مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۴۱.
۵۴۲.
۵۴۳.
۵۴۴.
۵۴۵.
۵۴۶.
۵۴۷.
۵۴۸.
۵۴۹.
۵۵۰.
۵۵۱.
۵۵۲.
۵۵۳.
۵۵۴.
۵۵۵.
۵۵۶.
۵۵۷.
۵۵۸.
۵۵۹.
۵۶۰.
پدیدارشناسی
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز (آذر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۷
۱۷۶۰-۱۷۴۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال کمبود توجه / فزون کنشی از اختلالات عصبی تحولی کودکی است که در طول زندگی باقی می ماند. نشانگان بالینی اصلی کمبود توجه و فعالیت بیش از حد می باشد. این کودکان نسبت به همسالان خود از نظر توانش های اجتماعی ضعیف تر هستند و مشکلات رفتاری و اجتماعی بیشتری نشان می دهند. تحقیقات نشان می دهد تفاوت های فرهنگی در تشخیص و درمان اختلال در سال های اولیه اهمیت دارد. برای تعدیل اثرات اختلال لازم است از مداخلات اثربخش در زمینه های خانواده، مدرسه و جامعه بهره گرفته شود این درحالی است که در زمینه تجربه زیسته والدین دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر فهم مشکلات والدین ایرانی در تحول و پرورش کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی از طریق تجربه زیسته آن ها بود. روش: در این پژوهش از روی آورد کیفی و روش پدیدارشناسی استفاده شد. با 12 والد دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی که از روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند به صورت تلفنی و حضوری مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام، و داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها به استخراج 4 مضمون اصلی و 19 زیرمضمون منجر شد، مضمون های اصلی عبارتند از: کشاکش های والدین، راه کارهای والدین در برابر مشکلات، رفتارهای تشدیدکننده نشانه مرضی اختلال و تأثیر اختلال بر والدین. نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش که متناسب با بافت اجتماعی، فرهنگی و تجارب زیسته والدین دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی است به نظر می رسد بخشی از مشکلات والدین در خانواده هسته ای به دلیل عدم پذیرش تأثیرات اختلال بر ویژگی های کودک است که موجب می شود رفتار نامطلوب کودک در بسیاری از شرایط از سوی والد، عمدی ادراک شود که تأثیر منفی بر رابطه والد - فرزندی دارد. در سطح اجتماعی به دلیل عدم آگاهی تفاوت رفتاری کودک مبتلا به اختلال، والدین با سرزنش روش والدگری و برچسب اشتباه به کودک مواجه هستند که به طور معمول برای مقابله، از پنهان کردن اختلال از کودک و اطرافیان و محدود کردن روابط اجتماعی خود استفاده می کنند، این راهکار به سردرگمی، از دست دادن همراهی کودک و محدود شدن حمایت اجتماعی منجر می شود.
بررسی چالش های مؤسسات پژوهشیِ دولتی در ایران با نگاهی تاریخی به شرایط نهادی توسعه آنها: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بهبود مدیریت سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
33 - 59
حوزه های تخصصی:
به رغم اهمیت نقش کلیدیِ مؤسسات پژوهشی در شکل گیری حلقه های پیشران موتورهای محرکِ نوآوری، شواهد موجود نشان می دهد که کارکرد این مؤسسات در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران آن طور که انتظار می رفته در نظام ملی نوآوری محقق نشده است. از این رو هدف اصلی پژوهش حاضر، شناساییِ چالش ها و موانع پیش روی مؤسسات پژوهشیِ دولتی از منظر تجربه زیسته صاحب نظران مرتبط است. به این منظور با توجه به محدود بودنِ مطالعات موجود، از روش شناسیِ پدیدار شناسی، بهره گرفته شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که 6 چالش اصلی شامل «ابهام در مأموریت های مؤسسات پژوهشی و عدم تبیین دقیق آنها»، «ساختار سازمانی و تشکیلات غیر متناسب»، «نظام تأمین مالیِ ناکارآمد و ایستا»، «عدم وجود رویه های متناسب برای مدیریت نیروی انسانی»، «فقدان رویه ای نظام مند برای ارزیابی عملکرد مؤسسات» و «وجود موانع برای همکاری در سطوح ملی و بین المللی» گریبان گیرِ مؤسسات پژوهشیِ دولتی است که باید مد نظر سیاست گذاران و تصمیم گیران در سطوح مختلف قانونی، راهبردی و اجرایی قرار گیرد.
