مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
سینما
حوزه های تخصصی:
انسان می تواند در موقعیت رسانه ای قرار بگیرد که پدیده ها با عبور از او معنا بیابند و به این ترتیب به عنوان امر فرهنگی از سوی انسان های دیگر پذیرفته شوند. حذف انسان می تواند به معنای از میان بردن فرهنگ و معنا در دیدگاه «خود» و «دیگری» باشد، اما در جریان عمومی و غالب سینمایی، نقش رسانه ای انسان کم رنگ شده و او نه تنها رسانه حامل معنا نیست، بلکه تنها مصرف کننده ای بدون نظر محسوب می شود؛ بنابراین در جریان صنعتی شده سینمایی می توان تولیدات را تا حد زیادی پدیده هایی علیه فرهنگ انسانی دانست تا پدیده هایی فرهنگی؛ چراکه انسان در این میان نقشی فراموش شده یافته است و عملاً پدیده ها تنها با او برخوردی مکانیکی دارند و در او به تبیین معنا نمی رسند. در مقابل این گونه گرایش، نوعی سینمای مستقل نیز وجود دارد که انسان و روابط هستی شناختی او را محور قرار می دهد. پیتر واتکینز فیلم سازی است که در ساختار، محتوا و روند تولید، به صورت آگاهانه انسان فرهنگی و فرهنگ ساز را وارد عرصه فیلم می کند. در این مقاله با نوعی روش مشاهده همراه با مشارکت که واتکینز برای مخاطب خود درنظر گرفته است، به مطالعه موردی فیلم کمون پرداخته ایم. همچنین یک تک نگاری با پرسه زنی انتزاعی در فیلم صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد، واتکینز با شکستن تک قالب (مونوفرم)، انسان را به عنوان معناساز فرهنگ در تمام جنبه های ساخت فیلم خود مدنظر قرار می دهد. این امر به کمک عواملی چون شکست سلسله مراتب فیلم سازی، دخالت دادن بازیگران در روند پژوهش و بداهه پردازی، ایجاد شناخت درباره عملکرد رسانه ها و سینما، پرورش تفکر انتقادی و نقش دهی به مخاطب از طریق ایجاد فضای مطالعه و تفکر تحقق یافته است.
خوانش مضاعف: روش شناسی بنیامینی- دلوزی در تحلیل فیلم (همراه با تحلیل فیلم درباره الی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله طرح بحثی روش شناختی در باب چگونگی خوانش فیلم از منظری بنیامینی_ دلوزی و نمایش نحو? کاربرد آن از رهگذر تحلیل یک فیلم است. برای این هدف ابتدا پروبلماتیک دوگانگی واقعیت و هنر و یا رابطه داستان و واقعیت یا سینما و واقعیت را به مثابه زمین? نظری طرح مباحث روش شناختی حول سینما و تحلیل فیلم توضیح می دهیم. سپس با توجه به این زمین? نظری، معرفت شناسی دلوزی در باب سینما و چالش آن با مسئل? افلاطونی تقابل بین واقعیت اجتماعی و بازنمایی یا تصویر سینمایی آن را به مثابه اساس نظری روش- شناسی بنیامینی- دلوزی در تحلیل فیلم به بحث می گذاریم. در اثنای این بحث، روش شناسی دلوزی- بنیامینی را در تقابل با رهیافت های روش شناختی مسلط زبان شناختی و روان شناختی در مطالعات سینمایی معرفی خواهیم کرد، مقالات بنیامین و دلوز در مطالعات سینمایی به گونه ای زیمنه ساز پایان دادن به سلط? محتوا -محوری در خوانش فیلم هاست و بنابراین رویکرد دلوز به سینما در تقابل با رهیافت های رئالیستی و پدیدار شناختی آندره بازن و رهیافت زبان شناختی و روانکاوانه کریستین متز است. چارچوب دلوزی- بنیامینی ضمن اجتناب از در افتادن به حوزه مطالع? سینما به مثابه ابزاری بازتابانه در چارچوب سنت بازنمایی، خوانشی مضاعف از سینما ارائه می دهد؛ به لحاظ روشی، روش شناسی دلوزی- بنیامینی متضمن تحلیل همزمان ابعاد زیبایی شناختی فیلم و زمینه های اجتماعی – سیاسی آن است. در پایان و برای پایان و تدقیق و تصریح بیشتر مباحث نظری و روشی فیلم «درباره الی» را بر اساس روش شناسی فوق مورد تحلیل قرار می دهیم.
