مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۲۱.
۵۲۲.
۵۲۳.
۵۲۴.
۵۲۵.
۵۲۶.
۵۲۷.
۵۲۸.
۵۲۹.
۵۳۰.
۵۳۱.
۵۳۲.
۵۳۳.
۵۳۴.
۵۳۵.
۵۳۶.
۵۳۷.
۵۳۸.
۵۳۹.
۵۴۰.
عشق
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
291 - 314
حوزه های تخصصی:
عشق، کلیدواژه زندگی آمیخته با احساسات انسان و زمزمه های رمانتیک از یک احساس مثبت است که به قول مولانا طبیب جمله علت های ماست و ژرفنای آن شاه کلید آهنگ شعری اکثر شاعران ما به ویژه نزار و منزوی است. وجود معشوق نیز که سرچشمه اصلی این رابطه عاطفی آمیخته با سودایی است در اشعار نزار قبانی و حسین منزوی مانند دیگر شاعران موج می زند. اما در شعر منزوی هنوز آن چهارچوب اصلی عاشقانه های شعر کلاسیک را بیش تر از شعر نزار قبانی در خود حفظ کرده است. درباره شعر و اندیشه های منزوی نظرات متعددی وجود دارد. با این وجود، در شعر او هنوز جایگاه عشق و عاشقانه ها با شعر دوره سبک هندی فاصله چندانی نگرفته است. اما شعر نزار ، اگر با مضامین عاشقانه دوره های قبل مقایسه گردد، فاصله زمانی و فرهنگ غالب بر ذهن او با توجه به ارتباطات گسترده ای که با دنیای معاصر غرب دارد؛ تحوّل در شعر او، بر حسب جایگاه وی و اختلاف افکار حاکم بر جامعه با دنیای بیرون، بیش تر از منزوی حس می شود.
نقد تحلیلی شرح های ختمی لاهوری و جمال آفتاب از منظر عشق و عرفان بر دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
451 - 466
حوزه های تخصصی:
تا کنون شرح ها و تفسیرهای زیادی بر دیوان حافظ نوشته شده است. این شرح ها عمدتاً یا به طور کلی اشعار حافظ را عاری از گرایش های عرفانی می دانند؛ یا تعبیر و تفسیر آن ها صرفاً عرفانی است و نگاهشان به تمامی غزلیات یک نگاه عارفانه است. سؤال مهمی که در این مورد پیش آمده است، این است که آیا این گونه نگاه ها به دیوان حافظ منطقاً درست است یا راه میانه ای هم وجود دارد؟ نگارنده بر این باور است که نگاه جزمی و صرفاً یکسویه به این اثر هنری روا نیست. در این مقاله تلاش شده است تا با تکیه بر چند بیت از دیوان حافظ و مقایسه دو شرح کامل عرفانی، غیر عرفانی بودن بعضی از اشعار حافظ نیز مشخص شوند. دو تفسیر عرفانی که دست مایه تحقیق در این مقاله قرار گرفته اند، عبارت اند از «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» از علی سعادت پرور که در سال 1380 به چاپ رسیده است، و دیگری «شرح عرفانی ختمی لاهوری بر دیوان حافظ اثرابوالحسن عبدالرحمن ختمی لاهوری» که در نیمه اول قرن یازدهم در هند به رشته تحریر درآمده است.
عقل و عشق از دیدگاه مولانا و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
551 - 580
حوزه های تخصصی:
عشق در خلق شاهکارهای ادبی نقش بسزایی داشته و خود نیز در این آثار جلوه های گوناگونی یافته است. مقاله حاضر به بررسی نظریه مولوی و حافظ درباره عقل و عشق است. طنازی شنیدنی و خاطر نوازی مکرر که ذائقه فرد را شیرین می کند. در این مقاله به شیوه تطبیقی، عشق در غزلیات دو شاعر بررسی و بر مبنای گزینش برخی غزلیات آنان، ابیات حاوی نظرات مشترک و متفاوت بیان شده است. اگرچه می توان گفت عشق زمینی و آسمانی دو رنگ اصلی عشق هستند و عشق به قدمت عمر و گستردگی اش، وسیع و مبهم است اما تطبیق عقاید بزرگان ادبیات همچون مولانا و حافظ درباره عشق می تواند در روشنگری پیچیدگی های این موضوع جهانشمول مؤثر باشد. همچنین با بررسی دیدگاه آنان علت شهرت هر یک در گونه ای از غزل عاشقانه مشخص خواهد شد. بحث عقل و عشق از مباحث بسیار مهم و کلیدی شعر مولانا و حافظ است. لذا در این نوشتار به بحث و تفحص در خصوص عقل و عشق در این دو اثر پرداخته شده است.
