ورود مفاهیم جدید به دانش روابط بین الملل، طرح مباحث جدید، نظیر اقتصاد سیاسی بین الملل، الهیات سیاسی بین الملل، اخلاق در سیاست بین الملل و... را در پی داشت. ورود مفهوم تمدن نیز مناظره ای نظری پیرامون جایگاه این مفهوم را در روابط بین الملل و زیرمجموعه های آن، نظیر امنیت، سیاست خارجی و... شکل داد. خروجی این مناظره علمی، صورت بندی جدید علمی در این دانش بود. در مقاله حاضر این مسئله بررسی می شود که: تمدن چگونه بر سیاست خارجی اثرگذار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش، سه سطح تحلیل دولت ملی، دولت تمدنی و جهانی شدن مورد توجه قرار می گیرد تا تمایزات و قابلیت های دولت های تمدنی و دولت ملی در وضعیت آنارشیکِ نظامِ بین الملل و همچنین وضعیت جهانی شدن در عرصه سیاست خارجی بررسی شود. به نظر می رسد دولت های تمدنی در مقایسه با دولت های ملی، از قابلیت های بیشتری برخوردارند و از طریق شاخص های نزدیک به وضعیت جهانی شدن، امکان کنشگری بیشتری در فضای جهانی شده را از خود ظهور و بروز می دهند. تحلیل سیاست خارجی دولت تمدنی نیز متفاوت از تحلیل سیاست خارجی دولت های ملی خواهد بود.