مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
سرشت انسان
منبع:
قبسات ۱۳۸۴ شماره ۳۶
حوزههای تخصصی:
ایـن مقاله، متکفل تبیین و اثبات فطرت خداشناسی و پاسخ به شبهات است. در ابتدای مقاله، بعد از تعریف لغوی و اصطلاحی فطرت اشاره می شود که دین پژوهان مسأله فطرت را از سه نگاه یعنی فطرت و سرشت انسان، فطرت و دین، و فطرت و خداشناسی مورد توجه قرار دادهاند. در این نوشتار، به شش دیدگاه از خداشناسی فطری اشاره می شود که عبارتند از: 1.معنای افلاطونی؛2. استعداد؛3. فطری منطقی؛4. علم حصولی یا استدلال ساده؛ 5. معرفت شهودی عوالم پیشین؛ 6. علم حضوری.
نویسنده در ارزیابی خود از این دیدگاهها به قابل جمع بودن بعضی از آنها اشاره میکند؛ آنگاه در اثبات فطری خداشناسی بهتبیین پنج دلیل پرداخته،دروسع مجال به نقل و نقد شبهات می پردازد.
پایه های اخلاق: سرشت، نیاز، و افعال اختیاری
حوزههای تخصصی:
یکى از مهم ترین مباحث فلسفه اخلاق این است که خاستگاه اخلاق کجاست؟ و به عبارت دیگر، اخلاق برچه امر یا امورى مبتنى است؟ در این باره، نظریه هاى متفاوتى همچون نظریه مبتنى بر قانون طبیعى، نظریه مبتنى بر سرشت انسان، نظریه مبتنى بر نیازها، و نظریه مبتنى بر توافقات میان اشخاص ارائه شده است. برخى از این نظریه ها همچون نظریه مبتنى بر توافقات، داراى اشکالات اساسى بوده، از عهده تبیین تجارب اخلاقى برنمى آیند. برخى همچون نظریه مبتنى بر سرشت انسان با سؤالات جدّى مواجه است. ولى به نظر مى رسد مى توان تقریرى از آنها ارائه داد که از عهده همه دشوارى ها موفق بیرون آید. نظریه مختار در این مقاله داراى مشترکات زیادى با نظریه دوم و سوم بوده و در واقع، از امتیازات هر دو نظریه برخوردار است و در عین حال، سعى مىکند به اشکالات واردشده به آنها پاسخ گوید. این مقاله، علاوه بر تبیین ماهیت «امر اخلاقى» و تفاوت آن با آداب و رسوم، به خاستگاه اخلاق پرداخته و ضمن نقد دیدگاه کسانى که «حبّ ذات» را یگانه انگیزه اصیل انسان مى دانند، سعى مىکند جایگاه میل هاى اصیل انسانى در شکل گیرى اخلاق و فرایند تصمیم گیرى اخلاقى را تبیین کند. در این مقاله، همچنین عوامل دخیل در داورى اخلاقى از یکدیگر بازشناخته و توضیح داده شده است که چگونه مفاهیم اخلاقى از ملاحظه رابطه میان سرشت انسان، افعال و صفات اختیارى و تأثیرات مثبت یا منفى آنها بر وى انتزاع مى شوند.
نظریه « دو فطرتی امام خمینی(ره) و پیامدهای سیاسی آن
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد تا ضمن کالبد شکافی «نظریه دو فطرتی» انسان (فطرت مخموره و فطرت محجوبه)، پیامدهای سیاسی آن را از منظر امام خمینی رمز گشایی کند. مدعا آن است که انسان از منظر امام «مستخدم بالطبع و مستهدء بالفطره» است و لازمه گریز ناپذیر آن، اندیشه سیاسی دو ساحتی است. به تعبیر دیگر، تفسیر دو ساحتی (دو فطرتی) فوق از انسان، بر روی نظریه حکومتی امام، کارویژه نظام سیاسی و جامعه مدنی مطلوب اسلامی، تأثیر مبنایی و مهمی دارد که این نوشتار آن را مورد کاوش قرار داده است.
پیش فرض این مقاله آن است که هست های انسان شناسانه بر باید ها و نبایدهای دانش سیاسی تأثیر جدی دارند. بدین لحاظ پرسش اصلی این است که: مبنای انسان شناسی اندیشه سیاسی امام خمینی چیست؟ تفسیر وی از انسان چه تأثیری بر تلقی « دو ساحتی امر سیاسی» داشته است؟ این نوشتار تلاش می کند تا با روش تحلیل محتوا، آرای انسان شناسی امام را بازخوانی نموده و لوازم منطقی آن را در مورد مباحث اجتماعی و سیاسی نشان دهد.