بررسی و واکاوی مقایسه ای و تطبیقی شخصیت زن از نگاه فردوسی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
153 - 180
حوزه های تخصصی:
در منظومه های ایرانی، زنان نقش های گوناگون را عهده دار بوده اند. بر اساس تعالیم اسلامی و نصّ قرآن کریم، انسان خلیفه خدا بر روی زمین محسوب می شود و انسان ها از هر نژاد و جنسی با هم برابرند. شاعران و نویسندگان ایرانی در حقیقت زیباترین تشبیهات و مضمون های بکر و بدیع را در وصف زنان آفریده اند و با الهام آزاد، آثار جاودان از خود به یادگار گذاشته اند. از نظر آنان، نگاه به زن زندگی می بخشد و تبسّمش عشق آفرین است. محققان در تحلیل وگردآوری داده ها از روش تحقیق تحلیلی-تاریخی به ویژه کتب «شاهنامه» و «مثنوی معنوی» مولوی استفاده کرده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد: از نظر فردوسی ، بزرگ ترین شاخص و جلوه زن در «شاهنامه» این است که موجودی خردمند، هنرمند، صاحب رأی، وفادار به شوی خویش باشد و خوارمایه نباشد و نیز او حافظ هویّت اندیشه ایرانشهری و ارزش های والای قومی و نژادی خویش است. نگاه مولوی به زن نگاهی نسبی و دوسویه است.
درد عشق؛ کند و کاوی پیرامون عشق در ذهن و زبان مولوی وحافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
163 - 188
حوزه های تخصصی:
عشق یکی از مهم ترین عناوین شعر فارسی است و در ساحت ادبیات از ماهیت و انواع و موضوعات پیرامونی آن سخن رفته و مضامین عالی و تعابیر زیبایی را به وجود آورده است. مولانا جلال الدین مولوی ، شاعر و عارف قرن هفتم هجری، از جمله شاعران و عرفای بنامی است که تصاویر زیبا و متفاوتی از مسأله عشق در آثار خود به نمایش گذاشته است. این مقاله از طریق کتابخانه ای و اسنادی و روش توصیفی- تحلیلی، این موضوع را مورد واکاوی قرار داده است. داده ها حاکی از آن است که جایگاه عشق در اشعار او بسی والاست و از اقسام زمینی و فرازمینی بحث شده. او عشق زمینی را سایه یا واسطه عشق ملکوتی می داند. از نظر مولوی عشق در همه هستی سریان دارد. وی به دنبال بزرگانی همچون سنایی و عطار و نظامی زوایای کم تر کاویده ای از موضوع عشق را در برابر دیدگان افراد قرار داده. طرح این مسأله عاشقانه که شاعر باید با قهر و لطف معشوق مدارا نماید و اندوهبار نگردد از ویژگی های اوست.
تحلیل تطبیقی شرم در دو منظومه ویس و رامین و خسرو و شیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
107 - 125
حوزه های تخصصی:
شخصیت های یک منظومه غنایی، تصویرگر عواطف بشری هستند که از درون فرد و جامعه سرچشمه می گیرند. حس شرم به عنوان یکی از مهم ترین عناصر احساسی در فرهنگ ایرانی و نیز روابط عاشقانه، همواره مطرح بوده است. انعکاس این درونمایه منجر به شکل گیری انواع شرم می شود که هر یک واکنش های گوناگونی را نیز در پی دارند. در این پژوهش با بررسی تطبیقی دو منظومه «ویس و رامین» و «خسرو و شیرین»، در دو محدوده زمانی متفاوت(پیش از اسلام و پس از اسلام)، روابط عاشقانه مورد کاوش قرار گرفته و ضمن تحلیل مفهومی بازتاب شرم و انتخاب کلیدواژه هایی به مقایسه دو منظومه پرداخته شد. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که نوع شرم در این دو منظومه متفاوت است و ضمن داشتن بافتار متفاوت، در عملکرد میان عاشق و معشوق نیز به گونه ای متفاوت پدیدار می گردد که به دقت مورد بررسی قرار گرفت.
