قدرت الله طاهری

قدرت الله طاهری

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۷۵ مورد.
۱.

معرفی «ادبیات تاریخی» به عنوان یکی از انواع ادبی فارسی (با تکیه بر تاریخ بلعمی، تاریخ بیهقی، تاریخ جهانگشای جوینی، تاریخ وصاف)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات تاریخ متون تاریخی زبان فارسی انواع ادبی (ژانر) ادبیات تاریخی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۰ تعداد دانلود : ۱۰۶
یکی از م سائلی ک ه ناقدان ادبی از قدیم به آن توجه داشته اند تقسیم بندی آثار ادبی براساس انواع ادبی است. در تعاریف انواع ادبی، آثار را به گروه های مشخص طبقه بندی می کنند. از این طریق، به خوبی م ی توان ماهیّت آثار ادبی را شناخت، ارزش هر اثر ادبی را نسبت به سازگاری آن با ویژگی های نوعیِ از پیش مقرر شده تعیین کرد، ع لل و عوامل بروز و ظهور انواع را پی برد و نیرو یافتن یا ضعف و از بین رفتن آنها را در دوره ه ای ادبی و تاریخی مختلف، ب ررسی ک رد. متون ادب فارسی را نیز به انواع گوناگونی تقسیم کرده اند مانند: ادبیات حماسی، ادبیات تعلیمی، ادبیات غنایی؛ البته محققان درباره معرفی برخی از انواع ادبی دیگر هم، تحقیقات مستقلی انجام داده اند. در پژوهش های انجام شده، تاکنون تکلیف متونی همچون تاریخ بلعمی، تاریخ بیهقی، تاریخ جهانگشای جوینی، تاریخ وصاف و آثاری از این دست که تمییز صبغه تاریخی آنها از رنگ و ارزش ادبیشان دشوار و حتی غیر ممکن است، روشن نشده است و هیچ گاه این متون به عنوان یک مجموعه واحد بررسی نشده اند تا هم ویژگی های کلی و مشترکشان بررسی شود و هم دسته بندی دقیقی از شاخه ها و زیرشاخه های گوناگون آن به عنوان «نوع ادبی مستقل» ارائه گردد. به نظر می رسد به دلیل وجود برخی ویژگی های مشترک بین متن های تاریخی و همچنین به دلیل تمایزهای این متون با آثار دیگر انواع ادبی، می توان آنها را یک نوع ادبی مستقل به حساب آورد و نام آن نوع را «ادبیات تاریخی» نهاد، هم چنین ویژگی های این نوع ادبی جدید را مشخص کرد و تعریفی از آن ارائه داد.
۲.

زیبایی شناسی و مرگ در رمان ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ملکوت بهرام صادقی مرگ زیبایی شناسی تناقض سکوت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۱ تعداد دانلود : ۲۲۵
در هنر و ادبیات مدرن، با بذل توجه به مضامین منفی و نامتعارف فلسفی که نقش مهمی در زیبایی شناسی کلاسیک برعهده نداشتند، مبانی زیبایی شناسی نوین متحول شد. «مرگ» یکی از مؤلفه هایی است که برمبنای اندیشه های مکاتب اگزیستانسیالیسم و پساساختارگرایی، عنصر محوری ادبیات مدرن شناخته می شود. در رمان مدرن، مرگ هم ازمنظر محتوایی و هم ازنظر زبان شناختی و هنری در ساختار و بافت داستان نقش اساسی ایفا می کند و بسیاری از وجوه زیبایی شناختی رمان حول محور آن می گردد. صادقی، در جایگاه یکی از نویسندگان پیشرو ایران، در رمان ملکوت، «مرگ» را موضوع داستان قرار داده و بسیاری از جنبه های ادبی اثرش را پیرامون این مفهوم طرح کرده است. در این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، وجوه زیبایی شناختی مرگ در رمان ملکوت بررسی شده که به دیگر مؤلفه های زیبایی شناسی مدرن گره خورده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که رابطه مرگ با دیگر مؤلفه های زیبایی شناختی مدرن چون تناقض، غیاب، و ابهام منجربه اهمیت یافتن جنبه های تاریک هستی و همچنین امتناع اثر از معیارهای زیبایی شناسی کلاسیک و متعارف شده است.
۳.

بازتاب تجارب زیستی کودکان کار در آثار خودنوشت آن ها در مجله ی عروسک سخنگو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آثار خودنوشت تجارب زیستی جان دیویی عروسک سخنگو کودکان کار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳ تعداد دانلود : ۷۲
کودکان در محیط های اجتماعی مختلف و تعاملات و مناسباتی که با افراد دیگر دارند، تجربیاتی را از سر می گذرانند که از آن ها با عنوان تجارب زیستی نام برده می شود. این تجارب که در شکل گیری شاکله ی ذهنی، قضاوت ها و رفتار آنان تأثیرگذار است، باعث می شود هنگامی که درصدد نگارش نوشته های خود برمی آیند، این تجارب را منعکس سازند. ازآنجاکه مجله ی عروسک سخنگو برای کودکان فرصتی را فراهم آورده است تا در مقام نویسنده به تولید ادبیات برای خود بپردازند، در این پژوهش ارتباط محتوایی میان آنچه که کودکانِ کار در این مجله نگاشته اند با تجربیات زیستی آن ها موضوع تحلیل قرار گرفته است. برای این منظور، در پژوهش حاضر با یاری گرفتن از نظریه ی جان دیویی درباره ی رابطه ی تجارب زیستی افراد با آثاری که می آفرینند؛ سه اثر خودنوشت کودکان کار که در این نشریه منتشر شده، تحلیل شده است. سپس برای اینکه مشخص شود این نوشته ها تجارب زیستی کودکان کار را منعکس می سازند یا خیر، برای هرکدام از آن ها پرسش های متفاوتی در قالب مصاحبه های کتبی تنظیم شده و در اختیار نویسندگان قرار گرفته است. علی رغم اینکه برخی از کودکان در پاسخ دهی به پرسش ها از افشای واقعیت طفره رفتند یا آن را انکار کردند، یافته های پژوهش بیانگر آن است که محتوای این دسته از آثار خودنوشت به تبع شرایط مختلف کودکان کار در جامعه و محیط خانواده به گونه ای آشکارا و یا پنهان، منعکس کننده و برآمده از تجارب زیستی و در مواردی نیز عقده های فروخورده ی آن هاست.  
۴.

