مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
دیاسپورا
حوزه های تخصصی:
جریان سیاسی که امروزه به صهیونیسم سیاسی شهرت دارد و بخش مهمی از اندیشه و عمل سیاسی خاورمیانه را از خود متأثر ساخته و چالشهای مهمی را در بخش اصلی سرزمینهای اسلامی ایجاد کرده است، بر مبانی و بنیانهای خاص مذهبی استوار است که مؤلف می کوشد باتوجه به داده های تاریخی، ابعادی از این بنیادهای فکری را روشن نماید. به اعتقاد نگارنده صهیونیسم سیاسی در اسرائیل تحقق آرمانهای توسعه طلبانه خود را در درکی ایدئولوژیک از مذهب یافت. این دولت حول باوری سیاسی از یهودیت شکل گرفت که به شدت غیر ستیز، دگرکوب و دشمن ساز است و هر آن کس که گونه ای فراتر یا فروتر از چارچوبهای تفکر صهیونیستی بیندیشد را «دیگری» یا «غیر» تلقی کرده و آن را مستلزم طرد و رفض جدی می داند. نگارنده با این چارچوب فکری ابتدا رابطه تبعیتی میان ایدئولوژی و قدرت سیاسی در اندیشه یهودیت افراطی را مورد بررسی قرار می دهد و سعی می کند نقش ایدئولوژی افراطی را در سیاستهای دولت صهیونیستی تبیین کند.در قدم بعدی با تکیه بر مبانی تاریخی - ایدئولوژیک صهیونیسم سعی می کند، ریشه های تاریخی صهیونیسم سیاسی را در یک فرایند تبارشناسانه بررسی کند و رویکردهای مختلف آپارتایدی، ناسیونالیستی و نوستالژیک را به عنوان رویکرد مسلط در تاریخ اندیشه صهیونیستی طرح کند؛ و در نهایت باتوجه به اسطوره های تاریخی یهودیت، قرائت صهیونیستی از این اسطوره ها را به عنوان مظاهری از ایدئولوژیزه کردن یهودیت از سوی صهیونیست ها برمی شمارد.
مهاجران و راه های گذار از احساس تبعید: بررسی رهیافت های نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های مردم مهاجر که به اجبار یا اختیار میهن خود را ترک کرده اند احساس تبعید و دور افتادن از ریشه ها می باشد. اندیشمندان حوزه های گوناگون علوم انسانی، مطالعات پسا استعماری و علوم اجتماعی بخشی از کار خود را به یافتن رهیافتی برای گذار مهاجران از احساس تبعید و پاسخ به این معطوف کرده اند که مهاجرانی که به هر دلیل از سرزمین خود رانده شده و جای دیگری سکنی گزیده اند چگونه می توانند به احساس استقرار یا تعادلی میان مکان و هویت و فرهنگ برسند. در این مطالعات برای این مسئله عمدتاً دو راهکار متفاوت ارائه شده است: رهیافت اول، نظریه تکثرگرایی است که بر پایه راهکار ""ناخانگی"" و رسیدن به فرهنگ ترکیبی استوار است. این نظریه مفهوم فرهنگ و خانه (یا میهن) را تغییر یافته می داند و در دنیای جهانی شده بر لزوم رها کردن احساس تعلق به سرزمین تاکید می کند. نظریه دوم، با گرایش به مارکسیسم و نظریات پسا استعماری بر پایه مقاومت استوار است و به راهکار پاسخگویی قدرت، تاکید بر بازگشت به ریشه ها و ""سکنی گزینی"" به منزله تاکید بر حق تعلق بر سرزمین (مبدا یا میزبان) تاکید دارد. ضمن تبیین و بررسی این دو رویکرد و محدودیت های آنها، مقاله حاضر بحث می کند که ارائه چاره ای برای گذار از احساس عدم تعلق تنها با درنظر گرفتن ""پیچیدگی موقعیتی"" و شرایط انسانی و اجتماعی مردم و سرزمین مورد بحث میسر است و لازم است راهکارها را بر اساس شرایط اجتماعی مردم مهاجر و یا جامعه میزبان اولویت بندی کرد.
