مقالات
حوزه های تخصصی:
روابط خارجی روسیه پس از یک دوره بی ثباتی و درگیری با مسائل و دشواری های گوناگون در دهه ۱۹۹۰، از سال ۲۰۰۰ و با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین به یک وضعیت به نسبت متعادلی رسید. ارزیابی بسیاری از تحلیلگران از سیاست خارجی روسیه این است که مسکو با استفاده از مزیت های ژئوپلیتیکی خود به دنبال احیای جایگاه یک قدرت بزرگ است. در این مقاله با شاخص بندی سیاست خارجی روسیه، نویسندگان توضیح می دهند چرا بدون توسل به نظریه های کلانتر ژئوپلیتیک و روابط بین الملل، با استفاده از نظریه واقع گرایی نوکلاسیک می توان به تجزیه و تحلیل سیاست خارجی روسیه با توجه به به تأثیر مؤلفه های ژئوپلیتیکی پرداخت. مفروض نویسندگان این است که از آغاز هزاره سوم نوعی تداوم و پیوستگی در سیاست خارجی روسیه وجود داشته که به شناخت مؤلفه ها و متغیرهای دخیل در آن و تاحدی پیش بینی سیاست خارجی روسیه در آینده نزدیک کمک کرده است. بر اساس یافته های پژوهش آنان، نظریه واقع گرایی و به طور ویژه واقع گرایی نوکلاسیک، برای تحلیل سیاست خارجی روسیه مناسب به نظر می رسد. واقع گرایی نوکلاسیک نه تنها از قدرت بیشتری برای وزن دادن به مؤلفه های مؤثر بر سیاست خارجی روسیه، بلکه از قدرت بیشتر برای تبیین انگیزه ها، اهداف، فرآیند تصمیم گیری و رفتارهای آن برخوردار است. در واقع گرایی نوکلاسیک به دولت تنها یک بازیگر منفعل نیست. واقع گراهای نوکلاسیک به جای این فرضیه که دولت ها در جستجوی امنیت هستند، این فرض را در نظر می گیرند که دولت ها به دلیل بی اطمینانی ناشی از آنارشی بین المللی، به دنبال کنترل و شکل دادن به محیط بین المللی هستند. بر این اساس دولت ها بدون در نظر گرفتن بسیاری از روش ها که ممکن است منافع آنها را تعریف کند، در پی افزایش نفوذ و گسترش توان عملیاتی خود هستند.
تبیین قلمروگستری سازمانهای بنیادگرا دردولتهای شکننده (مطالعه موردی: داعش در مصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنیادگرایی در قالب منش و کنش یکی از مسائل امنیتی جهان امروز است بهگونه ای که قلمرویابی و قلمروگستری گروه های بنیادگرای تروریستی بخش کلانی از ادبیات امنیتی جهان را به خود معطوف داشته است. طی یک دهه گذشته منطقه شمال آفریقا برخاسته از بحران های داخلی، رقابتهای سیاسی و ایدئولوژیکی منطقه ای و مداخله قدرتهای فرامنطقه ای کانون پیدایش و گسترش اندیشههای افراطگرایانه شده که هزینهها و آثار کلانی در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی در پی داشته است. در این میان، شمال قاره آفریقا و بهطور مشخص کشور مصر به عنوان دولت شکننده برخاسته از عوامل درونی و نقش آفرینی قدرتهای مداخله گر منطقه ای و بین المللی فرصت های مناسبی برای رشد و گسترش سازمان بنیادگرای داعش فراهم ساخته است. پژوهش حاضر که ماهیتی توصیفی-تحلیلی دارد و داده ها و اطلاعات مورد نیاز آن به روش کتابخانه ای گردآوری شده در قالب نظریه میدان واحد جونز بر این فرضیه استوار است که متأثر از عوامل داخلی (بحران های اجتماعی) و عوامل خارجی (قدرت های مداخله گر) ، زمینه قلمروگستری سازمان های بنیادگرای تروریستی مانند داعش را در مصر فراهم آورده است. نتیجه پژوهش نشان داد که شکنندگی دولت، ساختار جغرافیایی و پیوستگی های ژئوپلیتیکی، به همراه محظورات سیاسی و بین المللی حاکم بر شمال شبه جزیره سینا در مصر زمینه قلمرویابی و قلمروگستری داعش را فراهم کرده است؛ اما عدم همراهی نظام ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی و ناکامی این گروه در فرآیند قلمروداری مانع از پیدایش موجودیت سیاسی- فضایی نوینی شد که ریشه در تروریسم بینادگرا داشت.
