مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۶۱.
۵۶۲.
۵۶۳.
۵۶۴.
۵۶۵.
۵۶۶.
۵۶۷.
۵۶۸.
۵۶۹.
۵۷۰.
۵۷۱.
۵۷۲.
۵۷۳.
۵۷۴.
۵۷۵.
۵۷۶.
۵۷۷.
۵۷۸.
۵۷۹.
۵۸۰.
پدیدارشناسی
منبع:
برنامه ریزی و توسعه گردشگری سال ششم بهار ۱۳۹۶ شماره ۲۰
34 - 55
حوزه های تخصصی:
تلاش این جستار تأملی پدیدارشناختی در تجربه های افرادی است که به قصد زیارت بارگاه امام زاده مهدی و امام زاده باقر به شهرستان هرسین در استان کرمانشاه سفر می کنند. تأمل در کم و کیف سفر این زائران مبین آن است که آنها سفرشان را ذیل وجه خاصی از گردشگری مذهبی معنا و دسته بندی می کنند. در این تحقیق، ضمن اتکاء بر مفاهیم و ادبیات گردشگری مذهبی، خاصه بر نظریه ابعاد دینداریِ گلارک و استارک، کوشش شده است تا سویه های معناساز، تمهیدات موجه ساز و آثار عملی تجربه سفرهای زیارتی تفسیر شود. برای این تفسیر به رویکرد پدیدارشناختی تکیه شده است. محققان ضمن حضور در این دو بارگاه به مشاهده مستقیم مناسک، آداب، قواعد و شعایر حاکم بر عمل زیارتِ زائران پرداخته اند و برای درک ژرف نگرانه رفتارها و تجربه های زیارتیِ آنها با تعدادی از آنها به شیوه ای هدفمند و با ملاک اشباع نظری مصاحبه عمیق کرده اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که از نگاه زائران، زیارت در بُعد عملی به معنای مشارکت در برخی مناسک فردی و جمعی است؛ در بُعد معرفتی به افزایش آگاهی مذهبیِ آنها (مثلاً دانستن شجره طیبه امام زاده) می انجامد؛ در بُعد اعتقادی، مسیر توسل آنها به «شفیع» و دستیابی شان به نعمات دنیوی و پاداش های اخروی را هموار می کند؛ در بُعد تجربی، تسلی، تسکین و آرامشِ قلب همراه با حسی از خضوع و خشوع را برای شان به ارمغان می آورد؛ و در بُعد پیامدی، نوعی الزام اخلاقی و پایبندی اجتماعی را در زندگی آنها ایجاد می کند. زائران به عنوان افرادی که از مبداء های گوناگون به قصد رسیدن به مقصد خاص و مقدسی دست به مسافرت می زنند کل این مسیر را به میانجی مضامین و ایماژهای استعلایی معنا و تجربه می کنند.
یک خوانش پدیدارشناختی از انتزاع در نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این موضوع که تصاویر قادر به نمایش چیزهایی کاملاً متفاوت از خودشان هستند، از زمان افلاطون برای فیلسوفان جذاب بوده است. از جمله فیلسوفانی که به این حوزه پرداخته اند پدیدارشناسان هستند، آنها از زوایای مختلف به تصاویر نزدیک می شوند. در این مقاله سعی می شود به این سؤال پاسخ داده شود که چگونه می توان از مفاهیم پدیدارشناختی برای درک انتزاع در نقاشی کمک گرفت؟ در این نوشتار متأثر از ادموند هوسرل، از مفاهیم [افق، تقلیل پدیدارشناختی، زیست جهان، اپوخه] کمک گرفته شده است تا نشان بدهد چه ارتباطی بین انتزاع، جهان و تقلیل پدیدارشناختی وجود دارد. نتیجه مورد تأکید مقاله این است که هنرمند مانند پدیدارشناس از جهان طبیعی و روزمره دور می شود و عمیق تر به جهان نگاه می کند و زیست جهان فراموش شده را دوباره احیا کرده و شکاف بین آگاهی و جهان را پُر می کند. از این نظر دو نتیجه قابل تحصیل است: یکی اینکه کارکرد انتزاع در هنر نشان دادن این بازگشت به جهان و روابط درونی ناشناخته آن است. دیگر اینکه تمام نقاشی ها انتزاعی هستند. زیرا دنیای قابل رؤیت را نشان نمی دهند، بلکه نیروهای نامرئی فعال در جهان را نشان می دهند. همچنین مفهوم اپوخه پدیدارشناختی و تمایزش با اپوخه زیبایی شناختی نشان می دهد، نقاشی ها معنایی فراتر از عناصر تصویری دارند که باید با تمرین طولانی اندیشیدن هنری آن را آموخت.
