
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال 4 تابستان 1403 شماره 2 (مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
مقالات
حوزههای تخصصی:
مقدمه: به دنبال تهاجم فرهنگی غرب، واژه های نامأنوس با فرهنگ خانواده اسلامی ایرانی وارد گفتمان جامعه شده است. این واژه ها بارمعنایی مثبت را برای مسائل آسیب زای خانواده به همراه دارند. برخی از آن ها آن چنان رایج شده است که بسیاری از مردم و حتی متخصصان خانواده هم به کار می برند. بر این اساس در مقاله حاضر گفتمان های مخرب در حوزه خانواده که محصول تهاجم فرهنگی و آمپریالیسم روانی است و در جامعه ایران، هم در سطح نخبگانی و هم در سطح عموم گسترش یافته مورد شناسایی و نقد قرار گرفته و گفتمان مبتنی بر فرهنگ اسلامی ایرانی خانواده بیان شده است. روش: روش مورد استفاده، تحلیل گفتمان است. با استناد به روش شناختی تحلیل گفتمان انتقادی از سه مرحله توصیف و تفسیر و تبیین بهره گرفته شده است. در مرحله توصیف ویژگیهای صوری متن مانند واژگان و ساخت های متنی بررسی شد. در مرحله تفسیر بر اساس مفروضات عقل سلیم، که به ویژگی های متن ارزش می دهند، تولید و تفسیر شدند. در مرحله تبیین نیز به بیان ارتباط میان تعامل و بافت اجتماعی پرداخته شد. یافته ها: برخی از مهم ترین واژه های نامأنوس و گفتمان مخرب فرهنگ اسلامی ایرانی که مورد بررسی قرار گرفت عبارت بودند از دوست دختری و دوست پسری برای روابط نامشروع، ازدواج سفید برای زندگی غیرشرعی و غیرقانونی زن و مرد، ازدواج های سنتی در برابر ازدواج مدرن، خانه داری در برابر اشتغال زن، طلاق عاطفی بجای سردی عاطفی، جشن طلاق یا عزاداری برای طلاق، روابط فرازناشویی بجای خیانت، انقلاب جنسی بجای بی حیایی جنسی و کمال گرایی به جای کمال زدگی. نتیجه گیری: به عنوان نتیجه گیری می توان این سؤال را پرسید که چرا واژگان مخرب آن هم عمدتاً از سوی متخصصان امر وارد گفتمان جامعه می شود. امیدواریم متخصصان خانواده در به کارگیری واژگان مربوط به خانواده توجه ویژه ای داشته باشند و از مفاهیم و واژگان منطبق با الگوی اسلامی ایرانی استفاده نمایند.
بررسی پدیدارشناختی تحول خانواده در دوران پاندمی کرونا: نمونه موردی شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خانواده نخستین بستری است که ذخیره واژگانی، اندوخته های فرهنگ و تمدن و ارزش های اخلاقی را به فرد انتقال می دهد. از همین رو خانواده محمل اولیه شکل گیری معنا محسوب می شود، و در خط مقدم وقایع عظیم و تحولات فرهنگی قرار دارد. یکی از مهم ترین وقایع مهم عصر حاضر که همه عرصه های زندگی بشر به ویژه نهاد خانواده را دستخوش تغییر ساخت فراگیری پاندمی کرونا بود. در جریان فراگیری کرونا خانواده ایرانی معنایی متفاوت از چیزی پیدا کرد که طی دهه های قبل صورت بندی شده بود. مسئله اصلی پژوهش حاضر بررسی تحولات معنای خانواده در دوران همه گیری کرونا و تغییرات آن است. روش: ازآن جاکه بررسی کیفی به صورت گسترده و پرداخت آن در مقیاس های کلان ممکن نیست تمرکز مطالعه حاضر به صورت خاص بر شهر تهران متمرکز است. در این مقاله از روش پدیدارشناسی توصیفی (استعلایی) استفاده شده است. نمونه گیری این تحقیق به صورت نظری بوده است بدین صورت که نمونه های این تحقیق 17 خانوار بوده اند که در سال های 1399 تا 1400 از میان خانواده های ساکن مناطق مختلف شهر تهران انتخاب شده اند. روش جمع آوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است و داده ها با روش کدگذاری به شیوه موستاکاس تحلیل شده اند. یافته ها: مبنای تحلیل یافته های کیفی این تحقیق می توان تحول خانواده را در دوران همه گیری کرونا به شرح زیر صورت بندی کرد: بازسازی خانواده (به دو شکل پویا و پذیرا)، آشکارسازی چهره های پنهان خانواده، گسست در میان اعضا، مجازی شدن کاکردهای خانواده، بازاندیشی در ارزشهای خانواده. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که پاندمی کرونا با واداشتن افراد به بازاندیشی عمیق در ساختار، ارزش ها و کاکردخانواده در پی تحول در شبکه روابط، قرنطینه، گسترش استفاده از فضای مجازی، ترس از مرگ و بحرانی شدن زندگی روزمره باعث تغییرات عمیق در مفهوم و عملکرد و انتظارات خانواده شد و تجربه ای متفاوت از زندگی خانوادگی را شکل داد که با افشاگری از موارد نادیده گرفته یا انکار شده درون خانواده بود.
