مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
اصلاحات آموزشی
حوزه های تخصصی:
امام علی علیه السلام در حالی رهبری جامعه را پذیرفت که به واسطه حاکمان پیشین، تعالیم دین به انحراف کشیده شده بود، بنابراین ایشان به اصلاح امور جامعه پرداخت. یکی از انحرافات از میان رفتن ارزش عقلانیت و علم آموزی بود. اصلاحات آموزشی، تصحیح بخش هایی از فرهنگ جامعه است که با آموختن و کسب آگاهی در ارتباط است و خارج از حیطه سیاست، اقتصاد، روابط اجتماعی و فضائل اخلاقی می باشد. هدف علیعلیه السلام در این اصلاحات، تربیت مردم به نحوی بود که در همه امور به اندیشه بپردازند و بعد از کسب آگاهی اقدام نمایند. روش ایشان، پس از ایجاد انگیزه، دادن بینشی به مردم است تا با کمک وحی، عقل، فطرت و دیگر منابع و معیارها قادر به تشخیص آموزه های صحیح باشند. عمل به علم و رسیدن به تقوا نتیجه ای است که در راستای هدف غایی یعنی عبودیت، از اهداف ایشان در اصلاحات آموزشی است. در این پژوهِ با نگاهی تاریخی تحلیلی به انحرافات فکری و موارد مغایر با علم آموزی در آن روزگار اشاره و پس از آن آموزه های امیرالمؤمنین علیه السلام در اصلاح آن ها بیان می شود. آموزش در نهج البلاغه حد مشخصی ندارد و فراگیری هر دانش و معرفتی است که انسان را در دنیا و آخرت به سمت عبودیت سوق می دهد.
سیر تحول دوره کارشناسی ریاضی در دانشگاه های ایران با تمرکز بر دانشگاه صنعتی شریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تاریخی این دوره و چگونگی شکل گیریِ لیسانس ریاضی در ایران، از جهات متعدد، آموزنده است و می تواند راهنمای عملی برای ایجاد تغییرات جدید در برنامه درسی دره کارشناسی ریاضی، در ایران باشد. بدین سبب در این مقاله، ابتدا اشاره کوتاهی به سیر تحول تاریخی دوره لیسانس ریاضی در ایران می شود. سپس با استفاده از روش تحقیق تاریخ پژوهی و مطالعه موردی، پس از پرداختن به چگونگی تأسیس دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر) در ایران و راه اندازی دوره لیسانس ریاضی در آن، تغییرات اساسی در ساختار، آموزش و پژوهش در این دانشگاه، بررسی می شود؛ تغییراتی که به دلیل سطح و عمق آن، به عنوان «جنبش اصلاحات آموزشی»، نام برده شده است. در انتها، با نقد آن چه که رخ داده، به عنوان جمع بندی، چند توصیه برای برنامه ریزان درسی ریاضی در آموزش عالی ارائه می شود تا با آموختن از تاریخ و توجه به یافته های پژوهشی، بتوانیم تغییرات را به گونه ای هدایت کنیم که هم در راستای پاسخگویی به نیازهای متنوع جامعه ایرانی باشد و هم توانایی تربیت ریاضی دان های برجسته را داشته باشد تا افتخارات بین المللی را نصیب ایران کنند.
