مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
علوم انسانی
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
89 - 120
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی در غرب بر بستر متافیزیک و بر بنیاد سوبژکتیویته به ظهور رسیده است. سوبژکتیویته حکایت از رخدادی دارد که در آن ذات انسان تغییر یافته و انسان مبدل به سوژه شده است. هدف اصلی مقاله پیش رو بررسی امکان تحقق علوم انسانی در حکمت صدرایی است. روش این پژوهش مبتنی بر پدیدارشناسی هرمنوتیکال است که می کوشد چگونگی پیدایش امری را با هویدا ساختن بنیاد آن مورد کنکاش قرار دهد. مطابق این رویکرد تنها در صورتی می توان انتظار تحقق علوم انسانی در امتداد تاریخی حکمت صدرایی داشت که، حکمت صدرایی نیز حاوی عنصر سوبژکتیوته باشد. نویسندگان معتقدند حکمت صدرایی از این عنصر برخوردار است. لذا از رهگذر روش پدیدارشناختی دو شاهد بر این مدعا اقامه شده است. محور شواهد مطرح شده تمایزی است که حکمت صدرایی در قبال عرفان نظری و حکمت سینوی دارد؛ شواهد مطرح شده نشان داده اند در نتیجه تحولاتی که حکمت صدرایی داشته، ذات حق از راز آمیزی و تعالی که در حکمت سینوی و عرفان نظری دارد به در آمده و به چنگ آگاهی می رسد.
علوم انسانی: چیستی، ساحتها و فرایندهای تحول در آن
توجه به مسئله ضرورت تحول در علوم، به ویژه علوم انسانی از مهم ترین و ارزشمندترین دستاوردهایی است که انقلاب اسلامی ایران برای جهان اسلام به ارمغان آورد. در جمهوری اسلامی به نسبت دیگر کشورهای مسلمان فضایی ایجاد گشته است که پژوهشگران و صاحب نظران در باب آن نظریه پردازی نمایند و چگونگی آن را تبیین نمایند؛ زیرا این دستاورد در صورتی به جوامع اسلامی انتقال پذیر است که درباره چیستی علوم انسانی و فرایندهای مورد نیاز برای تحول در آن بیشتر و دقیق تر اندیشید. در این مقاله پس از بررسی چیستی علم و علوم انسانی و با این مفروض که تحول در علوم انسانی به معنای تبدیل پایدار و دارای مرجعیت علمی در مبانی و بنیادها، روش ها، مفاهیم، ساختارها، نظریه ها و مکاتب و متون علمی در جهت مطلوب است، ساحت های این تحول معرفی و مراحل فرایندهای «راهبردی»، «مدیریتی» و «معرفتی» تحول در علوم انسانی تشریح می شود. با این بیان معلوم می گردد که در تحول علوم انسانی، رویکرد ترمیمی، تهذیبی و پیرایشی، نقلی سازی و بومی سازی فرهنگی و کاربردیِ محض منظور نیست، و مقصود از تحول در علوم انسانی، فرایندی است که در آن، نظریه های علوم انسانی، روش مندانه و مبتنی بر مبانی و منابع اسلامی (عقل، تجربه و نقل دینی) در راستای مقاصد شریعت و نیازهای جامعه اسلامی تولید گردند.
