مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
سینما
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
457 - 467
ساختار معنایی در یک فیلم، ساختمانی به هم پیوسته از عناصر دیداری و شنیداری است که از آن ها برای پیشبرد روایت، انتقال معنا و مفهوم و احساس استفاده می شود. لازمه این امر آشنایی کارگردان با مبانی هنرهای تجسمی است تا با آگاهی از فنون آرایش قاب تصویر به عنوان پایه ای ترین عنصر ارتباطی در سینما، ضمن جلوگیری از دلزدگی مخاطب، در رسیدن به اهداف متعالی رسانه که جزو لاینفک آن نیز هستند، موفق باشد. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی _ توصیفی به تجزیه و تحلیل عناصر میزانسن روایت ها در آثار داریوش مهرجویی به عنوان کارگردانی مؤلف پرداخته شده است. بررسی ترکیب بندی نماهایی از دو اثر قهرمان محور «هامون» و «پری» که بیشترین نقش را در تعریف شخصیت ها دارند، نشان می دهد که مهرجویی از اصول هندسی، نور، رنگ و مفاهیم هنری چون تقارن، تعادل و زوایای طلایی دید به گونه ای توصیفی برای بیان معانی استفاده می کند. او از این رویکرد در طراحی خلاقانه صحنه ها، متناسب با درون مایه فیلم هایش برای ایجاد ادراک چند حسی در مخاطب بهره گرفته، با کاربرد هدفمند عناصر بصری در قاب تصاویر، مخاطب را با درونیات شخصیت های فیلم هایش آشنا می کند. اهداف پژوهش: واکاوی کاربرد میزانسن در آثار سینمایی داریوش مهرجویی. تبیین نقش عناصر بصری در بیان مفاهیم و دلالت های ضمنی در آثار داریوش مهرجویی. سؤالات پژوهش: بسترسازی برای بیان معانی و مفاهیم در سینمای مهرجویی چگونه انجام یافته است؟ داریوش مهرجویی با بهره گیری از چه عناصر و تکنیک های هنری، معنا و حس و حال مد نظر خود را به بیننده منتقل می کند؟
تحلیل ساختاری سینمای اسطوره ای دوران گذار انقلاب (1357-1360)؛ مطالعه موردی تحلیل روایت فیلم «خونبارش»(مقاله علمی وزارت علوم)
اسطوره ها ازجمله کلان روایت هایی هستند که می توانند در موقعیت های گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی محمل اندیشه ها، تجربیات و مسائل نوظهور بشری باشند و بر غنای هر نوع ادبی افزوده و پیوند روایت و معنا را مستحکم تر نمایند. ازاین رو، استفاده از اساطیر در قالب های نمایشی به ویژه فیلم، می تواند از دو جنبه ی فرم و معنا تأمل برانگیز باشد. این مقاله درصدد است تا با استفاده از روش تحلیل ساختاری روایت در کنار نقد تاریخی-فرهنگی به مطالعه وضعیت سینمای اوایل انقلاب یعنی سال های 60-57 بپردازد. نمونه موردی در این مقاله فیلم «خونبارش» است. نتایج تحقیق حکایت از آن دارد که گفتمان دوران انقلاب با عناصری همچون جامعه بی طبقه و مبارزه با طاغوت در شکل دهی به قالب خاصی از اسطوره که تأکیدش بر «گذشته تاریخی و حوادث سپری شده» است شکلی همگانی به خود گرفت. از سویی برخلاف دوران پیش از انقلاب که نتیجه کنش قهرمانان آن در پرده ای از ابهام قرار می گرفت، در این دوره قهرمانان داستان با اطمینان می توانند نتیجه عمل خود را ببیند و در انتظار روزهای بهتری باشند.