جایگاه، ساختار و ویژگی های تعلیم و تربیت در دوره امپراتوری عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی جایگاه، ساختار و ویژگی های تعلیم و تربیت اسلامی در امپراتوری عثمانی است. برای این پژوهش از شیوه تحلیلی با رویکرد تاریخی استفاده شده است. یافته های پژوهش گویای این است که دولت عثمانی از بدو تأسیس به مقوله تعلیم و تربیت و ویژگی های آن توجه کرده و به آموزه های اسلامی در حوزه تعلیم و تربیت و مؤلفه های آن چون اصلاحات آموزشی، مدرسه سازی، اهداف آموزشی و متون آموزشی پرداخته است. این امپراتوری که برای مدتی طولانی یکی از قدرت های جهان اسلام به شمار می رفت و گستره وسیعی از آسیا و اروپا را در بر داشت، تأثیرات شایان توجهی در عرصه های گوناگون ازجمله حوزه تعلیم و تربیت در جامعه و زیرمجموعه قلمرو و حاکمیت خویش بر جای گذاشته است. بنابراین در این پژوهش سعی بر آن است تا با تکیه بر اسناد و منابع کتابخانه ای، چگونگی ساختار و سیستم تعلیم و تربیت امپراتوری عثمانی براساس آموزه های اسلامی نشان داده شود. یافته های پژوهش حاکی از این است که سلاطین عثمانی اهتمام ویژه ای بر حفظ تعلیم و تربیت اسلامی داشته و برای رسیدن به این اهداف آموزشی به تربیت متخصصان در حوزه آموزش اسلامی پرداخته بودند. درواقع می توان گفت اصلاحات آموزشی در امپراتوری عثمانی در ادامه موجب تحرک و تکاپوی نهادهای آموزشی شد.
نقد درونی نظام آموزشی؛ بازخوانی آرای هگل، مارکس و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش نقد رویکرد رسمی اصلاحات آموزشی در ایران بوده و در مسیر تحقق، از ایده نقد درونی که نخست از سوی هگل مطرح شده و سپس با تغییراتی از سوی مارکس و فیلسوفان مکتب فرانکفورت بسط و مورد دفاع قرار گرفته است، استفاده شده است. در بخش اول مقاله، اندیشه های هگل، مارکس و آدورنو در باب نقد درونی مورد واکاوی قرار گرفته است. در بخش دوم مقاله، متناظر با هر کدام از این فیلسوفان، سه پیشنهاد بر خلاف جریان رایج اصلاحات رسمی مطرح شده است. در پایان و به عنوان نتیجه گیری، اصول نقادی درونی نظام آموزشی بیان شده و سه نقد مطرح شده از سوی مشاوران ماوراء بحار، محمد علی طوسی و صمد بهرنگی نیز بر این اساس ارزیابی شده اند.
دیدگاه معلمان و مدیران درباره امکان عملیاتی سازی سند تحول بنیادین در کلاس درس و مدرسه ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، امکان سنجی عملیاتی سازی سند تحول بنیادین در کلاس درس و مدرسه از دیدگاه معلمان و مدیران مدارس ابتدایی شهر یزد است. برای تحقق این هدف به روش توصیفی پیمایشی، دیدگاه معلمان در پنج بعد رسانه، محتوا، تدریس، زمان و انگیزه و دیدگاه کلی مدیران بررسی شد. جامعه آماری شامل دو گروه معلمان و مدیران است که 459 معلم و 186مدیر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جدول مورگان - کرجسی انتخاب شدند. ابزار پژوهش، دو پرسشنامه محقق ساخته است که پایایی پرسشنامه معلمان و مدیران، با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب، 0/976 و 0/953 و در سطح مطلوب است. برای بررسی روایی ابزارها از روش روایی محتوایی با بهره گیری از سند تحول بنیادین و نظرسنجی از متخصصان و اساتید دانشگاه (روایی صوری) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون t برای یک نمونه، آزمون t دو نمونه مستقل، آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه تحلیل شدند. نتایج نشان داد که از نظر هر دو گروه معلمان و مدیران، ابعاد محتوا، تدریس و زمان سند تحول بنیادین در کلاس های درس و مدارس ابتدایی یزد، قابل عملیاتی شدن است؛ اما ابعاد رسانه و انگیزه سند قابل عملیاتی شدن نیست. در نگرش معلمان، تفاوت معناداری از نظر جنسیت، دوره تدریس و تحصیلات وجود ندارد؛ ولی در نوع محل کار معلمان (دولتی، غیردولتی و بسته حمایتی) تفاوت معنادار بود. مدیران زن به طور معناداری بیش از مدیران مرد، موافق عملیاتی شدن سند تحول هستند.