بازنمایی سبک زندگی در سینمای دهه هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران از زمان پیدایش تا کنون و در ادوار مختلف تصاویر گوناگون متفاوت و گاه متناقضی از جامعه ایران به نمایش گذاشته است. جامعه ایرانی مانند همه جوامع درحال تحول در دهه های اخیر دچار دگرگونی در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شده است. یکی از متغیرهای اجتماعی برای فهم دگرگونی های معاصر ایران مفهوم سبک زندگی است. ما در این مقاله در وهله اول با بهره گیری از نظریه بازنمایی در جامعه شناسی هنر و در وهله دوم با استفاده از الگوی تبیینی بوردیو در باب سبک زندگی تلاش می کنیم به بررسی سبک زندگی بازنمایی شده در سینمای دهه هشتاد بپردازیم. برای نیل به هدف فوق بعد از نمونه گیری از بین فیلم های تولید شده در دهه 80 با استفاده از روش تحلیل محتوا و پس از تعریف مقولات و شاخص ها پرسش نامه معکوس تهیه شده و داده ها از طریق مشاهده فیلم های مورد نظر جمع آوری گردید. برای بررسی فیلم ها سکانس واحد مورد تجزیه و تحلیل قرار داده شد که در فیلم های روایی معادل یک صحنه است. در این جا صحنه به بخشی از فیلم گفته می شود که محصور در فضای فیزیکی مشخصی است و متشکل از نماهای مختلف است. نتایج حاصل نشان می دهد از میان ابعاد سبک زندگی، مصرف فرهنگی بیشترین میزان بازنمایی در سینمای دهه هشتاد را به خود اختصاص داده است. بعد از این بعد، ابعاد دیگر به ترتیب عبارتند از: نگرش ها، اوقات فراغت، مدیریت بدن، اولویت ارزش های اخلاقی، عادت های هزینه ای و الگوی مصرف غذا. در نهایت امر، ما یافته های خود را با یافته های تحقیقات پیشین مقایسه کرده ایم.
بازنمایی شهر در سینمای ایران در دهه های 80- 1306(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بازنمایی شهر در سینمای ایران در دهه های 70، 80 و 90 می پردازد. رویکرد نظری پژوهش مبتنی بر دیدگاه راب شیلدز در باب «فضاسازی اجتماعی» است. روش تحقیق تحلیل محتوی کیفی است. 18 فیلم انتخاب و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهد: در دهه 70 بشتر زمان فیلم ها به درون خانه محدود شده است. آن بخشی هم که در بیرون خانه است به ابعاد فیزیکی، جمعیتی، مهاجرت، حاشیه نشینی و مناطق فقیرنشین تقلیل داده شده است. حیات شهری در این دوره چنان کم نمایش داده می شود که اسطوره-مکان «جامعه بدون شهر» شکل می گیرد. در دهه 80 ساخت و سازهای انبوه، تغییرات گسترده و گسترش نامکان ها در میان آثار سینمایی برجسته است. همچنین سویه های تاریک این تغییرات مانند قطبی شدن فضای شهر (فقیر/غنی) و آسیب های اجتماعی از قبیل فقر، بیکاری، اعتیاد، دختران فراری که در نهایت احساس یاس و سرخوردگی را در بین ساکنان شهر به وجود آورده است، اسطوره-مکان «سازندگی منفی و شهر سراب» را برساختند؛ در دهه 90 شهری بازنمایی می شود که پس از تغییرات و ساخت و سازهای گسترده ی دهه قبل اکنون به بن بست رسیده است. شهری که با ساختارهای عینی و متصلب خود در برابر ساکنانش قد علم می کند و آنها را به چالش می طلبد و در مقابل، ساکنان در برابر این ساختارها حالت انفعال در پیش می گیرند. مفهوم مرکزی بازنمایی شهر در این دهه «شهر متصلب و سوژه ناتوان» است. سرانجام، سینما با تاکید بر نماهای بسته و توجه به «خانه» کمتر تصویری از کلیت شهر ارائه می دهد و بر سویه های تاریک شهر متمرکز است.
بازنمایی نقش مادران شهدای مفقودالاثر در سینمای دفاع مقدس (مورد مطالعه: فیلم های شیار 143 و بوسیدن روی ماه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ین پژوهش کیفی به بازنمایی نقش مادران شهدای مفقود الاثر در فیلم های شیار 143 و بوسیدن روی ماه پرداخته است. در همین راستا تلاش بر این بوده است با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، دو فیلم مطرح شده تجزیه و تحلیل شوند. نتایج این تحلیل نشان می دهد نقش مادران شهدای مفقودالاثر در دو فیلم شیار 143 و بوسیدن روی ماه را می توان به 5 نقش اصلی (حمایتی، اخلاقی، دینی، عاطفی، آموزشی و سیاسی) تقسیم و طبقه بندی نمود. در حیطه نقش حمایتی مباحثی مانند تامین نیازهای زیستی، حفظ از خطر و مراقبت های پیشگیرانه، در بعد نقش اخلاقی محورهایی مانند هدایت عملی، توجه به موانع رشد، توجه به ارزشهای اعتقادی، در حیطه نقش دینی موضوعاتی مانند ایجاد عادات مذهبی، تمرین مضامین مذهبی- ارزشی، آیین ها و اعتقادات ایرانی-اسلامی، در بعد نقش آموزشی دیدگاههایی مانند علم آموزی و پاسخ دهی درست به سوالات و در مقوله ی نقش سیاسی مباحثی مانند جهت گیری سیاسی و ارزشگذاری به نظام از جمله مولفه ها و حیطه های فرعی حاصل از پژوهش می باشد که در مجموع معرف مولفه های مفهومی نقش مادران شهدای مفقودالاثر در فیلم های مذکور می باشد.