تبیین مفهومی ژئوپلیتیک شیعه (ارئه تعریفی جدید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیمی که در دو دهه گذشته بهشدت مورد توجه و علاقه محققان و نویسندگان حوزه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک به خصوص در ایران قرار گرفته مفهوم ژئوپلیتیک شیعه است. حجم مقالات، مطالب و کتب منتشر شده در این زمینه بهگونه جالب توجهی رو به افزایش است. این در حالی است که بسیاری از این مطالب یا تعریف مشخص و روشنی از ژئوپلیتیک شیعه ارائه نکرده و یا برداشتهای نامرتبط و گاه ضد و نقیضی از آن داشتهاند. به نظر میرسد عدم شفافیت و ثبات نسبی در این اصطلاح، روز به روز بر ابهام آن افزوده و سرگردانی ها و مشکلاتی را در آینده بهوجود خواهد آورد. بنابراین تبیین مفهومی و ارائه تعریفی نسبتاً جامع که بتواند به هویت علمی آن کمک کند ضرورتی غیرقابل انکار است. در این مقاله نگارنده با روش توصیفی تحلیلی، ضمن بررسی تعاریف و دیدگاههای ارائه شده از سوی صاحبنظران و نویسندگان درباره ژئوپلیتیک شیعه، تعریف جدیدی را بر پایه واقعیتهای علمی و جغرافیایی ارائه میدهد که نسبت به دیگر تعاریف از جامعیّت بیشتری برخوردار است. بر این اساس در تعریف جدید، ماهیت پویای تحولات سیاسی و نسبت اثرگذاری و اثرپذیری آنها با واقعیتهای جغرافیایی اصالت داشته و مورد توجه بیشتری قرار گرفته است.
آرمان های راهبردی و عمل گرایی تاکتیکی در سیاست خاورمیانه ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرمان های راهبردی سیاست خارجی ایران ریشه در فرهنگ سیاسی و شکل بندی های محیط ژئوپلیتیکی دارد. آرمان گرایی بنیان های فرهنگی و هویتی سیاست خارجی ایران را شکل می دهد، در حالیکه مصالحه گرایی و عملگرایی را میتوان در زمره عوامل تأثیرگذار بر الگوهای کنش دیپلماتیک و راهبردی سیاست خارجی ایران دانست. پرسش مقاله حاضر آن است که: «آرمان گرایی و عملگرایی چه جایگاهی در روند سیاست خاورمیانه ای ایران دارد؟» فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «آرمان گرایی مبتنی بر نشانه های هویتی، فرهنگی و تاریخی سیاست خارجی ایران است، در حالی که ساز و کارهای مدیریت بحران منطقه ای بر اساس شیوه های عملگرایانه حاصل می شود.» در این مقاله از دو رهیافت هویتی و کنش عقلایی در تحلیل تصمیم گیری سیاست خارجی استفاده شده است. روش شناسی این پژوهش مبتنی بر رهیافت تحلیلی-توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای نظری و مستندات سیاست خارجی میباشد.
تحلیل ژئوپلیتیکی رقابت های ایران و ترکیه متأثر از تحولات خاورمیانه از سال 2011 میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای خاورمیانه از سال 2011 با تغییرات و دگرگونی های مهمی مواجه شده است. یکی از آثار مهم این دگرگونی ها که پویش منطقه ای خاورمیانه را تعریف کرده است، رقابت و منازعه سه ضلعی شکل گرفته بین ایران، عربستان سعودی و ترکیه است که از زوایای مختلفی قابل تبیین و ارزیابی است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد از دو نوع رقابت متصور بین دولت ها؛ یعنی رقابت استراتژیک و رقابت غیراستراتژیک، ماهیت و یا چیستی رقابت بین ایران و ترکیه را می توان رقابتی غیراستراتژیک نامید؛ بدین معنی که دو طرف، یکدیگر را خصم و تهدیدی علیه امنیت ملی خویش تصور ننموده اند، ولی بهدلایل ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک درگیر رقابتی مکانی (بر سر سرزمین، منابع)، موقعیتی (بر سر قدرت نسبی، موقعیت سیاسی- اقتصادی و نفوذ سیاسی بر منطقه) و رقابتی ایده ای (بر سر تحمیل و یا القای ایدئولوژی خود) شده اند. گرچه شروع این رقابت ها بهصورت جدی تر از سال 2003 میلادی و از عراق پس از صدام آغاز شد، اما با رسیدن عرصه تحولات به سوریه، با توجه به نگرانی ها و الزامات ژئوپلتیکی و ایدئولوژیک شدید دو بازیگر، رقابت شکل عمیق تری بهخود گرفت؛ بهگونه ای که در یک فضای رئالیستی درگیر رقابت بر مبنای برد– باخت شدند.