فاصله ایمان و اعتقاد در نظریّه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الهیات ایمان اعتقاد مولانا جلال الدین مثنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲ تعداد دانلود : ۱۱۰
دو اصطلاح ایمان (Faith) و اعتقاد (Belief) به دلیل حوزه معنایی مشترک و کثرت کاربرد، نه تنها در نزد عامّه؛ بلکه در نزد خواص اعم از شاعران و نویسندگان نیز به جای هم استفاده می شوند و گویی مرزهای مفهومی متمایزی بین آن ها وجود ندارد. حال آنکه در معنا و مفهومِ حقیقیِ خود تمایز جدّی با هم دارند. به همین نسبت، «مؤمنان» و «معتقدان» نیز در ارتباط با امّهات دین؛ یعنی تلقّی از خداوند و نحوه ارتباط با او، شیوه ادراک هستی و تعامل با آن، ماهیّت تلقّی از دین و تجربه های دینی تفاوت های آشکاری با هم دارند. بر خلاف بسیاری از شاعرانِ متمایل به تصوّف و عرفان که عموماً فاصله ای میان ایمان و اعتقاد نمی دیدند، مولانا ضمن اینکه مانند اغلب متفکّران و عارفان مسلمان «ایمان» و «کفر» را در مقابل هم قرار می دهد، «ایمان» و «اعتقاد» را از یکدیگر تفکیک و تفاوت عالمِ ایمان و اعتقاد را تبیین می کند و راه خود را از سایر شاعران عارف مسلکِ پیش از خود جدا می سازد. در منظومه فکری مولانا که بی شباهت با دیدگاه های فیلسوفانی مانند کی یرکگور نیست، ایمان، امری سیّال و مدام در حالِ شدن است و اعتقاد امری ثابت و ایستا و به همین دلیل، ایمان امری نامحدود است و اعتقاد امری محدود و مقیّد. ایمان، فردمحور است و از راه تجربه فردیِ اقبال بنده به خداوند و با سیر انفسی به دست می آید و اعتقاد در جمع و جمعیّت و از طریق وسائط اعم از افراد، کتب و اسناد و سیر آفاقی بروز می کند، متعلَّق ایمان امر محال است و اعتقادات امور ممکن را شامل می شوند، صاحبان اعتقاد جزم گرا، دیگرستیز و هراسان هستند که مبادا کسانی بر عقاید آن ها بتازند؛ اما صاحبان ایمان، مداراجو و با طمأنینه خاطر هستند. صاحبان ایمان، در رابطه ای بی پایان با خداوند همواره در حال شدن هستند و عاشقانه این رابطه را ادامه می دهند و صاحبان اعتقاد، با خداوند، رابطه ای معامله گرانه دارند و اگر دین می ورزند دین شان وسیله ای است برای دستیابی به خواست ه ای این جهانی و آن جهانی.
۵.

مرگ، موقعیت و موقعیت های مرزی در شعر معاصر ایران؛ مطالعۀ موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اِگزیستانسیالیسم شعر معاصر ایران مرگ موقعیت موقعیت های مرزی شمس لنگرودی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۶ تعداد دانلود : ۱۵۴
اگزیستانسیالیسم از گرایش های فلسفی مهم معاصر است که به طور گسترده در ادبیات نیز بازتاب یافته است و موقعیت، وضعیت های مرزی و مرگ از مفاهیم عمده اگزیستانسیالیستی هستند. در این مقاله بازتاب این سه مفهوم اگزیستانسیالیستی در اشعار شمس لنگرودی بررسی شده است. نتایج و شواهدِ مثالِ متعدد حاکی از آن است که اولاً، هر سه مفهوم عمده وجودی بازتاب زیادی در اشعار این شاعر داشته اند؛ ثانیاً، انعکاس این مفاهیم از مجرای منطق هنری و تمهیدات شعری بوده است؛ و ثالثاً، رویکردهایی در این میان پررنگ تر بوده اند. چهار زیرشاخه را در بین اشعارِ منعکس کننده مرگ می توان بازشناخت که به ترتیبِ بسامد بیشتر عبارت اند از: ۱. مرگ فروپاشنده، پایان دهنده و نابودگر؛ ۲. مرگ، یک واقع بودگی و یک وضعیت مرزی؛ ۳. مرگ و دل شوره آن؛ ۴. مرگ و بیهودگی و یأس. در میان وضعیت های مرزی، وضعیتِ رنج بردن حضوری قابل توجه در اشعار دارد. شاعر در بازتاب این مفاهیم وجودی، دیدگاه های متنوعی در نظر داشته است و بنابراین رویکرد اگزیستانسیالیستی اشعار انطباق کامل با متفکری خاص ندارد.
۶.

