مطالب مرتبط با کلیدواژه

مهر و ماه


۱.

بررسی تطبیقی رموز عرفانی منظومه ی مهر و ماه جمالی دهلوی با داستان شیخ صنعان عطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جمالی دهلوی شیخ صنعان عرفان عشق عطار مهر و ماه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۶ تعداد دانلود : ۱۷۹
منظومه ی مهر و ماه ، مثنوی عاشقانه ی جمالی دهلوی یکی از مریدان طریقت سهروردیه است. اگرچه این مثنوی در اصل داستانی عاشقانه است که قهرمان داستان در پی رؤیای معشوق از بدخشان به «مینا» سفر می کند؛ اما با تأمّل دیده می شود که طرح داستان با داستان شیخ صنعان منطق الطیر مطابقت دارد و سیروسلوکی روحانی را به تصویر درآورده است، چنان که در منطق الطیر ، شیخ صنعان در پی رسیدن به معشوق از تمام شهرت و اعتبار ظاهری خویش درمی گذرد تا به عشق واقعی دست یابد. در منظومه ی مهر و ماه نیز «ماه» در پی رؤیای خویش  با دست شستن از تمامی امکانات، قدم در راه سلوک می گذارد و با گذر از تمامی تعیّنات، فنا را تجربه می کند. در این داستان درویش غار بدخشان و خضر راه دان در رسیدن ماه به مهر و اتّحاد آن ها به عنوان پیر فرزانه نمود می یابند و چون کار دشوارتر می شود، حضرت محمد (ص) همانند داستان شیخ صنعان در رؤیای همراهِ قهرمان ظاهر می شود و به یاریگری می پردازد. رموز عرفانی مطرح در منظومه ی مهر و ماه کاملاً تداعی کننده ی منطق الطیر عطار است. اگر عطار با طرح داستان شیخ صنعان، باری دیگر قدرت عشق را در رسیدن به کمال تبیین می کند، جمالی دهلوی نیز با داستان مهر و ماه ، سفر عرفانی ماه را به تصویر می کشد. صرف نظر از شرایط سن و اختلاف ادیان که عشق شیخ صنعان را به صورت عشقی ممنوع معرفی می کند، در هر دو داستان عناصری چون رؤیای حرکت بخش، شب به عنوان  زمان نقطه ی عطف سفر، سفر از شرق به غرب، موانع و خطرات بازدارنده سلوک، هم سویی عقل و عشق، نمود حضرت محمد (ص) در رؤیای همراه قهرمان، گذر از عشق مجازی به عشق حقیقی، در سلوک قهرمانان  دیده می شود. این مقاله بر مبنای مکتب فرانسه، به سیرعرفانی ماه و تأثّر آن از داستان شیخ صنعان می پردازد.
۲.

همراهی استعاره و اسطوره در ادبیات عصر تیموری و صفوی براساس داستان مهر و ماه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مهر و ماه نویسنده ناشناس نشانه معناشناسی غزل اکتان همگنه روایت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۱ تعداد دانلود : ۱۰۸
داستان مهر و ماه، ماجرای عشق مهر شرقی به ماه غربی و عزیمت وی برای رسیدن به معشوق است. این داستان، الگوی گسترش یافته غزل است که بر ساختارهای روایی و اپیزودهای (خرده داستان های) قصّه های عامیانه منطبق شده است؛ گفتمان منجمدی که بر اثر استعمال و تکرار در طول زمان تبدیل به کلیشه شده و تجدید و بازسازیِ خود را در تلفیق با گونه دیگری یافته است. در داستان، ادغام و تعامل دو نوع ادبیِ غزل و روایت دیده می شود که در عین درهم تنیدگی، مرزهای هر یک قابل جداسازی است؛ به عبارتی، غزل های درون روایت از قصّه جدا می شوند ولی همگنه هایی که داده های انتزاعی را در سطح رویی گفتمان صورت بخشیده اند، روابط میان نشانه ها را پیچیده کرده اند. برنامه روایی بر کنشِ برنامه محور مبتنی است و غزل جریانی احساسی است که در کلّ گفتمان نمود دارد. تحلیل نشانه معناشناختی با تمایز غزل به عنوان جریان عاطفی و روایت به عنوان نظام برنامه محور، کارکرد و تعامل هر دو را در کلّیت گفتمان بررسی می کند. استعاره های غزل با صورت بخشی به مقوله های بنیادین معنا چه تغییری در لایه نحوی و سطح زیرین ایجاد کرده اند؟ گونه عاطفی توانسته با شکستن هنجارهای زبانی، نمایه های تازه تولید کند؟ کاربرد نمایه ها و استعاره های غزل در روایت، گفتمان غزل را عینی کرده است، امّا این محسوس سازی با تحلیلی که از شعر و ادبیات عصر تیموری و صفویه می شود و مدعی است که از اسطوره تهی شده، هم سو نیست، زیرا هسته مرکزی گفتمان همچنان بر اسطوره نهاده شده است.