مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
سطح تحلیل
حوزه های تخصصی:
ورود مفاهیم جدید به دانش روابط بین الملل، طرح مباحث جدید، نظیر اقتصاد سیاسی بین الملل، الهیات سیاسی بین الملل، اخلاق در سیاست بین الملل و... را در پی داشت. ورود مفهوم تمدن نیز مناظره ای نظری پیرامون جایگاه این مفهوم را در روابط بین الملل و زیرمجموعه های آن، نظیر امنیت، سیاست خارجی و... شکل داد. خروجی این مناظره علمی، صورت بندی جدید علمی در این دانش بود. در مقاله حاضر این مسئله بررسی می شود که: تمدن چگونه بر سیاست خارجی اثرگذار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش، سه سطح تحلیل دولت ملی، دولت تمدنی و جهانی شدن مورد توجه قرار می گیرد تا تمایزات و قابلیت های دولت های تمدنی و دولت ملی در وضعیت آنارشیکِ نظامِ بین الملل و همچنین وضعیت جهانی شدن در عرصه سیاست خارجی بررسی شود. به نظر می رسد دولت های تمدنی در مقایسه با دولت های ملی، از قابلیت های بیشتری برخوردارند و از طریق شاخص های نزدیک به وضعیت جهانی شدن، امکان کنشگری بیشتری در فضای جهانی شده را از خود ظهور و بروز می دهند. تحلیل سیاست خارجی دولت تمدنی نیز متفاوت از تحلیل سیاست خارجی دولت های ملی خواهد بود.
مزایای تحلیل سیاست خارجی از منظر تصمیم گیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۶ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳
633 - 652
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، طرح اهمیت سطح تحلیل تصمیم گیر در مطالعه سیاست خارجی است. حوزه تحلیل سیاست خارجی با عنایت به تحولات عملی و نظری بعد از جنگ سرد به ویژه رخت بربستن نظریه های ساختارگرا، تصمیم گیری را به کانون اصلی بررسی سیاست خارجی وارد کرده است. چنین امکانی با عنایت به نقش انسان در نظریه های سیاست خارجی و روابط بین الملل فراهم آمده است. با این وصف، سؤال اصلی پژوهش این است که آیا سطح تحلیل تصمیم گیر می تواند بنیان و تکیه گاه نظری مطمئنی برای بررسی و تحلیل سیاست خارجی باشد و در این صورت مزایای حاصل از تکیه بر سطح تحلیل تصمیم گیر در مطالعه سیاست خارجی چیست؟ پژوهش حاضر ضمن پاسخ مثبت به پرسش مذکور استدلال می کند که تکیه بر سطح تصمیم گیر می تواند در حل مشکل سطح تحلیل، تکمیل و تحول در نظریه و مدل های تصمیم گیری و در نهایت امکان تلاقی نظری بین عوامل مادی و معنایی راهگشا باشد.
چین و الزامات توسعه روابط با آمریکای لاتین؛ (بررسی دوره ریاست جمهوری هو جینتائو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۶ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
881 - 900
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی دلایل و روند افزایش روابط چین و کشورهای منطقه آمریکای لاتین در سال های ریاست جمهوری هو جینتائو است. درحالی که در دوره پیش از آن، توجه چین به گسترش روابط با کشورهای غربی بود، در دوره هو بسط روابط با کشورهای در حال توسعه به ویژه آمریکای لاتین بیشتر مورد توجه قرار گرفت. پرسش اصلی این مقاله این است که چرا سیاست خارجی چین در دوره ریاست جمهوری هو جینتائو (2012-2002) گسترش روابط با کشورهای آمریکای لاتین را مدنظر قرار داد؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که الزامات درونی، منطقه ای و بین المللی توسعه چین این کشور را متوجه مناطق مختلف کرده و از این جهت نمی توان فقط به تأثیر تغییر کادر رهبری در تغییر اولویت های سیاست خارجی چین قائل بود. ویژگی های سطح خرد همانند اصول مورد تأکید هو در عرصه داخلی و سیاست خارجی و تلاقی آنها با متغیرهای منطقه ای و بین المللی به تغییر جهت گیری در سیاست خارجی چین کمک کرده است.
