مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
آرنت
حوزه های تخصصی:
اگر فهم امور بشری، سیاست و جامعه با رویکردی وجودگرایانه را محور تفکرات فلسفی و سیاسی آرنت بدانیم، در این مقاله برآنیم که به بنیان های فکری و رویکرد تفهمی او بازگردیم و به این پرسش که خودِ فهم در اندیشه آرنت به چه معناست و چه نسبتی با هرمنوتیک فلسفی دارد بپردازیم. در این پژوهش برای فهمِ فهم آرنت از فهم و روش او در فهم مقولات و موضوعات، روش و رویکرد تفسیری او را در متن سنت هرمنوتیکی و تطابق با دقایق فهم در اندیشه های هایدگر و گادامر قرار می دهیم. تأکید بر منحصربه فرد بودن و تازگی و آغازگری هر انسان، نقد جوهرگرایی، ذات گرایی، تقلیل گرایی، علم گرایی و تاریخ گرایی، تأکید بر اهمیت و جایگاه مهم پیش فرض ها در فهم، دوری، عملی، موقعیت مند و جهانی بودن فهم و شاید از همه مهمتر اراده به مواجهه با خودِ پدیده ها، از مهمترین وجوه مشترک رویکرد آرنت، گادامر و هایدگر به فهم است و از این روی رویکرد آرنت به فهم در پیوند با بسترهای فلسفی و فکری او هرمنوتیک فلسفی و پدیدارشناسانه به شمار می رود. فراتر از این، داستان گویی، تصور پژوهشگر به مثابه تماشاگر موقعیت مند و بی طرف، افتراق گذاری و تمایزها و پیش ساختارهای فهم ایده هایی خاص آرنت در هرمنوتیک پدیدارشناسانه او به شمار می روند.
روش شناسی هانا آرنت در فهم پدیده های سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۹۲
163 - 194
با اینکه آرا و اندیشه های هانا آرنت -به عنوان یکی از برجسته ترین متفکران حوزه تاریخ و نظریه سیاسی قرن بیستم- امروزه یکی از منابع و مراجع اصلی محافل فکر سیاسی به شمار می رود و مباحث او در کتاب وضع بشر، ریشه های توتالیتاریسم، حیات ذهن، میان گذشته و آینده و... موضوع صدها مقاله و رساله بوده و هستند، اما درباره روش او بحث چندانی به چشم نمی خورد. این خلأ از آن رو است که او نه در این آثار و نه در هیچ جای دیگر به مقوله روش مطالعات و پژوهش هایش نپرداخته و پژوهشی جامع و مستقل هم در این باره صورت نگرفته است. این مقاله می کوشد ضمن مطالعه روش هانا آرنت در فهم سیاست در راه گشایش افقی نو در مقوله روش در علوم سیاسی مبتنی بر رویکرد و الگوهای غنی و بدیع هانا آرنت گام بردارد. برای این مهم و فهم آرنت و روش تفهمی او به تحلیل آثارش مراجعه و این روش و تکنیک ها را از دل آنها استخراج کرده است. آرنت از منظر و رویکردی تفسیری به فهمِ جهان و پدیده ها و امور سیاسی می پردازد و در این راه تکنیک های خاص و منحصر به فردی را به خدمت می گیرد که در چارچوب منظومه فکری و دستگاه فلسفی-سیاسی خاص اوست. آرنت با رد و نقد مغالطه های متافیزیکی و روش های تقلیل گرا و جبر گرای علوم مدرن، روش هایی خاص برای فهم جهان و انسان در پیش می گیرد که داستان گویی، تصور پژوهشگر به مثابه تماشاگر موقعیت مند و بی طرف، افتراق گذاری و تمایزها، کاربرد پارادوکس ها و تحلیل آنها برای رسیدن به فهم، و استفاده از ذوق و سلیقه، و تخیل در فهم از مهم ترین ایده های خاص او در فهم هستند
