مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
اوراسیاگرایی
حوزه های تخصصی:
تحولات جدید در مناسبات روسیه و غرب و نقش کرملین در حوادث جهانی، بار دیگر مسئله اهداف سیاست خارجی روسیه و چشم انداز جایگاه جهانی روسیه را به میان آورده است. در حالی که در دهه 1990، وداع با جاه طلبی های جهانی و تلاش برای همگرایی با بازیگران غربی، درونمایه اصلی سیاست خارجی کرملین بود؛ به دنبال به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین و در هزاره جدید، تلاش برای احیای موقعیت قدرت روسیه به عنوان بازیگری جهانی، ویژگی عمده سیاست خارجی روسیه بوده است. این احیای موقعیت، با چالش های منطقه ای و فرامنطقه ای مواجه شده است. در این نوشتار به این پرسش می پردازیم که گفتمان اوراسیاگرایی، چه اهدافی را در سطح منطقه ای و جهانی برای روسیه، حائز اهمیت می کند و کرملین در تحقق این اهداف چه فرصت ها و موانعی را در پیش رو دارد؟ در پاسخ می توان گفت اعاده موقعیت قدرت بزرگ در جهان و احیای بازیگری بی رقیب در منطقه « خارج نزدیک»، از اهدافی است که در چهارچوب گفتمان اوراسیاگرایی دنبال می شود؛ ولی واقعیات روابط قدرت و سیاست بین الملل، مغایر با اوراسیاگرایی است و در آینده می توان انتظار افول اوراسیاگرایی را در سیاست خارجی روسیه داشت
ایالات متحده آمریکا از منظر اوراسیاگرایی روسی و چالش بهبود روابط در دوره ترامپ
با بروز نشانه هایی مبتنی بر کاهش تدریجی قدرت آمریکا و شکل گیری نظام جهانی جدید با ظهور قدرت های منطقه ای در شرق بنظر می رسد روسیه علیرغم بحران هایی که در دهه های اخیر با آنها مواجه بوده و پیامدهای اقتصادی منتج از آنها، در معادلات امنیتی بین المللی نقش فعال تری ایفا می کند. رویکرد روسیه در قبال بحران اوکراین و ورود به عملیات نظامی در سوریه دال بر تأثیر اندیشه های اوراسیاگرایی و عملیاتی شدن این نگرش در تصمیم سازی های امروز روسیه است. این مقاله بدنبال بررسی تأثیر دیدگاه اوراسیاگرایی در روابط فدراسیون روسیه و ایالات متحده آمریکا است. از اینرو سوال اصلی این مقاله این است که از منظر اوراسیاگرایی آمریکا چطور ارزیابی می گردد؟ اهمیت اوراسیاگرایی در چیست؟ و از این منظر چه عواملی سد راه توسعه روابط دو کشور می باشد؟ با این ایده که روسیه با اعتقاد به رو به افول رفتن هژمونی آمریکا و شکل گیری نظام جهانی جدید به منظور تثبیت حاکمیت خود و نیز احیای روسیه به عنوان قدرتی اوراسیایی ناچار به اتخاذ رویکردهایی است که موجب تقابل با غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا می گردد؛ با بهره گیری از پژوهش های انجام یافته و توصیف و تحلیل آنها به این مهم دست یافتیم که روسیه تحت لوای اندیشه اوراسیاگرایی خود را به مثابه یک تمدن و نیرویی موازنه گر در برابر تمدن غرب تعریف کرده، در تلاش است مبدل به قدرتی سیستم -ساز در جهان پیش رو گردد. لذا تقابل دو کشور فراتر از بحران های منطقه ای و بین المللی بوده و تغییر در حاکمیت کشورها موجب تحول در روابط دو کشور نمی گردد.