پدیدارشناسی هرمنوتیکی در پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۱۲
1 - 17
برای پدیدارشناسی به مثابه روش تحقیق کیفی روش شناسی های متنوعی ارائه شده است. این تنوع را می توان ذیل دو رویکرد عمده قرار داد: پدیدارشناسی توصیفی و پدیدارشناسی هرمنوتیکی. در این مقاله ضمن تأکید بر پیوند گسست ناپذیر فلسفه و روش در پدیدارشناسی، تلاش می شود تا مبانی فلسفی پدیدارشناسی هرمنوتیکی را مورد کاوش قرار داده، پیوند یادشده را در فرایند تحقیق ردیابی کنیم. بر این اساس مقاله به دو قسمت تقسیم می شود؛ در قسمت نخست به زمینه های تاریخی ظهور پدیدارشناسی پرداخته و نسبت پدیدارشناسی هرمنوتیکی را با پدیدارشناسی توصیفی روشن و به مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی پدیدارشناسی هرمنوتیکی اشاره کرده ایم. در قسمت دوم، از خلال پرداختن به آرای هایدگر و گادامر نشان داده ایم که مبانی فلسفی در روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی در سراسر فرایند پژوهش حضوری فعالانه دارد و به چگونگی رویارویی ما با موضوعات و مسائل در پژوهش ساختار و جهت می دهد. گشودگی نسبت به پدیدار و گفتگوی مداوم با آن، مهم ترین خصلت این روش است که به مثابه یک پراکسیس از لحظه انتخاب موضوع و مواجهه با ادبیات پژوهش و نظریه ها تا گردآوری و تحلیل داده ها و نگارش پژوهش همواره در تحقیق حضور دارد و آن را هدایت می کند.
نظام معنایی سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلامت و مفهوم سازی آن در بین نابینایان و کم بینایان به علت درهم تنیدگی سلامت و معلولیت و نیز تجربیات منحصربه فرد آنها، موضوع مهمی است. این پژوهش با روش پدیدارشناسی، مفهوم سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینای شهر کاشان را بررسی می کند. در این راستا با استفاده از نمونه گیری هدفمند با ملاک اشباع نظری، 25 نفر از زنان نابینا و کم بینا برای انجام مصاحبه های عمیق انتخاب شده اند. سپس با استفاده از تحلیل کلایزی و استخراج کدهای مناسب، دو مضمون اصلی با عناوین ادراک چند ساحتی سلامت و راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه به دست آمده است؛ به طوری که مضمون ادراک چندساحتی سلامتی نزد زنان نابینا و کم بینا، مضامین فرعی روان سالم، بهزیستی اجتماعی، معنویت گرایی و سلامت جسمانی را دربر دارد. مضمون راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نیز حاوی مضامین فرعی مدیریت بدن و آراستگی، تلاش برای نشان دادن استقلال در امور فردی و اجتماعی، خود اثبات گری، تلاش برای کارآمدی، ابراز نکردن بیماری و درد در اجتماع و مدیریت روابط (هاله پوشی، تعامل سازنده) است. ادراک چندساحتی سلامتی، بیانگر مفهوم سلامت نزد زنان نابینا و کم بیناست که پس از پذیرش نابینایی یا کم بینایی و توجه به سایر ابعاد سلامت شکل می گیرد و ادراک زنان نابینا و کم بینا از سلامتی نشان گر مساوی نبودن مفهومی معلولیت و سلامت است. همچنین راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نشان دهنده ی اقدامات و تلاش های این زنان برای نشان دادن توانایی و سلامتی شان در جامعه است.
واکاوی تجربه زیسته مدیران تربیت معلم براساس توصیه های بیانیه گام دوم درراستای افزایش قدرت نرم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۰
79-104
حوزه های تخصصی:
درنقطه عطف انقلاب اسلامی ایران، رهبرحکیم انقلاب با صدور بیانیه گام دوم، چشم انداز آینده مطلوب را ترسیم نموده اند که از جمله مقولات محوری برای تحقق آن تجربه اندوزی از گذشته جهت برداشتن گام های استواردرآینده است.براین اساس هدف پژوهش، تحقق محورنگاه به گذشته ی بیانیه گام دوم درعرصه عمل مدیریتی دانشگاه فرهنگیان در راستای افزایش قدرت نرم می باشد که ازطریق روش کیفی ازنوع پدیدارشناسی به تبیین مفهوم، کشف و درک تجربه ای که مدیران با آن زیست کرده اند می پردازد وبه این سوال پاسخ می دهد که تجربیات زیسته مدیران برای تحقق توصیه های بیانیه چگونه است؟جامعه آماری مدیران ستادی و روسای پردیس های دانشگاه فرهنگیان است.نمونه گیری به صورت هدفمند وگلوله برفی می باشد.جهت گردآوری داده ها ازمصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته استفاده گردید.گام های تحلیل داده های کیفی نیز مطابق با فرآیند کد گذاری انجام شد.