مقایسه عشق و محبت عرفانیِ بایزید و جنید بر اساس نظریه هرمنوتیک گادامر
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
105 - 126
حوزه های تخصصی:
ارجمندترین سخن صوفیه، حدیث عشق و محبت است که آن را استوارترین رشته ی پیوند میان حق و خلق دانسته اند.عرفا پس از تعمق در آیات قرآنی و تأویل آیه ی «یحبهم و یحبونه» به منظور وصول به حقیقت موضوع عشق و محبت الهی را در عرفان پایه ریزی کردند .با این حال معانی متفاوتی از این آیه و مفهوم محبت مندرح در آن را ارایه نموده اند. تعاریفی که بایزید و جنید از مفهوم عشق و محبت ارائه می دهند از تأویل ایشان از آیات قرآن نشأت گرفته و در تفاوت بنیادی در سیر و سلوک عرفانیشان در حوزه های عملی و معنایی«شریعت و طریقت»، «صحو و سکر» نمود می یابد. این تحقیق تفاوت دیدگاه بایزید بسطامی و جنید بغدادی در مورد عشق و محبت، مندرج در متون عرفانی تاقرن ششم را بررسی می کند. فرضیه تحقیق بر این امرمبتنی است که اختلاف تعاریف این دو عارف از محبت، ناشی از تفاوت جایگاه عرفانی و نگرش متفاوت آنان و نحوه ی تأویل آنها از آیات مربوط به محبت است و متناسب با مشرب عرفانی این دو عارف شکل گرفته است. روش بررسی این اختلاف نظر بر اساس نظریه هرمنوتیک گادامر که تأویل را امری مفسر محور می داند تبیین می گردد که طریقی نو در بررسی متون عرفانی محسوب می شود.
«عشق» و تأثیر آن بر انسان گرایی و کمال طلبی در اندیشه ی عارفانه ی رشیدالدین میبدی، مولوی و وین دایر
حوزه های تخصصی:
عشق یکی از اصول اساسی در جهان بینی عرفانی و از محوری ترین آموزه های صوفیانه است. از سویی عشق از مباحث عمده ی روان شناسی نیز به شمار می رود. با توجه به تأثیر شدید وین دایر(1940- 2015م) از ایدئولوژی شاعران و نویسندگان عارف، این مقوله در آثار وی نیز از اهمیّت به سزایی برخوردار گشته و به نقطه ی کلیدی در اندیشه و تفکر او بدل شده است. میان دیدگاه میبدی (متوفی 480 ه.ق) و مولوی (604- 672 ه.ق) با وین دایر مشترکات زیادی از جمله: فطری بودن عشق، پاک بازی در راه عشق، تسلیم در برابر معشوق و ذکر مدام و... نام برد. «عشق» به خداوند گره خورده است به گونه ای که سالک جز خدا چیزی را در نظر ندارد و بدون همراهی عشق الهی هیچ کاری پیش نخواهد برد. در مقاله ی حاضر، با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی، دیدگاه میبدی پیرامون مؤلّفه های عشق و کمال طلبی با نظرات وین دایر و مولوی مقایسه شده است. تحلیل آراء این سه شخصیّت نشان می دهد که در ساختار مردم گرای عشق، موضوعاتی چون توجّه به مفاهیم اساسی اخلاقی انسانی، دوری از ذمایم و رذایل اخلاقی مشترک بوده است. با استناد به یافته های این بررسی میان رشته ای، اندیشه ی شکوفا بودن عشق به اثبات می رسد.
