مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
هدف ما در این مقاله این است که با ارائه یک الگوی تاریخی اولاً نشان دهیم تحول در علوم انسانی به گونه ای که با ارزش های اسلامی سازگار باشد، امکان پذیر است؛ ثانیاً نشان دهیم برای نیل به چنین هدفی چه روشی باید اتخاذ شود و چه مراحلی باید طی شود. یکی از الگوهایی که می توان در تحول علوم انسانی از آن استفاده کرد، روش ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان و به طور خاص فلسفه ارسطویی است. ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان ضمن پرهیز از هر گونه برخورد حذفی، طی چند مرحله و به صورت کاملاً روشمند، مباحث فلسفه یونان را چنان متحول ساخت که تا حدود زیادی به مبانی تفکر توحیدی اسلام نزدیک شد. روش او دارای سه گام عمده است: فهم دقیق؛ نقد مبنایی؛ تحول ساختاری. وی این گام ها را به صورتی کاملاً روشمند پیش برد. اضلاع روش وی در هر گام عبارت است از: تحلیل معنایی، توجه به وجوه مختلف موضوع و تحلیل و ترکیب. این روش ابن سینا را به اعتبار نتیجه آن می توان تحول ساختاری نامید.
نقش باستان شناسی اسلامی در بازشناسی فرهنگ و تمدن اسلامی ایران با تأکید بر سند تحول در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشیده شده، نقش و جایگاه باستان شناسی دوران اسلامی در بازشناسی فرهنگ و تمدن اسلامی مورد ارزیابی قرار گیرد. به همین منظور، ابتدا به تعریف و خاستگاه باستان شناسی اسلامی پرداخته شده است. در ادامه با بررسی دو دوره شاخص فرهنگی در تاریخ ایرانِ دوران اسلامی (حکومت آل بویه و عصر صفوی) عوامل بالندگی و شکوفایی حیات اجتماعی و نیز عوامل رکود در ادوار تاریخی دیگر مورد مطالعه قرار گرفته است. در پایان هم، به راه های تعامل این رشته با حوزه علوم انسانی و فرایند تأثیرگذاری آن بر ارتقای کمی و کیفی مباحث مطرح در علوم انسانی به بحث گذاشته شده است. نگارندگان بر این باورند که باستان شناسی دوران اسلامی می تواند با تأکید بر جنبه های معرفتی دین اسلام و مذهب تشیع در کنار تقویت روحیه همبستگی ملی و منطقه ای با توجه به میراث مشترک، نقش بسزایی در احیای فرهنگ و تمدن ایران اسلامی ایفا نماید.
بنیان های فرهنگی معرفتی بومی سازی نظریه های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بومی سازی نظریه های علوم انسانی، یک مسئله مهم در هویت سازی و تقویت فرهنگ خودی و از لوازم کاربست دانش در عمل است؛ زیرا نظریه از مهم ترین صور مواجهه با مشکلات و درک آنهاست. نظریه های علوم انسانی دارای دو بعد انسانی و محیطی اند: در بعد اول، فرازمانی و فرامکانی و در بعد دوم، محدود به مقتضیات خاص جوامعند. یک نظریه هرچند امری انسانی است، در عرصه کاربست نمی تواند واجد مطلوبیت لازم برای همه جوامع به صورت یکسان باشد. ازاین رو، بومی سازی برای کاربست آنها در شرایط خاص ضرورت می یابد. براین اساس، پرسش ما این است که در جهت تحققی شدن نظریه ها در جامعه خویش بر چه بنیان های معرفتی و فرهنگی باید تکیه کرد؟
در این پژوهش، آنچه نظریه ها درباره جهان به ما می آموزند، فقط با بومی سازی است که هم می تواند واجد کارایی برای ایران ما باشد و هم با هویت ما و آموزه های فرهنگ ما انطباق داشته باشد. در این میان، نگرش ما مبتنی بر اعتدال و فضیلت مندی و انطباق با هویت فرهنگ ایرانی اسلامی، در راستای ساختن دانش مطلوب است.
شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت توسعه علوم انسانی با رویکردی مبتنی بر نظریه داده بنیاد با نگاهی به آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت توسعه علوم انسانی با رویکردی مبتنی بر نظریه داده بنیاد و آزمون این عوامل در وضعیت موجود آموزش عالی صورت گرفته است. بدین منظور با روش تحقیق توصیفی پیمایشی و رویکردی آمیخته، پژوهش در دو بخش کیفی و کمی به صورت متوالی انجام پذیرفت. در بخش کیفی 14 نفر از صاحب نظرترین افراد به کمک روش نمونه گیری هدفمند و در بخش کمی، تعداد 245 نفر به روش تصادفی ساده از بین اعضای هیئت علمی رشته های علوم انسانی دانشگاه های دولتی و پیام نور استان اصفهان (تعداد 670 نفر) گزینش شدند. روایی سوالات مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسش نامه محقق ساخته به روش محتوایی و هم زمان و پایایی به ترتیب با روش ضریب توافق (04/90) و آلفای کرونباخ (87/.) محاسبه گردید. یافته های کیفی مبتنی بر تحلیل داده ها به روش داده بنیاد و یافته های کمی حاصل تحلیل رگرسیون چندگانه و شاخص های توصیفی می باشد. نتایج کلی پژوهش حاکی از آن است که 9 عامل اصلی و 33 عامل فرعی به طور کلی بر مقوله محوری مطالعه حاضر مؤثر می باشد که در قالب شرایط عِلّی، زمینه ای و میانجی قابل تبیین می باشند.
دیلتای و کارکرد بنیادین مسائل هرمنوتیک در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیلتای از جمله کسانی است که به نشانه های تاریخی توجه، و آنها را وارد بحث هرمنوتیک کرده است. هرمنوتیک دیلتای نشان دهنده یک جریان فکری بین نظریه پردازان قرن نوزدهم است که پرورده مکتب رمانتیک بودند. برنامه وی برای تحلیل حیات بشری و مفهوم سازی وی از حیثیت تاریخی انگیزه مهمی را برای هایدگر به وجود آورد تا هرمنوتیک هستی شناسی خود را در انسان و زمان به وجود آورد. دیلتای کوشید برای روش شناسی علوم انسانی بالاترین درجه ممکن را تضمین کند. او معتقد بود علوم انسانی نباید روش های خود را از علوم طبیعی وام بگیرد. رویکرد دیلتای ارتباط وثیقی با اندیشه های کانت و هگل دارد و آنها را با هم جمع می کند. دغدغه مهم دیلتای هجمه پوزیتیویست ها در آن زمان بود. پوزیتیویست ها معتقد بودند اگر بخواهیم به علوم، تعین یا واقعیت ببخشیم، باید از روش تجربی واقع نما و به یک معنا ارزش گذار استفاده کنیم. در چنین شرایطی بود که دیلتای می کوشید نوعی ملاک برای عینی کردن یا تعین بخشیدن به علوم انسانی بیابد. در این مقاله می کوشیم چگونگی تأثیرگذاری مسائل هرمنوتیکی در برجسته سازی علوم انسانی و دفاع از عینیت آن در برابر علوم تجربی را نشان دهیم.
تحلیل محتوای موضوعی مقالات علمی پژوهشی «حوزة زن و خانواده»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای توسعه و سامان دهی جریان تحقیقات در حوزة «زن و خانواده» از وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب، لازم است معضلات و کمبودهای پژوهشی در این زمینه، به لحاظ کمی، بررسی و ارزیابی شود. از این رو، مجریان پژوهش حاضر ضمن بررسی همه جانبة ۱۳۳ نشریة علمی پژوهشی مصوب وزارت علوم، تحقیقات، و فناوری در گروه علوم انسانی (از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۰)، مبادرت به ایجاد یک بانک اطلاعاتی شامل 1990 مقاله با موضوع زن و خانواده کردند. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا و بررسی کلیة متغیرهای موجود در متن مقالات اعم از گرایش و روند موضوعی مقالات، روند رشد مقالات بر اساس سال انتشار، فراوانی آن ها در فصل نامه ها، تعداد نویسندگان و جنس و سطح تحصیلات آن ها، مبانی نظری مقالات، و کلیدواژه ها صورت گرفته است.
شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت توسعه علوم انسانی با رویکردی مبتنی بر نظریه داده بنیاد با نگاهی به آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت توسعه علوم انسانی با رویکردی مبتنی بر نظریه داده بنیاد و آزمون این عوامل در وضعیت موجود آموزش عالی صورت گرفته است. بدین منظور با روش تحقیق توصیفی پیمایشی و رویکردی آمیخته، پژوهش در دو بخش کیفی و کمی به صورت متوالی انجام پذیرفت. در بخش کیفی 14 نفر از صاحب نظرترین افراد به کمک روش نمونه گیری هدفمند و در بخش کمی، تعداد 245 نفر به روش تصادفی ساده از بین اعضای هیئت علمی رشته های علوم انسانی دانشگاه های دولتی و پیام نور استان اصفهان (تعداد 670 نفر) گزینش شدند. روایی سوالات مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسش نامه محقق ساخته به روش محتوایی و هم زمان و پایایی به ترتیب با روش ضریب توافق (04/90) و آلفای کرونباخ (87/.) محاسبه گردید. یافته های کیفی مبتنی بر تحلیل داده ها به روش داده بنیاد و یافته های کمی حاصل تحلیل رگرسیون چندگانه و شاخص های توصیفی می باشد. نتایج کلی پژوهش حاکی از آن است که 9 عامل اصلی و 33 عامل فرعی به طور کلی بر مقوله محوری مطالعه حاضر مؤثر می باشد که در قالب شرایط عِلّی، زمینه ای و میانجی قابل تبیین می باشند.
تحلیل تطبیقی گرایش سیاسی دانشجویان علوم انسانی؛ مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست که در واقع عرصه مدیریت جامعه است و وظیفه تنظیم قواعد حاکم بر روابط سیاسی میان نیروهای اجتماعی را دارد از دیدگاه اقشار، طبقه ها، نیروها و گروه های مختلف اجتماعی قابل بررسی است. در این میان دانشجویان نیز به عنوان یک قشر یا نیروی اجتماعی هستند که نگرش و نگاه آنان به سیاست و مقولات مربوط به آن حائز اهمیت و قابل بررسی است. همچنین به نظر می رسد محصلین رشته های مختلف بر حسب رشته آن ها، به لحاظ رفتار و نگرش، نسبت به امر سیاسی گرایشات متعدد و متفاوت داشته باشند. تفاوت هایی که به لحاظ روشی و محتوایی بین علوم طبیعی و علوم انسانی وجود دارد، محیط مورد مطالعه آن ها و نیز موضوع ها و پدیده هایی که در هر یک از علوم فوق مورد مطالعه دانش پژوهان آن قرار می گیرد، همه و همه از جمله مباحثی است که بر گرایش سیاسی آنان اثر می گذارد. پژوهش حاضر که با روش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه و بر مبنای روش خوشه ای چندمرحله ای، بر روی 264 نفر (بر اساس جدول مورگان) از دانشجویان دانشگاه تهران انجام گرفته است نشان می دهد که بین رشته های مختلف تحصیلی (فنی و مهندسی، علوم پزشکی، علوم انسانی و ادبیات و هنر) و گرایش سیاسی دانشجویان (ابعاد گرایش سیاسی: مشارکت سیاسی، مشروعیت سیاسی، هویت سیاسی، جریان سیاسی و قدرت سیاسی) رابطه وجود دارد. بدین صورت که دانشجویان گروه علوم انسانی نسبت به دانشجویان سایر گروه های تحصیلی به لحاظ گرایش سیاسی با هم تفاوت معناداری دارند. بر مبنای یافته های پژوهش حاضر، صحت فرضیه فوق از آنجاست که دانشجویان گروه علوم انسانی در سه بعد از ابعاد پنج گانه گرایش سیاسی-یعنی مشارکت سیاسی، جریان سیاسی و هویت سیاسی- نسبت به دانشجویان سایر گروه ها باهم متفاوت اند، اما در دو بعد دیگر از ابعاد گرایش سیاسی تفاوت معناداری بین گروه های مختلف تحصیلی مشاهده نشده است.