درمرحله اول 145 کدباز از واحدهای معنایی استخراج شد که پس ازحذف کدهای تکراری120 کد واردمرحله کدگذاری محوری شد.پس از دسته بندی کدها باتوجه به ارتباط مفهومی آنها 34 تم اصلی ودر کدگذاری گزینشی 19مقوله استخراج گردید.یافته ها:اقدامات مدیران:دانش افزایی(خودارتقایی،توانمندسازی) ، نگاه سیستمی(روابط برون سازمانی و درون سازمانی)،عدالت محوری(عدالت نگرشی و آموزشی ) عزت(متغیرهای روانشناختی)،اخلاق ومعنویت(رفتاری و نگرشی)،اقتصاد مقاومتی(راهبردها)،سبک زندگی (تشویق وآموزش). عوامل محتوایی (اخلاق حرفه ای ، خصوصیات فردی،مهارت رهبری، ویژگیهای تخصصی).وضعیت موجود: فرایندهای منابع انسانی(جذب و گزینش)،عدالت(ضعف و قوت)،علم و پژوهش(محدودیتها و فرصتها)،اقتصاد(عوامل محدود کننده)،عزت(شان حرفه ای و سازمانی)،سبک زندگی(آسیب های سبک زندگی ایرانی اسلامی) و راهکارها: مدیریت منابع انسانی(پیامد و گزینش)،اقتصاد(راهبردی و عملیاتی)،علم و پژوهش(سیاستگذاری و اجرایی)،ارتقای نگرش(سبک زندگی و جایگاه دانشگاه)
پیشران های فرهنگی ناپایداری: واکاوی پدیدارشناسانه رفتار رأی دهی در انتخابات مجلس شورای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی بسیج سال بیست و پنجم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۶
125 - 152
حوزه های تخصصی:
ناپایداری رفتار رأی دهی به دلیل تأثیرگذاری بر فرآیند و نتایج انتخابات برای احزاب و گروه های سیاسی و در قالب مشارکت سیاسی در سیاست های کلان کشور یک مسئله مهم شناخته می شود که تحت تأثیر عناصر مختلف قرار می گیرد؛ به دلیل جایگاه فرهنگ در جهت دهی به رفتار پیشران های فرهنگی ناپایداری رفتار رأی دهنده نیازمند مطالعه است. از این رو پژوهش حاضر باهدف واکاوی پدیدارشناسانه پیشران های فرهنگی ناپایداری رفتار رأی دهی در انتخابات مجلس شورای اسلامی انجام گرفت. روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی است؛ ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته در نمونه پژوهش 20 نفر از کاندیداهای ادوار مجلس و ستادهای انتخاباتی بود که به روش کولایزی انجام گرفت. اعتبار داده های پژوهش از طریق ممیزان بیرونی، بازگشت به مصاحبه شوندگان و توصیف عمیق تائید شد. نتایج نشان داد عواملی چون تحریک هیجانات قومی، همرنگی با جماعت، نابرابری شناختی و فرهنگ جوانی در ناپایداری رفتار رأی دهی در انتخابات مجلس شورای اسلامی نقش قابل توجهی دارد.
بازخوانی نماد مناره مساجد اسلامی در رویکردی تاریخی و پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۹
7 - 35
حوزه های تخصصی:
بازخوانی نماد مناره مساجد اسلامی در رویکردی تاریخی و پدیدارشناسانه چکیده: حضور نمادهای دینی و شعائر مذهبی در جامعه، یکی از نمادهای حضور دین در جوامع به شمار می آید. پژوهشگران اجتماعی ریشه چنین حضوری را گاه در باورها و دستورات دینی و گاه هم در عوامل اجتماعی دیگری از جمله تاثیرات فرهنگی دیگر ادیان علت یابی می کنند. «مناره» مساجد اسلامی را می توان به عنوان یکی از نمادها و شعائر مذهبی اسلامی دانست که از سال های آغازین اسلامی، حضور مستدام و رو به گسترش خود در معماری مکان های مقدس اسلامی را حفظ کرده است. همین امر موجب شده که پژوهش های نسبتا گسترده ای پیرامون معماری اسلامی به صورت عام و گاه مناره به صورت خاص به نگارش درآید. در همین راستا، مقاله حاضر تلاش دارد تا در کنار بررسی و مطالعه کتاب خانه ای ریشه های تاریخی و عبادی مناره و اشاره به کارکردهای عرفی آن، تبیینی جدید از ریشه های روانی و اجتماعی حضور نماد مناره در جامعه بپردازد و از طریق آن به این پرسش پاسخ دهد؛ اینکه آیا صرفا عامل هایی درون دینی موجب بقا و گسترش نمادهایی همچون مناره هستند و یا اینکه می توان به عوامل دیگری هم اشاره نمود؛ عواملی که گاه از عامل های درون دینی هم تاثیرگذارتر هستند. برای رسیدن به چنین پاسخی، متن حاضر با پذیرش تاثیر عوامل درونی و روانی انسان بر همه رفتارهای انسانی از جمله رفتارهای دینی، رویکردی تاریخی تطبیقی تحت عنوان پدیدارشناسی را دنبال می کند تا میزان این تأثیرات را بر ظهور نمادهای فرهنگی دینی همچون مناره را بررسی می کند، عواملی که توجه به آنها موجب کامل تر شدن تحلیل و تفسیر نمادهای دینی خواهد شد.