در حاشیه پرسش اصلی مذکور، پرسش های فرعی ذیل نیز قابل طرح اند که سعی می شود به آنها نیز پاسخ داده شود. پرسش هایی از قبیل اینکه آیا انسان آزاد است یا تحت جبر ساختارهای اجتماعی، تاریخی و اقتصادی می باشد؟ آیا انسان «مستخدم بالطبع» است یا «مسترشد بالفطره» است؟ آیا انسان «مدنی بالفطرت» است یا هدایت خواه از مجرای انسان کامل (مستهدء بالفطره) است؟ یا اساساً سرشت انسان لا اقتضاست و هیچ اصول موضوعه و پیشینه ای در سرشت او نهاده نشده و همه چیز با تربیت پسینی و در درون جامعه و سیاست ساخته می شود؟ بی تردید پاسخ به پرسش های مذکور و دیگر پرسش های انسان شناسانه سیاسی، به طور نظری و بنیادی، سمت و سوی اندیشه سیاسی را در زندگی سیاسی اجتماعی امام خمینی تبیین می کند.
نقد و بررسی دیدگاه مفسران در توصیف انسان به هلوع در آیة 19 سوره معارج(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
خداوند در آیاتی، از آفرینش انسان در بهترین شکل سخن گفته؛ اما در برخی آیات، همچون آیة 19 سورة معارج، گویا از نوعی کاستی در آفرینش وی از جمله صفت «هلوع» به معنای «حریص» خبر داده است. سرّ نسبت دادن این تعبیر به انسان چیست؟ آیا این ویژگی در سرشت انسان جای گرفته است؟ اگر چنین است، چگونه با آفرینش انسان در «احسن تقویم» و هدف آفرینش انسان (رسیدن به کمال قرب الهی) سازگار است؟ این مقاله به نقد و بررسی دیدگاه مفسران دربارة آیة 19 سورة معارج پرداخته و به این نتیجه دست یافته که وجود این وصف در انسان به خودی خود رذیلت یا فضیلتی برای او نیست؛ بلکه این وصف با توجه به متعلق ارادی آن می تواند فضیلت ساز یا فضیلت سوز باشد.
مبانی مابعدالطبیعی برتری دموکراسی در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
85 - 102
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا نخستین و مهم ترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفه سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشه وی مبتنی است. اسپینوزا درباره سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعت گرایانه ای از انسان می پردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادی ترین ویژگی همه موجودات طبیعی، از جمله انسان معرفی می کند، از دیگر سو، دستگاه مابعدالطبیعه کمال گرایانه اش ایجاب می کند که نمونه اعلایی برای سرشت بشر برگزیند و با آن نشان دهد که چگونه می توان به آزادی از بند انفعالات نفسانی دست یافت و با دور کردن انسان ها از عقل ستیزی امیال، آن ها را در محدوده عقل قرار داد. اسپینوزا، دموکراسی را به این دلیل برتر می داندکه طبیعی ترین و عقلانی ترین نوع حکومت است؛ طبیعی ترین است، چون بیشترین شباهت را به وضعیت طبیعی آدمیان دارد که در آن انسان برای صیانت از ذات خویش آزاد است و حق دارد هرآن چه را که در توان دارد انجام دهد، وعقلانی است، چون هرچه تعداد تصمیم گیرندگان بیشتر باشد امکان حاکمیت انفعالات ویران گر و غیرعقلانی کم تر می شود. در واقع، عقلانی بودن دموکراسی به دلیل تأمین هدفی است که رشد اخلاقی و عقلانی افراد در آن شکل می گیرد و در نتیجه انسان را به نمونه برتر سرشت انسان که در اخلاق از آن صحبت کرده بود، نزدیک می کند. پرسش راهبر ما در این مقاله این است که چگونه تفوق دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، زاییده دستگاه مابعدالطبیعی اسپینوزا است؟ مدعای اصلی مقاله این است که ادعای اسپینوزا در باب تفوق دموکراسی تنها زمانی قابل فهم است که تلقی وی را از سرشت انسان که بر مبانی مابعدالطبیعی اش استوار است، دریابیم.