بررسی تفاوت نمرات نفرات برتر گروه های آزمایشی ریاضی، تجربی و علوم انسانی در کنکور سراسری 1390 بر اساس سطوح شناختی بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف سنجش میزان دانش، دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان ازنا از بازی های رایانه ای انجام گرفته است. روش این پژوهش توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان ازنا در سال تحصیلی 1390-1391 بود که با مراجعه به جدول کوهن نمونه این تحقیق 217 دانش آموز شد که به طور تصادفی ساده از میان جامع آماری انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی نشان داد که دانش دانش آموزان ششم ابتدایی نسبت به بازی های رایانه ای بالاتر از میزان میانگین است، همچنین بررسی ها نشان داد که بین دانش امور واقعی و دانش امور روندی دانش آموزان نسبت به بازی های رایانه ای با میزان استفاده آنان از این بازی ها رابطه مستقیم و مثبت وجود دارد اما بین دانش امور مفهومی آنان با میزان استفاده از بازی های رایانه ای این رابطه برقرار نیست، چنانچه هر مقدار دانش امور مفهومی آنان نسبت به بازی های رایانه ای بالاتر نشان داده شد میزان استفاده آنان از این بازی ها به شکلی منظم، کنترل شده و صحیح تر بود.
تعیین سهم پیش پراکندگی رویکردهای برنامه درسی در گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت گرایش به تفکر نقادانه در حوزة علوم انسانی، پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم رویکردهای برنامة درسی دانشجویان علوم انسانی در میزان تمایل آنان به تفکر انتقادی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعة آماری، تمامی دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-91 بوده اند. تعداد 366 نفر از این دانشجویان طبق جدول کرجسی و مورگان و به شیوة نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب و پرسش نامه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و رویکردهای برنامة درسی ارنشتاین و هانکینز (2009) را تکمیل کردند. داده های حاصل نیز با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند. از بین رویکردهای شش گانه، رویکردهای رفتاری، سیستمی، مدیریتی و علمی قادر به پیش بینی تفکر انتقادی دانشجویان نبوده اند (05/0p>)؛ درحالی که دو رویکرد دیگر، یعنی رویکرد انسان گرایی و نومفهوم گرایی قادر به پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی بوده و رویکرد نومفهوم گرایی، بیشترین میزان پیش بینی کنندگی را به خود اختصاص داده است (000/0p= ، 54/14=(1،364)F). با عنایت به نقش رویکردهای انسان گرایی و نومفهوم گرایی در توسعة گرایش به تفکر انتقادی، حرکت علوم انسانی به سمت رویکردهای غیر فنی در جهت تحول برنامه های درسی این حوزه پیشنهاد می گردد.
