مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
سیاست خارجی
حوزه های تخصصی:
بررسی ادبیات نظری موجود در حوزه سیاست خارجی نشان می دهد که اغلب مطالعات انجام شده بر یکی از عوامل هویت، قدرت و یا امنیت در شکل دهی به تصمیمات و رفتارهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تأکید کرده اند. از این رو مقاله حاضر در راستای برطرف کردن خلأهای تحقیقی موجود یک چارچوب نظری جدید را ارائه می دهد. در این چارچوب نظری ادعای اصلی مقاله این است که هر سه عامل هویت، قدرت و امنیت به صورت تعاملی و همبسته نقش تعیین کننده ای در تمامی تصمیمات سیاست خارجی ج.ا.ایران ایفا می کنند اما نوع و نحوه ارتباط آن ها در گذر زمان و موقعیت های مختلف، نتیجه ملاحظات و اولویت هایی است که در تصمیم گیری سیاست خارجی رقم خورده است. مفروض این مقاله این است که هیچ یک از مفاهیم هویت، قدرت و امنیت به تنهایی شکل دهنده سیاست خارجی نیست، بلکه در موقعیت های مختلف هریک از آن ها می تواند منبع و ابزار یا هدف باشد که برخورداری از هر یک از آنها به مثابه ابزار برای رسیدن به دو دیگر به مثابه هدف لازم است. با توجه به ادعا و مفروض فوق این سؤال مطرح می شود که که چگونه عوامل هویت، قدرت و امنیت در شکل دهی به سیاست خارجی ج.ا.ایران در گذر زمان و در موقعیت های مختلف نمود و استمرار یافته اند؟ فرضیه مقاله در پاسخ به این پرسش عبارت است از این که سیاست خارجی ج.ا.ایران برآمده از تعامل دائمی، همزمان و در حال تغییر هویت، قدرت و امنیت است که نوع و نحوه ارتباط و ترتیب اهمیت اثرگذاری آن ها تابع نظام اعتقادی و سیاسی داخلی و موقعیت بین المللی کشور است. در راستای غنای نظری ادبیات موجود تلاش مقاله حاضر بر آن است که چارچوب نظری خود را برای فهم و تبیین سیاست خارجی ج.ا.ایران ارائه دهد.
واکاوی تأثیر تمدن بر سیاست خارجی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ورود مفاهیم جدید به دانش روابط بین الملل، طرح مباحث جدید، نظیر اقتصاد سیاسی بین الملل، الهیات سیاسی بین الملل، اخلاق در سیاست بین الملل و... را در پی داشت. ورود مفهوم تمدن نیز مناظره ای نظری پیرامون جایگاه این مفهوم را در روابط بین الملل و زیرمجموعه های آن، نظیر امنیت، سیاست خارجی و... شکل داد. خروجی این مناظره علمی، صورت بندی جدید علمی در این دانش بود. در مقاله حاضر این مسئله بررسی می شود که: تمدن چگونه بر سیاست خارجی اثرگذار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش، سه سطح تحلیل دولت ملی، دولت تمدنی و جهانی شدن مورد توجه قرار می گیرد تا تمایزات و قابلیت های دولت های تمدنی و دولت ملی در وضعیت آنارشیکِ نظامِ بین الملل و همچنین وضعیت جهانی شدن در عرصه سیاست خارجی بررسی شود. به نظر می رسد دولت های تمدنی در مقایسه با دولت های ملی، از قابلیت های بیشتری برخوردارند و از طریق شاخص های نزدیک به وضعیت جهانی شدن، امکان کنشگری بیشتری در فضای جهانی شده را از خود ظهور و بروز می دهند. تحلیل سیاست خارجی دولت تمدنی نیز متفاوت از تحلیل سیاست خارجی دولت های ملی خواهد بود.
تأثیر انقلاب اسلامی بر مناسبات عربستان با ایران در دهه نخست نظام جمهوری اسلامی (1368-1358)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقوع انقلاب اسلامی در ایران، آغازگر فصل جدیدی در روابط سیاسی دو کشور ایران و عربستان سعودی شد. این رویداد به دلیل برخورداری از زیربنای ایدئولوژیک انقلابی شیعه، حاوی پیامی بود که موجب برهم زدن وضع موجود در منطقه شد. در این پژوهش تأثیرات انقلاب اسلامی بر مناسبات عربستان با ایران در دهه اول انقلاب اسلامی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. روابط دو کشور در دهه نخست انقلاب اسلامی، متأثر از عوامل مختلفی چون تلاش ایران جهت صدور انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق، شورای همکاری خلیج فارس، رقابت در اوپک، مس ئ له حجاج ایرانی و تحرکات شیعیان منطقه شرقی عربستان قرار داشت که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته اند. نتیجه پژوهش بیانگر این است که دولت عربستان برای جلوگیری از بازتاب انقلاب اسلامی در جامعه خود، سیاست اصلاح و سازگاری را در پیش گرفت، ولی به دلیل تضاد فکری با تشیع، همواره سیاست تقابل با دولت انقلابی شیعه را اعمال نموده است ."
