مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
فلسفه اخلاق
حوزه های تخصصی:
این مقاله با رویکرد نظری و با هدف تبیین رابطه علم و فلسفه اخلاق تدوین یافته است. پس از بیان ماهیت اخلاق و تعریف علم اخلاق، به بازشناسی حوزه های مختلف مطالعات اخلاقی میپردازد. علاوه بر تبیین دامنه شمول مطالعات فلسفی درباره اخلاق، رابطه میان اخلاق توصیفی، هنجاری و فرا اخلاق مورد بررسی قرار گرفته و سرانجام، الگوهای مختلف درباره نحوه ارتباط و تعامل میان نظریه اخلاقی و اخلاق کاربردی مقایسه و نظریه مختار مطرح می گردد.
فضیلت در نگاه ارسطو و توماس آکوئیناس(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از بنیادیترین مفاهیم فلسفة اخلاق ارسطو، فضیلت است و شناخت این مفهوم، راه را برای شناخت و ارزیابی دستگاه اخلاقی او هموار میسازد. از سوی دیگر، قدیس توماس، بزرگ ترین پیرو ارسطو در قرون وسطا نیز ظاهراً با این مفهوم همچون ارسطو برخورد میکند؛ با این تفاوت که آن را افزون بر معنای پیشین، معنایی متعالی میبخشد. اکنون پرسش اساسی این است که فضیلت در نظام اخلاقی ارسطو چه جایگاهی دارد و آیا معنای فضیلت در دستگاه فکری توماس، دقیقاً همان معنای ارسطویی را دارد یا خیر؟ پس از دانستن اینکه ارسطو تعریفی انسانی، دنیایی و عقلانی از مفاهیم سعادت و خیر و فضیلت ارائه میدهد و توماس، با دشواریهایی میکوشد تا این مفاهیم را با دستگاه فلسفی - مسیحی خود سازگار کند، در این نوشتار خواهیم کوشید تا بدان پرسشها پاسخ دهیم. همچنین در پایان، کلام هر دو فیلسوف را به اختصار نقد و بررسی کرده ایم.
تحلیل مفهوم «وظیفه در نگاه نخست» در اخلاق دیوید راس(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سر ویلیام دیوید راس، فیلسوف وظیفه گرای اخلاقی در نظریة ابتکاری خود، دو مفهوم «وظیفه در نگاه نخست» و «وظیفه در مقام عمل» را برای حل مشکل تعارض وظایف که کانت با آن روبه رو بود، مطرح کرده است. تعارض فقط مربوط به وظایف در نگاه نخست است، ولی در مقام عمل همیشه فقط یک وظیفه متوجه فاعل است. اما راس چون نگران بدفهمی و اشتباه از مفهوم وظیفه در نگاه نخست بوده، سعی کرده است تا تفاسیر و اصطلاحات جایگزینی برای آن بیاید تا مقصود او را تأمین کند. وی پنج تفسیر یا جایگزین برای آن ارائه میکند: وظیفة مشروط، وظیفة جزء نگر، تمایل به وظیفه، تناسب و مسئولیت. در این مقاله به معناشناسی اصطلاح «وظیفه در نگاه نخست» در اخلاق راس میپردازیم.
