مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
علوم انسانی
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم بهمن ۱۳۹۹ شماره ۱۱ (پیاپی ۸۷)
72-100
پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی اجرای کارورزی رشته حقوق در مقطع کارشناسی اجرا شده است. روش این پژوهش ترکیبی بود. در بخش کیفی با 28 نفر از متخصصان، اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان، شاغلان حوزه حقوق و دانشجویان تحصیلات تکمیلی مصاحبه شد. جامعه آماری بخش کمی دانشجویان سال تحصیلی 1397-1396 و دانش آموختگان سال های 1396-1393 رشته حقوق بودند که به روش تصادفی طبقه ای متناسب با حجم، تعداد 115 نفر انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. نتایج بخش کمی نشان می دهد که مهم ترین مانع در اجرای موفق کارورزی، کم توجهی مسؤولان دانشگاهی نسبت به جایگاه دروس عملی و ضعف همکاری بین دانشگاه و مراکز غیردانشگاهی برای انجام کارورزی است. شرکت کنندگان در مصاحبه نیز بر جدی گرفته نشدن درس کارورزی و تعداد زیاد دانشجو در رشته حقوق به عنوان مهم ترین آسیب های اجرای کارورزی تأکید داشتند. برنامه ریزان آموزشی با استفاده از نتایج این پژوهش می توانند در جهت اصلاح برنامه درسی سایر رشته های علوم انسانی اقدام کنند.
در جستجوی درک مولفه های فرهنگ رشته علوم انسانی در دانشگاه های شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
45 - 70
حوزه های تخصصی:
دانش فرهنگی، همانند همه دارایی های ارزش آفرین، مستتر اما، بسیار موثر است. بر این پایه، هدف این پژوهش شناسایی مولفه های فرهنگ رشته علوم انسانی در دانشگاههای شهر تهران بود. به این منظور، رشته های مختلف علوم انسانی شامل: حقوق، مدیریت، علوم تربیتی، جغرافیا و جامعه شناسی برای مطالعه انتخاب شدند. روش پژوهش، کیفی بود و گردآوری داده ها با مصاحبه نیمه ساختارمند انجام شد. با استفاده از نمونه گیری شدت، افراد برای مصاحبه انتخاب شدند و داده های مصاحبه ها، با روش تحلیل موضوعی بررسی شدند. بر اساس یافته های این پژوهش، مولفه های فرهنگی رشته های مورد مطالعه در 9 تم دسته بندی شدند: هدف آموزش، رسانه آموزش، روش تدریس، روش ارزشیابی، روش انجام دادن پژوهش، روابط استاد با دانشجو، اخلاق علمی، نگرش به رشته و نگرش به دانشجو. این رشته ها، در دو سطح درون رشته ای و میان رشته ای با هم تفاوت دارند. سطح میان رشته ای، متاثر از عوامل برونی یا فرا رشته یعنی دانشگاه و جامعه قرار دارد که اغلب در مطالعات نادیده گرفته می شود. لذا، برای بهبود این مولفه ها پیشنهاد می شود برنامه ریزی تغییر فرهنگی در دستورکار سیاستگذاران آموزشی قرار گیرد.
بررسی انتقادی تأثیر نظریه رفتارگرایی بر ارکان علوم انسانی (با تأکید بر روانشناسی)
حوزه های تخصصی:
این مقاله ضمن تعریف رفتار گرایی به بررسی اجما لی، تأثیراتی که این نظریه بر ارکان علوم انسانی، یعنی موضوع، غایت، مسائل و روش علوم انسانی به خصوص روانشناسی داشته است و نیز به بررسی انتقادی این تأثیرات از منظر علوم انسانی اسلامی می پردازد. این گونه بررسی ها برای ساخت علوم انسانی اسلامی ضروری به نظر می رسد؛ زیرا باید نظریه های رقیب را شناخت و لوازم آن را بررسی کرد تا نظریه علوم انسانی اسلامی، کاملاً روشن و متمایز شود. روش این پژوهش عقلی است. دستاورد های مهمی که این نظریه داشته، این است که بر طبق رفتارگرایی، موضوع، غایت و مسائلی که برای علوم انسانی در نظر گرفته می شود، کاملاً مادی اند و روش تجربی هم، تنها روش بحث در علوم انسانی بر طبق رفتار گرایی است. این نتایج از منظر علوم انسانی اسلامی مردودند.