معنابخشی عبادی نور طبیعی در فضاهای معماری دو فیلم "نور زمستانی"برگمن و "پری" مهرجویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نور طبیعی پدیده ای است که منشاء اصلی آن خورشید و ستارگان می باشد. فلاسفه و دانشمندان بر این اعتقادند که نور روحانی و معنوی علاوه جنبه مادی خود، در بعد معنوی نیز، به دلیل خاصیتی غیرفیزیکی به عنوان نوعی رابط معنوی میان خدا و انسان محسوب می گردد. در این مقاله که روش تحقیق در آن از نوع توصیفی- تحلیلی و تطبیقی می باشد، ضمن تحلیل نحوه استفاده از نور طبیعی در معماری دو فیلم "نور زمستانی" ساخته برگمن و "پری" ساخته مهرجویی، معنابخشی عبادی نور در این فیلم ها مورد بررسی قرار می گیرد. پری، فیلمی ایرانی و بر پایه مکتب اشراق و سلوک عرفان شرقی، داستان دختری دانشجو است که در مرتبه طی طریق می باشد. فیلم نور زمستانی نیز، منبعث از اندیشه دینی و انسانی غربی، داستان کشیشی است که پس از مرگ همسرش که بسیار به او علاقه مند بوده است، دچار تردید در ایمان خود می شود. آنچه محور اصلی این مقاله را شامل می شود، استفاده از نور طبیعی به عنوان یک عنصر معنوی در معنابخشی به فضاهای معماری این دو فیلم می باشد که در این فضاها، انسان با نمادهای ناپیدا و پدیده های متفاوت، از جمله نور معنا می یابد.
شیرین در گفتمان اسطوره ای معاصر و بازنمود آن در هنرهای نمایشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره های زنانه در ادبیات و هنر ایرانی حضوری کم رنگ دارد که بیانگر گذشته ای تک صداست. امروزه، در جهان چند صدایی معاصر و با حضور زنان، اسطوره های زنانه اهمیت یافته و بخش قابل توجهی از هنر و ادبیات را به خود اختصاص داده اند. یکی از مهم ترین این اسطوره ها در ادبیات و هنر ایرانی اسطوره «شیرین» است. که به تنهایی و یا گاه با خسرو و فرهاد سه گانه ای را شکل می دهند که موضوع آفرینش آثار متعدد ادبی و هنری در حوزه های گوناگون بوده اند که بازتاب تفاوت در سلیقه های مولفان، گرایش ها و کشش های فرهنگی در هر زمان را می توان در آن جست. این مقاله تجلی شخصیت اسطوره ای شیرین در برخی از حوزه های هنر معاصر را در رویکرد گفتمان اسطوره ای مورد مطالعه قرار می دهد. این ترجمه های بینانشانه ای یعنی انتقال روایت کلامی به روایت های نمایشی و موسیقایی نیازمند تحلیل بینامتنی و بیش متنی خواهد بود. پرسش اصلی این است که چه شرایط و عواملی موجب بازآفرینی اسطوره شیرین در هنر معاصر ایرانی گردیده است؟ چه دگرگونی هایی در ترجمه بینانشانه ای از نظام کلامی به نظام های دیگر رخ داده است؟ لذا ابتدا به حضور شیرین در ادبیات ایرانی پرداخته خواهد شد و سپس تصویر این شخصیت در تئاتر، سینما و موسیقی مورد مداقه قرار خواهد گرفت.