واکاوی تحول مفهومی فلسفه سیاسی بر اساس دو مؤلفه حقیقت و قدرت در اندیشه اشتراوس، آرنت و فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون تقریرهای گوناگونی در باب ماهیت فلسفه سیاسی عرضه شده است و پنداشت واحدی در باب سرشت فلسفه سیاسی در میان متفکران وجود ندارد. مقاله حاضر نیز درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان وجود تعبیرها و پنداشت های متفاوت در باب چیستی و ماهیت فلسفه سیاسی را توضیح داد؟ فرضیه این مقاله آن است که دگرگونی و تحول معنایی مفاهیم بنیادین حقیقت و قدرت در چارچوب الگوهای متفاوت پارادایمی و نسبت متفاوتی که ذیل پارادایم های گوناگون میان دو مفهوم یادشده برقرار می شود، سبب شکل گیری تعبیرهای گوناگونی در باب ماهیت فلسفه سیاسی شده است. جستار حاضر کوشیده تا با اتخاذ رویکرد متن گرا و با سود جستن از تحلیل مقایسه ای، ماهیت فلسفه سیاسی را در پرتو دو مفهوم بنیادین حقیقت و قدرت از جنبه انضمامی در اندیشه اشتراوس، آرنت و فوکو تحلیل کند. با این هدف، نشان داده ایم که در اندیشه اشتراوس، وجود حقیقتی استعلایی مفروض دانسته شده است. در اینجا قدرت، ابژه فلسفه سیاسی تلقی می گردد و فلسفه سیاسی به مثابه دانشی عقلی در نقش گفتارهای حقیقت ظاهر می شود. اما «آرنت»، حقیقت را از حیطه امر استعلایی به درون حوزه عمومی و حیطه مفاهمه بین الاذهانی می کشاند. بنابراین قدرت با سیاست گفت وگویی پیوند می خورد و فلسفه سیاسی از حیطه فعالیت صرف ذهنی به حیطه کنش عملی کشانده می شود. در اندیشه «فوکو» اما قدرت به مثابه پدیده ای مویرگی در پس هر معرفت سیاسی نهفته است و فلسفه سیاسی در نقش ابزاری در خدمت توجیه مناسبات قدرتی عمل می کند که معطوف به برساختن یک رژیم حقیقت است.
نسبت سیاست و فهم در منظومه فکری هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال پانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
567 - 590
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت از متفکرانی است که بیشتر در حوزه اندیشه سیاسی با «ریشه های توتالیتاریسم»، «خشونت»، «انقلاب» و «وضع بشر» شناخته می شود اما همزمان نگاهی عمیقا فلسفی با گرایشهای زیستمانی و پدیدارشناسانه برآمده از همنشینی با هایدگر در این آثار نشان می دهد که در «میان گذشته و آینده» و «حیات ذهن» به اوج می رسد و بیش از سیاست، به فلسفه محض و با تاکید بر مقوله فهم و هرمنوتیک نزدیکتر می شود. در این پژوهش می کوشیم به فهمی از نسبت این دو بعد فلسفی و سیاسی اندیشه ها و آرای آرنت دست یابیم و به این مسئله پاسخ گوییم که چه نسبتی میان هرمنوتیک، فهم و پدیدارشناسی از یکسو و سیاست از سوی دیگر، در اندیشه آرنت وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال، رویکرد آرنت به «فهم» و «امر سیاسی» و نسبت این دو را با روشی توصیفی و تحلیلی در آثار برجسته او مورد بررسی قرار می دهیم. در فرجام این تحقیق به نظر می رسد آرنت انسان و امر سیاسی و نیز مقوله فهم را در دل چارچوبی واحد و از منظر و رویکردی فراگیرتر می بیند و نگاهی پدیدارشناسانه و تفسیری نسبت به انسان، جهان، فهمِ جهان و نیز امر سیاسی دارد. منظومه فکری هانا آرنت پیوندی است میان پدیدارشناسی و نظریه سیاسی و به عبارتی گونه ای سیاسی کردن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسط رویکردی پدیدارشناسانه-هرمنوتیک در حوزه نظریه و فکر سیاسی. از آنجا که رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک آرنت به امر سیاسی در درجه اول و بیش از هرچیز در فهم «جهانیت» وجود بشری به کار گرفته شده است، می توان آن را نوعی پدیدارشناسی وجودگرا یا انسان شناسی پدیدارشناسانه امر سیاسی خواند.