مقایسه تأثیر گستره دین در فرایند اسلامی سازی علوم از منظر آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحث مربوط به اسلامی سازی علوم، تأثیر بحث قلمرو دین بر چگونگی اسلامی سازی علوم است. نظر به تفاوت دیدگاه آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی درباره گستره دین، این مقاله، به دنبال مقایسه تأثیر عملی این اختلاف نظر، بر فرایند اسلامی سازی علوم است. این مقاله با رویکرد تحلیلی و واکاوی اسنادی به بررسی موضوع در سه مقام انتخاب مسئله، فرضیه یابی و داوری می پردازد. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که در فرایند اسلامی سازی، طبق هر دو مبنا، باید از طریق ادله عقلی، نقلی و تجربی، مسائل و مبادی علوم را اثبات یا نقد کرد. اما بر خلاف دیدگاه آیت الله جوادی، از نگاه آیت الله مصباح، برخی از این موارد، با اینکه باید مورد استفاده قرار گیرند، اما دینی نیستند.
ماهیت امور انسانی اجتماعی و امتداد آن در روش شناسی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
27 - 48
حوزه های تخصصی:
زیرساخت های نظری، نقش تعیین کننده ای در هویت علوم، به ویژه در روش شناسی آن، دارند. این مسئله درباره علوم انسانی نیز صادق است. مبانی علوم انسانی به چند دسته تقسیم می شود که زیرساخت های انسان- جامعه شناختی از جمله آن است و از میان مبانی جامعه شناختی، نوع نگاه در باب ماهیت امور انسانی اجتماعی، به مثابه مبنای نظری، نقش تعیین کننده ای در روش شناسی علوم انسانی خواهد داشت. سه پارادایم غالب علوم انسانی، با توجه به نوع تلقی ای که از انسان، جامعه و امور اجتماعی دارند، روش شناسی خاصی را در این حوزه رقم می زنند. در مقابل، بر اساس منظومه فکری اسلام، نگاه دیگری به ماهیت و هویت جامعه و امور اجتماعی وجود دارد که ضمن تفاوت اساسی با پارادایم های یادشده، برآیند و امتدادهایش را می توان در روش شناسی علوم انسانی اسلامی نشان داد. در این مقاله می کوشیم با روش تحلیل عقلی، ضمن بررسی انتقادی دیدگاه های پارادایم های سه گانه درباره ماهیت امور اجتماعی، به دلالت های روش شناختی این مبنا در علوم انسانی، بر اساس منظومه فکری اسلام، بپردازیم.
ضرورت بازاندیشی در الگوهای آموزش دانشگاهی رشته های علوم انسانی با تأکید بر رویکرد سازنده گرایی اجتماعی: ارائه یک الگوی پیشنهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال پنجم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
87 - 106
حوزه های تخصصی:
هدف : علوم انسانی نقش مهمی در پیشرفت و حفظ و ارتقای ارزش های اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد. تأکید و تلاشی که در سال های اخیر متوجه تولید دانش، بومی سازی دانش موجود و اهمیت پرورش نیروهای متخصص در این دسته از علوم شده، گویای این اهمیت است. این در حالی است که شواهد پژوهشی نشان می دهند در دانشگاه های ایران الگوهای آموزشی مناسبی برای پرورش دانش آموختگان شایسته در علوم انسانی وجود ندارد. آن چه برای رویارویی با چنین وضعیتی لازم است طراحی آموزشی براساس شایستگی های مورد نیاز دانشجویان این دسته از رشته ها است. بنابراین در پژوهش حاضر به این پرسش پرداخته شده است که الگوی آموزشی مناسب برای رشته های علوم انسانی چه الگویی است؟ روش : این پژوهش، از نوع پژوهش های بنیادی نظری است و برای پاسخ گویی به پرسش موردنظر از روش استدلال عقلانی بر پایه مطالعات کتابخانه ای و پژوهش های انجام شده استفاده شده است. یافته ها : براساس استدلال انجام شده، در علوم انسانی نیاز به تربیت دانش آموختگانی است که به سه دسته از شایستگی های شناختی، اجتماعی و عاطفی مجهز باشند. رویکردی که بتواند این مهم را برآورده سازد و امکان پرورش هر سه دسته شایستگی را فراهم آورد، سازنده گرایی اجتماعی است؛ زیرا در این رویکرد رشد شناختی در بافت اجتماعی و در جریان تعامل و مشارکت انسان ها با یکدیگر شکل می گیرد. بنابراین الگوی آموزشی مبتنی بر شایستگی که برآمده از رویکرد سازنده گرایی اجتماعی است می تواند الگوی پیشنهادی مناسبی برای استفاده در رشته های علوم انسانی باشد.