بررسی تطبیقی حکایت «مؤذّن» از تفسیر عرفانی کشف الاسرار میبدی و شیخ صنعان
حوزه های تخصصی:
رشید الدّین میبدی کتاب تفسیر کبیر کشف الاسرار و عُدّه الابرار را در سال 520 هجری به انجام رسانده است. این اثر یک دوره ی کامل ترجمه و تفسیر و تأویل آیات قرآن مجید را در بردارد. در جلد چهارم کشف الاسرار حکایت مؤذنی آمده که گرفتار عشق بانوی ترسایی می شود و درپی آن تمام اعتبار و احترام سالیان خود را از دست می دهد. به نظرمی رسد این حکایت عرفانی یکی از مآخذ عطّار نیشابوری(537-627) در روایت شیخ صنعان در مثنوی منطق الطّیربوده است. عطّار این حکایت تمثیلی عارفانه ی میبدی را پرورده و به گونه ای دیگر بازآفرینی کرده است. محور اصلی در داستان شیخ صنعان و حکایت مؤذّن در کشف الاسرار، حکایت دل باختگی پیری عابد به دختری مسیحی است. هر دو شخصیت این دو داستان، دختری ترسا، زیبا و فتّان را می بینند که دل و هوششان را ربوده تا آن جا که خرقه و قبا فرو می گذارند و زنّار می بندند، به امر معشوق لب به مَی می آلایند و در سودای وصال دختر، از هر آنچه بدان اعتقاد داشته دل می بُرند و به خواست دختر ترسا برخلاف تمام قوانین دینی و اعتقادیشان عمل می کنند. بین این دو روایت نوعی خویشاوندی وجود دارد و مقاله ی حاضرمی کوشد تا به صورت تطبیقی به بررسی این دو حکایت عرفانی بپردازد.
زن ورانگی در بستر جنگ در آثار لویی آراگون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۳ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۱
25 - 38
حوزه های تخصصی:
لویی آراگون، در این جستار به عنوان یک شاعر و نویسنده معاصر مطرح می شود؛ شاعری که در طول جنگ جهانی دوم میان زن ورانگی و تعهدمندی به میهن، شکافی نمی بیند. در اثر او، زن پاس داشته می شود، به رغم آنانی که زن را گرانباری بر گرد? مرد جنگاور می شمرند. در واقع بخشی از آثار او در هیمن? پیشگاه زنانه الزا است؛ تا بدانجا که تعهدمندی و میهن پرستی او به چالش کشیده می شود. اما این چشم انداز نمی تواند خواننده آشنا با افشر? تاریخی و اجتماعی این اشعار را گمراه کند؛ با ره گیری تصویر زنان در اشعار آراگون، چه در سطح و چه در عمق مضامین، نرم نرمک تصاویر دیگری رخ می-نمایند:
از الزا تا فرانسه، خطی ممتد کشیده شده است. فرانسه در پی آیند نگار? عاشقانه الزا و تصاویر زنان پر آوازه است. فرانسه یا الزا، دو واژه با صفاتی یکسان: نیاز، زنانگی، شاعرانگی، ارزش هایی که ایدئولوژی مردانه نازی را می لهند.
پس عشق نیز در اینجا طرحی دوگانه به خود می گیرد، عشقی انسانی و در عین حال عشق به میهن.
این است منش شعرگوی متعهدی که با آفرینش لفافه گویی ها در اوان جنگ، نقشی ارزنده در زایش شعر مقاومت داشت. او فرانسه را نهانی می پرستد، فرانسه ای که در طول جنگ و به دلیل حضور غیر فرانسویان اندوهناک است. پس با نشان دادن تصویری از نیاز زنانه، نیاز فرانسه را در گوش هموطنانش بانگ می زند تا به یاری میهن بشتابند، عشق مشترکی که در بند است.
بررسی تحلیلی- انتقادی؛ نماد نفس بودن زن از منظر عرفا با تکیه بر داستان اعرابی و خلیفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۴ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳
85 - 102
حوزه های تخصصی:
موضوع زن، نماد نفس کوششی است در تبیین چرایی زمینه های نمادین زن و نفس. در این نوشتار، ابتدا خلاص? داستان " اعرابی و خلیفه" از منظر نماد پرداخته شده و در ادامه تعریفی از نفس، نماد، چرایی نماد ِنفس بودن زن از منظر عرفا مطرح شده است. نتیجه تمثیلی داستان بر اساس نظری? نجم رازی، بیانگر آن است که همپویگی و سلوک نفس با عقل، عشق را در سالک به ظهور می رساند؛ سرّ "من عرف نفسه، فقد عرف ربّه" اینجاست و با نگاهی انتقادی به باور ِنماد نفس بودن زن؛ با استناد به آیات الهی قرآن، نشان داده شده است که از منظر کلام الله، سیر الی الله خاص مردان نیست و زنان نیز می توانند به قل? کمال انسانی و عشق الهی دست یابند.