تبیین رابطه فقه نظام و علوم انسانی و نقش آن در تحقق تمدن نوین اسلام
تبیین رابطه میان فقه نظام و علوم انسانی یکی از مهم ترین مقدمات و لوازم تحقق نوین اسلامی است. فقه نظام، رویکردی است فقهی که عهده دار کشف و استنباط احکام نظام واره جامعه اسلامی در ابعاد متنوع آن است. بنا بر تحلیل روشن می شود که اعتبارات و احکام فقه نظام همان احکام و اعتبارات نظام اجتماعی اسلام است. تمدن اسلامی نیز همان کلان نظام اجتماعی کارآمد است. در واقع تمدن اسلامی به نظام اسلامی تحویل می یابد و نظام اسلامی نیز بر فقه نظام مبتنی می شود. از سوی دیگر اهداف علوم انسانی دستیابی به اهداف نظام اجتماعی و برداشتن موانع و مشکلات در این مسیر است. با ارائه این تصویر می توان به چهار نحو رابطه میان فقه نظام و علوم انسانی قائل شد. نخستین نوع ارتباط، ارتباط در موضوع است. علوم انسانی، علم معرفت به امور انسانی و پدیده های اجتماعی اند. ازآنجاکه استنباط هر حکمی در فقه نظام متوقف بر شناخت موضوعات اجتماعی است، علوم انسانی می توانند موضوعات مسائل فقه نظام را توصیف و تبیین کنند. علوم انسانی در هدف نیز با فقه نظام ارتباط دارند. فقه نظام با استنباط اهداف نظام اجتماعی به عنوان هدف مشترک میان علوم انسانی و فقه نظام، می تواند به علوم انسانی جهت ببخشد. فقه نظام همچنین می تواند به تجویزات علوم انسانی، اعتبار و حجیت دهد. این اعتبار و حجیت می تواند تجویزات علوم انسانی را در جهت اهداف نظام اسلامی و تمدن نوین اسلامی مستقر سازد. همچنین در جامعه اسلامی اعتبارات و احکام شرعی بافت اعتباری علوم انسانی را تشکیل می دهند. این بافت اعتباری تعیین کننده نوع کنش انسان ها و کنشگران اجتماعی خواهد بود. به همین دلیل، به میزان تفاوت بافت اعتباری در هر جامعه، کنش های انسانی متفاوت خواهند بود.
درآمدی بر نظریه «اِشراف» در علوم انسانی اسلامی
به باور پژوهشگران اسلامی، علوم انسانی موجود تحت تأثیر تکانه های وارداتی غرب قرار گرفته و ازنظر مبنا و محتوا، خدشه ها و رعشه هایی بر پیکر آن پدیدار شده است. این مهم، ضرورت حرکت ازسوی علوم انسانی موجود را به سوی علوم انسانی مطلوب می طلبد که تنها در سایه اجتهاد علمی و تولید نظریات نو دست یافتنی است. نظریه اشراف می تواند گامی مؤثر در این راستا قلمداد شود که ازجمله کارکردهای آن ارتقای سلامت دینی علوم انسانی و تدوین علوم مُشرف پیوستی است. براساس ویژگی این نظریه منابع، مبانی و روش های آن با تکیه بر آموزه های وحیانی بنا نهاده شده است. چراکه در تدوین علوم مادر مطلوب (کلام، اخلاق و فقهِ مطلوب) بر بازپژوهی آموزه های قرآنی و روایی و نقش بنیادین عقل و کاربست بایسته از این منابع سترگ پای فشرده است. این نظریه که به زعامت و نظارت علوم مادرِ بینشی، ارزشی و حکمی بر گزاره های مبنایی و معرفتیِ علوم انسانی تعریف می شود، بر پایه روایت نبوی (العلم ثلاثه) بنیان شده است. البته شواهد و قراین میدانی و عقلی نیز این مضمون روایی را تأیید می کند. از حیث روشی نیز، سازوکارهای این نظریه یعنی (عرضه و تطبیق استنطاق و تولید اجتهادی) از آموزه های اهل بیت (علیهم السلام) الگوگیری شده است.