ملاحظاتی در مورد تدریس علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال پنجم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
149 - 172
حوزه های تخصصی:
هدف : انتظار ما از آموزش علوم انسانی در نهادهای رسمی آموزشی چون مدرسه و دانشگاه چیست؟ چه می توان کرد تا آموزش علوم انسانی جذاب و کاربردی شود و شوق و اشتیاق دانستن و آموختن و کاربرد را برانگیزد؟ در تدریس ملاحظاتی وجود دارد: برنامه قصد شده، برنامه اجراشده و آن چه کسب شده اند. نگارنده باتوجه به یادداشت های خود در طول ارتباط با دانشگاهیان (دانشجو، مدرس و محققان حرفه ای) و بررسی انتظارات آنان از دروس ایده هایی را با انس مداوم با موضوع و تشویق مراجعان به " تصور موقعیت مؤثر " و بیان آن در تعامل با موضوع مورد تحقیقشان به دست آورده مطرح می کند. باورهای معرفت شناختی[1]، قابلیت های شخصی، الگوهای ذهنی و نقشه های ذهنی-اکولوژی تدریس -را تعیین می کند. معلم تاب آور، تسهیل گر و توانمندساز می تواند این موقعیت پیچیده را با همکاری یادگیرندگان مدیریت کند و بارور سازد. چنین معلمی با درک و غنی سازی اکولوژی تدریس و علم امکان انس عمیق (حاصل تجربه زیسته و مطالعات، سرگذشت نامه های افراد صاحب نظر) را فراهم می سازد. او با ارتباط گرایی، با فهم و نقد دائم جریان تدریس و تصمیم گیری و با تاب آوری به این سه هدف نزدیک می شود: الف- استنتاج ها و آموخته های دانش سازمان یافته ب- بهجت و لذت فردی ج-تعامل وکنش فرهنگی و اجتماعی و تقویت حس انسان دوستی و کمک به تکامل انسانی و معنوی
طراحی الگوی محتوای آموزش کارآفرینی برای رشته های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
169 - 150
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: محتوای آموزشی مناسب یکی ازعناصرمهم درآموزش اثربخش است .بنابراین هدف این پژوهش شناسایی انواع محتوای موردنیاز درآموزش کارآفرینی برای رشته های علوم انسانی در آموزش عالی بصورت یک الگوی مفهومی می باشد. روش شناسی: روش پژوهش کیفی ازنوع تحلیل مضمون است . حوزه مورد پژوهش شامل کلیه صاحبنظران حوزه کارآفرینی علوم انسانی شهراصفهان می باشد. بااستفاده ازروش نمونه گیری هدفمندازنوع گلوله برفی تعداد24 نفر بعنوان نمونه انتخاب شدند . مصاحبه های انجام شده طبق تحلیل مضامین آتراید استرلینگ و بانرم افزارمکس کیوداورژن 18 انجام گردید. یافته ها: یافته های حاصل از این پژوهش شامل134 مضمون پایه ،6 مضمون سازمان دهنده و 3 مضمون فراگیر و درقالب یک الگو ارایه گردید. الگوی مفهومی محتوای آموزش کارآفرینی تببین شده درسه سطح خودآگاهی ،خودکارآمدی وخودشکوفایی ترسیم گردید .خودآگاهی بعنوان اولین سطح محتوای آموزش کارآفرینی وابسته به ارایه شایستگی های فردی ،ادراکی و ارتباطی تعیین گردید. خودکارآمدی بعنوان دومین سطح وابسته به ارایه محتوای شایستگی های مدیریتی و شایستگی های حرفه ای تعیین شد. خودشکوفایی بعنوان سومین سطح وابسته به ارایه محتوای شایستگی های توانگری تعیین گردید. نتیجه گیری: الگوی مفهومی محتوای آموزش کارآفرینی تدوین شده نقش بسزایی درارایه یک آموزش هدفمند و همه جانبه در آموزش عالی بویژه برای رشته های علوم انسانی درآموزش عالی خواهدداشت .
