مقالات
حوزه های تخصصی:
پیدایی تجربه های (شبه) عرفانی در پی مصرف داروهای روان نما (توهم زا) یکی از مستندات مهم کسانی است که اعتبار معرفتی (حجیت) تجربه های عرفانی (مکاشفات عرفانی) را نفی کرده و با تمسک به آن مدعی شده اند که تجربه های عرفانی همواره ممکن است برخاسته از حالات نابهنجار فیزیولوژیک صاحبان این گونه تجربه ها باشد و از این رو، این تجربه ها اعتباری ندارند و نمی توان واقع نمایی آن ها را تضمین کرد.
در این مقاله با بررسی ابعاد گوناگون مسأله نشان داده ایم که استدلال فوق، ناتمام است؛ چرا که اولاً مبتنی بر مسانخت تجربه های حاصل برای مصرف کنندگان مواد روان نما با تجربه های حاصل برای عارفان است و این امری است که شواهد ادعایی، قادر به اثبات آن نیست؛ ثانیاً این مسانخت، در صورت اثبات، تنها میان آن ها و تجربه های عرفانی آفاقی است؛ ثالثاً تسری عدم اعتبار تجربه های شبه عرفانی حاصل از مصرف این مواد، به تجربه های عرفانی آفاقی، فاقد دلیل قابل قبول است؛ رابعاً دلیل قابل قبولی بر توهم بودن تجربه های شبه عرفانی ارائه نشده است. نقد اصل بی تفاوتی علّی استیس و توجه حکیمان مسلمان به امکان و وقوع ارتباط ادراکی با ساحت های باطنی هستی، از دیگر مباحثی است که این مقاله بدان پرداخته است.
علوم انسانی اسلامی به مثابه کاشف عقلانیت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با تفکیک «عقلانیت عملی» از «عقلانیت علمی و شناختی» نشان داده می شود که عقلانیت شناختی، مربوط به فاعل شناخت و عالم علوم انسانی است که اعتبار خود را از اعتبار عقلانیت پارادایم های فلسفهٔ علم می گیرد. اما عقلانیت عمل که به «موضوع شناخت» علوم انسانی مربوط است، اعتبار خود را وامدار فلسفه و نظام اخلاقی است. به علاوه وظیفهٔ عقلانیت شناختی در قلمرو علوم انسانی، فهم روشمند رفتارها و کنش های آدمی است و از آن جهت که انسان ها رفتاری را به عمل می آورند که اخلاقاً درست می دانند، فرضیات در علوم انسانی که روایتی اولیه دربارهٔ شناخت کنش ها و رفتارهای آدمی است دارای ماهیت اخلاقی است؛ چون نشانگر نظام عقلانیت در عمل انسان ها است. اما اثبات فرضیات، با روش های واقع نمایی علمی، امکان پذیر است. علوم متعارف انسانی عموماً حاوی نظریاتی است که در صدد شناساندن دستگاه عقلانیت در عمل مردمان جوامع غربی است. بر فرض تأیید چنین دستگاهی، درمی یابیم که آن ها به فلسفهٔ اخلاق زندگی خود پایبندند. در این مقاله نشان داده می شود که عقلانیت اسلامی عمل، یک «عقلانیت فازی» است که می تواند رفتار همهٔ انسان ها را توضیح دهد. بنابراین، علوم انسانی اسلامی، جهانی تر از علوم متعارف انسانی است. یادآور می شود که اسلام در این مقاله، برای عقلانیت و علوم انسانی، قیدی شناختی و نه قیدی جامعه شناختی و فرهنگی است.
شریعت و سیاست در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پاسخ به مسألهٔ «رابطهٔ شریعت و سیاست در حکمت متعالیه» با بحث در این زمینه به تبیین تمایزهای چهارگانهٔ (تفاوت در مبدأ و خاستگاه، تفاوت در غایت، تفاوت در فعل، تفاوت در انفعال) این دو مقوله از نظر ملاصدرا می پردازد. توجه به تحلیل بحث از منظر رابطهٔ نفس و بدن از نوآوری های این بحث است که رابطهٔ شریعت و سیاست همان گونه که خود ملاصدرا تصریح می کند، در رابطهٔ نفس و بدن تحلیل شده است. همچنین در ادامه، این بحث از منظر نظریهٔ حرکت جوهری نیز مورد توجه قرار گرفته است. آنچه در مباحث ملاصدرا برجستگی دارد، این است که وی پایان سیاست را آغاز شریعت می داند. از همین منظر می توان گفت که قدرت گیری شریعت، با زمینه سازی سیاست و در زمینهٔ سیاست صورت می گیرد. تأکیدات بر این موضوع با توجه به بحث رابطهٔ «نفس و بدن» و «شریعت و سیاست» به طور مبسوط آمده است.
اسلام و اخلاق زیست محیطی با تأکید بر آرای آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین چالش و معضلی که بحث اخلاق در محیط زیست را دامن زده، پدید آمدن مخاطره یا بحران زیست محیطی است که بر اثر توسعهٔ زندگی مادی انسان پدید آمده است. دغدغه مندان و پژوهشگران این عرصه مباحثاتی را در جهت چگونگی برطرف سازی این مخاطره یا نحوهٔ مدیریت آن به راه انداخته اند که مهم ترین آن ها به نحوهٔ بازنگری مسائل اخلاقی در محیط زیست، شناخت رابطهٔ اخلاقی صحیح انسان با سایر موجودات طبیعی، ریشه یابی معضلات و مشکلات زیست محیطی، و نقد اخلاق سنتی مردانهٔ غربی در مواجهه با محیط زیست بازمی گردد. در این مقاله ضمن گزارش روشن این مباحثات، سعی شده خطوط کلی منظر اسلامی در آن ها با نظر به آثار حضرت استاد آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) ترسیم شود.
