مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
استعاره شناختی
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، بررسی زبان شناختی استعارة جهتی در قرآن با توجه به رویکرد نظریة معاصر استعاره است. اهمیت این تحقیق در اینجاست که استعاره بخش مهمی از ارتباط های گفتاری و کلامی را تشکیل می ¬ دهد و آن قدر طبیعی وارد زندگی ما می شود که ممکن است در عمل جلب توجه نکند. استعاره در زبان دین نیز کمتر از سایر صورت های زبانی نیست. در استعاره¬های جهتی، نظامی کلی از مفاهیم با توجه به مفاهیمی از نظامی دیگر سازمان¬بندی می¬شود. استعاره¬های جهتی، مفاهیم را با اعطای صورت مکانی در جهات متقابل به یکدیگر مرتبط می¬کنند. این جهت¬های مکانی، قراردادی یا دلبخواهی نیستند؛ بلکه بر مبنای تجربه های فیزیکی و فرهنگی انسان ها شکل می¬گیرند. وظیفه این نوع استعاره ها بیش از هر چیز، برقراریِ انسجام در نظام مفهومیِ ماست. تقابل های «بالا یا پایین، جلو یا پشت، راست یا چپ، مرکزی یا حاشیه¬ای، درون یا بیرون» همه از این دست است. این جهت¬های فضایی یا مکانی با تصویر فضایِ هندسی¬ای که در ذهن به وجود می آورند، مفهومی جدید و در نتیجه درکی جدید می آفرینند.
بررسی استعاره در ادبیات کودک و نوجوان در چهارچوب زبان شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا پیش از پیدایش زبان شناسی شناختی، استعاره فقط یک ویژگیِ زبان ادبی و مخصوصاً شعر درنظر گرفته می شد که با دیگر صورت های زبانی رابطه اندکی داشت. اما مطالعات شناختی در زمینه استعاره این دیدگاه سنتی را تغییر داده است. در این پژوهش، پس از معرفی رویکرد شناختی به استعاره، به بررسی ده کتاب داستان از مجموعه داستان های منتشر شده برای گروه سنی کودکان و نوجوانان می پردازیم. هدف از این بررسی این است که بدانیم چه انواعی از استعاره (با توجه به نظریات لیکاف در سال های 1980 و 1992) در این کتاب ها به کار رفته اند و کدام یک از این انواع بیشتر به کار رفته و اساساً در این کتاب ها از استعاره برای تسهیل درک چه مفاهیم ذهنی استفاده شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که، از میان انواع استعاره هایی که لیکاف معرفی کرده است، شخصیت بخشی، که از جمله استعاره های هستی شناسانه است، بیش از دیگر انواع استعاره در این داستان ها به کار رفته است و نوع استعاره های به کاررفته در این کتاب ها در غالب موارد با مراحل رشد شناختی و تفکرکودک، که پیاژه بیان کرده سازگاری دارند، همچنین نتایج نشان می دهد که استعاره ها نقش مهمی دارند در این که کودکان و نوجوانان برخی مفاهیم را بیاموزند و برخی مفاهیم پیچیده و انتزاعی را بهتر درک کنند.
بررسی تطبیقی نظریه روح معنا در دیدگاه علامه جوادی آملی با توجه به انگاره های زبان شناسی شناختی
حوزه های تخصصی:
فهم آیات قرآن مستلزم داشتن مبانی درست برای فهم متن است. بررسی تطبیقی از روش هایی است که می تواند مزیت ها و نقایص روش های مختلف را نشان دهد. براساس پژوهش های جدید، زبان شناسی مدرن در شاخه معناشناسی شناختی کارایی خود را در درک مفهوم آیات قرآن نشان داده است. نظریه شناختی پیش نمونه با نظریه سنتی روح معنا هر دو می تواند در تحلیل معنای واژگان متشابه یا واژه هایی که در کاربردهای گوناگون و معانی متفاوت به کار می روند، استفاده شود؛ ازاین رو مقایسه این دو در یک دامنه مناسب می تواند موارد رجحان و کاربردی بودن هریک را روشن کند. علامه جوادی آملی در تفسیر خود، از این نظریه بسیار استفاده کرده است؛ ازاین رو از تحلیل ایشان برمبنای نظریه روح معنا برای مقایسه آن با تحلیل زبان شناسی شناختی استفاده کردیم. با مثال هایی از واژه های کاربردی در دو نظریه مانند میزان، عرش، تقوی، ذوق و تحلیل آیات در دو روش، تفاوت ها و شباهت های این دو نظریه در عمل روشن می شود.تفاوت ها بیشتر شامل اختلاف در معنای واحد است و نیز در میزان انعطاف معنایی در موقعیت های مختلف در این دو نظریه.