پایه های اخلاق: سرشت، نیاز، و افعال اختیاری
حوزه های تخصصی:
یکى از مهم ترین مباحث فلسفه اخلاق این است که خاستگاه اخلاق کجاست؟ و به عبارت دیگر، اخلاق برچه امر یا امورى مبتنى است؟ در این باره، نظریه هاى متفاوتى همچون نظریه مبتنى بر قانون طبیعى، نظریه مبتنى بر سرشت انسان، نظریه مبتنى بر نیازها، و نظریه مبتنى بر توافقات میان اشخاص ارائه شده است. برخى از این نظریه ها همچون نظریه مبتنى بر توافقات، داراى اشکالات اساسى بوده، از عهده تبیین تجارب اخلاقى برنمى آیند. برخى همچون نظریه مبتنى بر سرشت انسان با سؤالات جدّى مواجه است. ولى به نظر مى رسد مى توان تقریرى از آنها ارائه داد که از عهده همه دشوارى ها موفق بیرون آید. نظریه مختار در این مقاله داراى مشترکات زیادى با نظریه دوم و سوم بوده و در واقع، از امتیازات هر دو نظریه برخوردار است و در عین حال، سعى مىکند به اشکالات واردشده به آنها پاسخ گوید. این مقاله، علاوه بر تبیین ماهیت «امر اخلاقى» و تفاوت آن با آداب و رسوم، به خاستگاه اخلاق پرداخته و ضمن نقد دیدگاه کسانى که «حبّ ذات» را یگانه انگیزه اصیل انسان مى دانند، سعى مىکند جایگاه میل هاى اصیل انسانى در شکل گیرى اخلاق و فرایند تصمیم گیرى اخلاقى را تبیین کند. در این مقاله، همچنین عوامل دخیل در داورى اخلاقى از یکدیگر بازشناخته و توضیح داده شده است که چگونه مفاهیم اخلاقى از ملاحظه رابطه میان سرشت انسان، افعال و صفات اختیارى و تأثیرات مثبت یا منفى آنها بر وى انتزاع مى شوند.
بررسی و نقد اصالت اراده در فلسفة اخلاق دنس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه «لذت و سعادت» از دیدگاه اپیکور و صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه آموزه های اخلاقی شاهنامه فردوسی و مهابهاراتا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی و مهابهاراتای هندی اگر چه در نگاه نخست منظومه هایی حماسی به شمار می روند، برخلاف انتظار، گنجینه هایی بی همتا و آکنده از آموزه های اخلاقی و شایست و ناشایستها هستند و همچون آینه ای صاف و درخشان، واقعیات، اوضاع و احوال و فرهنگ زمانه ی خویش را بازتاب می دهند. امور اخلاقی و گزاره های مطرح شده در این دو اثر، طیف گسترده ای را در بر می گیرد که هم شامل اخلاقیات کلی و عمومی که در مورد تک تک افراد بشر در هر زمان و هر مکان و هر شرایطی صدق می کند و هم شامل اخلاقیات طبقات و اصناف گوناگون اجتماع می شود. در این گفتار برآنیم تا با بررسی گزاره ها و آموزه های اخلاقی این دو اثر و ارزیابی آنها با دیدگاه های رایج در علم و فلسفه ی اخلاق، به پاسخی درخور درباره ی مفهوم اخلاق از نگاه این منظومه های بزرگ و گران سنگ دست یابیم و دریابیم که اخلاق مطرح شده در آنها - از حیث مفهوم و معنا - با کدام یک از اقسام اخلاق شباهت و قرابت بیشتری دارد.
بازسازی قضایای اخلاقی در حکمت متعالیه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های حکمت متعالیه ملاصدرا اعتماد بر منطق عقل و استفاده از دستاوردهای شهودی عقلانی متکلمان و عارفان است، به همین سبب سلسله مباحث عمیقی در قضایای اخلاقی و فلسفه ی اخلاق از جانب متکلمان اسلامی پیرامون قضایای منطقی در گرفته است که اصلی ترین آنها در ارتباط با حسن و قبح عقلی یا شرعی است. شخصیت های اندیشمندی نظیر خواجه نصیرالدین طوسی، ملاعلی قوشجی، عبدالرزاق لاهیجی و علامه حلی و ده ها متفکّر دیگر در جریان بوده اند که در ارتباط با این قضیه داد سخن داده اند. همچنین ملاصدرا در حکمت متعالیه بزرگ ترین نظریه پرداز حکیم قرن یازدهم سعی کرده است آن دسته از قضایای منطقی را که به نظر برخی متفکران پیشین موجب ابهام و تناقض در آنهاست حل نماید. او با بیان فرق میان حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی به این ابهامات خاتمه داد و توانست حوزه ی بحث های چندی و چگونگی و چسانی را که از مقوله ی «استی ها» است از حوزه ی شناخت فلسفه که از مقوله ی «هستی ها» است بیرون نماید. ما در این مقاله ضمن بیان نظرات منطقی متکلمان در بحث های قضایای اخلاقی، به تبیین نظر ملاصدرا پرداخته و بر این باوریم که صدر المتألهین با اشکال حمل قضایا به دو صورت ذاتی و شایع صناعی به بازسازی قضایای اخلاقی در حوزه ی فلسفه ی اخلاق پرداخته است.