اثربخشی آموزش روانشناسی مثبت گرا بر عزت نفس جنسی و سازگاری زناشویی زنان خانه دار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش روان شناسی مثبت گرا بر عزت نفس جنسی و سازگاری زناشویی زنان خانه دار انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر زنان خانه دار در دامنه سنی 18 تا 45 شهر تهران بودند که 40 نفر به عنوان نمونه به روش دردسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) و پرسش نامه عزت نفس جنسی زنان زینا و اسچوارز (1996) بود. برنامه آموزش روان شناسی مثبت گرا سلیگمن و همکاران (2005) شامل مداخله 8 جلسه ای 90 دقیقه ای به صورت یک بار در هفته برای گروه آزمایش برگزار شد در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. تحلیل داده ها به روش اندازه گیری مکرر با نرم افزار spss انجام شد.. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که اثر گروه و اثر زمان، اثر تعاملی گروه×زمان نیز برای سازگاری زناشویی (812/0=2η و 000/0=P) و عزت نفس جنسی (873/0=2η و 000/0=P) معنادار بوده است. (05/0>p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه که نشان می دهد آموزش روان شناسی بر اساس مثبت گرایی می تواند عزت نفس جنسی و سازگاری زناشویی را در زنان خانه دار افزایش دهد، پیشنهاد می شود که برنامه های آموزشی مبتنی بر مثبت گرایی در برنامه ریزی های مشاوره ای و خانواده به منظور بهبود موفقیت زناشویی و تقویت احساس ارزشمندی جنسی در این گروه از زنان مورد استفاده قرار گیرد.
واکاوی آموزش پیش از ازدواج در افراد متقاضی ازدواج: مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : ازدواج به عنوان مهمترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی افراد همواره مورد تایید بوده است.آموزش پیش از ازدواج، از اولویت های اساسی در برنامه های پیشگیری از نابهنجاری های فردی - خانوادگی، کاهش میزان طلاق و افزایش رضایتمندی از زندگی زناشویی است. از این رو هدف پژوهش حاضر واکاوی آموزش پیش از ازدواج در افراد متقاضی ازدواج می باشد. روش: این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی و با تکنیک مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته صورت گرفته است. در این تحقیق از روش نمونه گیری گلوله برفی و غیر تصادفی استفاده شد. بدین منظور و با عنایت به منطق اشباع نظری با 30 نفر از افراد متقاضی ازدواج در فاصله سنی18تا 30 سال مصاحبه انجام گرفت. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به ایجاد یک طبقه اصلی به نام «ضرورت آموزش پیش از ازدواج» گردید که این طبقه از 10 طبقه فرعی شامل «ارتباطات»، «باورها و عقاید مذهبی»، «تعهد »، «گذشت و بخشش»، «مهارت حل تعارض ها/ حل مسأله»، «انصاف»، «مهارت مدیریت منابع مالی»، «عدم دخالت خانواده های اصلی/ اطرافیان»، «داشتن هدف در زندگی» و «اوقات فراغت» تشکیل شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل شده به بسیاری از مراکز آموزشی و درمانی کمک می کند تا با توجه به عوامل شناسایی شده، برنامه های ضروری را در ارتباط با آموزش پیش از ازدواج تدوین کنند. آموزش این عوامل به زوج ها، کمک فراوانی به پیشگیری و جلوگیری از شکست های زندگی و افزایش کیفیت و رضایت در زندگی آینده زناشویی می شود.