استعاره شناختی عشق در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
114-87
حوزه های تخصصی:
«عشق» مهم ترین کلیدواژه تمام متون عرفانی، به ویژه در مکتب فکری مولاناست. از عشق نمی توان با بیانی صریح و مستقیم سخن گفت. از این رو، عرفا با ابزارهای گوناگون زبانی و مفهومی سعی در روشن ساختن منظور خود از این مقوله اساسی نموده اند. در مثنوی نیز عشق، عنصری کلیدی است که باید بدان اهتمام ویژه ای داشت. در این مقاله، استعاره هایی بررسی شده اند که با محوریت عشق در مثنوی مولانا بازتاب یافته اند. مبنای نظری و اساس تحقیق، همان نظریه استعاره مفهومی/ شناختی لیکاف و جانسون است که مطابق با آن، برخلاف رویکرد سنتی، استعاره تنها نقش زیبایی آفرینی ندارد، بلکه ابزاری شناختی برای پی بردن به جهان بینی و تفکر نویسنده است. در ابتدای مقاله، گزارشی از استعاره های مفهومی/ شناختی عشق در مثنوی مولانا آمده است و این استعاره ها بر پایه حوزه مبدأ و مقصد بررسی و تحلیل شده اند. هدف از این کار، مشخص کردن استعاره های کانونی و اصلی عشق در مثنوی و سرانجام، کشف دیدگاه مولانا درباره عشق بوده است. این استعاره ها از نظر مضمون و محتوا در چهار گروه اصلی قرار می گیرند: 1 گروهی که تصویری مثبت از عشق ارایه می دهند. 2 آن ها که صفات و ویژگی های منفی عشق را برجسته می کنند. 3 استعاره هایی که دوجانبه و دوپهلو هستند. 4 استعاره هایی هستند که از نظر مفهومی، خنثی هستند. تحلیل شناختی هر گروه/ شبکه از استعاره ها با توجه به استعاره های مرکزی آن ها ارایه شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سوزندگی، مست کنندگی و ذی شعور بودن عشق، بیشتر از سایر جنبه های آن مد نظر مولانا بوده است و در نگاه وی، تمام اقتدار از آن معشوق است و عاشق دنباله رو، بیمار و نیازمند معشوق است.
واکاویِ پیوند استعاره و فرهنگ در دیباچه «رسالة الغفران» بر مبنای نظریه استعارهْ بنیادِ شناختی-فرهنگیِ کُوِچْسِس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار هدف آن بوده که نشان داده شود دو تعبیر استعاریِ کلیدی در دیباچه رسالة الغفران برآمده از بافت فرهنگیِ ذهن أبوالعلاء است. نگارنده برای رسیدن به این هدف پس از بیرون آوردن استعاره های زبانیِ «دل درخت حَماطَه است» و «دل مار است» و بررسی استعاره های مفهومیِ هر کدام، به کاوش در زیرساخت های فرهنگی هر یک پرداخته تا از رهگذر تحلیل شالوده های فرهنگی، گوشه ای از بافت فرهنگی ذهن معری و نگرش او را آشکار سازد و نشان دهد که رشته های پیوند میان این تعابیر استعاری و فرهنگ چنان در هم تنیده است که فهم درست و کامل آن ها بدون آشنایی با زیرساخت های فرهنگی شان میسر نیست. از جمله نتایج این پژوهش آن بوده که ذهن معری در پردازش استعاره های پیش گفته از روایت توراتیِ داستان هبوط آدم، آموزه های اسلامی در این باره که خود انباشته از تعالیم یهودی است و نیز باورهای عامیانه مرتبط با پیوند میان مار و درخت حَماطَه و پیوند میان مار و زن تأثیر پذیرفته است.