واکاوی امر سیاسی در فضای مجازی از منظری آرنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همان طور که درباره نقش و اثرگذاری فضای مجازی و شبکه های اجتماعی آنلاین در زندگی بشر امروز یقین داریم، کم و بیش به همان اندازه هم همچنان درباره امکانات و توانمندی و اثربخشی فضای مجازی برای ایجاد تحولات سیاسی، دموکراتیک و مدنی، ابهام و شک داریم. به ویژه عرصۀ نظریۀ سیاسی نیازمند تأمل و سنجش فکورانه این پدیده دنیای نو با محک عقل و نظریه های سیاسی است تا به فهم درستی از امکانات شبکه های اجتماعی آنلاین برای سیاست نائل آید. این مقاله پژوهشی است نظری درباب امکانات سیاسی شبکه های اجتماعی آنلاین و ارزیابی تضمنات سیاسی فضای مجازی از منظری آرنتی و امکان قرار گرفتن آن در جایگاه حوزه عمومی یا یک آگورای مجازی در نسبت با مفاهیم و دقایق تلقی آرنت از سیاست. در این ارزیابی، تلقی «هانا آرنت» از امر سیاسی را ملاک و معیار قرار می دهیم و سعی می کنیم تا روشن کنیم که «آیا شبکه های اجتماعی مجازی می توانند کنش سیاسی راستین به معنای آرنتی آن را تسهیل کنند یا خیر؟». به عبارت دیگر و در بیانی آرنتی، «آیا شبکه های مجازی برای سیاست، فرصت و امکان هستند یا ضد سیاسی و تهدید؟». این بررسی نشان می دهد در حالی که سیاست در قالب مفهوم عمل در اندیشه آرنت بین الأذهانی، متکثر، مشارکتی، زبانی و گفت وگویی و ظهور در عرصۀ عمومی است، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی آنلاین بیشتر عرصه خواسته های شخصی و مطالبات معیشتی، بیهوده گویی، غلبه امر اجتماعی و ویژگی های همگون ساز و ضد کثرت گراست که امکانات سیاسی آنها را با تردید جدی مواجه می کند.
نسبت سیاست و فهم در منظومه فکری هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال شانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
567 - 590
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت از متفکرانی است که بیشتر در حوزه اندیشه سیاسی با «ریشه های توتالیتاریسم»، «خشونت»، «انقلاب» و «وضع بشر» شناخته می شود اما همزمان نگاهی عمیقا فلسفی با گرایشهای زیستمانی و پدیدارشناسانه برآمده از همنشینی با هایدگر در این آثار نشان می دهد که در «میان گذشته و آینده» و «حیات ذهن» به اوج می رسد و بیش از سیاست، به فلسفه محض و با تاکید بر مقوله فهم و هرمنوتیک نزدیکتر می شود. در این پژوهش می کوشیم به فهمی از نسبت این دو بعد فلسفی و سیاسی اندیشه ها و آرای آرنت دست یابیم و به این مسئله پاسخ گوییم که چه نسبتی میان هرمنوتیک، فهم و پدیدارشناسی از یکسو و سیاست از سوی دیگر، در اندیشه آرنت وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال، رویکرد آرنت به «فهم» و «امر سیاسی» و نسبت این دو را با روشی توصیفی و تحلیلی در آثار برجسته او مورد بررسی قرار می دهیم.در فرجام این تحقیق به نظر می رسد آرنت انسان و امر سیاسی و نیز مقوله فهم را در دل چارچوبی واحد و از منظر و رویکردی فراگیرتر می بیند و نگاهی پدیدارشناسانه و تفسیری نسبت به انسان، جهان، فهمِ جهان و نیز امر سیاسی دارد. منظومه فکری هانا آرنت پیوندی است میان پدیدارشناسی و نظریه سیاسی و به عبارتی گونه ای سیاسی کردن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسط رویکردی پدیدارشناسانه-هرمنوتیک در حوزه نظریه و فکر سیاسی. از آنجا که رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک آرنت به امر سیاسی در درجه اول و بیش از هرچیز در فهم «جهانیت» وجود بشری به کار گرفته شده است، می توان آن را نوعی پدیدارشناسی وجودگرا یا انسان شناسی پدیدارشناسانه امر سیاسی خواند.