بررسی مطلق گرایی اخلاقی قاضی عبدالجبار معتزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطلق گرایی اخلاقی در برابر نسبیت گرایی اخلاقی، دیدگاهی در فلسفه اخلاق است که بر واقع گرایی و عینیت گرایی ابتنا دارد. متفکران مسلمان عمدتاً به این دیدگاه باور داشته اند. این مقاله درصدد نشان دادن این است که قاضی عبدالجبار معتزلی، در زمینه اخلاق مطلق گرا بوده و هیچ یک از انحای مختلف نسبیت گرایی را نپذیرفته و تنها معتقد به گونه ای ضعیف شده از نسبیت گرایی فرهنگی بوده است. همچنین راهکار وی برای حل تعارض قوانین مطلق اخلاقی بررسی شده است.
تأثیر رویکرد منفعت گرایی اخلاقی بر دانش مدیریت و سازمان
حوزه های تخصصی:
فلسفه اخلاق شامل دو بخش اخلاق هنجاری و فرااخلاق است. نظریات اخلاق هنجاری نیز به دو دسته غایت گرا و وظیفه گرا تقسیم می شوند. منفعت گرایی یکی از ریشه دارترین نظریات غایت گرایانه است که از سوی بنتام و میل در قرن نوزدهم توسعه یافت. مطابق این رویکرد، فعل اخلاقی، فعلی است که حداکثر خیر را برای اکثریت افراد مرتبط با آن فعل، ایجاد کند. در این مقاله پس از تقریر دیدگاه های بنتام و میل، معیار منفعت و چگونگی محاسبه آن مطرح شده و عمده نقدهای مطرح شده بر این رویکرد، عنوان می شوند. این رویکرد در دو بخش فلسفه مدیریت و تئوری های مدیریت، بر دانش سازمان و مدیریت تأثیر داشته است. از دیدگاه فلسفی، سازمان هایی که با هدف حداکثر نمودن ارزش سهامداران خود در فضای رقابتی به کسب و کار مشغول هستند __ برخلاف سازمان های دولتی __ نمی توانند منفعت گرا باشند. در بخش تئوری های مدیریت نیز تصمیم گیری، به عنوان جزء اصلی مدیریت، می تواند با ویژگی های منفعت گرایی خود را تطبیق دهد و رهبری، به عنوان فرایند اثرگذاری غیر رسمی بر افراد، با اتخاذ رویکرد مشارکتی می تواند از نظر اخلاقی، منفعت گرا محسوب شود.