مطالعه پدیدارشناسانه عشق ازدواجی در دوران آشنایی (تجربه زیسته کنش گران تازه ازدواج کرده شهر اصفهان از آشنایی تا لحظه عقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۸ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
517 - 538
حوزه های تخصصی:
وجود عشق به منزله مبنایی برای ازدواج و انتخاب همسر در جامعه کنونی ایران اهمیت یافته است. از همین رو، این پژوهش با اتخاذ رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی به توصیف چیستی و چگونگی تجربه زیسته عشق ازدواجی در دوران آشنایی تا لحظه عقد از منظر کنش گران تازه ازدواج کرده می پردازد. جامعه مطالعه شده شامل شهروندان متأهل شهر اصفهان است که در سال های ابتدایی زندگی مشترک اند. از طریق نمونه گیری هدفمند و با مصاحبه عمیق با 24 نفر، داده ها جمع آوری و با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی هشت مرحله ای، مبتنی بر روش باتلر کیسبر، تحلیل شد. تحلیل داده ها نشان می دهد که تجربه زیست شده عشق ازدواجی در دوران آشنایی تا لحظه عقد از طریق نوعی تقابل عقل و احساس در سه مرحله زمانی برساخته می شود؛ تقابل میان «رمانتیک گرایی پیشین» و «واقعیت گرایی پیشین» قبل از مواجهه و میان «به دل نشستن»، «واقعیت گرایی پسین» و «رخدادهای جرقه ای» بعد از مواجهه با طرف مقابل، که به طورکلی با مضمون «سرگردانی میان بیم و امید» مشخص شد. لحظه عقد نیز در عین داشتن چنین تقابلی، به عنوان لحظه ای محوری در آگاهی کنش گران، با در بر داشتن مضمون اصلی «دوگانگی لحظه عقد»، از یک سو «اوج سرگردانی» را در خود دارد و از سوی دیگر به این سرگردانی خاتمه می دهد؛ به این معنا که پس از لحظه عقد، تردید کنش گران به صفر می رسد و آن ها نوعی «تحول احساسی» را تجربه می کنند.
تحلیل نظریه معنا درمانی ویکتورفرانکل در آثار احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف و معنای زندگی، در حال حاضر یکی از دشوارترین و مهم ترین سؤالات انسان است. امروزه پاسخ گفتن به این پرسش و پرداختن به این موضوع بیش از گذشته احساس می شود. ویکتور فرانکل نظریه پردازی است که از رهگذر تجربیات سختی که داشته است به این پرسش پاسخ گفته است. وی در مکتب خویش که «معنا درمانی» نام دارد، کوشیده است تا به انسان یادآور شود که هرکس در زندگی و نهاد خود معنایی را باید کشف کند تا به وسیله آن بتواند از سختی ها بگذرد و از پوچی و یاس در امان بماند. فرانکل معتقد است هدف و معنا باید به گونه ای باشد که حتی سخت ترین لحظه های زندگی هم معنادار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مؤلفه های معنا درمانی در شعر دو شاعر معاصر، شاملو و اخوان ثالث و مقایسه دیدگاه این دو شاعر نسبت به معنای زندگی است تا از این راه بتوان به راه کارهایی برای دریافت معنای زندگی ارائه داد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است؛ به این ترتیب که ابتدا سه مؤلفه مهم از این نظریه توضیح داده می شود و سپس در شعر شاملو و اخوان ثالث به بررسی و مقایسه پرداخته شده است. جامعه آماری در این تحقیق مجموعه آثار دو شاعر به طور کامل است. دستاورد این پژوهش بیانگر آن است که شاملو سه مؤلفه عشق، رنج و مرگ را پذیرفته است و از هرکدام معنایی برای ادامه زندگی پیدا کرده است؛ و برخلاف او اخوان ثالث دچار خلأ وجودی است و دائم علیه زندگی خود در طغیان است.