نگاهی به روابط برون گروهی دیاسپورای ارمنی با تکیه بر مفهوم «حافظه جمعی» (مطالعه ای انسان شناختی در ارامنه ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله مطالعه ای در روابط برون گروهی ارامنه در جامعه ایران است. سؤال اصلی این است که نقش حافظه جمعی در منظومه هویتی ارامنه چیست و چه تأثیری در روابط برون گروهی آن ها گذاشته است؟ در این پژوهش برای تبیین مسئله از ادبیات موجود در زمینه مطالعات حافظه و تئوری ملی گرایی جدید در تلاقی با یکدیگر بهره برده شده است. استدلال اصلی این است که قدرت حافظه جمعی ارامنه که از زندگی دیاسپورایی آن ها ناشی می شود، هویت یابی آن ها را به صورت ملی گرایانه تحت تأثیر قرار داده که این امر در روابط ارامنه ایران با برون گروه تنش ایجاد کرده و آن ها را به سمت یک زندگی اجتماعی درون گرا و بسته رهنمون ساخته است. در این پژوهش برای گردآوری و تجزیه وتحلیل داده ها از روش های انسان شناختی و ژرفانگر استفاده شده است.
نخبگان، ملی گرایی و دیاسپورای کرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال چهارم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۱۵
77 - 106
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از مباحث مهم در جامعه شناسی سیاسی، دیاسپورا و کارکرد های آن در راستای تقویت ناسیونالیسم قومی در جوامع متکثر می باشد. جامعه دیاسپورا به عنوان یک کارگزار استراتژیک، پیشتاز حرکت ملی گرایانه و خالق جایگاه راهبردی برای خلق گفتمان های ملی است. ساختار فرصت ها و ظهور الیت های کرد در دیاسپورا به عنوان کارگزاران اصلی تعارض و ناسیونالیسم در خاورمیانه کنونی نقشی اساسی را ایفا می نماید. از سویی ناسیونالیسم در دیاسپورا صورت می گیرد و جوامع دیاسپورا تاثیر زیادی بر روی گفتمان و سیاست های سرزمینی می گذارند و بررسی آن در قالب نقش آفرینی اجتماعی حائز اهمیت است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش دیاسپورا به عنوان فرصتی برای جامعه با رویکرد ملی می باشد. سوال اصلی پژوهش این است که دیاسپورا چگونه باعث تقویت روحیه ملی گرایی در کرد ها می شود؟ فرضیه پژوهش حاکی از این است که تاکید الیت ها بر روحیه ملی گرایی باعث شکل گیری نظم اجتماعی کرد می گردد. این تحقیق با روشی تحلیلی توصیفی در پی آنست که نشان دهد، نخبگان دیاسپورای کرد در جوامع غربی بر تعارضات هویتی و ناسیونالیسم کرد تاثیرگذار و درصدد هژمون سازی هویتی و ژئوپلیتیکی کردستان به عنوان یک واحد جغرافیایی متمایز می باشند.
ارزیابی تأثیر کنش های دیاسپوریک بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ مطالعه ی موردی دیاسپورای ایرانی مقیم ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوامع مختلف دیاسپورا در سطح بین المللی به شیوه های مختلفی همچون فعال و غیرفعال، سازنده و مخرب بر مسایل وطن شان، کشورهای میزیان و جهان تأثیرگذار هستند. تأثیرات جوامع دیاسپوریک بر سیاست خارجی کشورها، دو دسته تأثیرات بر سیاست خارجی کشور میزبان یا سرزمین مادری را در بر می گیرد. هدف مقاله حاضر، امکان سنجی نفوذ جوامع دیاسپورای ایرانی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، با تأکید بر جامعه دیاسپورای ایرانی مقیم ایالات متحده است. برای این منظور از مدل مفهومی شاین و بارث (2003) استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که توزیع قدرت به گونه ای نامتوازن به نفع سرزمین مادری و به ضرر جامعه دیاسپورای ایرانی پیش رفته است که این امر باعث گردیده دیاسپورای ایرانی نفوذ بسیار کمی بر سیاست خارجی وطن داشته باشد. چراکه از میان متغیرهای پنج گانه ی مؤثر بر این توازان، تنها «ضعف نسبی اقتصادی ایران» تا حدودی راه را برای اثرگذاری کنش های دیاسپوریک بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هموراه نموده است. در حالی که چهار متغیر «توانمندی ایدئولوژیک ایران»، «نفوذناپذیری جمهوری اسلامی ایران»، «عدم یکپارچگی دیاسپورای ایرانی در خصوص جهت گیری سیاست خارجی ایران» و «نگاه نگران جمهوری اسلامی ایران به دیاسپورای ایرانی» مانع اثرپذیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از کنش های جوامع دیاسپورای ایرانی بوده است.
