مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از مولفه های دوران روشنگری سلطه قرینه گرایی است. قرینه گرایی مدعی است که یک باور فقط در صورت برخورداری از قرائن و شواهد مؤید و موجه است. به گفته شهود هیوم «عاقل» باورش را با قرائن متناسب می سازد. کلیفورد نیز بر این نکته پای می فشرد که همواره و در هر کجا و برای هر کس اشتباه است که چیزی را بر پایه قرائن ناکافی باور کند. سه حوزه معرفت شناسی دینی، قرینه گرایی مستلزم آن است که داشتن باور دینی بدون وجود قرائن قاطع ، موجه نیست. اما منتقدان قرینه گرایی این مدعا را رد کرده اند و گفته اند که انتخاب باورهای گوناگون صرفا به دلایل دوراندیشانه و مصلحت جویانه اخلاقا و عقلاً مجاز است.
اختیار و علیت از دیدگاه ملاصدرا و اسپینوزا
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا علیت ضروری را با اختیار سازگار می داند. اما اختیاری که او مطرح می کند عین اجبار و اضطرار است. در واقع ملاصدرا مختار را به معنای مرید تفسیر می کند و معتقد است انسان دارای اراده است. اما اراده او معلول شوق و شوق معلول علم و علم معلول عوامل خارجی و این عوامل در نهایت معلول خداست. این نوع علیت نیز علیتی ضروری است. بنابراین با وجود علت، تحقق اراده انسان ضروری است و انسان نمی تواند اراده نکند. به دیگر سخن، اختیار به معنای توانایی انسان بر اراده کردن و اراده نکردن و در نتیجه توانایی بر فعل و ترک بر اساس علیت ضروری محال و غیر قابل قبول است. بنابراین اختیار به این معنا با علیت ضروری قابل جمع نیست، هر چند اراده با علیت ضروری قابل جمع است.
اما اسپینوزا تصریح می کند که اختیار با علیت ضروری قابل جمع نیست، و چون علیت ضروری امری بدیهی است، انسان دارای اختیار نیست. اسپینوزا هم اختیار به معنای توانایی بر اراده کردن و اراده نکردن را از انسان سلب می کند. و هم اختیار به معنای خاص خود، یعنی انجام فعل به اقتضای فاعل را. اسپینوزا هم مانند ملاصدرا، انسان را مرید می داند اما مانند ملاصدرا مختار را به معنای مرید تفسیر نمی کند. در نتیجه تصریح می کند که انسان دارای اختیار نیست
برهان صدیقین در فلسفه و کلام اسلامی (از قرن ششم تا دهم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا علیت ضروری را با برهان صدیقین بوعلی با استفاده از امکان ماهوی و استحاله تسلسل شکل گرفته است، پس از صدرالمتالهین در آثار عرفانی و همچنین درآثار فلسفی و کلامی تحولاتی در جهت بررسی و یا تقریرهای مجدد برهان شکل می گیرد. این مقاله تحولاتی را پی می گیرد که در آثار فلسفی و کلامی بعد از بوعلی تا پیدایش حکمت صدرایی پدید آمده است، نخست به دو تقریر شیخ اشراق می پردازد، شیخ اشراق در تقریر دوم خود تلاش ناموفق برای استفاده نکردن از استحاله تسلسل دارد، تقریر دیگری از فخر رازی ارائه می شود و در نهایت تقریر موفق خواجه برای ابتنای استحاله تسلسل بر برهان بازگو می گردد، و در پایان به چگونگی اخذ وجود ممکن در برهان اشاره می شود. در برخی تقریرها نظیر تقریر سینوی وجود ممکن با تردید و به نحو علم اجمالی اخذ می شود. در برخی دیگر برهان بر علم تفصیلی به وجود ممکن بنا می شود و در تقریر نوع اول وجود واجب قبل از علم تفصیلی به وجود ممکن اثبات می شود.
ارتباط عقل و دل
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا علیت ضروری را با در آثار برخی از عرفا، عقل ستیزی و نکوهش عقل به چشم می خورد، آنان دل را ابزار اصلی معرفت معرفی کرده اند. لکن در کتب حکما و منابع دینی عقل تعریف و تمجید شده است. این تضاد ظاهری برای پژوهندگان طریق معرفت و طالبان سلوک حقیقت ملال آور است. دقت و تعمق در بحث، معلوم می کند که بین عارفان حقیقی و حکیمان ربانی در این امر اختلافی نیست. گاهی لفظ مشترک عقل بین عقل جزئی و کلی سبب اشتباه شده و گاهی مقام مقایسه و مراحل طولی ابزار معرفت این امر را باعث گشته و نیز فقدان مراحل تفکر و تعقل در برخی از پیروان سیر و سلوک روحی چنین تسامحی را بروز داده است.