تأملی بر مهارت های روش شناسی پژوهش در دانشجویان کارشناسی ارشد رشته های علوم انسانی: یافته های یک مطالعه آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کیفیت مهارت های روش شناسی پژوهش دانشجویان کارشناسی ارشد در رشته های علوم انسانی و در دانشگاه های دولتی شهر تهران انجام شده است. در بخش کیفی با کاربست روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی، پژوهشگران و خبرگان آموزش روش شناسی پژوهش مورد مصاحبه قرار گرفتند. با انجام تحلیل محتوا و کدگذاری مصاحبه ها و همچنین استفاده از سرفصل های مصوب دروس روش شناسی (روش پژوهش و آمار)، تعداد 35 مهارت مهم شناسایی شد. در مرحله کمی با استفاده از مهارت های شناسایی شده پرسش نامه ای با رعایت روایی محتوا و پایایی مناسب (آلفای کرونباخ بالاتر از 8/0) تدوین شد و توسط 270 دانشجو تکمیل گردید. ابتدا از طریق «تحلیل عاملی اکتشافی»، مهارت ها به 27 مهارت تقلیل پیدا کرد و تعداد 4 عامل شامل مهارت های «طراحی، عملی، تحلیلی و نگارشی» شناسایی شد. در گام بعد با انجام «تحلیلی عاملی تأییدی»، الگوی اندازه گیری متغیر نهفته برازش قابل قبولی با داده ها نشان داد. در مرحله بعد با کاربرد آزمون «خی دو» نتایج نشان داد دانشجویان ارزیابی معناداری از مهارت های خود داشته اند. به این ترتیب که در اغلب مهارت ها توانایی آن ها متوسط به پایین ارزیابی شد. همچنین آزمون «فریدمن» مهارت های هر یک از ابعاد را به طور معناداری مرتب نمود. به این ترتیب که «تشخیص و انتخاب یک موضوع مناسب پژوهشی»، «استفاده از منابع الکترونیکی و پایگاه های علمی»، «فهم و تفسیر خروجی های مربوط به داده های تحلیل شده» و «نگارش مقاله پژوهشی مستخرج از پژوهش»، به ترتیب رتبه آخر را در مهارت های 4 گانه کسب کردند. یافته های این پژوهش به طور کلی ضعف روش شناسی دانشجویان کارشناسی ارشد رشته های علوم انسانی در دانشگاه های دولتی شهر تهران را خاطرنشان می کند. در پایان در مورد یافته ها بحث شده است.
سیاست علمی در ایران پس از انقلاب اسلامی ( با تأکید بر علوم انسانی در اسناد بالا دستی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با ورود دانش نوپای سیاست گذاری به ایران، تلاش برای کاربست آن در حوزه های مختلفی که در آنها امکان سیاست گذاری هست، آغاز شده است. از جملة این حوزه ها، حوزة علم است. این مقاله به سیاست های علمی پس از انقلاب اسلامی در بخش علم با تأکید بر علوم انسانی می پردازد و درصدد پاسخ به این پرسش است که پس از شکل گیری نظام اسلامی در ایران، در سیاست های تدوین یافته در زمینة علم (انسانی)، به چه اموری توجه شده است؛ سیاست علمی چه تغییراتی را پشت سر گذارده و از چه الگویی تبعیت می کند. روش تحقیق با توجه به تأکیدی که بر اسناد بالادستی وجود دارد تحلیل محتوا و در مواردی به تحلیل گفتمان است و نتیجة تحقیق رشد تدریجی توجه به علم طی سال های پس از انقلاب و استفاده از الگوهای متنوع در سیاست گذاری، و غلبة حاکمیت سیاست تبعی در نگاه به علم (انسانی ) است.
مقایسه استنادهای سنتی و تحت وب به مقالات مجلات دسترسی آزاد در حوزه علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علم اطلاعات و دانششناسی کتابخانه ها مجموعه های کتابخانه ای و منابع کتابخانه ای و اطلاعاتی انواع منابع اطلاعاتی نشریات
- حوزههای تخصصی علم اطلاعات و دانششناسی کتابخانه های الکترونیکی انواع منابع الکترونیکی پایگاه های اطلاعاتی
- حوزههای تخصصی علم اطلاعات و دانششناسی علوم اطلاع رسانی خدمات اطلاع رسانی مدیریت اطلاعات انتقال و تبادل اطلاعات
- حوزههای تخصصی علم اطلاعات و دانششناسی علوم کتابداری موضوعات خاص و کتابخانه ها و کتابداری تاب سنجی،علم سنجی
هدف: تعیین اینکه کدامیک از پایگاه های استنادی سنتی (وب آوساینس و اسکوپوس) و استنادهای اخذشده از محیط وب (گوگل اسکالار و گوگل) در ردیابی استنادهای حوزه علوم انسانی بهتر عمل می کنند روش/ رویکرد پژوهش: روش علم سنجی است. 211 مقاله پژوهشی از 21 مجله دسترسی آزاد در حوزه علوم انسانی در سال 2008 نمونه را تشکیل می دهد. نمونه گیری به روش طبقه ای نسبی انجام شده است. یافته ها: استنادهای گوگل اسکالار در حوزه مجلات دسترسی آزاد علوم انسانی خیلی بیشتر از وب آوساینس است. تقریباً نیمی از استنادهای وب آوساینس در پایگاه گوگل اسکالار وجود دارد و همچنین یک چهارم منابع وب آوساینس در گوگل موجود است. استنادهای گوگل اسکالار نشان داد این پایگاه علاوه بر زبان انگلیسی سایر زبان ها را هم پوشش می دهد. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود برای به دست آوردن تصویر جامع از تأثیر مقالات علوم انسانی، از چندین ابزار به صورت جمعی استفاده شود؛ و گوگل اسکالار می تواند یکی از آنها باشد.