بازنمایی و برساخت سوژه زن سرپرست خانوار در سینمای ایران (نشانه شناسی فیلم های روسری آبی، کافه ترانزیت و دهلیز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
241 - 265
حوزه های تخصصی:
این پژوهش درصدد بررسی برساخت سوژه زن سرپرست خانوار در سینمای بعد انقلاب است تا با استفاده از تفسیر فوکو و آلتوسر از سوژگی، بدین سؤال پاسخ دهد که سوژه زن سرپرست خانوار در این آثار سینمایی به چه صورتی برساخت و بازنمایی شده است؟ پژوهش با روش نشانه شناسی و بهره گیری از الگوی فیسک و بارت و تلفیق آن با رویکرد سلبی و کاودری صورت گرفته که با نمونه گیری هدفمند، سه فیلم «روسری آبی، کافه ترانزیت، و دهلیز» از دهه 70، 80 و 90 برای تحلیل برگزیده شده است. نتایج نشان می دهد که قدرت در این فیلم ها بر قداست خانواده و لزوم مدیریت زن در آن پرداخته و گفتمان خانه دار بودن زن را بازتولید کرده است. ازسوی دیگر شاهد برساخت زن وفادار در قبال تعهد به همسر یا خانواده و عهده دار نقش های مردانه هستیم. زنانگی مطلوبی که در فیلم ها به تصویر کشیده است، شامل 1) برساخت زنِ خانه دار، وفادار، سرپرست خانوار و حامی شوهر؛ 2) زن ِسرپرست خانوار و متعهد به خانواده و شاغل؛ 3) زن ِسرپرست خانوار، عفیف و عشق ورز است. معانی فرهنگی فیلم ها عبارتند از: طبقه اجتماعی پایین زن های سرپرست خانوار؛ در معرض قضاوت قرار داشتن زن های سرپرست خانوار جوان؛ مشکلات معیشتی و اقتصادی آنان؛ نگاه برساخت شده مردم به آنها؛ ایفای نقش های چندگانه و مادرانگی قوی؛ تفاوت های فرهنگی و ارزشی اقوام مختلف؛ ازخودگذشتگی و فداکار بودن و ترسیم سنت های قدیمی بیوه گی زنان. همچنین تمامی زنان سرپرست خانوار سعی در تغییر و شروع دوباره دارند، اما در مواجهه با جامعه، سنت ها، کلیشه های جنسیتی و برتراندیشی مردانه، فرصت توانمندسازی را از آنها می گیرد.
بازنمون هویت اجتماعی در رسانه، بررسی روند تغییرات هویت اجتماعی زنان در سینمای پس از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۴ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳
119 - 138
حوزه های تخصصی:
با دو سویه فرض کردن رابطه بین جامعه و رسانه می توان تغییرات نحوه ارائه هویت زن در رسانه سینمای ایران را بررسی کرد، و از این راه شاید بتوان تحلیل قابل قبولی از روند تغییر اجتماعی در زمینه هویت زنانه به دست داد. مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوا در صدد است تأثیر متقابل جریان های اجتماعی عمده بعد از انقلاب اسلامی ایران و نحوه بازتاب زنانگی در سینمای ایران بر یکدیگر را مورد تحلیل قرار داده و به این پرسش پاسخ گوید که آیا جریان های مسلط سینمایی این مقطع از تاریخ، تأثیر قابل ملاحظه ای بر نحوه هویت زن در فیلم های سینمایی گذاشته است؟ بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که تغییرات اجتماعی با روند رو به رشدی در زمینه ارائه تصویر فرهنگی پیشرفته تر از زنانگی در سینمای ایران همراه بوده است.
سینمای ایران درجستجوی «ابژه غایب»؛ نقد روانکاوانه فیلم سینمایی به همین سادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۵ تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲
163 - 182
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد صورت بندی تحلیل روانکاوانه ای از سینمای ایران در دهه هشتاد شمسی است. فیلم های شاخص این دوره در فضایی تولید شده اند که نظرگاه خویش را در بازنمایی زندگی روزمره و اخلاق زیستی طبقه متوسط شهری برساخته اند. ازهمین رو، با انتخاب فیلم سینمایی به همین سادگی (به کارگردانی رضا میرکریمی/ 1386)، به مثابه نمونه ای از این صورت بندی گفتمانی، به تحلیل گونه ای از بازنمایی زیست روزمره طبقه متوسط شهری پرداخته شده است که در این دهه به شکلی از پروبلماتیک فرهنگ ایرانی مبدل گشته اند. این فیلم، از درون روایت خویش، اشاراتی دال بر توجه به ابژه های غایبی دارد که در گوشه و کنارهای زندگی روزمره رسوخ کرده اند و از درونشان دلالت هایی شکل گرفته که مسیر امر روزمره را در جهت امر ناخودآگاه سوژه رهنمون کرده است. این مقاله، با تحلیلی روانکاوانه، قصد آن دارد که به تفسیر و تأویلی از ابژه های غایبی بپردازد که زیست روزمره این سوژه ها را (که اغلب نیز زن اند)، آن گونه که در این فیلم ها بازنمایی شده، برساخت می کند؛ ابژه های غایبی که در برساختن سوژه های خط خورده و ازهم پاشیده نقشی اساسی در زندگی روزمره امروزین بازی می کنند.