سینمای جدید کره جنوبی: تاثیرات جهانی بر آن و تاثیرات آن بر سینمای جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با مطالعه علل ساختاری رشد سینمای جدید کره جنوبی از جنبه های گوناگون زیبایی شناسی آن و با بیان و تحلیل تاثیراتی که این سینما از سینمای جهان و به خصوص هالیوود گرفته، در جستجوی آن است که عواملی را که سینمای جدید کره جنوبی مستقیماً بر روی سینمای جهان و مجدداً به خصوص سینمای هالیوود تاثیر گذاشته است، بیابد. هدف اصلی این پژوهش آن است که بررسی کند چگونه سینمای جدید کره جنوبی و عموم فیلم سازان آن، با مهارت هر چه تمام تر اصول فیلم سازی تماشاگرپسند هالیوود را گرفته و با تغییر شکل آنها و کره ای کردنشان که همانا با افزودن عناصر بومی فرهنگ کره ای که مخصوصاً از تئاتر سنتی کره ای می آید، محصولاتی بوجود آوردند و توانستند همین اصول تغییریافته را این بار با نام خود به سینمای جهان عرضه کنند و مورد توجه قرار گیرند که آمار بالای فروش فیلم های کره ای گواه این مدعاست. به منظور دستیابی دقیق تر به اهداف این جستار، بازه بررسی ها به چهار عنصر فیلم سازی که به نسبت مهم تر از دیگر عناصر هستند و سینمای جدید کره جنوبی هم در آنها بسیار موفق عمل کرده محدود می شود. روایت و داستان گویی، تدوین، موسیقی و بازیگری چهار بخشی هستند که بر پایه آنها مهم ترین تاثیرات سینمای جدید کره جنوبی بر سینمای جهان مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسی تطبیقی قیاس ارسطویی با سکانس های شروع پنج فیلم کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مطالعه پنج فیلم مهم سینمای کلاسیک هالیوود می پردازد و استدلال می کند که در دوره کلاسیک، سینمای داستانی از سلسله ای از اصول، راهکار و قرارداد برای آغاز و ورود به فیلم ها تبعیت می کرد و تشریح می کند که این اصول بر مبنای نظریات فلاسفه در باب نحوه شناخت، درک و استدلال ذهن انسان بنا شده است. این مقاله در پی اثبات این نظریه است که در این دوره، استودیوها با استفاده از فلسفه، نسبت به تدوین یک سری از اصول موسوم به قوانین دبلیو اقدام کرده اند و موفق به تثبیت آنها شده اند. این قوانین برای سوق دهی مخاطب به درون داستان، فیلمساز را ملزم به معرفی چهار عنصر در سکانس شروع فیلم می کند که عبارتند از مکان، زمان، شخصیت و داستان یا گره اصلی فیلم. این مقاله به منظور بررسی ارزش فلسفی این اصول از نظریات ارسطو در باب استدلال استقرایی و استدلال قیاسی بهره برده است. استدلال قیاسی بدین نحو عمل می کند که برای رسیدن به نتیجه قابل اعتماد، بایستی از یک مقدمه کبری بهره برد و در مرحله بعد با مقدمه ای کوچک تر از مقدمه کبری موسوم به مقدمه صغری، زمینه را برای رسیدن به نتیجه فراهم کرد. هدف این مقاله، تجزیه و تحلیل سکانس شروع فیلم ها برای اثبات قوانین دبلیو و اثبات تبعیت این قوانین از استدلال قیاسی ارسطوست.
سینما از نگاه زیباشناسی افلاطون و ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزد فیلسوفان یونان باستان، آنچه امروزه بدان هنرهای زیبا یا هنرهای نمایشی می گوییم دارای فرایندی تقلیدی یا محاکاتی است؛ کنش تقلید و داوری درباره آثار هنری تابع قوانین و معیارهایی بوده است. سینما را نیز می توان در زمره هنرهای تقلیدی به شمار آورد. در این جستار به بررسی دیدگاه های دو فیلسوف دنیای قدیم، یعنی افلاطون و ارسطو، می پردازیم. بنابراین، نخست امکان اخذ نظریه یا فلسفه ای در خصوص سینما را در اندیشه ایشان بررسی می کنیم. سپس، به بررسی سینمای مطلوب از نظر ایشان در صورت امکان می پردازیم. افلاطون در دفتر دهمجمهوری از معیارهایی برای پذیرش یا نپذیرفتنِ هنرهای محاکاتی در زیباشهر خود سخن می راند. مرجع اصلی برای درک آرای ارسطو در خصوص هنرهای تقلیدی رساله بوطیقا است. روش بررسی در مطالعه حاضر تحلیلی- توصیفی است. از جمله نتایج این پژوهش عبارت اند از: بررسی و نقد نظر افلاطون درباره هنر، به ویژه در نسبت آن با ساختار سینما. اساساً به واسطه ناآشنایی با مبانی اندیشه وی انجام پذیرفته است. همچنین امکان اخذ ملاک هایی برای ارزش گذاریِ آثار سینمایی در اندیشه افلاطون و ارسطو وجود دارد و می توان ویژگی های سینمای مطلوب از نظر ایشان را نیز ترسیم کرد. در این مطالعه تا حدی به این مهم پرداخته ایم.