پدیدارشناسی تجربه کارکنان: با توجه به نظریه نیازهای اکتسابی مک کللند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مطالعه به مفهوم تجربه کارکنان پرداخته می شود. این مفهوم که ریشه در اقتصاد تجربه و تفکر طراحی دارد، نگاهی انسان نگر و طبیعت محور دارد و پیشنهادهایی به شرکت ها ارائه می کند تا بتوانند کارکنانی از چهار نسل متفاوت را در کنار خود داشته و راضی نگهدارند. رویکرد تجربه کارکنان از نقطه نظر کارکنان به سازمان و فرایندهای منابع انسانی می نگرد و در پی به دست آوردن برایندی از خواسته های کارکنان و سازمان است. در مرکز توجه قرار دادن کارکنان، مستلزم توجه به نیازهای آنان است، اندیشمندان رفتار سازمانی نظریه های مهمی در ارتباط با نیازهای کارکنان مطرح کرده اند، در پژوهش جاری، به تجربه کارکنان با نیازهای متفاوت، طبق نیازهای اکتسابی مک کللند پرداخته می شود. پژوهش جاری با روش پدیدارشناسی توصیفی در دو شرکت نرم افزاری داتین و همکاران سیستم اجرا شده و داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و گروه کانونی جمع آوری شد، داده ها با استفاده از روش تحلیل داده های موستاکاس تحلیل و جمع بندی گردید. عوامل اثرگذار بر تجربه کارکنان بر اساس نیاز غالب قدرت، موفقیت یا نیاز به تعلق به دست آمد. برای افراد با نیاز تعلق بالا 22، با نیاز موفقیت بالا 35 و با نیاز به قدرت غالب، هشت واحد معنایی مهم شناسایی شد که به ترتیب در شش، هفت و پنج دسته بندی بزرگتر (بافت های متنی تجربه)، قرار گرفتند که لازم است در طراحی تجربه کارکنان از سوی سازمان، مد نظر قرار گیرند.
واکاوی پدیدارشناختی تفسیر زنان از زندگی پس از طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
261 - 278
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: افزایش آمار طلاق و متعاقب آن رشد تقاضا برای دریافت خدمات بهزیستی در بین زنان، طی سال های اخیر، یکی از زمینه های مهم تغییرات اجتماعی در قلمرو خانواده ایرانی بوده است. این پژوهش با هدف فهم تفسیر زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی از زندگی پس از طلاق انجام گرفته است. روش و داده ها: گردآوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق با 14 نفر از زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی شیراز انجام گرفته است. تحلیل داده ها بر اساس رویکرد استفهامی با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری صورت گرفته است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد شرایط زنان مطلقه از دو تفسیر عمده اثر می پذیرد: تفسیر آنها از موقعیت و شرایط خود و تفسیر جامعه و اطرافیان. مبتنی بر این منابع تفسیری، سه تم اصلی شامل: احساس رهایی، سلطه مضاعف و دلهره مکرر پس از طلاق، استخراج گردید. زنان در دوران زندگی پس از طلاق همانند دوران زندگی زناشویی، تحت سیطره ارزش های مردسالارانه قرار دارند و حتی احساس رهایی آنها نیز واجد این ویژگی است. از این رو، کنترل گری توسط اطرافیان در شئون مختلف زندگی آنها احساس می شود و آنها به طور مکرر دچار دلهره می شوند. نتیجه گیری: حضور الزام ها و ساختارهای فرهنگی و به ویژه ارزش های مردسالارانه در پساپشت مفاهیم و تم های منتزع نشان می دهد جهت مدیریت شرایط و کاهش آسیب ها لازم است جهت گیری های پژوهشی به سمت شناخت عمیق تر این ساختارها هدایت شوند. پیام اصلی: فقدان دو مؤلفه مهارتی در میان زنان مطلقه تحت حمایت بهزیستی منجر به تجاربی منفی در آن ها شده است: مهارت ارتباطی و حل مسأله؛ و مهارت کسب درآمد مستقل. از این رو، برنامه ریزی های اجتماعی و فرهنگی در رابطه با این زنان بهتر است در این حوزه ها انجام گیرد.
مطالعه پدیدارشناختی معنای زندگیِ مصرف کنندگان ماری جوانا: مطالعه موردی جوانان شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
295 - 311
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مصرف ماری جوانا یکی از مسائل اجتماعی است که گزارش های رسمی، افزایش روزافزون آن را در کشور نشان می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته مصرف کنندگان ماری جوانا در میان جوانان شهر رشت صورت گرفت. روش و داده ها: تحقیق از نظر کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 20 نفر از جوانان دارای سابقه مصرف در شهر رشت که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، جمع آوری و با استفاده از روش تماتیک مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: از مصاحبه ها، مضمون های متعدّدی از جمله حرکت به سوی انتخاب، شکل گرفتن تکرار، احساس مسئولیت و موقعیت و رویارویی استخراج شد که نشان داد چگونه جوانان شهر رشت با استفاده از کنش خود به تعریف معنای زندگی می پردازند و دیدگاه های مفهومی خود را در مورد معنای زندگی نشان می دهند. بحث و نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که کنشگران به واسطه برداشت شان از کارکردهای مصرف ماری جوانا و موقعیت هایی که این مصرف در اختیارشان قرار می دهد دست به انتخاب آن می زنند. مصرف ماری جوانا می تواند یک رفتار آگاهانه یا برحسب مقتضیات زندگی و غلبه بر تکرار باشد و همین امر آن ها را به سمت این انتخاب سوق می دهد تا بتوانند به زعم خودشان به زندگی شان معنا دهند. پیام اصلی: میل به مصرف ماری جوانا در مصاحبه شوندگان- علی رغم معیارهای اخلاقی اجتماعی و اضطراب ناشی از آن- نشان می دهد که کنشگران در انتخاب مصرف خود دخیل اند و کنش آن ها دنباله روی یا با انتخاب شخصی صورت می گیرد. بر همین اساس می توانند مسئولیت انتخاب خود یعنی مصرف ماری جوانا را به عهده گیرند.