تحلیل جامعه شناختی چگونگی بازنمایی هویت فردی و جنسیتی در آثار سینمایی دهه 1380 ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۵ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
449 - 466
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به تحلیل تغییرات در هویت فرد مدرن و تبدیل شکل هویت جنسی زن و مرد معاصر ایران در دهه 1380 میان طبقه متوسط شهری، به خصوص در کلان شهرها، می پردازد. این پژوهش درواقع با تحلیل کیفی و نشانه شناختیِ دو فیلم کنعان (مانی حقیقی) و شهرت (ایرج قادری) نشان می دهد که طی این دهه نوعی دگردیسی و تبدیل شکل صمیمیت میان انسان ها، به خصوص در رابطه با خود، شکل گرفته است که می تواند در تحولات مربوط به توسعه خود، فردی شدن جامعه، و تحول در هویت جنسی و سکسوالیته افراد به خصوص در میان طبقه متوسط شهری ریشه داشته باشد که در جست و جوی هویت سیال فردی و جنسیتی خویش است؛ تحولی که در عین داشتن لایه های دموکراتیک و اعطای نقش مرکزی به زنان و مردان در تصمیم گیری هایشان در قبال بدن، درواقع حامل پریشانی ها و آشفتگی ها در زندگی آن ها هم هست. بررسی این تحولات از دریچه سینما در این دهه می تواند لایه های باریک و ژرفی از حیات فرد مدرن و حیات ذهنی وی را به تصویر بکشد. درنهایت، یافته های این پژوهش می تواند افق روشنی را فراروی مسئولان و برنامه ریزان شهری قرار دهد؛ به خصوص در کلان شهرها به منظور برنامه ریزی بهتر و هوشمندانه و مهندسی معقول امور هنری و درنهایت سیاست های مرتبط با بدن و هویت فردی.
تحلیل روایی و نشانه شناختی تصویر زن مطلقه در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۷ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
421 - 436
حوزه های تخصصی:
این مطالعه تلاشی است برای واکاوی سوژه زن مطلقه در محتوای روایی و تصویری سینمای ایران. بدین منظور، با به کارگیری رویکرد برساخت گرا در نظریه بازنمایی استوارت هال، به منزله چارچوب نظری، و با استفاده از روش تحلیل ساختار روایت بارت و تحلیل نشانه شناختی فیسک در سه سطح رمزگان واقعیت، بازنمایی و ایدئولوژی، فیلم های استراحت مطلق و ناهید تحلیل و ارزیابی شده اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که: 1. ساختار روایی فیلم ها سه بخشی است، 2. روایت ها در فضای شهری اتفاق می افتد، 3. بحران هایی که زن مطلقه با آن ها مواجه می شود، مهم ترین مضامین را تشکیل می دهند، 4. زنِ با درایت مهم ترین تیپ مطرح است، 5. نشان دادن مردسالاری، تدبیر زنانه در برابر بی درایتی مردانه و تفوق شر بر خیر، مهم ترین دغدغه های ایدئولوژیک مطرح شده در فیلم ها هستند.
زنانگی، ایدئولوژی و مقاومت در برابر فرودستی تحلیل گفتمان فرودستی زنان در سینمای ایران با تکیه بر نظریه خودمداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
185 - 217
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تحلیل گفتمان انتقادی فرودستی زنان از خلال تحلیل چهار فیلم سینمایی عروس آتش ، کاغذ بی خط ، خانه پدری و ناهید است. چارچوب نظری استفاده شده نظریه خودمداری قاضی مرادی است که با روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف انجام شده است. تحلیل گفتمان انتقادی با پیوند میان ساختارهای گفتمانی و بافت های اجتماعی می تواند به درک ما برای فهم مسائلی که وجود دارد کمک کند. از جمله نظم های گفتمانی مسلط، گفتمان پدرسالاری است که روابط بین دو جنس را از موضع قدرت واسازی می کند؛ همچنین، گفتمانِ سنت و تجدد که باعث می شود سوژه ها به بازتعریف هویت خویش دست بزنند. این روش شامل سه مرحله توصیف، تفسیر و تبیین است. برای این منظور، در مرحله توصیف، به ویژگی های صوری متن (تحلیل دیالوگ ها و سکانس ها) توجه شده است. در مرحله دوم، که مرحله تفسیر است، به بیناگفتمانیت (پرکتیس گفتمانی) پرداخته شده است؛ و در مرحله آخر تأثیر متقابل ساختارهای کلان اجتماعی بر متن با تکیه بر نظریه خودمداری بررسی شده است. نتایج حاکی از آن است که چگونه از گذار دو فضای گفتمانی سنت و تجدد، نظم گفتمان جنسیتی و روابط قدرت نهفته در این سلسله مراتب، باعث فرودستی زنان و سپس مقاومت آن ها در برابر فرادستی مردان شده است. زنانگی های مدرن و سنتی نه تنها در تقابل با هم قرار می گیرند، بلکه از سویی دیگر، دال زنانه در مقابل سوژه های مرد سنتی و مدرن نیز بازنمایی می شود.
