۱.
در این پژوهش، پژوهشگران در تکاپوی کشف، شناخت و بهره گیری از سه سامانه روان آدمی یعنی سامانه های شناختی، انگیزشی گرایشی و رفتاری و در گامی فراتر با هدف مشارکت در تأسیس و تدوین روان شناسی اسلامی کوشیده اند تا در چهارچوب یک الگوی نظری، روان یا نفس آدمی را بشناسند و آن را توصیف کنند. در الگوی نظری روان شناختی اسلامی، هرم روان آدمیِ پیشنهادشده ازسوی استاد علامه مصباح یزدی، نفس آدمیان بسان هرمی سه بعدی فرض شده است. نقطه رأس این هرم، نشان دهنده نقطه وحدت و هم گرایی نگرش ها، گرایش ها، انگیزش ها، کنش ها و داشته های نفس است. از این نقطه، شئون، گرایش ها، توانش ها و رفتارهای درونی و بیرونی گوناگونی ظهور پیدا می کنند که نمایانگر تنوع، فراوانی و گوناگونی سامانه و کارکردهای نفس آدمی است که در سطوح سه گانه و قاعده هرم روانی آدمی ظهور و بروز می یابد. براساس تلقی علامه مصباح، در سامانه هرم روانی آدمیان، سه سطح معرفت، قدرت و محبت در روندی طولی بروز می یابند. سطح اول دربردارنده شکل گیری و ظهور بعد اول ساختار و کارکردهای نفس، یعنی شناخت و معرفت، و سطح دوم حاوی ظهور بعد دوم یعنی قدرت و توانش ها و سرانجام سطح سوم، هم آغوش با ظهور بعد سومی به نام محبت و خوددوستی است که روان بنه ظهور و توسعه سامانه گرایشی و امیال در روان آدمی است. هدایت و مدیریت رفتارها با تکیه بر شاخص های سامانه و کارکرد گرایش ها و امیال اصلی و فرعی نفس آدمی، دستاورد بزرگ علمی این الگوی روان شناختی است. پژوهشگران در این نوشتار کوشیده اند با تکیه بر آثار نوشتاری و گفتاری علامه مصباح و با به کارگیری روش پژوهش کیفی، پیشنهاده ایشان درخصوص الگوی نظری هرم روانی را توصیف، تحلیل و بازخوانی کنند. این روند در جاهایی به توسعه و تفسیر یافته های ایشان در این الگوی نظری انجامیده است.
۲.
هنگامی که از ساختار حکمرانی بخش عمومی در اقتصاد سیاسی اسلامی سخن می گوییم به چگونگی سازمان دهی مدیریت انتخاب های عمومی نظر داریم. ساختار حکمرانی بخش عمومی در اقتصاد سیاسی متعارف متکی بر دموکراسی است. در ساختار حکمرانی دموکراتیک، مشکل انتخاب عمومی عمدتاً براثر مشکلات شناختی (اطلاعاتی) و انگیزشی رخ می دهد. مشکل شناختی به دلیل شناخت ناکافی رأی دهندگان از کاندیداها و همچنین تخصص ناکافی انتخاب شوندگان بروز می کند. مشکل انگیزشی نیز ریشه در تعارض منافع شخصی و منطقه ای با منافع عمومی دارد. در نظام حکمرانی بخش عمومی در اقتصاد سیاسی اسلامی می توان مشکلات انتخاب عمومی را با اتکا به نظام حکمرانی ولایی کاهش داد. در نظام حکمرانی ولایی، اتکا بر تقوای کارگزاران حکومتی و مدیریت فقیه عادل باتقوا و نیز قانون گذاری تخصصی زمینه بروز مشکلات شناختی و انگیزشی را کاهش می دهد. نکته مهم این است که چگونه ساختار نهادی تصمیم گیری براساس حکمرانی ولایی را طراحی کنیم که از مشکلات انتخاب عمومی کاسته شود. در این راستا، طراحی الگوی حکمرانی بخش عمومی در ایران با استفاده از راهبردهایی همچون تشکیل مجلس متخصصان و همچنین قاعده گذاری و ساختارسازی برای ایجاد ثبات در انتخاب های عمومی قابل طرح است.
۳.