سیر اصلاحات در مراکز آموزش دینی نجف در فاصله سال های 1318-1382ق/ 1900-1963م(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوسازی آموزشی در برخی از مدارس دینی نجف در دوره معاصر، متأثر از اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عراق در سده بیستم میلادی بود. مطالعه و مقایسه روند اصلاحات آموزشی در این مدارس از ابتدای این قرن تا 1963م/1382ق، از جنبه سیر زمانی و ابعاد نوسازی، یعنی مسأله پژوهش حاضر، با روش توصیفی به سامان رسید. با هدف افزایش شناخت تاریخچه نهاد آموزشی و در نتیجه تاریخ فرهنگی شیعه، پرسش اصلی این تحقیق برآن قرار گرفت که روند تغییرات آموزشی در مراکز آموزش دینی نجف از آغاز سده بیستم تا استقرار حزب بعث ( 1963م/1382ق) چگونه بود و ابعاد و دامنه اصلاحات آموزشی در آنها چه تفاوت ها و شباهت هایی داشت؟ اصلاحات مراکز دینی نجف از 1936م/1354ق آغاز شد و تا سال 1963م/1382ق، با وجود فراز و نشیب های گوناگون، از منظر سیر زمانی روندی رو به رشد داشت. نخست جمعیه منتدی النشر در این مسیر گام برداشت و همین موضوع سبب شد تا ابعاد کمی و کیفی اصلاحات مدارس این انجمن به الگوی چهار مدرسه دیگر تبدیل شود. بیشترین میزان الگوبرداری از آن مسؤولان جامعهالنجف الدینیه بود. در همه مراکز علمی، مهم ترین نوسازی آموزشی در زمینه تدوین برنامه ای تحصیلی و ضوابط آموزشی منظم صورت گرفت و تأکید در آن، بیشتر متوجه تغییرات کمی بود.
از پذیرش تا شورش؛ نگاهی واسازانه بر سیاست های اقتباس آموزشی در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی و نقد دو سیاست پذیرش سراسری غرب و شورش بر ضد آن در جریان اقتباس آموزشی در ایران معاصر است. در سیاست نخست، آرای آخوندزاده و ملکم خان و در سیاست دوم آرای شریعتی، آل احمد و اسناد رسمی تحول در نظام آموزشی بعد از انقلاب اسلامی مورد تأکید قرارگرفته اند. همچنین در نقد این سیاست ها و آشکار ساختن تضادها و تناقض های هرکدام از آن ها و برای فراتر رفتن از وضعیت معماگونه حاصل از این تقابل، از رویکرد واسازی دریدا بهره گرفته شده است. واسازی نشان می دهد که هر دو سیاست در متافیزیک حضور و خود-ایمنی گرفتار آمده و دیفرانس، مکملیت و آلایش میان «خود» و «دیگری» را نادیده گرفته اند. همچنین در پایان مقاله و به عنوان ملاحظاتی واسازانه پیشنهادشده است که پذیرش وضعیت معماگونه به منزله شرط استعلایی اصلاحات، نابستاری هویت و مکملیت در قالب مفهوم مذاکره نزد دریدا، به ساختار هر سیاست اقتباسیِ پیش رو وارد شود.