تصویر زن در سینما (تحلیلی بر ده فیلم دهه 1380 سینمای ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
231 - 250
حوزه های تخصصی:
با نزدیک تر شدن رویکردها و ایده های علمی و هنری به همدیگر و مطرح شدن نسبت بین جامعه و هنر، تصویر ارائه شده از گروه های مختلف، به ویژه گروه های فرودست جامعه، از جمله زنان، در رسانه ها به موضوعی جدی برای پژوهش بدل شد. مقاله حاضر می کوشد با اتکای به ایده های نظریه فمینیسم و رویکرد گفتمان کاوی، نحوه بازنمایی این تصویر را در آثار سینمایی (ده فیلم) دهه 1380 در ایران توصیف و نسبت تصاویر برساخته آن ها را با گفتمان های سیاسی غالب در این دوره تحلیل کند. بر اساس یافته ها، در بیشتر فیلم ها، بازنمایی زندگی زنان به سمت مدرن تر شدن و متمایل به ایده های غیرمردسالارانه می رود، اما این زنان مدرن هم هرگز در حالتی قطبی قرار نمی گیرند. آنان هم زمان ویژگی های اصلی هر دو گفتمان را با خود دارند. با توجه به کلیت تصاویر، به رغم تأثیرپذیری این آثار از نگرش کارگردانان و تعلقات گفتمانی آن ها، جلوه هایی بازتابی از شرایط اجتماعی مسئله «زنانگی و مردانگی» در این فیلم ها دیده می شود. گویی بازتابی از شرایط گذار واقعی جامعه از مرحله سنتی تر به مدرن تر در فیلم ها نیز وجود دارد.
بازنمایی «غیرت ناموسی» در سینمای دهه 1390 ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و چهارم بهار ۱۴۰۲شماره ۶۱
183 - 209
حوزه های تخصصی:
غیرت ناموسی یکی از مؤلفه های فرهنگی اجتماعی جوامع مختلف، از جمله جامعه ایرانی است. این موضوع در دهه های اخیر و با بسط اندیشه های فمینیستی، بیش ازپیش به صورت انتقادی تحلیل شده که سرریز آن در هنر سینما قابل مشاهده است. پژوهش پیش رو با هدف بررسی بازنمایی غیرت ناموسی در سینمای دهه 1390 ایران، با روش تحلیل گفتمان فرکلاف انجام شده است. این روش شامل سه مرحله توصیف، تفسیر و تبیین است که طی آن در مرحله توصیف، ویژگی های صوری متن، در مرحله تفسیر بیناگفتمانیت ها و در مرحله تبیین، تأثیر ساختارهای کلان اجتماعی بررسی می شود. بدین منظور 3 فیلم خانه دختر، خانه پدری و شنای پروانه از مجموعه فیلم های اکران شده در دهه 1390 با شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن است که در پرتوی تأثیرات فرایند جهانی شدن بر سینمای ایران، بسط ادبیات فمینیستی، سیاست های فرهنگی جشنواره های سینمایی بین المللی، توسعه طبقه متوسط شهری در ایران و سیاست های فرهنگی دولت اعتدال، موضوع غیرت ناموسی در سینمای دهه 1390 ایران به مثابه پدیده ای غیرعقلانی با تبعات مطلقاً زیان بار و برسازنده رابطه اقتدارگرایانه مرد نسبت به زن، بازنمایی شده است.
آیین تصوف؛ متن پنهان فیلم هامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی به ویژه شاخه ادب صوفیانه آن به دلیل خاصیّت آینگی و بازنمایی سلوک فکری و رفتاری بشر، تا حدودی آبشخور بسیاری از هنرهای هفتگانه، به ویژه هنر سینما بوده است. اگرچه این هنر (سینما) محصولی وارداتی است و پیشینه چندانی در این سرزمین کهن سال ندارد؛ لیک میراث گران بها و سترگ تصوف ایرانی که نمادی از آیین و سنت های ماست می تواند یکی از آبشخورهای اصلی آن به شمار آید. البته برخی از اهالی فرهیخته هنر هفتم، یکسر به خاستگاه آن نظر دارند و از بزرگان آن در جهان غرب تأسی می کنند؛ لیک هستند فیلم سازان در اعماقی (آشنا با مفاهیم هنری و انسانی) که چندان مرعوب غرب نشده اند بلکه سعی دارند به هنر خود رنگ بومی ببخشند. داریوش مهرجویی فیلم ساز ایرانی و دانش آموخته فلسفه در غرب توانسته بنیان گذار تفکری نو در سینما باشد. در این پژوهش با روش تحلیلی محتوایی و رویکرد بینامتنی کوشیده ایم آیین تصوف؛ متن پنهان فیلم هامون را از رهگذر نمادها و نشانه ها بکاویم و درنهایت به این نتیجه برسیم که انسان مدرن برای شناخت وجودی خویش و تحصیل معرفتی ژرف تر نیازمند سنت ها و آیین هایی است که از اسلاف برایش به جای مانده است؛ ازاین رو، مهرجویی وجوه اشتراکی میان تصوف ایرانی و فلسفه غرب می یابد؛ به ویژه برخی از اصول بنیادی دبستان اگزیستانسیالیسم که عمل گرایی و فاعلیت بشر را برای رسیدن به رشد و تعالی و زیست بهتر، اصلی مهم می داند و همانند دبستان تصوف بر توانمندی خاص بشری و پیمودن مسیری که انسان با تکیه بر خویش و توانایی هایش در آن گام بردارد تا به منتهای کمال و سعادت برسد، تأکید می کند.