اخلاق، محیط زیست، اخلاق زیست محیطی، اسلام، استقلال طبیعت، اکوسیستم، اکوفمنیسم.
ارزش ذاتی طبیعت در نگاه صدرالمتألهین شیرازی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث «اخلاق محیط زیست»، از مباحثی است که در دوران ما توجه بسیاری از فیلسوفان را به خود جلب کرده است که در آن از شناخت طبیعت از سوی انسان و رابطه انسان با محیط زیست و احساس مسؤولیت نسبت به آن، سخن به میان می آید. در این مقاله به این سؤال پاسخ داده می شود که آیا طبیعت دارای ارزش ذاتی است یا ارزش آن غیری است؛ یعنی طبیعت از این جهت ارزش دارد که در خدمت مصالح و منافع انسان است و همچنین آیا طبیعت دارای ارزش واقعی مستقل از ذهن انسان است یا انسان است که برای آن ارزش قائل است و صرف نظر از ارزش گذاری انسان، فاقد ارزش است؟
صدرالمتألهین بر اساس مبانی فلسفی خود، به لحاظ این که جهان را مخلوق خدایی می داند که از اسمای حسنا و صفات علیا برخوردار است، به ویژه با عنایت به حکمت و عدالت الاهی، نظام هستی را نظام احسن می خواند و این نظام احسن صرف نظر از آنکه در خدمت انسان باشد، دارای ارزش ذاتی است. افزون بر آن، چون سراسر عالم مظاهر صفات و اسمای خدای متعال است، سزاوار است که آدمی به تمامی موجودات به عنوان مظاهر و تجلیات اسمای حسنای خدا محبت کند. زیرا جملگی آنها پرتوی از آثار قدرت حق و از انوار وجود مطلق او است و مقتضای محبت به آنها حاکی از ارزش ذاتی آنها است.
هستی شناسی اجتماعی در تفکر علامه شهید مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، ارائهٔ یک تحلیل ساختاریافته و منظومه وار از نظریات پراکندهٔ استاد مطهری دربارهٔ «هستی شناسی اجتماعی» است. هستی شناسی اجتماعی (بحث فلسفی در قلمرو مبادی و مبانی هستی شناختی علم اجتماعی)، یکی از موضوعات عمدهٔ فلسفهٔ علم اجتماعی است. به این ترتیب، پرسش اصلی مقالهٔ پیش رو این است که آیت الله مطهری چه پاسخ هایی به مسائل هستی شناختی «فلسفهٔ علم اجتماعی» داده است؟ از میان مباحث مربوط به بحث هستی شناسی اجتماعی، چهار مقولهٔ بنیادی مطالعه شده است: «انسان شناسی اجتماعی»؛ «هویت پژوهی فلسفی جامعه»؛ و «علیّت در جهان اجتماعی» و «مضمون دگرگونی های اجتماعی». در بخش انسان شناسی اجتماعی مشخص شده باورمندی به گونه ای خاص از معانی ذهنی در کنشگران اجتماعی و هویت مندی پیشااجتماعی، تأثیر عمیقی بر تبیین اجتماعی می نهد. در بخش دوم مقاله، ثابت شده که علامه مطهری برای جامعه، «وجود حقیقی» قائل است؛ اما در عین حال، فرد را مستحیل در جامعه نمی انگارد و برای فرد، «استقلال نسبی» از ساختارهای اجتماعی را می پذیرد. در بخش «علیّت در جهان اجتماعی» گفته می شود که از نظر آیت الله، در جهان اجتماعی، رابطهٔ علیت وجود دارد، اما علل، محدود به علل مادّی نیست؛ بلکه «علل معنوی و غیرمادّی» نیز در تحولات اجتماعی، مدخلیت دارند. در بخش پایانی نیز آمده است که آیت الله شهید، برای پاره ای از «دگرگونی های اجتماعی»، هویتی از نوع نزاع حق و باطل قائل شده است.
مبانی تشکیل جامعه از منظر علامه طباطبایی و دلالت های آن در تربیت اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی کیفیت تشکیل جامعه از منظر علامه طباطبایی و استخراج اصول و روش های تربیت اجتماعی بر پایهٔ آن است. نخست سه مبنای اساسی مورد توجه قرار گرفت که عبارتند از «غریزهٔ استخدام به عنوان مبنای تشکیل اجتماع»، «اجتناب ناپذیری اختلاف در جامعه» و «اهمیت خانواده به عنوان اولین گام در پیدایش جامعه». بر اساس این مبانی، اصول و روش های تربیت اجتماعی باید به گونه ای تدوین شده باشد که غریزهٔ استخدام را در جهت خدمت به فرد و جامعه به کار گیرد، به رفع اختلافات کمک کند و در حفظ و تقویت روابط خانوادگی توفیق یابد. با بررسی آرای علامه طباطبایی در این زمینه می توان به قابلیت آن برای تدوین چنین اصول و روش هایی پی برد. از این رو مقالهٔ حاضر با استفاده از روش اسنادی – تحلیلی و بر اساس مبانی تشکیل جامعه از منظر علامه، به استنتاج اصول و روش های تربیت اجتماعی پرداخته است. نتایج به دست آمده، بیان گر شدت تأثیرگذاری تربیت اجتماعی، در بهبود روابط اجتماعی و رفع مشکلات جامعه می باشد.