کوندرا: عمل همچون مسألۀ رمان؛ خوانش آرنتی از رویکرد کوندرا به تاریخ رمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
658 - 677
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های محوری هانا آرنت، مسأله ناممکن شدن عمل در جامعه بوروکراتیک مدرن است؛ میلان کوندرا نیز مسأله بنیادین رمان را عمل می داند. مقاله حاضر می کوشد خویشاوندی میان رویکرد آرنت و کوندرا را با ارجاع به رمان های مهم نشان دهد؛ بررسیِ تاریخ رمان از سروانتس به فلوبر و پروست تا کافکا نمونه های دقیقی عرضه می کنند؛ عبور از جهان حماسی به جهانِ رمان، گذر از عرصه کنش مندی و حرکت به حوزه بی عملی و انفعال است. سرانجام، ماجرا به دستور تقلیل یافت. دُن کیشوت، برخلاف قهرمان هومری، پهلوانی است که مدام در تحقق نقشه هایش شکست می خورد. این سرخوردگی از عمل موجب می شود که شخصیتِ رمان فلوبر(مادام بُواری) به جهان درون پناه ببرد و از کنش ورزی در جهان بیرون عقب بنشیند. بوروکراتیزه شدنِ زندگی، شخصیت های رمان های کافکا را به زیر سیطره نیروهای غیرشخصی و بی نام درآورده، تماس فرد با واقعیت را ناممکن کرده است. رمان های کافکا مصادیقی هستند از ناممکن شدنِ عمل در جامعه بوروکراتیک. این جهان تراژیک نیست، آیرونیک است. نتیجه آنکه از دید آرنت و کوندرا، در چنین جهانی، عمل فقط همچون شاعرانگی می تواند پدیدار شود؛ نه شعر تغزّلی که رمانتیک ها برای گریز از واقعیت بدان پناه می بردند، بلکه شعری که سوررئالیست ها از آن سخن می گفتند: شعر همچون غافلگیری دایمی، تلاقی های پیش بینی ناپذیر و گسست در پیرنگِ مسلط.
بررسی نسبت خشونت، جنگ و سیاست با تأکید بر اندیشه های هانا آرنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست پژوهی اسلامی ایرانی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
81 - 110
حوزه های تخصصی:
تعریف سیاست از منظری واقع گرایانه همانا علمی است هماره آمیخته به نیرنگ و فریب و اغلب به دور از هر انگاره و ایده اخلاقی و الزامات آن. این تعریف در جهان امروز بی شک چراغ راه و رأی بسیاری از سیاستمداران و کنشگرانی بوده و هست که برآنند در کشمشی همیشگی و غالبِ اوقات آمیخته با خشونت، باید منافع خویش را فراچنگ آورد. در این میانه آشوب و جنگ و خشونت به نام سیاست، برخی کنشگران سیاست و اخلاق در مقابل گاه و بیگاه بر آن شده اند که سیاست را باید از افقی انسانی، اخلاقی و همسوی صلح و دوستیِ اعضای بنی آدمی خواند و سیاست، خشونت نیست. در کشمکش این مجادلات، معنای سیاست و نسبت آن با خشونت هنوز مبهم به نظر می رسد و نسبت آنها یک مسئله است. در این پژوهش کوشیدیم به مسئله «نسبت خشونت و جنگ با سیاست» بپردازیم و به این سؤال پاسخ دهیم که خشونت، جنگ و سیاست چه رابطه ای باهم دارند؟ برای این منظور آرای هانا آرنت را محور قرار دادیم و با روشی توصیفی-تحلیلی به بررسی موضوع اصلی تحقیق پرداختیم. بررسی ما نشان می دهد هانا آرنت بر اساس مبانی فکری اگزیستانسیالیستی خود تعریفی از سیاست ارائه می دهد که برآیند ابعاد انسانی وجود آدمی یعنی عقل، سخن، آغازگری، انگیختگی، با دیگران بودن و گفت وگو است. آرنت سیاست را کنشی از جنس سخن و تعامل انسانی در عرصه عمومی می بیند که نسبتی با خشونت نداشته در تضاد با آن است. آنجا که خشونت آغاز می گردد، سیاست پایان یافته است.