نقش میانجی گری راهبردهای مقابله مسئله مدار و هیجان مدار و اجتنابی در رابطۀ روان رنجوری و طلاق عاطفی در زوجین دچار تعارض حاد آمل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر تعیین نقش میانجی گری راهبردهای مقابله ای در رابطه بین روان رنجوری و طلاق عاطفی زوجین شهرستان آمل بوده است. این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی شهرستان آمل در سال تحصیلی 1401-1402 بودند که از بین آنان 308 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. از پرسش نام ه های طلاق عاطفی محمدی و همکاران (1394)؛ پرسش نام ه پنج عام ل بزرگ شخصیت کاستا و مک کری (1992) و سبک های مقابله ای پارکر و اندلر (1990) برای جمع آوری داده ها استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار spss و Amos استفاده شد. براساس نتایج روان رنجوری بر طلاق عاطفی زوجین دچار تعارض حاد تاثیر مثبت و معنی داری دارد. همچنین نتایج تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل مفهومی پژوهش با داده های تجربی برازش بسیار مطلوبی دارد و راهبرد مقابله ی هیجان مدار و مساله مدار در رابطه روان رنجوری و طلاق عاطفی نقش میانجی و معنی داری دارد اما راهبرد مقابله ی اجتناب مدار در رابطه روان رنجوری و طلاق عاطفی نقش میانجی و معنی داری ندارد. بنابراین پیشنهاد می شود با بهبود راهبردهای مقابله ای در زوجین دچار تعارض حاد و توجه به ویژگی شخصیتی روان رنجوری می توان میزان طلاق عاطفی را کاهش داد.
اثربخشی درمان پردازش شناختی بر اعتماد بین فردی، بخشش بین فردی و صمیمیت زنان آسیب دیده از ترومای پیمان شکنی همسر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان پردازش شناختی بر اعتماد بین فردی، بخشش بین فردی و صمیمیت زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسر بود. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری 2 ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسر شهر اصفهان که در سال 1399 به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند، تشکیل داده است. پس از غربالگری با مقیاس سنجش اختلال پس از آسیب ویدرز و همکاران (۱۹۹۴)، ۳۰ نفر به صورت نمونه گیری هدفمند غیر تصادفی، انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های اعتماد بین فردی رمپل و هولمز، (1986)، بخشش بین فردی احتشام زاده و همکاران، (2011 )، و صمیمیت واکر و تامپسون، (1983) بود. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان پردازش شناختی (رسیک و همکاران، 2016) قرار گرفت، سپس هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد درمان پردازش شناختی به طور معنی داری موجب افزایش اعتماد بین فردی، بخشش بین فردی و صمیمیت در زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسر شده است(001/۰P<). میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش در متغیر اعتماد بین فردی (063/6 F=،۰۰۱/۰P<) ، بخشش بین فردی (051/۰F=، ۰۰۱/۰P<) و صمیمیت( 934/۰F=، ۰۰۱/۰P<) بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، بکارگیری درمان پردازش شناختی در بهبود اعتماد بین فردی، بخشش بین فردی و صمیمیت در زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسر پیشنهاد می شود.