تحلیل مفهوم «شاعرانگی» در رمان «شازده احتجاب»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: داستان مدرن گلشیری شازده احتجاب شاعرانگی جنون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۷ تعداد دانلود : ۲۱۴
پس از رواج خردگرایی و عقلانیت در رنسانس در آثار ادبی مختلف، اهمیت مفاهیم شعر و شاعرانگی روز به روز کاسته شد و هرگونه خردگریزی و «جنون» در چهارچوب آسایشگاه ها محبوس شد. نویسندگان مدرن نومید از نتایج و ثمرات خردگرایی غربی به جنبه های معنایی و ذهنی و غیرصوری شاعرانگی در ادبیات داستانی مایل شدند تا هم به مقابله با خرد حاکم بپردازند و هم فریاد اعتراض «جنون» دربند و مطرود را در قالب داستان مدرن نمایندگی کنند. از دیدگاه نظریه پردازان مدرن، «شاعرانگی» در تعریف تازه خود عموماً با علاقه مندی به انتزاع و خردگریزی و نفی معیارهای رایج و متعارف در ادبیات همراه بود. در این مقاله کوشیدیم مفهوم «شاعرانگی» و نسبت آن با «جنون» را از طریق مؤلفه های سبکی داستان های مدرن در رمان «شازده احتجاب» نشان دهیم. یافته های تحقیق نشان می دهند که در رمان «شازده احتجاب» گلشیری، «شاعرانگی» از طریق مؤلفه هایی چون روایت گریزی، ابهام، زمان پریشی و توجه به ساخت استعاری جملات و عناصری چون «جنون» و «مرگ»، روایت داستان را از حالت متعارف خارج می کند و علاوه بر شاعرانه ساختن متن و فضای داستان، نسبتی معنادار و اعتراضی با نفی خردگرایی و توجه به «جنون» در دوران مدرن به وجود می آورد.
۷.

بررسی تاریخ تحوّلات سیاسی و نقش حاکمیت طالبان بر پایه داستان بادبادک باز خالد حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات داستانی افغانستان خالد حسینی تحولات سیاسی حاکمیت طالبان مردم افغانستان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷ تعداد دانلود : ۶۴
تحوّلات سیاسی فراوانی در چند دهه اخیر در کشور افغانستان رخ داده است. جنگ های داخلی، انقلاب ها، روی کار آمدن حکومت هایی با ساختار فکری و سیاسی متفاوت، بخصوص طالبان، نمونه ای از این تحوّلات به شمار می رود که تأثیرات آن بر سرنوشت آحاد جامعه غیرقابل انکار است. نویسندگان معاصر افغانستان در آثار داستانی خویش جلوه هایی از این تأثیرات را منعکس کرده اند. به عنوان نمونه خالد حسینی در داستان بادبادک باز روایت گر سامان درهم ریخته سیاسی جامعه افغانستان و سرنوشت آدم هایی است که در این جامعه بی ثبات گرفتار آمده اند. در این مقاله سیر تحوّلات سیاسی و نقش حاکمیت طالبان و تأثیر آن را بر سرنوشت مردم افغانستان بر پایه داستان بادبادک باز خالد حسینی بررسی و تحلیل می کنیم. خالد حسینی، نویسنده ای واقع گراست که از نزدیک نابسامانی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه خود را در قالب حوادث و شخصیت های داستانی به تصویر کشیده است. نتایج حاصل از این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی انجام گرفته، حاکی از آن است که اختلافات قومی و نژادی، تبعیض و فاصله طبقاتی، جنگ و آوارگی، کشتار، ناامنی، مهاجرت، فقر اقتصادی، وضعیت تأسف بار زنان و کودکان، بیماری های جسمی و روانی، اِعمال قوانین ظالمانه، از بین رفتن ارزش های انسانی و رکود فرهنگی از بارزترین نتایج و تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم دگرگونی های سیاسی به شمار می رود که حیات مردم افغانستان را با چالش های جدی مواجه کرده است. درواقع می توان این داستان را چکیده ای از تاریخ معاصر افغانستان دانست، داستانی که حوادث چند دهه افغانستان، از زمان کودتا علیه ظاهر شاه تا وقایع پس از یازده سپتامبر (2001 م) را با روایت و طرح داستانی مؤثّر به تصویر کشیده است.
۸.

دیگریِ تهدیدکننده و دیگریِ معنابخش در شعر معاصر، مطالعه موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اِگزیستانسیالیسم انسان گرایی پدیدارشناسی دیگری سارتر شمس لنگرودی فلسفه ی وجود