نگرش معلمان ابتدایی شهر سنندج نسبت به ارزشیابی توصیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۱۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲
189 - 208
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی میزان آگاهی و نگرش معلمان ابتدایی راجع به ارزشیابی توصیفی و ابعاد مختلف آن اجرا گردید. جامعه ی آماری این پژوهش شامل دو گروه از معلمان شاغل به تدریس در مدارس ابتدایی می باشد. گروه اول شامل 84 نفر معلم بود که در اجرای آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی همکاری داشتند و گروه دوم شامل معلمان خبره و با تجربه ی سطح شهر سنندج بود که بنا به ارزیابی های سازمان آموزش و پرورش از نظر تجربه، دیدگاه و رویکردهای آموزشی از برجستگی های حرفه ای بالایی برخوردار بودند. با توجه به محدود بودن جامعه ی آماری در هر دو گروه، از روش تمام شماری یا سرشماری بهره گرفته شد. در راستای جمع آوری داده های مورد نیاز از یک پرسشنامه ی محقق ساخته و مصاحبه ی نیمه ساختمند استفاده گردید. اعتبار صوری و محتوایی ابزار های اندازه گیری، با نظرات صاحب نظران این حوزه کنترل گردید و در ارتباط با سنجش پایایی پرسشنامه نیز از آلفای کرنباخ استفاده و 95/0 برآورد شد. داده های کمی پژوهش با استفاده از شاخص های گرایش به مرکز و آزمون t تک نمونه ای و داده های حاصل از مصاحبه ها نیز با بهره گیری از روش تحلیل محتوا تحلیل گردیدند. نتایج این بررسی نشان می دهد که اولاً آگاهی معلمان راجع به ارزشیابی توصیفی در حد کلیات است. ثانیاً ارزشیابی توصیفی در حد قابل قبولی با ارزشیابی تحصیلی دوره ی ابتدایی تناسب دارد. ثالثاً ارزشیابی توصیفی دارای مسائل و مشکلات خاص و چند بعدی است. رابعاً ارزشیابی توصیفی در حد قابل قبولی بر ارتقای بهداشت روانی محیط یاددهی– یادگیری مؤثر است و نهایتاً ارزشیابی توصیفی به عنوان یک نوآوری آموزشی در میان معلمان، مورد پذیرش می باشد.
نسبت مکاتب سنتی و مدارس نوین در استقرار نظم جدید آموزشی در ایران: 1276 تا 1280ش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
11 - 29
حوزه های تخصصی:
در نیمه قرن نوزدهم میلادی و در کنار تغییرات گسترده ای که در حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در حال وقوع بود، به تدریج اشکال جدید و متفاوتی از سازمان دهی و تشکل یابی در حوزه آموزش در بخش های مختلفی از ایران ظهور پیدا کرد. با این حال در تاریخ نگاری های این موضوع عموماً چیستی، چرایی و چگونگی آموزش بدیهی انگاشته می شوند؛ گویی تنها یک روش صحیح برای تعریف آن ها وجود دارد و سیر تاریخی به وجود آمدن آنچه امروز مدرسه می نامیم، نیز حرکتی ناگزیر از شیوه های غلط آموزش به شیوه های «مدرن»، «جدید» و «درست» آموزش بوده است. بر مبنای این فرض، گویی آموزش مدرسه ای جدید کاملاً با تربیت مکتب خانه ای متفاوت بوده و مدارس کنونی ما نیز، با اندکی تغییر، ادامه همان شیوه تعلیم و تربیتی جدید، و میراث مدرسه رشدیه هستند که محصول فرآیند «ترجمه» الگوهای غربی در شرایط بومی بودند. با وجود این، خوانش مدارک تاریخی مربوط به این دوره نشان از چنین خط فارقی میان مکاتب سنتی و مدارس نوین ندارد. با توجه به این موضوع، نوشته حاضر بر پایه نظام نامه های مدارس آن دوره به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه نسبتی میان مکاتب و مدارس نوین در حدفاصل سال های 1276 تا 1280ش به عنوان سال های شروع اصلاحات آموزشی برقرار بوده است؟ مدعای ما آن است که بر خلاف تمایز به ظاهر بدیهی میان مکاتب و مدارس، مدارس نوین اولیه از بسیاری از جهات با آنچه «مکاتب سنتی»خوانده می شود مشابهت دارند و تحلیل رفتن فرم های سنتی آموزش و پدیدار شدن فرم های نوین، دفعتاً و یک پارچه اتفاق نیفتاده است؛ بلکه نتیجه آزمون و خطاهای بسیار حول فرم های مختلف در فضاهای آموزشی در جای جای کشور بوده است.