مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۲۱.
۵۲۲.
۵۲۳.
۵۲۴.
۵۲۵.
۵۲۶.
۵۲۷.
۵۲۸.
۵۲۹.
۵۳۰.
۵۳۱.
۵۳۲.
۵۳۳.
۵۳۴.
۵۳۵.
۵۳۶.
۵۳۷.
۵۳۸.
۵۳۹.
۵۴۰.
پدیدارشناسی
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و سوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۴
75 - 103
حوزه های تخصصی:
مطالعه ی حاضر باهدف واکاوی تجربه ی زنان سرپرست خانوار در مواجه با رفتارهای پرخطر انجام شده است. پژوهش حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی است و جامعه ی هدف، شامل زنان سرپرست خانوار شهر کرمان است که رفتارهای پرخطر داشتند. از این تعداد 28 نفر مشارکت کننده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند؛ به این صورت که نمونه گیری تا زمانی که محققان به اشباع نظری دست یافتند ادامه داشته است؛ ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته است. در تحقیق حاضر، برای احراز پایایی و روایی، از روش های پولکینگ هورن بهره گرفته شده است. یافته های به دست آمده حاکی از آن است که عواملی چون جامعه پذیری نامناسب خانوادگی، سرمایه ی اجتماعی پایین، دین داری پایین، وضعیت بد مالی، اثرات بد رسانه ای و احساس تنهایی ناشی از شکست در گرایش زنان سرپرست خانوار به رفتارهای پرخطر مؤثر بوده است؛ همچنین تجربیات زیسته ی زنان در زمانی که رفتارهای پرخطر داشته اند، نشان دهنده ی اعتماد اجتماعی پایین، مشارکت اجتماعی نداشتن و بیگانگی اجتماعی در میان زنان بوده است . از راهکارهای پیشنهادی افراد موردمطالعه برای برون رفت از شرایط رفتارهای پرخطر می توان به حمایت اجتماعی و توانمندسازی اجتماعی زنان اشاره کرد.
درک و تفسیر زنان شهر ایلام از اقدام به خوددرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و سوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۴
137 - 160
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، دستیابی به درک و تفسیر زنان از پدیده ی خوددرمانی است. این پژوهش، با روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شده است. جامعه ی آماری آن زنان شهر ایلام در سال 1399 است که تعداد 26 نفر از آنها به عنوان نمونه ی تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با معیار اشباع نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه ی نیمه ساخت یافته و روش تحلیل داده ها روش اسمیت و همکاران (2009) است. برای اعتباریابی از معیار مقبولیت و باورپذیری استفاده شد و اطمینان پذیری از طریق روش ممیزی توسط متخصصان محقق شد. برای مقوله بندی، تحلیل و تفسیر داده ها از تکنیک «زاویه بندی نظری دنزین» استفاده شد. یافته ها حاکی است، زنان موردمطالعه تنگناهای معیشتی، ساده انگاری درمان، بی عدالتی در فضاهای درمانی و وجود زمینه های فرهنگی – اجتماعی خوددرمانی را برای توجیه رفتار خویش بیان می کنند. درنتیجه، زنان موردمطالعه به دلیل نا آگاهی از پیامدهای خوددرمانی، برای رهایی از رنج درد، راحت ترین، سریع ترین و اقتصادی ترین روش را برمی گزینند. به طورکلی خوددرمانی محصول هم آیندی مواجهه ی سوگیرانه با کادر پزشکی از سویی و تجربه ی مواجهه ی غیرحرفه ای پزشکان از سویی دیگر در یک بستر فرهنگی است.
پدیدارشناسی وجود به مثابه واقع گرایی در سینمای نئورئالیسم از منظر آندره بازن و فلسفه اگزیستانسیالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
657 - 668
حوزه های تخصصی:
بررسی هستی شناسی بازن در مفهوم واقع گرایی در هنر، عینیت را تنها اصل ارائه اثر هنری واقع گرا نمی داند و بنا بر اعتقاد او بایستی فلسفه وجودی یک اثر مورد توجه باشد. در واقع او بازتولید صادقانه واقعیت را هنر نمی داند و واقع گرایی مد نظر او با تلاشی ذهنی به سوی عینیت تصویر و براساس عدم قضاوت و نیاز روانشناختی به بازآفرینی جهان در تصویر به دست می آید. در این پژوهش که از حیث هدف بنیادی محسوب می شود و از حیث گردآوری داده ها، توصیفی-تحلیلی است به بررسی دیدگاه پدیدارشناسی بازن در سینمای نئورئالیسم می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از این است که بازن چگونه با پیوندی که میان نئورئالیسم و اگزیستانسیالیسم برقرار می کند. در جریان زیبایی شناسی فیلم یا هنر، نوعی مسئولیت اخلاقی برای هنرمند قائل می شود و از این حیث زیبایی شناسی فیلم بیش از آن که هنر را مسئله قرار دهد یک مسئولیت وجودی را مطرح می کند. زیرا هستی شناسی اگزیستانسیالیسم بر اصالت وجود تأکید می کند و بازن بر این اساس، تصویر واقعیت را به دور از مونتاژ و صحنه ای تحریف شده قلمداد می کند. توجه بازن به مفهوم اخلاقی در واقع گرایی موجود در نئورئالیسم بر شرایطی استوار است که ساختار سینمای نئورئالیسم آن را به خوبی بروز می دهد؛ یعنی عدم جانب داری بیننده در جهان اثر که موجب رهایی او می شود تا خود را در اثر، اندیشه کند، نه آن که همچون اکسپرسیونیست ها اندیشه ای مشخص و جهت دار به او تحمیل شود. اهداف پژوهش: مطالعه پدیدارشناسی وجود به مثابه واقع گرایی در سینمای نئورئالیسم از منظر آندره بازن. پدیدارشناسی وجود به مثابه واقع گرایی در سینمای نئورئالیسم از منظر و فلسفه اگزیستانسیالیسم. سؤالات پژوهش: پدیدارشناسی وجود به مثابه واقع گرایی در سینمای نئورئالیسم از منظر آندره بازن چگونه است؟ پدیدارشناسی وجود به مثابه واقع گرایی در سینمای نئورئالیسم از منظر و فلسفه اگزیستانسیالیسم چگونه است؟
پدیدارشناسی تجربه زیسته سازندگان شهر تهران در نظام مدیریت ساخت و ساز شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۴
31 - 46
حوزه های تخصصی:
«ساخت وساز شهری»، عمل ایجاد فضای کالبدی برای پیش برد عملکردهای شهری است؛ و سازمان فضایی شهر در همبستگی با استمرار آن شکل می گیرد. در این راستا مدیریت توسعه فضایی_کالبدی شهر، یکی از مأموریت های مدیریت شهری است؛ که با رد گسست میان محتوا و فرم، می توان تجربه زیسته افراد از مواجهه با این سازمان عمومی را به عنوان یکی از ابعاد واقعیت برای «توضیح و تأویل پیرامون چگونگی نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران» تلقی کرد. از این رو هدف این پژوهش ارائه «تبیینی تفسیری از وضع موجود نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران در تجربه زیسته سازندگان شهر تهران» است. جامعه مورد مطالعه این پژوهش متشکل از سازندگان شهر تهران است که به صورت هدفمند نمونه گیری شدند. در نهایت با استفاده از راهبرد پدیدارشناسی ذیل روش کیفی و پارادایم تفسیری، هشت مصاحبه عمیق با ایشان ترتیب داده شد. در این راستا پژوهشگر ضمن رعایت اصول اپوخه(امتناع) در تمام مراحل پژوهش، به خوشه بندی و در نهایت ترکیب تجربیات زیسته، برای رسیدن به توصیفی غنی اقدام کرد. یافته های این پژوهش نشان داد، در تجربه زیسته سازندگان، چهار دسته مضمون فراگیر، شامل «مفروضات اساسی ساخت وساز شهری تهران»، «عوامل توانمندساز سازندگان»، «ناکارآمدی های تحمیلی از سوی نظام مدیریت ساخت وساز» و در نهایت «نقش ذی نفعان مختلف در ساخت وساز شهری تهران و پیامد آن» قابل شناسایی است. نتیجه این پژوهش را می توان به صورت خلاصه چنین بیان کرد که نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران، در پی «تثبیت جایگاه و اعمال قدرت» و برای «انجام آن دسته از مأموریت هایی است که تبعات تخطی از آنها، هزینه و پیگرد قانونی دارد» به پیگیری «تحقق درآمد های مورد نیاز خود» از ساخت وساز مشغول بوده؛ و این مسیر را با اتکا به «عوامل توانمندساز سازندگان(مهارت ها، امکانات، انگیزه ها و نوآوری ها)»، به وسیله «فرآیندها و محتواهای ناکارآمد خود» و به قیمت «کالایی شدن فضای شهری» طی می کند.
مطالعه مواجهه مخاطب با فضای فیلمیک با تأکید بر آرای بین رشته ای پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
بیش از یک قرن است نظریه های گوناگونی در مورد تصویر سینمایی مطرح شده است. پندارگرایان، فهم جهان فیلمیک و دنیای پیرامون را متکی به ادراک و نحوه فعالیت ذهن شناساننده می دانند. واقع گرایان در تقابل و تعارض با آن ها، بازآفرینی و بازنمایی را بازتابنده واقعیت خارجی و تحریف نشده قلمداد می کنند. نظرات آندره بازن سردمدار جریان واقع گرایی همواره با تردید و مخالفت مواجه بوده است و پندارگرایان از این جریان بهره برده و به تبیین نظرات مختلف حول بازنمایی سینمایی پرداخته اند. پدیدارشناسی که رویکردی بینارشته ای نیز دارد و می توان در رأس آن از هوسرل نام برد، درک بازنمایی سینمایی را فرایندی شهودی و بی واسطه می داند و تأکیدش بر نیروی خیال، واکنش احساسی و بازنمایی ذهنی حضور تماشاگر در جهان فیلم است. سوبچاک پدیدارشناس عصر حاضر، فراتر رفته و معتقد است که فیلم ها مانند انسان ها می توانند فرایندهای ذهنی همچون ادراک را درک کنند و فاعلیت آگاهانه دارند؛ پس باید با در نظر داشتن این ویژگی ها مورد تحلیل قرار گیرند. پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسی و با هدف مکاشفه نحوه ادراک تماشاگر از تجربه بازنمایی سینمایی انجام شده و مسئله آن واکاوی و تفهیم نحوه ارتباط تماشاگر با پدیده سینماست. روش تحقیق، کیفی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای و جمع آوری اطلاعات مکتوب و شفاهی است.