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹ تعداد دانلود : ۸۵
علاوه بر اینکه انسان گرایی از رویکردهای اصلی اگزیستانسیالیسم است و انسان شأنی معنابخش در آن دارد، دیگریْ به عنوان باشنده ای که او نیز از وجود خویش آگاه است، در اگزیستانسیالیسم و ادبیات حضوری چندگانه پربحث و گسترده دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که هم مجموعه ای از مفاهیم مربوط به یکی از رویکردهای اگزیستانسیالیستی به مفهوم دیگری که در نظریات متفکرینی چون سارتر به چشم می خورد و در کل نگاهی است بدبینانه، در شعر شمس لنگرودی بازتاب قابل توجهی داشته است و هم نگاه انسان گرایانه و معنابخش به دیگری در اشعار وی دارای مثال های متعدد است. مطالعه ی اشعار نشان می دهد که شاعر در نگاه انتقادآمیز به دیگری، موضوعاتی مانند محدودکردن اختیار و امکان مندیِ دیگری، سلطه جویی، توده سازی و توده شدگی و تنزل و سقوط رابطه ی اصیلِ من-تو به من-آن مطرح کرده است و در نگاه خوش بینانه و انسان گرایانه به حضور معنابخش و محوری انسان پرداخته که سبب تعالی است و حتی بر نحوه ی آشکار شدن پدیده ها بر شاعر تأثیر زیادی دارد. از شواهد مثال پرتعداد می توان ادعا کرد که هر دو رویکرد را می توان از مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیستی حاضر در اشعار شمس لنگرودی دانست که حاکی از دغدغه های وجودی شاعر است و در چارچوب شعریت و منطق هنری منعکس شده است. 
۹.

بررسی شرح های بیت «پیر ما گفت» با تأکید بر ابهام، در پرتو تعریف ابن ابی الاصبع و نظریه امپسن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حافظ شعر فارسی ابهام ابن ابی الاصبع امپسن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۱ تعداد دانلود : ۸۸
بیت «پیر ما گفت...» از دیرباز محل بحث، شرح و نقد فراوان بوده است. در نگاه کلی سه رویکرد را در شرح های این بیت می توان بازشناخت: الف) تلاش در معناکردن بیت با مفهوم بی خطا بودن قلم صنع؛ ب) قائل بودن به تشکیک حافظ در بی خطا بودن صنع؛ ج) تأکید بر ابهام و منطق خاص شعر. در این پژوهش بعد از مرور و دسته بندی شرح های این بیت، ابهامِ بیت به عنوان یکی از عناصر اصلی در رسیدن به منطق هنری در پرتو تعریف ابن ابی الاصبع و امپسن بررسی شد. در بیت همانند تعریف ابن ابی الاصبع دو معنای مختلف (متضاد) را می شود یافت که به لحاظ وجود قرینه هر دو موقعیت یکسانی دارند و نمی شود به قطع یکی را بر دیگری ترجیح داد. همچنین هر هفت موردی که به گفتة امپسن سبب ایجاد ابهام در کلام می شود، به نوعی در این بیت حضور دارند. واژه های چندوجهی، تناقض و تنش و تشکیک در بیت ملاحظه می شود؛ به صورتی که ادعای پیر مبنی بر بی خطا بودن قلم صنع همراه می شود با عباراتی که تناقض و چالش را سبب می شوند و قطعیتی به مخاطب انتقال نمی دهند و درنهایت می توان ادعا کرد که شاعر هیچ نظر روشن و قاطعی نمی دهد و ادامة فرایند معنی کردن شعر برعهدة خود مخاطب گذاشته می شود؛ بنابراین حافظ طبق نظریاتِ جدید و قدیم در شعر خود به ابهام هنری دست یافته و با مهارت تمام، تناقض و تنش را در شعر پرورانده و درنهایت مخاطب را در معنی کردن شعر شریک کرده است.  
۱۰.

تأملی در زیرساخت های تشبیهی سه گانه انواع «مَثَل»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مثل زیرساخت تشبیهی دسته بندی مثل تشبیه کنایه استعاره

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۳ تعداد دانلود : ۱۸۶
بحث مربوط به پدیده ای به نام «مَثَل»، بحثی قدیمی و گسترده است و مرور منابع بلاغی و فرهنگ های امثال نشان می دهد که بلاغت نویسان و نیز فرهنگ نویسان که به جمع و تدوین مَثَل ها اهتمام داشته اند، مباحث عدیده ای در خصوص ماهیت و ساخت مَثَل دارند، اما چون در بلاغت کلاسیک اسلامی، زبان ادبی حوزه ای خاص و مجزا از زبان عامیانه انگاشته شده و با اصطلاحاتی همچون «بلاغت»، «فصاحت» و... از زبان عامیانه تفکیک گردیده، تلاش بلاغت نویسان اسلامی و همچنین بلاغت نویسان معاصر در تعریف مَثَل، به سمت و سویی سوق یافته که پدیده مَثَل چیزی متعلق به حوزه زبان عام دانسته شده و وجود شروطی همچون «سائر بودن» و «معنای ضمنی» را در مَثَل دانستن یک عبارت لازم دانسته اند. نویسندگان این پژوهش ابتدا با مرور تعاریف گذشتگان و معاصرین از اصطلاح مَثَل، انواع آن را با در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی، به سه دسته مَثَل «تشبیهی»، «کنایی» و «استعاری» تقسیم کرده و دسته چهارمی هم با عنوان «حکمت»، تشخیص داده که زیرساخت تشبیهی ندارد و به این نتیجه رسیده که از لحاظ در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی انواع مَثَل ها، چیزی به نام مَثَل که زیرساختی غیر از زیرساخت تشبیه و کنایه و استعاره داشته باشد، فقط ذیل حکمت قرار دارد و شامل سه نوع سابق نمی شود. بررسی دو فرهنگ مجمع الامثال میدانی و امثال و حکم دهخدا نشان می دهد بخش اعظم مدخل های فرهنگ های امثال را عبارت هایی با زیرساخت تشبیه کنایه تشکیل می دهند و داستان هایی هم که حول برخی از این مدخل ها پدید آمده، در اکثر موارد حول مدخل هایی با زیرساخت تشبیه استعاره است.
۱۱.