محدودیت های آمریکا در همراه ساختن چین با تحریم های اقتصادی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آمریکا در طول سال های جدال هسته ای، بیشتر شرکای تجاری ایران را به کاهش تجارت با تهران واداشت. اما در همین دوران، چین نه تنها تجارت با ایران را کاهش نداد، بلکه مبادلات تجاری این کشور با جمهوری اسلامی چندین برابر نیز شد و تا حدودی خلأ ناشی از عقب نشینی شرکت های اروپایی و آسیایی را جبران نمود و از فشار تحریم ها بر ایران کاست. این پژوهش با استفاده از روش ردیابی فرایند، به دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا دولت اوباما نتوانست چین را همانند سایر شرکای تجاری ایران با تحریم ها همراه سازد و با چه محدودیت هایی در این زمینه مواجه بود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که چندین دهه رشد اقتصادی فوق العاده موجب شده است که چین در جایگاهی قرار گیرد که ابزارهای قدرت آمریکا نظیر فشار، تهدید، تحریم و دیپلماسی به آسانی بر پکن کارگر نیفتد و یا برای آمریکا گران تمام شود."
تحلیل سازه انگارانه ایران هراسی در سیاست خارجی امریکا در دوران پسابرجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه حوادثی چون انقلاب اسلامی، تسخیر سفارت امریکا، بحران گروگان گیری و تز ضدامریکایی ایران بعد از 1979، منجر به پدیده ای به نام ایران هراسی در جهان غرب بویژه امریکا شده است. اگرچه گمان می رفت رویکرد تعامل با غرب و توافق هسته ای در دولت یازدهم مؤلفه ایران هراسی را تضعیف نماید، ولی در عمل تغییر محسوسی در این زمینه صورت نگرفت و رویکرد تهاجمی دونالد ترامپ و افراد کابینه اش علیه تهران، حکایت از تشدید ایران هراسی در سیاست خارجی امریکا دارد. در این پژوهش، سؤال اصلی این است که دلایل، اهداف و پیامدهای ایران هراسی در سیاست خارجی امریکا در دوران پسابرجام چیست؟ فرضیه اصلی مقاله بر این است که نقش «مک کارتیسم جدید در بازار ایده ها»، «هویت دولت» و «کنش های گفتاری» از مهم ترین دلایل تداوم ایران هراسی در دوران پسابرجام محسوب می شوند که از جمله مهم ترین اهداف آن نیز «القای هزینه مند بودن رابطه با ایران به منظور جلوگیری از بهبود اوضاع اقتصادی این کشور» و «تغییر رفتار جمهوری اسلامی نسبت به برخی مسائل منطقه ای و داخلی» ارزیابی می گردد. در نهایت مهم ترین پیامدهای آن نیز می تواند «احتمال فروپاشی برجام» و «بازتولید مجدد الگوی تخاصم و دشمنی بین دو کشور» باشد
پیوند کد و ژنگان ژئوپلیتیک در سیاست خارجی: مطالعه موردی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ششم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۴ (پیاپی ۵۴)
125 - 156
حوزه های تخصصی:
بهره گیری از مفاهیم سایر علوم، گاه می تواند در فهم بهتر مناسبات سیاسی و بین المللی راه گشای پژوهشگران باشد. یکی از بهره های مفهومی که در منظومه ژئوپلیتیک کاربرد یافته است، مفهوم «کد» و «ژنوم» ژئوپلیتیک است. ژنوم ژئوپلیتیک، نقشه ژنتیک سیاست هر کشور است که رفتار کشورها را در عرصه داخلی و بویژه خارجی تحت تأثیر قرار می دهد. کشورها ژنوم های سایر بازیگران را به عنوان کدهای ژئوپلیتیک در نظر می گیرند. درخور توجه است که تعامل یا تقابل کد/ ژنوم کشورها، فضایی را ایجاد می کند که می تواند هم راستا یا مغایر با منافع ملی و منطقه ای باشد. در این پژوهش تلاش می شود تا ضمن شناسایی مؤلفه های تاثیرگذار ژئوپلیتیک دو کشور ایران و عربستان سعودی، به این پرسش پاسخ داده شود که ابزارهای ژئوپلیتیک چه تاثیری در سیاست خارجی ایران وعربستان سعودی دارند؟ فرضیه مقاله عبارت است از اینکه ژنم ژئوپلیتیک و ویژگی های وراثتی و جغرافیایی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در شکل گیری کدهای ژئوپلیتیک، جهت گیری و استراتژی های این دو کشور در عرصه خارجی بسیار تاثیرگذار هستند و هر دو بازیگر در تلاش هستند تا ژن های منفی و قدرت زدای خود را خاموش و ژن های مثبت و قدرت زا را فعال نمایند و در عین حال رویکرد ژئوپلیتیک بر روابط این دو بازیگر حاکم است.