وب سایت های انجمن های علمی حوزه علوم انسانی در ایران: کارآمد یا ضعیف؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی میزان رؤیت پذیری وب سایت های انجمن های علمی حوزه علوم انسانی در ایران است.
روش/ رویکرد پژوهش: فهرست 62 انجمن علمی حوزه علوم انسانی در ایران از طریق وب سایت کمیسیون انجمن های علمی ایران استخراج شد. با استفاده از روش وب سنجی، در فاصله زمانی 27 آوریل تا 17 ماه می 2012 تحلیل وب سایت های فعال از طریق پایگاه های الکسا، اولروز، و راهنمای اینترنتی یاهو انجام شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که وب سایت انجمن روان شناسی اجتماعی ایران با در اختیار داشتن 918 پیوند دریافتی، بیشترین پیوند را از دیگر سایت ها دریافت کرده است. انجمن مطالعات برنامه ریزی درسی ایران، انجمن مطالعات خانواده در ایران، و انجمن زبان و ادبیات فارسی با در اختیار داشتن کمترین پیوند دریافتی و رتبه در گوگل، ضعیف ترین وب سایت های انجمن های علوم انسانی در ایران محسوب می شوند. انجمن مدیریت اجرایی ایران با عامل تأثیرگذار تجدیدنظرشونده 15 بالاترین عامل تأثیرگذار را در اختیار داشته است.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق، و ارائه آن به مدیران وب سایت های انجمن های علمی مورد مطالعه در تحقیق حاضر، افزون بر مرئی تر ساختن وب سایت و کمک به دریافت پیوند بیشتر از سوی وب سایت های مرتبط و خارجی، راه ارتباطات علمی را نیز می گشاید.
درآمدی بر نظریه مدیریت تحول در علوم انسانی (با تأکید بر نقش محوری عوامل جامعه شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تولید علم، فرایند شکل گیری و توسعه مرزهای دانش و نیز چگونگی تغییر و تحولات علمی از مسائلی است که مورد توجه اندیشمندان و فلاسفه علم بوده و دیدگاه هایی نیز در این باره ارائه شده است. اگر چه می توان گفت که امکانِ توسعه، پیشرفت و حتی دگرگونی علم مورد توافقی همگانی است، اما در اینکه این پیشرفت و تحول مدیریت پذیر است یا خیر، بحث و گفتگو وجود دارد. نوشتار حاضر تلاش می کند با نگاهی اجمالی به نظریات پیشرفت علم در ادبیات موجود، با رویکردی قیاسی استقرایی و با استفاده از روش های فراتحلیل، نظریه مدیریت تحول در علوم انسانی را تبیین کند. در این نظریه چهارچوب کلان، عناصر کلیدی و مؤثر در تحول علوم انسانی احصاء و با اولویت سنجی و وزن دهی هر کدام، چگونگی ترابط و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر در راستای تحول در علوم انسانی بررسی می شود. عوامل جامعه شناختی، یعنی نهادهای سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و رسانه در سپهر ارزش های دینی و اصول عقلانی مهم ترین عوامل تأثیرگذار در مدیریت تحول علوم انسانی به شمار می آیند.