بازتاب/بازتولید مؤلفه های حکمت خسروانی در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حکمت خسروانی عرفان اسلامی منطق الطیر عطار اشراق نور ظلمت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۸ تعداد دانلود : ۱۹۷
فلسفه ایران باستان که به عنوان «حکمت خسروانی» شناخته می شود، اندیشه ای اشراقی مبتنی بر نور و ظلمت است که هستی در آن ساختاری ذومراتبی و تشکیکی دارد. با گذشت زمان، پیوند این منظومه فکری با دوران پس از خود گسسته نشده بلکه در طی تاریخ، به شکل های مختلف بازتولید شده است. این تفکر پس از آمیخته شدن با پاره ای مؤلفه های اسلامی به آثار حماسی و عرفانی این دوره راه یافته است. هنگام مطالعه در باب عرفان ایرانی، پژوهشگران، غالباً از غور در منطق الطیر عطار و بررسی آن بی نیاز نیستند، لذا روشن ساختن وجوه مختلف آن، از منظر محتوایی، آمیختگی فرهنگی، ریشه تفکرات، و داد و ستد های عقیدتی و مسائلی از این دست به درک بهتر این اثر و به دنبال آن شناخت کامل تر عرفان خراسان یاری می نماید. تطابق مسئله وحدت وجود در عرفان اسلامی و آفرینش وابسته به نقطه واحد اهورایی در حکمت خسروانی، همچنین مراتب سلسله وار وجود و نور در این دو، باعث امتزاج و پیوند هرچه بیشتر این مفاهیم در منطق الطیر شده است. عطار متأثر از میراث کهن فرهنگ و فلسفه ایرانی به شرح مفاهیم عرفانی در قالب تمثیل و داستان پرداخته است. در تحقیق حاضر بازتولید پوشیده مؤلفه های حکمت خسروانی را در «منطق الطیر» بررسی کرده ایم.
۱۲.

تحلیل منظره غروب در شعر پسینگاهی 2 از علی باباچاهی با توجه به نظریه ساختار اُفق میشل کولو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شعر معاصر علی باباچاهی پسینگاهی 2 نقد جغرافیایی میشل کولو نظریه ساختار اُفق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۰ تعداد دانلود : ۱۲۶
یکی از شاخه های مهم نقد جغرافیایی، نظریه ساختار اُفق میشل کولو است. اُفق؛ بیانگر مرزهای منظره و منعکس کننده حالات درونی و منظره های انتزاعی فرد است و در شناخت آن باید به «وجه پنهان» پدیده ها توجه کرد. منظره در دیدگاه کولو ترکیبی از واقعیّت و تخیّل است و به همین دلیل هر شخص و هر نویسنده ای منظره خاص خود را از فضای پیرامونش دارد شعر پسینگاهی 2 از باباچاهی؛ فضایی جغرافیایی است که در آن چند مضمون و شبکه معنایی در ارتباط باهم منظره غروب را ایجاد کرده اند. هدف از این پژوهش توصیف منظره غروب و کشف افق های درونی و بیرونی این شعربا توجه به حالات شاعر است. روش انجام پژوهش توصیفی است. در بخش تحلیلی پژوهش؛ با بسط افق های شعر، ارتباط میان تاریکی، مرگ، ناقوس، پرنده، تقدّس فضا و غروب را نشان داده می شود و هرکدام از وجوه پنهان و پیدای منظره غروب، در ارتباط باهم تحکیم و تفهیم می شود.
۱۳.

وجود، زمان و پدیدارشناسی وجودی در اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی اِگزیستانسیالیسم فلسفه ی وجودی شعر امروز ایران شعر سپید فارسی شمس لنگرودی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۸ تعداد دانلود : ۱۶۱
آثار ادبی معاصر ایران، مفاهیم متعدد اگزیستانسیالیستی را بازتاب داده است. در این میان، رویکردها و مفاهیمی است که نشان از تأملات وجودی جدی شاعر دارد. می توان داشتن رویکرد پدیدار شناسانه و بارتاب مفاهیم مرتبط با موضوعات اصلی اگزیستاتسیالیستی مانند وجود و زمان را در نظر گرفت. در این مقاله بازتاب این مفاهیم در اشعار شمس لنگرودی بررسی شد. نتایج نشان می دهد که این سه مفهومِ عمده وجودی در اشعار پرتعدادی انعکاس یافته است. شاعر ضمن مراعات شعریت و منطق هنری با تمهیدات و فنون شاعری، دغدغه های اگزیستانسیالیستی خود را نیز منعکس ساخته است. از مفاهیم مرتبط دیگری که با محوریت این سه مفهوم در اشعار به چشم می خورد، این موارد را می توان نام برد: تقدم وجود بر ماهیت،جهان و در-جهان-بودن، زمانمندی، تاریخمندی، پرتاب شدگی، حیث التفاتی، دورِ هرمنوتیکی. با توجه به حضور مفاهیم بنیادی اگزیستانسیالیسم در اشعار شمس لنگرودی می توان با اطمینان، رویکرد اگزیستانسیالیستی را در اشعار وی ادعا کرد و بازتاب دیگر مفاهیم اصلی وجودی را نیز انتظار داشت.
۱۴.