بازنمایی ادراک دانشجویان دختر از مصادیق رفتاری «معاشرت نیکو با همسر»: یک مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
115-132
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی مصادیق «معاشرت نیکو با همسر» از نگاه دانشجویان دختر دانشگاه بجنورد است. بدین منظور از پژوهش کیفی و روش «پدیدارشناسی توصیفی» استفاده شده است. شرکت کنندگان در این پژوهش، تعداد 29 تن از دانشجویان دختر دانشگاه بجنورد در سال تحصیلی 1397 1398 بودند که به روش «نمونه گیری هدفمند» انتخاب شدند. گذراندن درس «خانواده در اسلام و آشنایی با مفاهیم آن» نیز ملاک ورود به پژوهش در نظر گرفته شد. جمع آوری داده ها با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام گرفت و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. رمزنگاری (کدبرداری) و تحلیل داده ها با روش کولایزی انجام شد و 150 جمله مهم استخراج شده از مصاحبه ها براساس شباهت معنایی در 29 زیرمضمون (خوشه معنایی) جای گرفت و در نهایت نیز معانی مرتبط با یکدیگر تحت عنوان 9 مضمون (درون مایه) دسته بندی شد که عبارتند از: پذیرش بدون قید و شرط همسر به عنوان یک انسان آزاد، القای احساس امنیت به همسر در طول زندگی مشترک، مسئولیت پذیری در قبال تأمین آرامش و آسایش خانواده، پاسخ گویی به نیاز همسر درخصوص عشق و تعلق در عمل و رفتار، تلاش برای تقویت رابطه صمیمانه با خانواده همسر، پختگی شخصیتی، احترام به همسر و قدردانی از زحمات او، برخورداری از روحیه گذشت و فداکاری، و خوش خلقی. مردان با استفاده از این خصوصیات می توانند به دستور قرآن مبنی بر «معاشرت نیکو با همسر» عمل کرده، زندگی رضایت بخشی برای خود و همسرشان رقم بزنند.
پدیدارشناسی قهرمان در حمزه نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
107 - 75
حوزه های تخصصی:
اسطوره، زبانی برای بیان احساسات و خواست های جمعی هر ملتی است که از الگوهای واحد و مشترکی پیروی می کنند. حمزه نامه ، یکی از اسطوره های ایرانی اسلامی است که در قالب متنی ادبی ارائه شده تا خواسته های درونی جامعه اسلامی را با بهره گیری از فرهنگ ایرانی با زبانی نمادین بیان نماید. در این متن ادبی، کهن الگوی قهرمان که ریشه در روان انسانی دارد، در قالب شخصیت تاریخی حمزه ابن عبدالمطلب تجلی یافته است تا حقایق پنهان در روان جامعه را به زبان بیاورد. پژوهش حاضر به منظور یافتن عوامل و نیازهای جامعه اسلامی قرن هشتم، تلاش دارد تا با بهره گیری از مبانی روانشناسی و جامعه شناسی عصر حاضر و دیدگاه های اسطوره پژوهانی همچون میرچا الیاده و جوزف کمبل، با رویکردی تاریخی تطبیقی، این متن ادبی را بازخوانی، تحلیل و به گونه ای پدیدارشناسی نماید. حاصل چنین پژوهشی، رسیدن به این حقیقت است که به دلیل تنوع فرهنگی، ملی و اقلیمی جامعه اسلامی آن دوره، تهدید انسجام درونی جامعه بسیار زیاد است؛ ضمیر ناخودآگاه جامعه اسلامی ایرانی برای حل این مشکل، لباس های فاخر فرهنگ ایرانی را بر تن قهرمانی سامی نژاد با خُلق و خُوی اسلامی می کند تا بقای خود را تضمین نماید.