بایسته های تحقق علوم انسانی متناسب با تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین بایسته های علوم انسانی به عنوان یکی از پایه های فکری در ایجاد تمدن نوین اسلامی و بررسی وظایف اندیشمندان مسلمان با روش توصیفی – علّی سامان گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد بخشی از بایسته ها جنبه مقدماتی داشته که عبارتند از: «هویت بخشی به دانشمندان مسلمان» که مانع نگاه پرستش گرایانه به جلوه های مادی تمدن غربی است، «وحدت و انسجام میان اندیشمندان اسلامی» که با ترویج مفهوم «امت» و اندیشه منجی (عج) صورت می پذیرد و «توانایی فهم متون عربی اسلامی» که سبب شناخت عمیق قرآن و احادیث در جهت تولید علم می گردد. بخش دیگر بایسته ها، به مرحله أخذ علم مرتبط بوده که عبارتند از: «تولید علم با اتکای بر مبانی اسلامی» و «نظام سازی بر اساس علوم انسانی اسلامی» که بر اساس مبانی اسلامی، نظام های منسجم که متشکل از گزاره های دینی است ایجاد می شود.
تحلیل و تبیین تاثیر مولفه های مدیریتی، ساختاری و نگرشی فرهنگ برتولید علوم انسانی در دانشگاه اسلامی: بررسی وضع موجود در دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل و تبیین مؤلفه های فرهنگی (مدیریتی، ساختاری و نگرشی) مؤثر بر تولید علوم انسانی در دانشگاه اسلامی است. از آنجا که حیات نظام های دانشگاهی در گرو خلق، تکامل و تحول علمی است و ارتباط ناگسستنی علوم انسانی با عوامل فرهنگی، تولید این علوم را با پیچیدگی و دشواری همراه ساخته، ازاین رو در پژوهش حاضر با روش آمیخته تأییدی به تحلیل و تبیین مؤلفه های فرهنگی (مدیریتی، ساختاری و نگرشی) مؤثر بر تولید علوم انسانی در دانشگاه اسلامی پرداخته شده است. در بخش کیفی از نظریه داده بنیاد و در بخش کمی از روش پیمایشی استفاده شده است. داده ها در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه عمیق با 20 نفر از خبرگان مطالعات کلان علوم انسانی در دانشگاه خوارزمی تهران و دانشگاه اصفهان و در بخش کمی به منظور بررسی وضع موجود در دانشگاه پیام نور به کمک 190 نفر از اعضای هیئت علمی رشته های علوم انسانی دانشگاه پیام نور استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری جمع آوری شده است. روایی محتوایی سؤالات مصاحبه و پرسش نامه توسط صاحب نظران و روایی همزمان پرسش نامه با ضرایب همبستگی در آزمون هم تراز مورد تأیید واقع شده است. همچنین پایایی سؤالات مصاحبه به کمک ضریب توافق (06/90) و پایایی پرسش نامه با آلفای کرونباخ (89/.) تأیید شده است. یافته های حاصل از مطالعات اسنادی و کیفی با روش داده بنیاد حاکی از تأثیر سه مؤلفه اصلی ساختاری، نگرشی و مدیریتی و 55 زیرمؤلفه فرهنگی بر تولید علوم انسانی در آموزش عالی است که به منظور بررسی وضعیت موجود در دانشگاه پیام نور مورد آزمون واقع شده است. نتایج ماتریس همبستگی، ضریب تعیین و میزانF، نشانگر همپوشی و قدرت تبیین بالای این سه زیرمؤلفه فرهنگی با متغیر ملاک هستند. در این بین مؤلفه نگرش فرهنگی بیشترین سهم و مؤلفه مدیریت فرهنگی کمترین سهم را در تبیین متغیر تولید علوم انسانی در دانشگاه پیام نور دارا هستند.