کارکرد رهیافت انسان شناسی در فهم اندیشه ی سیاسی متفکران مسلمان؛ مورد مطالعاتی: شیخ شهاب الدین سهروردی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۴
119 - 142
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با عنایت به پیوند مستحکم میان "اندیشه ی سیاسی" با "انسان شناسی"، به دنبال تدارک چارچوب انسان شناسی مناسبی بود تا به مدد آن بتوان اندیشه ی سیاسی متفکران مختلف را فهم کرد. مورد مطالعاتی این پژوهش، اندیشه ی سیاسی شیخ شهاب الدین سهروردی بوده و با روش توصیفی – تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه مطالعه کتابخانه ای انجام شده است. نتایج نشان داد، سرشت انسان در تعیین ریاست مطلوب مدینه، مبنای مشروعیت حاکم، نحوه ی حکمرانی و ماهیت سیاست اثرگذار است. پذیرش اختیار، مبنای شایستگی حاکم و لزوم پاسخ گویی وی را در بحث رابطه ی حقوق و تکالیف تحت الشعاع قرار می دهد. مدنی الطبع دانستن انسان در مبنای تشکیل جامعه و تاسیس دولت، چیستی قانون و کیستی قانون گذار متبلور شده است. اصالت بخشیدن به حیات اخروی موجب طرح موضوعاتی هم چون: اعراض از قدرت طلبی به عنوان غایت سیاست، پیامدهایی هم چون پاسخ گو دانستن اصحاب سیاست در آخرت، منع تضییع حقوق دیگران، تعیین مفاد و روش تربیت و اطاعت مردم از حاکم را درپی داشته است. غایت مندی انسان موجب جهت دهی به سه ساحت مبنای مشروعیت، غایت دولت و قانون حاکم بر جامعه شده است تا در مجموع انسان بتواند تشبه به حق تعالی پیدا کند.
سرشت انسان و چرایی جنگ در مکتب امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
351 - 368
حوزههای تخصصی:
مروری بر همه مکاتب امنیتی و نیز نظریات جریان اصلی در روابط بین الملل به وضوح مؤید آن است که شالوده تمامی آنها بر درکی فلسفی از سرشت انسان بنا شده و سپس در مقام مفروض برای نظریات معطوف تجلی یافته است. در مکتب امام خمینی (ره) با تعریفی بدیل از سرشت انسان، علت اصلی جنگ در سطح انسان شناسی،کشش و میل سیری ناپذیر هر یک از دو جنود خیر و شر در به انقیاد کشاندن و سلطه بر دیگری تبیین می شود که پیروزی جنود رحمانی بر جنود شیطانی، انسان را به امنیت حقیقی که کمال و سعادت است و تفوق جنود شر و شیطانی بر جنود خیر و رحمانی، انسان را به شقاوت که اوج ناامنی است، می رساند. در این مکتب، با وجود تأکید بر صلح عادلانه و نفی هر گونه میل به جنگ و سلطه گری، با فرض وجود تقابل و تعارضِ ذاتی میان حق و باطل، بر اصالت جهاد و آمادگی همیشگی برای آن تصریح می شود. علل و ضرورت های جنگ از منظر امام خمینی (ره) و چگونگی رابطه میان جنگ و صلح در نگاه ایشان، مهم ترین سؤالاتی است که در قالب فلسفه جنگ در مکتب امام خمینی (ره) با روش اسنادی و توصیف و تحلیل کیفی، واکاوی شده است.
رابطه سرشت انسان و مسئولیت اخلاقی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قواعد حکمت متعالیه و همچنین مشاهدات تجربی بیان میکنند که انسانها در سرشت اولیه با یکدیگر متفاوتند و همین، سبب تفاوت در اراده ها و افعال ارادی انسانها میشود. این مقاله به بررسی دیدگاه ملاصدرا درباره تأثیر سرشت انسان بر افعال اختیاری میپردازد و نقش سرشت انسان را در مسئولیت پذیری بررسی میکند. شکلگیری سرشت انسان در فلسفه ملاصدرا با مکاتب فلسفی دیگر متفاوت است؛ در حکمت متعالیه، سرشت انسان برآمده از حیثیت مادی نفس میباشد و اختلاف سرشت انسانها، از اختلاف مواد جسمانی نشئت میگیرد. ضمیمه شدن این امر به رابطه ضروری علت و معلول موجب شده تا مسئولیت اخلاقی در فلسفه او قابل تبیین نباشد. این مسئله، حکمت عملی صدرایی را با چالشهایی روبرو میکند که مهمترین آنها، چالش در تبیین نظام تکلیف و جزاست.