مقایسه نیازها (بقا، عشق، تفریح، آزادی، قدرت) در داستان های برگزیده کودکان و نوجوانان براساس نظریه گلاسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات و خصوصاً داستان هایی که برای کودکان نوشته می شود، اگر براساس شناخت درست از شخصیت و روحیات کودکانه و روانشناسی دوران کودکی نوشته شده باشد، نه تنها می تواند در برآورده شدن بعضی از نیازهای کودک، یاری رسان باشد، بلکه در تقویت توانمندی کودکان در برآوردن نیازهایشان نیز می تواند نقش موثری داشته باشد و در این مهم والدین و مربیان کودک را یاری کند. از آنجا که نیازهای شخصیت های داستانی رفتارهای آن ها را شکل و جهت می دهد و اینگونه حوادث داستان به وجود می آید و در حقیقت برانگیختگی یک نیاز موجد ناپایداری در خط داستانی می شود، می توان بر اساس نظریه گلاسر به تحلیل شخصیت های داستانی در داستان های کودکانه و در نهایت تبیین جنبه درمانی و میزان اثربخشی داستان ها در شخصیت و بهبود سلامت روانی مخاطبان کودک پرداخت. در این پژوهش به منظور رسیدن به این هدف، آثار داستانی (تألیف و ترجمه) برگزیده (آثاری که بیشترین جوایز را به خود اختصاص داده اند) در بازه زمانی 1300-1390، براساس کتاب برگ های ماندگار (حدوداً 145 داستان)، گزینش شدند. پس از گزینش آثار، شخصیت های داستانی (اصلی و فرعی) در همه داستان ها استخراج شدند؛ سپس به تبیین نیازهای شخصیت ها در داستان پرداخته شد و اینکه برانگیختگی این نیازها به چه انتخاب هایی منجر می شود و نوع انتخاب شخصیت ها چه تأثیری در سرنوشت آن ها دارد و سپس مقایسه ای میان نیازهای پنجگانه صورت گرفت.
حُسن شناسی در تفکر روزبهان بَقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم زیبایی از دیرباز تا دوران معاصر همواره در کانون توجه عارفان و اندیشمندان حوزه عرفان اسلامی جای داشته است. از این رو، مسائلی فراوان نیز در خصوص زیبایی و چیستی و چگونگی آن مطرح شده و دیدگاه های گوناگونی درباره ابعاد مختلف زیبایی، ازجمله وجوه معرفت شناختی و ارزش شناختی آن شکل گرفته است. روزبهان بَقلی شیرازی ازجمله عارفانی است که در آثارش، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به این موضوع اشاره کرده است. اما تاکنون مفهوم زیبایی در اندیشه وی با توجه به ساختار تفکر عرفانی اش به طورجدی مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. بر این اساس، هدف از این پژوهش این است که به شیوه توصیفی تحلیلی با بررسی ابعاد معرفتی مشرب عرفانی روزبهان و تحلیل توصیفاتی از زیبایی که او از کشف و شهودات خود به دست آورده، کیفیت و ویژگی های مشخصه تلقّی عرفانی روزبهان از مقوله زیبایی سنجیده شود. از مهم ترین نتایج این پژوهش، تبیین روایت گسترده تر روزبهان، نسبت به دیگر عرفا، از مفهوم و مصادیق زیبایی است. یافته های این پژوهش حاکی از توجه ویژه روزبهان به جایگاه مفهوم زیبایی در حیطه های گونا گونی همچون تفسیر آیات قرآنی، کشف و شهودات و تجارب عرفانی است. افزون بر این، پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه مواجهه او با مفهوم زیبایی، گاه با وجود اشتراکاتی با سنت فلسفی پیش از خود و از طریق تفکرات انتزاعی و ذهنی صورت گرفته است، اغلب جنبه ای تخیلی و شهودی دارد و از این رو، او با واژگان ابداعی خود نیز در مورد زیبایی سخن گفته است. از مهم ترین واژگانی که او در این مباحث به کار می بَرد، حُسن، جمال، مستحسن و مُستقبَح هستند. در نهایت، نتایج این پژوهش نشان می دهد که واژگان ابداعی روزبهان درباره زیبایی، بسته به نوع کشف و شهودات عرفانی و تنوع تجارب عرفانی تنوع یافته است.