مقایسه فیلم با هنرهای سنّتی؛ نقدی فلسفی بر سنّت گرایی از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال سنجش دیدگاه سنّت گرایی درباره هنرهای مدرن دارای شخصیت ها و ماجراهای زمانی-مکانی است. مسئله تحقیق اینست که نگرش سنّت گرایی درباره هنرهای مدرن، تا چه میزان از منظر حکمت متعالیه – که مورد تأیید سنّت گرایان است – قابل تصدیق است؟ بدین منظور ابتدا راهبرد نمادپردازی را از منظر سنّت گرایان تبیین می کند که به تناظر صورت های هنری با حقایق ازلی در عالَم مثل تکیه دارد و در نتیجه فرامکان و کلّی گراست. نویسنده با نقل اقوالی از بزرگان سنّت گرایی، تشریح می کند که جزئی سازی در شخصیت ها و ماجراها نمی تواند در این دیدگاه مشروع باشد. وی در انتها به سراغ هستی شناسی حقایق عالَم مثُل از منظر فلسفه اسلامی رفته و با تکیه بر «نحوه وجود کلّی ها» از دیدگاه حکمت متعالیه، به وجود سِعی آن ها در افراد جزئی متکثّر اشاره کرده است. او بر این اساس نتیجه می گیرد که صور متشخّص زمانی – مکانی هم می توانند ارجاع به حقیقت ربّ النّوع خویش در عالَم مثال افلاطونی داشته باشند و در نتیجه لازم نیست حتماً ارجاع مستقیم به وجود اعلای مثُل صورت بگیرد تا قدسیت هنر تأمین شود. بدین ترتیب مقاله به این جمع بندی می رسد که سینما (و رمان) هم با وجود ربط به شخصیت های جزئی و ماجراهای زمانی – مکانی، ظرفیت تحقّق هنر قدسی را دارا هستند.
کارکردهای اجتماعی ژانر سینمایی سامورایی از دو منظر ایدئولوژیک و آئینی-اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه ی ژانرهای سینمایی همواره واقعیت های ارزشمندی را در مورد جامعه ی میزبان بیان می کند. از این رو، یکی از کارکردهای اساسی هر ژانری، کارکردهای اجتماعی آن است. ژانر سامورایی یا چامبارا، از مشهورترین و معتبرترین ژانرهای غیرهالیوودی سینماست که گرچه پتانسیل پژوهشی بالایی دارد، اما هیچ گاه چنان که باید مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است. از سوی دیگر با عطف به شباهت های فرهنگی ایران و ژاپن و نیز همگام با توسعه ی گفتمان ژانری در کشور، تحقیق در این زمینه خالی از فایده نخواهد بود. مسأله ی اصلی مقاله ی حاضر این است که ژانر سامورایی چگونه با جامعه ی ژاپن ارتباط برقرار می کند. هدف از طرح چنین پرسشی، آشکارسازی کارکردهای اجتماعی ژانر سامورایی است. روش انجام تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات به دو روش مشاهده ای و کتابخانه ای صورت گرفته است. همچنین رویکرد نظری آن مبتنی بر نظریه ی ژانر در سینما و خاصه نگره ی معنایی-نحوی ریک آلتمن است که به موجب آن کارکردهای اجتماعی را در دو حیطه ی ایدئولوژی و آیین-اسطوره می کاوند. نتیجه این که چامبارا در زمینه ی ایدئولوژی برخلاف تصورات تقلیل گرایانه نمایان گر متنی یکدست نیست بلکه در طول چند دهه حیات خود، به سبب تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. جنبه ی آیینی-اسطوره ای چامبارا، هم ریشه در ارزش های حاکم بر جامعه ی ژاپن عصر فئودالیته دارد که عاقبت زمینه ساز سقوط ژانر شد.
بازنگری بر تناظر میان پرده ی سینما و آینه ی ژاک لکان با توجه به ماهیت تصویر سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشابه دانستن آینه ی ژاک لکان با پرده ی سینما یکی از محوری ترین نگره های نقد روانکاوانه ی فیلم را رقم زد. کاربرد تمثیل آینه برای لکان این بود که او از طریق جدایی عینی میان نوزاد و تصویر او در آینه، انشقاق میان وجود فی نفسه(امر خیالی ناخودآگاه) و وجود برای دیگری(هویت اجتماعی خودآگاه) را تبیین می کرد. اما کاربرد تناظر میان آینه و پرده ی سینما نزد نظریه پردازان این بود که آن ها جدایی ماهیت بیننده(ساحت واقع) از هویت بیرونی(هویت تماشاگر سینمابودن) را دستمایه می ساختند تا نشان دهند که ساختارهای دیگری بزرگ(دستگاه سینمایی) چطور به هویت سوژه ها شکل می دهند یا اینکه سوژه ها چطور در برابر این امر مقاومت می کنند. جستار پیش رو در نظر دارد تا از طریق بازنگری بر فرایند رویت تصویر سینمایی، یکبار دیگر به گسست سوبژکتیو لکانی میان امر درونی و امر بیرونی بپردازد و شیوه هایی را بنماید که از طریق آن ها می توان عدم وجود این گسست را از خود مدل نتیجه گرفت. به این منظور، دربحث از تصویر سینمایی ه دو انگاشت هستی شناسانه اشاره میشود که آن را از تصویر آینه مجزا می سازد. بنابه فرض نورنگاشت بودن تصویر و تابیدن از پرتوافکنی در پشت سر بیننده، هستی مستقلی به تصویر آینه میبخشد که فرایند رویت آن را به شیوه ی متفاوتی از تصویر آینه رقم می زند.