در جست و جوی مدرنیته اسلامی(بررسی و نقد اندیشه های تمدنی بدیع الزمان سعید نورسی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
59 - 87
حوزه های تخصصی:
رابطه میان سطح تحلیل و اجتهاد (به معنای نظریه پردازی) از موضوعات مهم در علوم اجتماعی است. در این نوشتار تلاش می شود نشان داده شود که میان سطح تحلیل و تفکر و اجتهاد رابطه ای خاص وجود دارد و استفاده از هر سطح تحلیل بر استنباط ها و برون دادهای اجتهادی تأثیرگذار خواهد بود. اساساً این سطح تحلیل است که میزان اهمیت و اولویت مسائل را برای متفکر و مجتهد مشخص می کند. در این مقاله، مقام تبیین رابطه این دو، مقام معطوف به مباحث نظری و مبنایی نیست، بلکه مقام معطوف به کنش و رفتار یا برون دادهای عملی است که در ضمن بررسی آرا و فتاوی نمایان می شود. برای مطالعه موردی، آرای علامه بدیع الزمان سعید نورسی از عالمان مشهور ترکیه در باره رابطه میان اسلام و غرب و در نهایت راه برون رفت از معضلات ناشی از مواجهه این دو حوزه تمدنی در دوره معاصر انتخاب شده است. بنابراین، فرضیه فرعی این نوشتار آن است که چون سعید نورسی با رویکرد تمدنی به مسئله مواجهه اسلام و غرب می نگرد، پروژه «مدرنیته اسلامی» و یا «تمدن قرآنی» و چگونگی دستیابی بدان را وجهه همت خود قرار داده است.
صورت بندی نظریه پردازی تمدنی در روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول نظری در روابط بین الملل از جمله موضوعات مهم در دانش این حوزه است. در بررسی تحولات نظری، مسئله کانونی، چگونگی خلق نظریه های جدید، ایجاد مناظره های علمی میان نظریه ها و در نهایت ظهور نظریه هایی متفاوت و یا متعارض است. ورود مفهوم تمدن به دانش روابط بین الملل و ظهور دو خوانش از تمدن، تحلیل تمدنی از روابط بین الملل را در دو رویکرد متفاوت آشکار نموده است. یک رویکرد، تمدن را به مثابه یک «وضعیت» ثابت و ایستا، و رویکرد دیگر تمدن را به مثابه یک «فرایند» در نظر می گیرد. وجه اشتراک هر دو رویکرد آن است که هر دو به زمینه محور بودنِ نظریه اذعان دارند و تمدن را به مثابه یک سطح تحلیل و مقوله ای سیاسی می پذیرند، اما تفاوت آن ها در ارائه تعریفی متفاوت از ماهیت تمدن، نظام بین الملل و بروندادهای تحلیلیِ کاربست تمدن به مثابه یک سطح تحلیل است. فرضیه پژوهش حاضر این است که وجود دو رویکرد متعارض نسبت به تمدن در روابط بین الملل، شکل دهنده مناظره ای تمدنی در روابط بین الملل بوده و به نظر می رسد روابط بین الملل در آستانه ظهور یک نظریه تمدنی است. در این پژوهش تلاش می شود با روش توصیفی تحلیلی و مراجعه به متون و فراتحلیل داده های تولید شده، تصویری روشن از این مناظره و فراتحلیلی از الزامات نظریه پردازی روابط بین الملل ارائه شود.