مهمترین ویژگیهای مشرب عرفانی روزبهان (با تکیه بر عبهر العاشقین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
506 - 487
حوزه های تخصصی:
روزبهان بقلی عارفی جمال پرست است. موضوع اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مهم ترین ویژگی های مشرب عرفانی او است و به طور دقیق بر یافتن پاسخ این پرسش متمرکز است که: روزبهان درباره ی رابطه ی انسان با خداوند و هستی چگونه می اندیشد که منجر به تمرکز مشرب عرفانی اش بر «کشف و شهود»، «عشق» و «رجا» می شود؟ برای رسیدن به پاسخ با رویکردی محتوامحور و با تمرکز بر مفاهیم بنیادین «خدا»، «انسان» و «هستی» به تحلیل عبهرالعاشقین پرداخته ایم. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مشرب عرفانی او بر محور «ازلیت» شکل گرفته است. او به دو نوع تجلی ذاتی و فعلی معتقد است که اولی منجر به پدیدآمدن مفاهیم قدیم و دیگری منجر به پدیدآمدن حادث می شود. ازلیت در نگاه روزبهان با زیبایی و نور درک می شود و زیبایی حادث و قدیم رابطه ای استعاری دارند. تمام وجوه این رابطه در اصطلاح «التباس» گرد آمده است. اما همین مفهوم نیز مبتنی بر ساحت «خیال» انسان است که درنهایت مشرب عرفانی کشف گونه روزبهان را پدید می آورد که با دو مفهوم اساسی «عشق» و «رجا» شناخته می شود. زبان پراستعاره او نیز متاثر از همین رابطه ی استعاری ازل و حادث است و شاهدی بر تأثر عمیق زبان عارف از مبانی معرفت شناختی اوست.
نقد دیدگاه کلارک اچ. پیناک در باب «رابطه عاشقانه خداوند با انسان» از منظر متکلمان امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
25 - 41
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین ویژگی هایی که پیناک برای خداوند برمی شمارد «عشق» است. به بیان او الهی دانان سنّتی مسیحی متأثر از اندیشه یونانی با قرار دادن صفت عشق ذیل «ویژگی های اخلاقی خداوند» و پس از بحث در باب مابعدالطبیعه، آن را به حاشیه رانده اند؛ حال آنکه بر مبنای کتاب مقدّس «عشق» از اوصاف ذاتی خداوند بوده و او اساساً یک فرد عاشق (و معشوق) است. بدین جهت توجّه به این مسئله در مسیحیت بسیار محوری است. از دیدگاه متکلمان امامیه اگرچه عقیده پیناک در باب رابطه عاشقانه خداوند با انسان دارای امتیازاتی نسبت به الهیات سنتی است، لکن بر لازمه هایی که او برای این ارتباط برمی شمارد نقدهایی وارد است. ایشان معتقدند اولاً آن ابعاد از رابطه که حاکی از تأثر و ضعف است بر خداوند صادق نمی باشد، و دوم، کمال مطلق خداوند مخلّ برقراری این امر نیست. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به نقد دیدگاه پیناک از منظر متکلمان امامیه پرداخته می شود.
بررسی مقام عشق و هنر از منظر عرفانی امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
598 - 610
حوزه های تخصصی:
یکی از ابعاد شخصیتی مهم امام خمینی (ره) اندیشه عرفانی او است که یقیناً در رهبری آن حضرت تأثیر شایانی داشته است. ایشان عشق و محبت الهی را مثل سایر حکما و فلاسفه کاملاً شرعی و مبنای آن را قرآن و حدیث و ائمه می داند. به همین علت هم در آثار منثور و هم در آثار منظوم و عرفانی خود از اصطلاحات مجازی عرفا بهره بسیار برده است. هنر نیز از مضامینی از که در اندیشه امام خمینی(ره) به آن اشاره شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری به صورت کتابخانه ای بوده است. یافته های پژوهش حاکی از این است امام خمینی (ره) علاوه بر اینکه در آثار خود از محبت و عشق الهی سخن گفته است اهل علم را از قضاوت ناصحیح درباره ی عشق و محبت الهی نهی می نماید و در نهایت امام مسئله عشق را نه تنها مشروع بلکه فطری دانسته است، می فرماید: فطرت اصلی انسان عبارت است از