جایگاه عقل عملی در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۰۶
91 - 111
جایگاه عقل در علم از منظر نظریه های مختلف علوم انسانی یکسان نیست. می توان با در نظر گرفتن مؤلفه های تشکیل دهنده علوم انسانی و اجتماعی، آن گونه که در نظریه های علوم انسانی بیان شده است، و با توجه به حدود و قلمرو عقل، آن گونه که در نظریه های عقل بیان شده است، جایگاه عقل در هریک از تصاویر ارائه شده از علوم انسانی و اجتماعی را سنجید. بخشی از این تحقیق گسترده مربوط است به سنجش اعتبار تصاویر مختلف این علوم براساس حدود و قلمروی است که برای عقل عملی در نظریه های عقل گفته شده است. مقاله حاضر درصدد بررسی عقلانیت علوم انسانی و اجتماعی با استفاده از این بخش از نظریه های عقل است. روش انجام این بررسی تحلیل نظریه های علوم انسانی به منظور سنجش جایگاه عقل عملی در هریک از این نظریه هاست. بدین منظورنخست با استفاده از برخی نظریه های علوم انسانی، مؤلفه های گوناگون دخیل در تحقق علوم انسانی شناسایی و سپس با استفاده از نظریه های عقل عملی، احتمالات مختلف درباره حدود و قلمرو عقل عملی بیان شده است، و درنهایت بنابر احتمالات مختلفی که درباره حدود و قلمرو عقل عملی وجود دارد، جایگاه عقل عملی در در نظریه های تحلیل شده علوم انسانی، نتیجه گیری شده است.
تعامل علوم انسانی-اجتماعی وجامعه: بررسی رویکردهای خبرگان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۹
155 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله کشف و تجمیع دیدگاه خبرگان ایرانی درزمینه تعامل علوم انسانی-اجتماعی با جامعه است. مقاله با مرور ایده هایی چون علم بومی، علوم انسانی بومی و سپس ایده علم و جامعه آغاز می شود و درادامه دیدگاه های پژوهشگران خارجی را دراین زمینه می کاود. روش مطالعه، تحلیل محتوای مصاحبه باخبرگان ازنوع تحلیل مضمون است که ازطریق کدگذاری باز، محوری وانتخابی صورت گرفته است. سپس نتائج بااستفاده ازنرم افزار MAXQDA تحلیل و شبکه مضامین استخراج و ترسیم شد. یافته های اسنادی مبتنی برادبیات موجود در داخل کشور حداقل پنج پروژه را درارتباط با علوم انسانی بازنمایی می کند: 1-اسلامی سازی علوم انسانی:2-بومی سازی علوم انسانی 3-کاربردی سازی: 4-توانمندسازی، مؤثر سازی و سرمایه گذاری روی علوم انسانی 5-تجاری سازی و فناوری سازی علوم انسانی. در بخش تحلیل مضمون مقوله ها و کدهای انتخابی عبارتنداز: رویکرد، تعریف و تلقی خبرگان از جامعه، تجربه پاراآکادمی، نقش و کارکرد علوم انسانی-اجتماعی، منزلت علوم انسانی-اجتماعی، شرایط زمینه ای برای تعامل، نهادها و ساختارها، ارتباط کنشگران، ترویج و همگانی سازی، ارتباطات و شبکه سازی، درگیر سازی مردم، خدمات مشاوره ای. در پایان پیشنهاد شد ضمن تکمیل زیرساخت های مدیریتی و اصلاحات آموزشی، ترکیبی از راهبردهای ترویج علم، ارتباطات علم، مشاوره علم به دولتمردان و درگیرسازی مردم درعلم دنبال شود.
نقش فلسفه دین در هویت بخشی به علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
125 - 148
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه علم شناسی، جهت داری و هویت مندی علوم است. دینی یا غیردینی بودن علوم، ناظر به همین ویژگی است. این مسئله درباره تمامی علوم، از فلسفه به مثابه انتزاعی ترین آن تا علوم انضمامی و کاربردی صادق است. علوم انسانی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و می تواند وصف و هویت دینی یا سکولار داشته باشد. عوامل مختلفی (معرفتی و غیر معرفتی) در هویت بخشی این علوم نقش دارند که مبادی و زیرساخت های نظری از جمله آن می باشند. یکی از مهم ترین زیرساخت های نظری، مبانی دین شناختی اند. نوع نگاه به ماهیت دین، گستره و غایت دین، منشأ دین و نظایر آن، در دینی یا سکولاربودن علوم انسانی تأثیر جدی دارد. مبانی دین شناختی، محصول دین شناسی فلسفی یا فلسفه دین می باشد. فلسفه دین به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در دینی یا سکولاربودن علوم انسانی نقش دارد. این مسئله درباره علوم انسانی مدرن و فلسفه دین موجود کاملاً مشهود است. از یافته های مهم مقاله حاضر، اصل جهت مندی فلسفه دین و نقش آن در هویت بخشی علوم انسانی است؛ از این رو این مقاله می کوشد با روش فلسفی تحلیلی، ضمن طرح جهت داری علوم به ویژه فلسفه دین، سهم و نقش جهت بخشی آن را در هویت دینی یا سکولاری علوم انسانی نشان دهد.