تحلیل پدیدارشناختی ادراک زندانیان جرایم خشن استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحلیل جرم، جایگاه مفهوم فرهنگ در کنار مفاهیم، نظریه ها و رویکردهای مختلف جامعه شناختی و روانشناختی در قالب جرم شناسی فرهنگی بروز و نمود پیدا کرده است. این مقاله با هدف دستیابی به ساختار صورتبندی ذهنی-ادراکی زندانیان جرایم خشن از تجربه تعلق خاطر به خرده فرهنگ لات بازی تدوین شده است. این پژوهش با پارادایم تفسیرگرایی و با استفاده از روش پدیدارشناسی سعی در شناسایی تجارب زیسته لاتها برآمده است. به همین منظور با تعداد 16 نفر از زندانیان جرایم خشن در زندانهای مازندران مصاحبه انجام شده است. تحلیل متون حاصل از مصاحبه ها از طریق روش تحلیل گفتمان جیمز پل جی انجام شده است. از نتایج قابل توجه اینکه، شکل گیری هویت مجرمان دارای تعلق خاطر به خرده فرهنگ لات بازی ، با نمایش ریاضت داوطلبانه ، پذیرش افتخارآمیز برچسب داغ و ننگ ، ذهنیت پارادوکسیکال ناامیدی و رستگاری نسبت به آینده ، همدلی و همراهی با سرنوشت هم طبقگان شکل پیدا کرده است.
انسان محوری در گذار از فلسفه مدرن به پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مسئله بازیابی انسان (مشخصاً انسان محوری) را دارد. در اینجا تلاش می نماییم انسان محوری را در گذار از فلسفه مدرن به پدیدارشناسی فهم نماییم. سعی ما در اینجا این است که این کار را با بررسی و تحلیل کیفی آثار و متون دست اول متفکران فلسفی مدرن و پدیدارشناسی (موردنظر) به انجام رسانیم. طبق یافته های تحقیق، این گذار را می توان ذیل «بازشناسی آگاهی» دنبال کرد. کانت با تاسی از بیکن و دکارت از شک شروع و طرح انسانی کردن علم را با حذف انسان انجام داد و هگل این قطعیت را با پدیدارشناسی روح و طرح دیالکتیکی خود با پیوند انسان و روح در سیر تاریخی به انجام می رساند. هوسرل که نامش با پدیدارشناسی مانوس است، با شعارِ «به خود چیزها برگردید» و ابزار اپوخه سعی در قطعی سازی شناخت داشته اما طرح زیست جهان را برای نسبی گراها به ارمغان آورد و اواخر عمر خود رویای فلسفه مانند علمِ متقّن را پایان رسیده تلقی می کند. هایدگر به عنوان مشهورترین شاگرد وی انسان را به صورت استعلائی در مرکز جهان قرار می دهد. گفتنی ست که انسان همواره در جهان حضور دارد. باری، پژوهش حاضر رویکردهایی از انسان محوری را تقویت می نماید که در آن انسان همیشه محور بوده و خواهد بود.
بررسی و شناخت تأثیر فضاهای معماری در درمان بیماری ها با رویکرد هستی شناسی شولتز (نمونه موردی: سرطان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی منطقه ای سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
1348 - 1365
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی و شناخت تأثیر فضاهای معماری در درمان بیماری ها با رویکرد هستی شناسی شولتز (نمونه موردی: سرطان) انجام گرفته است. در بین فضاهای معماری، طراحی هیچ فضایی مانند مراکز درمانی از اهمیت بالایی برخوردار نمی باشد. این پژوهش در پی یافتن فضای معماری است که بتواند به درمان سرطان کمک نماید. معماری با بافت، فرم، رنگ و دیگر اجزای فضا می تواند در این راستا نقش بسزایی ایفا کند. در این پژوهش تئوری هستی شناسی شولتز جهت ادراک فضا برگزیده شده است. در این تئوری وی فضا را به شش بخش، جغرافیا، راه، شهر، منظر، معماری و معماری داخلی تقسیم می نماید و با بررسی سه جنبه تیپولوژی(گونه شناسی) مورفولوژی(ریخت شناسی) و توپولوژی(موضع شناسی) درک بیشتری صورت می گیرد. پایه بحث این پژوهش درمان سرطان بر اساس فضاهای معماری با روش شولتز می باشد. روش به صورت پدیدار شناسی بوده است. نتایج نشان داد مراکز درمانی مگی ادعای درمان بیماران سرطانی را با استفاده از کیفیات فضایی معمارانه خود ندارند ولی به بیمارانی که از این فضاها استفاده می کنند کمک می کنند تا این مراکز باتوجه معماری داخلی و بنا حس آرامش بیشتری براب بیماران مخصوصا بیماران سرطانی ایجا کنند و در بهبود آن ها حس شفابخشی را برای افراد ایجاد نماید.