وجود، زمان و پدیدارشناسی وجودی در اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۵
103-77
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی معاصر ایران، مفاهیم متعدد اگزیستانسیالیستی را بازتاب داده است. در این میان، رویکردها و مفاهیمی است که نشان از تأملات وجودی جدی شاعر دارد. می توان داشتن رویکرد پدیدار شناسانه و بارتاب مفاهیم مرتبط با موضوعات اصلی اگزیستاتسیالیستی مانند وجود و زمان را در نظر گرفت. در این مقاله بازتاب این مفاهیم در اشعار شمس لنگرودی بررسی شد. نتایج نشان می دهد که این سه مفهومِ عمده وجودی در اشعار پرتعدادی انعکاس یافته است. شاعر ضمن مراعات شعریت و منطق هنری با تمهیدات و فنون شاعری، دغدغه های اگزیستانسیالیستی خود را نیز منعکس ساخته است. از مفاهیم مرتبط دیگری که با محوریت این سه مفهوم در اشعار به چشم می خورد، این موارد را می توان نام برد: تقدم وجود بر ماهیت،جهان و در-جهان-بودن، زمانمندی، تاریخمندی، پرتاب شدگی، حیث التفاتی، دورِ هرمنوتیکی. با توجه به حضور مفاهیم بنیادی اگزیستانسیالیسم در اشعار شمس لنگرودی می توان با اطمینان، رویکرد اگزیستانسیالیستی را در اشعار وی ادعا کرد و بازتاب دیگر مفاهیم اصلی وجودی را نیز انتظار داشت.
پدیدارشناسی تجربه کارکنان در لحظات مواجهه با حقیقت
منبع:
منابع و سرمایه انسانی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳)
206 - 189
حوزه های تخصصی:
در شرکتهای تولید نرم افزار، با توجه به نیاز بالا به متخصصان و انتظارات نسل های متفاوت از سازمان، مدیریت منابع انسانی به یک چالش تبدیل شده است. بعد از کرونا، مرزهای فیزیکی حذف شده و امکان کار در شرکت هایی از سراسر دنیا فراهم شد. در این محیط رقابتی، ایجاد تعلق خاطر در کارکنان، برای شرکت ها اهمیت بسیار یافت، زیرا کارکنان دارای تعلق خاطر بالاتر، کمتر به ترک سازمان می اندیشند. محققان به منظور بهبود تعلق خاطر کارکنان، توصیه به مدیریت تجربه کارکنان نموده اند. تجربه کارکنان، در لحظات مواجهه با حقیقت، شکل می یابد. برای مدیریت تجربه کارکنان، باید مفهوم تجربه کارکنان را شناخت. هدف از پژوهش جاری شناخت معنایی است که کارکنان در لحظات مواجهه با حقیقت به تجربه همکاری با سازمان می دهند. برای فهم تجربه زیسته کارکنان از همکاری با دو شرکت نرم افزاری داتین و همکاران سیستم از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. بیست و یک فرد مشارکت کننده در تحقیق، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و گروه کانونی جمع آوری و با رویه موستاکاس تحلیل گردید. برای اطمینان از پایایی و روایی تحقیق از درگیری طولانی مدت و مشاهده دیرپا در محل مطالعه، مثلث سازی، بررسی اعضا، باز آزمون و ارزیاب بیرونی استفاده شد. در مجموع، بیست عامل اثرگذار بر تجربه کارکنان در شش لحظه مواجهه با حقیقت شناسایی و ارائه شد. این عوامل، متاثر از واکنش سازمان در لحظات حقیقت است. برآورده شدن انتظارات کارکنان در این لحظات، تجربه همکاریشان را تحت تاثیر قرار داده و بعد از ترک سازمان نیز بر این رویکرد موثر است.
تجربه زیسته دختران حاشیه نشین از مفهوم «محرومیت»: مورد مطالعه منطقه حاشیه نشین دولت آباد-استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد ناهمگون و نامتوازن شهرنشینی و به تبع آن گسترش پدیده حاشیه نشینی یک معضل اجتماعی است که ساکنان این مناطق را با محدودیت های متعدّدی مواجه کرده است. در این میان، دختران به عنوان بخش وسیعی از جامعه از این امر مستثنی نیستند؛ بنابراین پژوهش حاضر برای رسیدن به درک عمیق تر از تجربه زیسته دختران حاشیه نشین از محرومیت، به صورت کیفی و با تأکید بر رویکرد پدیدارشناسی (به روش کولایزی) انجام شده است. برای گردآوری داده ها با هجده نفر از دختران حاشیه نشین بالاتر از هجده سال، مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق انجام شد. مشارکت کنندگان با روش نمونه گیری هدفمند ازمیان دخترهای محروم منطقه حاشیه نشین دولت آباد (استان کرمانشاه) انتخاب شدند. همچنین، با استفاده از نرم افزار Maxqda داده های پژوهش تحلیل شد و برمبنای فایل های متنی وارد شده به نرم افزار، مضامین اصلی و خرده مضامین استخراج شدند. بر این اساس، تجربه زیسته دختران حاشیه نشین از محرومیت، در دو مضمون اصلی«باور های محدودکننده فردی» و «فضای نامطلوب جامعه حاشیه نشین» و با تعداد نه مورد خرده مضمون، دسته بندی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زندگی در منطقه حومه شهر، دختران را با مسائل متعدّدی رو به رو می کند که این امر نه تنها از بسترهای آسیب پذیر اقتصادی و اجتماعی فضای حاشیه شهری، تاحدودی از طرح واره های ذهنی آنها نشئت می گیرد.