سیاست خارجی عمل گرایانه ایران در قفقاز جنوبی در فضای پسابرجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران در 25 سال گذشته نظاره گر رویدادهایی در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بوده که گاه نقش چندانی در آن ها نداشته است. با این همه، به دلیل وجود رگه هایی از عمل گرایی در سیاست خارجی ایران در قبال جمهوری های اتحاد شوروی پیشین، تهران توانسته است تاحدودی نقش و جایگاه تاریخی خود را در این مناطق حفظ کند و از منافع آن بهره مند شود. پرسشی که پژوهش حاضر در پی یافتن پاسخی برای آن برآمده، این است که سیاست خارجی عمل گرایانه ایران در قفقاز جنوبی در فضای پسابرجام، چه تأثیری بر فرصت ها و تهدیدهای پیش روی تهران در این منطقه خواهد داشت؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که برچیده شدن تحریم های بین المللی علیه ایران و عادی سازی روابط این کشور با غرب، تغییر موازنه قدرت در قفقاز جنوبی را به نفع این کشور به دنبال خواهد داشت و چالشی را پیش روی دیگر قدرت های منطقه ای همچون ترکیه، عربستان، روسیه و اسرائیل قرار خواهد داد. با وجود این، تهران برای بهره مندی از مزایای بازگشت به قفقاز جنوبی در فضای پسابرجام، نیازمند سیاست گذاری راهبردی مبتنی بر رویکردهای عمل گرایانه است. از این رو، می توان نتیجه گرفت که کارآمد ترین راه افزایش قدرت و حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان، به کارگرفتن سیاست خارجی عمل گرا با ویژگی هایی همچون خودداری از تقابل گرایی بی نتیجه، ایدئولوژی زدایی از سیاست خارجی، انعطاف پذیری تاکتیکی و ترجیح منافع عینی بر منافع ذهنی در فرایند سیاست گذاری خارجی است.
سیاست خارجی ترکیه در اوراسیای مرکزی؛ رویکرد دیپلماسی انرژی در ابعاد منطقه ای (2014-2002)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین تحولات سیاست خارجی ترکیه در یک دهه گذشته به ویژه با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه، توجه به مناطق پیرامونی از جمله منطقه اوراسیا در چارچوب اصل «به صفررساندن اختلاف با همسایگان» و «بیشینه همکاری» است که در آیین سیاست خارجی این کشور بر آن تأکید شده است. تحول در سیاست خارجی ترکیه نسبت به منطقه اوراسیای مرکزی در شرایطی است که پیش از روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه در آمریکا، مقام های آنکارا تنها بر اساس مناسبات فرهنگی و زبانی، سیاست خارجی خود را نسبت به این منطقه تعیین می کردند. در این زمان ارزش های عرفی گرایی و پان ترک گرایی پایه سیاست خارجی ترکیه را تشکیل می داد؛ اما با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه و اولویت یافتن توسعه اقتصادی در سیاست خارجی ترکیه، جذابیت اقتصادی منطقه اوراسیا تا حدود زیادی اولویت های فرهنگی این کشور را در منطقه در تأثیر قرار داد. در همین زمینه، سیاست خارجی رقابت محور ترکیه (رقابت ایدئولوژیک با کشورهای منطقه از جمله روسیه، گرجستان، ارمنستان) جای خود را به سیاست همکاری با آن ها داده است. این نوشتار با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که مهم ترین عامل در شکل دهی به سیاست خارجی ترکیه نسبت به منطقه اوراسیا چه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که با توجه به رشد اقتصادی ترکیه در یک دهه اخیر و نیاز روزافزون به واردات انرژی از یک سو و نیز موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک مناسب این کشور به منظور تبدیل شدن به هاب انرژی دنیا از سوی دیگر، می توان ادعا کرد که مسئله انرژی مهم ترین عامل تأثیرگذار بر شکل دهی سیاست خارجی ترکیه نسبت به منطقه اوراسیا در سال های اخیر بوده است.