مفهوم سازی واژه «لِسان» در قرآن در پرتو نظریه استعاره شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاه های رایج در زبان شناسی شناختی، نظریه «استعاره مفهومی» است که می توان از این نظریه در مطالعات دینی استفاده کرد. در پژوهش حاضر، ابتدا مقدماتی درباره استعاره و نظریه استعاره مفهومی بیان می شود؛ سپس با بررسی مفهوم «لِسان» در قرآن کریم بر اساس نظریه استعاره مفهومی، تأثیر این دیدگاه بر نحوه فهم گزاره های دینی بررسی می گردد. به همین منظور تمام آیاتی که مشتمل بر واژه «لسان» بودند، استخراج و حوزه های مبدأ استعاره مفهومی «لسان» واکاوی می شوند. واژه «لسان» و جمع آن (أَلْسِنَه) 25 بار در کل قرآن به کار رفته است که نتیجه بررسی عبارات استعاری «لِسان» نشان می دهد که قرآن برای مفهوم سازی «لِسان» از دو شیوه استعارة مفهومی و مجاز مفهومی استفاده کرده است. بر اساس یافته های پژوهش، شش مورد استعاره مفهومی در آیات مورد نظر یافت شد که در آن آیات، از زبان و اعمال منتسب به آن مانند ضربه زدن، دریافت (تلقی)، بستن و باز کردن، شهادت دادن و پیچاندن برای مفهوم سازی مفاهیمی مثل دشمنی کردن، طعنه زدن، تمسخر و شیوایی در سخن و مانند آن (که عمدتاً از درجه انتزاع بالایی برخوردارند و از تجارب پایه بشر به شمار نمی آیند) استفاده شده است.
تحلیل شناختی استعاره در نهج البلاغه (بر پایه نظریه ترنر و فوکونیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه «آمیختگی مفهومی»، انگاره ای چندفضایی است که از برجسته ترین نظریات ژیل فوکونیه و مارک ترنر به شمار می آید. این نظریه در فهم پیچیدگیهای ذهن بشری با گذر از الگوی دو دامنه ای، فضایی چهاردامنه ای فراهم آورده که متشکل از دو فضای درون داد، فضایی عام و فضایی آمیخته برای ساخت معانی نوظهور است، نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی در حوزة شناختی، نظریه آمیختگی مفهومی را در تحلیل استعاره مفهومی نهج البلاغه مورد پردازش قرار می دهد و کارکرد این فضای تخیلی را در زایش معانی نوین تبیین می نماید. مهم ترین رهیافت های این جستار آنکه این مدل شناختی در بسیاری از مفاهیم دینی و اخلاقی استعاری بنیاد نهج البلاغه همچون تقوا، فسق و فجور، مرگ، کوته بینی و بلند نظری انسان و.. قابل بازسازی بوده و به تبلور تعابیر جدید متن می پردازد؛ افزون بر آن، سازة شناختی موجود در نهج البلاغه، تعابیر اصیل و منطقیِ سیاق مند به حساب می آیند و حکایت از سبکی بی بدیل و هدفمند دارند
بررسی شناختی ساخت های استعاری مفهوم فتنه در نهج البلاغه برمبنای نظریه لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس زبان شناسی شناختی، استعاره، صورت ثانوی وشکل تحریف شده زبان نیست، بلکه صورت بنیادین زبان ونوعی فعالیت تعبیری است که به نحوه مفهوم سازی مربوط می شود. در گفتمان علوی برای تبیین مهم ترین مفاهیم انتزاعی از جمله مفهوم "فتنه" از استعاره های بسیاری استفاده شده است که بنیان هریک از آن ها بر پایه مفهوم سازی های خاصی استوار می باشد. براین اساس نوشتار حاضر برآنست تا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی وبا هدف تاکید بر ساختار طبقه بندی شده ذهن و تثبیت ارجاع مندی استعارات، به این پرسش اصلی پاسخ گوید که مفهوم انتزاعی "فتنه" در نهج البلاغه برپایه نظریه استعاره شناختی، چگونه ارزیابی می شود؟ بررسی استعارات شناختی مفهوم "فتنه" نشان دهنده آن است که مفهوم فتنه در نهج البلاغه، برمبنای استعاره های شناختی حس بنیاد «فتنه ظلمت است»، و ابراستعاره جانداربنیاد «فتنه حیوان وحشی است» واستعاره فراگیر ساخت بنیاد «فتنه نیروهای طبیعی است»، مفهوم سازی شده است. وجه معنی شناختی در ورای کاربست چنین استعاراتی را می توان تبیین ناامنی، اضطراب، تنش ها، کشمکش ها وفضای شبهه ناک ناشی از فتنه ها دانست.