پدیدارشناسی نابینایی: از روایت نابینایان تا برساخت اجتماعی نابینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، پدیده نابینایی از منظر افراد دارای آسیب بینایی واکاوی و نقش گفتمان های اجتماعی و پیش فرض های فرهنگی در درک و تفسیر این پدیده بررسی می شود. بدین منظور با پانزده نفر از افراد دارای آسیب بینایی که به روش نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند، مصاحبه عمیق صورت گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از شیوه کدگذاری سه مرحله ای تنظیم و به روش تحلیل پدیدارشناختی مطالعه شدند. مهم ترین مقوله های یافت شده پژوهش حاضر عبارت اند از: «طبیعی دانستن معلولیت»، «تحمیل معلولیت»، «بازیابی سلامت»، «احساس گناه»، «رنج تحمیلی»، «قضاوت های کلیشه ای»، «بی هویتی اجتماعی» و «بازتعریف معلولیت». نتایج نشان داد درک و تفسیر پدیده نابینایی از منظر بیشتر نابینایان با آنچه عموم مردم تصور می کنند، متفاوت است و در بسیاری از موقعیت ها، گفتمان های اجتماعی و فرهنگی رایج در میان مردم به پدیده نابینایی، احساسات نامطلوبی را در افراد نابینا برمی انگیزند و معمولاً رنج مضاعفی را به آن ها تحمیل می کنند. بر این اساس، آنچه موجب محدودیت افراد نابینا شده، تا حد زیادی ناشی از برساخت اجتماعی، انگاره ها و پیش فرض های فرهنگی شکل گرفته درمورد نابینایی است. به نظر می رسد چنین برساختی از جمله عواملی است که می تواند در موارد متعدد موجب به رسمیت نشناختن افراد نابینا از سوی جامعه و ظهور پدیده بی هویتی اجتماعی و ازدست رفتن اعتمادبه نفس در آنان شود. به این ترتیب آنچه می تواند افراد نابینا را از این موقعیت خارج کند، پدیده اعتماد است که اساسی ترین پایه آن را نخست می توان در پذیرش و همراهی خانواده و سپس در بینش و رفتار مناسب جامعه جست وجو کرد. این موضوع در افراد نابینا زمینه شکل گیری اعتمادبه نفس و توانایی بیان نیازهای فردی آن ها را به وجود می آورد. در این صورت، فرد نابینا ساختارهای محدودکننده معلولیت را که می تواند در او نوعی درماندگی آموخته شده یا ناتوانی و معلولیت ثانویه ایجاد کند، پذیرا نمی شود.
انتخاب همسر در افراد دارای معلولیت جسمی- حرکتی شهرستان بروجن: اهداف، ملاک ها و چالش ها؛ یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۰
333 - 354
حوزه های تخصصی:
مطالعه کیفی حاضر در جست وجوی اهداف، ملاک ها و چالش های انتخاب همسر در افراد دارای معلولیت جسمی- حرکتی شهرستان بروجن به شیوه پدیدارشناختی انجام شد. بدین منظور با چهارده نفر از افراد مجرد دارای معلولیت جسمی- حرکتی مرکز بهزیستی شهر بروجن مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. داده ها با استفاده از روش کلایزی تحلیل شد. شش مضمون اصلی (هدف از ازدواج، ملاک های انتخاب همسر، نگرانی های مرتبط با ازدواج، ضعف آگاهی خانواده، انگ اجتماعی و فقدان منابع حمایتی)، 22 مضمون فرعی (رفع نیازهای جنسی، فرار از شرایط آزار دهنده خانواده، مسیری برای کسب امنیت در مواجه با آینده ای مبهم، رهایی از احساس خلاء در مقایسه با همشیرهای متأهل، وضعیت جسمانی همسر آینده، سن مناسب همسر، ازدواج دائم، داشتن قدرت درک و همدلی و داشتن صداقت، ترس از رها شدن از سوی همسر، به دنیا آوردن فرزند معلول، عدم پذیرش از سمت خانواده همسر، نگرانی از عدم توانایی در تأمین نیازهای مادی همسر، انکار معلولیت به خاطر نگرانی از پذیرفته نشدن، ایجاد موانع در فرایند ازدواج از سمت خانواده معلول، انکار ضرورت ازدواج فرزند معلول، باور نداشتن به توانایی فرزند معلول در تشکیل خانواده، ترس از مجرد ماندن فرزند معلول، دیدگاه منفی جامعه نسبت به معلولان، عدم حمایت های دولتی، اشتغال موقت، عدم اشتغال یا عدم تناسب شغل با وضعیت جسمانی، عدم استخدام افراد معلول در آزمون های استخدامی) و یک درون مایه (امید برای کسب پذیرش و همدلی، حمایت، امنیت عاطفی و اجتماعی، و در هاله ای از احساس درماندگی، ناامیدی، نادیده گرفته شدن، حسرت و نیاز به توجه و آگاهی بخشی) استخراج شد.