زوال همدلی در نظام های تمامیت خواه از منظر هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
ارتباط معنادار میان نظام های تمامیت خواه و مفاهیم اخلاقی از جمله همدلی به عنوان شکلی از مسئولیت های اجتماعی و جلوه ای از اخلاق فردی آحاد جامعه از منظر آرنت دغدغه این تحقیق است. چگونه در نظام های تمامیت خواه، اخلاق فردی در جامعه مضمحل و با چه شیوه هایی حس مسئولیت های اجتماعی از جمله همدلی در میان آحاد مردم نابود می گردند . از منظر آرنت شیوه این نظام های سیاسی چنین است که با ابزارهای ویژه مانند تبلیغات گسترده ، ارعاب و ترویج ایدئولوژهای خاص ، جامعه را به سمت جامعه ای توده ای تبدیل می کنند. بدین طریق که جامعه به توده ای صرفا متشکل از جمعی انسان ها مبدل می گردند و سرانجام در این حکومت ها ، مفاهیم اخلاقی همچون همدلی معنا و مفهوم خود را نیز از دست خواهند داد . مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی می کوشد تا نزد آرنت به عنوان یک نظریه پرداز تاثیر گذار در فلسفه سیاسی معاصر به ارزیابی و سنجش گری میان ارزش های والای انسانی به ویژه همدلی با ساختار نظام های تمامیت خواه، پرداخته و اضمحلال مفاهیم اخلاقی همانند همدلی را نشانه رود. به چالش کشانیدن مفهوم همدلی در فلسفه اخلاق و سیاست نزد وی امر بدیع این خامه است.
نقش تخیل سیاسی در شکل گیری سیاست و عمل در زندگی روزمره: نسبت بین تخیل سیاسی و فضیلت دوستی در ارسطو و هانا آرنت
منبع:
سیاست کاربردی سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
115-138
نسبت بین "سیاست" و "زندگی روزمره" در هانا آرنت در دنیای مدرن با مفاهیمی نظیر "قدرت"، "فضای عمومی"، "عمل" و "عدم خشونت" بیان می شود. در واقع ارتباط بین سیاست و حوزه ی عمومی از طریق نوعی با هم بودن شکل می گیرد. پرسش اصلی از این قرار است نسبت بین تخیل سیاسی و فضیلت دوستی از نظر ارسطو و آرنت در شکل گیری زندگی روزمره چیست؟ در پاسخ فرضیه مقاله عبارت است از: تخیل سیاسی و فضیلت دوستی از نظر ارسطو و آرنت در حوزه ی عمومی از طریق عواملی مانند "اخلاق"، "بخشش"، "قول و قرار" و "سنت پویا" شکل می گیرد.روش این پژوهش پدیدار شناسی هوسرل می باشد. یافته ها عبارت اند ازاینکه، نوع نگاه ارسطو، در مورد انسان "ذات گرایانه" است و نوع نگاه آرنت نگاهی "غیرذات گرایانه" می باشد؛ ولی درهر دوی این اندیشمندان "فضای عمومی" و "دوستی" نقش مهمی را در زیست اجتماعی و توسعه ی زندگی عاری از خشونت و رسیدن به صلح ایفا می نماید. آرنت نیز مانند ارسطو زندگی را به عرصه ی «پیشا سیاسی» به معنای "زحمت" و"کار"، که زحمت، "زوال پذیر" و کار، "ثبات بخش" و«عرصه ی سیاسی» که شامل "حوزه ی عمومی" و "عمل" است تقسیم می نماید.