بررسی پربسامدترین استعاره های احوال عارفانه در دیوان ترجمان الاشواق ابن عربی: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
281-304
حوزه های تخصصی:
وصال، هدف عارف سالک بوده و هریک از احوال عرفانی، نماینده مرحله ای از سفر عرفانی تا رسیدن به این هدف هستند. ابن عربی کتاب ترجمان الاشواق را به زبان شعر و به سبک اشعار جاهلی سروده و در آن به بیان تجربیات عارفانه اش در مسیر وصال پرداخته است. در این بین، نباید از نظر دور داشت که تعابیر مجازی از جمله استعاره ها در ساختار نمادهای رمزآلود متون عرفانی نقش مند هستند؛ ازاین رو برای شناخت جهان بینی عارف، بررسی این استعاره ها ضروری است. این جستار با محوریت بررسی استعاره های شناختی و نیز با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی، این هدف را پی گرفته است تا مفاهیم مرتبط با پربسامدترین تعبیرات عرفانی ابن عربی را مورد تحلیل قرار دهد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که احوال «مشاهده» و «شوق» بیشترین مفاهیم استعاری را در حوزه مقصد به خود اختصاص داده و ریزاستعاره های شناختی پیرامون دو کلان الگوی «مشاهده/شوق انسان است» و «مشاهده/شوق مکان است» شکل گرفته اند. همچنین با توجه به رویکرد این استعاره ها می توان گفت که گفتمان کتاب ترجمان الاشواق اکتشافی ِماجراجویانه است.
تبیین مفهوم وحدت در مثنوی با استعاره شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
33 - 67
حوزه های تخصصی:
وحدت از مفاهیم محوری در تفکر عرفانی است. مولانا برای تفهیم این مفهوم، همچون بسیاری از مفاهیم غامض عرفانی، از استعاره بهره برده است. در این پژوهش، استعاره های مولانا از مفهوم وحدت در مثنوی معنوی ، براساس نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون، بررسی و تحلیل شده است. هدف از این مقاله آن است که با تحلیل استعاره ها و تشخیص نوع و کارکرد شناختی آن ها، دیدگاه مولانا به این مفهوم، نحوه معرفی آن به مخاطب و عوامل مؤثر در انتخاب این استعاره ها را دریابیم. ابتدا نمونه های استعاره های وحدت را استخراج کردیم و بعد به تحلیل و توصیف آن پرداختیم. مولانا در مثنوی ، از هفت کلان استعاره نور، انسان، عنصر طبیعی، شیء، مکان و ظرف، روییدنی ها و مفهوم انتزاعی استفاده کرده که اغلب استعاره ها از نوع هستی شناختی هستند. با این استعاره ها، تمام ویژگی ها و کارکردهای مفهوم وحدت، به نحوی که با اصل حفظ اسرار منافات نداشته باشد، برای مخاطب به تصویر کشیده شده است. عواملی مانند شغل خطابه و ارتباط با عموم مردم، سبک شاعری و محیط زندگی مولانا در گزینش استعاره هایی ساده، ملموس و عامیانه تأثیرگذار بوده است، اما دسته ای از استعاره ها هستند که تصویر ارائه شده از وحدت، در آن ها بسیار انتزاعی است و گویی برای محرمان و مخاطب خاص به کار رفته است، مانند «وحدت بی رنگی است»، «وحدت فکر است» و... . در این استعاره ها، تصویری که برای معرفی مفهوم انتزاعی وحدت به کار رفته، خود انتزاعی است و نیاز به معرفی دارد.