پساتوسعه و نقد گفتمان نوسازی (مورد مطالعه شهرستان باشت)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۲
107 - 127
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله گفتگو در مورد چگونگی فهم و تحلیل درونمایه های مرکزی مساله توسعه نیافتگی شهرستان باشت براساس پدیدارشناسی توصیفی است. اصول روش شناسی راهنمای تحلیل در این مقاله ریشه در فلسفه پدیدارشناسی دارد. این مقاله از تحلیل درون مایه های مبتنی برسنت پدیدارشناسی توصیفی استفاده می کند و توصیف مفیدی را در خصوص چگونگی تحلیل ارایه می کند. بنیادهای معرفت شناسی و هستی شناسی مشخص شده اند و گفتمان نوسازی مورد نقد قرار گرفته است. نوسازی به صورت های بی هنجاری، بیگانگی از خویشتن و بی خانمانی ذهن در ساحت آگاهی کنشگران پدیدارشده است.با نقادی از منطق اقتصاد زده رشد و پیشرفت وشکل گیری رویکردهای توسعه فرهنگی و درونزا شاهد سیطره گفتمان های فرهنگی و غیراقتصادی هستیم. ازاندیشه های عام محور و اروپا محور غالب بر تفکر توسعه مرکزیت زدایی شده است.روایت محلی مهم و مردم طالب مشارکت هستند.
پدیدارشناسی زیبایی شناختی تن محور مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
71 - 87
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی می کند هنر و زیبایی شناسی مرلوپونتی را با تمرکز بر پدیدارشناسی وی تبیین کند که مبتنی بر ادراک حسی بدنی است و نشان دهد که تحلیل های پدیدارشناسانه مرلوپونتی از بدن در نوشته های آغازین او مثل ساختار رفتار و به خصوص پدیدارشناسی ادراک در تحلیل هنر او در شکل گیری فلسفه هنر او عنصر تعیین کننده است. فرضیه اصلی این نوشته این است که بدن و هنر رابطه ای درهم تنیده دارند و اساس و شالوده پدیدارشناسی زیبایی شناختی مرلوپونتی را تشکیل می دهند؛ بنابراین، ادراک حسی و رابطه تنانه هنرمند با جهان، و انعکاس این مواجهه در اثر هنری دغدغه چیزی است که ما آن را پدیدارشناسی زیبایی شناختی تن محور می نامیم. افزون براین، در این پدیدارشناسی، نقاشی شیوه ای تفکر است که مرلوپونتی با استناد به آثار سزان به تحلیل آن پراخته است و همچنین، زیبایی شناسی بدن محور و درنتیجه پیوند تنگاتنگ بدن و هنر از یافته های دیگر این مقاله است. در این نوشته سعی شده است تحلیل ها با استناد به آثار کلیدی این فیلسوف پیش برود.
خوانش پدیدارشناسانه معماری خانه های مسکونی دوره پهلوی دوم در جغرافیای طبیعی و انسانی شهر تهران از ادبیات داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصادیق معماری برای ایجاد و ارتقای کیفیت، باید از تمامی جنبه های ظاهری و معنایی مورد مرور و بررسی دقیق قرار گیرند. خانه به عنوان یک سرپناه برای پاسخ گویی به نیازهای انسانی، از مصادیق مهم معماری می باشد که نیاز به پژوهش های بسیاری دارد، زیرا خانه های امروزی در مقایسه با گذشته فاقد بسیاری از مفاهیم محتوایی و ظاهری می باشند. از طرفی خانه به عنوان یک نیاز اجتماعی مهم شکل گرفته می تواند با دیگر هنرها نیز بررسی و مقایسه گردد. رویکرد کیفی پدیدارشناس ی از رویکردهای مهم ادبی ات نظ ری معم اری در رابطه با خان ه ه ای مسکونی ایران ی است که مطالعات کمت ری در این زمینه صورت گرفته است. ه دف پژوهش بررسی معنا و کالبد خانه های شهری تهران در دوره پهلوی دوم با دیدگاه پدیدارشناسانه از دیدگاه یک نویسنده ادبی است تا بتوان ب ه ابع اد کش ف نش ده ای از خان ه ایران ی دس ت یاف ت. این پژوه ش به روش تحلیل محتوا و با کاربست شیوه هرمنوتیک، ب ه بررس ی معانی و کالب د خان ه ه ای دوره پهلوی دوم ب ا رویکرد پدیدارشناسی از متون کتاب های مورد بررسی پرداخته است. نتایج نش ان م ی ده ن د ک ه مفاهیم معماری خانه های مسکونی در متون داستانی جمال میرصادقی، واقع در جغرافیای طبیعی و انسانی شهر تهران، به لحاظ معنایی و کالبدی دارای غنای حسی بالا و قابل تحلیل از منظر پدیدارشناسی می باشند. مولفه های یافت شده نظیر «تنوع ادراکی، تمایل در ورود به مکان، تداوم آشنایی در تعلق فضایی، تجربه فضایی، آرامش با ادراک حسگانی، حس اعتماد به فضا، تنوع رفتاری در رویدادها، ذهنیت آشنا به فضا، ارتباط فردی با محیط پیرامون، تعدد فضای احساسی، کیفیت در تنوع بافت» می باشند که نشان دهنده افزایش کیفیت هریک از اجزای مکان در فضاهای مسکونی آن دوره می باشند.