عشق به کمال مطلق. از سوی دیگر، هنر در منظر امام، وجهه ای اخلاقی و متعالی دارد. این حالت در هنر کشور ما پررنگ تر به نظر می رسد. امام خمینی هنر را ابزاری برای رسیدن به هدف والا و بالا که همان کمال انسانیت است، عنوان می کنند. از نگاه ایشان، هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، نظامى است. هنر در عرفان اسلامى ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامى گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است. در گفتمان امام خمینی (ره)، عرفان و هنر از یکدیگر جدا نیست و با هدفی مشترک در عرصه جامعه معنا پیدا می کند.اهداف پژوهش:بررسی مقام عشق از منظر عرفانی امام خمینی (ره).بررسی جایگاه هنر در اندیشه امام خمینی(ره).سؤالات پژوهش:مقام عشق از منظر عرفانی امام خمینی (ره) چگونه است؟دیدگاه امام خمینی(ره) درباره هنر چگونه است؟
انگیزه های بازتاب عشق در دیوان عارف قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
77 - 96
حوزه های تخصصی:
از میان انواع ادبی بی تردید ژانر غنایی گسترده ترین ژانر است. عده ای از پژوهشگران معاصر آن را قدیمی ترین ژانر ادبی دانسته اند و به شاخه های متعددی تقسیم کرده اند. یکی از مهم ترین مباحث در حوزه انواع ادبی و چه بسا مهم ترین مبحث در حوزه این نوع ژانر، عشق است. هدف از پژوهش پیش رو آن است تا به شیوه توصیفی تحلیلی، انگیزه های مؤلّفه عشق در دیوان عارف قزوینی، بررسی و جلوه های گوناگون آن از منظر عارف بیان شود. از مجموع 229 عنوان شعری که در دیوان عارف قزوینی در قالب های گوناگون قصیده، غزل، مثنوی، دوبیتی، تک بیت و تصنیف ذکر شده است، قریب به 106 مورد به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به مؤلّفه عشق اختصاص دارد؛ یعنی حدود 28/46 درصد از حجم کل دیوان عارف. قطعاً انگیزه های متعددی بر کاربرد این مؤلّفه در دیوان عارف مؤثر بوده است. بر اساس بررسی های صورت گرفته مهم ترین انگیزه های عارف قزوینی از کاربرد این مؤلّفه، وطن خواهی و عشق به وطن و سرزمین، تصنیف سازی و تجارب عشقی، عشق و محبت به دوستان و مردم، استقبال از اشعار عاشقانه دیگر شعرا، زندگی پرتب و تاب و فشارهای سیاسی بوده است.
بررسی نیاز عشق در شخصیّت رودابه و منیژه براساس نظریه روان شناختی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
97 - 114
حوزه های تخصصی:
شاهنامه اثری است که شخصیّت ها با توجّه به کارکردشان در آن حضور می یابند. بخش هایی از این کتاب به مفاهیم غنایی از جمله عشق اختصاص دارد که پرجاذبه ترین مفهوم است. این مقوله موضوع مشترک داستان های غنایی با نیازهای مطرح شده در نظریه روان شناختی مزلو است. از نظر مزلو عشق می تواند رشد شخصیّت شود. در عاشقانه هایی که در شاهنامه روایت می شود، زنان نقش مؤثّری در پیشبرد روایت عاشقی دارند. در این پژوهش کوشیده شده است، مفهوم عشق در کنش رودابه و منیژه از دلدادگان شاهنامه بر اساس این نظریه، مورد بررسی قرار گیرد. اینکه رودابه و منیژه در بررسی با الگوی مزلو در عشق چه جلوه وشخصیّتی پیدا می کنند، پرسش اصلی این پژوهش است. عشق رودابه عشقی متعالی و کمال گراست و زیبایی جسمانی و معنوی را توأمان در نظر دارد و به واسطه آن، به مؤلّفه هایی از جمله خودانگیختگی، فرهنگ ناپذیری و درک روشن از واقعیات متّصف می شود. عشق منیژه، ابتدا بر پایه زیبایی های ظاهری شکل می گیرد و در ادامه با تحوّل بنیادین در شخصیّت او به مراتبی فراتر در عشق می رسد. روش این پژوهش مقایسه ای تحلیلی است و نیاز عشق در هرم مزلو و خویش کاری های رودابه و منیژه و شاخص های رفتاری این دو در این زمینه مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفته اند.