ارزیابی وضعیت حکمرانی پایدار در نهاد علمی شورای تحول علوم انسانی در چارچوب بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی یکی از لوازم معرفتی تمدن سازی به عنوان هدف مندرج در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است. آسیب شناسی وضعیت تحول این علوم بر اساس ادبیات حکمرانی پایدار یکی از ضرورت ها برای شناسایی موانع و نقاط ضعف است. این مقاله تلاش کرده است با استفاده از ادبیات مفهومی حکمرانی در عرصه علم و رویکرد نظری منبعث از بیانات رهبر انقلاب اسلامی و همچنین، استفاده از روش های چندگانه تحلیلی از جمله SWOT، SOAR و PESTEL هدف مذکور را دنبال کند. به این منظور، از پرسش نامه الکترونیکی برای شناسایی، وزن دهی و اولویت دهی به وضعیت تحول علوم انسانی با استفاده از فرمول های متغیربندی و خوشه سازی از سوی 162 نفر از متخصصان بهره گرفته شده است. مهم ترین یافته ها و نتایج در محورهای زیر به بحث گذاشته شده اند: «ابعاد کلان تحول»، «محورهای محتوایی تحول»، «آسیب شناسی سازمانی و مشکلات شورای تحول»، «باور به جایگاه علوم انسانی»، «نقشه آمایش آموزش عالی برای تحول»، «تناسب علوم انسانی با نیازهای کشور»، «انگیزه دانشجویان و مشغولیت اساتید»، «بازیگران در حکمرانی علوم انسانی» و «اولویت ها، نقاط قوت و ضعف کنونی».
تعلیم و تربیت در ادبیات کهن ایران و یونان
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۵ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۱۷
165 - 182
حوزه های تخصصی:
در علوم انسانی سعادت فردی متمایز از جامعه فرض نمی شود و مهار خویِ سرکش، با تفسیرِ مفهوم انسانیّت و کرامت و عدالت اجتماعی، با گذر از فردیّت و استقرار در جوامع بشری، قابل توجیه است. یکی از اهداف مهمّ ادبیات، کمک به انسان و کمال گرایی است. تا در این راستا، خود را بهتر بشناسد و از طریق خودشناسی به خدا شناسی برسد. به همین دلیل مبارزه با پستی ها، پرورش روحِ عفت، غرور، شهامت، خلاقیّت، شاد باشی و نشاط بخشی و اشتیاق برای تعلیم و تعلّم در لابلای آثار ادبی موج می زند. با توجه به نقش بسیار حساس و ارزنده علوم انسانی به طور عام و ادبیّات به طور خاص، زمینه های پژوهش وبررسی را، در ادبیّات، فراهم می سازد تا بسیاری از مشکلات زندگی فردی - اجتماعی انسان ها را حل نماید. فرایند تعلیم و تربیت ملل مختلف، در مقایسه بین فرهنگی حائز اهمیّت است. به همین منظور خودرا بی نیاز از بررسی تعلیم و تربیت ایران باستان، دوران استیلای عرب بر ایران، و اهداف نظامیه ها و ... نمی دانیم.