تحلیل و نقادی رویکردهای متفاوت به مسئله آگاهی در سنت دکارتی- اروپایی و پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد دکارت و سنت فلسفی پس از وی به آگاهی، پیامدهای معرفتی را به دنبال داشت. تمایز سوژه و ابژه و مسئله نحوه ارتباط ذهن و بدن که موجب گرفتاری ذهن در میان تصورات خود شده و درنهایت منجر به مسئله «تنگنای شخصی» گردید. همچنین مشکل این همانی شیء ادراکی، شکاکیت، و بحث ارزش گذاری با توجه به شکاف میان ذهن و عین، به طور خلاصه از پیامدهای این رویکرد به شمار می روند. با عنایت به این مسئله، رویکردهای بدیل برای مرتفع ساختن این پیامدها از سوی فیلسوفان ارائه گردید. ازجمله این رویکردها، پدیدارشناسی در تقریر هوسرل، هیدگر و مرلوپونتی است. پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، با به میان کشیدن حیث التفاتی و همچنین هیدگر با آموزه «بودن در جهان» و مرلوپونتی با ایده بدن های آگاه، توصیفی از سازوکار و ویژگی های آگاهی به دست دادند. مقاله حاضر در تلاش است تا مشکلات نظام معرفتی دکارتی-اروپایی را بررسی کرده، سپس نحوه مواجهه با مشکلات پیش آمده را نشان داده، و درنهایت ویژگی های هر رویکرد را تحلیل و نقادی کرده و تبیین کند که آیا رهیافت های بدیل توانسته اند مشکلات پیش آمده را مرتفع سازند یا خیر؟
بررسی رویکرد کربن به فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
294 - 320
حوزه های تخصصی:
در دهه سوم قرن بیستم تحت تأثیر مطالعات تطبیقی در حوزه دین پژوهی،اسطوره شناسی و زبان شناسی مطالعات تطبیقی در حوزه فلسفه وجهه همت جمعی از اندیشمندان غربی قرار گرفت. اولین تلاش ها در این باره از سوی ماسون-اورسل صورت گرفت؛او متأثر از پوزیتیویست ها با اعمال روش تاریخی گام های آغازین را در این وادی برداشت.کربن ضمن برشمردن معایب روش تاریخی ماسون-اورسل در مطالعات تطبیقی و با بکاربستن رهیافت پدیدارشناسانه در این حوزه تأثیرات بسیاری از خود برجا گذاشت.برای فهم بهتر دیدگاه کربن در باره مطالعات تطبیقی باید به رهیافت پدیدارشناسانه او به همراه نظرگاه هستی شناسانه وی که جولانگاه رهیافت یادشده است و نیز به مقصود او از فلسفه عطف توجه کرد.به طور کلی،مخالفت با اصالت تاریخ و جامعه شناسی،مخالفت با حکمت بحثی و استدلالی،تاکید بر شهود و توجه به درون و شعار بازگشت به خود اشیا یا نجات پدیدارها از جمله نقاط اشتراک کربن با پدیدارشناسان بنام
بازنمایی فضای معماری در سینما با رویکرد پدیدارشناسی (نمونه موردی: فیلم نوستالژیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم اسفند ۱۴۰۱ شماره ۱۱۷
21 - 32
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: میان معماری و سینما پیوند تاریخی و اجتماعی موثقی وجود دارد. سینما به عنوان هنر هفتم، برآیند سایر هنرها از جمله ادبیات، تئاتر، نقاشی و معماری است. در این میان، معماری پررنگ تر از سایر فرم های هنری در سینما نقش ایفا می کند. سینما این امکان را به بشر داد تا پدیده ها و واقعیت ها را از زاویه دید و منظری تازه تجربه کنند. احتمال آن که فیلم بتواند «تجربه مستقیم از فضا ی زیسته » را گشوده و افشا کند، مولفه ای است که از منظر معماری، ارزش بررسی کردن را دارد. رسانه سینما، به ویژه فیلم های خودزیست نامه، از جهت بازنمایی فضا ی زیسته و خاطره تجربه آن فضا از نگاه کارگردان در درک مکانیسم حافظه فضایی، در ذهن مخاطبان و معماران حائز اهمیت می باشند. فیلم های آندری تارکوفسکی، از زندگی نامه خود کارگردان نشئت گرفته اند و شعر وجودی زیستن وی را بیان می کنند؛ فیلم نوستالژیا، به عنوان نمونه موردی در نظر گرفته شده است. پرسش پژوهش، مطرح می کند که چگونه معنا و حافظه فضایی از طریق رسانه فیلم خودزیست نامه نوستالژیای آندری تارکوفسکی (فیلم به عنوان بازنمایی بصری مکان زیست شده) انتقال داده می شود ؟
هدف پژوهش: در این پژوهش، هدف بررسی معنا و حافظه فضایی فضا های زیسته در فیلم خودزیست نامه نوستالژیا، از منظر پدیدارشناسی می باشد.روش پژوهش: روش تحقیق از نوع کیفی و روش توصیفی-تحلیلی و پدیدارشناسی است. که از منظر پدیدارشناسی، نه از گزیده مصاحبه ها بلکه از تصاویر متحرک فیلم های سینمایی نشئت گرفته است. مطالعه کنونی فیلم از نوع « پدیدارشناسی توصیفی بصری» از تجربه فضا است.نتیجه گیری: بررسی ها نشان می دهند با خوانش پدیدارشناسانه معماری از طریق رسانه سینما، در فیلم خودزیست نامه نوستالژیا اثر آندری تارکوفسکی، زمانی که فیلم ساز به درک عمیقی از فضا و معماری رسیده و فضای فیلم حاصل تجربیات زیسته وی باشد، این معانی توسط مخاطب درک، رمزگشایی و تجربه می شوند. فیلم نوستالژیا، درباره حس دلتنگی و اشتیاق برای خانه دوران کودکی است، خانه به عنوان اولین مکان تجربه شده در کودکی، همواره در حافظه فضایی فرد ماندگار خواهد بود و نگرش بعدی به فضا ها تا حدی بستگی به این نگرش اولیه دارد. با نگاهی به فیلم نوستالژیا، درخشش شاعرانه ناب تصاویر معماری تارکوفسکی، درمانی برای زبان الکن معماری دوران معاصر است که فارغ از گستره وسیع احساسات بشری است.
