مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
عقب ماندگی
حوزه های تخصصی:
گونه شناسی نظریه های انحطاط در آرای چهار فیلسوف معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی دیدگاههای چهار فیلسوف معاصر ایرانی درباره منشأ و منوال انحطاط اندیشه سیاسی در ایران متأخر می پردازد. هر کدام از این متفکران نماینده یک نحله فکری محسوب می شوند: رضا داوری به عنوان یک متفکر «هویت اندیش»، انحطاط را بر مبنای «بحران عالمگیر غربزدگی» تبیین می کند. در مقابل،سید جواد طباطبایی در مقام یک متفکر متجدد بر مبنای «هبوط فلسفه و شرایط امتناع اندیشه» و به خصوص اندیشه سیاسی به طرح نظریه انحطاط می پردازد. عبدالکریم سروش در جایگاه یک متفکر نواندیش دینی انحطاط مسلمین و نه مورد خاص ایران را موضوع تأمل خود قرار می دهد و آرامش دوستدار در نقطه مقابل سروش با نقد رادیکال و نیچه ای بر نهاد دین، «سیطره تاریخی تفکر دینی» بر حیات اجتماعی ایرانیان را عامل انحطاط می داند. بنظر می رسد در میان این نظریه پردازان، طباطبایی روایت جامعتری را از نظریه انحطاط عرضه می کند و آن را محور اصلی پروژه تحقیقاتی خود قرار می دهد. اما وجه مشترک همه این متفکران بی اعتنایی به ساحت پراکسیس یعنی صورت بندی اجتماعی ایده و توقف تئوری در عالم ذهن و سطح انتزاع است، بطوریکه بعضی از آرای مزبور، توان توضیح حداقل پیشامدها و روندها را ندارند. آنچه در پی می آید کاوش و ارزیابی منطق و ساز و کار نظریه های چهارگانه است. همه این متن در پی پاسخ بدین مسأله است که کانون تراکم یا موتور محرکه امتناع اندیشه در چه حوزه ای است. به عبارت دیگر شرایط ایجاد و امتداد سرشت اندیشه چیست که در ایران متأخر، مفقود شده است. روش پژوهش این مقاله، تفسیر متن و نیز سنجش روایی تفسیر از طریق گفتگوی عمیق با صاحبان تخصص در اندیشه سیاسی – من جمله بعضی از همین چهار متفکر – است.
ملکم و جنبش اصلاح خط
حوزه های تخصصی:
اصلاخ خطّ دنیای اسلام یا تغییر آن از مسائل موضوع توجه اندیشمندان ایران دوره ی ناصری بود. آن ها دشواری های خط جهان اسلام را یکی از عوامل عقب ماندگی مسلمانان می دانستند و اصلاح یا تغییر آن را برای نیل به ترقی ضروری می شمردند. میرزا ملکم خان ناظم الدوله از برجسته ترین نمایندگان جنبش اصلاح خط در دوره ی ناصری بود که در چند اثر به مسئله ی خط جهان اسلام پرداخته و تأثیر دشواری های خط دنیای اسلام را برای ترقی مسلمانان ارزیابی کرده است. این مقاله ضمن بررسی نظر ملکم درباره ی دشواری خط جهان اسلام و ارتباط آن با عقب ماندگی و ترقی مسلمانان، قصد دارد به روش تحقیق تاریخی و با استفاده از آثار این اندیشمند و منابع دست اول عصر به این مسئله پاسخ دهد که ملکم و همفکران او تا چه حد در افکارشان درباره ی ارتباط خط و ترقی مسلمانان محق بودند.