راز اختلاف در تفسیر رخدادهای دینی ـ تاریخی
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا علیت ضروری را با برهان صدیقین بوعلی با استفاده از امکان ماهوی و استحاله تسلسل شکل گرفته است، پس از صدرالمتالهین در آثار مسلمانان همواره سعی کرده اند پدیده عاشورا را همچون حوادث بزرگ دیگری که در تاریخ اسلام رخ داده است، آنچنانکه هست، درک و معنا کنند و به حاق واقعیت آن واقعه دست یابند. این تلاش ها، در مقام تحقق، آنچنان که تاریخ گواه است، به کثرت درک ها و قرائت ها (و نه وحدت قرائت ها) انجامیده است.
آنچه مسلم است یک دسته علل و دلایل در پدید آیی چنین برآیندی مؤثر افتاده است. تفسیر حادثه عاشورا ـ همچون هر حادثه دیگر ـ تابع علل و دلایل است. یعنی هم عواملی از جنس معرفت و هم عناصری از جنس واقعیت های خارجی در فهم این رخداد بزرگ تأثیرگذار بوده است.
همچنین از منظری دیگر، بنابر مطالعات جدید معرفت شناختی، قرائت ها حاصل تعامل میان متن و مفسر است. یعنی در فرآیند فهم حرکت و قیام امام حسین(ع) آنچه که نتیجه و برآیند را شکل می دهد، واقعیت تاریخی پدیده از یک سو، و شرایط معرفتی و تاریخی مفسر، از دیگر سو می باشد.
با این بیان، موجبات قرائت های متعدد از حادثه عاشورا را نمی توان به یک طرف (متن یا مفسر) نسبت داد، بلکه باید این موجبات را در هر دو سو جست وجو کرد. یعنی اگر قرائتی غیرسیاسی (و یا سیاسی) از حادثه عاشورا صورت می گیرد، بخاطر حضور عناصری است که در متن حادثه عاشورا قرار دارد و نیز به خاطر شرایط آفاقی و انفسی است که مفسر حادثه عاشورا در آن بسر می برد.
در مقام داوری در باب قرائت های مختلف از عاشورا، نویسنده معتقد است حادثه عاشورا رخدادی متضلع است و سیاست، تنها یکی از اضلاع آن است. از این رو، نه می توان ابعاد غیرسیاسی آن را نادیده گرفت و نه می توان آن حادثه را در یک بعد آن، تحویل و فروکاست (Reduction ). و اگر تفسیری غیرسیاسی (و یا سیاسی) از پدیده عاشورا صورت می گیرد، یکسره ناشی از بیرون واقعه نیست و هر کدام بر عناصر درونی حادثه و ضلعی از اضلاع آن تکیه دارد.
نظریه های اجتناب ناپذیری جنگ و جهاد
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا علیت ضروری را با پژوهش حاضر بررسی یک جنبه خاص از مسئله جنگ را که«اجتناب ناپذیری» است از دیدگاه فلسفه سیاسی دنبال می نماید تا در پرتو آن پویایی مفهوم جهاد ـ به مثابه شکل غیرمسالمت آمیز و حاد رابطه دولت اسلامی با دولت یا دول دیگر ـ روشن گردد و مشخص شود که ورای همه ایرادها و انتقادهایی که ـ به ویژه آنها که توسط برخی محافل دانشگاهی خارجی ـ به بحث انگیزترین نوع جهاد، یعنی «جهاد دعوت» یا «جهاد تهاجمی»، به عمل می آید توسل به این نوع جهاد، منوط به تأمین شرط یا پیش شرط اساسی یعنی وجود «موازنه قوا» به نفع دولت اسلامی نسبت به دشمن یا دشمنان می باشد. شرطی که آگاهانه یا غیر آگاهانه در تحلیل ها یا انتقادها مورد غفلت قرار گرفته است یا حداکثر اهمیت ثانویه یافته است. بر این اساس و با توجه به شرایط فعلی نظم بین المللی معاصر کاملاً روشن است که امروزه جهاد «فقط» در شکل «دفاعی» خود می تواند وجود داشته باشد. سرانجام به این موضوع می رسیم که یکسان سازی مفهوم جهاد با مفهوم تروریسم چه به لحاظ شکلی و چه به لحاظ ماهوی قیاسی مع الفارق است.