واکاوی مفهوم زمان در سینمای ونگ کار-وای بر اساس آرای ژیل دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلم های ونگ کار-وای در عین تفاوت های زیادی که با هم دارند، به همدیگر مرتبط و هویت یگانه ای را تشکیل می دهند. آن چه که این یگانگی را فراهم می سازد، چگونگی پرداختن کار-وای به مقولات حرکت و زمان است که در همه ی فیلم های او حضور پررنگی دارند. برای رسیدن به این هدف، فرضیه مقاله این است که سینمای او قابلیت بررسی بر اساس دسته بندی جامع ژیل دلوز از نشانه های سینمایی یعنی دو مقوله ی حرکت-تصویر و زمان-تصویر را دارد و این متن تمرکز خویش را بیشتر بر روی مقوله ی زمان-تصویر و مفهوم مرتبط با آن که دلوز کریستال-زمان می نامد، می گذارد. در این ارتباط مفاهیمی چون دوگانه ی زمان-تصویر و روش های خلق وضعیت های ناب بصری بررسی می شود. زمانی که دلوز با بیان مفهوم کریستال-زمان در نظر دارد نه زمان روان شناسانه منحصر به یک ذهنیت فردی و نه حتی زمان اومانیستی مربوط به نگرش اگزیستانسیالیستی، بلکه نوعی زمان هستی شناسانه مرتبط به مقوله ی برگسونی آن یعنی دیرند است. روش کلی این تحقیق به شیوه توصیفی می باشد و با بررسی کیفی و با استفاده از مورد پژوهی و با در نظر گرفتن چارچوب نظری تفکرات ژیل دلوز در مورد سینما و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی موردی فیلم ها، این آثار را مورد مطالعه قرار خواهد داد.
نقش قهرمان در فیلم درباره الی ساخته اصغر فرهادی براساس اندیشه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجله جهانی رسانه دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
137 - 153
قهرمان محق اصطلاحی است که از فلسفه و تحلیل هگل 1 در باب تراژدی استخراج شده است. هگل با توجه به دستگاه فلسفی اش، تراژدی آنتیگونه 2 نوشته سوفوکل 3 را تحلیل کرد و استنباطش این بود که در این تراژدی نبرد بین دو آگاهی صورت گرفته است. در واقع هگل با تحلیل نمایشنامه آنتیگونه اثر سوفوکل مفهوم جدیدی از قهرمان را ارائه داد و ادعا کرد که تراژدی نبرد میان دو نیروی خیر است نه جدال خیر با شر. نظریه هگل در باب قهرمان تراژدی می تواند سرآغازی برای قهرمان در تراژدی مدرن باشد. تراژدی مدرن درعین حال که شباهت هایی با تراژدی یونان باستان دارد، ویژگی های منحصربه فردی دارد که آن را با تراژدی کلاسیک متمایز می سازد. فیلم درباره الی ساخته اصغر فرهادی آدم هایی را به تصویر می کشد که با هم بر سر مسئله ای به نزاع و جدال می پردازند؛ اما به نظر می رسد این شخصیت ها، فقط قهرمانانی محق هستند که تفکرشان با هم متفاوت است. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و مشاهده فیلم انجام شده است، علاوه بر - تحلیل تراژدی یونان و تراژدی مدرن و تفاوت ها، تلاش شده است مفهوم و نقش قهرمان را براساس دیدگاه هگل در فیلم درباره الی مورد مطالعه قرار گیرد.