بایسته های روش شناختی تولید نظریه در عرصه های جدید اجتماعی از منظر اسلامی
مهم ترین نکته ای که علوم انسانی را به مرکز مباحثات دانشگاهی کشاند، پیشرفت های مادی در مغرب زمین بود. ظهور و رشد علوم انسانی در ایران نیز مرهون آمدوشدهای محصلان ایرانی به فرنگ و نیز انگیزه غربیان برای همراه کردن مشرق زمین با خود در جهت گسترش فرهنگ غرب و ایجاد بازارهای اقتصادی جدید بود. در سال های اخیر نیز که مقام معظم رهبری به صورت جدی بحث تحول در علوم انسانی را مطرح و مطالبه می کنند، سخنشان در بستر نگاه به پیشرفت تبیین پذیر است. در همان فضایی که الگوی پیشرفت و سبک زندگی اسلامی مطرح می شود، تحول در علوم انسانی نیز به طور جدی مورد توجه ایشان قرار می گیرد. در نتیجه در نسبت علوم انسانی با پیشرفت و سازوکارهای آن بهتر می توان جایگاه این بحث را تبیین کرد. رشد و گسترش علوم انسانی اسلامی در گرو روش شناسی های دقیق و ارائه راهکارهای علمی متناسب در عرصه هایی است که نماد فرهنگ و تمدن اسلامی به شمار می روند. عرصه هایی از قبیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سبک زندگی اسلامی به دلیل شمول و کلیتشان همه عرصه های علوم انسانی را دربرمی گیرند و اهتمام به روش شناسی و نظریه پردازی در این دو عرصه، نقطه ثقل تحول در علوم انسانی به شمار می رود. علوم انسانی همچنان که پیشران توسعه در مغرب زمین به شمار می روند، عنصری تعیین کننده در تحقق الگوی اسلامی پیشرفت و نیز سبک زندگی اسلامی در جهان اسلام هستند. تغییر مسیر علوم انسانی از رویکردهای غربی به سمت وسوی مسائل اسلامی و حتی بومی، استلزاماتی دارد که در این مقاله مورد توجه قرار می گیرد. بدین ترتیب با بهره گیری از ظرفیت روشِ «پیاز پژوهش» ساندرز، در پاسخ به این پرسش که از نگاه اسلامی، نظریه پردازی در عرصه های جدید دارای چه استلزاماتی است، دیدگاه نظری و روش شناسانه برخی متفکران اسلامی معاصر (شهید صدر، محمدتقی جعفری، جوادی آملی، اعرافی، رشاد، عابدی و پارسانیا) در جهت دستیابی به الگوی روش شناسانه مناسب در تحول علوم انسانی بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که ورود به هر گونه مبحث کاربردی از دیدگاه اسلامی، نیازمند توجه توأمان به فلسفه، اخلاق و فقه به صورت منظومه ای است.
مدل سازی سیستمی دینی مهم ترین مؤلفه اسلامی سازی علوم انسانی
این مقاله فاقد میباشد.
اصول و معیارهای اعتبارشناختی فهم علمی از متون اسلامی در علوم انسانی
این پژوهش با هدف بررسی اصول و مبانی اعتبارشناسی معرفتی و به دست دادن معیارهای اعتبارسنجی فهم علمی از متون اسلامی در علوم انسانی انجام شد. پژوهش کنونی با به کارگیری روش تحقیق توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ به این گونه پرسش هاست که: یافته های «روش فهم علمی از متون اسلامی» چگونه می توانند ما را به کشف حقیقت و معرفت علمی برسانند و از اعتبار لازم برخوردار باشند؟ با مبنا قرار دادن «مؤلف محوری از دریچه فهم روشمند متون» و حفظ اصالت یافته های تفهمی با اتخاذ رویکرد «نگاه از درون متن به بیرون» و با عبور از حصر گرایی اعتبارشناختی روش های تجربی و ارزیابی روند درست به کارگیری روش فهم و اجتهاد می توان میزان فهم صحیح و روشمند از متون اسلامی را سنجید. این هدف با لحاظ «معیارهای اعتبارسنجی فهم صحیح از متون اسلامی» تحقق می یابد که عبارت اند از: ۱. انطباق با قواعد فهم زبان شناختی؛ ۲. انطباق با قواعد فهم معناشناختی؛ ۳. سازوارگی درونی و تعارض نداشتن با مبانی اسلامی؛ ۴. هماهنگی و تطابق با عقل برهانی؛ و ۵. هماهنگ با واقعیت های انسانی و متعارض نبودن با یافته های قطعی علوم.
مدیریت تحول علوم انسانی در آرا و اندیشه های امام خامنه ای
باوجود اهمیت علوم انسانی و نقش بسزای آن در احیای فرهنگ دینی ملّی و توسعه علوم و فناوری، این علوم در دانشگاه های ایران آن گونه که لازم است مورد توجه قرار نگرفته و جایگاه شایسته ای ندارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش و جایگاه مدیریت تحولات علوم انسانی در آرا و اندیشه های امام خامنه ای (حفظه الله) است. این پژوهش به صورت نظری و با روش سندکاوی انجام گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مبانی مادی و ضدّ دینی، ماهیت غربی، الگوگیری بی قید و شرط از نظریه ها و تولیدات غربی، نادیده انگاشتن جایگاه و منزلت نخبگان، دانش آموختگان، مؤسسات و تولیدات علوم انسانی، مهم ترین چالش هایی هستند که از دیدگاه امام خامنه ای (حفظه الله)، علوم انسانی در دانشگاه های ایران با آنها روبه رو است. همچنین، یافته ها نشان می دهد که استخراج مبانی این علوم از دین، بومی سازی، نظریه پردازی، تولید علم و نوآوری های علمی و لزوم توجه کافی به جایگاه نخبگان، دانش آموختگان، مؤسسات علوم انسانی، مؤثرترین راهکارها در مرتفع کردن نواقص و بهبود وضعیت علوم انسانی در آرا و اندیشه های امام خامنه ای (حفظه الله) است.