سیاست ایالات متحده آمریکا در آسیای مرکزی در دوران بوش و اوباما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی اتحاد شوروی در جایگاه هژمون نظام بین الملل قرار گرفت و پس از رویداد تروریستی یازده سپتامبر 2001، به طور مستقیم به منطقه آسیای مرکزی وارد شد. دستگاه سیاست خارجی کاخ سفید در دوران رؤسای جمهوریِ جمهوری خواه و دموکرات این کشور از سال 1991 تاکنون، هدف های سیاسی، اقتصادی و امنیتی متعدد خود را بر اساس راهبرد کلان این کشور و با ابزارها و روش های متناسب پیگیری کرده است تا هژمونی جهانی آمریکا حفظ و تقویت شود. این نوشتار با مطالعه مقایسه ای سیاست خارجی آمریکا در دوران ریاست جمهوری «جرج دبلیو بوش» و «باراک اوباما» رؤسای جمهوری جمهوری خواه و دموکرات این کشور پس از یازده سپتامبر 2001، در پی یافتن پاسخ این پرسش اساسی است که سیاست خارجی ایالات متحده در برابر هر یک از پنج جمهوری قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان به طور خاص و کل این منطقه به عنوان محل رقابت قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای، در دوران ریاست جمهوری بوش و اوباما چه تفاوت ها و شباهت هایی داشته است؟ نتیجه این مطالعه مقایسه ای که در بستر رهیافت نظری نوینی از نظریه کلان لیبرالیسم انجام شده حاکی از درستی این فرضیه است که تیم بوش یک جانبه گرایانه و بر اساس خوانشی تهاجمی از لیبرالیسم، تلاش کرده است هدف های واشنگتن را در آسیای مرکزی با ابزارهای سخت محقق کند. دولت اوباما برای تحقق همان هدف ها در قالب سازوکارهای جمعی و نهادهای بین المللی از ابزارهای نرم بهره گرفته و به صورت چندجانبه گرایانه، دیپلماسی محور و بر اساس خوانشی تدافعی از لیبرالیسم عمل کرده است.
روسیه و پرونده هسته ای ایران؛ رویکرد به گفت وگوها و ایفای نقش در به دست آوردن توافق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فدراسیون روسیه همواره در میزان و تداوم فعالیت های هسته ای ایران نقش مهمی داشته است. نقش این کشور با هیچ کشور دیگری مقایسه پذیر نیست؛ اما درباره نقش و رویکرد آن، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. از دلیل های اختلاف دیدگاه ها در این موضوع، به کارگرفتن رفتارهای متفاوت و دووجهی از سوی روسیه در مقابل ابعاد مختلف پرونده هسته ای ایران در دو دهه گذشته بوده است. این نوشتار با درنظر داشتن اهمیت نقش روسیه در پرونده هسته ای ایران در پی پاسخ به این پرسش است که چرا روسیه در برابر برنامه هسته ای ایران رویکردی دووجهی و دوگانه درپیش گرفته است؟ در پاسخ به این پرسش، این فرضیه مطرح می شود که گفتمان هویتی اوراسیاگرایی با ترسیم نقش هایی مانند «قدرت بزرگ جهانی»، «ابرقدرت منطقه ای» و «ابرقدرت هسته ای» سبب شده اند روسیه ضمن بهره برداری از مزایای همکاری هسته ای با ایران، تلاش کند مانع هسته ای شدن و به دنبال آن افزایش شدید قدرت ایران شود. همچنین با هدف جلوگیری از تضعیف شدید ایران، مخالف اقدام هایی مانند عملیات نظامی علیه این کشور شود. بدین شکل رویکرد دووجهی خود را دنبال کند؛ زیرا تبدیل ایران به قدرتی هسته ای، افزایش قدرت آن به عنوان رقیب منطقه ای برای روسیه را در پی دارد؛ همچنین هرگونه حمله نظامی علیه ایران و یا تضعیف شدید آن، این کشور را به پایگاهی برای گسترش نفوذ آمریکا در مرزهای جنوبی روسیه تبدیل می کند. هر کدام از این وضعیت ها در تعارض با نقش های اصلی سیاست خارجی روسیه قرار دارد. این نوشتار برای پیشبرد فرضیه خود از روش توصیفی - تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای و مصاحبه بهره برده است.