مطالعه شیوه برساخت معنای معلولیت در سینمای ایران و هالیوود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجله جهانی رسانه دوره ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
171 - 211
در عصر کنونی رسانه ها به عنوان یکی از منابع اصلی شناخت و کسب اطلاعات قلمداد می شوند و ابزاری برای انتقال نگرش ها و دیدگاه ها نسبت به انواع گروه های اجتماعی هستند. در پژوهش حاضر، فیلم های سینمایی و گروه اجتماعی معلولین مورد مطالعه قرار گرفته اند. فیلم به عنوان یکی از منابع شناخت در درک و همچنین تعامل با شرایط و ویژگی های افراد دارای معلولیت از ارزش ویژه ای برخوردار است. سه فیلم سینمایی ایرانی «حوض نقاشی»، «اینجا بدون من»، «بچه های ابدی»، و سه فیلم سینمایی هالیوودی «من پیش از تو»، «من سم هستم» و «مرد بارانی» برای پاسخ به پرسش اصلی مبنی بر چگونگی برساخت معلولیت در سینما و کلیشه های موجود در تصاویر بازنمایی شده از افراد دارای معلولیت، انتخاب شدند. به این منظور از رویکرد بازنمایی استورات هال و مفهوم داغ ننگ گافمن بهره بردیم و با کمک روش تحلیل روایت گریماس، فیلم های منتخب را مورد ارزیابی قرار دادیم. یافته های پژوهش نشان داد که به طور کلی کلیشه های منفی از افراد دارای معلولیت، همچنان درونمایه اساسی پرداختن به این گروه در سینما به شمار می رود. اگرچه فیلم های هالیوودی رویکرد انتقادی تری اتخاذ کرده اند اما همچنان شاهد کلیشه هایی مانند: ترحم برانگیز، بار اضافی و تحمیل به جامعه، ترس از معلولان و پیامدهای آن و انزواگرایی در شخصیت پردازی معلولان هستیم. در مجموع، تحلیل کارکرد کنش نشان داد که معلولان به تصویر کشیده شده، کارکرد مخالف را در روایت دارند؛ از این مسأله می توان نتیجه گرفت که نگاه به معلولان، اغلب مانند سد و مانعی در رسیدن فاعل یا قهرمان به خواسته و آرزوی ش بازنمایی شده است.
صنایع ادبی، آرایه های تصویری؛ بررسی موردی فیلم طعم گیلاس اثر عباس کیارستمی(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از تفاوت های بنیادین میان زبان هنری و غیرهنری، استفاده از شگردهای بلاغی و بیان غیرمستقیم است. سینما، به عنوان هنری متأخّر، از این شگردهای بلاغی و بیانی بهره می برد؛ بدین صورت که سینماگر دانسته یا نادانسته به واسطه پشتوانه زبانی و ادبیِ فرهنگی که در آن رشد یافته، از صنایع بلاغی به منظور انتقال مفاهیم مورد نظر خود در دو بعد کلام و تصویر بهره می برد. این تحقیق بر آن است با تمرکز بر تصاویر و بررسی موردی فیلم طعم گیلاس اثر عباس کیارستمی، به عنوان یکی از شاخص ترین هنرمندان عرصه سینمای ایران، به نحوه به کارگیری تصاویر، نقش آن ها در انتقال مفاهیم و صنایع بلاغی مورد استفاده در این فیلم بپردازد. روش این مقاله، تحلیلی کیفی از نماهای فیلم «طعم گیلاس» اثر عباس کیارستمی با رویکردی ادبی و تطبیق آن با صنایع بلاغی است. بدین منظور نماهای تصویر شده، از منظر بلاغت موجود در تصویر مورد تحلیل قرار گرفته است. با توجه به بررسی و تحلیل صورت گرفته، باید گفت که کیارستمی توانسته در این اثر، جهان بینی مستقل خود را نه فقط در قالب ارجاعات کلامی و بازی های زبانی، بلکه با استفاده از تصاویر بدیعِ روایت کننده، به مخاطب منتقل کند. فیلم با براعت استهلال آغاز می شود، در ادامه تصاویری حاوی نماد، استعاره، پارادوکس، اطناب، ایهام تناسب و ایجاز دیده می شود که در این مقاله به ارتباط زیبایی شناسی هر یک از این تصاویر با شگردها و ابزارهای بلاغی و صنایع ادبی اشاره شده است.