بررسی تطبیقی استعاره شناختی عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه استعاره های شناختی یا مفهومی اولین بار توسط لیکاف و جانسون مطرح شد. طبق نظر ایشان، استعاره دیگر تنها عنصری بلاغی و مختص زبان شعر نیست، بلکه اساس تفکر انسان، استعاری است. ابتدا استعاره های شناختی ابتدا در زبان روزمره بررسی شد، اما با توجه به انتزاعی بودن آثار هنری، ادبی و عرفانی، آرام آرام جای خود را در مطالعات عرفانی باز کرد. عشق به عنوان کلید ی ترین عنصر عرفان، نقش مهمی در متون عرفانی به ویژه عرفانه عاشقانه و ذوقی دارد. این پژوهش برمبنای نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون، به دنبال شناخت عمیق تر تبیین/فهم عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا از منظر شناختی است. در این مقاله عشق به عنوان حوزه مقصد در نظر گرفته شده و حوزه های مبدأ آن در مثنوی های دو شاعر بررسی شده اند. سپس مقایسه ای بین حوزه های مبدأ عشق در آثار ایشان صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که علی رغم شباهت دیدگاه دو شاعر نسبت به عشق، بین نگاه مولانا و نگاه عطار، تفاوت هایی وجود دارد. عطار بیشتر به جنبه های قهاریت عشق توجه داشته است، حال آنکه مولانا بیشتر به جنبه های فنا، سرمستی و لذت و ذی شعور بودن عشق توجه دارد. در واقع، سیر تلقی عشق از عطار به مولانا، از قهاریت، کشندگی و نابودگری عشق، به سمت اتحاد، درد و رنج آمیخته با لذت، و شمولیت عشق بوده است.
بررسی نسبت عقل با عشق در غزل های عطّار، بر اساس نظریه استعاره شناختی و نگاشت «عشق به مثابه سفر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۷
185 - 217
حوزه های تخصصی:
رابطه عقل با عشق در مباحث عرفانی، از دیرباز مورد توجّه عارفان و پژوهشگران عرفان بوده است. این رابطه را می توان حاصل اوج گیری مقابله تفکّر عرفانی با تفکّر فلسفی، طرد فلسفه مشّاء و نفی تکیه بر عقل در درک حقیقت در قرن پنجم دانست که در شعر عرفانی در قالب استعاره های مختلف و به دو صورت تقابل و تداوم مطرح شده است. در برخی موارد عقل به عنوان رهزن و حریفِ همیشه سر برافراشته، در مقابل عشق تصویر شده و در برخی دیگر عقل به عنوان راهبر در مسیر پرخطر عشق تا رسیدن به حقیقت مطرح است. نظریه معاصر استعاره مفهومی به جنبه های معرفت شناختی کاربرد استعاره نظر دارد؛ تحلیل استعاره های مربوط به عشق و عقل براساس این نظریه می تواند جنبه های معرفتی اندیشه عطّار را درباره نسبت این دو مؤلّفه پرتکرار در غزل های او را روشن کند. عطّار نیشابوری عشق را تجربه سفر در مسیری به سوی معشوق در نظر گرفته و در طیّ این مسیر به مراحل و منازلی قائل است که عقل یکی از آنهاست. از این منظر، عقل به خودی خود تقابلی با مفهوم عشق ندارد و طیّ این مسیر بدون درک این منزل و گذر از آن ناممکن است. بررسی استعاره های کلان عقل و عشق در غزل های عطّار، دسته بندی مضمونی آنها و محور قرار دادن نگاشت مفهومی «عشق، به مثابه سفر» از منظر شناختی بیانگر آن است که در نگاه عطّار عقل و عشق متباین نیستند بلکه در امتداد دیگر قرار دارند.