از اخلاق عامیانه تا فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توده افراد در قضاوت های اخلاقی خود از ساز و کاری پیروی می کنند که تا حد زیادی با قواعدی که فیلسوفان اخلاق بیان می کنند متفاوت است، چیزی که ما آن را اخلاق عامیانه می نامیم. توده افراد هنگام قضاوت اخلاقی، بیش از همه به مقدورات اخلاقی انسان توجه دارند و از هیچ کس انتظار اخلاقی زیستن کامل را ندارند. توده افراد پیشاپیش مفروض می دارند که اخلاقی زیستن کامل مطلوبی است فراتر از مقدورات اخلاقی آدمی. این فرض ناگفته و نانوشته بنیاد کنش های اخلاقی توده افراد را تشکیل می دهد. در مقابل، به نظر می رسد نظام های اخلاقی برآمده از اندیشه فلاسفه اخلاق به طور پیشینی شکل گرفته اند و با درنظر داشتن یک انسان اخلاقی آرمانی، از انسان ها انتظار دارند که به چنان جایگاهی دست یابند. این پیش فرض به ارائه نظریه هایی در قلمرو فرااخلاق و اخلاق هنجاری منجر می شود که با تعیین معیارهای بسیار سخت گیرانه که با زیست عملی کمتر کسی مطابقت دارد، انسان ها را از زیستن در مطابقت کامل با چنان معیارهایی ناامید می سازند. به نظر می رسد که ضروری است فیلسوفان اخلاق مسیر خود را یکسره تغییر دهند و نظرورزی خود را در درجه نخست با عطف نظر به مقدورات اخلاقی انسان ها آغاز نمایند. در این مقاله نشان داده شده است که نظرورزی سهل-گیرانه در قلمرو اخلاق سطح اخلاقی بودن کل جامعه را بیشتر افزایش می دهد تا نظرورزی های سخت گیرانه. بنیاد این تغییر رویکرد به اخلاق بر پیوندی استوار است که ضرورتاً میان روانشناسی اخلاق و فلسفه اخلاق وجود دارد، پیوندی که با پیشرفت علوم، بیشتر مورد توجه و التفات فلاسفه اخلاق قرار می گیرد. البته این ایده ای است خام و اولیه که طبیعتاً با ایرادات و خلاءهایی مواجه است.
تحلیل «فضایل مبتنی بر جهل» از منظر جولیا درایور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جولیا درایور با نگرشی نوین در باب فضیلت سعی می کند علی رغم قبول چارچوب های کلی، نقش اصیل معرفت در اخلاق ارسطویی را کمرنگ کند و دست کم برخی از فضایل شاخص را مبتنی بر جهل و بی خبری تعریف و توجیه نماید. فضایل مورد نظر وی عبارتند از تواضع، اعتماد، گذشت، شجاعت ارتجالی و احسان بی حساب. لازمه پذیرش فضایل مبتنی بر جهل، قبول دیدگاهی فرااخلاقی است که قصد و نیت خیر را برای تحقق فضیلت ضروری نداند؛ اما برای محدود ساختن دامنه بحث در این پژوهش، بی آنکه این پیش فرض مورد نقد واقع شود، تنها به تحلیل و واکاوی فضایل مبتنی بر جهل بسنده شده است.
علوم انسانی اسلامی به مثابه کاشف عقلانیت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با تفکیک «عقلانیت عملی» از «عقلانیت علمی و شناختی» نشان داده می شود که عقلانیت شناختی، مربوط به فاعل شناخت و عالم علوم انسانی است که اعتبار خود را از اعتبار عقلانیت پارادایم های فلسفهٔ علم می گیرد. اما عقلانیت عمل که به «موضوع شناخت» علوم انسانی مربوط است، اعتبار خود را وامدار فلسفه و نظام اخلاقی است. به علاوه وظیفهٔ عقلانیت شناختی در قلمرو علوم انسانی، فهم روشمند رفتارها و کنش های آدمی است و از آن جهت که انسان ها رفتاری را به عمل می آورند که اخلاقاً درست می دانند، فرضیات در علوم انسانی که روایتی اولیه دربارهٔ شناخت کنش ها و رفتارهای آدمی است دارای ماهیت اخلاقی است؛ چون نشانگر نظام عقلانیت در عمل انسان ها است. اما اثبات فرضیات، با روش های واقع نمایی علمی، امکان پذیر است. علوم متعارف انسانی عموماً حاوی نظریاتی است که در صدد شناساندن دستگاه عقلانیت در عمل مردمان جوامع غربی است. بر فرض تأیید چنین دستگاهی، درمی یابیم که آن ها به فلسفهٔ اخلاق زندگی خود پایبندند. در این مقاله نشان داده می شود که عقلانیت اسلامی عمل، یک «عقلانیت فازی» است که می تواند رفتار همهٔ انسان ها را توضیح دهد. بنابراین، علوم انسانی اسلامی، جهانی تر از علوم متعارف انسانی است. یادآور می شود که اسلام در این مقاله، برای عقلانیت و علوم انسانی، قیدی شناختی و نه قیدی جامعه شناختی و فرهنگی است.