واکاوی نحوه تعامل دلالت های فرهنگی عناصر معماری در لایه های نشانه شناسی (مطالعه موردی: پردیس آستارا و پردیس ملت)(مقاله علمی وزارت علوم)
معماری همانند سایر متون فرهنگی، تفسیر و تأویل شده است و دلالت هایی را در ذهن بیننده ایجاد می کند. این دلالت ها در لایه های متمایزی که بر مبنای نظام های رمزگان مختلف ایجاد شده است، شکل می گیرند. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که دلالت های فرهنگی عناصر بنای معماری در لایه های مختلف چگونه با یکدیگر تعامل می کنند. در این راستا، معماری پردیس های سینمایی ملت و آستارا به مثابه یک متن، درِ ذیل چهارلایه کارکردی، محیطی، زیباشناسی و پدیدارشناسی به صورت جزء به جزء مورد بررسی قرار می گیرد. هر بنا در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شده است. نتایج نشان داد پردیس ملت به انسجام کامل میان لایه های چهارگانه و تقویت دلالت های هر لایه توسط لایه های دیگر و دست یابی به تعریف جدید از فضای معمارانه و هنری منتهی شده است و پردیس آستارا به تمرکز بر بُعد عملکردی و فرمیِ سینما و غفلت از ارتباط میان لایه ها و عدم ارضای ذهنی مخاطب از حضور در فضای هنری منجر شده است. مهم ترین مؤلفه های تعامل در میان لایه ها عبارت اند از اهمیت فُرم خلاقانه و بیان ایده های متفاوت، برجسته شدن عناصر معماری، اهمیت نسبت بین انسان و فضای پیرامون و تطبیق حدودی فرم و عملکرد.
بررسی نحوه پوشش اخبار جعلی در حوزه سینما و موسیقی در هشت رسانه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۹)
249 - 270
این پژوهش، بررسی نحوه پوشش اخبار جعلی در حوزه های سینما و موسیقی در هشت رسانه ایران است و با این پرسش اصلی که اخبار جعلی در حوزه سینما و موسیقی به چه میزان در منابع خبری منتخب ایران منتشر شده اند، تکیه نظری خود را، بر نظریه های <دروازه بانی خبر> و <برجسته سازی> قرار داده است. این پژوهش، با استفاده از تحلیل محتوای کمی انجام شده و جامعه آماری آن تمام اخبار منتشرشده در سه ماه آخر (اول دی تا 29 اسفند) سال 1397، در منابع خبری منتخب است. این بررسی در زمینه اخبار، به صورت کل شماری بوده و نمونه گیری انجام نشده، ولی در زمینه منابع خبری، نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند بوده است. منابع خبری، شامل خبرگزاری ها، پایگاه های خبری، روزنامه ها و شبکه های اجتماعی است که از میان هر دسته، دو رسانه انتخاب شد. تارنمای الکسا در سال 1396، پربازدیدترین منابع خبری دارای تارنما را معرفی کرد که بر این اساس از میان خبرگزاری ها، فارس و باشگاه خبرنگاران جوان و از میان پایگاه های خبری، تابناک و عصر ایران انتخاب شدند. از میان روزنامه ها نیز، همشهری و جام جم با توجه به شمارگان (تیراژ) بالا و رویکرد فرهنگی و هنری آن ها و از میان شبکه های اجتماعی (خبری) دو کانال تلگرامی خبرفوری و آخرین خبر، با توجه به تعداد کاربران بالا انتخاب شدند. انتخاب این بازه زمانی نیز از آن رو بود که بیشترین رخدادهای سینمایی و موسیقیایی، به دلیل همزمانی با دهه فجر در فصل زمستان برگزار می شوند. یافته های پژوهش نشان می دهد، پوشش اخبار جعلی در زمینه سینما با میانگین 69 /3 و موسیقی با میانگین 91/ 1 بوده که بدین ترتیب پوشش اخبار جعلی درحوزه سینما بیش از موسیقی بوده است.
نحوه بازنمایی زنان طبقه فرودست در سینمای دهه نود ایران (مطالعه موردی: فیلم سینمایی لاک قرمز)
بازنمایی مسایل و مشکلات جامعه انسانی از مهم ترین رسالت های سینما است. یکی از مهم ترین موضوعاتی که سینماگران کشور در دهه اخیر بدان پرداخته اند، موضوع زنان طبقه فرودست و مشکلات آن ها بوده است. مقاله حاضر با هدف بررسی چگونگی بازنمایی مسایل و مشکلات زنان طبقه فرودست در سینمای کشور، انجام شده است. این پژوهش از نظریه فمینیستی و بازنمایی بهره می برد که بررسی آن ها برای توضیح ارتباط مطالعات حوزه زنان و کارکرد سینما مهم است. در این مقاله، با استفاده از روش نشانه شناسی و الگوی تحلیلی جان فیسک و نمونه گیری هدفمند، به بررسی فیلم لاک قرمز پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در سطح واقعیت فیلم با بررسی رمزگان اجتماعی، به معرفی زنان قشر فرودست جامعه پرداخته است، در سطح بازنمایی با استفاده از رمزگان فنی با استفاده از ابزار تکنولوژیک مشکلات این طبقه سعی در انتقال حس و ایجاد همزاد پنداری مخاطب با شخصیت ها داشته است و در سطح ایدئولوژیک فیلم به مسایلی چون مردسالاری، منع اشتغال زنان، ازدواج اجباری، مسئولیت پذیری و تعهد و ایستادگی در برابر مشکلات که مربوط به زنان این طبقه است، پرداخته است.