فرایند برنامه ای پالایش، پیرایش و پیدایش در تحول علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
تحول و تکامل همواره در نسبت یک مبدأ و مقصد معنا می یابد؛ یعنی باید از جایی شروع کرد و به جایی رسید و در سراسر این فرایند مراحل پیشین باید پشتوانه مراحل پسین قرار گیرند. این بدین معناست که تولید علم دینی را باید «فرایندی» دید و همواره آن را با تکیه بر تراث پیشین علوم اسلامی به جلو برد؛ ازاین رو، در این مقاله، نویسندگان با توجه به تجربه های خود در این حوزه فرایندی چهارمرحله ای را برای تحقق تحول در علوم انسانی مطرح کرده اند که به زعم آن ها می تواند مسیری روشن و کارآمد به حساب آید. این فرایند از شناخت نظام مند و مبنادار ادبیات علمی موجود آغاز می شود و در ابتدا با تغییر ظاهری در چهره علم و پالایش آن از موارد قطعی مخالفت با دین، به صورت کوتاه مدت در حل مسائل جامعه مورد بهره برداری قرار می گیرد. در مرحله بعد، ضمن طبقه بندی علوم و توجه به نظام نظریه ها، شرایط را برای نقد جامع نظریه های غربی به صورت نظام مند و مؤثر فراهم می کند و به صورت بخشی به تولید نظریه های جدید اسلامی می پردازد. در مرحله نهایی هم به صورت بنیادین، فراگیر و منسجم موضوع پیدایش علوم را مطرح می کند. نوشتار پیش رو، با روش توصیفی اکتشافی صورت گرفته و ازنظر هدف کاربردی است.
ماهیت انسان و نقش آن در علوم انسانی؛ بررسى تطبیقى دیدگاه آیت الله مصباح و آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه انسان شناسی، دو رویکرد عمده «انسان شناسی فلسفی» و «انسان شناسی تجربی» دنبال می شود. این پژوهش به دنبال آن است که آرای دو انسان شناس معاصر را به نمایندگی از این دو رویکرد درباره ذاتیات انسانی مقایسه کرده، آثار اشتراکات و اختلافات مبنایی آنها را در علوم انسانی بررسی کند. ازاین رو از میان فیلسوفان مسلمان آرای آیت الله محمدتقی مصباح متکی بر منابع اسلامی و حکمت متعالیه، و از میان روان شناسان انسان گرا آرای آبراهام هارولد مزلو متکی بر فلسفه رمانتیک، فلسفه اگزیستانسیالیسم و دیدگاه تجربه گرایی را مدنظر قرار داده است. این پژوهش در نتیجه گیری، متوجه اشتراکات محدود و ظاهری و اختلافات بسیار و ریشه ای این دو متفکر درباره این مسائل اساسی شده است؛ به گونه ای که اختلافات یادشده موجب شده تا ایشان در مقام توصیف پدیده های انسانی، تبیین روابط میان آنها، تعیین موضوعات و مسائل تحقیق، و انتخاب ابزار و منابع شناخت، به گونه متفاوت بیندیشند، و در مقام دستور و تعیین هنجارهای رفتاری نیز در ارزش گذاری، سیاست گذاری، و توصیه نسبت به رفتارها و مسائل انسانی، داوری هایی متعارض داشته باشند.