مقایسه تطبیقی نظریه «ناظر آرمانی» در فرااخلاق و نظریه «امر الهی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو نظریه «ناظر آرمانی» و «امر الهی» نظریه هایی بر ساخت گرا و اراده گرا هستند. بر طبق نظریه ناظر آرمانی، حقایق اخلاقی براساس نگرش های ناظران آرمانیِ فرضی، تعریف و معنا می شود. بر این اساس، شالوده این نظریه ها بر نفی حقایق اخلاقی مستقل شکل خواهد گرفت. بنابراین وجود حقایق اخلاقیِ مستقل و بدیهی که بتواند مکشوف عقل آدمی قرار گیرد، انکار می شود و حقیقت اخلاقی، ساخته و پرداخته پسند / ناپسند ناظرانی آرمانی شمرده می شود. به همین دلیل، خودِ این ناظران خالی از فضایل اخلاقی مستقل اند و در داوری های اخلاقی خود ملزم به رعایت هیچ اصل و ارزش اخلاقی نخواهند بود. نظریه امر الهی نیز دارای تقریرهای متعددی است و نظریه ناظر آرمانی با مبانی فرا اخلاقی خود، به برخی از گونه های نظریه امر الهی شباهتی تام دارد. در این میان، یکسانی ماهیت نظریه های ناظر آرمانی و امر الهی اشاعره بسیار چشمگیر است. گویا نظریه ناظر آرمانی همان نظریه اشاعره است که به صورت لابشرط نسبت به وجود و عدم ناظرانِ ایدئال در لباسی غیردینی نمودار شده است. این مقاله با طرح و مقایسه این دو نظریه، درپی بازتاب ماهیت یکسان آن دو است.
فلسفه اخلاق در علم مدیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی دارد با معرفی معنا و مفهوم اخلاق و علم مدیریت و ایجاد آشنایی اولیه، و بیان نقش علم مدیریت در تصمیم گیری و لزوم رعایت اصول اخلاقی در آن، روشهای تجزیه و تحلیل مسائل اخلاقی مطرح در تصمیم گیریها و اصول حاکم بر ارزشهای اجتماعی معرفی شود. در نهایت، چیستی و فلسفه اخلاق در علم مدیریت بیان می شود. این تحقیق از نوع کابردی، و با روش توصیفی انجام گرفته و اطلاعات به روش کتابخانه ای و با تحلیل و بررسی متون مربوط جمع آوری شده است. نتایج این تحقیق بر لزوم به کارگیری ارزشهای اخلاقی در علم مدیریت برای داشتن مدیریت بهتر و گرفتن تصمیمات واقع بینانه و مبتنی بر ارزشهای حاکم بر جامعه تأکید می کند؛ بنابراین، چندین روش برای وارد کردن اخلاق در مدیریت به طراحان الگو های تصمیم گیری پیشنهاد می شود.
تحلیل و بررسی پیش فرض های ارزش شناختی عدالت سازمانی
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، شناسایی، تحلیل و بررسی مبانی ارزش شناختی عدالت سازمانی از منظر فلسفه اخلاق اسلامی است. از چالش های کلان و اساسی در حوزه ارزش شناسی، اختلاف نظر واقع گرایان و غیرواقع گرایان درباره ارزش هاست و نوشتار حاضر در گام نخست درصدد شناسایی مبانی ارزش شناختی نظریه های عدالت سازمانی و سپس پاسخ به این پرسش است که: نظریه های عدالت سازمانی با توجه به مبانی ارزش شناختی خود، واقع گرا هستند یا غیرواقع گرا؟ و در گام بعدی به تحلیل و بررسی این مبانی از منظر معارف اسلامی می پردازد.