پرسش از نسبت سیاست و اخلاق: برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و ایمانوئل لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
277 - 298
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاش کرده است تا از طریق برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و امانوئل لویناس نشان دهد که جوهر سیاست را باید در فراسوی «سیاست واقعی» و کارگزار آن یعنی دولت جستجو کرد و چون چنین است، سیاست را باید نیازمند بازاندیشی ریشه ای، رادیکال و جدی دانست. این بازاندیشی ولی هم باید از طریق گشودن ساخت سیاست برای مهیا ساختن آن جهت ظهور امکانات جدید صورت پذیرد، هم از طریق ساخت گشایی اخلاق و تعمیق و توسعه آن از سطح فردی و نصیحت الملوکی به سطح «من در ما»ی معاصر و هم از طریق باز تفسیر رابطه سیاست و اخلاق که پیشاپیش در فرایند داوری ساخت گشایانه قرار گرفته اند و مهیای برقراری رابطه ای شده اند که خادم و مخدوم ندارد. در نتیجه چنین تاملات همزمانی، احتمالا مبانی آنچه در این مقاله سیاست اخلاقی خوانده شده است، می تواند در حد کلیات روشن گردد. مقاله بدین ترتیب، بر پایه خطوطی که بیان شد، سه پرسش دیرین را بار دیگر به میدان می آورد: سیاست چیست؟ اخلاق چیست؟ سیاست اخلاقی چیست؟ پرسش اول را مقاله بر پایه آراء آرنت و برجسته ساختن مفاهیمی مانند کثرت به جای وحدت، حوزه عمومی به جای حوزه خصوصی و صلح به جای جنگ پیش برده است؛ پرسش دوم را با تکیه بر فلسفه ورزی لویناس پیرامون اخلاق و تاکید بر مفاهیمی مانند تقدم فهم بر شناخت، تقدم دیگری بر من و تقدم فرد بر سرزمین سامان داده است و در نهایت پرسش سوم را از طریق برقراری نوعی نسبت بین آراء دو متفکر مذکور و مفاهیم مشترکی مانند مسئولیت در قبال دیگری، تقدم منافع انسانی بر منافع ملی و مفهوم جدیدی از دولت صورت بندی کرده است.
سیاست و داستان سرایی؛ کارکردها و مؤلفه های «داستان» در سیاست بر اساس آرای هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵ (پیاپی ۷۵)
133 - 168
حوزه های تخصصی:
شناخت دقایق و چند و چون داستان از چشم انداز سیاسی و ارکان و اجزای آن می تواند به کاربست بهتر و موثرتر داستان گویی در بیان و انتقال مفاهیم در علوم سیاسی کمک کند و نیز ابزار و چارچوبی کارآمد برای تحلیل و بررسی متون و افکار ارائه شده در قالب های داستانی ارائه نماید. در این پژوهش جایگاه و مفهوم داستان و کارکرد و مؤلفه های آن با تأکید بر قلمرو سیاست و با تمرکز بر آرای هانا آرنت در این عرصه بررسی می شود. بر این مبنا پرسش این است که جایگاه، کارکرد و مفهوم داستان گویی در اندیشه آرنت چیست و عناصر و اجزای آن کدامند؟ این پژوهش بصورت توصیفی- تحلیلی، آثار و آرای آرنت را مورد تحقیق قرار می دهد. بررسی ها نشان می دهد داستان در بیان معنا و انتقال مفاهیم از همه روش های تحلیلی، فلسفی و تاریخی سرشارتر است. داستان بهترین ابزار و بستر برای بیان، ظهور، نموداری و فهم کنش ها، رویدادها و پدیده های سیاسی و اجتماعی است. داستان ها افشا کننده کیستی، هویت قهرمانان و کنشگران و پدیده های منحصر به فرد بدون تقلیل آنها به زنجیره روابط علّی یا نظریه های فراگیر هستند. داستان، روایت جهان بین الأذهانی و کثرت بشری و نیز راهی به بی مرگی است. شجاعت و نشانِ قهرمانی قهرمان داستان، به سخن و کنشگری او به روایت هانا آرنت است.