مؤلفه های ژئوپلیتیکی سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
1 - 25
حوزه های تخصصی:
روابط خارجی روسیه پس از یک دوره بی ثباتی و درگیری با مسائل و دشواری های گوناگون در دهه ۱۹۹۰، از سال ۲۰۰۰ و با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین به یک وضعیت به نسبت متعادلی رسید. ارزیابی بسیاری از تحلیلگران از سیاست خارجی روسیه این است که مسکو با استفاده از مزیت های ژئوپلیتیکی خود به دنبال احیای جایگاه یک قدرت بزرگ است. در این مقاله با شاخص بندی سیاست خارجی روسیه، نویسندگان توضیح می دهند چرا بدون توسل به نظریه های کلانتر ژئوپلیتیک و روابط بین الملل، با استفاده از نظریه واقع گرایی نوکلاسیک می توان به تجزیه و تحلیل سیاست خارجی روسیه با توجه به به تأثیر مؤلفه های ژئوپلیتیکی پرداخت. مفروض نویسندگان این است که از آغاز هزاره سوم نوعی تداوم و پیوستگی در سیاست خارجی روسیه وجود داشته که به شناخت مؤلفه ها و متغیرهای دخیل در آن و تاحدی پیش بینی سیاست خارجی روسیه در آینده نزدیک کمک کرده است. بر اساس یافته های پژوهش آنان، نظریه واقع گرایی و به طور ویژه واقع گرایی نوکلاسیک، برای تحلیل سیاست خارجی روسیه مناسب به نظر می رسد. واقع گرایی نوکلاسیک نه تنها از قدرت بیشتری برای وزن دادن به مؤلفه های مؤثر بر سیاست خارجی روسیه، بلکه از قدرت بیشتر برای تبیین انگیزه ها، اهداف، فرآیند تصمیم گیری و رفتارهای آن برخوردار است. در واقع گرایی نوکلاسیک به دولت تنها یک بازیگر منفعل نیست. واقع گراهای نوکلاسیک به جای این فرضیه که دولت ها در جستجوی امنیت هستند، این فرض را در نظر می گیرند که دولت ها به دلیل بی اطمینانی ناشی از آنارشی بین المللی، به دنبال کنترل و شکل دادن به محیط بین المللی هستند. بر این اساس دولت ها بدون در نظر گرفتن بسیاری از روش ها که ممکن است منافع آنها را تعریف کند، در پی افزایش نفوذ و گسترش توان عملیاتی خود هستند.
ژئواکونومی به عنوان مفهوم و چارچوب اجرایی در سیاست خارجی، مطالعه موردی: چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
209 - 232
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که اقتصاد یک عامل تعیین کننده در سیاست خارجی چین به شمار می رود و با توجه تغییر ماهیت رقابتها در ساختار رقابتی جهان کنونی حول محول مناسبات اقتصادی این مقاله به دنبال تجزیه و تحلیل سیاست خارجی چین بر اساس تحولات جدید از منظر ژئواکونومیکی می باشد. از زمان آغاز دوره اصلاحات، این عامل نیروی محرکه رشد و توسعه چین به شمار می رود. در نتیجه، سیاست مشارکت سازنده با دنیای خارج، به ویژه پیشرفته، به نقطه تمرکز سیاست خارجی چین تبدیل شده است. با این حال، با کاهش رشد اقتصادی چین از آغاز سال های 2010، رهبران کشور به منظور حفظ رشد اقتصادی و جلوگیری از تله "درآمد متوسط"، "وابستگی به مصرف داخلی" بر "مدل سرمایه گذاری خارجی" تأکید کردند. این تحولات پیامدهای مهمی برای سیاست خارجی داشته چین در بر داشته است. مهمترین بازنمودهای سیاست خارجی اقتصاد پایه را می توان در گزاره های ذیل خلاصه کرد: حفظ و حتی تقویت تعهدات چین به موسسات مالی موجود؛ تاکید بر نقش بازار؛ تمرکز بر آسیا؛ تقویت روابط اقتصادی با شرق و غرب جغرافیایی آسیا؛ ایجاد موسسات و طرح های چندجانبه اقتصادی جدید و همچنین تلاش برای حفظ و تقویت روابط اقتصادی با ایالات متحده که توسط دونالد ترامپ با فشار مواجهه بوده است. روش به کار گرفته شده در مقاله توصیفی – تحلیلی بوده و منابع مورد استفاده نیز بیشتر ماهیت کتابخانه ای و اینترنتی دارند.