عقب ماندگی و توسعه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه یافتگی با توسعه نیافتگی و عقب ماندگی در نزد بسیاری از صاحب نظران توسعه ای در ایران همراه هم و تا حدودی به جای هم مورداستفاده قرارگرفته است. این اختلاط مفهومی و معنایی زمینه بدفهمی های عمده ای در مورد جریان توسعه در ایران شده است. در این مقاله سعی شده است تا ضمن معرفی زمینه ها و بستر ظهور جریان اندیشه ای که به جای شناخت توسعه به عنوان فرآیند و عمل، بر عقب ماندگی و توسعه نیافتگی تأکید کرده اند، به ابعاد این پدیده با عنوان پارادایم عقب ماندگی اشاره گردد. در این مسیر به جای تأکید بر سؤال «چه باید کرد؟» بر سؤال «چه نباید کرد؟» تأکید خواهد شد. زیرا سؤال اول ما را به سوی آرمان گرایی جدیدی در توسعه سوق می دهد که همراه با افزایش انتظارات و آرزوها تا فهم واقعیت های پیرامونی و تواناسازی در بهره گیری بهتر از شرایط است. در این مسیر، به لحاظ مفهومی و نظری، توسعه بومی و تجربه توسعه به جای توسعه بیرونی و عقب ماندگی اصل خواهد شد و به لحاظ عملی هم به جای محوریت بخشیدن به برنامه های متمرکز دولتی، بر مشارکت مردمی و توسعه مردم مدار تأکید خواهد شد.
آغاز و انجام نظریه وابستگی دکتر حسین سلیمی*(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه وابستگی از جمله نظریاتی است که طی دو دهه تأثیری شگرف بر اندیشه های اجتماعی و سیاسی و نظریه های توسعه و نیز نگرش های جامعه شناختی در نیمه دوم قرن بیستم گذارده. نه فقط صاحب نظران بلکه اهل سیاست و مدیران نیز در بسیاری از کشورهای در حال توسعه تحت تأثیر نظریه وابستگی قرار گرفته بودند و ضمن آن که علت اصلی توسعه نیافتگی را به خارج از مرزهای کشورهای عقب مانده نسبت می دادند، راه رشد و پیشرفت را قطع رابطه و گسستن از جهان سرمایه داری می دانستند. در این نوشتار قصد ما این است که نشان دهیم که نظریه وابستگی خصلتی تاریخی داشته است و در شرایط تاریخی خاصی متولد شده و در آن زمان توان توضیح بسیاری از تحولات واقعی را داشته است. اما با تحول شرایط تاریخی و جهانی، مبانی نظریه وابستگی نیز دگرگون شد و هم مارکسیست ها و هم غیرمارکسیست هایی که به این نظریه گرایش داشتند، اصول تفکر خود را دگرگون ساختند تا جایی که به تدریج نظریه و اصطلاح وابستگی را کنار گذارده و مفاهیم دیگری را برای تبیین تحولات نوین جهان از دهه 1900 به بعد مطرح کردند. تغییرات آشکار و پنهان در نظریات بنیادگذاران تئوری وابستگی به اندازه ای است که می توان از پایان این نظریه و پیوستن آن به تاریخ نظریات موجود در عرصه جامعه شناسی توسعه سخن گفت.
انقلاب برای رهایی یا اصلاح گری در درون نظم مستقر؛ بررسی تطبیقی علل عقب ماندگی مسلمین و راه های برون رفت از آن در آراء گولن و شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقب ماندگی جوامع اسلامی یکی از مهم ترین دغدغه های اندیشمندان معاصر مسلمان بوده است و آنان به روش های مختلف به این امر واکنش نشان داده و در پی چاره جویی بر آمده اند. در این مقاله چرایی عقب ماندگی مسلمین و راه های برون رفت از آن در آراء دو تن از متفکران مسلمان معاصر یعنی علی شریعتی و فتح الله گولن مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و هم چنین با بهره گیری از سخنران ها و منابع اینترنتی مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته است. بر اساس یافته های این پژوهش به نظر می رسد گولن و شریعتی هردو به موضوع عقب ماندگی مسلمین توجه ویژه ای داشته اند، اما هیچ کدام از زاویه نظریات جامعه شناسانه یا اقتصادی توسعه به این مسئله ننگریسته اند، بلکه به مثابه اندیشمندان دینی مدرن آن را مورد بررسی قرار داده اند. هردو اندیشمند به عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عقب ماندگی اشاره می کنند، ولی اصلی ترین عامل داخلی را دور شدن از اسلام واقعی می دانند و برای برون رفت از عقب ماندگی نیز ارائه یک نگاه نو به اسلام را ضروری می شمارند. شریعتی اسلام را در قالب یک ایدئولوژی انقلابی مطرح می کند که دارای برنامه های جامعی برای زندگی بشری است تا از این طریق تحرک و بیداری را به جامعه ی اسلامی بازگرداند. گولن نیز با تاکید بر ایمان و اخلاق، مسلمین را به حضور فعالانه در عرصه های اجتماعی دعوت می کند؛ اما برداشت او از اسلام در قالب یک آئین مدنی ارائه می شود.