تاثیر رسانه های جمعی بر احساس امنیت در استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امنیت همیشه بعنوان بستر و زیربنای توسعه جوامع مطرح شده است. باعنایت به اهمیت این امر، در این تحقیق با توجه به شرایط استان سیستان و بلوچستان به بررسی نقش رسانه ها بر احساس امنیت در این استان پرداخته شده است. سوال این است که رسانه های جمعی چه تاثیری در احساس امنیت در استان سیستان و بلوچستان داشته است؟ در پاسخ به این سوال رسانه های جمعی با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته و اطلاعاتی نیز به صورت کتابخانه ای گردآوری شده است. در این راستا نقش رسانه های جمعی در قالب سینما و تلویزیون و رسانه های خبری داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس یافته های تحقیق عملکرد رسانه ها در خصوص استان سیستان و بلوچستان اعم از داخلی و خارجی با نمادسازی و چهره سازی منفی و ارائه تصویری غیرمنطبق با واقع از جمله نماد قاچاق موادمخدر، تروریسم، فقر و محرومیت در آثار سینمایی و برجسته کردن اخبار با موضوعات امنیتی در رسانه های خبری و نمایش این استان با تعصبات قومی و مذهبی، تجزیه طلبی و افراط گرایی، بعنوان عامل کاهنده احساس امنیت عمل کرده و سبب شده تا تصویری غیرواقعی از این استان در افکار عمومی شکل بگیرد.
واکاوی روابط بینامتنی در فیلم های پدرو آلمودوار بر اساس آرای ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
59-73
حوزه های تخصصی:
پدرو آلمودوار، فیلمساز شاخص و پیشرو سینمای نوین اسپانیا است که در مجموع، فیلم های او سبک خاص و بیان ویژه زیباشناختی مخصوص خود را دارا هستند. آلمودوار بارها به تأثیر پذیرفتن از منابع گوناگون اذعان کرده است؛ سینما، تلویزیون، نقاشی و ادبیات از جمله مراجعی به شمار می آیند که فیلمساز در خلق آثار خود از آنها بهره برده است. در این میان، متون سینمایی از جایگاه والایی در آثار وی برخوردار هستند؛ او از جمله کارگردانانی است که در آثار وی امتزاجی از این متون متنوع مشاهده می شود. مطالعه بینامتنیت از آن گونه مباحثی است که پیرامون آثار این فیلمساز اسپانیایی قابلیت تحقیق و تفحص دارد. هدف تحقیق پیش رو، مطالعه بینامتنیت و با طرح این پرسش بوده است که "فیلم های پدرو آلمودوار چگونه بر اساس روابط بینامتنی با متون سینمایی مختلف شکل گرفته اند؟" برای پاسخ به این پرسش، از روش توصیفی- تحلیلی و همچنین تطبیقی استفاده شده و برای تحلیل و پی جویی این روابط و طبقه بندی آنها، به نظریه بینامتنیت ژرار ژنت تکیه شده است. فیلم های بلند آلمودوار که به لحاظ زمان ساخت مربوط به دهه 1980 میلادی به بعد هستند و آثار برجسته فیلمساز را شامل می شوند، به عنوان جامعه آماری انتخاب شده اند. یافته های پژوهش مبین آن هستند که متن های متعدد سینمایی که در آثار آلمودوار به آنها اشاره شده است، اعم از پاره متن های سینمایی، اسامی و عناوین متون تحت قالب پیرامتن ها و اشارات سینمایی ایماگونه از منظر نظریه بینامتنیت ژنت به مثابه نقل قول های تصویری، ارجاعات سینمایی و تلمیحات بینامؤلفی و درون مؤلفی هستند که اساساً در سینمای فیلمساز علاوه بر کارکرد ساده آن، عملکردی استعاری دارند.