مطالعه پدیدارشناختی تجربه زیسته والدین از تنهایی (مطالعه موردی سالمندان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : با توجه به تغییرات اجتماعی مرتبط با مدرنیزاسیون مانند پیشرفت فناوری بهداشتی، توسعه اقتصادی و پیشرفت های آموزشی، موقعیت سالمندان در جامعه مدرن تغییر کرده است و این تغییرات موقعیت برای سالمندان، آن ها را با مسائلی روبه رو کرده که مهم ترین آن حول آشیانه خالی و نحوه مواجهه آن ها با تنهایی است. از این رو پژوهش حاضر درصدد واکاوی درک و برداشت سالمندان از تنهایی و نحوه مواجهه آن ها با این مسئله است. روش : در این مقاله، تجربه زیسته والدین از تنهایی ناشی از آشیانه خالی با رویکردی پدیدارشناسانه بررسی می شود. به این منظور 20 مصاحبه نیمه ساختاریافته با افراد سالمند (9 مرد و 11 زن) انجام شده است. یافته ها : برآیند این مطالعه که از طریق تحلیل مضمون حاصل شده است، حاکی از سه مضمون اصلی (ادراک تنهایی، علل تنهایی و جبران تنهایی) و یازده خرده مضمون (ادراک تقدیرگرایانه، ادراک رضایتمندانه، ادراک منزجرانه، ادراک متضاد، ازدواج فرزندان و فوت همسر، فاصله مکانی، سبک های فرزندپروری، بازآفرینی روابط اجتماعی، ارتباط با خدا و پرداختن به برخی فعالیت های اجتماعی و کنشگری مبتنی بر مبادله) است. نتیجه گیری : اکثر شرکت کنندگان این مطالعه – افراد دارای فرزندان کم یا زیاد و زنان و مردان- احساس تنهایی را تجربه کرده اند، اما نوع ادراک آن ها از تنهایی با توجه به ویژگی های اجتماعی و فرهنگی متفاوت است. همچنین تنهایی سالمندان و رفع آن نیازمند اتخاذ راهبردهای حمایتی از سوی اعضای خانواده، مراقبان سلامت و سیاست گذاران است.
معنای اجتماعی پول از دیدگاه زنان متأهل شهر کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پول به عنوان یک ابزار، تمامی ابعاد زندگی را در برگرفته و بیشتر حوزه های دانش را تحت تأثیر خود قرار داده است. حوزه نفوذ پول به گونه ای گسترده شده است که از کارکرد ابزاری فراتر رفته و به یک پدیده فعال و مقتدر تبدیل شده است. این پژوهش به بررسی معنای اجتماعی و نقش پول در میان زنان جامعه با هدف شناخت نقش جنسیتی پول می پردازد. روش تحقیق پدیدارشناسی جامعه شناختی است. برای نمونه گیری از 40 زن متأهل ساکن شهر کرج، بین سنین 20 تا 70 مصاحبه های عمیق گرفته شده است. یافته های تحقیق 280 گزاره مرتبط با پول را نشان می دهد که به 52 معنا تقلیل یافتند و در ده حوزه طبقه بندی شدند. این ده حوزه عبارت اند از خوشبختی، عرف، اخلاق، زمان، بدن، دولت، بازار، دانش، روان، دین و خانه. مفاهیم به دستآمده از معنای اجتماعی پول را این گونه می توان برشمرد پول از دیدگاه فردی به مثابه جریان زندگی است که امیددهنده و آرامش بخش است و هرگونه نگرانی را از بین می برد و اعتمادبه نفس می دهد. پول از دیدگاه خانواده یکی از عناصر اصلی زندگی است که از طریق کار، پس انداز، ارث، وام و توانایی زنانه با داشتن عقل معاش تأمین می شود. پول از دیدگاه فرهنگ ارگانی است که بیشترین فعالیت های مرتبط با چهار حوزه عرف، دین، بدن و اخلاق را سامان می دهد. پول از دیدگاه حوزه عمومی ابزار قدرتمندی است که یا از سوی دولت به کار گرفته می شود و یا نقش کلیدی در بازار دارد.