زمینه های واگرایی در روابط ترکیه و ارمنستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارمنستان در سال 1991 و با فروپاشی اتحاد شوروی استقلال خود را به دست آورد. از سال 1993 تاکنون مرزهایش با ترکیه بسته بوده و جو بی اعتمادی میان دو کشور همچنان قوی است. به استثنای سال 2009 و در جریان امضای پیمان ها، تاکنون تلاشی از سوی آن ها در بازگشایی مرزها و عادی سازی روابط صورت نگرفته است. هرچند نارضایتی هایی از سوی ارامنه در سازمان ها و مجامع غربی به دلیل بسته شدن مرزها از سوی ترکیه وجود داشته است. باتوجه به اهمیت این موضوع، این نوشتار درپی پاسخگویی به این پرسش اساسی است که سرمنشأ واگرایی موجود در روابط ارمنستان و ترکیه کجا است؟ در پاسخ به آن، این فرضیه مطرح شده است که مناقشه قره باغ را می توان عامل اصلی قطع روابط دو کشور همسایه دانست و در کنار آن می توان به ادعاهای ارضی ارامنه و مسئله نسل کشی اشاره کرد. این نوشتار ضمن بررسی اشغال قره باغ و تأثیر آن بر روابط ارمنستان و ترکیه به نقش ارامنه خارج از ارمنستان و مسئله ادعاهای ارامنه در قطع روابط دو کشور پرداخته است. از یک سو، ارامنه در رابطه با ترکیه، ادعاهای ارضی دارند و از سوی دیگر مدعی هستند که مورد نسل کشی واقع شده اند. مسئله ای که ترکیه آن را رد می کند. در بخش پایانی نوشتار، به تلاش نافرجام دو کشور در عادی سازی روابط و امضای پیمان ها اشاره شده است. این نوشتار نشان می دهد که با توجه به مسائل موجود در شرایط کنونی، امکان عادی سازی رابطه بین دو کشور وجود ندارد.
دیاسپورای ارمنی: فرصت ها و تهدیدهای پیش روی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۵ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
1075 - 1094
حوزه های تخصصی:
ارامنه ایران از سویی بخشی از جمعیت دیاسپورای ارمنی پراکنده در جهان به شمار می روند و میهنی نمادین به نام ارمنستان دارند. از سوی دیگر، تقریباً در هیچ دوره ای از تاریخ، سرنوشتی جدا از سایر ایرانیان نداشته اند و ایران میهن واقعیشان به شمار می رود. آنان به مثابه یکی از اقوام ایرانی، در بسیاری از تحولات کشورمان، به ویژه از اواخر قرن نوزدهم به بعد، نقش برجسته ای داشته اند. امروز نیز باید بستر لازم برای نقش آفرینی این مردم و بهره گیری از توانمندی های آنان در جهت حل مشکلات داخلی و خارجی کشور فراهم باشد. در این نوشتار تلاش شده است به این سؤال پاسخ گفته شود: «حضور دیاسپورای ارمنی در ایران چه فرصت ها و تهدیدهایی را پیش روی جمهوری اسلامی ایران قرارمی دهد؟» فرضیه اصلی مقاله این است که حضور بخشی از جمعیت دیاسپورای ارمنی در ایران با توجه به ظرفیت ها و توانمندی های این گروه در سطح جهان، فرصت هایی را در عرصه سیاست خارجی و داخلی برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان می آورد که اهمیت آن ها به مراتب بیش از تهدیدهای احتمالی است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بررسی این موضوع می پردازد.