نظام نوآوری در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه محوری پژوهش در رویکرد نظام های نوآوری مطالعه تفصیلی و میان رشته ای بر روی نهادهایی است که تعاملات آنها با یکدیگر، عملکرد نوآورانه در سطح بخشی، منطقه ای یا ملی را معین می کند. رویکرد مفهومی نظام های نوآوری در سال های میانی دهه 1980 میلادی از درون حوزه مطالعات نوآوری و سیاست گذاری علم و فناوری سر بر آورد و با سرعتی حیرت انگیز در یک مقیاس جهانی در محافل سیاست گذاری و حلقه های دانشگاهی جای خود را گشود و موقعیت خود را تثبیت نمود. در این رویکرد کمتر به علوم و فناوری های نرم پرداخته شده است و به بیان دیگر، مفهوم نوآوری در این رویکرد به طور تلویحی به ابداعات تجاری شده در قلمرو علوم طبیعی و مهندسی اشاره دارد و علوم انسانی و نوآوری در این علوم را بیرون تصویر می گذارد. در مقاله حاضر تلاش می شود تا ظرفیت های رویکرد نظام های نوآوری را برای تحلیل موضوع نوآوری در علوم انسانی جستجو کنیم و ببینیم که این رویکرد چه کمکی در دست یابی به درکی بهتر از چالش های نوآوری در قلمرو علوم انسانی می تواند به ما بکند
تحقیق آمیخته، حلقه مفقوده ای در تحصیلات تکمیلی آسیب شناسی آن در حوزه علوم انسانی در دانشگاه محقق اردبیلی ( پژوهش آمیخته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی چرایی استفاده محدود از تحقیق آمیخته در دوره تحصیلات تکمیلی مربوط به حوزه علوم انسانی در دانشگاه محقق اردبیلی بود. برای نیل به این هدف از مطالعه موردی استفاده شد که در ابتدا داده های کیفی و سپس براساس یافته های آن، داده های کمّی نیز گردآوری و تحلیل شدند. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و اساتید دانشکده علوم انسانی، علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه محقق اردبیلی بود که در بخش کیفی و با استفاده از نمونه گیری هدفمند تعداد هشت نفر تحت مصاحبه قرار گرفتند و از بین جامعه 95 نفری، تعداد 61 نفر در مرحله کمّی به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه بدون ساختار بود که از روش بازخورد مشارکت کننده برای اعتباریابی آن استفاده شد و در بخش کمّی نیز پرسشنامه محقق ساخته بود که ضریب آلفای کرونباخ آن 92/0 بود. به منظور تحلیل داده های کیفی از تحلیل محتوای استقرایی مبتنی بر کدگذاری باز استفاده شد و در بخش کمّی نیز از آزمون تی تک نمونه ای استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که پیچیده بودن ماهیت طرح تحقیق آمیخته، ناآشنایی محققان به طرح تحقیق آمیخته (عوامل تأثیرگذار درونی)، نیازهای فصلنامه ها و ماهیت رشته های علمی (عوامل تأثیرگذار بیرونی) از دلایل استفاده محدود از روش آمیخته است. همچنین، یافته ها نشان داد که ماهیت رشته های علمی بیشترین تأثیر را در استفاده از روش آمیخته دارد.
بررسی جایگاه زبان شناسی در برنامه های درسی رشته های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی را می توان یکی از شیوه های گوناگون پردازش و ثبت تجاربِ انسانی دانست. ماهیت چند بعدی انسان موجب می شود که هیچ حوزه ای از علوم انسانی نتواند به تنهایی از وجود او رمزگشایی کند. در این پژوهش، بعد از اشاره به ماهیت زبان و زبان شناسی و علوم انسانی و ارائه تاریخچه مختصری از شکل گیری رشته زبان شناسی با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و مقایسه آرای متفاوت متخصصان ایرانی و غیر ایرانی، رابطه زبان شناسی با جامعه شناسی، مردم شناسی، روان شناسی، تاریخ، فلسفه، سیاست، حقوق، و غیره و جایگاه آن در برنامه درسی این رشته ها در دانشگاه های ایران بررسی می شود. نتایج حکایت از بعد میان رشته ای زبان شناسی و پیوند عمیق و دیرینه آن با حیطه های مورد بررسی دارد؛ پیوندی دوسویه که در مواردی به شکل گیری شاخه های میان رشته ای گوناگون در زبان شناسی منجر شده است. با وجود این، جای این حیطه های میان رشته ای در برنامه درسی مصوبِ بیشتر رشته های مورد بررسی خالی است؛ هر چند در برخی از دانشگاه ها تلاش هایی برای ارائه چنین دروسی برای یک گروه آموزشی خاص صورت گرفته است.