رویکرد پدیدارشناسانه به دریافت مخاطب در نمایش عروسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تماشاگر همواره برای فهم و دریافت اثر باید موفق به برقرارکردن ارتباط با آن شود تا اثر را حرکات یا الفاظی تهی و خالی از معنا نپندارد. در این فرایند، تماشاگر آگاهانه یا ناآگاهانه مراحلی را در ذهن خویش می گذراند. در این میان، فلسفه پدیدارشناسی با مرکز توجه قراردادن ذهن آدمی و نقش آن در دریافت پدیده ها حائز اهمیت است. مقصود از این جستار بررسی روند درک و دریافت مخاطب در «نمایش عروسکی» است، اما این مسیر در مقایسه با «تئاتر بازیگر» انجام خواهد شد. در این راه، با بهره گیری از روش ادموند هوسرل در تقلیل پدیده ها و عزل کردن پیش داوری های ممکن درباره پدیدارها برای رسیدن به عمق آن ها سرانجام، عروسک از یک شیء بی جان تا مرتبه بازیگر و سپس باور شخصیتش پیش می رود. این اتفاق تأثیر مستقیم بر درک و دریافت مخاطب دارد و ذهن او را به پُرکردن خلأ هایی وادار می کند که بسیار بیش از خلأ هایی است که او هنگام تماشای «تئاتر بازیگر» با آن روبه روست، زیرا عروسک، به منزله پدیداری تئاتری، مسیری طولانی تر از بازیگر را طی می کند تا به دریافت مخاطب برسد. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای به شرح دلایل آن پرداخته شده است.
بررسی پدیدارشناسی «مکان» و «نامکان» در نمایشنامه پلکان و شب روی سنگفرش خیس اکبر رادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد پدیدارشناسی به دلیل پذیرفتن انسجام، یکپارچگی و تقسیم ناپذیری تجربه انسان و همچنین پذیرفتن این حقیقت که معانی تعریف شده توسط خواسته های انسان در مرکز تجارب ما قرار دارند. و آن چه اهمیت پیدا می کند، پدیده مکان است. مکان، هویت مند، رابطه مند و دارای تاریخ است. بر این اساس،نامکان محدوده ای است تهی از هویت و تاریخ و تحقق آن درون فضاهایی همسان شکل می گیرد. این پژوهش،کیفی، توصیفی، تحلیلی؛ با استفاده از تکنیک کتابخانه ای گرداوری شده است. اهمیت این پژوهش بر این است که رادی در نمایشنامه های خود به مفهوم مکان، اشاره دارد. او به یک باره داشتن احساس تعلق به آن را می آزماید، و شخصیت های آثارش را در رویارویی با آن ها قرار می دهد. هدف این پژوهش تفکیک و یافتن فضا ها و مکان ها و نامکان های موجود در نمایشنامه های "شب روی سنگفرش خیس" ، "پلکان" ؛ و تفکیک آن ها و نتیجه گیری در تاثیر مکان و نامکان بر فرد و نحوه واکنش فرد به آن ها و یافتن روح مکان و پی بردن داشتن حس تعلق به مکان در شخصیت های «آن ها» می باشد،. پژوهشی که در این زمینه پیشگام است.
پدیدار شناسی تصویر هنری در نقاشی معاصر( شناخت نقاشی معاصر بر مبنای نظریه تصویر شعری گاستون باشلار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
29 - 36
حوزه های تخصصی:
این تحقیق به مطالعه پدیدارشناسی تصویر هنری در نقاشی معاصر بر اساس نظریه تصویر شعری گاستون باشلار می پردازد. هدف آن تبیین پدیدارشناسی تصویر هنری معاصر در آفرینش، وجود و تعالی آن است و مبتنی بر سه محور می باشد؛ نخست به آفرینش تصویر هنری، به عنوان ترکیبی از عینیت و ذاتیت، می پردازد. سپس تصویر هنری را کوششی برای هستی شناسی مستقیم می پندارد، سپس به بررسی وجود آن به عنوان کوششی برای پدیدارشناسی روح می پردازد. نتایج بحث چنین است: 1. پیدایش تصویر هنری حاصل تبادل وظائف بین ماده و اندیشه (عینیت و ذاتیت) است؛ یعنی پدیدارگرایی و تصویر هنری معاصر، هم ذات پنداری بین تعبیر و معنا است. 2. تصویر هنری معاصر، اتفاق لحظه ای و اوج آگاهی و کوشش در جهت هستی شناسی مستقیم است؛ مستقل از قانون علیت؛ ارتباط بین تصویر هنری جدید و صورت مثالی ناخودآگاه آن، علّی نیست؛ نه جای گزین ساده ای برای واقعیت عینی است و نه نماد آن؛ تصویر هنری تبیین می کند، زیرا بدون تاریخ است؛ اما نمادگرایی تأکید می کند، زیرا مملو از تاریخ است. 3. نقاشی معاصر بیش تر بر پدیدارگرایی روح تمرکز می کند تا برپدیدارگرایی عقل؛ زیرا ناخودآگاه، منشأ آگاهی و مقدم بر آگاهی و نیز دارای ماهیتی پدیدارشناختی است؛ یعنی ماده اثر هنری در آن واحد همان علت مادی و صوری است.