نقش دیپلماسی در موافقت نامه اقلیمی پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امنیت زیست محیطی بخش مهمی از امنیت ملی و انسانی است. با توجه به چالش های موجود و پیش رو در مسایل زیست محیطی در دنیا، گزینش رویکردی جامع و پایدار به مقوله امنیت زیست محیطی ضروری است. حل چالش های ایجاد شده محیط زیستی نیازمند همکاری های بین المللی برای بهره بردای منصفانه و منطقی کشورها از منابع طبیعی بدون آسیب رسانی به کشورهای دیگراست. این مسئله نیازمند نوعی ایده آل از دیپلماسی است که تعاملی مثبت با تمامی طرف های ذی مدخل داشته و به همکاری و مشارکت گروهی با در نظر گرفتن منافع منصفانه و منطقی منطقه ای و جهانی منجر شود به گونه ای که منافع و امنیت ملی کشورها همسو با منافع و امنیت جهانی تأمین گردد. موافقت نامه اقلیمی پاریس محصول دیپلماسی چندجانبه و فرایند طولانی مدت مذاکراتی است که از سال 2007 در بالی آغاز شد و در دسامبر 2015 در پاریس تصویب شد. هر چند این موافقت نامه تمایز میان کشورها و واقعیات مربوط به درجه توسعه یافتگی آنها را می پذیرد اما مرزبندی های مزبور را درنوردیده و تعهدات مشترکی را در خصوص کاهش انتشار، انطباق و شفافیت برای همه کشورها ایجاد می کند. دستیابی به یک توافق تازه حقوقی، هم از نظر سیاسی و هم از نظر فنی بسیار دشوار بود و این مهم حاصل نشد مگر با مذاکرات متعدد که در طی چند سال صورت گرفت و در پاریس به ثمر نشست. هدف از این مقاله، بررسی تأثیر دیپلماسی در شکل گیری موافقت نامه اقلیمی پاریس است که در آن چالش های متعدد دستیبابی به این موافقت نامه بین المللی را در ابعاد مختلف ساختاری، حقوقی، مالی، تعهدات و محتوای آن بررسی و واکاوی می کند. نتایج نشان می دهد که دیپلماسی های فعال زیست محیطی، چگونه نقش پررنگ و اثرگذاری در تعیین محتوا و ساختارهای مختلف این موافقت نامه در فرآیند مذاکرات داشته است.
تأمّلی در موضوع علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس تعریف علمای علم منطق، موضوعِ یک علم عبارت از آن چیزی است که در آن علم از احوال و عوارض ذاتی و بی واسطه آن بحث می شود. عوارض ذاتی به آن دسته از صفات اشیاء و پدیده ها گفته می شود که مستقیماً از ذات پدیده یا شیء برمی خیزند و در موجودیّت خود نیازمند هیچ واسطه ای نمی باشند. به طور مثال، صفاتی چون رشد و تغذیه در زمره صفات ذاتی موجودات جاندار بوده و مستقیماً به ذات آن ها وابسته اند. همچنین صفت نطق(تفکّر) در انسان، صفتی است که به طور مستقیم به ذات انسان وابسته است. در حالی که وقتی به صفت نویسنده در مورد انسان اشاره می شود، این صفت با واسطه صفت تفکّر و نطق به انسان نسبت داده می شود. صفاتی نظیر وحدت و کثرت، حادث و قدیم، مجرّد و مادّی و نظایر این ها، در زمره صفات ذاتی هستی بهشمار می روند امّا صفاتی چون سنگین یا سبک، سرد یا گرم جزو صفات باواسطه هستی محسوب می شوند؛ زیرا هستی ذاتاً سنگین یا سبک، سرد یا گرم و ... نیست و این صفات صرفاً از طریق واسطه ای به نام جسم به هستی نسبت داده می شود. مطابق بیان فوق آن دسته از علوم که به مطالعه پدیده ها و اشیاء حقیقی که واجد ذات هستند، می پردازند؛ در زمره علوم حقیقی قرار می گیرند؛ نظیر فلسفه، ریاضیات و منطق. روشن است این دسته از علوم به دلیل پرداختن به هستی های دارای ذات، واجد موضوع می باشند. امّا آن گروه از علومی که به مطالعه در احوال پدیده های فاقد ذات می پردازند، جزء علوم اعتباری محسوب می شوند؛ نظیر علوم اجتماعی و از جمله علم جغرافیا. در علومی نظیر جامعه شناسی و جغرافیا، پدیده هایی همچون جامعه، کشور، ملّت، دولت، سازمان ها و نهادها، فضاها و نظایر آن ها که پدیده هایی برساخته و اعتباری بوده و فاقد ذات هستند، مورد مطالعه قرار می گیرند. شکّی نیست که پدیده های فاقد ذات، به طریق اولی فاقد صفات ذاتی نیز هستند و از آنجا که در تعریف موضوع یک علم، پرداختن به صفات ذاتی پدیده مورد مطالعه آن علم شرط اصلی است، لذا با فقدان ذات و ایضاً صفات ذاتی، بهخودی خود موضوع نیز منتفی خواهد شد. بر این اساس می توان گفت علم جغرافیا بهدلیل مطالعه پیرامون پدیده های فاقد ذات (اعتباری)، فاقد موضوع می باشد. هدف اصلی این مقاله تحقیق و بررسی پیرامون این مسئله است.