بررسی محتوایی ابعاد حجاب در جامعه امروزی (مطالعه موردی: دانشجویان دختر شهر آبادان)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در حوزه علوم انسانی و نقش آن در خدمت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است؛ رابطه ی دین و علوم انسانی یک رابطه ی لاینفک و تحت تأثیر یکدیگر است، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی دین و نظام جسمانی (حجاب) و شبهات مطرح شده از مفهوم آزادای در بین دختران است. با توجه به نقش مهم دانشگاه و دانشجویان در جامعه در زمینه ی رشد تحقیقات برای گسترش امر به معروف و نهی از منکر، به طرح سئوال مهمی پرداخته می شود که آیا ارتباطی بین آزادی و حجاب هست یا خیر؟ و سعی براین است در پرسشنامه ای که تدوین شده بررسی نماییم آیا دانشگاه تحت تأثیر ایدئولوژی های کشوری است یا نظام کشوری تحت تأثیر ایدئولوژی دانشگاهی؟ به دنبال یافتن جایگاه دانشگاه که معدن تولید علم در این ایدئولوژی است، می باشیم. روشی که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته، تحقیقی پیمایشی است که در آن با استفاده از پرسشنامه و به طور مستقیم به مصاحبه شوندگان ارائه شده است. در پایان به ارائه ی نتیجه گیری و راهکارهایی پرداخته می شود.
کاربست مؤلفه های کاربردی، ملی، جهانی، نظری و ساخت برنامه درسی در برنامه های درسی علوم انسانی از دیدگاه اعضای هیات علمی (مورد: دانشگاه شهید باهنر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی میزان کاربست مؤلفه های کاربردی، ملی، جهانی، نظری و ساخت برنامه درسی در برنامه های درسی علوم انسانی است. بر این اساس با استفاده از یک پرسش نامه محقق ساخته که پایایی آن 92/0 برآورد گردید، نظرات 100 نفر از اعضای هیات علمی مربوط به گروه های مختلف علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان در مورد میزان توجه به هر یک از این مؤلفه ها در برنامه های درسی موجود علوم انسانی سنجیده شد. نتایج نشان دادند که از نظر اعضای هیات علمی، میزان توجه به همه مؤلفه ها کمتر از حد میانگین است. در این بین بیشترین توجه به مؤلفه نظری و تخصصی و کمترین توجه به مؤلفه جهانی و بین المللی و با اختلاف کمی مؤلفه کاربردی و عملی است. بر اساس نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود که در طرح های بازنگری برنامه های درسی علوم انسانی در دانشگاه ها، توجه بیشتری به مؤلفه های جهانی و بین المللی و کاربردی و عملی شود، جایگاه عنصر کارآفرینی در برنامه های درسی بازشناسی گردد، برنامه ریزان درسی با شناسایی ظرفیت های بومی کشور، مؤلفه های بومی را هم در محتوا و هم در شکل ارائه برنامه های درسی علوم انسانی مورد استفاده قرار دهند، در بازنگری های آتی این برنامه ها به فلسفه و تاریخ علوم مختلف توجه ویژه ای گردد و برنامه ریزان درسی ضمن توجه به خواست دانشحویان و همچنین نهادهای بیرونی، تا حد امکان برنامه های درسی را به شکل مشارکتی طراحی و تولید نمایند.