بازنمایی وطن در میان ذهنیت مهاجران: رهیافتی نظری به دیاسپورای ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۷
115 - 154
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر مهاجرت به تجربه زیسته بسیاری از ایرانیان مبدل شده است. مطالعه دیاسپورای ایرانی پیش درآمد فهم روابط فراملی و همچنین بازگشت به عنوان استراتژی مهاجران در ارتباط با کشور مبدأ است. این پژوهش با تمرکز بر جامعه مهاجران ایرانی در کشور آلمان به دنبال شناخت مختصات دیاسپورای ایرانی است که از خلال آن تصویری جامع از میان ذهنیت مهاجران نسبت به مفهوم وطن، ارتباط با آن و همچنین فهم تعاملات دیاسپوریک ارائه نماید. این مطالعه در چارچوب پارادایم کیفی و با رویکردهای مردم نگارانه به صورت میدانی انجام شده و تکنیک های گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته (48 مهاجر ایرانی ساکن آلمان) و مصاحبه متخصصان (9 انجمن فعال مهاجران)، مشاهده مشارکتی و بررسی های اسنادی است. دلایل متعددی همچون زمان مهاجرت، انگیزه های خروج از کشور، تنوع قومیتی، مذهبی، سوگیری های سیاسی و ایدئولوژیک، مرزبندی های نسلی، وضعیت اقامتی، پایگاه طبقاتی و همچنین نحوه ارتباط با کشور مبدأ منجر به پررنگ شدن مرزهای هویتی در میان مهاجران ایرانی شده به طوری که دیاسپورایی ناهمگون، متنوع، پیچیده، چهل تکه و چندلایه را شکل داده است. این مسأله در مصرف فرهنگی مهاجران و همچنین جغرافیایی زدایی از وطن نمود یافته و به ضعف هویت دیاسپوریک و تعاملات درون دیاسپورا منجر شده است. همچنین مفهوم وطن به عنوان برساختی متصور در میان ذهنیت دیاسپورا ایرانی در آلمان سه بعد معنایی عاطفی/فرهنگی، ملی/جغرافیایی و مذهبی/سیاسی داشته و وابستگی مهاجران به وطن در سه سطح وابستگی قوی، وابستگی پاندولی و وابستگی ضعیف قابل تحلیل است.
ارمنیان روسیه و کارکردهای دیاسپورایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر دیاسپورا و سازمان های دیاسپورایی بر سیاست داخلی و روابط خارجی کشورهای میزبان و میهن، موضوعی است که در دهه های اخیر بیشتر در رویکردهای غیردولت محور روابط بین الملل مورد توجه قرار گرفته است. اجتماع های دیاسپورایی می توانند در توسعه اقتصادی میهن خود نقش مهمی بازی کنند. آن ها همچنین برای حفظ میراث فرهنگی جامعه خود به ویژه زبان، مذهب و ارزش های اجتماعی آن تلاش می کنند. دیاسپورای ارمنی همواره برای پژوهشگران مطالعات دیاسپورا موضوعی جذاب بوده است. روسیه میزبان پرجمعیت ترین جامعه ارمنی در خارج از جمهوری ارمنستان است. نوشتار پیش رو نتیجه پژوهشی کیفی در مورد ارمنی های روسیه است. در این نوشتار می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که «جامعه ارمنی روسیه چه دغدغه هایی دارد و چگونه روابط روسیه و ارمنستان را در تأثیر قرار می دهد؟» در پاسخ به این پرسش این فرضیه را بیان می کنیم: «جامعه ارمنی روسیه بیشتر در پی تأمین منافع کسب وکارهای ارمنی در روسیه، حفظ فرهنگ و زبان ارمنی و حل مشکلات مهاجران ارمنی تازه وارد است و تأثیرگذاری آن بر روابط دو کشور نیز با تلاش برای حضور پررنگ تر در اقتصاد ارمنستان و تثبیت روابط راهبردی مسکو و ایروان به ویژه در حوزه اقتصاد انجام می شود.» ارمنی های روسیه دیر به جهان سیاست دیاسپورایی وارد شدند. با وجود این، ظرفیت های چشمگیر این گروه به تدریج در حال بسیج شدن در چارچوب های دیاسپورایی است. هرچند ارمنی های روسیه هنوز انسجام و سازماندهی ضعیف تری در مقایسه با ارمنی های اروپا، آمریکا و خاورمیانه دارند، اما دست کم بخش های قدرتمندتر و ثروتمندتر آن ها به بازیگران به نسبت مهمی در روابط روسیه و ارمنستان تبدیل شده اند.