نقدی بر کتاب رفتارشناسی نیروهای اجتماعی در سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
تحلیل سیاست خارجی به عنوان یکی از زیررشته های مهم دانش روابط بین الملل، در دهه های اخیر قرن بیست و یکم تبدیل به یک بحث زنده و جاری در محافل علمی روابط بین الملل شده است و مصداق آن آثار نسبتا مهمی است که در این حوزه تولید شده است. تحلیل سیاست خارجی بررسی اداره و اجرای روابط میان کنشگران مختلف به ویژه دولت ها در نظام بین الملل است که شامل موضوعات بسیار گسترده ای می شود. بنابراین با توجه به اهمیت تحلیل سیاست خارجی و ادبیات تولید شده در این حوزه، در این مقاله با هدف ارائه پیشنهاداتی در جهت غنای ادبیات مربوطه، به بررسی ابعاد مختلف محتوایی و فرانظری یکی از این آثار با عنوان «رفتارشناسی نیروهای اجتماعی در سیاست خارجی» خواهیم پرداخت. با بررسی های چهارگانه نقد شکلی و محتوایی این اثر، یافته های پژوهش نشان داد که در کنار مزایا و نواقص شکلی، به لحاظ محتوایی علی رغم آنکه این اثر توانسته است هستی شناسی سیاست خارجی را به تفصیل مورد بررسی قرار دهد، اما به لحاظ نظری به بررسی نظریه های این حوزه و همچنین نتایج و پیامدهای تصمیمات سیاست خارجی نیز نپرداخته است. این پژوهش به لحاظ روشی از روش نقد (بررسی شکلی و محتوایی با تکیه بر تحلیل متن)، استفاده کرده است.
محیط زیست از منظر واقع گرایی، لیبرالیسم و بوم گرایان افراطی (با تأکید بر پروتکل کیوتو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۴ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
735 - 756
حوزه های تخصصی:
امروزه اهمیت موضوعات مرتبط با محیط زیست بر کسی پوشیده نیست. آلودگی های گسترده دریاها، گرم شدن فضای کره زمین، گسترش فرایند آب شدن یخ های قطب، از بین رفتن جنگل ها و گسترش بیابان ها در سطح کره زمین، از بین رفتن تنوع زیستی و انقراض هزاران نوع از حیوانات و گیاهان و ده ها مورد دیگر از مسائل و مشکلات زیست محیطی، تنها بخش کوچکی از بحرانی هستند که انسان در اوایل قرن بیست ویکم با آن مواجه است. نگرانی در مورد مسائل زیست محیطی به حدی است که عده ای معتقدند که اگر در گذشته «امنیت بین الملل» و «اقتصاد جهانی» دو موضوع اصلی روابط بین الملل بوده اند، می بایست موضوع محیط زیست را به عنوان موضوع سوم در نظر گرفت. در صورت پذیرش این واقعیت، سئوالی که در این جا مطرح می شود این است که واقع گرایی و لیبرالیسم به عنوان نظریه های مسلط روابط بین الملل چگونه می توانند این پدیده را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند؟ آیا این نظریه ها که تحت عنوان «خردگرایان» شناخته می شوند، اصولاً اهمیت موضوع محیط زیست را قبول دارند و باتوجه به ابعاد هستی شناسانه خود توانایی تبیین موضوع را دارند؟ در مقابل رویکردهای جدید زیست محیطی که تحت عنوان «بوم گرایان افراطی» شناخته می شوند، چگونه موضوعات مرتبط با محیط زیست را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند و چگونه به نقد نگاه خردگرایان در ارتباط با این حوزه می پردازند؟ این مقاله وجوه گوناگون مسایل زیست محیطی را مطالعه می نماید.