بررسی تجربه زیسته خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان دختر دوره ی دوّم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
172 - 152
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تجربه زیسته دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه از خودکارآمدی اجتماعی انجام شده است. این مطالعه از نوع کیفی بوده و با رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر اهواز در سال 1398 که مجموعاً به تعداد نفر بودند. برای نمونه تحقیق ابتدا از میان هر پنج آموزشگاه متوسطه دوره دوم دخترانه یک کلاس 30 نفری به صورت تصادفی گزینش و در میان آنان پرسشنامه توزیع گردید. بر این اساس پرسشنامه بین 150 نفر از دانش آموزان توزیع گردید و در نهایت 25 دانش آموز دختر به صورت هدفمند انتخاب شدند بود. برای تعیین نمونه تحقیق از پرسشنامهخودکارآمدی اجتماعی نوجوانان (کنلی، 1989) و مصاحبه استفاده شد. که پرسشنامه جهت مشخص نمودن دانش آموزانی بود که بیشترین خودکارآمدی اجتماعی را نسبت به بقیه داشتند از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و اشباع داده حجم نمونه نهایی بدست آمد. یافته های این مطالعه شامل 6 مضمون اصلی (ابراز وجود، عملکرد در موقعیت اجتماعی، شرکت در گروه های اجتماعی، دوستی و صمیمیت، کمک کردن و کمک گرفتن، احترام متقابل) و 19 مضمون فرعی است. با توجه به یافته های این مطالعه به نظر می رسد که بهترین راه افزایش خودکارآمدی اجتماعی در دختران نوجوان ایجاد درک صحیح از خودکارآمدی اجتماعی توسط والدین، مسئولان مدرسه و مسئولان و سیاستگذاران جامعه است. فرهنگ سازی، آگاهی دادن به خانواده ها و از بین بردن تبعیض جنسی در جامعه به رشد خودکارآمدی اجتماعی دختران نوجوان کمک شایانی می کند.
واکاوی تجارب زیستۀ معلمان دوره ابتدایی از نقاط قوت و ضعف شبکه آموزشی شاد در دوران پاندمیک کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی تجارب زیسته معلمان از نقاط قوت و ضعف شبکه آموزشی شاد در دوران پاندمیک کووید 19 است. روش پژوهش، آمیخته از نوع اکتشافی متوالی ناهم زمان (کیفی از نوع پدیدارشناسی و کمی از نوع توصیفی پیمایشی) است. جامعه مدنظر در این پژوهش، تمامی معلمان ابتدایی شهرستان زاهدان به تعداد 600 نفراست. نمونه مدنظر در بخش کیفی، 50نفر است که به صورت هدفمند متناسب با اشباع نظری و در بخش کمی نمونه مدنظر 250 نفر از معلمان با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختمند و در بخش کمی پرسشنامه مستخرج از مصاحبه ها بود. تجزیه و تحلیل مصاحبه ها با استفاده از روش کدگذاری هفت مرحله ای کلایزی و دربخش کمی با استفاده از آماره های توصیفی درصد و فراوانی با بهره گیری از نرم افزار spss انجام شد. یافته های بخش کیفی نشان دهنده آن بود که پنج نمونه تسهیل فرایند یادگیری، تدریس، ارزیابی، قابلیت های زیرساختی و فنی برنامه و توسعه حرفه ای معلمان برای نقاط قوت وسه نمونه محدودیت های ساختاری برنامه، اهمال کاری شغلی و تهدید برای دانش آموزان به عنوان نقاط ضعف شبکه شاد حاصل شد. یافته ها در بخش کمی نشان دهنده آن بود که درصد بالایی از مشارکت کنندگان در این بخش، با نظرهای مشارکت کنندگان بخش کیفی موافق هستند.
چالش های زناشویی زوج های نابارور: یک بررسی پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی و تعیین چالش های زناشویی زوج های نابارور بود. روش پژوهش: روش تحقیق پژوهش حاضر، شیوه کیفی با رویکرد پدیدارشناسی است، دامنه شمول پژوهش زنان و مردان ناباروری هستند که برای درمان پیشرفته ناباروری به پژوهشگاه رویان و دفتر مددکاری اجتماعی و مشاوره خانواده مراجعه کرده اند. پژوهشگر با شیوه نمونه گیری هدفمند و با مصاحبه نیمه ساخت یافته با 15 زوج پرداخت و داده های بدست آمده را بر اساس شیوه عملی کولایزی تحلیل کرد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر با بررسی و دسته بندی کدهای توصیفی حاصل از متون مصاحبه، 27 مقوله فرعی را شناسایی نموده و با توجه به شباهت و قرابت معنایی آنها، در 6 مفهوم اصلی شامل: چالش در تصمیم گیری و پذیرش درمان، چالش های مربوط به کنش ها و واکنش های خانواده و اطرافیان، نگرانی از عدم پذیرش فرهنگی و اجتماعی و دغدغه های شرعی، نگرانی های ناشی از احتمال بروز نقایص جسمی، ذهنی و رفتاری کودک، چالش های تأثیرگذار بر زندگی مشترک و چالش های اقتصادی درمان ناباروری دسته بندی نموده است. نتیجه گیری: مضمون های استخراج شده مشخص نمود که ناباروری می تواند سراسر زندگی زوج نابارور را تحت تاثیر قرار دهد. به نظر می رسد استفاده گسترده تر از خدمات مشاوره مامایی و روانشناسی برای زوج های نابارور و اطرافیان آنها در مراکز درمان ناباروری، برای این زوجها کمک کننده است.