پدیدارشناسی رنگ در نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
13 - 22
حوزه های تخصصی:
رنگ یکی از اساسی ترین ارکان هنر نقاشی است. درباره رنگ در نقاشی از دیدگاه های گوناگون بحث شده و جنبه های فیزیکی، روان شناختی و فیزیولوژیکی آن بارها تحلیل شده است. اما هدف ما در این جا ارائه تحلیلی پدیدارشناختی از رنگ است. به همین منظور، با یاری گرفتن از مفاهیم روش پدیدارشناسی کوشیده ایم «به سوی خود رنگ» نظر کنیم و نحوه های ظهور و بروز آن را در نقاشی بکاویم. با مرور دیدگاه های هگل درباره نقاشی خواهیم دید که رنگ چگونه به رکن معنوی نقاشی مبدل می شود و آن را از سایر هنرهای بصری متمایز می کند. سپس به یاری اندیشه های ادموند هوسرل، مرلوپونتی و رومن اینگاردن ظهور رنگ در نقاشی را بررسی خواهیم کرد. بر مبنای فرضیه ما، رنگ در نقاشی یک ماده صرف نیست و بررسی عینی (ابژکتیو) آن شناخت کاملی به ما نمی دهد. نتیجه این پژوهش مشخص می کند که رنگ را باید رکنی پدیدارشناختی در نظر گرفت که می تواند دیالکتیک میان جهان بیرون و درون نقاشی را به ظهور برساند و بین خودش، نقاش و بیننده رابطه ای پویا و چند وجهی برقرار سازد. روش این مقاله تطبیق نظریه های پدیدارشناختی با آثار نقاشی غربی است. بدین منظور آثاری از مکاتب و سبک های مختلف نقاشی انتخاب شده اند و مطالعه پدیدارشناختی رنگ بر مبنای آن ها صورت پذیرفته است.
تبیین نسبت رابطه انسان و مکان در فرآیند طراحی معماری با رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طراحان در صورت استفاده مؤثر از رابطه انسان و مکان در خلق فضا می توانند محیط های با معنا و با هویت بیافرینند. پدیدارشناسی به دلیل داشتن قابلیت شناخت رابطه انسان و مکان می تواند به طراحان در فرآیند طراحی کمک کند. روش تحقیق این مقاله توصیفی-تحلیلی و ابزار جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای بوده است. هدف این تحقیق چگونگی استفاده از نگرش «پدیدارشناسی» در فرآیند طراحی است. پدیدارشناسی مکان دو رویکرد هستی شناسی و شناخت شناسی را در بر می گیرد، هستی شناسی بیشتر دید مکانی دارد و به دنبال معنای مکان یا زیست جهان (روح مکان) می باشد، و شناخت شناسی بیشتر نظرگاهی انسانی به موضوع دارد و به دنبال چیستی مکان یا تجربه زیسته (حس مکان) است. نتایج تحقیق نشان می دهد در مراحل اولیه فرآیند طراحی (شناخت مسئله) از هر دو رویکرد «پدیدارشناسی مکان» می توان استفاده کرد. در این مرحله به کارگیری روح مکان به عنوان راهنمای طراحی در فرآیند طراحی هم امکان پذیر و هم الزامی می باشد؛ و از حس مکان می توان با مشارکت ذی نفعان برای ایجاد ظرفیت ارتباط مؤثر بین فرد و مکان در فرآیند طراحی استفاده کرد. علاوه بر این، برای آموختن از فرآیند طراحی و همچنین بهبود ارتباط طرح با کاربر واقعی، می توان رویکرد شناخت شناسی پدیدارشناسی را بکار گرفت. در این حالت، میزان موفقیت طرح در آفرینش حس مکان پس از بهره برداری مورد سنجش قرار می گیرد.
تحلیل ادراک دانشجویان از راهکارهای پیشگیری از یادگیری زائد و عوامل کارآمدی و ناکارآمدی مطالب درسی در رشته علوم تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر، تحلیل ادراک دانشجویان دانشگاه تهران، از راهکارهای پیشگیری از یادگیری زائد و عوامل کارآمدی و ناکارآمدی مطالب درسی در رشته علوم تربیتی است. ازاین رو با استفاده از رویکرد پژوهش کیفی و روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی، ادراک 27 نفر (6 مرد و 21 زن) از دانشجویان رشته علوم تربیتی و گرایش های مختلف آن (10 نفر کارشناسی و 17 نفر تحصیلات تکمیلی) از دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران که با استفاده از نمونه گیری هدفمند ملاکی انتخاب شده بودند، مورد واکاوی قرار گرفت. گردآوری داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد و تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. تحلیل داده ها مبتنی بر راهبرد هفت مرحله ای کلایزی بود. برای اعتبار پذیری یافته ها، از راهبرد حضور در محیط پژوهش و صرف زمان کامل با شرکت کنندگان، تبادل نظر با همتایان و همچنین از سه سویه نگری بهره برده شد. به منظور رعایت ویژگی های کیفی پژوهش، از سه ملاک انتقال پذیری، تأییدپذیری و قابلیت اطمینان، استفاده شد. با تحلیل داده ها برای راهکارهای پیشگیری از یادگیری زائد، چهار مضمون با محوریت راهکارهای مربوط به محیط آموزشی و محیط شغلی و برای عوامل کارآمدی و ناکارآمدی مطالب درسی نیز به ترتیب پنج و سه مضمون استخراج گردید که عمدتا حول توجه به نیازها، علایق و شرایط فراگیران و ارتباط نظری و عملی دروس بود. درمجموع بر اساس نتایج پژوهش، بازنگری های منظم در برنامه های درسی، توجه به نیازها و علایق فراگیران در این راستا و به کارگیری عملی دانسته ها از عوامل مهم در کارآمدی مطالب درسی و از راهکارهای مهم پیشگیری از یادگیری زائد در این رشته معرفی گردید.