روسیه و پرونده هسته ای ایران؛ رویکرد به گفت وگوها و ایفای نقش در به دست آوردن توافق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فدراسیون روسیه همواره در میزان و تداوم فعالیت های هسته ای ایران نقش مهمی داشته است. نقش این کشور با هیچ کشور دیگری مقایسه پذیر نیست؛ اما درباره نقش و رویکرد آن، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. از دلیل های اختلاف دیدگاه ها در این موضوع، به کارگرفتن رفتارهای متفاوت و دووجهی از سوی روسیه در مقابل ابعاد مختلف پرونده هسته ای ایران در دو دهه گذشته بوده است. این نوشتار با درنظر داشتن اهمیت نقش روسیه در پرونده هسته ای ایران در پی پاسخ به این پرسش است که چرا روسیه در برابر برنامه هسته ای ایران رویکردی دووجهی و دوگانه درپیش گرفته است؟ در پاسخ به این پرسش، این فرضیه مطرح می شود که گفتمان هویتی اوراسیاگرایی با ترسیم نقش هایی مانند «قدرت بزرگ جهانی»، «ابرقدرت منطقه ای» و «ابرقدرت هسته ای» سبب شده اند روسیه ضمن بهره برداری از مزایای همکاری هسته ای با ایران، تلاش کند مانع هسته ای شدن و به دنبال آن افزایش شدید قدرت ایران شود. همچنین با هدف جلوگیری از تضعیف شدید ایران، مخالف اقدام هایی مانند عملیات نظامی علیه این کشور شود. بدین شکل رویکرد دووجهی خود را دنبال کند؛ زیرا تبدیل ایران به قدرتی هسته ای، افزایش قدرت آن به عنوان رقیب منطقه ای برای روسیه را در پی دارد؛ همچنین هرگونه حمله نظامی علیه ایران و یا تضعیف شدید آن، این کشور را به پایگاهی برای گسترش نفوذ آمریکا در مرزهای جنوبی روسیه تبدیل می کند. هر کدام از این وضعیت ها در تعارض با نقش های اصلی سیاست خارجی روسیه قرار دارد. این نوشتار برای پیشبرد فرضیه خود از روش توصیفی - تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای و مصاحبه بهره برده است.
بازشناسی خود و دیگری در جریان های فکری و بنیادهای سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به دنبال تحلیل و شناخت جایگاه «دیگری» در اندیشه های متفکران روس است. برای قرن ها روسیه با اروپا، آسیا و خاورمیانه در تعامل شدید بودند و در ارتباط با این غیریت های گوناگون متفکران روس نظریه ها و گفتمان های مختلفی را توسعه بخشیده اند. مطالعه این مباحث، ما را در شناخت مشکلات معرفت شناختی نظریه های مسلط، به ویژه مکتب نوسازی، در مطالعات علوم سیاسی و ناکارآمدی آن ها در تبیین مسئله تفاوت یا دیالکتیک خود و دیگری کمک می کند. برای تبیین تداوم و تغییر در عرصه اندیشه های روسی، نمونه های تجربی از جریان های فکری روس در دوره های مختلف امپراتوری و پس از فروپاشی اتحاد شوروی شامل جریان های غرب گرایی، اسلاوگرایی، شرق گرایی، اوراسیاگرایی و یورو- شرق گرایی به عنوان موارد مطالعاتی انتخاب شده و در این فرایند نوع نگاه آن ها به دیگری مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است. اگرچه موجودیت های تمدنی شرق و غرب همواره چالش مهمی برای متفکران روس بوده است؛ اما بعضی از آن ها در این میان از چشم اندازی متفاوت راه هایی را برای مفهوم بندی و نظریه پردازی در مورد این دو موجودیت فرهنگی در کالبد منحصربه فرد اندیشه روسی پیدا کرده اند. یافته های نوشتار نشان می دهد جریان اندیشه های روس به تدریج از ذات گرایی فاصله گرفته اند و در این فرایند به سمت شناسایی و پذیرش دیگری به عنوان طرف گفت وگو حرکت کرده اند. شرق کمابیش به این آمادگی پاسخ مثبت داده و بر این اساس گفت وگوها و همکاری های سازنده ای در قالب اتحادیه ها و توافق نامه های دو یا چندجانبه شکل گرفته است. از سوی دیگر، غرب آمادگی متقابلی برای گفت وگو با روسیه نشان نداده است. از آنجا که براساس چارچوب نظری نوشتار هویت تحت تأثیر دیگران همواره بازتعریف می شود؛ بنابراین نگرش منفی غرب به روسیه می تواند تلقی روسیه از دیگری غربی را دگرگون کند و در فرایند گفت وگوهای آن ها اخلال ایجاد کند.
واکاوی ریشه های تداوم در سیاست خارجی فدراسیون روسیه در دوره پوتین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت شکل تعامل روسیه با نظام بین الملل و چگونگی روابط این کشور با مناطق پیرامونی اهمیت زیادی دارد. تداوم یا شباهت در الگوهای سیاست خارجی و پندارها از جایگاه روسیه در نظام بین الملل و تهدیدها و فرصت های پیش روی آن، حاکی از وجود عوامل عمیقی است که اگر چه در طول زمان دچار تغییر و دگرگونی شده اند؛ اما محو نشده اند و فرسایش نیافته اند. مقام های روسیه در زمینه سیاست گذاری خارجی لوحی سفید را به ارث نبرده اند و بسیار در تأثیر عوامل عینی و ذهنی پیش روی پیشینیان خود هستند. شاید به نظر برسد که اصول راهنمای سیاست خارجی روسیه به نحوی عمیق در فرهنگ سیاسی کشور گنجانده شده باشند. با وجود انعطاف پذیری تاکتیکی به منظور فائق آمدن بر عقب ماندگی و دشواری های اقتصادی که به نوعی به سنتی تاریخی تبدیل شده است، روس ها هرگز از دعاوی خود درباره نقش آفرینی به عنوان قدرتی بزرگ عقب نشینی نکرده اند. در این نوشتار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی تلاش کرده ایم به این پرسش پاسخ دهیم که «چگونه می توان تداوم در گفتار و عمل سیاست خارجی روسیه را از سال 2004 تاکنون با وجود فرازونشیب های داخلی و بین المللی توضیح داد؟» در پاسخ به این پرسش چنین فرض کرده ایم: «سیاست خارجی روسیه، متأثر از ریشه های معنایی عمیقی است که در طول قرن ها در نتیجه تأثیرگذاری عوامل طبیعی- جغرافیایی و تحولات تاریخی و فکری پدید آمده اند و بر ماهیت و هویت دولت روس اثر گذاشته و تداوم و استمرار را در سیاست خارجی روسی رقم زده اند.»
تأثیر گفتمان های هویتی روسیه بر نقش یابی اوراسیایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتمان های هویتی روسیه (غرب گرایی، دولت گرایی و اوراسیاگرایی) در دوران پساشوروی با تولید نظام های معنایی، شیوه تفسیر مادی و انگاره ای نظام سیاسی این کشور از اوراسیا و منطقه گرایی اوراسیایی را تعیین کرده اند. این موضوع، فراتر از روند سازواری بی پایان رفتار منطقه ای روسیه با نظام های معنایی و گزاره های هویتی متفاوت، بازبینی و بازچینش مستمر فهرست دوستان/ دشمنان این کشور به ویژه در منطقه اوراسیا را در پی داشته است. به دلیل همسایگی مشترک ایران و روسیه با منطقه اوراسیا، مفهوم سازی های هویتی روسیه از ایران، بیش از همه، از چگونگی تولید و پردازش مادی- معنایی گفتمان های هویتی این کشور از منطقه اوراسیا تأثیر پذیرفته است. از جمله، تحت تأثیر تحول هویت پایه نگرش روسیه به اوراسیا و منطقه گرایی در آن، نقش های مفروض برای ایران در سیاست اوراسیایی روسیه و در نتیجه ترجیح دادن/ ندادن همکاری با آن در حوزه های موضوعی مختلف بارها دچار دگردیسی شده است. با وجود تفاوت در اندیشه ورزی هویتی و عمل سیاسی، قاعده رفتاری ابزارگرایانه با ایران، تولید مشترک گفتمان های هویتی روسیه بوده است. این قاعده رفتاری، نتیجه یادگیری اجتماعی از فرایندهای تعاملی میان تعریف های هویتی پیشینی و تجربه های هویتی پسینی بوده و امکان روندسازی و نهادینگی را از عملکرد اوراسیایی ایران گرفته است. از این رو، مشارکت ایران در منطقه گرایی های موجود اوراسیایی دستاورد اندکی داشته و ابتکار طرح های منطقه گرایانه جدید اوراسیایی از سوی این کشور نیز موفقیتی در پی نداشته است. نوشتار پیش رو، با هدف فهم «نقش گفتمان های هویتی روسیه در نقش یابی اوراسیایی ایران»، به دنبال راستی آزمایی انگاره مبتنی بر «نقش بازدارندگی این گفتمان ها بر نقش یابی اوراسیایی ایران»است.
هویت و منافع روسیه در منطقه گرایی اوراسیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۸ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
979 - 1000
حوزه های تخصصی:
گفتمان های هویتی روسیه با فروپاشی اتحاد شوروی، در اطراف مرزهای این کشور با منطقه ای متشکل از دولت ها و مرزهای سرزمینی روبه رو شدند که پیش از این در قالب یک «ما» تعریف می شدند و اکنون باید به عنوان «آنها» باز تعریف شده و جایگاه آنها در پیوستار «خود- دیگری» روسیه مشخص می شد. این گفتمان ها در بازتعریف خود، بر دامنه ای از برداشت های مختلف از تداوم «ما بودگی» در دوران پساشوروی تا «دگرپنداری» و «غیریت سازی» از منطقه اوراسیا تأکید کرده اند. بسته به یکسان انگاری یا دگرپنداری هویتی، منطقه گرایی اوراسیایی در کلان گفتمان های هویتی روسیه (غرب گرایی، دولت گرایی و اوراسیاگرایی) بازنمایی های متفاوتی پیدا کرده و در نتیجه ترجیحات روسیه در این فرایند با چرخش های فروگذارانه و تأکیدگذارانه همراه شده است. این پژوهش در راستای علت یابی افت وخیزهای مشارکت روسیه در منطقه گرایی اوراسیایی، با کاربست نظریه «منطقه گرایی سازه انگارانه انتقادی»، بر این فرض تأکید دارد که «مناظره های هویتی در گفتمان های سیاست خارجی روسیه، علت چرخش های فروگذارانه و تأکیدگذارانه این کشور در ترجیح مشارکت در منطقه گرایی اوراسیایی بوده است».
ارزیابی جایگاه ایران در دکترین اوراسیاگرایی پوتین (2020 -2012)
حوزه های تخصصی:
ایران و روسیه دو کشور مهمی هستند که به جبر استراتژیک همسایگی در طول تاریخ، روابط پرفراز و نشیبی را پشت سرگذرانده اند. این روابط تحت تأثیر متغیرهای متعدد و مختلفی - از جمله پیشینه تاریخی مداخلات روسیه در امور داخلی ایران، نوع تعامل ایران و روسیه با غرب، عملگرایی روسی و نقش ایدئولوژی در روابط خارجی ایران، ارتقا یا افول سطح قدرت و نفوذ ایران و روسیه در منطقه و در نظام بین الملل و... - سبب شده است که تعاملات دو کشور با پیچیدگی و قبض و بسط پیگیری شود. در این میان، از دیدگاه برخی تحلیلگران، بعد از قدرت یابی پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه، روابط دو کشور تحت تأثیر دکترین اوراسیاگرایی پوتین و تغییرات معادله قدرت در منطقه آسیای جنوب غربی، در زمینه های امنیتی نظامی، اقتصادی و فرهنگی ارتقا یافته است. این پژوهش به دنبال آزمون این دیدگاه، بر اساس این سؤال است که تحت تأثیر چه عواملی و در چه سطحی، افزایش جایگاه ایران در دکترین اوراسیاگرایی پوتین در بازه این زمانی (2012 تا 2020) محقق شده است؟ یافته های این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته نشان می دهد که متغیرهایی مانند تلاش روسیه برای نظم سازی و نهادسازی سیاسی- اقتصادی در منطقه اوراسیا و مقابله با اهداف هژمونیک آمریکا در منطقه و افزایش قدرت راهبردی ایران پس از تحولات سیاسی- اجتماعی آسیای جنوب غربی، موجب ارتقای محسوس جایگاه ایران در دکترین اوراسیاگرایی پوتین شده است.
مؤلفه های تأثیرگذار بر همکاری امنیتی ایران و روسیه در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترش روابط امنیتی ایران و روسیه در سال های اخیر و به ویژه پس از تجربه همکاری موفق در بحران سوریه، مورد توجه صاحب نظران سیاسی است. با توجه به این مسئله و اهمیتی که وضعیت امنیتی آسیای مرکزی برای روسیه و ایران دارد، این پرسش مطرح می شود که همکاری امنیتی ایران و روسیه در این منطقه ادامه روند گذشته خواهد بود، یا اینکه می توانیم پیش بینی کنیم، شاهد دوره نوینی از این نوع همکاری باشیم؟ به علاوه، آیا می توان از تحول در الگوی روابط امنیتی ایران و روسیه در آسیای مرکزی سخن گفت؛ تحولی که وزنه همکاری و همگرایی را بر وزنه واگرایی سنگین تر کرده است؟ فرضیه نوشتار این است که الگوی روابط دو کشور از الگوی رقابت و همکاری به سوی الگوی همکاری در حال تغییر است. در واقع، منافع ایران و روسیه در حوزه امنیتی آسیای مرکزی، وجوه جدایی و پیوند دارد. با این وجود، تهدیدهای مشترک در این منطقه برای هر دو کشور، می تواند بر جنبه های متعارض و رقابتی منافع سایه بیندازد و افزایش همکاری امنیتی میان دو طرف را منجر شود. با هدف تبیین فرضیه این نوشتار، ابتدا ساختار نظام منطقه ای در آسیای مرکزی از دیدگاه نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای را بیان می کنیم؛ سپس به تغییر در نگرش سیاست خارجی روسیه از اروآتلانتیک گرایی به اوراسیاگرایی اشاره می کنیم. سرانجام، بحث روابط و همکاری امنیتی ایران و روسیه در قالب منافع متقابل دو کشور در آسیای مرکزی را بررسی می کنیم.
اوراسیاگرایی روسیه، بنیادها، اندیشه و نتایج و تأثیر آن بر رابطه روسیه و ایران از سال 2000 تا 2015(مقاله علمی وزارت علوم)
اوراسیاگرایی نوعی تفکر در سیاست خارجی روسیه است که اصلی ترین تز آن موضع مخالف در برابرغرب گرایی روسیه است. این نظریه در برگیرنده جزئی از ابعاد هویت ملی روسیه است. اوراسیاگرایان بر این باورند که مسئله اصلی فراروی ملیت روس، اروپایی بودن آن است که هویت روسیه رنگ غربی پیدا کرده بود. از دیدگاه این نظریه، روسیه در تعقیب یک مسیر جایگزین است که یک قطب مستقل در نظام بین المللی شود.از این جهت در جهان اسلام جمهوری اسلامی ایران را انتخاب می کند و ایران را یکی از نیروهای مخالف جهان تک قطبی ایالات متحده آمریکا معرفی می نماید و ازآن می خواهد که حوزه کشورهای اسلامی را رهبری کند. ازاین جهت، ایران نزدیکترین شریک مسکو است. در این راستا، سوال اصلی پژوهش این است که اوراسیاگرایی روسیه چه تأثیری بر رابطه جمهوری اسلامی ایران و روسیه از سال 2000 تا 2015 داشته است.فرضیه پژوهش این است که اوراسیاگرایی با فراز و فرود در سه حوزه نظامی-امنیتی، سیاسی و اقتصادی موجب نزدیکی بیشتر روابط ایران و روسیه در سالهای 2000 تا 2015 شده است. چارچوب تئوریک مورد استفاده در این پژوهش مکتب تحلیل گفتمان در سیاست خارجی می باشد.
نظریه روسی روابط بین الملل: مجادله هویت، امنیت و توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
367 - 343
حوزه های تخصصی:
اندیشه پردازی در حوزه مسائل بین المللی در روسیه از میانه سده نوزدهم به یک جریان آکادمیک تبدیل شد، در دوران شوروی در چارچوب آموزه های کمونیستی تداوم یافت و در عصر پساشوروی مجادله هایی بنیادین بر سر مهم ترین موضوع های مربوط به دولت در محیط بین المللی از نو آغاز شد، ولی به نظر می رسد مهم ترین پرسش در این زمینه آن باشد که چگونه مسائل بنیادین دولت در نظریه پردازی روسی روابط بین الملل بازتاب یافته است؟ در فرضیه پژوهشی مطرح می شود که در روسیه مجادله هایی بزرگ به ویژه در سه دهه کنونی در زمینه سه مسئله «هویت، امنیت و توسعه» جریان داشته که با ابرمسئله غرب در پیوند هستند و به دیدگاه هایی متعارض، ولی با برتری نگرش دولت گرایی منجر شده است. مبنای مفهومی این مقاله مباحثه هایی است که بر سر علم اثباتی و یکسان انگاری دانش انسانی و نقدهای بنیادین آن از دیدگاه انتقادی و جامعه شناسی علم مطرح می شود. برای آزمون فرضیه با رویکردی کیفی، از روش تحلیل مضمون برای بررسی متون علمی مرتبط با مباحث نظری در جامعه دانشگاهی و مراکز پژوهشی روسیه و جهان بهره گرفته شد. یافته اصلی این مقاله آن است که نگرش موجود در مکاتب چهارگانه و به ویژه نگرش تمدنی و ژئوپلیتیک روسی به گونه ای است که امکان های مهمی را برای نظریه های بومی در مباحث مربوط به مسئله های ملی مطرح کرده اند که می توان از آن همچون نظریه های روسی روابط بین الملل یاد کرد.