تبیین ادراکات حسی به طبیعت در فرایند طراحی معماری بیوفیلی؛ موردپژوهی: پدیدارشناختی یوهانی پالاسما
منبع:
بوطیقای معماری سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲
79-97
حوزه های تخصصی:
معماری بیوفیلی به معنای دوست دار طبیعت و موجودات زنده بودن براساس تعریف واضع نظریه آن ادوارد ویلسون است. روش های اصلی که به وسیله آن ها پدیدارشناسان تلاش دارند تا به ارتباطی خالص و حقیقی با «طبیعت و زیست بوم» (بیوفیلی) برسند، تأمل صحیح در رابطه با تفکر عمیق درباره ماهیت طبیعت و حیات طبیعتی (جانوران و گیاهان)، توصیف کیفی ژرف از سوژه های طبیعی و خاصه موجودات زنده طبق دیدگاه ادوارد ویلسون، و مشاهده نکته بینانه محیط های طبیعی و سبز شهری یا رویکردهای مشابه به «احساس دوست داشتن طبیعت» است. روش تحقیق روش توصیفی- تحلیلی و روش «پدیدارشناسی هرمنوتیکی گادامری» است. یافته های تحقیق نشان می دهد که چنین تجاربی را می توان از طرق مختلف ازجمله مصاحبه، مشاهده، خواندن، نوشتن و زندگی کردن کسب نمود. فرایند استدلال در روش پژوهش مورد نظر، مستلزم شکل دادن و برنامه ریزی بخش های گوناگون و ساختن کل ها به طور ادراکی است و بهترین راهکار ارتقا ادراک حسی (بیوفیلی) به طبیعت و زیست بوم، انتخاب گزینه های حسی در سایت است که می توانند به صورت نقاط و محدوده ها و کریدورهای حسی در سایت عمل و از نیروهای مستتر در سایت نشات گرفته و طراح را در مسیر طراحی یاری رسانند. همچنین مسیر فرایند طراحی چگونه طراحی گردد و این رویکرد چگونه تاثیر گذار باشد با ارائه مدل های فرایند طراحی که معماران تعریف می نمایند، هماهنگ می گردد.
پدیدارشناسی سیاسی دیوان حافظ در بستر سازه های معنایی خرد مزدایی باستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست پژوهی اسلامی ایرانی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
1 - 24
حوزه های تخصصی:
متفکران ایرانی همیشه در شرایط بحرانی سعی می کردند نظم آرمانی جامعه را به لحاظ اندیشه گانی حفظ کنند. هر چه شرایط سیاسی و اجتماعی بحرانی تر می گردید تلاش متفکران ایران جهت حفظ دستاوردهای اخلاق سیاسی بیشتر می شد. یکی از شرایط دهشناک جامعه ایرانی حمله مغول ها و بهم خوردن ارکان نظری و سیاسی اجتماع ایرانی بود. کشتارها، غارت، تجاوز، نابودی میراث در هجوم قبایل بیابان گرد از میان رفت. نخبگانی چون سعدی، حافظ، عبید، جوینی و خواجه نصیر سعی کردند به شیوه های مختلف هر چند ساختار سیاسی و اقتصادی از هم پاشیده بود به شکل فکری و فرهنگی کشور را نجات دهند. حافظ از جمله متفکرانی است که به خاطر قرار گرفتن در سنت عرفان ایرانی، دولت و قدرت سیاسی اجتماعی را به صورت خودآگاه نشانه نمی رود، بلکه اندیشه سیاسی و سیاست زبانی او در قالب مباحث ناخودآگاهی زبانی، تبلور هویت و آرمان های تفسیر پذیر زبانی و از همه مهم تر تکیه بر راستی، شادی و عشق به صورت مبارزه علیه زبان قدرتمند، غمگین و ریاکار خود را نشان می دهد. برای همین منظور برای بررسی سیاست در دیوان حافظ، روش پدیدارشناسی انتخاب شده است که در روش پدیدارشناسی شکل های مختلف اندیشه بروز پیدا می کند و کار پدیدارشناس شناخت پس زمینه های هویتی، زبانی و سازه ایست که نشانه ها و نمادهای مختلف را به پس زمینه های فرهنگی ارتباط می دهند. پدیدارشناسان بر این اعتقادند که رفتارهای انسان دارای معانی است که این معانی در طول تاریخ به صورت جهان زیست های بدیهی انگاشته شده در سنت به ارث رسیده است.