بررسی مسیرهای تغییر سیاست خارجی ج.ا.ایران در کابینه چهاردهم بر اساس مدل ترکیبی تغییر سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و اهداف: با روی کار آمدن کابینه چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان به عنوان نهمین رییس جمهوری منتخب دولت ج.ا.ایران و اهمیت شناخت تغییرات احتمالی در جهت گیری سیاست خارجی در دوره زمانی چهارساله پیش رو (1403- 1407)، سوال اصلی این پژوهش آن است که مهم ترین مسیرهای تغییر در سیاست خارجی ج .ا.ایران در این دوره چه خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه این پژوهش بر اساس مدل «ترکیبی تغییر سیاست خارجی» آن است که برای تغییر سیاست خارجی ایران در کابینه چهاردهم سه مسیر کلی (ورودی های جایگزین جدید از منابع داخلی و یا بین المللی، راهیابی ورودی های از قبل موجود به دستگاه تصمیم گیری سیاست خارجی و نهایتا تغییر درون روایتی توسط تصمیم گیرندگان سیاست خارجی) وجود دارد. بنابراین هدف این پژوهش یک هدف نظری با تمرکز بر مسیرهای تغییر در سیاست خارجی ایران در طول دوره استقرار کابینه چهاردهم است.روش ها: این پژوهش یک پژوهش تبیینی است که تحلیل داده ها در آن از طریق انطباق مدل مفهومی پیشنهادی پژوهش یعنی مدل «ترکیبی تغییر سیاست خارجی» با مورد مطالعه یعنی مسیرهای تغییر سیاست خارجی کابینه چهاردهم، خواهد بود. داده ها نیز از طریق منابع معتبر مجازی (مقالات انگلیسی) و اسنادی جمع آوری شده اند. چهارچوب مفهومی این پژوهش نیز تمرکز بر مفهوم «تغییر سیاست خارجی» و مدل ها و ادبیات نظری پیرامون آن است.یافته ها: یافته های پژوهش و استدلال اصلی مدل پیشنهادی این پژوهش آن است که تغییر در خروجی سیاست خارجی یک کشور می تواند از طریق مسیرهای سه گانه صورت گیرد. در ذیل هر یک از این مسیرها نیز متغیرهای اثرگذاری نیز وجود دارند. این متغیرها که شامل متغیرهای مادی و معنایی و در سطوح داخلی و بین المللی قرار دارند، مسیرهای تغییر را تعیین می کنند. به عنوان مثال پنجره های فرصت، شوک ها و حوادث بیرونی و فشارهای محیطی جدید در قالب مشوق ها و مجازات ها، سه عامل مهم بین المللی و مادی هستند (متغیر مستقل و به عنوان ورودی های جدید) که اگر توسط چهارچوب ذهنی تصمیم گیرندگان جدید سیاست خارجی درک شوند (متغیر میانجی)، می توانند موجب تغییر در سیاست خارجی ایران شوند (متغیر وابسته). از سوی دیگر ذهنیت متفاوت افراد تصمیم گیرنده جدید در کابینه چهاردهم از جمله عوامل اثرگذار فکری و شناختی در سطح درونی (متغیر مستقل و به عنوان ورودی های جدید) در ایجاد خروجی های متفاوت سیاست خارجی (متغیر وابسته) است. مسیر دوم نیز به بررسی ورودی های جایگزین از قبل موجود به دستگاه تصمیم گیری کابینه چهاردهم می پردازد، این ورودی ها اگر با تفسیر متفاوت تصمیم گیرندگان جدید مواجه نشود (متغیر میانجی) می توانند موجب تداوم و نه تغییر در سیاست خارجی شوند و یا موجب تغییرات جزئی شوند. مسیر سوم تغییر نیز مسیر معنایی و گفتمانی است که از طریق دستکاری عناصر و پیام های خاصی در درون روایت اصلی که دولت ج.ا.ایران برای خود تعریف می کند، صورت می گیرد و تغییر سیاست را نزد مخاطب، مشروع و امکان پذیر می سازد. نتیجه گیری: اول آن که برای تحلیل دقیق تغییر و تداوم احتمالی سیاست خارجی کابینه چهاردهم، بررسی و در نظر گرفتن هر سه مسیر به صورت هم زمان ضروری است. دوم آن که هر یک از این مسیرهای تغییر منجر به خروجی های جدیدی در جهت گیری سیاست خارجی ایران می شوند. این خروجی های جدید می توانند تغییراتی در اهداف/ ابزار و یا هر دو باشند. از سوی دیگر گستره تغییر می تواند از یک یا چند حوزه خاص و یا تمامی حوزه ها، گسست چشمگیر از رفتار گذشته و یا تغییرات جزئی را شامل شود. تغییرات همچنین می تواند شامل تغییرات نرمال و به قاعده که تدریجی، آرام یا شامل تغییرات رادیکال و تجدیدنظرطلبانه باشد.