واکاوی تجربه زیسته اساتید دانشگاه فردوسی مشهد از رفتارهای نامحترمانه دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
63 - 78
حوزه های تخصصی:
رفتارهای نامحترمانه به عنوان پیامد ارتباطی نامناسب بین استاد و دانشجو می تواند به شدت فرایند یاددهی و یادگیری را مختل نماید و به ایجاد تنش میان آنها منجر شود. این مطالعه با هدف واکاوی رفتارهای نامحترمانه دانشجویان نسبت به اساتید و بررسی علل آن انجام شد. در این مطالعه ی پدیدارشناختی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته ای با اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با حداقل رتبه علمی دانشیاری و سابقه کاری بیش از 10 سال صورت گرفت. نمونه گیری به صورت هدفمند بود و تا رسیدن به اشباع اطلاعات ادامه یافت. تجزیه و تحلیل داده ها براساس مدل هفت مرحله ای کلایزی صورت گرفت. از دیدگاه اساتید رفتارهای نامحترمانه دانشجویان شامل دیر آمدن دانشجو به کلاس درس، غیبت، استفاده از تلفن همراه در کلاس، بی احترامی کلامی به استاد و عدم همراهی با کلاس بوده است. علل بروز این رفتارها در قالب طبقاتی شامل اساتید، دانشجو، دانشگاه، خانواده و جامعه دسته-بندی گردید. به دلیل پیامدهای مخرب این نوع رفتارها، بکارگیری راهکارهایی برای کاهش میزان بروز این رفتارها در دانشجویان به منظور ایجاد محیط های یادگیری و یاددهی مطلوب، ضروری است.
راهبردهای تدریس مطلوب در کلاس های درس چند پایه: مطالعه ای پدیدارشناسانه
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و تبیین راهبردهای تدریس مطلوب در کلاس های درس چند پایه در مقطع ابتدایی از دیدگاه آموزگاران با رویکرد پدیدارشناسی است. برای درک تجربه زیسته شرکت کنندگان از روش نمودشناسی تفسیری از رویکردهای پژوهش کیفی استفاده شده است. نمونه پژوهش حاضر آموزگارانی هستند که بیش از پنج سال در کلاس های چند پایه تدریس کرده اند. داده ها از راه مصاحبه ژرف نیمه ساختار یافته جمع آوری و سپس به روش ون منن تحلیل شدند. بر بنیاد یافته های پژوهش مهمترین راهبردهای تدریس اثربخش در کلاس های چند پایه در مقطع ابتدایی از دیدگاه آموزگاران عبارتند از: به کارگیری روش تدریس چندپایه تلفیقی، استفاده از روش ایفای نقش، به کارگیری روش همیاری و بحث گروهی، استفاده از راهبرد معلم یاری، استفاده از ظرفیت های محیطی و مدیریت و سازماندهی کلاس درس اشاره کرد. در نتیجه از دیدگاه مصاحبه شوندگان می توان گفت به کارگیری راهبردهای تدریس مطلوب در کلاسهای چندپایه می تواند منجر به اثربخش تر شدن تدریس و در ادامه منجر به عمیق تر شدن یادگیری دانش آموزان گردد.
تجربه های زیسته و ادراک شده ی دانشجویان مطالعه موردی یک دانشگاه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه ی اخیر ایدئولوژی بازار باکلان روندهایی مثل کالایی شدن، تجاری سازی وکارافرینی بر آموزش عالی سایه انداز شده است و رسالت های انتقادی دانشگاه ها را به حاشیه می راند. دانشجو تا حد یک مشتری تقلیل می یابد. مدتی است که تصویر دانشجویان از دانشگاه نیز تحت تأثیر این قضایا قرار می گیرد. تحقیق حاضر باهدف بررسی ادراک زیسته شده و تجربه شده ی دانشجو از یک دانشگاه باسابقه، بزرگ و دولتی در تهران و به روش کیفی صورت پذیرفته است. پدیدارشناسی کمک می کند با معانی موجود در ذهن دانشجویان از بودن خودشان در دانشگاه تماس نزدیک تری داشته باشیم. با تعداد 25 دانشجو به صورت هدفمند و در حد اشباع داده ها مصاحبه عمیق اکتشافی انجام گرفت. مقولات به روش «تحلیل مضمون» با اقتباس از استرابرت وکارپنتر استخراج شد. حدود 70 در صد اظهارت، تجربه منفی مشارکت کنندگان تحقیق از دانشگاه را بازتاب می دهد. نتیجه تحقیق، توصیفی سیستماتیک از ادراک زیسته شده ی دانشجو درباره ی دانشگاه ایرانی است ونشان می دهد تصویر اجتماعی دانشگاه در دل و دیده ی دانشجویان مخدوش و مناقشه آمیز شده است. دانشجویان مشارکت کننده در تحقیق به دانشگاه آمده اند اما نه فقط با اذهان بلکه با بدن ها و انواع نیازها و احساس ها و شور و شوق زندگی و بازی و شادی و هویت و مشارکت و تشکیل اجتماعات و سایر آمال و آرزوهایشان. دانشگاه را نه صرفاً برای تحصیل بلکه به مثابه یک کلوپ اجتماعی نیز می خواهند. این انتظاری است که گویا کمتر برآورده می شود. انواع گرفتاری های مدیریتی و مالی و سیاسی مانع از این می شود که دانشگاه ایرانی موردمطالعه ما در پرورش دانشجویان توفیق لازم به دست بیاورد. حس تبعیض در این مطالعه به وضوح در دانشجویان دیده می شود. به نظر می رسد فرهنگ شفاهی و چهره به چهره و عاطفی برای دانشجوی ایرانی همچنان مهم است. فضای دانشجویی ایران برحسب نتایج این مورد کاوی، در حال عبور از دوره ی نخبه گرایی آکادمیک و حس استاد و شاگردی به معنای سنتی کلمه است. مقررات خشک حداکثری و روال های بوروکراتیک دانشگاه در ادراک زیسته دانشجویان، بازتاب بسیار ناراحت کننده داشته است. مشارکت کنندگان در تحقیق از بیشتر درس های عمومی زده شده اند.