پیامدهای فرهنگی-اجتماعی کرونا از منظر اندیشمندان
حوزه های تخصصی:
زمستان سال 1398شمسی وسال2020میلادی،درایران وجهان با پدیده ای جدید وغافلگیرکننده به پایان رسید.شیوع ویروس کرونا ،اما با پایان زمستان ؛ این پدیده متوقف نشد بلکه با عالمگیر شدن این ویروس،وضعیت جهان وارتباطات انسانی، دگرگون شد.قرنطینه شدن افراد دربیشتر کشورها ودیجیتالی شدن ارتباطات بدون شناخت پدیده کرونا ، وعدم یا کمبود سوادرسانه ای افراد دراستفاده از فضای مجازی ، ازمهمترین دلایل عدم توفیق نهایی جوامع درکنترل قطعی بیماری بوده است.هدف این تحقیق، شناخت پدیده کرونا وارائه الزامات سوادرسانه ای برای متوقف کردن چرخه انتشار وواگیری ویروس کرونا(کووید-19) است. دراین تحقیق اازروش تحلیل مضمون استفاده شده است. با انجام مصاحبه ساخت نیافته با 15تن ازکارشناسان حوزه سوادرسانه ای درایران الزامات سوادرسانه ای را برای پیشگیری از پدیده کرونامشخص کرده ایم. نتایج تحقیق نشان دادکه6 مضمون اصلی و10 زیر مضمون درپدیدارشناسی کرونا وجود دارند.مضامین اصلی وفرعی شامل: 1-افزایش دانایی انسان ها2-حکومت ها وکرونا با دوزیرمضمون:محدودیت دمکراسی وحفظ دموکراسی،3-تغییرکسب وکارهابا دوزیرمضمون:کسب وکارحضوری وکسب وکارمجازی،4-دین وعبادت با چهار مضمون فرعی:عبادت مجازی،زیارت مجازی،سوگواری مجازی،اعیادمجازی مذهبی ، 5-خلق معناهای جدیدو6--تغییر فاصله اجتماعی. الزامات سوادرسانه ای برای کاهش ویا توقف شیوع ویروس کرونا(عبارتنداز:1-ضرورت ارتباطات مجازی،2-کاهش رفت وآمد ،3-کاهش هزینه ها،4-کاهش دیدارهای حضوری،5-استفاده ازفضای مجازی و4-آموزش محتوای پیشنهادی با 20 دستورالعمل برای سوادرسانه ای که عمدتا بررعایت فاصله اجتماعی تاکیددارند.
واکاوی تجربیات زیسته دانشجویان از زندگی در خوابگاه های دانشجویی (مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان البرز)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال هفتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
35 - 50
حوزه های تخصصی:
این مقاله به واکاوی تجربیات زیسته دانشجویان دانشگاه فرهنگیان از زندگی در خوابگاه های دانشجویی می پردازد. زندگی در خوابگاه های دانشجویی به مثابه برنامه درسی پنهان می تواند تأثیرات عمیق شناختی، احساسی و رفتاری بر دانشجویان داشته باشد. بررسی تجربیات زیسته دانشجویان از زندگی دانشجویی، اطلاعات ارزشمندی را در اختیار مدیران و سیاست گذاران آموزشی و تربیتی دانشگاه قرار می دهد. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان کارشناسی ساکن خوابگاه دانشگاه فرهنگیان البرز هستند. نمونه ها بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند که شامل 16 دانشجوی ساکن خوابگاه دانشگاه فرهنگیان البرز هستند. تعداد نمونه ها بر اساس اصل اشباع نظری تعیین شدند. روش پژوهش، روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی است که داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساخت مند جمع آوری و به روش تحلیل مضمون تجزیه و تحلیل شدند. تجربیات زیسته دانشجویان از زندگی دانشجویی در 10 مقوله و 3 مضمون اصلی دسته بندی شدند. مضامین اصلی عبارت اند از: سبک زندگی دانشجویی، تجربیات یادگیری فردی، تجربیات یادگیری اجتماعی. بررسی تجربیات زیسته دانشجویان نشان می دهند که زندگی دانشجویی نوعی سبک زندگی است که مشکلات و محدودیت های خاص خود را دارد و این سبک زندگی دانشجویی پیامدهای یادگیری اجتماعی و فردی مهمی بر دانشجویان دارد. از آنجایی که بخش مهمی از یادگیری های دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان در خوابگاه های دانشجویی رخ می دهد؛ بنابراین ضرورت دارد که این بخش از فرصت ها و منابع یادگیری دانشجویان مورد توجه مدیران و سیاستگذاران تربیت معلم قرار گیرد.