بررسی تجربه زیسته معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی شادگان از مشکلات دوزبانگی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی شادگان از مشکلات دوزبانگی دانش آموزان در سال 1400 بود. در این پژوهش از رویکرد کیفی و راهبرد پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. جامعه تحقیق را کلیه معلمان و دانش آموزان مدارس شادگان (استان خوزستان) تشکیل دادند. روش انتخاب مشارکت کنندگان هدفمند بود و نمونه گیری تا زمان رسیدن به اشباع ادامه یافت. این تعداد شامل 6 معلم (3 زن و 3 مرد) و 6 دانش آموز (3 دختر و 3 پسر) دوزبانه در دوره ابتدایی بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کلایزی استفاده شد که شامل هفت مرحله بود. یافته ها چهار مضمون اصلی را به دست داد که هر کدام شامل تعدادی مضامین فرعی بودند. مضمون اول مسائل و مشکلات روان شناختی با درون مایه های فرعی احساس حقارت و ناامیدی و تجربه سردردگمی و ابهام بود. مضمون دوم مسائل زبانی با درون مایه های فرعی عدم ادراک و فهمیدن مطالب آموزشی و مشکل در خواندن و نوشتن بود. مضمون سوم مسائل تحصیلی- آموزشی با درون مایه های فرعی افت و کاهش پیشرفت تحصیلی و افزایش مسئولیت های معلمان بود و چهارمین مضمون عوامل ساختاری و محیطی با درون مایه های فرعی عوامل اقتصادی و محیطی، عدم سازگاری شیوه ارزشیابی با توانایی دانش آموزان دوزبانه و کمبود مهارت های زبانی خانواده های دوزبانه بود. نتیجه اینکه تجربه زیسته معلمان و دانش آموزان ابتدایی از مشکلات دوزبانگی یک تجربه چندبُعدی از مسائل روان شناختی، زبانی، ساختاری و محیطی است که به نظر می رسد برای بهبود آن لازم است همکاری های فرهنگی خانواده ها در سطح گسترده تری جلب گردد.
درک معلمان از اجرای اهداف ساحت علم و فناوری و برنامه درسی حوزه تربیت و یادگیری علوم-تجربی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هجدهم پاییز ۱۴۰۱شماره ۳
165 - 185
این پژوهش با هدف بررسی چگونگی درک معلمان از اجرای اهداف ساحت علم و فناوری و برنامه درسی حوزه تربیت و یادگیری علوم تجربی در دوره ابتدایی انجام شد. روش پژوهش پدیدارشناختی و گروه هدف، شامل معلمان مناطق 19 گانه شهر تهران بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه باز، روزنگارها، مصاحبه نیمه -ساختارمند و یادداشت های میدانی و تأملی بود. تحلیل داده ها به شیوه قیاسی و با در نظر داشتن سه مقوله خویشتن، تکلیف و اثربخشی انجام شد که انعکاس دهنده دغدغه معلمان در اجرای تغییر/ نوآوری بود. یافته ها نشان داد مهم ترین نگرانی های ابراز شده در مرحله خویشتن، تعدد طرح های تحولی در سطح مدرسه و حاکمیت کتاب درسی به جای برنامه درسی و محدودیت ناشی از آن برای اتخاذ تصمیم ها از سوی معلم در فرایند تدریس و یادگیری بود. در مرحله تکلیف، معلمان با دغدغه هایی همچون کمبود زمان آموزش و حمایت ها و پشتیبانی های علمی و حرفه ای مورد نیاز در فرایند اجرا روبه رو بودند؛ اما تعامل حرفه ای و وجود برخی ویژگی های شخصیتی در معلمان، شرایط را برای کنار آمدن با این دغدغه ها و اجرای اسناد تحولی فراهم کرده بود. در مرحله اثربخشی، مهم ترین دغدغه های معلمان عبارت بودند از: تأثیر بر یادگیری دانش آموزان، ارزشیابی و آزمون های هماهنگ، یادگیری شخصی شده و کنشگری معلم. با توجه به یافته های این پژوهش، می توان گفت در اجرای اسناد تحولی به دلیل ابعاد گسترده و عمق تغییراتی که در پی خواهد داشت و تمام جنبه های کاری مدرسه را تحت تأثیر قرار می دهد، نیازمند آن است که برنامه ریزی برای اجرا در سطح نهادی از وضوح لازم برای معلمان و دیگر دست اندرکاران برخوردار باشد. بی-توجهی به تأثیر و تأثر متقابل ابعاد تغییر، نه تنها موجب بازآفرینی فرهنگ مدرسه نخواهد شد، بلکه می تواند به نتایج پیش بینی نشده و نامطلوبی بینجامد.