واکاوی تجربه زیسته اعضای هیئت علمی از روند ارتقای مرتبه علمی؛ مطالعه ای به روش پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
۱۵۷-۱۳۳
حوزه های تخصصی:
اثربخشی نهادهای آموزشی و پژوهشی در گرو ارتقای علمی نقش آفرینان اصلی این نهادها در انجام کارویژه های خود که همانا آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعی است، امکان پذیر است.از این رو، پژوهش حاضربا هدف واکاوی تجربیات اعضای هیات علمی از روند ارتقای مرتبه علمی خود با توجه به بافت آموزش عالی ایران در سپهر فلسفی تفسیر گرایی با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی طراحی و اجرا شد. مشارکت کنندگان 21 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های جامع شهر تهران و موسسات پژوهشی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بودندکه به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه عمیق بدون ساختار و جهت تحلیل داده ها از راهبرد هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. یافته ها نشان داد که تحلیل داده های مصاحبه به ایجادیک مقوله اصلی «ارتقای آکادمیک اعضای هیات علمی»و سه مقوله فرعی که شامل« مشکلات مربوط به کلیت آیین نامه ارتقا»، «مشکلات مربوط به فرایند اداری ارتقا»و«مشکلات مربوط به نهادهای ارزیابی»انجامید. نتایج این مطالعه بر مسایل پیش روی فرایند ارتقا تاکید می کند. تمرکززدایی، استقلال دانشگاهی، آزادی علمی در کنار کیفیت سنجی، همگن سازی فرایندها و به کارگیری نیروی متخصص در نهادهای ارزیابی از عوامل تاثیر گذار بر روند ارتقا است.در پایان، راهکارهای عملیاتی برای بهبود وضعیت موجود، پیشنهاد گردید.
نقش اعضای هیئت علمی در فرایند کاریابی فارغ التحصیلان دانشگاه: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاریابی به عنوان الگویی از رفتارهای هدفمند، ارادی و خود نظم دهنده باهدف دستیابی به اشتغال تعریف شده است. این مفهوم تحت تأثیر عوامل و پیش بینی کننده های متعددی قرار دارد که از بین این عوامل نقش حمایت اجتماعی در پژوهش های مختلف موردبررسی قرارگرفته است. با توجه به نقش مهم اعضای هیئت علمی دانشگاه ها در ارتقای مسیر شغلی و به طور خاص فرایند کاریابی دانشجویان، هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک فارغ التحصیلان دانشگاه از چگونگی تأثیرگذاری اساتید بر فرایند کاریابی آن ها می باشد. این پژوهش یک مطالعه کیفی با طرح پدیدارشناسی تفسیری می باشد. تعداد مشارکت کنندگان در این پژوهش 11 نفر (7 مرد و 4 زن) از فارغ التحصیلان دانشگاه بجنورد می باشند که علاوه بر اشتغال به کار، نمره ی آن ها در مقیاس های فعالیت کاریابی و خودکارآمدی کاریابی نیز یک انحراف معیار بالاتر از میانگین باشد. مشارکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و ملاک محور انتخاب گردید و سپس داده ها با استفاده از روش مصاحبه ی نیمه ساختاریافته جمع آوری و از طریق روش دیکلمن کدگذاری و تحلیل گردید. فرایند کدگذاری در قالب کدهای اولیه، مفاهیم و مقوله ها مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل مصاحبه ها منجر به استخراج 440 کد اولیه، 11 مفهوم و 5 مقوله گردید این مقوله ها که درواقع منعکس کننده ادراک فارغ التحصیلان از چگونگی تأثیرگذاری اساتید بر فرایند کاریابی آن ها می باشد عبارت اند از رشد خودکارآمدی کاریابی، حمایت روان شناختی، پشتیبانی های تخصصی، پرورش نگرش کاریابی و ارتقای راهبردهای کاریابی. عوامل احصاء شده از فرایند تحلیل مصاحبه ها، ضمن تأکید بر نقش اعضای هیئت علمی در فرایند کاریابی فارغ التحصیلان، بیانگر این مطلب است که روابط بین اعضای هیئت علمی و دانشجویان دربرگیرنده ی تلویحاتی مانند ارتقاء نگرش های واقع بینانه نسبت به کاریابی، افزایش حمایت اجتماعی ادراک شده در مسیر کاریابی، افزایش توانمندی های زمینه ای برای اشتغال، غنی شدن راهبردهای جستجوی شغل و افزایش باور به توانمندی های فردی برای کسب شغل، می باشد.