ناهمگونی های ناهمگرای مهاجرت ایرانی و محدودیت های معنایی و نظری دیاسپورا: مورد ایرانی های مقیم فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۸
71 - 107
حوزه های تخصصی:
واژه دیاسپورا با وجود کاربرد گسترده برای معرفی جمعیت مهاجر دارای ابهام های معنایی و نظری است. بر اساس فرضیه پژوهش، واژه دیاسپورا بازنمایانده مهاجرت ایرانی و «ناهمگونی ناهمگرای» آن نیست. هدف این پژوهش آن است تا با به گفت وگو گذاردن رویکردهای نظری دیاسپورا و ویژگی های کلی مهاجرت ایرانی، با یافته های میدانی به دست آمده در مصاحبه با 40 جوان ایرانی مهاجر در فرانسه، مفهومی متناسب با ویژگی های مهاجرت ایرانی بیابد. مطالعه انجام شده بر روی مهاجرت ایرانی نشان دهنده ناهمگونی مهاجرت ایرانی در دلایل، علت ها، فهم از تجربه ترک وطن و همچنین، نداشتن گرایش به ایجاد اجتماع همبسته در کشورهای میزبان است؛ به طوری که ایرانی های بیرون از ایران را به سوی تشکیل گروه های کوچک و پراکنده و زندگی در جزیره هایی منزوی از هم سوق می دهد. «مجمع الجزایر قومیتی» عبارت پیشنهادی این پژوهش به عنوان جایگزین واژه دیاسپورا است که هم نشان دهنده ناهمگونی و واگرایی مهاجرت ایرانی در کلیت آن است و هم بازنمایانده «ایرانی بودن» به عنوان تنها رشته پیوند دهنده میان جزیره های پراکنده و منزوی ایرانیان از یکدیگر.
امت اسلامی، جایگزینی برای جامعه مهاجران (دیاسپورا) در رمان مناره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۰ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱
163 - 179
حوزه های تخصصی:
به دیاسپورا یا جامعه مهاجران، در عصر حاضر بسیار توجه شده است. حضور جوامع مهاجر در کشورهای «جهان اولی» و مشکل های ناشی از ناسازگاری فرهنگی سبب ورود محققان بسیاری به این حوزه شده است. چند ویژگی برای تعریف جوامع دیاسپورایی یا مهاجر از سوی پیشروان نظریه پردازی این حوزه درنظر گرفته شده است. مهم ترین این ویژگی ها، نحوه تلقی و ارتباط این جوامع با سرزمین مادری است. مقاله حاضر بر آن است تا با تکیه بر نظریه «میل به خانه» آوتار برا به بررسی چگونگی بازنمایی روایی رابطه جامعه مهاجر با سرزمین مادری در رمان مناره اثر لیلا ابوالعلی، نویسنده سودانی الاصل مقیم انگلستان بپردازد. این رمان نویس مسلمان سودانی، با تکیه بر دانش و آگاهی خود «از درون فرهنگ و تمدن اسلام» و همین طور با بهره گیری از تجربه زندگی در غرب، در رمان مناره، تصویر و تفسیر بدیعی از جامعه مهاجران ارائه کرده است. وی با استفاده از مفهوم اختصاصی امت اسلامی که در فرهنگ های دیگر بیگانه است، راهی کاملاً جدید برای مهاجران مسلمان، به ویژه زنان مسلمان برای مقاومت در برابر «دیگری سازی» و «به حاشیه رانده شدن» در کشور میزبان و حفظ هویت فرهنگی اصیل فرد مهاجر، پیش رو نهاده است.
دیاسپورا و واسازی حاکمیت دولت ملی در روابط بین الملل معاصر
حوزه های تخصصی:
مسئله حاکمیت دو لت ها در گستره تحولات روابط بین الملل همواره یکی از مباحث اساسی مورد بحث اندیشمندان روابط بین الملل بوده است. بعد از پایان جنگ سرد و عینیت یافتن جهانی شدن، حوزه مفهومی و نظری روابط بین الملل چرخشی به امر معنایی و عرصه سیاست فرهنگی داشته است. در فضای جدید، بسترهای لازم برای مطرح شدن کنشگران سیاسی متعدد فراهم شده و حاکمیت دولت ها در روابط بین الملل با الهام گیری از چرخه جدید مسئله دار شده است. دیاسپورا از جمله مقولاتی است که در فضای جدید به عنوان کنشگران فراملی مطرح شده و جایگاه مهمی را در عرصه سیاست بین الملل و سیاست خارجی دولت ها پیدا کرده است. مقاله در پی آن است تا چگونگی تأثیرگذاری کنشگران دیاسپورا را بر حاکمیت دولت ها مورد واکاوی قرار دهد. بنابراین مقاله با روش تحلیل محتوا بر مبنای تکنیک کتابخانه ای در پی پاسخ به این پرسش است که در چرخه جدید روابط بین الملل کنشگران دیاسپورا چگونه بر واسازی حاکمیت دولت ملی اثرگذار بوده است؟ در پاسخ فرض بر آن است که در روابط بین الملل معاصر دیاسپورا در مسئله مرز، هویت، خشونت و عمل دولت مداری حاکمیت دولت ملی را بازترسیم کرده است. یافته ها نشان می دهد که حاکمیت دولت ملی در پرتو سیاست و عمل دیاسپورا در چهار مقوله فوق، به شکل های متفاوت در حال گذر و بازترسیم خود با رویه های جدید است.
جستجوی ایران در توییتر: فناوری های نوین و صدای دیاسپورای ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ششم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
134-99
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی دارد با مطالعه دیاسپورا یا جامعه دور از وطن ایرانی، دغدغه های این گروه در رابطه با وطن خود و نیز سهم و تاثیر آن ها در شکل گیری محتوای مرتبط با ایران در توییتر را مورد تحلیل قرار دهد. اگرچه شکل گیری دیاسپورای ایرانی به پیش از ظهور فناوری ها و رسانه های نوین بازمی گردد؛ با این وجود فضای مجازی و به ویژه اینترنت نقش مهمی در افزایش تعاملات، همکاری و اتحاد میان دیاسپورای ایرانی در سراسر جهان داشته که به تبع آن قدرت و تاثیرگذاری آنها را افزایش داده است. تحقیق حاضر، با استفاده از روش تحلیل متن در توییتر انجام شده و به منظور تحلیل داده ها از تکنیک تحلیل محتوا استفاده شده است. نتایج تحلیل بیانگر آن است که دیاسپورای ایرانی در توییتر سهم عمده ای از مطالب مرتبط با ایران را به خود اختصاص داده و یکی از بازیگران کلیدی در این زمینه است. با این وجود، نتایج حاکی از آن است که در این شبکه آنلاین، جریان ارتباطات چندمرحله ای بوده و هاب های اصلی این شبکه تعداد اندکی از سازمان-های شکل گرفته توسط دیاسپورای ایرانی در جوامع میزبان هستند. همچنین تحلیل 270 توییت منتخب از دیاسپورای ایرانی نشان می دهد که موضوع اصلی توییت ها در سه مقوله کلی انتقاد از شرایط ایران، بازتاب و تشویق اعتراضات و خبررسانی قرار می گیرد.
بررسی وضعیت مهاجران افغانستانی در مجموعه کورسرخی بر اساس گفتمان دیاسپورایی(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه پردازانی که به موضوع دیاسپورا، یکی از شاخه های تخصصی پژوهش در ادبیات تطبیقی، پرداخته اند، برای مهاجر دور از سرزمین اجدادی، سه وضعیت متفاوت در نظر گرفته اند؛ گروه اول بر پیوند انکارناپذیر مهاجر با سرزمین مادری تأکید ورزیده اند؛ گروه دوم اصل را بر تلاش مهاجر برای توطن در سرزمین جدید گذاشته اند و گروه دیگری نیز مدعی سیّال بودن مفهوم وطن در مهاجران شده اند. عالیه عطایی، ازجمله نویسندگانی که در آثارش توجه ویژه ای به معضلات مهاجران افغانستانی دارد، در آخرین اثر خود، کورسرخی به این موضوع پرداخته است. از همین رو در این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده، تلاش شده است تا ویژگی های شخصیت های مهاجر در این مجموعه، براساس سه دیدگاه یادشده، مورد بررسی قرار گیرد تا ضمن دسته بندی شرایط زندگی مهاجران بر این اساس، معضلات و مسائل موجود در میان هر گروه بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان می دهد وجود برخی مسائل و مشکلات در افغانستان و نابسامانی سیاسیِ تقریباً دائمی این سرزمین باعث شده است تعداد کمی از مهاجران، تمایل به بازگشت به سرزمین مادری داشته باشند. در نقطه مقابل، طیف گسترده ای از مهاجران قرار دارند که به طور کامل از سرزمین اجدادی دل بریده اند و مایل به توطن در سرزمین جدید هستند. گذشته از این دو طیف، گروهی نیز هستند که دچار سرگردانی دائمی میان سرزمین اصلی و وطن جدیداند و این سرگردانی دائمی باعث آسیب های جدّی بر روان آنان شده است. همچنین در کورسرخی به وضعیت جدیدی اشاره شده است که در این مقاله از آن با عنوان «هویت مرزی» یاد می شود؛ وضعیتی که طی آن مهاجر با توجه به شرایط، آگاهانه برمی گزیند که در چه مواقعی افغانستانی قلمداد شود و در چه شرایطی ایرانی به شمار آید.
صابئین مندائی و دنیای در حال تغییرشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صابئین مندائی اعضای قوم-دینی هستند که در ایران و عراق زندگی می کنند. ایشان حامل سنّتی غنوصی متکی بر متونی مقدسی به زبان مندائی هستند. به عنوان اقلیتی کوچک و تحت تهدید مستمرِ امحای فرهنگی از جانب همسایگان غالب، مندائیان مناسک طهارت مفصلی را بسط داده اند که به نوعی مرجع هویت گروهی ایشان است و به طور نمادین و نیز عملی مرزهای هویتی ایشان را حفظ و بازتولید می کند. ناآرامی های اجتماعی، سیاسی و جنگ در موطن مندائیان، باعث مهاجرت کثیری از ایشان به کشورهای دیگر، به خصوص در آمریکای شمالی، استرالیا و اروپا و شکل گیری دیاسپوراهای مندائی شده است. این پراکندگی را می توان نقطه عطفی در تاریخ ایشان دانست که مرزهای هویت گروهی ایشان را سست کرده و چالش جدیدی برایشان ایجاد کرده است. به علاوه، این شرایط مجالی را برای بروز تمنّاها و آرزومندی هایی ایجاد کرده که پیش تر فشارهای خارجی به آنها مجال ظهور نمی داده اند. این امر باعث بروز طلیعه بسط و تغییر در نظام دینی- از حیث تطابق با شرایط و ایجاد تفاسیر جدید- شده است. تغییراتی که می توان آنها را در غالب حرکتی از رویکرد اسطوره ای به رویکرد استدلالی در نظام دینی تعبیر کرد.
زیستن میان فرهنگ ها: مردم نگاری چندفرهنگی بودن در میان معاودین محله دولت آباد تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
121 - 140
حوزه های تخصصی:
جماعت های مهاجر دیاسپورا به بخش مهمی از زندگی شهری تبدیل شده اند. تجربه ی زندگی آن ها و ویژگی چندفرهنگی بودنشان به بخشی از موقعیت معاصر فرهنگ نیز تبدیل شده است. این امر بر انسان شناسی و مفاهیمی که دست مایه ی این رشته بوده مانند فرهنگ، سنت، هویت و مکان نیز تأثیر گذاشته است و مولد نظریه ها و روش شناسی هایی بوده است. در این مقاله، با نوشتار مردم نگارانه ی حاصل کار میدانی در محله ی دولت آباد تهران و با کاوش در زندگی جمعی معاودین به دنبال فهم چیستی و چگونگی چندفرهنگی بودن هستیم. معاودین ایرانی عراقی هایی اند که از عراق اخراج شدند و با سکونت در شهرهای ایران دیاسپورایی شکل داده اند که به عنوان یک دیاسپورای «عربی» شناخته می شود. موقعیت آن ها در عراق و در ایران همواره موقعیتی مرزی و آستانه ای بوده است. در این مقاله به این پرسش نیز پرداخته ایم که زندگی معاودین چه نسبتی با مفاهیمی مانند فرهنگ و هویت برقرار می کند. آن ها که زندگی شان ورای مرزهای سیاسی شکل گرفته است، چگونه خود را درون مرزهای فرهنگی و هویتی موقعیت یابی می کنند. علاوه بر این، از آنجایی که این جماعت ها به واقعیت همه جاحاضری در جهان امروز تبدیل شده اند، انسان شناسی چگونه می تواند خود را برای فهم بهتر این موقعیت جدید فرهنگ بازیابی کند. در این مقاله تلاش کرده ایم تا این پرسش ها را از خلال صدای معاودین، نظریه های انسان شناختی و همینطور تجربه ی مردم نگارانه بررسی کنیم.
کارکرد عکس در تعیین هویت دیاسپورا، با تحلیل مجموعه ای از آثار پرستو فروهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث مهاجرت یکی از مهمترین مباحث روز منتقدین و مفسران جامعه شناسی است که هنر و هنرمندان جایگاه بسیار مهم و حساسی را در شکل گیری مفاهیم و ارزش گزاری ها ایفا می کنند. این مقاله سعی بر آن دارد تا توجه انتقادی را به مفهوم زیبایی شناسی دیاسپوریک جلب کند و به این سوال پاسخ دهد که چرا استراتژی «تعلق» در مرزهای مختلف فرهنگی و جغرافیایی اهمیت دارد ؟ برای این منظور براساس این فرضیه که عکاسی هنری یک عمل اجتماعی است و پتانسیل ایجاد روابط همبستگی با سایر گروههای مهاجر را دارد، با تحلیل آثاری از پرستو فروهر هنرمند استدلال کرده که این فعالیت اجتماعی علاوه بر آنکه می تواند ارتباط ذهنی و عینی در مورد وطن را به عنوان یکی از شاکله های دیاسپورا در بین مهاجرین ایجاد کند، از لحاظ خلاقیت در زیبایی شناسی نیز قابلیت آن را دارد تا گروههای غیر مهاجر و بومی را تحت تاثیر قرار داده و در طولانی مدت نقشی اساسی در نوع دیدگاه آنها داشته باشد. در آخر به این نتیجه دست خواهد یافت که گروههای دیاسپوریک زیبایی شناسی مشابهی دارند که هنر عکاسی با موضوع مهاجرت و روایتگری تعلق می تواند بستر مناسبی با تفاوتها و مرزهای فرهنگی خلاقانه ای تولید کند که از طرفی باعث ایجاد حس و نوستالژی مشترک شود که به نوعی رقابتی و فراتر از هویت های ملی و قومی است و از سوی دیگر امکانات تعامل انتقادی فرا فرهنگی و برخورد جوامع پس از مهاجرت را فراهم سازد.
دیاسپورا: مولفه و ابزار دیپلماسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
311 - 329
حوزه های تخصصی:
دیاسپورا جامعه ای فراملی است که بنا به دلایل غیر ارادی از وطن مادری خود مهاجرت کرده و در سرزمینی دیگر سکنی گزیده است. به همین دلیل دو مولفه فرهنگ و هویت را به عنوان شاخصه دیاسپوریک خود در سرزمین جدید معرفی می کند. از دیگر سو دولت ها نیز برای پیشبرد استراتژی های دیپلماسی فرهنگی، مولفه های فرهنگی و هویتی را بصورت عینی و ذهنی جهت توسعه گفتمان فرهنگی در محیط بین الملل مبنای کار قرار می دهند. لذا در این پژوهش کابردی سوال اصلی این است که چگونه دیاسپورا می تواند در دیپلماسی فرهنگی نقش آفرینی کند؟ این پژوهش با روش توصیفی – تبیینی و با رویکرد مقایسه ای مولفه های تشکیل دهنده دیاسپورا و دیپلماسی فرهنگی با استفاده از آثار و منابع کتابخانه ای و اینترنتی در دسترس و با کاربست مبانی مفهومی دیپلماسی مسیر دو به تحلیل موضوع پرداخته است. نتیجه این که یافته های پژوهش نشان می دهد که فرهنگ و هویت قادرند به عنوان دو مولفه مشترک ساختاری، پیوند بین دیاسپورا و دیپلماسی فرهنگی را برقرار کنند.