در سنت غربی، عموماً از سه پارادایم اثباتی، تفسیری و انتقادی نام برده می شود که دارای تفاوت و تضادهای جدی نظری و عملی هستند. پارادایم، که متشکل از بنیان های هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه است، بسان عینک محقق، جهت گیری علم را نسبت به واقع و معرفت معین می کند و زیربنای روش شناسی ویژه ای در تولید علم را تعین می بخشد؛ چراکه چهارچوب های فکری متفاوت، ساخت، فرایند و جهت تحقیقات را متأثر می کند؛ ازاین رو، هریک از پارادایم های سه گانه مرسوم در سنت غربی، علم انسانی و طبیعی متناسب با خود را تولید می کنند و نتیجه می دهند. انقلاب اسلامی نیز، که پرچم اقامه دین در تمامی عرصه های حیات بشری را برافراشته است، برای رسیدن به این هدف خود و دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامی و تأسیس تمدن نوین اسلامی، نیازمند بازتولید، پالایش و کشف علم و دانش مبتنی بر چهارچوب نظری (پارادایم) خود است؛ ازاین رو، کشف و بازطراحی پارادایم علم اسلامی برای دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی ضروری و اجتناب ناپذیر است. حکمت اسلامی، برخلاف افت و خیزهای تقابلی سنت غربی، مسیر مستقیمی را طی کرده و در عین آنکه ادوار و مکاتب مختلفی در آن به وجود آمده، روزبه روز بر قوت جوهره آن افزوده شده است. هسته هویت واحد حکمت اسلامی، به مثابه یک پارادایم، در سرتاسر دامنه دانشی سنت اسلامی کشیده شده است. این پارادایم، همچون سایر پارادایم ها، از اصولی هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه تشکیل شده و در مقام توصیه روشی نیز فرایند خاصی را مطرح می کند. این مقاله، با اعتقاد بر اینکه جوهره حکمت اسلامی ظرفیت آن را دارد که براساس عناصر اصلی چهارچوب های پارادایم های معروف غربی بازطراحی شود، با رویکرد توصیفی تحلیلی و روش کتابخانه ای، مبانی معرفت شناسانه پارادایم علم اسلامی مورد نیاز تولید علم انقلاب اسلامی را براساس بنیان های دستگاه حکمت اسلامی با تأکید بر مبانی استاد شهید مطهری معرفی کرده و آن را در قالب یک هرم معرفتی پنج لایه طراحی می کند.
۴.
یکی از عرصه های مهم هر کشور عرصه اقتصاد است که وظیفه حکومت در آن برقراری عدالت و توازن و زمینه سازی برای بهره مندی حداکثری مردم از امکانات و مواهب است. تبیین وظایف حکومت را می توان در دانشی به نام «حکمرانی» پیگیری کرد و وظایف اقتصادی دولت در دانش حکمرانی اقتصادی مورد بررسی قرار می گیرد. در این تحقیق سعی بر آن است که حکمرانی اقتصادی از منظر اسلامی بررسی شود. با توجه به اینکه یکی از مهم ترین وظایف حکومت در عرصه اقتصاد برقراری عدالت است، پرسش اصلی تحقیق این است که برقراری عدالت (توزیعی) در حکمرانی اقتصادی چه مؤلفه هایی دارد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که در حکمرانی اقتصادی براساس قاعده عدالت، لازم است فرصت های اقتصادی، آموزشی، درآمدها، امکانات و مواهب عمومی و نیز اطلاعات به صورت عادلانه در جامعه توزیع شود؛ به طوری که ضمن برخورداری همه افراد از حداقل ها، زمینه بهره برداری بیشتر از این فرصت ها و ثروت ها برای همگان مساوی باشد.
۵.
هدف جستار حاضر نشان دادن ابعاد حضور «اندیشه اجتماعی» در شریعت و احکام اسلام با تأکید بر مجاهدت بیش از هزارساله فقها و اصولیان مسلمان است. با استفاده از روش های متعددی مانند تحلیل محتوا، اسنادی و توصیفی تحلیلی تلاش شد تا اشراب اندیشه اجتماعی در دین و شریعت اسلام و نیز فتاوی فقهی اصولی ارائه شود. ضرورت توجه به انسان و اجتماع نه تنها در اسلام بلکه در همه شریعت های گذشته نیز به گونه ای وجود داشت؛ اما این ویژگی در اسلام به نحو ممتازی مورد توجه قرار گرفت. فقها و اصولیان مسلمان با مجاهدتِ حدوداً چهارده قرنه خود توانستند بسیاری از پیام های موجود در آیات و روایات اسلامی را دریافت کنند و با تأکید بر اموری مانند پذیرش عقل در حریم دین، قواعد حاکمه فقهی، تقدیم اولویت های اجتماعی، تعلیل های اجتماعی احکام و درنهایت، احکام حکومتی، در راستای صدور فتاوای به روز از آن ها استفاده کنند.
۶.
دیدگاه هایی که به تحلیل به طور کلی، انقلاب ها و به طور خاص انقلاب اسلامی پرداخته اند غالباً در چهارچوبی اومانیستی پیش رفته اند یا اگر هم منظری بومی و دینی برگزیده اند به همه ابعاد آن توجه نداشته اند. دیدگاه امام خامنه ای هم مبتنی بر مبانی اسلامی است و هم تمام وجوه ممکن درخصوص پدیده انقلاب را پوشش می دهد. تدوین چنین دیدگاهی در چهارچوبی علمی و منسجم به شکلی قابل عرضه در عرصه های علمی هدف بنیادین این تحقیق است. برای رسیدن به این منظور چند سؤال اصلی مطرح شده است: چیستی، چرایی، چگونگی، نتایج و آثار و آفات و آسیب ها. برای پاسخ به این پرسش ها از روش تحلیل محتوا، که نوعی روش تحلیل گفتمان محسوب می شود، استفاده شده است. مطابق یافته ها، براساس دیدگاه امام خامنه ای، در شکل دهی به انقلاب اسلامی عواملی مؤثر بوده اند که عبارت اند از: عوامل ذهنی و عینی؛ خرد و کلان؛ زمینه های تاریخی؛ بسترهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. تمام این عوامل درعین حال که محصول اراده های انسانی و متأثر از شرایط محیطی است، در چهارچوب سنت های الهی و مبتنی بر قوانین قطعی حاکم بر هستی رخ داده است؛ بنابراین، عوامل غیبی مثل عوامل ملکی و بر تارک آن در شکل دهی به انقلاب اسلامی مؤثر بوده است.