تحلیل تجارب زیسته فرصت های مطالعاتی خارج از کشور دانشجویان دکتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۴۲-۲۴
حوزه های تخصصی:
مسئله و هدف: فرصت های مطالعاتی هم چنان گنجینه هایی جهت مطالعه و تأمل برای دانشگاهیان به شمار می روند. بررسی جریان و تجارب فرصت مطالعاتی در دانشجویان دکتری به عنوان یکی از مهم ترین افرادی که نقش تولید دانش را بر عهده دارند، تاکنون در کانون توجه پژوهشگران در دانشگاه شیراز نبوده است. هدف این مطالعه، واکاوی تجارب زیسته دانشجویان دکتری در دانشگاه شیراز از فرصت های مطالعاتی بود که با رویکردی تفسیری و راهبرد پدیدارشناسی انجام شد. روش شناسی: مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش، دانشجویان دکتری در حوزه های علوم پایه، فنی- مهندسی، کشاورزی، دامپزشکی و علوم انسانی بودند که در 3 سال گذشته، دوره فرصت مطالعاتی خود را در یکی از دانشگاه های معتبر خارج از کشور گذرانده بودند. با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش نمونه گیری معیار و حداکثر تنوع رشته ای 23 دانشجوی دکتری به عنوان مشارکت کننده انتخاب گردیدند. روش گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. پس از کدگذاری داده ها، با تحلیل مضمون، مقوله ها استخراج شدند. یافته ها: یافته های مطالعه در پنج مضمون سازمان دهنده؛ زمانی برای گفتگوی بین فرهنگ ها؛ زمانی برای جامعه پذیری؛ زمانی جهت آشنایی، تعامل و فهم ساختار آکادمیک؛ فرصتی برای خودشناسی و توسعه حرفه ای؛ زمانی برای جدایی و گام برداشتن در مسیر جدید پژوهشی، بازآرایی گردیدند. نتیجه گیری: یافته های مطالعه کنونی نشان داد که استفاده از فرصت های مطالعاتی خارج از کشور به شناخت دنیای بزرگ تر، شکوفا شدن استعدادها، آشنایی با عقاید و فرهنگ های مختلف، استقلال و قوی شدن دانشجو، جهان بینی نو و تغییر در دیدگاه، رسیدن به رشد و خودباوری را برای دانشجویان به ارمغان آورد.
بررسی دیدگاه نو دانشجویان نسبت به یادگیری در فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۶۵-۴۳
حوزه های تخصصی:
یادگیری در فضای مجازی مفهومی است که با توجه به فناوری های نوین در عرصه تعلیم و تربیت موردتوجه بوده است؛ اما امروزه به دلیل شیوع ناگهانی ویروس کرونا، یادگیری در بستر فضای مجازی همگانی شده است، به طوری که غالب مؤسسات آموزش عالی بر مبنای فضای مجازی فعالیت می کنند. بااین حال برای بسیاری از دانشجویان به ویژه نو دانشجویان دوره کارشناسی که با فضای یادگیری سنتی عجین شدند با تجربیات متفاوتی همراه بودند. این پژوهش با هدف شناسایی بررسی دیدگاه نو دانشجویان دوره کارشناسی به یادگیری در بستر فضای مجازی به مطالعه می پردازد. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی انجام شده و روش منتخب در این پژوهش پدیدارشناسی از نوع توصیفی بوده است. میدان پژوهش موردمطالعه نو دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبائی، گیلان، یزد می باشد که بر اساس ملاک های تعیین شده به صورت هدفمند از نوع مطلوب و ملاک محور انتخاب شدند و درنهایت با 22 نفر از نو دانشجویان مصاحبه نیمه ساختاریافته ای ترتیب داده شد. با تحلیل و بررسی داده ها، یافته ها به چهار مضمون اصلی و 18 زیر مضمون فرعی استخراج گشت که مضامین اصلی عبارت اند از: عوامل مربوط به دانشگاه، عوامل مربوط به اساتید، عوامل درون فردی دانشجویان و عوامل میان فردی دانشجویان. نتایج حاکی از آن است، یادگیری در فضای مجازی موانع زیادی برای دانشجویان به وجود آورده است. لذا توصیه می شود مسئولین، مدیران و اساتید دانشگاه ها، تدابیر و تصمیمات مقتضی، قوانین موردنیاز در شرایط کنونی را تدوین کنند. همچنین بستر موردنیاز برای تغییر رویکرد یادگیری سنتی به یادگیری در بستر فضای مجازی و ترکیبی را در جهت اعتلای آموزش عالی فراهم نمایند.