ساخت گشایی از قدرت، مقاومت و سوبژکتیویته؛ تحلیلی تطبیقی از آراء هانا آرنت و میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
677 - 694
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر تلاش کرده است تا از طریق مواجهۀ اندیشۀ هانا آرنت و میشل فوکو به بازاندیشی و بازنگری رادیکال و ریشه ای از مفاهیم قدرت، مقاومت و سوبژکتیویته بپردازد. در وهلة نخست ممکن است تصور شود که اندیشۀ این دو متفکر بنا بر مبانی فلسفی و نظری متفاوتی که دارند، نه همسو با یکدیگر، بلکه در تقابل باشند و از همین منظر احتمال هرگونه گفتگو غیرممکن فرض شود؛ اما مدعای اصلی مقاله رهیافتی غیر از این است و بر همین اساس نه تنها زمینه ها و مبانی مشترکی در ساخت گشایی قدرت و به تبع آن بازاندیشی مفاهیم سوبژکتیویته و عاملیت انسانی در اندیشة این دو متفکر وجود دارد، بلکه باید برخی از نتایج مهم آرای سیاسی آن ها را همسو و مکمل هم دانست که نه تنها به تعمیق و توسعۀ اندیشة یکدیگر، بلکه به خلق رویکردهای جدیدی در عرصة سیاست یاری می رسانند. بدین ترتیب، پرسش های راهبر نوشتار حاضر عبارتند از: ساخت گشایی از قدرت در اندیشة آرنت و فوکو چه عاملیت و کارگزاری به سوژۀ معاصر خواهد بخشید؟ چگونه قدرت به جولانگاه مقاومت بدل و هم زمان امکان های نوینی به سوی سوژه گشوده می شود؟ یافتۀ اصلی نوشتار حاضر این است که قدرت در اندیشۀ متفکران مذکور برخلاف خوانش های سنتی و مدرن، مفهومی مثبت، خلاق و مولد است و بر پایۀ همین مفروضات در بطنِ خود مقاومت و شیوه های جدیدی از مبارزه و ایستادگی را برای سوژه به همراه دارد. اگرچه باید انتظار داشت که به دلیل تفوق امر سیاسی یا امر اجتماعی در اندیشة این دو، تفسیرشان از مقاومت، عاملیت و حتی قدرت متفاوت از یکدیگر باشد.
بررسی وجوه اگزیستانسیالیستی نقد دولت مدرن با تأکید بر اندیشه سیاسی هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
99 - 133
حوزه های تخصصی:
دولت مدرن ازجمله نهادهای سیاسی کلانی است که تمامی ابعاد زندگی انسان ها را در برگرفته است. این نهاد علی رغم وجوه مفید خود برگرفته از مبانی است که ممکن است در تعامل بین خود و انسان، موجب کاهش آزادی انسان شده و درنهایت مانع رشد تفکر و انکشاف ذات واقعی انسان ها شود. تجربه تاریخی کشورهای غربی و در ادامه گسترش این تفکر به سایر کشورها، موجب شده تا بسیاری از متفکران بر آن باشند تا با بررسی نقادانه وجوه مختلف آن، جهت اصلاح و تکامل آن به نظریه سازی بپردازند. ازجمله مهم ترین منتقدان و نظریه پردازان دولت مدرن که با رویکردی انسان گرایانه بدان توجه داشته، هانا آرنت اگزیستانس است. در پژوهش حاضر بر آنیم تا با استفاده از اندیشه آرنت به نقد این نهاد گسترده و مهم بپردازیم. در این مقاله از روش توصیفی-تحلیلی و محور قرار دادن نظریه دولت مدرن به عنوان چارچوب پژوهش، به نقد نظام های سیاسی مدرن بپردازیم. یافته های پژوهش مبتنی بر آموزه های آرنت نشان می دهد که فلسفه مدرن منجر به تفکیک الهیات از طبیعت، گسترش پوزیتیویسم و رشد یک نوع فردگرایی مفرط شده که درنتیجه آن دولت دچار یک نوع دیوان سالاری گسترده و خشن و غلبه اقتصاد بر وجوه سیاسی و فرهنگی انسان شده است. ازاین رو آرنت به عنوان پیشنهاد جایگزین معتقد است که تنها راه اصلاح این نهاد گسترده، ناکارآمد و غیرانسانی، اصلاح تدریجی تعاملات مردم در سپهر عمومی و بهره گیری از نظریه هایی همچون شورا در ساختارهای سیاسی است.