درآمدی انتقادی بر نظریه امتناع تفکر در فرهنگ دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشغله ذهنی عمده آرامش دوستداراثبات عقیم بودن فرهنگ دینی است و اینکه دین هرچه که باشد نه تنها نمی تواند مولد اندیشه و تفکر باشد، بلکه آن را در نطفه می کشد. این متفکر چنان که خود می گوید در تلاش است در دوره ها و پدیده های مهمی از ایران باستان و ایران اسلامی بنگرد و با تحلیل کاویده ها و نگریسته ها، فرهنگمان را چنان به ما بشناساند که تاکنون برایمان ناشناخته مانده است. بر این اساس او بر این باور است نخستین و تنها مشکل جدی در خودشناسی فرهنگی ما، مقاومت درونیِ جامعه ما در برابر شناختِ خود است که این مقاومت، خود یکی از عوارض فرهنگ دینی است. این نوشتار، ضمن ارائه گزارشی از آراء آرامش دوستدار، تلاش می کند این دیدگاه را با سنجه واقعیات تاریخی و اجتماعی، عیارسنجی کند. از این رو جنبه «نقضی» در این نقد برجسته است و بیشتر به شواهدی پرداخته شده است که نظریه امتناع تفکر در فرهنگ دینی را نقض می کند.
نسبت امنیت و توسعه؛ الزامات سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی مفهوم سازی و نوع نگاه به رابطه امنیت و توسعه، نقش مهمی در پیکربندی سیاست خارجی و دستاوردها و ناکامی های آن ایفا می کند. در این مقاله، این استدلال مطرح شده است که در زمانه کنونی با توجه به گسترش دستورکار امنیت و غلبه رویکرد ایجابی به امنیت بر نگاه سلبی به آن، بین امنیت و توسعه رابطه ای مبتنی بر حاصل جمع مثبت حاکم است و بدون وجود یکی از آن ها، دیگری به خطر می افتد. در نتیجه این تحول، فاصله گرفتن سیاست خارجی از نگرش امنیت محور و پیگیری توأمان امنیت و توسعه ضرورتی انکارناپذیر است. تجربه نشان می دهد کشورهایی که در این زمینه ناکام بوده اند و یا به طور جدی در این راستا تلاش نکرده اند، امنیت شکننده تری دارند.
بررسی تطبیقی اندیشه میرزا ملکم خان و جلال آل احمد؛ از تجددگرایی تا هویت ایرانی-اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
705 - 719
حوزه های تخصصی:
عقب ماندگی پدیده ای است که ذهن بسیاری از روشنفکران معاصر ایران را به خود معطوف کرده است. این پژوهش به واکاوی و نقد اندیشه «میرزا ملکم خان نظام الدوله» و «جلال آل احمد» پیرامون چرایی وقوع این پدیده و چگونگی برون رفت از آن می پردازد. جوهر اندیشه ملکم خان مبارزه با عقب ماندگی در پرتو تجددگرایی است و آل احمد نیز بومی گرایی و بازگشت به فرهنگ اسلامی را چاره کار می داند. سؤال اصلی پژوهش چرایی تفاوت در پاسخ این دو متفکر به بحرانی یکسان است. براساس فرضیه این پژوهش، به علت شرایط سیاسی- اجتماعی و پیش فرض های ذهنی متفاوت ملکم و آل احمد، در مرحله مشاهده و کشف بحران، هر یک از آن دو، جامعه آرمانی متفاوتی را فرادید آورده و به پاسخ های مختلف و متضادی رسیده اند. در پایان با تأکید بر برداشت «همزمان» (synchronic) و غیر تاریخی هر دو متفکر از پدیده عقب ماندگی، به مقایسه اندیشه تحول خواهانه آن دو در چارچوب نظریه بحران اسپریگنز پرداخته می شود.