برجام به مثابه توافق بین المللی: کاوشی در ماهیت و ضمانت اجرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله آن است تا با واکاوی دو دیدگاه مسلط سیاسی یا حقوقی در باب ماهیت برجام و ترکیب آن با عوامل تاثیرگذار در سطح منطقه ای و بین المللی دلایل چالش برانگیز بودن این توافق را نشان دهد. دو خوانش متباین در مورد ماهیت و تضمینهای توافق هسته ای وجود دارد: دیدگاه نخست معتقد است که تضمین های برجام باید بر اساس منابع حقوق بین الملل تعهدآور باشد و از این رو طرفین توافق رفتارهای یکدیگر را در فضای پسابرجامی در ذیل یک معاهده حقوقی دنبال می کنند. دیدگاه دوم با اتخاذ دیدگاهی متفاوت و با توجه به متن توافق هسته ای و قطعنامه 2231 اعتقاد دارند که توافق هسته ای و تضمین های آن در ذیل توافقات سیاسی قرار دارد و این خود از نکات مثبت توافق محسوب می شود. این مقاله با اتکا به روش توصیفی-تبیینی و با هدف واکاوی این تفاسیر و اعتقاد به این نکته که چالش های پیش روی اجرای برجام ناشی از عدم اتقان حول ماهیت این توافق است به دنبال ارائه پاسخ به این سوال است که توافق هسته ای (برجام) به لحاظ ماهوی دارای زمینه و فضایی سیاسی است یا حقوقی و تضمین های ناشی از آن در ذیل کدامیک قرار دارد؟ از اینرو، با اتخاذ رویکردی سه سطحی و با روشی توصیفی-تبیینی و مفروض گرفتن تفاوت معرفتی بین دو حوزه مطالعات حقوقی و سیاسی، در قالب فرضیه معتقد است که توافق هسته ای یا برجام دارای ماهیتی سیاسی است نه حقوقی.
ارزیابی تأثیر کنش های دیاسپوریک بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ مطالعه ی موردی دیاسپورای ایرانی مقیم ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوامع مختلف دیاسپورا در سطح بین المللی به شیوه های مختلفی همچون فعال و غیرفعال، سازنده و مخرب بر مسایل وطن شان، کشورهای میزیان و جهان تأثیرگذار هستند. تأثیرات جوامع دیاسپوریک بر سیاست خارجی کشورها، دو دسته تأثیرات بر سیاست خارجی کشور میزبان یا سرزمین مادری را در بر می گیرد. هدف مقاله حاضر، امکان سنجی نفوذ جوامع دیاسپورای ایرانی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، با تأکید بر جامعه دیاسپورای ایرانی مقیم ایالات متحده است. برای این منظور از مدل مفهومی شاین و بارث (2003) استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که توزیع قدرت به گونه ای نامتوازن به نفع سرزمین مادری و به ضرر جامعه دیاسپورای ایرانی پیش رفته است که این امر باعث گردیده دیاسپورای ایرانی نفوذ بسیار کمی بر سیاست خارجی وطن داشته باشد. چراکه از میان متغیرهای پنج گانه ی مؤثر بر این توازان، تنها «ضعف نسبی اقتصادی ایران» تا حدودی راه را برای اثرگذاری کنش های دیاسپوریک بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هموراه نموده است. در حالی که چهار متغیر «توانمندی ایدئولوژیک ایران»، «نفوذناپذیری جمهوری اسلامی ایران»، «عدم یکپارچگی دیاسپورای ایرانی در خصوص جهت گیری سیاست خارجی ایران» و «نگاه نگران جمهوری اسلامی ایران به دیاسپورای ایرانی» مانع اثرپذیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از کنش های جوامع دیاسپورای ایرانی بوده است.