آیا علوم انسانی را می توان به مثابه تکنولوژی فهم کرد؟ معرفی و ارزیابی کتاب علوم انسانی به مثابه تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
در سال های اخیر موضوعاتی مانند مطالعات فلسفی، تاریخی، جامعه شناختی درباره علم، علوم انسانی و تکنولوژی و نقش آنها در فرایند توسعه و پیشرفت کشور با استقبال بسیاری همراه شده است. بحث فلسفی درباره نسبت علم و تکنولوژی و به خصوص علوم انسانی و سیاست گذاری ها، برنامه ها و نهادها، به عنوان تکنولوژی های نرم/ انسانی/اجتماعی می تواند ما را در چگونگی سیاستگذاری و برنامه ریزی بهینه علمی و فناوری در عالم انسانی و اجتماعی یاری دهد. کتاب «علوم انسانی به مثابه تکنولوژی» می کوشد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا علوم انسانی را می توان به مثابه تکنولوژی فهم کرد؟ و از این فهم در سیاستگذاری علوم انسانی و تکنولوژی های انسانی و اجتماعی بهره برد؟ و این بحث را با انجام مطالعاتی موردی در عرصه فناوری های اطلاعاتی و فقه، با بهره گیری از رویکرد عقلانیت نقاد به شکل ملموسی شرح و بسط می دهد. در این مقاله پس از معرفی کتاب، ملاحظاتی انتقادی در ارتباط با برخی از مدعیات اصلی کتاب مطرح می گردد؛ به ویژه این دیدگاه که فقه را باید به مثابه تکنولوژی فهم کرد. در پایان پیشنهاداتی برای اصلاح و تکمیل این کتاب و تبدیل آن، به یک کتاب درسی ارائه می شود.
بررسی انتقادی کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی(مباحثی در سیاست های روش)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این مقاله ارزیابی نقادانه کتاب «روش تحقیق معاصر در علوم انسانی(مباحثی در سیاست های روش»، تالیفِ احمد محمدپور است. در این کتاب، بستر شکل گیری بسیاری از مهم ترین جریان های نظری و عملی در علوم انسانی و جنبه های هستی شناختی و معرفت شناختی آن ها، ارائه شده است. از این باب می توان کتاب مذکور را به عنوان منبع غنی در این زمینه قلمداد کرد. پیام اصلی کتاب مذکور این است که روش های تحقیق برگرفته از جهان بینی ها و موقعیت های زیست جهان ما هستند که درک و تفسیر ما از جهان را شکل می دهند و از این رو مفهوم «سیاست های روش» را معرفی می نماید. نتایح بررسی این کتاب نشان می دهد، نگارنده نتوانسته به خوبی نکات کلیدی و عملیاتی در باب «سیاست های روش» و یافته های جدید خود را منتقل نماید؛ از این رو این کتاب قادر نیست از منظر سیاست های روش، رهنمودهایی در زمینه طراحی یک برنامه پژوهشی در اختیار پژوهشگران قرار دهد. نبودِ پیوند میان فصل ها، فقدان تحلیل های فلسفی روش مند و منسجم در معرفی جریان های فلسفی، بارز بودن وجه ترجمه کتاب، از دیگر نقاط ضعف این کتاب قلمداد می شود.
برآیند اقتضائات اعتقاد قرآنی به جهان غیب در موضوع و مسائل علوم انسانی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قرآن با معرفی و بیان ویژگی های جهانی که از آن به غیب تعبیر کرده، افق جدیدی را به روی بشریت گشوده و اعتقاد و ایمان به آن را از صفات اهل تقوا برشمرده است. از سویی دیگر، در علوم انسانی رایج در قالب دو جریان طبیعت گرایی هستی شناختی و روش شناختی، وجود عالم غیب یا تأثیر چنین جهانی در عالم طبیعت و پدیده های انسانی و اجتماعی نادیده انگاشته می شود. نوشتار حاضر با استفاده از روش کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات و روش توصیفی تحلیلی در استنتاج دیدگاه، ضمن اشاره به هستی شناسی جهان غیب، به اقتضائات اصل باورمندی به جهان غیب در موضوع و مسائل علوم انسانی پرداخته و بر اساس آن، لحاظ بعد مجرد و غیب در موضوع علوم انسانی توصیفی و تولید اعتباریاتی مبتنی بر تعریف جدیدی از نیازها، غایات و تمایلات انسانی در علوم انسانی هنجاری را ضروری شمرده است. در حوزه مسائل و نظریه های علوم انسانی نیز با تأثیر در بنیادهای سازنده گزاره ها و شمول گزاره های اخلاقی، متافیزیکی و الهیاتی، گزاره های تبینی غیرتجربی و تفسیری و گزاره های مطلق و ثابت، به ترمیم یا تولید نظریه ها اذعان کرده است.