سیمای ترسیم شده از روان درمانی و متخصصان حوزه سلامت روان در دو دهه اخیر سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ارتباطی سال ۳۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
183 - 205
حوزه های تخصصی:
رسانه ها به عنوان یکی از ارکان اصلی آگاهی بخشی و فرهنگ سازی در جوامع کنونی، می توانند بر انتظارات افراد جامعه مؤثر باشند. سینما یکی از اثرگذارترین انواع رسانه است که تأثیر بسزایی بر شکل دهی به فرهنگ عمومی جامعه و چارچوب های ذهنی مردم دارد. ازاین رو، هدف از پژوهش حاضر تعیین سیمای ترسیم شده از روان درمانی و متخصصان حوزه سلامت روان، در دو دهه اخیر سینمای ایران است. روش پژوهش، تحلیل محتوای کمی بوده و جامعه آماری، از فیلم های سینمایی دهه هشتاد و نود تشکیل شده است. دو مؤلفه اصلی برای انتخاب نمونه، داشتن دست کم یک شخصیت در نقش متخصص حوزه سلامت روان یا وجود شخصیتی با فعالیت حرفه ای در این حوزه و جلسه درمان حضوری بوده و به منظور دستیابی به هدف پژوهش، پس از طرح سه پرسش، در سه بخش مختلف، با بررسی 16 مؤلفه، به آنها پاسخ داده شده است. نتایج نشان می دهد که چهره ترسیم شده از روان درمانی، چهره ای مردانه، منحصر به روان پزشکی و روان شناسی بوده و در اغلب موارد، درمان جنبه فردی داشته است، از طرفی مراجعان، بیشتر زن و جوان بوده اند. داده ها حاکی از بی توجهی فیلم ها به اصول اخلاق حرفه ای در مشاوره و روان شناسی داشته اند. به این ترتیب، می توان نتیجه گرفت که چهره ارائه شده از روان درمانی و متخصصان حوزه سلامت روان، چهره ای غیرحرفه ای و به دور از واقعیت است و می تواند مخاطب سینما را تحت تأثیر قرار دهد.
تعامل تصویر، حرکت و زمان در معماری و سینما با توجه به نظریات ژیل دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور مقارن سینما و معماری مدرن در اواخر قرن نوزدهم باعث تغییرات مهمی در تفکر و سبک زندگی انسان شد. امروز، در عصر اطلاعات، زندگی روزمره با تصاویر متحرک و فضاهای مجازی درهم آمیخته است. این تصاویر، فضا و زمان را تصرف کرده و بر فضاهای ذهنی و فیزیکی انسان ها تأثیر می گذارند. در این میان، فیلسوف فرانسوی ژیل دلوز، جهان بینی متفاوتی بر اساس هستی شناسی تصویر ارائه می کند که در آن همه ی اجزاء و اتفاقات جهان، مجموعه ای از تصاویراند که بر یکدیگر اثر می گذارند و واکنش نشان می دهند. هنگامی که هستی به مثابه تصویر تعریف می گردد، تصاویر در ترکیب با حرکت و زمان، احساسات، کنش ها و مفاهیم پیچیده انسانی را به وجود می آورند. بنابراین، در عصری که بیش از پیش به تصاویر وابسته است، جایگاه هنر، بخصوص سینما و معماری، از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد. این پژوهش از نوع کیفی-تحلیلی و با رویکرد فلسفی-نظری است و از نظریات دلوز و رابطه دو سویه سینما و معماری استفاده می کند تا اهمیت بازخوانی مفاهیم تصویر، حرکت و زمان را جهت حضور موثر و مولد در عصر اطلاعات بیان نماید. امید است بتوان با اینچنین رویکردهای فکری و مفاهیم نوین به خلق آثار و فضاهای موثرتری در رابطه با نیازهای انسان در عصر اطلاعات دست یافت.
روایت فضای «خانه» در سینما از منظر پدیدارشناسی، نمونه موردی: فیلم شطرنج باد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینما و معماری هنر هایی هستند که در هر دو عنصر فضا مورد اهمیت قرار می گیرد و زمان مندی خود را از طریق فضا به نمایش می گذارند. فضا می تواند خود به عنوان کاراکتر اصلی در رسانه سینما نقش آفرینی کند. هدف از این پژوهش، بررسی معنای پدیدارشناسانه خانه از طریق رسانه سینما می باشد. خانه های فراموش نشدنی در بازنمایی سینمایی، ساختمان های خیالی هستند که می توانند از طریق تجربه ی هم حسی به صورت سکونت پذیر به بیننده منتقل شوند. روش تحقیق این پژوهش، از نوع کیفی و روش«توصیفی-تحلیلی-پدیدارشناسی» است. آنچه محور اصلی مقاله را شامل می شود، مفهوم و نحوه سکنی گزیدن در خانه به عنوان اولین تجربه فضایی فرد می باشد. ضمن تحلیل معنا و مفهوم خانه در معماری سینمایی فیلم شطرنج باد، ساخته ی محمد رضا اصلانی بر پایه نظریات کریستین نوربرگ شولتز و یوهانی پالاسما به بررسی معنای دراماتیک عناصر فیزیکی و غیر فیزیکی فضا پرداخته می شود. فیلم شطرنج باد بر اساس مکان به نگارش درآمده است. مکان در شطرنج باد، کاراکتر منحصر به فردی است و تعیین کننده نحوه کنش و حالات شخصیت ها می باشد. قلمرو کاراکترها در خانه جایگاه آنان و تمایلاتشان را نمایان می سازد. خانه توسط ساکنینش، معنای واقعی وجودی خود را از دست داده و تبدیل به کالای گران بهایی برای رسیدن به قدرت گردیده است.