مقایسه تطبیقی سیاست خارجی آمریکا در موضوع های ملی شدن صنعت نفت و انرژی هسته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار حاضر بررسی سیاست خارجی آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت و برنامه هسته ای ایران است. در این پژوهش به این پرسش اصلی پاسخ داده می شود که: آیا سیاست خارجی آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت و برنامه هسته ای ایران دارای شباهت است یا تفاوت؟ استدلال اصلی مقاله این است که سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در دو مسئله مذکور از همکاری نیمه فعال به سوی مخالفت فعال و همه جانبه سیر یکسانی داشته است. این مقاله با بررسی سیاست خارجی آمریکا در دوران مورد بحث، به بررسی تطبیقی رفتار دولت های آمریکایی درگیر در این مسائل می پردازد. اساس کار در روش تطبیقی عبارت است از: توجه به همانندی ها و نیز تفاوت های پدیده های اجتماعی و اندیشه های سیاسی. نتایج این پژوهش می تواند در تصمیم گیری مسئولان سیاست خارجی ایران و نحوه برخورد ایشان در اجرای برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) مفید و مؤثر باشد.
مطالعه مقایسه ای الگوی کنشگر انتقادی هنجارگرا با نظریه سیاست خارجی امام خمینی(س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ای نظریه سیاست خارجی امام خمینی (ره)با الگوی نظری سیاست خارجی مستخرج از نظریات هنجاری و انتقادی روابط بین الملل انجام شده است. بررسی مقایسه ای مبانی و اصول روش شناختی، معرفت شناختی و هستی شناختی هر یک از نظریات مذکور، منجر به شکل گیری و ارائه چارچوب مفهومی تحقیق در قالب الگوی سیاست خارجی «انتقادی هنجارگرا» گردید که بر اساس آن، امکان تجزیه وتحلیل و نیز فهم نظریه سیاست خارجی امام خمینی (ره)فراهم می گردد. یافته این پژوهش حاکی از آن است که علی رغم وجود اختلافاتی در مبانی نظری هر دو رویکرد مذکور، در بعد آسیب شناسی و تجویزگرایانه از اشتراکاتی برخوردار هستند؛ چنانچه هر دو رویکرد نظام موجود بین المللی را ناعادلانه، تحت نفوذ اراده و خواست قدرت های هژمون دانسته و ازاین رو بر ضرورت رهایی انسان ها از محدودیت های ساختارهای نظام سلطه و نیز بازتعریف و باز صورت بندی مفاهیم و ساختارهای آن تأکید ورزیده و به دنبال طرح ریزی نظامی عادلانه و هنجارگرا هستند؛ البته دراین بین، وجه تمایز عمده اندیشه سیاست خارجی امام خمینی (ره)توجه و تأکید ایشان بر بعد الهی نظام آفرینش و نیز برخورداری از رویکردی مبناگرایانه و دین مدارانه به پدیده های آن است.
تحلیل عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی رژیم صهیونیستی (با تأکید بر نظریه جیمز روزنا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی هر بازیگری با توجه به نقش عوامل گوناگونی شکل میگیرد؛ بنابراین شناخت، تحلیل و مدیریت مناسب رفتارها در عرصه سیاست خارجی نیازمند شناخت این عوامل است. با توجه به دشمنی رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی ایران، لازم میآید تا نقش عوامل مذکور در سیاست خارجی این رژیم مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. هدف مقاله حاضر ارائه تصویری عملیاتی از سیاست خارجی این رژیم است تا در مقام نقد و مقابله با سیاستهای آن به کار گرفته شود. با این توصیف مقاله حاضر دارای اهمیت کاربردی بوده و بهطور مشخص به این سؤال میپردازد که عوامل تأثیرگذار بر تصمیمسازی سیاست خارجی رژیم صهیونیستی کدماند؟ با توجه پیچیدگی عوامل تأثیرگذار، در این پژوهش با استفاده از مدل روزنا که ساختاری چندوجهی دارد و با کمک روش توصیفی – تحلیلی، این عوامل شناسایی شدهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد که سیاست خارجی این رژیم با توجه به تأثیرات چهار عامل اصلی شکل میگیرند که عبارتاند از: عوامل «ارضی»، «منزلتی»، «انسانی» و «ساختاری» (غیرانسانی).
نسبت امنیت و توسعه؛ الزامات سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی مفهوم سازی و نوع نگاه به رابطه امنیت و توسعه، نقش مهمی در پیکربندی سیاست خارجی و دستاوردها و ناکامی های آن ایفا می کند. در این مقاله، این استدلال مطرح شده است که در زمانه کنونی با توجه به گسترش دستورکار امنیت و غلبه رویکرد ایجابی به امنیت بر نگاه سلبی به آن، بین امنیت و توسعه رابطه ای مبتنی بر حاصل جمع مثبت حاکم است و بدون وجود یکی از آن ها، دیگری به خطر می افتد. در نتیجه این تحول، فاصله گرفتن سیاست خارجی از نگرش امنیت محور و پیگیری توأمان امنیت و توسعه ضرورتی انکارناپذیر است. تجربه نشان می دهد کشورهایی که در این زمینه ناکام بوده اند و یا به طور جدی در این راستا تلاش نکرده اند، امنیت شکننده تری دارند.
فرهنگ راهبردی و سیاست خارجی خاورمیانه ای روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فروپاشی شوروی و افول قدرت این کشور از سطح جهانی به سطح منطقه ای موجب شد تا نخبگان سیاسی این کشور در سیاست های خود تجدیدنظر کرده و عمده توجه خود را به منطقه خارج نزدیک متمرکز نمایند. سیاست منطقه ای روسیه در قبال منطقه خاورمیانه از جمله مواردی بود که دستخوش تغییرات گسترده شد و در حالی که در زمان شوروی این منطقه از جهات اصلی سیاست خارجی به شمار می رفت، در سیاست خارجی روسیه تقریبا به فراموشی سپرده شد. به قدرت رسیدن پوتین و نخبگان سیاسی حامی تفکرات وی در سال 2000، بار دیگر موجب توجه روسیه به منطقه راهبردی خاورمیانه شد، اما حوادث موسوم به بهار عربی را می توان نقطه عطفی در احیای سیاست خارجی خاورمیانه ای روسیه قلمداد کرد. سئوال اصلی مقاله این است که نقش مولفه های فرهنگ راهبردی در سیاست خاورمیانه ای جدید روسیه چیست؟ فرضیه نیز عبارت است از این که سیاست خاورمیانه ای جدید روسیه به صورت جدی از فرهنگ راهبردی این کشور متاثر بوده و درک روسیه از خود، برداشت نسبت به نظم جهانی، درک از تهدید و سبک خاص سیاست امنیتی این کشور از جمله پیشران های موثر بر سیاست جدید آن هستند که موجب شکل گیری چشم انداز بین المللی این کشور شده و راهبردها، اهداف کلان و عملیاتی سیاست جدید روسیه در خاورمیانه تابع محورهای این چشم انداز هستند. بر این اساس، فصل جدیدی از روابط روسیه با منطقه خاورمیانه را باید به انتظار نشست که مبتنی بر محورهای چشم انداز بین المللی مسکو خواهد بود.
قدرت نرم و توافق هسته ای ایران با کشورهای ۵+۱(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیپلماسی هسته ای ایران و پنج به علاوة یک به دنبال توافق جامع هسته ای در تیرماه ۱۳۹۴، بیش از گذشته در معرض توجه قرار گرفته و به چالش اذهان مبدل گردیده است. از جمله چرایی های برخاسته از این رویداد، طرح این مسئله می باشد که چه عاملی موجب موفقیت و به ثمر رسیدن مذاکرات هسته ای دوازده سالة ایران با قدرت های جهانی شده است؟ نویسندگان با ریشه یابی فضای حاکم بر سیاست خارجی دو طرف دیپلماسی هسته ای یعنی ایران و آمریکا، مدعی آن هستند که دولت های یادشده برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی، الگوی رفتاری مبتنی بر بعد نرم افزاری قدرت را کنش راهبردی خود قرار داده و با تعمیم این الگو به مسئله هسته ای ایران، درصدد حل و فصل آن برآمده اند. بر این مبنا نوشتار حاضر پرسش مذکور را به این شکل تغییر می دهد که چگونه رویکرد نرم افزاری قدرت امکان دستیابی به توافق هسته ای را فراهم می سازد؟ در مقام فرضیه پردازی، نویسندگان در پاسخ به این پرسش، با بهره گیری از نظریه قدرت نرم جوزف نای و با کاربست روش توصیفی-تحلیلی مطرح می سازند که علی رغم تفاوت در اهداف، دولت های ایران و آمریکا در راستای اثرگذاری بر یکدیگر، از روش های مسالمت آمیزی چون مذاکره، تعامل، تغییر لحن و ادبیات، اقناع سازی و چندجانبه گرایی، برای نیل به توافق هسته ای و تثبیت آن بهره گرفته اند.