مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۵.
۶.
۷.
جهان مادی
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا یکی از مسائل مهم در حوزه دین پژوهی و فلسفه دین، یعنی مسأله شرّ را مورد بررسی قرار دهد. برخی از منتقدان، وجود شر در جهان را با خداباوری منافی میدانند. در مقابل متفکران و متکلمان دینی تلاش کردهاند برای این معضل، راه حلهایی بیابند. این مقاله میکوشد که مهمترین این راه حلها را به صورت مختصر مورد بررسی قرار دهد. ابتدا برای روشنی هرچه بیشتر به توصیف مفهومی و مصداقی شر اشاره شده و سپس برای حل مسأله شر، پنج راه حل مطرح گردیده است که عبارتند از: 1. شر، امر عدمی است 2. شر لازمه جهان مادی است 3. شر لازمه آزادی انسان است. 4. شر ناشی از جزئی نگری است 5. شر ناشی از جهل انسان است. به نظر میرسد که اگر انسان بخوبی به این راه حلها توجه کند معضل شرور را دیگر منافی با خداباوری نخواهد داشت.
مسأله شر و راه حل های آن
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا یکی از مسائل مهم در حوزه دین پژوهی و فلسفه دین، یعنی مسأله شرّ را مورد بررسی قرار دهد. برخی از منتقدان، وجود شر در جهان را با خداباوری منافی میدانند. در مقابل متفکران و متکلمان دینی تلاش کردهاند برای این معضل، راه حلهایی بیابند. این مقاله میکوشد که مهمترین این راه حلها را به صورت مختصر مورد بررسی قرار دهد. ابتدا برای روشنی هرچه بیشتر به توصیف مفهومی و مصداقی شر اشاره شده و سپس برای حل مسأله شر، پنج راه حل مطرح گردیده است که عبارتند از: 1. شر، امر عدمی است 2. شر لازمه جهان مادی است 3. شر لازمه آزادی انسان است. 4. شر ناشی از جزئی نگری است 5. شر ناشی از جهل انسان است. به نظر میرسد که اگر انسان بخوبی به این راه حلها توجه کند معضل شرور را دیگر منافی با خداباوری نخواهد داشت.
تبیین نقش مبدا هستی در اندیشه دکارت
حوزه های تخصصی:
دکارت در آثار خود، با استفاده از براهین و استدلال های عقلی، سعی در تشریح یکی از مسائل بنیادین فلسفی، یعنی اثبات مبدا هستی دارد. او با در هم شکستن شالوده اسلوب های گذشته و با بهره گیری از ابزار خرد، در پی شناخت و تبیین نقش خداوند به عنوان امری یقینی و جوهری نامتناهی در جهان هستی است. دکارت، ضمن فطری خواندن حس خداخواهی در انسان، آن را ناشی از میل کمال جویی انسان می داند.
ادله دکارت برای اثبات وجود خداوند، ادله ای فلسفی است، نه کلامی؛ زیرا آرایی که دکارت درباره ذات خداوند و جاودانگی روح انسانی ارائه می دهد، تنها با کمک خرد استدلالی و فلسفی قابل تفسیر است. خردباوری دکارتی برای تبیین نقش مبدا هستی؛ دیدگاه ها و راهکارهای علمی و در عین حال روحانی او برای اثبات وجود خداوند؛ بهره گیری او از مبانی ریاضی و علم مکانیک برای تبیین جهان مادی؛ و بالاخره باور قلبی، سلوک عقلانی، خشوع معنوی و آرامش عمیق دکارت در برابر اراده پروردگار، از جمله مواردی است که در این مقاله تحلیل می شوند .
بررسی انتقادی دیدگاه چوپرا در باب ذهن گرا بودن انسان بر اساس آراء صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
25 - 50
معنویت های نوظهور، نگاهی ویژه و نو به انسان و جایگاه او در هستی دارند که در بسیاری از موارد، منجر به اومانیسم می گردد. از جمله آن ها، عرفانی است که توسط دیپاک چوپرا تبلیغ می شود و معتقد است که انسان به واسطه ذهن خود دارای توانایی مطلق است که می تواند هم سطح خدای متعال شده و هم در جهان مادی و کائنات تصرف کند و هم باعث مریضی یا بهبودی جسم خود شود. از آن طرف، صدرا نیز ضمن تأکید بر توانایی های بالقوه نفس و ذهن انسان، معتقد است که در صورت تکامل آن ها و تقرب به خدای متعال می توانند موجب خلاقیت در خود و غیر خود شوند و به عنوان خلیفهاللّٰه و با اذن الهی در هستی امکانی دخل و تصرف کند. این پژوهش، پژوهشی انتقادی است که در نظر دارد به بررسی انتقادی دیدگاه چوپرا در مورد انسان ذهن گرا بر اساس آراء صدرا بپردازد. یافته های پژوهش این است که از نگاه صدرا، ذهن انسان نمی تواند در کنار نفس و بدن به عنوان ساحت سوم وجود انسان به حساب بیاید؛ بلکه از شئون نفس بوده و عمل به دستورات دینی باعث تقویت و افزایش توانایی های نفس و سعادت دنیا و آخرت می شود.