روایت سقوط: عدالت خواهی به مثابه گردن کشی در سینمای حاتمی کیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از محورهای اصلی گفتمان انقلاب اسلامی دستیابی به عدالت است و ابراهیم حاتمی کیا به عنوان فیلمسازی برآمده از این گفتمان، همواره دغدغه اصلی خود را عدالت اجتماعی معرفی کرده است. این پژوهش نیزدر راستای تفسیر فیلم های حاتمی کیا نسبت به مسئله عدالت با تکیه بر مفاهیم برآمده از نظریه جان رالز و جاسو و وگنر انجام می شود. برای این مطالعه، سه فیلم آژانس شیشه ای، ارتفاع پست و خروج با روش نمونه گیریِ معیاری، انتخاب و از طریق روش تحلیل روایت با رویکرد ساختارگرایی تحلیل شده است. یافته ها حاکی از آن است که گفتمان فیلم ها، جامعه ایران را جامعه ناعادلانه ای بازنمایی می کنند که در آن به کلیه مطالبات اقتصادیِ عدالت خواهان با لنز سیاسی-امنیتی نگریسته می شود. لذا نهادهای مربوطه به کارافتاده تا امنیت را دوباره برقرار کنند. نهادهای اختصاص دهنده، روند عدالت خواهی را با ترس از دشمن خارجی و دشمن داخلی معنا می کنند. از این قرار کنش عدالت خواهانه پایانی جزء سقوط برای عدالت خواهان به همراه ندارد. مرگ پاداش گیرنده و کان لم یکن شدن تحقق عدالت، سقوط کنشگران و ابهام در تحقق عدالت و بی نتیجه ماندن سفر از مصادیق این سقوط است.
تحولات سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب اسلامی و بازتاب آن بر وضعیت زنان ایرانی در عرصه هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه وضعیت زنان در طول چهار دهه بعداز انقلاب اسلامی گواه تغییرات جدی و معناداری در وضعیت و جایگاه آنان در هردو سپهر فردی و جمعی است. زنان از فردای بعداز انقلاب تا پایان دهه چهارم انقلاب تغییراتی را در وضعیت خود تجربه کرده اند که موجب شکل گیری الگویی از زن در جامعه شده است که تقریبا متفاوت از الگوی مورد تأیید حاکمیت است. ازجمله عرصه هایی که روند این تغییر و تحولات را به خوبی نشان می دهند دو عرصه سینما و موسیقی است که در طول این چهار دهه توانسته اند بازتاب دهنده وضعیت زنان در جامعه باشند. لذا پژوهش حاضر در پاسخ به این سوال که چه نسبتی بین حضور زنان در عرصه اجتماعی با حضور آنان در دو عرصه سینما و موسیقی است؟ این فرضیه را مطرح می کند که حضور زنان در عرصه موسیقی و به ویژه سینما بازتاب مستقیم تحولات اجتماعی است، به وجهی که مطالعه و بررسی جایگاه زنان در این عرصه ها به خوبی نمایانگر حضور آنان در عرصه اجتماعی در طول این چهار دهه می باشد. برای بررسی این موضوع، ضمن استفاده از من ابع کتابخان ه ای و روش توصیفی تحلیلی، از چارچوب نظری جامعه شناسی هنر با تأکید بر رویکرد بازتاب ویکتوریا الکساندر استفاده شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که حضور زنان در عرصه سینما (بیشتر) و موسیقی (کمتر) در طول حاکمیت نظام جمهوری اسلامی دچار تغییرات تدریجی اما عمیقی در دو بُعد کمی و کیفی شده است. این تغییرات که متاثر از تحولات داخلی و جهانی بوده است زمینه ساز به صحنه آمدن حضور فراجنسیتی زنان شده است.
