگذار بر شکل دهی علایق، ارزش ها و الگوهای برتر در ذهن کودکان و در طول زندگی آن ها هستند؛ براین اساس، هدف از نگارش این مقاله، بازنمایی مفهوم عشق در کارتون های مورد علاقه دانشجویان کارشناسی دانشگاه فردوسی مشهد بوده است. در این پژوهش پرسشنامه ای برای انتخاب کارتون ها به دانشجویان داده شد. پس از اینکه دو کارتون بابالنگ دراز و سیندرلا به عنوان کارتون های مورد علاقه دانشجویان مشخص شدند، با استفاده از رویکرد تحلیل محتوا و نشانه شناسی جان فیسک تحلیل شدند. نتایج مهم پژوهش نشان داد که بازنمایی در این دو کارتون از نوع بازنمایی اجتماعی است. در این دو کارتون، مفهوم عشق محوریت اصلی داستان است. بازنمایی مفهوم عشق در این دو کارتون از نوع بازنمایی اجتماعی و به دو صورت «عشق در یک نگاه و لحظه» و «دوستی و شناخت تدریجی برای رسیدن به کمال عشق یعنی ازدواج» نشان داده شده است. از مهمترین مباحث مطرحشده در این دو کارتون، نقش حمایتگری و تمکن مالی یک پسر برای دختری است که در س طح اج تماعی و اقتصادی پایینتر از پسر قرار گرفته است و آن پسر بهعنوان فرشته نجات و ره ایی دختر از مشک لات و سخت یهای گذشته زندگی، بهطور برجسته به تصویر کشیده شده است.
بازشناسی رسم «ستی» در هند و بازتاب آن در متون ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم آذر و دی ۱۴۰۰ شماره ۴۱
۳۵۸-۳۲۱
حوزه های تخصصی:
ایران و هند دو همسایه دیرین با خاستگاه مشترک و سابقه تمدنی کهن هستند که قرن ها در مجاورت هم زیسته اند و بر هم اثر گذاشته اند. این اثرگذاری در دوره هایی پررنگ و در زمان هایی کم رنگ بوده، اما می توان ادعا کرد که هرگز بی رنگ نشده است. رسمِ ستی(= ساتی) - که با معیارهای اخلاقی امروزی مغایر و با موازین ادیانِ ابراهیمی و زرتشتی ناسازگار است و طبعاً برای ایرانیان پذیرفتنی نیست - از رسوم قدیمی هندوان است که سالیان درازی اجرا می شده و امروزه ظاهراً متروک شده است؛ رسمی که مربوط به تقدسِ آتش، شکوه عشق، هندوییسم و نتیجه مردسالاری و زن ستیزی هندی است. این پژوهش با بررسی کتاب های هندی (مقدس و تاریخی) و تحقیقات مربوط به آن سرزمین و کنکاش در متون تاریخی ایران کوشیده است با بازشناسی ستی، علت و عناصر پدید آمدن یا چرایی و چگونگی اش را توضیح دهد و حضورش در ادب، شعر و منظومه های فارسی را بررسی و مطالعه کند.
مولفه های متعارض معرفتی در اندیشه ماکس شلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماکس شلر در مقام بنیان گذار جامعه شناسی معرفت، ضمن بررسی نسبت میان شناخت انسان با زمینه های اجتماعی در کنار امور واقعی و انضمامی، عناصر ایده آل و ارزش ها را نیز در تحلیل خود مورد توجه قرار داده است. در این میان یکی از اهداف مهم وی در تلفیق مباحث جامعه شناختی با مضامین فلسفی، نیل به شناختی جامع، از انسان بوده است. شلر به رغم اذعان به تأثیر عوامل اجتماعی، اصلِ اندیشه را مقوله مستقلی می داند که نمی توان تمامی آن را به عوامل بیرونی فروکاست؛ همین نکته وجه امتیاز مهم شلر به شمار می آید، چرا که وی برخلاف بسیاری از دیدگاه های متأخر، تکوین معرفت را تنها به تأثیر شرایط تاریخی و اجتماعی منوط نکرده و در کنار آن، ویژگی های انسانی را نیز مورد توجه قرار می دهد. از نظر وی در نگاهی جامع به انسان، افزون بر عقل، باید وجوه عاطفی، احساسی و نیز ارزشی او را نیز مورد توجه قرار داد. در این نوشتار با تحلیل رویکرد پدیدارشناسانه شلر از جمله در قلمرو اخلاق، تلاش می گردد نشان داده شود که چگونه شلر با تلفیق حوزه های مختلف، از دوگانه سازی های معمول فراتر رفته و جامعه شناسی معرفت را بسط داده است. یافته های حاصل از این روند حاکی از آن است که کلیّت پروژه ی فکری شلر، تلاش برای تلفیق و همراهی حوزه ه ایی از معرفت بشری است که در بدو امر متعارض به نظر می رسند و قابل جمع به شمار نمی آیند؛ اما شلر با نگاهی جامع و فراگیر به انسان و جامعه، بدان ها توجه نموده و بر آن است که از فروکاستن آنها به بخشی خاص اجتناب ورزد.