اندیشه تحول در خط جهان اسلام (ایران، قفقاز و عثمانی در قرن نوزدهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی رویارویی سرزمین های اسلامی با تمدن جدید غرب و شکست های مختلف نظامی در طول قرن هیجده و نوزده میلادی، به تدریج، پرسش از چرایی این شکست ها در ذهن و اندیشه بسیاری از متفکران مسلمان شکل گرفت. پرسش از شکست ها دو جنبه کاملا بارز داشت: یک جنبه از آن، به عقب ماندگی و انحطاط جامعه مسلمانان، و جنبه دیگر، به پیشرفت غرب، مربوط می شد. این پرسش ها، پاسخ های متفاوت و گاه متناقضی را در پی داشت که یکی از آنها ناظر به مساله خطِ جهان اسلام بود. در این زمان، اندیشمندان مختلف، به تفکر و تأمل در مورد خط مسلمانان پرداختند و کاستی ها و مشکلات آن را عاملی برای عقب ماندگی و عدم ترقی جهان اسلام قلمداد نمودند؛ و در نتیجه، خواهان ایجاد تحول در خط جهان اسلام، از طریق تغییر و اصلاح الفبا شدند. نحوه رویکرد این اندیشمندان به خط جهان اسلام، مساله ای است که مقاله حاضر می کوشد با استفاده از آثار و منابع تاریخی آن را مورد بررسی قرار دهد. در این پژوهش، ضمن بررسی تطبیقی آراء این اندیشمندان، در مورد ضرورت اصلاح یا تغییر خط جهان اسلام، به این سوال پاسخ داده خواهد شد که طرفداران تحول خطِ دنیای اسلام، تا چه میزان در تشخیص ارتباط میان خط و عقب ماندگی و ترقی مسلمانان، موفق بوده اند.ش
علل و عوامل عقب ماندگی و توسعه ملی در ایران از نگاه عزت الله سحابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۰ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
991 - 1014
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد با نگاه اقتصاد سیاسی، علل و عوامل عقب ماندگی ایران و راه برون رفت از توسعه نایافتگی ایران را از منظر عزت الله سحابی تحلیل و بررسی کند. فرض نوشتار حاضر بر این ایده استوار است که وی در عرصه نظری از آموزه های مکتب فردریک لیست آلمانی و از حیث عملی از تجربه اقتصاد بدون نفت دولت ملی مصدق متأثر شده است. از نظر او، در جهان مبتنی بر استثمار و غارت، برای «ایران» راهی جز حرکت در مسیر «توسعه ملی»، همراه با تکوین «دولت ملی»، «بورژوازی ملی» و اتکا به سرمایه های داخلی و تقویت حس وطن دوستی، در عین نظارت بر ارکان دولت متصور نیست. ازاین رو، بسط و تقویت دموکراسی و آزادی های عمومی بخش انفکاک ناپذیر پروژه توسعه ملی اند. نوشتار حاضر با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی و جامعه شناسی تاریخی، قصد دارد موضوع توسعه درون زای ملی را از خلال نگرش اقتصاد سیاسی او بررسی و مختصات و ارکان نظریه توسعه ای وی را مطالعه کند.