بررسی استعاره های مفهومی با مضمون عرفانی در "عبهرالعاشقین" روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
369 - 383
حوزه های تخصصی:
عبهرالعاشقین که یکی از کتب مهم تصوف به زبان فارسی است، کتابی است که نمود حرکت زبان در آن بر محور شباهت ها، بسیار قابل تأمل است. این ویژگی برجسته(حرکت زبان براساس شباهت که قطب استعاری زبان را برجسته می کند) باعث شده است تشخّص زبانی این متن چشمگیر باشد. استعاره در تبیین اندیشه ها و ذهنیات روزبهان نقش اساسی دارد. روزبهان برای بیان مفاهیم انتزاعی و مجرد که بیان و توضیح و تبیین آنها ناگزیر به پیچیده گویی است، به بهترین صورت خیال؛ یعنی استعاره روی می آورد. هدف ما در نگارش این مقاله بررسی دو کلان استعاره مفهومی در عبهرالعاشقین است که در اندیشه جمال پرستانه روزبهان، بنیادین و اساسی است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و روش گردآوری داده های پژوهش، کتابخانه ای است. نگارنده در میان استعاره های ابداعی و غیرابداعی روزبهان دو کلان استعاره شناختی، دو استعاره "معدن" و "افعال" را که متأثر از اندیشه و طریقت جمال پرستی روزبهان است مورد تدقیق قرار داده است. رنگ، بی رنگ و نیم رنگ نیز از متعلقات این دو استعاره است.استعاره شناختی معدن که انگاشت آن جهان اندیشگانی روزبهان را به نمایش می گذارد ریشه در دستگاه فکری وی و طریقت جمال پرستی دارد. معدن استعاره از حسن و عشق ازلی ابدی حق تعالی است که عموما روزبهان آن را در مقابل عالم حدث قرار می دهد. معدن اشاره به اصل صفات الهی دارد پیش از ظهور اشکال و صور جسمانی. رنگ و بی رنگی نیز دلالت بر عالم حدثان و حسن و عشق دارد. افعال نیز ریشه در مفهوم گسترده تجلیات الهی دارد که در عرفان سابقه دیرینه دارد، اما هنر نویسندگی و خلاقیت ذهن روزبهان در پرداخت این استعاره کلان به دلیل تصویرسازی های زبانی است که بازتولید شده است.
تحلیل استعاره شناختی عشق از منظر عرفانی در بعضی از اشعار مثنوی مولوی و غزلیات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
353 - 374
حوزه های تخصصی:
در نگاه عرفانی، به ویژه عرفان عاشقانه، عشق قطب عالم آفرینش و اساس موضوع و منشأ پیدایش انسان ها و عالم هستی است. خداوند حکم «کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» (رجایی بخارایی: 591). دلیل آفرینش آدمی را عشق و عاشقی می داند و شاعران عارف پیشه و اهل عرفان زیباترین و عمیق ترین تعابیر در مختلف کلام و اندیشه را برای عشق بیان کرده اند. مولانا جلال الدین محمد بلخی و عبدالقادر بیدل دهلوی ازجمله عارفان شاعری هستند که عشق را با زیباترین و عمیق ترین تعابیر استعاری به تصویرکشیده و مفهوم سازی نموده اند. مولوی در استعاره های شناختی خود از عشق در قلمرو مبدأ از عناصری مانند آتش، می، جانداری، طبیب، نور، راه، قاتل، سفر و غیره بهره می برد و از این میان سه عنصر آتش، می و جانداربودن عشق بیشترین بسامد را در مثنوی دارد درحالی که بیدل چهره ای انتزاعی تر از عشق نسبت به مولوی ارائه می کند و استعاره های شناختی او شعله، حرف، مکتوب، خورشید، وادی، دُرّ، نقش، انجمن، گنج، اسرار، منزل و غیره است. بیدل هنگام خلق استعاره های شناختی، آگاهانه ابهامی را در کلام خود قرارمی دهد که باعث پیچیدگی ظاهری کلام می شود. امّا با گسترش کلام به کمک کلمات عادی دست به گسترش استعاره خود و تفهیم اندیشه اش می زند و خوشه های تصویری زیبایی را می آفریند. وی عشق را همچون دریا، آفتاب، آب، وادی، سلطان، پهلوان، حکیم، آینه، طریق و غیره می داند.