تبیین و بررسی روش تفهمی در علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
روش شناسی و تعیین روش یا روش های متناسب با حل مسائل علوم انسانی به شدت محل چالش و مناقشه است. روش های گوناگونی برای این علوم توسط اندیشمندان این حوزه پیشنهاد شده است. اصحاب مکتب تفسیری در غرب، هدف علوم انسانی را دستیابی به فهم رفتارهای انسانی می دانند. ایشان ضمن رد روش تبیین علّی که در علوم تجربی استفاده می شود، روش تفهمی را تنها روش معتبر در علوم انسانی برای دستیابی به فهم معنای رفتارهای ارادی انسان می دانند. تبیین و نقد و بررسی میزان کارایی روش تفهمی در علوم انسانی از طریق تحلیل عقلانی، هدف این پژوهش است. روش تفهمی راهی برای همدلی و سعی در ورود به درون انسان و نگاه کردن از منظر وی برای فهم معنای رفتارهای ارادی انسان است. فرضیه های به دست آمده از این روش، ضمن انسجام و هماهنگی درونی باید با شواهد تجربی تأیید شوند. روش تفهمی اختصاص به علوم انسانی توصیفی دارد. بررسی ماهیت روش تفهمی ما را به این نتیجه می رساند که این روش صرفاً به بخش محدودی از موضوعات علوم انسانی توصیفی می پردازد و به دلیل عدم امکان دستیابی به یقین در فهم پدیده های ارادی انسانی ازیک سو، و عدم قابلیت ارائه قوانین عام و مشترک از سوی دیگر، به نسبیت فرهنگی منتهی می شود. روش تفهمی به رغم قابلیت در طرح مسائل جدید در علوم انسانی و نقش تأثیرگذار در اجرای توصیه های علوم انسانی دستوری، به تنهایی در حل مسائل علوم انسانی ناکارآمد است و فقط به صورت روش معین در کنار روش های معتبر در علوم انسانی می تواند نقش آفرین باشد.
«آگاهیِ تاریخی» به مثابه بنیادِ ابژکتیوِ علوم انسانی؛ (ملاحظاتی در نقد گادامر بر موضع دیلتای در باب عینی گرایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۸
65 - 83
دیلتای کوشیده است «نقد عقل محض» کانت را به «نقد عقل تاریخی» در عرصه علوم انسانی تبدیل کند تا از قِبَل این رهیافتِ خاص، هم شأن مستقلی برای علوم انسانی تدارک و هم معنای جدیدی از ابژکتیویته را در این ساحت آشکار کند. گادامر با نقدهای خویش او را ملامت کرده و مدعی شده است دیلتای در دام ابژکتیو علمی افتاده و با سنت نوکانتی که در عصر او جریانِ غالب و شایع بوده، ناخودآگاه همراهی کرده است؛ نیز اینکه دیلتای با وجود تفکر تاریخی، در نظام فکری خویش به همه لوازم و نتایج این تفکر وفادار نبوده است.در این جستار برای اینکه بنیاد ابژکتیو علوم انسانی را در نظرگاه دیلتای نشان دهیم، از تناظر میان سه گانه «تاریخ» «جهانِ زیسته» و«هرمنوتیک» سخن گفته ایم. ادعا این است که تاریخ، بنیادِ زیست جهان و بالمآل بنیادِ هرمنوتیک است، که به موجب نسبت های انسان در این عرصه، حیات تاریخی او رقم می خورد، «تاریخ» همان «زیست جهان» است در مقام فروبستگی و «زیست جهان» همان «تاریخ» است در ساحت انفتاح و گشودگی؛ «هرمنوتیک» نیز به مثابه منطقِ این نسبت و دانشی است که این دو ساحت را از مقام «اجمال و حضور» به مقام «تفصیل و حصول» درآورده است. البته در سایه چنین نگاهی آنچه ضامن عینیت و شأن ابژکتیو علوم (انسانی) می شود نه انسان است، نه زیست جهان و نه تاریخ؛ بلکه کل این فرایند و جریانِ آگاهی است که از آن می توان به «آگاهی تاریخی» یاد کرد.