علل ضعف تمدنی و عقب ماندگی جوامع اسلامی در اندیشه امام موسی صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پرسش که چه عللی موجب شد تمدن اسلامی رو به ضعف برود، همواره موردبحث متفکران بوده است. امام موسی صدر به عنوان متفکری که به طورجدی دغدغه تمدنی دارد و در تلاش برای احیا و بازسازی تمدن اسلامی است به صورت مستقیم و غیرمستقیم در این زمینه اظهارنظر کرده است. برای پی جویی این مسئله، شاید بتوان به طورکلی از دو عامل درونی و بیرونی نام برد اما به نظر می رسد صدر عمده نقش و دلایل را به عوامل درونی در تغییر و تبدیل جامعه اسلامی و انحراف جامعه اسلامی ارجاع می دهد و بر این نظر است که هرگاه جامعه اسلامی بروز و ظهور یابد می توان امیدوار بود که تمدن اسلامی هم احیا شود. تحول درونی افراد و تحقق جامعه اسلامی شرط احیا و تحقق تمدن اسلامی است. ازاین رو عناصر درونی متنوعی شامل سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی در این زمینه دخیل بوده است که باید مورد بازنگری قرار گیرد. صدر از میان دلایل مختلف از عدم احساس مسؤولیت اجتماعی در قالب تنبلی و سستی، تعطیلی کار زنان که نیمی از جمعیت فعال جامعه هستند، فقدان صداقت و انفکاک میان سخن و وعده و عمل، تبدیل خلافت به سلطنت به عنوان یک مسئله تاریخی، نظام ساختاری فرقه ای و به طورکلی انحراف جامعه اسلامی گفتگو می کند. افزون بر این ها، صدر، به منظور تحقق جامعه اسلامی به عنوان نقطه قابل اتکا برای تعظیم تمدن اسلامی، نقش آگاهی بخشی و فهم و اطلاع صحیح از آموزه های دینی را مؤثرترین راه در این زمینه می داند و به ارائه معیار انسانیت برای بررسی و مقایسه تمدن اسلامی و تمدن غربی اشارات مفیدی دارد. بحث حاضر ناظر به شرایط امروز جهان اسلام و به منظور زمینه سازی جهت تحقق تمدن نوین اسلامی به تبیین مسئله ضعف تمدنی و عقب ماندگی جوامع مسلمان در اندیشه و آرای امام موسی صدر می پردازد.
بهائیت و تمدن اسلامی (از شکل گیری تا پایان دوره پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمدن نظمی است که در نتیجه آن خلاقیت فرهنگی امکان و جریان پیدا می کند. تمدن اسلامی که بر اساس قرآن و سنت پیامبر (ص) بنیان گذاشته شده از زمان شکل گیری تاریخ پرفراز و فرودی را طی نموده است. در کنار علل شکوه و عظمت این تمدن، عواملی نیز موجب تضعیف و عقب ماندگی آن شده اند. فرقه گرایی در میان مسلمانان از جمله عوامل عقب ماندگی تمدن اسلامی بوده است. هدف این پژوهش بررسی و تبیین نقش فرقه بهائیت در انحطاط تمدن اسلامی است. این پژوهش با روش مطالعه تفسیری از نوع کیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و سایت های معتبر به انجام رسیده است. بر اساس یافته های این پژوهش، فرقه بهائیت از طریق ایجاد تفرقه و اختلاف در میان مسلمانان، برپایی منازعات سیاسی و اجتماعی، همکاری با قدرت های استعماری علیه ملل اسلامی و همراهی با تشکیل رژیم صهیونیستی در سرزمین های اسلامی، نقش موثری در تضعیف و عقب ماندگی تمدن اسلامی ایفا نموده است. کلمات کلیدی: تمدن اسلامی، فرقه گرایی، بهائیت، انحطاط، عقب ماندگی.
بازشناسی «خلقیات ایرانی» در میدان «توسعه و عقب ماندگی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۶
203 - 242
«خلقیات ایرانی» و «توسعه و عقب ماندگی» کانون توجه نوشتار پیش رو است. باور عمومی و آنچه عمدتاً در فرآورده های علمی نشان داده شده، خلقیات ایرانی به عنوان متغیری مستقل، دارای ویژگی هایی منفی است که همواره راه بندی در مسیر گونه های توسعه در ایران بوده و عاملیت عقب ماندگی را بر عهده داشته. این تا آن اندازه پیش رفته که در مقام یک «انگارباور» شناخته می شود، اما در مقابل گویه های «باورانکار» چندی را می توان پیش کشید و آن انگار را رد نمود. بر این اساس، مسئله این جستار آن است که پیوند میان «خلقیات ایرانی» و «توسعه و عقب ماندگی» چیست که برای بازشناسی آن، از الگویی سه سطحی بهره برده ایم. سطح نخست به کارسازی منفی خلقیات بر توسعه می پردازد، سطح دوم با ارائه 10 گویه، خلقیات ایرانی را در جایگاه متغیر مستقل زیر سؤال می برد و در سطح سوم، نهادگرایی را به عنوان پایه پیونده دهنده پیش می کشد و خلقیات ایرانی را در جایگاه متغیری وابسته قرار می دهد. این نوشتار درنهایت به این خواهد رسید که خلقیات ایرانی، تأثیر ذات انگارانه ای بر فرایند توسعه و عقب ماندگی ندارد، امامیانشان نوعی پیوستگی متأثر از نهادها برقرار است که با دگرش های نهادی، آن پیوند نیز دیگرگون می شود.