تطبیق «اسکار و بانوی صورتی پوش» و «روی ماه خدا را ببوس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
171 - 187
حوزه های تخصصی:
بررسی شباهت های مضمونی و ساختاری میان آثار ادبی برجسته جهان همواره مورد توجه پژوهشگران در حوزه ادبیات تطبیقی بوده است. مصطفی مستور نویسنده معاصر کشورمان به تقریب نزد محققان ایرانی شناخته شده است. نگرش وی به امور ماورایی، او را به خلق اثر برجسته اش «روی ماه خدا را ببوس» برانگیخت و وی را بر آن داشت تا مقوله ای برگزیند که برای انسان معاصر زمینه ساز تحولات روحی شگرف باشد. «روی ماه خدا را ببوس» اثر داستانی مستور و «اسکار و بانوی صورتی پوش» اثر اشمیت با وجود زبان و خاستگاه های متفاوت در طرح مضمون تأمل در رازهای جهان آفرینش و بازگشت به دنیای معنویات از نگرش و درونمایه ای هم سان برخوردارند. از این رو در مقاله حاضر در صددایم با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد مضمونی در حوزه ادبیات تطبیقی به مطالعه همانندی ها در مضامین و درونمایه های دو اثر مذکور پرداخته و به موازات آن سایر اجزای این دو رمان فلسفی (مانند ساختار داستانی و پردازش شخصیت ها) را مورد مداقه قرار دهیم.
مؤلفه های مقولۀ «ثنویت» در دین زردشتی بر اساس کتاب دینکَردِ سوم
حوزه های تخصصی:
ثنویت پایه دین زردشتی شناخته می شود؛ بدین معنی که در جهان بینی زردشتی پدیده های جهان هستی در دو دسته «نیک و بَد» دسته بندی می شوند. در این دسته بندی، سپندمینو و همکارانش در دسته نیک، و زَدارمینو و همکارانش در دسته بَد جای می گیرند. یکی از معروفترین منابع دین زردشتی کتابی به نام «دینکَرد» است که بخشی از آن به نام «دینکَرد سوم»، مقوله ثنویت را بیش از هر متن زردشتیِ دیگر در قالب متنی اندرزی مورد بحث قرار داده است. این مقاله با روشی متن شناسانه، با ذکر مثالهایی از متن به توضیح مؤلفه های ثنویت پرداخته است. مؤلفه های شناخته شده ثنویت در متنِ دینکرد سوم شامل دو دسته اصلی و فرعی به شرح زیر هستند: 1- مؤلفه های اصلی شامل وجود سپندمینو و زدارمینو از آغاز، پیش آگاهی سپندمینو و پَس آگاهی زدارمینو، زمان کرانه مند 12000 ساله، دوام سپندمینو و نابودی مطلق زَدارمینو در پایان؛ 2- مؤلفه های فرعی شامل ذاتی یا حادث بودن، جداسانی، این هَمانی، روابط علّت و معلولی(= عامل و معمولی)، همگرایی و واگرایی، تضاد و تقابل، نشانه شناسی و پدیدار شناسی، تفاوت در ظاهر و باطن، درجه بندی کمّی و کیفی، فرجام شناسی، داوریِ پایانی. بر اساس این مؤلفه ها، نتایج نشان می دهد که ثنویتِ زردشتی خود ریشه در باوری دیرین تر در اساطیر ایرانی به نام «اَشَه در برابر دُروج» دارد که آن خود به اندیشه ای قدیمی تر در روزگارِ یگانگی هند و ایرانیان(= آریایی ها) برمی گردد. با الهام از این اسطوره ایرانی، دین زردشتی آن را در تمام سطوح و لایه هایِ اندیشگانیِ خود جای داده و از آن تصویری مبارزاتی بین سپندمینو و زَدارمینو در یک بازه زمانیِ 9000 ساله از دوران آمیختگی تا پایان جهان آفریده است. در این مبارزه طولانی، پیروزی فرجامین در سایه دانایی مطلق به همراهِ خرد، از آنِ سپندمینو است و زَدارمینو رَه به نیستی می برد. بنابراین، هستی ماندگار از آنِ سپندمینو است تا دوباره و چندباره چرخه مرگ و زندگی را بچرخاند.