عرفان مولانا در ساحت تجارب دینی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجربه دینی تجربه عرفانی جیمز مولانا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۱ تعداد دانلود : ۱۰۷
دین که یکی از مهم ترین عرصه های معرفتی است، ساحت های مختلفی ازجمله ساحت انفُسی و درونی دارد. در مطالعات عرفانی جدید، از ساحت انفُسی یا همان تجارب شخصی از خداوند به «تجربه دینی و عرفانی» تعبیر می شود. در این پژوهش، دیدگاه مولوی را برمبنای نظریه های جدیدی که در عرصه مطالعات عرفانی مطرح هستند، بازکاوی خواهیم کرد و مسئله اصلی، جست وجو و تحلیل تجارب عرفانی مولوی و انعکاس ادیبانه آن ها در بیان او خواهد بود. به نظر می رسد از آنجاکه مولانا در عرفان خانقاهی، عرفان ذوقی و عرفان نظری صاحبِ سبک و نظر است، خود نیز تجارب عرفانی وسیعی را از سر گذرانیده، و به بازسازیِ هنری این تجارب ناب، پیچیده و حیرت انگیز در قالب زبان و بیان ادبی پرداخته است. تجارب عرفانی و شهودی مولانا در غزل هایش بیشتر به صورت بی واسطه و در لابه لای تمثیلات عرفانی مثنوی، با واسطه و در موقعیت هایی که استمرار کلام، او را به عرصه های ناخودآگاه کشانیده، بروز پیدا کرده است. برخی از تجربه های عرفانیِ مولانا از حیث شکل و ساختارِ بازنمایی در چارچوب تحلیل هایی که ویلیام جیمز از تجارب عرفانی عرضه می کند، قابل تحلیل هستند و ما در این پژوهش، ضمن تبیین اصل تجربه مندیِ آثار مولانا، از جمله داستان پادشاه و کنیزک، تجربه عرفانی مندرج در آن را بر مبنای چارچوب نظریِ  جیمز  بررسی کرده و شباهت های ساختاری آن را با موضوعاتی که  جیمز مطرح کرده است، نشان داده ایم.
۱۵.

بازتولید انگاره های گفتمان سنتی جنسیت در نوشته های کودکان و نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انگاره های جنسیتی ایدئولوژی تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف عروسک سخنگو نویسندگان کودک و نوجوان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۸ تعداد دانلود : ۱۵۷
بازتولید انگاره های گفتمان سنتی جنسیت در نوشته های کودکان و نوجوانان فاطمه فرشچی* قدرت اله طاهری**   چکیده نشریه ی عروسک سخنگو از سال ۱۳۶۸ در لابه لای مطالب فرهنگی ادبی خود اقدام به انتشار دست نوشته های کودکان و نوجوانان در قالب داستان و انشا با محوریت موضوعات معین کرده است. در این نوشته ها، خوانندگان کودک در هیأت نویسنده ظاهر شده اند. این متن ها از ابعاد گوناگون درخور تحلیل هستند. در پژوهش حاضر، به این مسئله پرداخته شده است که کودکان در روایات و داستان های خویش هویت جنسیتی شان را چگونه بازتاب می دهند. با استفاده از رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف متن های خودنوشت کودکان در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین برای نشان دادن چگونگی بازنمایی هویت جنسیتی آنان بررسی و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که با وجود تحولاتی که در لایه های آشکار و پنهان جامعه ی ایرانی به وجود آمده و تا اندازه ای انگاره های جنسیتی را تغییر داده است، همچنان هویت جنسیتی کودکان و نوجوانان بیشتر متأثر از کلیشه های سنتی بازتولید می شود. به عنوان نمونه، پسران در نوشته های شان هویت برتر اجتماعی را به نمایش می گذارند و دختران نیز احساس فرودستی را در مقایسه با پسران بازتاب می دهند. پسران خود را در موقعیت های کنشگرانه به تصویر می کشند و دختران، تمایل دارند نقش های جنسیتی تعریف و تثبیت شده ی اجتماعی از زنان را بروز دهند. این نمونه ها خود تابعی از اثرات ایدئولوژی های پنهان و آشکار مردسالارانه ی حاکم بر جامعه و خانواده های ایرانی است. واژه های کلیدی : انگاره های جنسیتی، ایدئولوژی، تحلیل انتقادی گفتمان، فرکلاف، عروسک سخنگو، نویسندگان کودک و نوجوان.   * کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شهید بهشتی fatima.farshchi@hotmail.com (نویسنده ی مسئول) ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی ghodrat66@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 18/4/1399           تاریخ پذیرش مقاله: 6/3/1400  
۱۶.