تحلیل بازنمایی لباس اجتماعی زنان در سینمای ایران دهه 70 و 80
حوزه های تخصصی:
یکی از اصلی ترین حوزه های قابل تغییر و تحول در دنیا، پوشاک است که با اعتنا به عرضه هر روزه سبک ها و طرح ها برای زنان در این بین پوشش زنان نسبت به مردان تغییرات بیشتری داشته است. در هر دوره ای از تاریخ، پوشش نیز دچار تنوع و تحولات بسیاری شده است، اما در طی زمان و دوره های مختلف و با گسترش فناوری در زمینه لباس و پوشش تغییرات بسیاری ایجاد شده است. منظور از رمزگان لباس یا نوع پوشش، توجه به سبک پوشش آن است. دسته بندی که از نوع پوشش ارایه می گردد، مربوط به نحوه نمایش افراد در فیلم ها و سریال های ایرانی است. در دهه هفتاد، تحول دوباره ای در مد ایرانی ایجاد شد و در دهه 80 به دلیل اینترنت و بازگشایی دریچه عظیمی از ارتباطات به روی جوانان، مد شکل غربی به خود گرفت و تحول نامنظم و گسترده ای ایجاد شد. بخشی از هویت طبقه اجتماعی، متعلق به پوشش زنان است. با توجه به مطالعات و بررسی های انجام شده در این زمینه، پوشش زنان در قالب یک هنجار تعریف شده است. در ایران پس از انقلاب، در زمینه فرم لباس اجتماع زنان تحولاتی اتفاق افتاده است. از دهه 70 به بعد، با انقلاب در پوشش زنان کوتاه شدن قد مانتوها، اضافه شدن چاک، استفاده از تزیینات، مدل های کوتاه، حذف کامل دکمه ها و... در دهه های پس از آن، از بیشترین تحولات لباس اجتماع زنان محسوب می شود. این تحولات هم راستا با وقایع اجتماعی مختلفی رخ داد که مهمترین آن ها بعد از انقلاب، جنگ تحمیلی و تغییر دولت ها و روابط سیاسی با غرب و رواج اینترنت و شبکه های اجتماعی و ماهواره ای را می توان نام برد. پژوهش حاضر نشان می دهد که تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی بر نحوه حضور، فعالیت و پوشش زن در سینمای پس از انقلاب تاثیر بسزایی داشته است و هم چنین تاریخ سینما حاکی از آن است که نحوه پوشش و بازنمایی تصویر زن ارتباط تنگاتنگی با نقش آن شخصیت در فیلم دارد و همچنین از عناصر اصلی ساخت فیلم است.
بررسی نقش مقوله اقتصاد در چرخه صنعت سینمایی کشور (تحلیل هزینه و درآمدهای مرتبط با ساخت، تولید، پخش و اکران فیلم های سینمایی)
منبع:
مطالعات هنر و زیباشناسی دوره دوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵
148-157
حوزه های تخصصی:
امور و صنایع بدیع هنری و فرهنگی نقش مهمی را در ثبات حوزه اشتغال، رشد بهینه اقتصادی، تقويت ماهیت و هویت ملی و
استحصال به توسعه پايدار دارا می باشند. هنر، فرهنگ و امور مربوط به اقتصاد سه حوزه موثر و غیرقابل تفکیک از یکدیگر
می باشند. اقدامات متقن، ایجابی، امری و دستوری ، در هیچ یک از این سه حوزه، بدون در نظر گرفتن الزامات حوزه های
دیگر، نتایج غیر موثر و نامطلوبی را در سایر حوزه ها خواهد داشت. رشد بهینه و موثر صنعت سینمای ملل به عنوان حوزه ای
که هم از لحاظ امور اقتصادی و هم امور سیاسی و هم چنین فرهنگی اهمیت دارد، به عنوان یک صنعت استراتژیک و نظام مند
در دستور کار دولت ها قرار دارد. مهم ترین دلیل محصورماندن سینمای کشور، فقدان عرضه مناسب فیلم های سینمایی کشور
در عرصه و بازار سینمای بین المللی است. سینمای ایران با وجود ظرفیت های بسیار بالا، هنرمندان مستعد، سابقه پخش و
تولید، نیروی انسانی فکور، فهیم و متعهد و هم چنین درخشش قابل توجه بسیاری از هنرمندان این مرز و بوم در جشنواره های
سینمایی معتبر جهانی، از نگاه اقتصادی و تولیدی دور نمای روشنی ندارد. هزینه های تولید و پخش فیلم در ایران طی سالیان و
دهه های اخیر، همواره به عنوان یکی از گفتاراساسی و مورد بحث میان فعالان، مدیران و منتقدان حوزه های رسانه ای تبدیل
شده است. اقتصاد هر کشوری را باید به مثابه یک کل که به تمام بخش ها و اجزاء آن کشور متصل و به هم پیوسته است و به
نوعی موتور محرک آن است دانست. به عبارتی برای اینکه یک کشور دارای فرآیند و زیر بناهای اقتصادی بهینه و موثری
باشد، باید در تمام بخش ها و زیربخش ها با رشد و شکوفایی محسوسی روبرو گردد. در صنعت اقتصادی سینما بصورت
سالانه، مبالغ بسیار زیاد و هنگفتی هزینه تولید و پخش فیلم های سینمایی می شود و درآمد و عایدی در خور توجه و بالایی را
بخود اختصاص داده و رونق بسیاری را در پی خواهد داشت. در این مقاله، صنعت سینما و جریانات اقتصادی فعال حول محور
آن و هم چنین هزینه های ساخت، تولید، پخش و اکران فیلم ها را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.