بررسی علل انحطاط و عقب ماندگی ایران: مطالعه تطبیقی دیدگاه علی شریعتی و عبدالکریم سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از نخستین رویارویی های ایرانیان با غرب و آشنایی و حیرت آنان از پیشرفت های غرب در ساحت علم و حکومت داری بود که عقب ماندگی ایران از غرب در ذهن متفکران و اندیشمندان سرزمین مان به مثابه مسئله مطرح شد و تا به امروز ادامه یافت. در پژوهش پیش رو به منظور پاسخ به مسئله مذکور از آراء علی شریعتی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین روشنفکران پیش از انقلاب اسلامی ایران و عبدالکریم سروش که از نظریه پردازان مطرح پس از انقلاب، در سنت روشنفکری دینی، محسوب می شود استفاده شد تا در مقایسه این دو به مثابه دو نسل از جریان روشنفکری متعلق به دو شرایط اجتماعی پیش و پس از انقلاب اسلامی مسئله عقب ماندگی ایران مورد بررسی قرارگیرد و برای این منظور از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. باتوجه به نتایج حاصل از این مطالعه، استحمار عامل اصلی انحطاط و عقب ماندگی جامعه ایران از منظر شریعتی است و اصلاح عاملیت و ساختار بوسیله بازگشت به خویشتن اسلامی، یگانه راه رهایی از این وضعیت. در مقابل از نظر سروش رشد نیافتگی علوم تجربی، عدم استقرار مفهوم حق، حاکمیت استبداد و استعمار علل اصلی عقب ماندگی جامعه ایران است و تنها راه رهایی از این شرایط و دست یابی به توسعه نیز درگرو توسعه علم محور است. ازسویی هردو متفکر مذهب را ذاتا عامل انحطاط یا توسعه نمی دانند. به باور شریعتی مذهب بصورت بالقوه می تواند منجر به اصلاح جامعه ایران بشود اما سروش مذهب را پاسخگوی تمام نیازهای زندگی مادی بشر نمی داند بنابراین علم تجربی را درمقابل گفتمان بازگشت، برای توسعه ایران پیشنهاد کرده است.
بررسی تطبیقی آرای حسن حنفی و رضا داوری اردکانی در باب انحطاط و عقب ماندگی جوامع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقب ماندگی و توسعه نیافتگی از دغدغه های بنیادین همه متفکران مسلمان از جمله حنفی و داوری اردکانی است و هرکدام برای چرایی و تبیین آن دلایل و عوامل متعددی را گوشزد کرده اند. ولی مهم تر از راه حل و چه باید کرد، درک موضوع و واقعیت جهان اسلام و پرسش درست اهمیت دارد. در این مقاله از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. داده ها و اطلاعات لازم از کتاب ها و مقالات و سایر منابع مکتوب، تألیفات حنفی و داوری اردکانی، و پژوهش هایی که شارحان و محققان در تبیین و تحلیل اندیشه داوری اردکانی و حنفی نگارش کرده اند، جمع آوری شد. در آثار داوری و حنفی، بر ضرورت شناخت غرب و کامل و دقیق مدرنیته و فرهنگ آن تأکید شده است. آنان بخش مهمی از مشکلات جوامع اسلامی را ناشی از طرح نادرست و تقلید بی شناخت از مبانی فرهنگی فلسفی مدرنیته غربی می دانند. از دیدگاه آن ها، این تقلید سبب شد در لحظاتی از تاریخ معاصر، حوزه اندیشه ورزی فلسفی و سیاسی در جهان اسلام، سخنگو و شعبه ای از فلسفه و مدرنیته غربی شود. داوری و حنفی در تحلیل انحطاط از نظریه ترکیبی استفاده کردند و متغیرهای متعددی را دخیل دانستند، اما در نگاه هردو متفکر، عوامل درون ساختاری و گسست معرفتی-فلسفی در انحطاط و فرسودگی تمدن اسلامی نقش بیشتری دارند. از دید حنفی، علاوه بر استعمار و سکولاریسم درک نشده غربی، گسست معرفتی-فلسفی، جزم اندیشی و خودحق پنداری، تقدم علوم نقلی بر علوم عقلی، حاکمیت نگرش اشراقی، ناسیونالیسم و نبود رویکرد عقلانی به قرآن، مهم ترین عوامل انحطاط و عقب ماندگی هستند. حنفی طرح تراث را راهکار می داند و داوری اردکانی از نبود سیاست توسعه و فلسفه نقاد و شکاف نظری و عملی دانش، به عنوان موانع توسعه یافتگی یاد می کنند.