بررسی انتقادی تأثیر نظریه تکامل بر مبانی انسان شناختی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه تکامل را چارلز داروین نخست به صورت نظریه ای زیست شناسانه مطرح کرد. این نوع نگاه به عالم، خالی از نتایج متافیزیکی و تأثیر بسزا بر علوم انسانی نبود، بلکه تأثیرش در علوم انسانی اگر بیشتر از علوم زیستی نباشد کمتر نیست. در این پژوهش با ارائه گزارشی از نظریه تکامل، تأثیر آن بر مبانی انسان شناختی علوم انسانی در پنج حوزه حقیقت انسان، جایگاه انسان در نظام هستی، اراده و اختیار انسان، کمال نهایی انسان و خلقت انسان را بیان کرده و به بررسی آن می پردازیم و نشان می دهیم که مبانی انسان شناختی علوم انسانی که برآمده از نگاه تکاملی به عالم اند با مبانی انسان شناختی علوم انسانی اسلامی که مورد تأیید ما هستند، سازگاری ندارند.
الگوی مبانی علم شناسی در علوم انسانی با معرفت بخشی از قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش ارائه الگوی مبانی علم شناسی در علوم انسانی با معیار قرآن کریم است. این پژوهش از نوع تحقیقات بنیادی است و جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای مضمونی به شیوه توصیفی-تحلیلی و با لحاظ احتمالی بودن نتایج در جهت پرهیز از تفسیر به رأی قرآن استفاده شده است. در این پژوهش از ارتباط عقلایی بین علوم، الگویی برای مبانی علم شناسی در علوم انسانی با معرفت بخشی از قرآن کریم استفاده شده است. نتایج به دست آمده از پژوهش، مبانی علم شناسی با تأکید بر قرآن شناختی را به صورت یک سیستم نشان می دهد که اجزای آن شامل سه گونهٔ علوم وحیانی، علوم جهانی و علوم انسانی است. در مبحث علوم انسانی در سه بعد خدا، جهان و انسان، می توان به مبانی علم شناختی رسید که مبدأ و مقصد آن، شناخت انسان است. مبانی علم شناسی در علوم انسانی را می توان با شناخت و معرفت انسان به خداوند، از طریق شناخت صفات ذاتی، ثبوتی، و حقیقی الهی، با رویکرد تفسیر صادق، شناخت انسان به جهان از آن جهت که جهان کاشف فعل خداوند متعال است، با رویکرد علم نافع و ارزشمند جامع، و شناخت انسان به انسان را از طریق شناخت صفات افعالی، اضافی و خبری با رویکرد علم ثمین غایت محور استنتاج کرد.
ترکیب اعضای هیات تحریریه نشریات به عنوان شاخصی از میان رشتگی:مطالعه موردی نشریات علوم اجتماعی و انسانی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اعضای هیئت تحریریه از جایگاه بسیار مهم و تأثیرگذاری در جوامع علمی برخوردارند. هدف از پژوهش حاضر مطالعه ترکیب و ماهیت میان رشته ای اعضای هیئت تحریریه مجله های مصوّب وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری در گروه علوم انسانی و اجتماعی است. روش پژوهش: این پژوهش به صورت کاربردی و با استفاده از شاخص های علم سنجی انجام شده است. جامعه پژوهش از 518 مجله ایرانی در 18 حوزه موضوعیِ مختلفِ علوم انسانی و اجتماعی تشکیل شده است که اطلاعات مربوط به اعضای هیئت تحریریه آنها با مراجعه به وب سایت مجله ها قابل دسترسی و ملاحظه بود. همچنین داده های مربوط به شبکه استنادیِ مستقیمِ حوزه های موضوعی، از پایگاه وب علوم گردآوری شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد 2573 پژوهشگر در 5188 منصب عضویت هیئت تحریریه مجله ها حضور داشته اند (میانگین 10 عضو برای هر مجله). بیشترین میزان حضور اعضای هیئت تحریریه وابسته به مؤسسه های خارجی، مربوط به مجله های حوزه ادبیات و زبان ها (97/12%) است. به طورکلی پژوهشگرانی از 33 کشور دنیا در ترکیب هیئت تحریریه مجله های علوم انسانی کشور حضور دارند که بیشترین عضویت متعلق به کشورهای آمریکا، انگلستان و فرانسه است. از سوی دیگر، پژوهشگرانی از 157 مؤسسه خارجی و 148 مؤسسه داخلی در ترکیب هیئت تحریریه مجله های علوم انسانی کشور حضور دارند که پژوهشگران دانشگاه های تهران، علامه طباطبایی و آزاد اسلامی در این زمینه بیشترین سهم را دارند. بررسی مرتبه علمی اعضای هیئت تحریریه مجله ها نشان می دهد 64/10% مرتبه استادیاری، 45/43% مرتبه دانشیاری و 91/45% مرتبه استادی دارند. همچنین یافته ها بیانگر این است که 8/58% پژوهشگران تنها در هیئت تحریریه یک مجله عضویت داشته اند. بیشترین حضور اعضای هیئت تحریریه با تخصص هایی متفاوت از موضوع مجله ها، مربوط به مجله های حوزه کتابداری و آرشیو است. به بیان دیگر 4/37% اعضای هیئت تحریریه مجله های حوزه کتابداری و آرشیو دارای تخصص در رشته های دیگر هستند. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد میان تنوع تخصصِ اعضای هیئت تحریریه مجله ها و ماهیت میان رشته ای آن حوزه، تناسب و رابطه آماریِ معناداری وجود ندارد.