گره گشایی معنایی- ساختی از یک غزل پیچیده حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: غزل حافظ شعر قلندرانه روایت فشرده تأویل و تفسیر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۶ تعداد دانلود : ۳۰۸
بخش زیادی از شعر حافظ، محصول تجربه های عرفانی است و شاعر در مقام صورت بندی زبانی آنها از انواع شگردهای بلاغی بهره برده است. تجربه های عرفانی، بیشتر در غزل های روایی او نمایان شده و به دلیل فشردگی روایت و سیالیّت ذاتیِ تجربه های عرفانی، علی رغم داشتن زبان ساده، گره های دشواری در معنا و شکل غزل ها ایجاد می شود. غزل شماره 423 با مطلعِ « دوش رفتم به در میکده خواب آلوده// خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده » یکی از این نمونه هاست. این غزل، اگرچه به صورت پوشیده، مرحله تبدیل «عرفان زاهدانه» به «عرفان عاشقانه» را گزارش می کند، در صورت روایت به ویژه در پرداخت شخصیت «مغبچه باده فروش» و گفتگویی که بین او و راوی درمی گیرد، هنجارهای ادبی و عرفانیِ سنت شعر قلندرانه نقض می شود؛ مغبچه باده فروش که در شعر قلندرانه مشوّق سالکِ مقیم عالم زهد برای ورود به میخانه است، در نقش تازه ای ظاهر می شود و ملامت گرانه راوی را از اینکه به دیرمغان پای نهاده است و شرابی نوشیده و با شیرین پسران نرد عشق باخته، به نقد می کشد. مسئله اصلی نوشتار حاضر این است که چگونه می توان غزل حاضر را در متن سنت شعر قلندریِ پیش از حافظ و ابیات پراکنده خود وی قرار داد و غزل را از این تناقض معنایی و شکلی نجات داد؟ ما با ارائه خوانشی معنایی ساختی و به شیوه «تأویلی و تفسیری» سعی می کنیم گره این مشکل را باز و اثبات کنیم همین غزل نیز در ادامه سنت غزل قلندرانه و دستگاه فکری حافظ است و شاعر با دستکاری رندانه در سنت ادبی، به روایت و ساختی هنری از بیان همان اندیشه ها دست یافته و با ایجاد ابهامی معنایی و شکلی، اثری گشوده بر خوانش های مختلف آفریده است.
۱۷.

بررسی تبارشناختی نسبت «ادبیات» و «تربیت» در تجدد ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شعر ادبیات تربیت قدرت وصولگر زیست سیاست تبارشناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۹ تعداد دانلود : ۵۸۶
هدف مقاله حاضر بررسی وضعیت تاریخی خاصی است که در آن نسبتی تازه میان «متون ادبی» و «تربیت ملت» برقرار شد و صورت بندی متفاوتی برای «ادبیات» رقم خورد. برای رسیدن به این منظور از روش تبارشناسی استفاده شد. از منظر تبارشناختی، پدیده ها ذاتی فراتاریخی ندارند و در پی رخ دادهای تاریخی و در درون مناسبات پیچیده قدرت برساخته می شوند. یافته های پژوهش نشان می دهد، «شعر» و «تربیت» در گفتمان قرون میانی تعریف، کارکرد و صورت بندی خاصی داشتند و در پیوند با سازوکار قدرت وصولگر و ساخت سلسله مراتبی جامعه، نسبتی با یکدیگر می یافتند. مواجهه حاکمیت قاجار و جامعه ایران با بحران های متعددی همچون جنگ، وبا و قحطی، قدرت وصولگر را با مانع مواجه کرد. با فعال شدن سازوکار های جدید قدرت (انضباطی و زیست سیاست) و شکل گیری پیش فرض برابری، ساخت سلسله مراتبی جامعه آرام آرام سست شد و مسئله تعلیم و تربیت عمومی همچون راه نجات دولت و ملت مسئله مند شد. صورت بندی گفتاری نقد ادبی، «خلقیات مردم ایران» و «متون ادبی» را به ابژه تبدیل و نسبتی تازه میان این دو برقرار کرد. دراین میان، مجموعه ای از متون و موقعیت های اجتماعی متفاوت ذیل دال واحد «ادبیات» گرد آمدند. نتایج پژوهش نشان می دهد که با تغییر سازوکارهای قدرت در دوره قاجار، گسستی اساسی در هستی تاریخی ایرانیان پدید آمد و نسبت های تازه ای میان امور برقرار شد؛ «ادبیات» و «تربیت» تعریف، کارکرد و مفصل بندی تازه ای یافتند و نسبتی تازه با یکدیگر برقرار کردند.
۱۸.

بررسی تحلیلی و تطبیقی بازگشت ادبی ایران و مکتب نئوکلاسیسیم اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازگشت ادبی نئوکلاسیسیسم انحطاط ادبی نوزایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۴ تعداد دانلود : ۳۸۶
بررسی تحلیلی و تطبیقی بازگشت ادبی ایران و مکتب نئوکلاسیسیم اروپا چکیده محور اصلی این پژوهش، بحث بازگشت ادبی ایران و مقایسه آن با مکتب نئوکلاسیسیم (Neoclassicism) اروپاست. تتبع شاعران ایرانی از شیوه شاعران سبک خراسانی و عراقی که از نیمه دوم سده دوازدهم آغاز شد و تا اوائل سده چهاردهم ادامه یافت، بازگشت ادبی نامگذاری شد. نئوکلاسیسیم نیز نوعی رویکرد در تاریخ ادب اروپاست که ادیبان تحت تأثیر آثار فاخر کلاسیک یونان و روم به خلق آثار می پردازند. نخستین نشانه های نئوکلاسیسیم در ایتالیا (14م) دیده شد؛ امّا دوران نضج آن در فرانسه (17م) است و تا سده هجدهم میلادی دوران اوج خود را سپری کرد. ازآنجاکه هر دو جنبش ادبی به نوعی بازگشت به گذشته است، برآنیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا بازگشت ادبی ایران به ایجاد سبکی نو مانند مکتب نئوکلاسیسیم منجر نشد. با بررسی های صورت گرفته در نمونه های شعری بازگشت ادبی و نئوکلاسیک درمی یابیم از عوامل مهم در موفقیت یا عدم موفقیت دو جنبش مذکور در نوزایی و خلق آثار متفاوت نسبت به آثار گذشته، تفاوت در موقعیت فکری، فرهنگی و اجتماعی است. شاعران بازگشت ادبی ایران به دلیل فقدان پشتوانه معرفت شناسانه قوی، زوال اندیشه فلسفی، نبود مراکز ادبی جهتدهنده و رعب و وحشت در برابر هجوم تمدن غرب در نسل پایانی این شاعران در تحول و نوزایی شعر به موفقیت چشمگیری نائل نشدند، امّا نویسندگان دوره نئوکلاسیک با بهره مندی از ساختار نظام اندیشه مند و تغییر در تمام نهادهای مرتبط فرهنگی و اجتماعی به استقلال سبک و نوزایی دستیافتند. واژه های کلیدی: بازگشت ادبی، نئوکلاسیسیسم، انحطاط ادبی، نوزایی
۱۹.