بررسی موانع ساختاری توسعه در استان کردستان با تاکید بر شاخص توسعه انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
105 - 119
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر بعد سیاسی وضعیت توسعه نیافتگی موجود و چگونگی گره خوردن آن با اقتصاد و همچنین پیامد آن در استان کردستان مورد کند و کاو قرار گرفته است. بدون شک بررسی چگونگی کارکرد و واکاوی تمامی ابعاد اقتصاد سیاسی ایران مستلزم پژوهشی وسیع بوده و بعضا به دلیل کمبود داده نمی توان تصویری دقیق از انحصارات حاکم بر آن را به دست آورد. ورود منابع هیدروکربنی نیز بر پیچیدگی های این ساختار افزوده است، به گونه ای که بسیاری وفور منابع و ظهور دولت رانتیر را عامل اصلی شرایط موجود می دانند، غافل از اینکه ساختار معیوب اقتصاد سیاسی ایران بدون درآمدهای نفتی توانایی تامین سطح رفاهی حداقلی و برپا داشتن زیرساخت های محدود کنونی را نیز دارا نمی بود. در پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی به دنبال پاسخ به این پرسش خواهیم بود که آیا تفاوتی معنی دار در سطوح توسعه ای استان کردستان و کلیت کشور مشاهده می شود و یا خیر؟ با مقایسه شاخص های توسعه انسانی در سال های 1356 و 1398 این نتیجه حاصل شد که به طور کلی استان کردستان به لحاظ توسعه انسانی از میانگین کشوری دارای رتبه ای پایین تر بوده است که علت اصلی آن را می توان در قالب اقتصاد سیاسی انحصارات معرفی نمود که ریشه های آن به دوران پیش از انقلاب اسلامی در سال 1357 بازمی گردد.
سید جمال الدین اسدآبادی: احیاگر دین یا مصلح اجتماعی تحلیلی در باره سویه نامتعارف اندیشه «سید جمال»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۶
179 - 209
حوزه های تخصصی:
تصویر متعارفی که از سیدجمال الدین اسدآبادی ارائه شده است، او را در کسوت شخصی معرفی می کند که پیش و بیش از هر چیز دغدغه اسلام و احیای دین در برابر اندیشه و تمدن مدرن را دارد. استعمارستیزی انعطاف ناپذیر او هم در همین چارچوب قرار می گیرد. اما به نظر می رسد، تأمل و دقت در اسناد و آثار برجای مانده از اسدآبادی ما را با سویه کمتر شناخته شده ای از او آشنا سازد. هدف این پژوهش بررسی و واکاوی همین سویه در اندیشه و آثار اسدآبادی است. بر این اساس پرسش اصلی ما این است که: هدف و دغدغه محوری اسدآبادی احیای دین و اسلام سیاسی در برابر اندیشه و تمدن مدرن بوده یا پیشرفت و ترقّی و خروج از وضعیت عقب ماندگی جوامع اسلامی؟ فرضیه ما از این قرار است که: وجود دلالت ها و شواهدی مهم و غیرقابل انکار در آثار و اسناد مربوط به اسدآبادی نشانگر آن است که او اسلام گرایی را به عنوان وسیله ای برای بهبود وضعیت اسفناک جوامع اسلامی و جبران عقب افتادگی های آنان، در مقایسه با غرب، به کار گرفته است. رویکرد این پژوهش متن محور و مبتنی بر منابع و اسناد کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی است. همچنین با توجه به ماهیت فعالیت های نظری و عملی اسدآبادی، از نظریه «پنهان نگاری» اشتراوس در تفسیر متن، بهره برده ایم.