طراحی مدل ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان در رشته های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر، تعیین چارچوبی برای ایجاد شرکت های دانش بنیان و توسعه آن ها در رشته های علوم انسانی است. روش پژوهش : در این پژوهش، از نظریه داده بنیاد که شیوه پژوهش کیفی است استفاده شده است. به کمک این شیوه و دسته ای از داده ها، نظریه تکوین می یابد. جامعه آماری شامل متخصصان، صاحب نظران و مدیران متخصص در شرکت های دانش بنیان مستقر در استان خوزستان است. به منظور جمع آوری داده ها از16 نفر از افراد فوق، که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، مصاحبه به عمل آمد. معیار اصلی برای تعیین حجم نمونه، رسیدن به نقطه اشباع نظری بود. یافته ها :بر اساس فرایند نظریه داده بنیاد، طی مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی، 403 کد باز و 289 کد مستخرج نهایی در قالب 79 مفهوم ساخته شد و دسته بندی در 6 مقوله اصلی و 30 مقوله فرعی صورت گرفت. نتیجه گیری : الگوی به دست آمده از تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش، در قالب چهار گام ایده اولیه، پژوهش و توسعه، انتقال نتایج پژوهش ها و بهره وری یافته های پژوهشی و شش راهبرد اصلی، شامل مدیریت و سیاست گذاری، فعالیت های آموزشی و پژوهشی، بسترها و زیرساخت ها، ارتباطات و شبکه های علمی، نشر و اشاعه دانش و نوآوری قرار دارد. با ترکیب متغیرها و شش راهبرد اصلی، مدل نهایی مراحل فرایند ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان در رشته های علوم انسانی شکل گرفته است.
تحلیل نقش جهاد کبیر در تولید علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
181 - 198
حوزه های تخصصی:
اسلامی سازی علوم انسانی از ضرورتهای جوامع اسلامی است و آن نیز متوقف بر عمل مجاهدانه پژوهشگران می باشد که قرآن از آن به جهاد کبیر یاد می کند. از این جهت پژوهش در «تحلیل نقش جهاد کبیر در تولید علوم انسانی اسلامی» دارای اهمیت جدی است. هم اکنون لازم است تولید علوم انسانی اسلامی در جمهوری اسلامی ایران تبدیل به گفتمان شود ولی کم و کیف رابطه آن با جهاد کبیر که می تواند یکی از متغیرها در تحول علوم انسانی تعبیر شود، همچنان در بوته ابهام است وهمین ابهام در ترابط، می تواند عملیات تولید علوم انسانی اسلامی در مجامع علمی را به کندی مواجه سازد. از این رو، این سؤال مطرح می شود که نقش جهاد کبیر در تولید علوم انسانی اسلامی چیست؟پاسخ احتمالی آن است که استدلال مجاهدانه با قرآن و دیگر منابع دینی و مقابله نمودن با علوم انسانی سکولار، برایند و نتیجه اش تولید علوم انسانی اسلامی در تراز انقلاب اسلامی خواهد بود.این مقاله کوشیده است با تحلیل مصداقی جهاد کبیر و با ابزار کتابخانه ای به تحلیل نقش جهاد کبیر در تولید علوم انسانی اسلامی بپردازد و به این نتیجه دست یافته است که با تقویت بنیه علمی، شناخت کافی نسبت به منابع معرفتی، موضوع شناسی نسبی در علوم مورد استنباط و روش شناسی صحیح در استنباط از منابع معرفتی توسط پژوهشگران، می توان به تولید علوم انسانی اسلامی دست یافت.
بومی سازی علوم انسانی و ضرورت بازبینی مبانی انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
5 - 36
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، بحث بومی سازی علوم انسانی در محافل و مجامع علمی و دانشگاهی ما بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این مقاله، با تأمل در مبانی انسان شناسی، به موضوع بومی سازی علوم انسانی پرداخته است و از آنجا که بومی سازی علوم انسانی بدون بازتعریف انسان شناسی و مبانی آن امری ناممکن خواهد بود در این مقاله کوشیده شده است که این موضوع، به عنوان درآمدی بر بحث بومی سازی علوم انسانی، مورد کنکاش قرار گیرد. از نظر نگارنده، علوم انسانی موجود که غالباً محتوای آن، در برخی از رشته ها، تقلیدشده از سنت دانشگاهی غرب است بر پایه هایی از انسان شناسی استوار گردیده است که با عنوان اومانیسم شناخته می شود و با تحولات به وجود آمده در غربِ بعد از رنسانس سازگار و با ساختارهای جامعه دینی ما ناسازگار است. بنابراین، بحث از بومی سازی علوم انسانی در ایران، بدون بازنگری در مبانی انسان شناسی غربی و عدول از آن امکان پذیر نخواهد بود زیرا، بر اساس اندیشه اومانیستی، انسان موجودی است که تعریف آن، از لحاظ زیستی، بیشتر با اندیشه داروین و، از لحاظ سیاسی اجتماعی، با اندیشه های هابز و، از لحاظ اقتصادی، با اندیشه های لیبرالیستی و مارکسیستی سازگار است. لذا، این مقاله بحث انسان شناسی اسلامی را، که محور بومی سازی علوم انسانی است، مورد تأکید قرار داده و ابعاد گوناگون آن را، بر اساس برداشت اسلامی، تبیین نموده است.
اعتبارسنجی روش شناسی هرمنوتیک در علوم انسانی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
37 - 53
حوزه های تخصصی:
تفسیر سابقه ای به درازای عمر انسان دارد و همواره، چه در عصر باستان چه در قرون وسطی، در برخورد با طبیعت و متن، به یاری انسان آمده است، اما هرمنوتیک، که روشی است برای تفسیر علمی درک نیت مؤلف یا گوینده، محصول قرون جدید به ویژه عصر روشنگری قرن هجدهم است، که پس از آن شیوه ای مهم در تحلیل حوادث، در عرصه علوم انسانی، شد. به رغم ادعای هرمنوتیک، مبنی بر تلاش در رفع خلأ تحلیل علمی با استفاده از شیوه ای غیرتجربی، این روش چندان نتوانسته است عطش علوم انسانی را، برای راه یافتن به بطن وقایع و تحلیل آن ها، رفع کند و اعتبارسنجی روش شناسی هرمنوتیک در علوم انسانی و اسلامی نشان از ناکارآمدی آن در تحلیل پدیده ها، در عرصه علوم انسانی و اسلامی، دارد. گمان بر این است که هرمنوتیک غیرتجربی، در فضای تجربه گرایی غرب، تجربه زده شده است و در صورتی ناکارآمدی اش، در تحلیل حوادث علوم اسلامی، برطرف می شود که از این فضا بیرون آورده شود و به سوی فهم دینی سوق یابد.
الگویی برای ارزیابی روش شناختی مطالعات نوگرای علوم انسانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۰۲
87 - 109
وجود دیدگاه های مدعی نوگرایی روش شناختی و روشی در حوزه علوم انسانی در کشور نیاز به سنجش علمی و روش شناسانه این دیدگاه ها و حاجت به معیارهای این سنجش را ایجاد کرده است. به دیگرسخن، ارائه الگویی جهت ارزیابی روش شناختی مدل های بدیع مطالعات علوم انسانی و موقعیت یابی منطقی و روش شناسی آنها از ضروریات پژوهشی معاصر کشور محسوب می شود؛ الگویی پایه که در آن از کمترین پیچیدگی ها برای این موقعیت یابی استفاده شده باشد. در این نوشتار تلاش می شود تا مستقل از دیدگاه های خاص در مورد ساختار تولید علم، ساختار بنیادین مشترک در پارادایم های علوم انسانی و ویژگی های گوناگون انواع مختلف از پژوهش های علمی ارائه شود که بتواند در نخستین گام، نوعی نظام بخشی علمی برای پژوهشگران نوگرای حوزه علوم انسانی در کشور به ارمغان آورد. این تحقیق، الگوهای پژوهشی بدیع ارائه شده در حوزه پژوهش های علوم انسانی را براساس عمق نفوذ به لایه های بنیادین معرفت علمی به سه نوع تقسیم می کند و براساس این به سنجش و جایگاه شناسی علمی آنها می پردازد.
علوم انسانی در سپهر نسل سوم دانشگاه تحلیلی پدیدارشناسانه بر موانع علوم انسانی کارآفرین(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با هدف بررسی پدیدارشناسانه موانع کارآفرینی علوم انسانی در دانشگاه انجام گرفت. روش تحقیق کیفی با رویکرد پدیدارشناسانه بود. جامعه پژوهش را متخصصان موضوعی در حوزه علوم انسانی تشکیل دادند. روش نمونه گیری هدفمند متجانس بود که با 12 نفر به حد اشباع نظری داده ها رسید. از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته اطلاعات گردآوری شد. اعتبار اطلاعات گردآوری شده از معیار ارزیابی لینکن و گوبا (1985) و روش دنزین (1978) و پاتون (1999) تائید شد. تجزیه وتحلیل داده ها استقرایی و با استفاده از روش هفت مرحله ای کولایزی (1978) انجام گرفت. یافته ها نشان داد این موانع در 4 دسته جای گرفت. در بعد اشتغال زایی دو دیدگاه کاملاً متمایز، مخالف و موافق کسب وکار علوم انسانی قابل احصا بود. در مضمون اقبال اجتماعی فروکاست منزلت اجتماعی، تقلیل گرایی کاربردی، فضاسازی فرهنگی، تزلزل در گفتمان علوم انسانی، آگاهی و دانش اجتماعی ناصواب در دانشگاه، و در مضمون زیرساخت های توسعه ای این علوم، رشد عینی، وارونگی جنسیتی، قابلیت کارکردی، رقمی شدن، تعارضات معطوف به قدرت و در مضمون رشد علوم انسانی، فقدان مسئله، قابلیت پژوهش های علوم انسانی، کارآفرینی علوم انسانی، قابلیت های بین المللی شدن این علوم و زایش علوم میان رشته ای جای گرفت.
ارزشیابی عملکرد شورای بررسی متون در توسعه فرهنگ نقد متون و کتب علوم انسانی براساس اسناد بالادستی شورا(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر ارزشیابی عملکرد شورای بررسی متون در توسعه فرهنگ نقد متون و کتب بود. لذا از روش ترکیبی استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه صاحبنظران و دست اندرکاران و نقدهای شورای بررسی متون و همچنین سایر نهادها و نشریات در دهه 1390 بود، که در بخش نقدها، حداکثر ممکن مقالات و کتابهای نقد شده و در بخش صاحبنظران و دست اندرکاران، 24 رئیس، عضو و داور گروه های 17گانه شورا و همچنین 10 مصاحبه درج شده در کتاب بازخوانش شورا به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چک لیست بررسی اسنادی، پرسشنامه بازپاسخ و سیاهه یادداشت برداری استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز از طریق جداول توزیع فراوانی، آزمون های کای اسکوئر و دوجمله ای و تحلیل محتوای کیفی صورت گرفت. براساس یافته ها شورای بررسی متون در 5 معیار از 6 معیار ارزشیابی عملکرد خود، نمره قابل قبولی دریافت و عملکرد مثبتی داشته است. البته در هر یک از معیارهای مذکور، کاستی هایی نیز وجود داشت و برای بهبود و ارتقاء وضعیت شورا در آنها پیشنهاداتی ارانه شد. برای تقویت عملکرد شورا، بازتعریف دامنه اعضاء آن و بهره گیری از پیشرفت های فنآوری های اطلاعاتی و ارتباطی برای انتشار و اطلاع رسانی درباره فعالیت های شورا پیشنهاد می شود.