بازنمود عقلانیت زنانه در افسانه های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات عامه افسانه های ایرانی کلیشه های جنسیتی عقلانیت زنانه زن فرزانه و خردمند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۶۲ تعداد دانلود : ۴۱۵
در فرهنگ مردسالار و رسمی گذشته و تقسیم بندی کلیشه های جنسیتی، عقلانیت همواره امری مردانه بوده است. به همین دلیل، تفکر، تصمیم گیری و ارائه راه حل مشکلات، عموماً به مردان نسبت داده می شد و درمقابل، زنان افرادی منفعل، وابسته و نظاره گر تعریف می شدند و اگر برای زنان نقش فعالی در عرصه های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی قائل می شدند، عموماً جنبه منفی یا «مکارانه و دسیسه گرانه» داشته است؛ اما در فرهنگ عامه فارسی که افسانه ها به منزله یکی از برجسته ترین اشکال ادبی در بطن آن بالیده اند کلیشه مذکور، یعنی انتساب عقلانیت به مردان شکسته شده است و در این افسانه ها زنانی ظاهر شده و به ایفای نقش پرداخته اند که به مدد تدبیر (عقلانیت) آنان گره کارها گشوده می شود. گره گشایی های زنان و دختران را در افسانه ها می توان به «عقلانیت زنانه» تعبیر کرد. در این پژوهش، با استفاده از نظریه یونگ و در قیاس با کهن الگوی «پیر فرزانه» زنان خردمند روایت های عامه ایران را با عنوان کهن الگوی «زن خردمند» نام گذاری کرده ایم. تحقیق حاضر به روش توصیفی تحلیلی، به بررسی چگونگی بازنمود عقلانیت زنانه در افسانه های ایرانی پرداخته و نشان داده شده است که چگونه خلاف باورهای کلیشه ای جهانی که خود یونگ نیز در تحلیل کهن الگوها در دام آن ها افتاده است، زنان «عقلانیتی ایجابی» از خود بروز می دهند و نقش هایی مثبت در راستای یاریگری به قهرمانان و سایر شخصیت های داستانی ایفا می کنند. این پژوهش می تواند الگویی مناسب برای بررسی و کاوش های مجدد در فرهنگ های دیگر درنظر گرفته شود؛ بدین معنا که نقش و حضور واقعی زنان در تاریخ فرهنگ ها بازخوانی شود تا واقعیت هایی را که مردسالاری طی هزاره ها سرکوب کرده بود، برملا سازد.
۲۰.

بازنمایی ادبی رویدادهای تاریخی در تذکره الاولیاء با تکیه بر روایت قتل حلاج(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازنمایی رویداد تاریخی حکایت تاریخی تذکره الاولیاء

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۲ تعداد دانلود : ۳۳۸
مفهوم بازنمایی و توانایی متون ادبی در بازنمایی رخدادهای تاریخی از دیرباز در مطالعات ادبی مورد توجه قرار داشته است. روند داستانی شدن رخدادهای تاریخی نکته ای است که باید در بررسی حکایات تاریخی مورد توجه قرار گیرد. حکایاتی با محوریت رویدادها یا شخصیت های تاریخی که تاریخ را به شکل دیگری عرضه کرده اند و از عناصر جادویی، معجزه وار و اسطوره ای در بازنمایی رخدادهای تاریخی بهره برده اند. ازاین رو ارائه چشم اندازی تازه به حکایت های متون عرفانی به منظور روشن کردن فرایند داستانی شدن این رویدادها و ادبی شدن این شخصیت ها، اهمیت ویژه ای دارد. ذکر حلاج را می توان به عنوان نمونه موفق بازنمایی ادیبانه یک رویداد تاریخی و بازاحیاء یک شخصیت تاریخی در یک متن عرفانی در نظر گرفت که بازنمایی عطار از سرگذشت او به یک اثر هنری مستقل از جنبه تاریخی آن تبدیل شده است. در این نوشتار پس از اشاره به جایگاه مفهوم بازنمایی در مطالعات ادبی و بررسی بازنمایی هنری رویدادهای تاریخی، با ارائه تعریفی از حکایت تاریخی، به طبقه بندی و تحلیل این حکایات در تذکره الاولیاء عطار پرداخته شده است. نتیجه حاصل از این نوشتار گویای آن است که عطار با بهره گیری از رویدادهای تاریخی و تبدیل کردن آن ها به سلسله ای از حکایات و روایت های ادبی عرفانی به تبیین گفتمان های عرفانی موردنظر خود پرداخته است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان