مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
سیاست خارجی
حوزه های تخصصی:
در دنیای امروز، کشورها در سیاست خارجی خود، اغلب همسو با نظریهٴ نوواقع گرایی، برای افزایش قدرت و منافع، تلاش می کنند. آن ها در شرایط حاکمیت هرج و مرج و جدایی اخلاق از سیاست، در عرصهٴ بین الملل، اقدام و عمل می کنند. برخلاف این رویهٴ حاکم، در اسلام، اخلاق اساس سیاست را تشکیل می دهد. به همین دلیل، هدف اصلی سیاست خارجی ایران بر اساس قانون اساسی آن، فقط کسب منافع ملی نیست، بلکه تحقق منافع بشریت است؛ اگرچه چنین هدفی به فداکردن منافع اقتصادی منجر شود. هدف اصلی این مقاله، مقایسهٴ سیاست خارجی ایران و سیاست خارجی مبتنی بر نظریه های حاکم بر روابط بین الملل از منظر «نوواقع گرایی»، «لیبرالیسم» و «سازه انگاری» است. روش تحقیق در این مطالعه، توصیفی تحلیلی است و اطلاعات مورد نیاز از طریق مطالعهٴ کتابخانه ای گردآوری شده است. این مطالعه نشان می دهد که همهٴ دولت ها با وجود تفاوت در شرایط سیاسی، اقتصادی، ارزش های فرهنگی و ایدئولوژی، اهداف مشابهی را دربارهٴ منافع ملی در عرصهٴ بین الملل دنبال می کنند. حال آن که در اسلام، ملت مبنای تصمیم گیری نیست و یک دولت اسلامی، به منافع همهٴ انسان های روی زمین، توجه دارد.
جایگاه صدور اسلحه در سیاست خارجی فدراسیون روسیه در دوران پس از یلتسین
حوزه های تخصصی:
برای کشورهایی که توانایی تولید و صدور اسلحه را دارند، بهره جستن از این توانایی به عنوان یکی از ابزارهای کارآمد در سیاست خارجی همواره مورد توجه بوده است. روسیه از دیرباز یکی از مهم ترین قطب های تولید و صادرات اسلحه در جهان بوده است. دستگاه تصمیم گیری سیاست خارجی روسیه چه در دوران شوروی و چه در زمان حاضر، در صدد بهره جستن از این مزیت در جهت پیشبرد اهداف سیاست خارجی روسیه بوده اند. هر چند پس از فروپاشی شوروی عنصر مزیت اقتصادی به مهم ترین عامل تعیین کننده در استراتژی صدور اسلحه از سوی روسیه بدل شده است اما همچنان سیاست خارجی روسیه می کوشد از این برگ برنده برای امتیاز گیری از غرب یا رقبای دیگر با تهدید فروش تسلیحات پیشرفته، حمایت از متحدان خود یا تاثیرگذاری بر روند تحولات سیاسی و امنیتی استفاده کند.
رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات نوین خاورمیانه
حوزه های تخصصی:
تحولات جهان عرب پس از سال 2011 شرایط ترتیبات سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را دگرگون ساخته است. این تحولات که تحلیل گران غربی آن را «بهار عربی» می نامند و ما آن را «بیداری اسلامی» می خوانیم، پدیده ای بی نظیر در این منطقه جغرافیای سیاسی محسوب می شود که سیاست خارجی تمام بازیگران منطقه ای از جمله جمهوری اسلامی ایران را تحت تأثیر قرار داده است. در همین راستا، این پرسش مطرح می گردد که عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی ایران در قبال تحولات نوین خاورمیانه کدامند؟ فرضیه نوشتار این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در ارتباط با تحولات جدید منطقه، تحت تأثیر عوامل ایدئولوژیکی و واقع گرایی بوده است. در این نوشتار سعی بر آن است با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با تأکید بر گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به تبیین موضع گیری جمهوری اسلامی ایران در قبال انقلاب های تونس، مصر، لیبی، یمن و تحولات بحرین و سوریه پرداخته شود.
چرخش در سیاست خارجی ایران در دهه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 (از موازنه منفی تا وابستگی)
حوزه های تخصصی:
هر کشوری سیاست خارجی خود را مطابق با توانایی ها و ظرفیت های موجود و در راستای نیل به منافع ملی تنظیم و اجرا می کند. در این میان ممکن است سیاست خارجی یک کشور متأثر و پیرو یک قدرت خارجی هم باشد. با مطالعه تاریخ سیاست خارجی ایران، فراز و نشیب های فراوانی را می توان مشاهده کرد. دوره بعد از کودتای 28 مرداد 1332 از مقاطع مهم تاریخی در سیاست خارجی ایران می باشد که در آن سیاست خارجی در چرخشی کامل از موازنه منفی به سوی وابستگی و تحت الحمایگی رفت و باعث تمدید حضور بیگانگان در خاک ایران تا انقلاب 1357 گردید. نوشتار پیش رو به بررسی چگونگی این چرخش می پردازد و در پی آن است تا نشان دهد که چگونه قدرت های خارجی برای کسب منافع خود به دخالت در امور کشورهای دیگر می پردازند و در این راستا از همراهی و همکاری بعضی عوامل داخلی دست نشانده که نه در خدمت منافع کشور خود بلکه در خدمت اربابان خارجی خود هستند، هم سود می برند. در این مقاله با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و به صورت توصیفی بیان می دارد که وابستگی ایران به قدرت های خارجی در این مقطع زمانی از عوامل مؤثر نفرت مردم از قدرت های مداخله گر و عوامل داخلی آنها می باشد که در نهایت منجر به انقلاب اسلامی 1357 گردید.
مولفه های تاثیرگذار بر رویکرد اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران در دولت دهم
حوزه های تخصصی:
اهمیت ژئوپلیتیک ایران در کنار توانایی ها و ظرفیت های بسیار آن در ایجاد ثبات و امنیت منطقه ای، امنیت انرژی، مبارزه با تروریسم، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و بهبود و ارتقاء اقتصاد جهانی سبب شده روابط با ایران همواره جایگاه و اهمیتی حیاتی برای اتحادیه ی اروپا و یکایک اعضای آن داشته است. با تغییر الگوی رفتاری ایران در سیاست خارجی بهویژه در موضوع برنامه هسته ای که در نهایت به ارجاع پرونده ی هسته ای ایران به شورای امنیت در سال 2006 منجر شد، روابط ایران و اتحادیه ی اروپا وارد مرحله ی جدیدی شد که بسیار سرد و سنگین شده بود. در این مقاله تلاش شده مولفه های تاثیرگذار بر رویکرد اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران در دولت دهم مورد بررسی قرار گیرد. بررسی نشان می دهد طی این دوره، عواملی هم چون فشار ایالات متحده آمریکا، ترس از بروز جنگ میان اسرائیل و ایران، هراس از بروز بی ثباتی و آغاز مسابقه تسلیحاتی در منطقه خاورمیانه و هم چنین تمایل اروپا به نشان دادن توانمندی های خود در حوزه مسایل امنیتی بر رویکرد رفتار اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران در دولت دهم تاثیرگذار بوده است. با این اقدام، اتحادیه سرانجام خود را با سیاست های آمریکا همگام ساخت و به ترمیم شکاف به وجود آمده در روابط خود با این کشور در موضوع هسته ای ایران برآمد.
سیاست خارجی ترکیه در تحولات بیداری اسلامی بر مبنای نظریه واقع گرایی
حوزه های تخصصی:
با شروع موج بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای مختلفی در این موج مشارکت کرده و هر یک بر اساس منافع خود، جهت گیری خاصی را اتخاذ نموده اند. کشور ترکیه، همانند اغلب بازیگران برای موضع گیری در خصوص این تحولات از آمادگی کافی برخوردار نبود و به همین دلیل، این کشور در اتخاذ رویکرد خود در قبال این تحولات، با تناقضاتی روبرو بوده است. با این حال، ترکیه تلاش کرده با استفاده از فرصت های موجود و افزایش تأثیرگذاری در تحولات منطقه ای به حفظ منافعش در زمینه های مختلف بپردازد. تجربه موفق حزب عدالت و توسعه و پیشرفت های چشمگیر این کشور در عرصه های مختلف اقتصادی و سیاسی در سال های اخیر باعث شد تا از ترکیه به عنوان یک الگوی موفق برای نظام های برآمده از انقلاب در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا یاد شود. اما سطح واکنش این کشور نسبت به تحولات منطقه ای یکسان نبوده و تناقضات مختلفی در موضع گیری ها وجود داشته است. این مقاله به دنبال آن است که بر مبنای نظریه واقع گرایی که «منافع ملی» را چراغ راهنمای سیاست خارجی کشورها می داند، به بررسی مواضع ترکیه نسبت به تحولات بیداری اسلامی بپردازد. این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه و اینترنتی مواضع و دیدگاه های این کشور را مورد بررسی قرار می دهد.
جنگ تحمیلی و تأثیر آن بر تغییر گفتمان سیاست خارجی ایران (از آرمانگرایی دهه اول به عملگرایی منفعت محور دهه دوم انقلاب اسلامی)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش برآن است که با استفاده از تحلیل گفتمان به بررسی زمینه ها و ریشه های تغییر رویکرد سیاست خارجی ایران از آرمان گرایی به عملگرایی با تکیه بر مقایسه دهه اول با دهه دوم انقلاب اسلامی بپردازد. با توجه به ماهیت اسلامی انقلاب و در اختیار گرفتن حاکمیت توسط اسلام گرایان، طرح شعارهای آرمانگرایانه و تسلط گفتمان آرمانگرایی در عرصه های داخلی و خارجی در سال های اولیه انقلاب امری عادی به نظر می رسید، اما با پایان جنگ تحمیلی و روی کار آمدن دولت عملگرای اقتصاد محور هاشمی رفسنجانی موجب تغییر رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از رویکرد آرمان گرایی در دهه ی اول به عملگرایی در دهه دوم انقلاب اسلامی شده است.
زمینه های ژئوپلیتیک تحول در سیاست خارجی ترکمنستان
حوزه های تخصصی:
رویکردهای فعّال سازی/خام وش سازی در ژنگان سیاست خارجیِ کشورها وجود دارد. ژن وم هایِ جغرافیاپایه با رویکردهای دوگانه ی ژئوپلیتیک یا ژئوپاسیفیک، فعّال سازی می گردند. در رویکرد ژئوپاسیفیک، بازیگران تلاش دارند هویّت سیاسی خود را در عرصه ی بین المللی مبتنی بر عضویت در سازمان های منطقه ای و بین المللی، ایفای نقش میانجی منازعات منطقه ای، اتّخاذ راهبردهایِ تنش زدا، پذیرش اصلِ همکاری های متقابل براساس منافع مشترک، شکل دهند؛ در حالی که، در رویکرد ژئوپلیتیک، دست یابی به منافع، براساس اصلِ رقابت پی گیری می گردد. در هر دو رویکرد، ژنوم های زایل کننده ی قدرت ملّی، غیرفعّال می گردند. ترکمنستان از جمله کشورهایی است که پویش هایِ ژئوپلیتیکِ فراتر از واقعیت های جغرافیایی داشته است؛ زیرا، با گرفتاری های ژئوپلیتیک(محصورشدگی در خشکی، فقدان تاریخ مستقلِّ سیاسی، سیطره ی پیشینیِ نظام کمونیستی و فقدان عمق استراتژیک) مواجه است، اما توانسته در سیاست خارجی، کنش هایی کامروا داشته باشد. در این مقاله، کوشش می شود چهره یِ نوین سیاست خارجی ترکمنستان، براساس سازه ی مفهومیِ ژنومِ ژئوپلیتیک، واکاوی شود: شناخت پتانسیل های اقتصادی و فعّال سازی ژنوم های جایگاه یابی در اقتصاد سیاسی جهان، مسیرسازی برای انتقال انرژی، شناخت و فعال سازیِ پتانسیل های ژئوکالچر، شناخت موقعیّت ژئواستراتژیک و اتّخاذ راهبردهای تنش زدا در عرصه ی سیاست خارجی.
تحول سیاست خارجی هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هند از 1947 تا اواخر دهه 1980، سیاست جهان سوم گرایی را در پیش گرفته بود که با مشخصه های کلیدی تلاش برای همبستگی جهان سوم، خودبسندگی اقتصادی و عدم تعهد تعریف می شد. از اواخر دهه 1980، سیاست خارجی جهان سوم گرایانه هند به سیاست عمل گرایی اقتصادی دگرگون شده است. این مقاله سعی دارد به جستجوی عوامل و چگونگی تغییر سیاست خارجی هند نسبت به حوزه دولت های عضو شورای همکاری خلیج فارس بپردازد. یافته ها نشان می دهد که سیاست خارجی هند در نسبت به دولت های حوزه شورای همکاری خلیج فارس از اوایل دهه 1990، بر اساس الزامات توسعه اقتصادی هند بازتعریف شده است و در این زمینه تقاضای فزاینده هند برای واردات نفت و گاز، جذب سرمایه گذاری های خارجی، گسترش بازارهای صادراتی در کنار رقابت ژئوپولیتیکی با پاکستان و چین مولفه های سازنده سیاست خارجی هند هستند. در تمایز با گذشته مولفه های اقتصادی به مراتب بیش از مساله ژئوپولیتیکی رقابت با پاکستان در تعریف رهیافت سیاست خارجی هند نسبت به دولت های حوزه شورای همکاری خلیج فارس تاثیرگذار بوده است، دگرگونی چین از دولتی با گرایشات انقلابی به دولتی توسعه گرا نیز بر تمرکز هند بر عمل گرایی اقتصادی در این حوزه نیز موثر بوده است. در این مقاله روش مورد استفاده روش تبیینی است و چشم انداز نظری در تجزیه و تحلیل داده ها نیز نظریه موازنه منافع است.
سیاست خارجی ترکیه در فرآیند عثمانی گری و نوخلافت اسلامی
حوزه های تخصصی:
سیاست نگاه به شرق که در بیان دولتمردان اسلام گرای ترکیه به عثمانی گری تعبیر می شود، راهبردی است نوظهور که اساساً در پیوند با پیشینه و هویت عصر عثمانی و نقش جدید منطقه ای و فرامنطقه ای ترکیه قابل فهم است. اندیشه عثمانی گری از یک سو بر گسترش دامنه نفوذ ترکیه در مناطقی دلالت دارد که روزگاری بخشی از امپراتوری عثمانی بود، و از سوی دیگر مبین این نکته است که غالب ممالک تحت سلطه عثمانی، کشورهای اسلامی (ممالک عربی خاورمیانه، شمال افریقا و بالکان) بودند؛ به گونه ای که عثمانی گری عملاً خلافت اسلامی آل عثمان را به ذهن متبادر می کند. از این نظرگاه، خلافت اسلامی یا به تعبیر بهتر نوخلافت اسلامی با سیاست عثمانی گری قرین و هم سرشت است و نوخلافت اسلامی کُنه عثمانی گری است که با احیای هویت مذهبی- تاریخی ترکیه بازیافت و تقویت می شود.
سیاست خارجی چین در هزاره سوم: الزامات اقتصادی و سیاست خارجی مسالمت جویانه در روابط بین الملل
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی چین از سال 1949م تاکنون تغییر و تحول زیادی داشته است. وجود گرایش های ایدئولوژیک در سیاست خارجی این کشور در آغاز انقلاب، اتخاذ سیاست انزواگرایی در دهه های1950و1960م، تحول در سیاست خارجی از انفعالی در اواخر دهه1960م به فعال در دهه1970م، در پیش گیری سیاست خارجی تعاملی و کمرنگ شدن نمادهای ایدئولوژیک در آن در اواخر دهه1980م و اتخاذ و استمرار سیاست خارجی بدون تنش و مسالمت آمیز از آغاز قرن بیست و یکم، ادعای مذکور را تأیید می کند. با آگاهی از اینکه در فرایند تدوین و اتخاذ سیاست خارجی در هر کشوری عوامل متعدد داخلی نظیر عوامل فیزیکی، ساختاری، فرهنگی و انسانی، همچنین عوامل مختلف خارجی مانند عوامل منطقه ای، فرامنطقه ای و نیز ساختار نظام بین الملل تأثیرگذار است؛ اما در برهه های زمانی متفاوت برخی از عوامل تأثیرگذارترند و نقش مؤثرتری در تدوین سیاست خارجی ایفا می کنند؛ از این رو در این پژوهش درصددیم به این سؤال ها پاسخ دهیم که در استمرار سیاست خارجی مسالمت آمیز چین به ویژه از اوایل قرن بیست و یکم تاکنون، چه عواملی از تأثیرگذاری بیشتری برخوردار بوده اند؟ و سیاست خارجی این کشور در آینده چگونه خواهد بود؟ فرضیه این مقاله بر این است که در استمرار سیاست خارجی مسالمت آمیز چین از اوایل قرن بیست و یکم، دستیابی به توسعه اقتصادی، عامل اصلی شکل دهنده سیاست خارجی چین بوده است و در این راستا مؤلفه هایی نظیر در اولویت قرار گرفتن توسعه اقتصادی و گذار از اقتصاد متمرکز به اقتصاد آزاد، لزوم گسترش روابط اقتصادی و تجاری با کشورها، ضرورت جذب سرمایه خارجی، افزایش سرمایه گذاری خارجی و تضمین عرضه انرژی و تأمین امنیت آن، که در مجموع وابستگی چین به اقتصاد جهانی را موجب شده است، از تأثیرگذاری بیشتری برخوردار بوده است. همچنین به موجب افزایش وابستگی این کشور به اقتصاد بین الملل به واسطه عوامل مذکور و نیاز شدید آن به بازارهای مصرف جدید در آینده و به دلیل تأکید این کشور بر توسعه اقتصادی هر چه بیشتر و تأمین ضروریات اقتصادی برای توسعه، سیاست خارجی مسالمت آمیز و صلح جو در این کشور در دستور کار قرارگرفته است و در آینده نیز تداوم خواهد یافت.
راهبردهای دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه؛ ارزیابی تطبیقی دوران بوش و اوباما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در منطقه خاورمیانه می پردازد. پرسش اصلی مقاله این است که دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا در دوران بوش و اوباما در قبال خاورمیانه چه تفاوت هایی دارد؟ در این راستا فرضیه ای که طرح می شود این است که وقوع حادثه 11 سپتامبر سبب افزایش اهمیت نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه شده و این سیاست در دوران بوش و اوباما از رویکردهای متفاوتی برخوردار بوده است. طبق یافته های این مقاله، در دوران بوش که سیاست خارجی ایالات متحده بر منطق یک جانبه گرایی و سیاست جنگ طلبی استوار بود، اعتقاد قلبی چندانی به قدرت نرم و کاربرد دیپلماسی عمومی وجود نداشت. بنابراین، دیپلماسی عمومی در این چارچوب به «جنگ ایده ها» تعبیر شد. از این رو، برای پیروزی در این جنگ هدف اصلی رسانه ها نه تعامل، بلکه جنگ رسانه ای برای معرفی ارزش ها و ایده های آمریکایی به منظور تأمین هر چه بهتر منافع ملی ایالات متحده آمریکا بود. در مقابل، در دوران اوباما اگرچه هدف اصلی که همان معرفی ارزش ها و ایده های آمریکایی است، همچنان پا بر جاست، اما با تغییری رویکردی این هدف نه از طریق جنگ ایده ها، بلکه بر پایه منطق چندجانبه گرایی و تعامل دنبال شده است، تعامل و گفتگوی مستقیمی که در قالب ارسال پیام هایی همانند تبریک نوروز و تبریک حلول ماه رمضان نمود یافته است.
بررسی روند آینده سیاست خارجی فرانسه در نظام جهانی
پس از گذشت سال ها جذابیت های اقتصادی خاورمیانه برای فرانسه، این کشور را بر آن داشت تا به بهبود موقعیت خود در منطقه بپردازد و امروزه به نقطه ای در جهان عرب رسید که ردپای دیپلماتیک او برتر از بریتانیا و در مواردی حتی قابل مقایسه با آمریکا است. یکی از دلایل قابل توجه بازگشت فرانسه آن است که نقاط ضعف گذشته فرانسه به طور ناگهانی نقاط قوت این کشور شد. امتناع فرانسه برای پیوستن به آمریکا در حمله به عراق در سال 2003، نه تنها به خودی خود به معنای استقلال این کشور در دیپلماسی خاورمیانه بود، بلکه فرانسه مانند آمریکا و بریتانیا گرفتار خستگی نظامی نشد؛ بنابراین هنگامی که نیکولا سارکوزی تقاضای حمله نظامی به لیبی را کرد؛ اعتبار وی به مراتب بیشتر از دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا بود و رهبران فرانسوی برای فروش تسلیحات به دولت ها نگران قوانین حقوق بشری نبودند این حضور دوباره فرانسه تحت تأثیر سه عامل اقتصادی، نظامی و امنیتی و عوامل وابسته به آن ها برای هر یک از کشورهای خاورمیانه قابل دسته بندی است که به تفصیل به توضیح درباره هریک از آن ها خواهیم پرداخت. همچنین حضور مجدد فرانسه در منطقه خاورمیانه و تلاش برای دست یابی به جایگاهی تثبیت شده در این منطقه خود معلول پدیده ای بزرگ تر و همان نظمِ در حالِ گذار روابط بین الملل است. در این مقاله کوشیده شده است تا با توجه به روندهای سیاست خارجی فرانسه، آینده ای محتمل برای جهت گیری های آتی این کشور نیز ترسیم گردد.
بیداری اسلامی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: فرصت ها، تهدیدها و راهبردها(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بیداری اسلامی که با انقلاب در کشورهای عربی در سال 2011 وارد مرحله جدیدی شد، پیامدهای گسترده ای را به همراه داشت. امید آن می رفت که با موج فزاینده انقلاب های مردمی، نظمی جدید، منطقه ای و درون زا شکل گیرد؛ اما با ناتمام ماندن انقلاب و انحراف در بیداری اسلامی، وضعیت تضاد، دشمنی و جنگ داخلی در برخی کشورهای منطقه حاکم و سرنوشت ملل منطقه با چالش هایی خطرناک مواجه شد. مطالعه زمینه ها و عوامل مؤثر در این روند، در قالب فرصت ها و تهدیدهای بیداری اسلامی، می تواند گام مهمی در شناخت وضع موجود و ترسیم راهبردهای ممکن در سیاست خارجی ایران برای بهره گیری از فرصت ها و کنترل تهدیدات باشد. در این مقاله تلاش می شود با استفاده از مدل سوات ( SWOT)، فرصت ها و تهدیدهای بیداری اسلامی مطالعه و راهبردهای ممکن ارائه شود. مهم ترین راهبردهای ممکن عبارت اند از: راهبرد پیشگامی یا توسعه، راهبرد بازدارندگی یا تمرکز، راهبرد بازنگری یا تنوع و راهبرد دفاعی یا حفظ بقا.
دورنمای رابطه جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی: سناریوهای محتمل(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی، دو کشور اثرگذار در منطقه فرعی خلیج فارس هستند که شعاع نفوذشان همه منطقه خاورمیانه بزرگ را دربرمی گیرد. روابط میان دو کشور در یک دهه گذشته، بسیار پرتنش بوده و در این مدت تغییر مقامات سیاسی دو کشور نیز نتوانسته این روابط را بهبود بخشد. علت این تنش ها به منابع رفتار سیاست خارجی دو کشور، سابقه تاریخی هر یک و همچنین تعارض منافع آنها در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه بازمی گردد. بیشترین فضای رقابت دو کشور در سه کشور بحرانی عراق، سوریه و یمن است. براین اساس، دورنمای روابط دو کشور تابع رفتار آنها در منطقه و در برخورد با این سه کشور می باشد. سه سناریو مطرح در سیاست خارجی دو کشور در منطقه قابل طرح است: تلاش برای دولت سازی، کوشش برای حفظ سازه سیاسی کشورهای در حال فروپاشی و در نهایت، تداوم روند کنونی که ممکن است به تجزیه این سه کشور بحرانی بینجامد. این مقاله ضمن بررسی این سناریوها و پیشران ها، سدکننده ها و کارت های شگفتی ساز آن، بهترین سناریو را برای دو کشور، سناریوی دوم می داند که با منافع ملی دو کشور، و تاریخچه و وضعیت عمومی منطقه سازگار است.
بررسی رابطه حزب الله لبنان با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران از منظر سازه انگاری و نوواقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی دلایل حمایت ایران از حزب الله و تأثیرات آن بر ابعاد مختلف امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با استفاده از نظریه های سازه انگاری و نوواقع گرایی است. از این رو این تحقیق به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی است که چرا جمهوری اسلامی ایران از حزب الله لبنان حمایت می کند؟ فرضیه مقاله نیز عبارت است از اینکه حمایت جمهوری اسلامی ایران از حزب الله در راستای تأمین ابعاد مختلف امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، یعنی امنیت فیزیکی و امنیت هویتی آن است. نتایج مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی حاکی از آن است که در عین ضروری بودن استفاده از دو نظریه برای تحلیل موضوع، با نظریه سازه انگاری و نوواقع گرایی به ترتیب می توان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری ابعاد امنیت هویتی و امنیت فیزیکی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را از این رابطه تحلیل کرد.
بررسی منابع تأثیرگذار بر سیاست خارجی و استراتژی امنیتی رژیم صهیونیستی پس از تحولات بیداری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در قبال جنبش های بیداری اسلامی را مورد بررسی قرار داده است. سیاست خارجی کشورهای منطقه با توجه به وسعت، سرعت و شدت این تحولات با تغییرات ماهوی، بنیادی، شکلی و تاکتیکی همراه بوده است. رژیم صهیونیستی نیز با آغاز این تحولات تغییراتی را در سیاست خارجی خود اعمال کرده است. این پژوهش به دنبال آن است تا روشن سازد که آیا اولاً تغییرات امنیتی و سیاست خارجی تل آویو دارای ماهیتی بنیادین بوده یا رویکردی صرفاً تاکتیکی داشته است، ثانیاً تحولات بیداری اسلامی کدام ابعاد از سطوح تصمیم گیری سیاست خارجی تل آویو را تقویت و کدام ابعاد را تضعیف کرده است. نوشتار حاضر بنیان پژوهشی خود را به منظور بررسی سیاست خارجی و امنیتی رژیم صهیونیستی، سطوح پنج گانه تصمیم گیری «جیمز روزنا» قرار داده و تلاش کرده سیاست خارجی تل آویو، از آغاز بیداری اسلامی (نوامبر 2010) تا پایان دولت سی و سوم این رژیم (آوریل 2015) را مورد بررسی قرار دهد.
الزامات سیاست خارجی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طراحی و تدوین الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت یک اقدام استراتژیک با ابعاد و الزامات گسترده ملی، منطقه ای و بین المللی است. مقاله حاضر می کوشد تا الزامات طراحی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را در دو بازه زمانی پیشینی و پسینی در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی، و در دو سطح منطقه ای و بین المللی مورد نقد و بررسی قرار دهد. سؤال اصلی مقاله حاضر این است که الزامات سیاست خارجی طراحی و تدوین الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در دو سطح منطقه ای و بین المللی کدام است؟ مقاله این الزامات را در دو بازه پیشینی و پسینی مورد بررسی قرار می دهد. الزامات پیشینی در طراحی و تدوین الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت شامل چگونگی استفاده از تجربه های مثبت و موفق سایر کشور ها به گونه ای که مختصات مذهبی، فرهنگی، جغرافیایی و ملی ایران مدنظر قرار گرفته و خروجی الگو یک الگوی بومی باشد خواهد بود. از سوی دیگر طراحی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به گونه ای که این الگو ظرفیت ارائه به جهان و قابلیت انتقال به سایر جوامع را در سطح همسایگان، منطقه، جهان اسلام و همچنین سطح بین المللی را داشته باشد در زمره مهم ترین ملاحظات پسینی است.
مطالعه مقایسه ای فرهنگ استراتژیک آمریکا و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ استراتژیک توانایی تأثیرگذاری بر نگرش نخبگان و دولتمردان و همچنین جامعه یک کشور را داشته و از این قابلیت نیز برخوردار می باشد که نحوه عملکرد آنها را در عرصه های مختلف تعیین نماید. بدین ترتیب شناسایی مؤلفه های شکل دهنده به مبانی هویتی کشور و از آن جمله فرهنگ استراتژیک کشورها کمک بسیار موثری در فهم چرایی کنش کشورهای مختلف- از جمله قدرت های بزرگی چون ایالات متحده آمریکا و چین- به دست می دهد. بر این اساس، پژوهش حاضر تلاش می کند با شناسایی و احصاء مؤلفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا که دارای ویژگی تهاجمی اند و چین که دارای خصلت تدافعی است، به مقایسه آنها پرداخته و وجوه افتراق و اشتراک آنها را تشریح نموده و در نهایت، به تبیین و تشریح تأثیر این مؤلفه ها بر سیاست خارجی آن دو در خاورمیانه بپردازد.
صهیونیسم مذهبی و نقش راهبردی آن در سیاست خارجی اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به رغم سکولاربودن رژیم صهیونیستی، صهیونیسم مذهبی در حال تبدیل شدن به اندیشه غالب در سیاست داخلی و خارجی آن رژیم است. در این مقاله، با استفاده از نظریه «امنیتی کردن» نشان داده می شود که صهیونیسم مذهبی به عنوان گرایش اقلیت اما قدرتمند در جریان صهیونیسم، در نتیجه بحران هویت داخلی و ادامه آسیب پذیری امنیتی این رژیم، به شکل گفتمان فراگیر درآمده و به نحو محسوسی موفق شده افکار عمومی و عملکرد رهبران سیاسی آن را در عرصه سیاست خارجی رادیکالیزه نماید. در همین راستا، دولت راست گرای نتانیاهو در شش سال گذشته با تشکیل دولت مستقل فلسطینی به شدت مخالفت کرده، بر روند شهرک سازی در اراضی اشغالی افزوده و از کاربرد هر گونه خشونت علیه مردم بی دفاع غزه ابایی نداشته است. در نتیجه این تحول، اسرائیل به طور کامل از ژست صلح طلبانه خود دست کشیده و بیش از پیش در موقعیت تهاجمی نسبت به محیط پیرامونی خود قرار گرفته است. ادامه این وضعیت هرچند ممکن است به صورت مقطعی هم گرایی در داخل جامعه اسرائیل را تقویت کند، ولی در میان مدت به آسیب پذیری و انزوای این رژیم در منطقه و جهان می انجامد.