یافته های این پژوهش که با روش تحلیل مضمون انجام شده اند، حکایت از آن دارند که نظریه های عدالت سازمانی موجود، ماهیتی ذهنی و غیرواقع گرا دارند و از مهم ترین لوازم چنین رویکردی نسبی گرایی، کثرت گرایی، صدق و کذب ناپذیری و عدم تبیین عقلانی ماهیت عدالت سازمانی است.
نقش انسان شناسی در فلسفه اخلاق کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به تحقیق درباره فلسفه اخلاق کانت مشغول اند کانت را به دلیل مباحث موجود در بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق و نقد عقل عملی، به عنوان فیلسوفی می شناسند که مخالف این دیدگاه است که «انسان شناسی و مطالعه تجربی ماهیت انسان نقش مهمی در اخلاق دارد.» به این دلیل، آن ها فلسفه اخلاق کانت را به سبب عدم توجه به امور تجربی، صوری یا محض تلقی کرده، به انتقاد از آن می پردازند؛ ولی آیا می توان به جد ادعا کرد که کانت در مباحث اخلاقی خود هیچ نقشی برای تجربه قائل نشده است؟ نگاهی دقیق بر کل آثار کانت نشان می دهد که فلسفه اخلاق کانت کاملاً محض نیست؛ چرا که او در برخی از آثار خود، از جمله متافیزیک اخلاق، انسان شناسی از منظر پراگماتیکی و درس گفتارهای درباره اخلاق، از ضرورت وجود پایه های تجربی در اخلاق سخن گفته، از آن به عنوان انسان شناسی اخلاقی یاد می کند. بنابراین انسان شناسی اخلاقی کانت با نشان دادن راهکارها و موانع تجربی رسیدن انسان به سطح اخلاقی به انسان ها کمک می کند تا با شناخت آن ها به هدف نهایی خود، یعنی آزادی و شخصیت نیک، دست یابند. در این مقاله تلاش شده است ضمن معرفی این بخش مبهم اخلاق کانت، نشان داده شود که فلسفه اخلاق کانت نه تنها صوری نیست؛ بلکه از پایه های تجربی نیز برخوردار است.
نسبت تجربه دینی با تجربه اخلاقی از دیدگاه شهید مطهری
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
مسألهٔ نسبت تجربهٔ دینی با تجربهٔ اخلاقی (وحدت، اتحاد، تمایز، تباین، تعاند یا...) در عین حال که با مسألهٔ نسبت میان دین و اخلاق مرتبط است، با آن یکی نیست. از این رو، می توان اخلاق را مستقل از دین دانست و در عین حال تجربهٔ دینی و تجربهٔ اخلاقی را واحد یا متحد به شمار آورد. در این مقاله تلاش شده با تحلیل و بررسی دیدگاه های شهید مطهری دربارهٔ موضوعاتی از قبیل دین، ایمان، پرستش، ارزش اخلاقی و به ویژه نظریهٔ اخلاقی برگزیدهٔ ایشان (اخلاق به مثابه پرستش) پاسخ ایشان به پرسش یادشده به دست آید و نشان داده شود که از نظر ایشان «هر تجربهٔ اخلاقی نابی همواره تجربه ای دینی است و با آن اتحاد دارد، و نه تنها منفک از آن نیست بلکه متمایز از آن نیز نمی باشد».