تجارب زیسته دانشجویان معلول جسمی - حرکتی، از مشارکت در آموزش فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراهم نمودن آموزش فراگیر، پایدار و قابل دسترس برای دانشجویان معلول، می تواند ناشی از شناخت و حمایت از حقوق آنان باشد. هدف پژوهش حاضر، توصیف و فهم تجارب زیسته دانشجویان معلول جسمی – حرکتی، از مشارکت در آموزش فراگیر، در سطح آموزش عالی است. این پژوهش در سال تحصیلی 1399-1398 با ابتنای بر پارادایم تفسیری و رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی، از نوع روان شناختی (علمی) انجام شد. از میان جامعه دانشجویان جسمی _ حرکتی، تعداد 18 نفر از دانشجویان این طیف، با نوع معلولیت شدید و خیلی شدید، با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و در مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته مشارکت کردند. تجزیه وتحلیل داده ها، هم زمان با جمع آوری داده ها، به صورت دستی و با استفاده از الگوی پیشنهادی کلایزی [1] انجام شد. راهبردهای اعتباربخشی به داده ها با استفاده از روش های بازنگری ناظرین، بازنگری مشارکت کنندگان، تخصیص زمان کافی برای جمع آوری داده ها و درگیری مداوم و مثلث سازی محقق انجام شد. یافته ها در مضمون های اصلی «معنای تحصیل»، «موانع دسترس پذیری»، «هزینه تحصیلی»، «ارتباطات انسانی» و «نقش سازمانی» و چندین مضمون فرعی دیگر استخراج شد. نتایج گویای این نکته مهم است که علی رغم وجود نیروی انگیزه درونی قوی در دانشجویان معلول، جهت اثبات توانمندی های خود و همچنین فضای ارتباطی حمایتی در گروه های غیررسمی، این محیط دانشگاهی معلول کننده و غفلت سازمانی است که، به عنوان سد محکم در مقابل دانشجویان معلول قرار می گیرد و مانع تحقق اهداف مدل اجتماعی معلولیت و آموزش فراگیر می شود. نتایج به دست آمده، هشدار می دهد که عدم مناسب سازی محیط دانشگاه، موجب شکست برنامه های درسی تجربه شده دانشجویان معلول جسمی- حرکتی خواهد شد.
گونه های مطالعات مستشرقان درباره اسلام و آسیب شناسی مطالعات آنها
منبع:
مدیریت دانش اسلامی سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
42 - 77
حوزه های تخصصی:
تحلیل اسلام و آموزه های آن برای مستشرقان جذابیت علمی داشته و به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران توجه به آموزه های اسلام و امامیه رشد فزاینده ای به خود گرفت تا جایی که برخی از محققان عبارت«شرق پژوهی» را مترادف با «اسلام پژوهی» دانسته اند. از طرف دیگر بررسی آموزه های دینی روش و سبکی را می طلبدکه از آن باعنوان«روش شناسی مطالعات دینی» نام برده اند. دانشوران شرق پژوه تلاش دارند تا از این روش ها در تحلیل آموزه های مهدوی بهره برند اما در مطالعات دین پژوهانه و به ویژه نگرش به آموزه های دینی دیگران، نیاز به رعایت اسلوب و مبانی مورد قبول آن هاست و به عبارتی یک محقق موظف است حداقل هایی را در تحقیق آموزه های دیگران رعایت کند. این نوشتار تلاش دارد تا با روش تلفیقی و داده پردازی توصیفی –تحلیلی، به این سوالات پاسخ گوید که روش مطالعات اسلامی در غرب چیست؟ و چه آسیبی در نظریه های ارائه شده در برخی آموزه-های مهدویت از طرف مستشرقان وجود دارد؟نگارندگان معتقدند که با توجه به فزونی مطالعات-اسلامی و امامیه درغرب نیاز به شناخت روش مطالعات آنان امری ضروری است و با شناخت آسیب های روشی در مطالعات اسلامی غربی، می توان به سهولت نقد آراء مستشرقان را صورت داد و مشخص نمود که اشکال اساسی در تحلیل آموزه های امامیه از جانب آنان چیست؟ نتایج حاصله از بحث چنین است که مستشرقان عموما از روش تاریخی نگری بهره برده و تحقیقات آنان دچار آسیب-هایی مانند: «تعمیم دادن یک واقعه» ،«عدم توجه به اعتبار متون» ،«برداشت آموزه از کتب دیگران»،«عدم تسلط به زبان عربی» ،«خلط میان اسلام و جامعه مسلمانان» و «عدم توجه به قواعد برداشت آموزه از منابع دینی» است.
واکاوی علل عدم تزریق واکسن COVID-19 در جامعه ایرانی: یک پژوهش پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه انجام واکسیناسیون یکی از راه های پایان پاندمی بیماری کووید-19 قلمداد می شود، با وجود این بسیاری از افرادی که دسترسی به واکسن دارند از دریافت آن خودداری می کنند. هدف پژوهش حاضر واکاوی دلایل افرادی بود که علی رغم در دسترس بودن واکسن کووید-19 از دریافت آن خودداری می کردند. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع پژوهش کیفی پدیدارشناسی توصیفی است و در سال 1400 انجام شد. جامعه پژوهش را کلیه ایرانیان 18 تا 55 ساله ساکن ایران تشکیل دادند که تا زمان شروع پژوهش هیچ نوع واکسنی برای بیماری کووید-19 دریافت نکرده بودند. از میان آن ها 35 نفر به روش در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. لازم به ذکر است که نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. ابزار این پژوهش مصاحبه نیمه ساختار یافته و روش تحلیل داده ها روش هفت مرحله ای کلایزی بود. یافته ها شامل 26 کد اولیه، 12 خوشه و سرانجام 6 مضمون اصلی بودند که مضامین اصلی شامل «ابهام»، «ناکارایی»، «بی اعتمادی»، «تبلیغات»، «ترس» و «بی نیازی» می باشند. ممکن است بتوان نتیجه گیری کرد که سیاست گذاری بهداشتی حول این مضامین در رسانه های جمعی و آموزش مداوم مردم با تکیه بر ابهام زدایی، اعتمادزایی و ایجاد اطمینان خاطر برای اجتناب کنندگان از تزریق واکسن، می تواند منجر به کاهش فرار و اجتناب از دریافت واکسن و بهبود ایمنی جمعی شود.