تحلیل غزل اوّل دیوان حافظ بر اساس نظریه استعاره شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۸۱
101 - 120
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با رویکرد شناختی و روش توصیف ابیات و تحلیل آنها بر اساس استعاره شناختی بر مینای کتاب « استعاره هایی که با آنها زندگی می کنیم» به بررسی استعاره مفهومی « عشق سفر است» در غزل اول دیوان حافظ پرداخته است. نگارندگان به این نتیجه رسیده اند که غزل اوّل دیوان حافظ براساس استعاره مفهومی «عشق سفر است» سروده شده و تمامیت آن براساس این استعاره قابل شرح و تفسیر، و تمام اجزای آن است به گونه ای که حافظ با به کارگیری این طرح واره بر آن است تا جنبه هایی از عشق را برای خوانندگان پنهان و جنبه هایی دیگر را برجسته کند. درواقع او تعمداً جنبه ای از بزرگی عشق را نشان می دهد که قدر و منزلت خویش را در دنبال کردن مقصود و معشوق بالا ببرد و اگر درجایی نتوانست به مقصود نایل شود با نشان دادن سختی های راه عشق با برانگیختن احساسات مخاطب او را همراه خویش ساخته، برایش توجیهی آورده باشد. هم چنین حافظ در این غزل هر آنچه در سیر و سلوک عرفانی با آن روبه رو شده در تناظر با اسباب و لوازم سفر قرار داده و نوشته است.
واکاوی نقش استعاره در تفهیم مفاهیم غیرعینی (مورد مطالعه: هدیه های آسمانی دوم و سوم دبستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۷
143 - 161
حوزه های تخصصی:
استعاره ابزاری مؤثر در تفهیم مفاهیم انتزاعی است. پژوهش حاضر میزان بهره مندی کتاب هدیه های آسمانی دوم و سوم دبستان از استعاره و نقش آن در تفهیم مفاهیم ناملموس را بررسی می کند. در همین راستا اطلاعات مربوط به «قلمروهای مبدا و مقصد»، «تعمیم چند معنا» و «نگاشت جزئی» به تفکیک درس های هر دو پایه، در دو جدول مجزا جمع آوری شده و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. طبق یافته های پژوهش، مؤلفان در پایه دوم از 38 استعاره برای تفهیم مفاهیم انتزاعیِ 16 درس و در پایه سوم از 46 استعاره برای تفهیم مفاهیم 16 درس بهره برده اند. بنابراین در هریک از پایه ها، 4 درس از 20 درس به کلی از عنصر استعاره بی بهره بوده اند. این امر درکنار درس هایی که در آن از استعاره استفاده نشده است، نشان می دهد که پراکندگی استعاره ها از جهت به کارگیری در همه درس ها از نمودار منظمی پیروی نمی کند؛ لذا در تعداد قابل توجهی از درس ها این ابزار به نحو شایسته ای به کار نرفته است. توجه به تنوع قلمروهای مبدا استفاده شده، نشان می دهد که مؤلفان از24 نوع حوزه مبدا برای تفهیم23 گونه حوزه مقصد درپایه دوم دبستان و از 36 نوع حوزه مبدأ برای عینی کردن 35 گونه حوزه مقصد در پایه سوم دبستان استفاده کرده اند. در نتیجه، با ارتقاء دانش آموزان به پایه بالاتر افزایش و رشد شناختی آنها، بسامد و تنوع کاربرد استعاره در کتاب هدیه آسمانی بیشتر شده است. بهتر است نگاه متوازن به فراوانی و تنوع کاربرد استعاره در کلیه دروس از سوی مؤلفان مورد توجه قرارگیرد تا به تسهیل یادگیری مفاهیم ناملموس کمک شایانی کند.