شهودگرایی و استدلال گرایی در فلسفه اخلاق و تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث جدی در نظریه های تربیت اخلاقی، مبنای فلسفی آنها درباره «شناخت اخلاقی» است که هریک براساس فلسفه اخلاق خاص خود، «مفاهیم و گزاره های اخلاقی» را تفسیر می کند و ماهیت شناخت اخلاقی انسان را نیز با ماهیت فلسفی این مفاهیم و گزاره ها مرتبط می داند. مقاله حاضر با مرور آرای دیوید راس و لارنس کلبرگ، نگاهی تطبیقی بین مبانی فلسفه اخلاق دو رویکرد شهودگرایی و استدلال گرایی و دلالت آن در تربیت اخلاقی دارد. شهودگرا معتقد است احکام اخلاقی، مستقل از یکدیگر اعتبار دارند و درک شهودی برای موجه بودن آنها کفایت می کند. استدلال گرا نیز احکام اخلاقی را وقتی معتبر می داند که استنتاج آنها از یکدیگر و ارتباطشان، مستدلّ ارائه شود. همچنین در تبیین شناخت اخلاقی انسان، شهودگرا معتقد است مفاهیم اخلاقی ماهیت شهودی دارند و گزاره های اخلاقی مستقل از یکدیگر نیز معتبر هستند و در نتیجه انسان با شهود خود، احکام اخلاقی را درک می کند، نه با قدرت تفکر و استدلال؛ اما استدلال گرا اعتبار احکام اخلاقی را به مستدل بودن ارتباط یک حکم با اصول عام اخلاقی می داند و درنتیجه تفکر استدلالی، ابزار شناخت اخلاقی است، نه شهود. با تطبیق شهودگرایی و استدلال گرایی، می توان به «شهودگرایی انتقادی» رسید که براساس آن، در هر موقعیت اخلاقی، ابتدا به صورت شهودی به قضاوتی می رسیم که باید اطلاعات و عواطف خود را نسبت به آن موقعیت سنجید. با پذیرش این مبنای فلسفی، باید از دو اصل در تربیت اخلاقی تبعیت کرد: ۱. متربی با شنیدن، دیدن و تجربه کردن تجربه های اخلاقی متذکر شود؛ ۲. متربی باید تفکر انتقادی نسبت به قضاوت های اخلاقی را یاد بگیرد.
نظریه بازی ها به مثابه ابزاری برای فلسفه اخلاق؛ تبیینی تاریخی و تحلیلی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه اخلاق، پژوهشی درباره درستی، نادرستی، روایی یا ناروایی اعمال یا تحقیق درباره استدلال های ورای باورهای اخلاقی ماست. یکی از عرصه های مهم فراخوانی باورهای اخلاقی یا درک عمل درست یا نادرست، حوزه رفتارهای تعاملی و متقابل انسان هاست؛ ازاین رو منطقی به نظر می آید که نظریه بازی ها، به عنوان مطالعه فرایند و برایند تعامل های افراد، ظرفیت برخی کاوش های فلسفی و اخلاقی را داشته باشد. مقاله پیش رو در پی آن است که نخست اثرگذاری برخی ایده ها و مدل های نظریه بازی ها بر برخی ایده ها و نظریهها در حوزه فلسفه اخلاق و عدالت پژوهی را بررسی کرده؛ سپس استواری اعتبار و کارامدی چنین اثرهایی را تحلیل انتقادی کند. شیوه پژوهش در قسمت نخست مبتنی بر مطالعه های تاریخی از 1940م تاکنون است. ارزیابی انتقادی ارائه شده نیز به شکل تحلیل نظری است. یافته های پژوهش بیان گر آن است که برخی نوآوری های صورت گرفته در نظریه بازی ها بر برخی ایده ها و نظریه ها در حوزه فلسفه اخلاق و عدالت پژوهی اثرگذار بوده است. ارزیابی انتقادی چارچوب تحلیلی ایده ها و نظریه های مبتنی بر رهیافت نظریه بازی ها، نشان دهنده کاستی ها و دشواری هایی در راه بهره گیری از نظریه بازی ها به عنوان ابزاری برای فلسفه اخلاق است.