انسان قانون اساسی؛ سرشت انسان از منظر قانون اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حقوق عمومی سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۱
67 - 88
حوزههای تخصصی:
شاخه های علوم انسانی و علوم اجتماعی از جمله حقوق، ناگزیر بر دیدگاهی خاص از سرشت و ماهیت انسان بنا شده اند و این رویکردها در منابع حقوق جاری و ساری شده است. قانون اساسی نیز به مثابه منبع سترگ سیاسی ترین شاخه حقوق (حقوق عمومی) حامل دیدگاهی ناظر بر سرشت و ماهیت آدمی است که می توان آن را از لابه لای اصول آن به مدد مقدمه و مشروح مذاکرات مجلس مؤسسان استنباط کرد. نتیجه چنین تلاشی می تواند یاریگر محققان در درک بیش از پیش نسبت به نظام حقوقی-سیاسی حاکم، فهم مبنای هنجارهای تجویزشده و نهادهای پیش بینی شده در قانون اساسی باشد. این مقاله با روش تحلیلی و استنتاجی می کوشد تا به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که «سرشت انسان» در منظر قانون اساسی چگونه است و جامعه سیاسی متشکل از انسان ها در این قانون چه مختصاتی دارد و پاسخ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به چیستی و کیستی انسان کدام است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که انسانِ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در جایگاه مخلوق خداوند، حاکمیت و تشریع را مختص او می داند و تسلیم در برابر امر اوست و رابطه خود را با دیگر انسان ها و طبیعت براساس وظیفه الهی اش تنظیم می کند. انسانِ قانون اساسی ذاتاً شخصی در حال رشد، مختار، دارای کرامت ذاتی اعطایی و برابر با همنوعان خود است. از منظر این قانون، جامعه سیاسی ایران، بر مدار اعتقاد متحد شده و بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم و به سوی غایت خود در حال رشد است. قانون اساسی به طبیعت بشر خوش بین است، اگرچه امکان ارتکاب جرم و خطا او را از نظر دور نداشته است، اما بنابر شأن تشریعی خود در راستای فراهم آوردن زمینه رشد، به امکان حرکت قهقرایی انسان اشاره ای نمی کند.
سرشت انسان در اندیشه هابز و ارزیابی پیامدهای اخلاقی آن بر مبنای آراء علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اخلاق وحیانی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
209 - 244
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، از طریق رجوع به اندیشه های انسان شناختی توماس هابز، درپی پاسخ به این سوال برآمده است که سرشت انسان در اندیشه هابز چگونه است؟ تا در پرتو آن و با نظر به اندیشه های علامه طباطبایی پیامدهای اخلاقی آن تبیین و ارزیابی گردد. رجوع به اندیشه های علامه در این خصوص، علاوه بر تبیین پیامدهای دیدگاه هابز، امکان مقایسه تطبیقی و نیز آشنایی با رای صحیح در خصوص هر مورد را فراهم می آورد. یافته های پژوهش نشان می دهد در تلقی هابز، انسان در حرکات و اعمال خود تابع امیال و انفعالات است به گونه -ای که حتی عقل او مسخر امیال و هیجانات او است. در نتیجه برای کنترل انسان، هابز دست یافتن به توافق جمعی و در نهایت به حاکمیت حاکمان تن دادن را می پذیرد، تا سازش میان انسان ها برقرار شود. نتیجه این دیدگاه دست شستن از پشتوانه حقیقی داشتن ارزش های اخلاقی است. در مقابل علامه چون از یک سو انسان را ملکی ملکوتی می داند، از سوی دیگر عقل را توانمند در شناخت حسن و قبح افعال می داند از پشتوانه واقعی احکام اخلاقی، ذاتی بودن حسن وقبح، صدق و کذب پذیری و برهان پذیر بودن آنها سخن می گوید. به اعتقاد علامه وضع و اجرای ارزش های اخلاقی توسط حاکمان- چنانکه هابز به آن اعتقاد دارد- تبعیت از هوای نفس را در پی خواهد داشت و موجب ظلم و ایجاد طبقات اجتماعی می شود. همچنین ضمانت اجرایی ارزش ها را از بین خواهد برد. بدین جهت علامه حقیقت مطلب را در تبیین دیگری جست و جو می کند.
تبیین تطبیقی سرشت انسان در قرآن کریم و اوپانیشادهای کهن(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
مطالعات تطبیقی قرآن و حدیث سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۶
141 - 160
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی، از مهم ترین و اساسی ترین ارکان تحقیق و بررسی یک دین و مسلک است. نوع نگاه و ایدئولوژی خاصی که دین یا مکتبی به سرشت و طینت انسان می دهد در شکل ساختار آن دین و شناخت کلی اش مؤثر است. ما در این نوشتار در تلاشیم، دیدگاه دو دین اسلام و هندوئیسم را درباره سرشت انسان با تکیه بر متون مقدس آنها، یعنی قرآن کریم و اوپانیشادهای کهن بررسی کنیم. قرآن کریم سرشت انسان را پاک و بی آلایش می داند که مایل به حق و دشمن باطل است و اوپانیشادهای کهن نیز سرشت انسان را از طینت و جوهره پرجاپتی می داند و تصریح می کند که خدا و انسان رابطه مستقیمی دارند، و خدا انسان را از سرشت خودش آفریده است.