مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
سوژه
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
31 - 58
حوزه های تخصصی:
گذر از تاریکی به سوی روشنایی تمثیلی زیبایی است که گذشتگان برای توصیفِ توسعه ظرفیت های انسانی به کار برده اند. ظرفیت های بالقوه ای که امکان بالفعل شدن نیافته یا این که توسط خود آدمی سرکوب شده اند. تمثیل غار در اندیشه افلاطون مبتنی بر همین گذار از تاریکی به روشنی بوده است و درواقع این تمثیل توصیفی متعالی تر از وضعیت انسان را به نمایش می گذارد. فیلم گاو اثر داریوش مهرجویی نیز نوعی از تحولات انسانی را به تصویر می کشد. توصیف آدمی که بر مرز روشنی و تاریکی در حال حرکت است و به ناگاه به درون جهان تاریکی ها پرتاب می شود. هدف از انجام این مقاله خوانش دوباره ای بر فیلم گاو بوده و تبیین الگوهای انسان شناسی آن است. روش تحلیل محتوای کیفی تکنیکی بوده که برای کسب این مفاهیم انتخاب شده است. در پایان الگوهای انسان شناسی یافته شده نشان می دهند که گذر به حقیقت متعالی تر و جامعه پذیری مطلوب مبتنی بر الگوهای فرهنگی بلندمدت و تدریجی است.
بررسی اشعار فروغ فرخزاد از منظر نظریه های «نگاه خیره» و «مرحله آینه» لاکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژاک لاکان (Jacques Lacan) در نظریه «مرحله آینه»، بر نقش اساسی تصویر آینه در رشد روان شخص تاکید می کند. او به اهمیتی که تصویر آینه ای در هویت اجتماعی و زبانی فرد دارد اشاره می کند. مفهوم دیگری که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد «نگاه خیره» است که با نظریه لاکان درباره «مرحلهآینه» پیوند دارد. از نظر لاکان «نگاه خیره» مرد بر «نگاه خیره» زن برتری دارد. «نگاه خیره» مرد با زن به عنوان اُبژه ای که جایگاه پایین تری دارد، برخورد می کند. در مقاله حاضر، نویسنده سعی کرده است با استفاده از روش توصیف و تحلیل محتوا، نظریه لاکانی «نگاه خیره» و «مرحله آینه» را در اشعار فروغ فرخزاد مورد بررسی قرار دهد. اشعار فروغ بازتابی از احساسات و تفکرات او است، لذا این مقاله می تواند زمینه مهمی را برای گسترش رویکرد لاکانی بر اشعار فروغ فراهم سازد. پرسش اصلی تحقیق این است که چگونه می توان به ارتباط بین «نگاه خیره» و «مرحله آینه» لاکانی با اشعار فروغ پی برد. یافته ها بر این موضوع دلالت می کنند که فروغ قصد داشته است از طریق اشعارش هویتی را که جامعه و سنت ادبی برای او و زنان دیگر در نظر گرفته است به چالش بکشاند؛ او قصد داشت به خود واقعی برسد. به همین منظور، او توانست بخوبی از آینه به عنوان استعاره استفاده کند و مانند بسیاری از شعرای مدرن، از تصویر آینه و «نگاه خیره» حاصل از آن، ذهنیت زنانه و بحران هویتی خودش را به تصویر بکشاند.
خوانش هگلی-لاکانیِ ژیژک از سوژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
248 - 267
حوزه های تخصصی:
ژیژک در نظرگرفتن فلسفه هگل را همچون اوج سیستم سازی و ایده آلیسم مطلق که درنهایت تنوع و چندگانگی واقعیت را در ایده و معرفت مطلق منحل می کند، نوعی داوری شتابزده درباب فلسفه او می داند. او بر این باور است که با استفاده از لکان می توان زنگارهای برداشت مطلق گرایانه را از سر و روی هگل پاک نمود. بر این اساس خوانش ژیژک از سوژه هگلی برخلاف متفکران سلف و معاصر وی در فضای مفاهیم لکانی و در بستر امر واقع رخ می دهد. در این راستا سوژه هگلی چیزی ازپیش- داده شده و دارای انسجام پیشینی نیست، بلکه همواره مقید به شرایط حادث بیرونی است. هستی سوژه محصول یک نفی تمام عیار انتزاعی است که ساختار اقتدارطلب و تمامیت خواهانه نظم جوهری را به چالش می کشد. دستاویز قرار دادن لکان برای بازخوانی هگل نه به این دلیل است که ژیژک هگل را دربند نوعی فروبستگی معنایی و خودمرجعی ساختاری فرض می کند، بلکه همواره نوعی فقدان مازاد را در فلسفه روح هگل شناسایی می کند که جز با استفاده از مفاهیم روانکاوی لکانی قابل تحلیل نخواهد بود. ژیژک دیالکتیک هگل را از سطح منطق دال که در آن میل از طریق دیگری به بازشناسی دست می یابد و سوژه به صورت سوژه یک دال در نظم نمادین هضم می شود به سطح منطق امر واقعی لکان برمی کشد که در آن دیگری بزرگ کامل، وجود نداشته و همواره به صورت ناقص، خط خورده و نه-همه حول یک فقدان بنیادی ساختار یافته است. به زعم ژیژک در سوژه امری واقعی وجود دارد که غیر ممکن نیست و میلی هست که در چارچوب تولید فانتزی، دال و دیگری بزرگ نمی گنجد و این درست همان نقطه ای است که سوژه در آن شکل می گیرد.
دیالکتیک عین و ذهن و این همانی سوژه و ابژه در نظریه و شعر نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عینیت گرایی» از اصلی ترین و مهمترین مفاهیم نظریه شعری نیمایوشیج است. عده ای منظور او را خلق شعرهایی کاملاً عینی دانسته و با ذهنی یافتن بخشی از اشعارش، نظریه و شعر وی را دچار تناقض یافته اند. برخی نیز با نسبت دادن نادرست این مفهوم به دیگر اجزاء نظریه و شعر او، تعریفی متفاوت از این مفهوم به دست داده اند. با دقت در آراء نیما و همچنین در نظر گرفتن سیر تاریخی این مفاهیم در شعرش، درمی یابیم که اساس تفکر و رویکرد نیما «دیالکتیکی» است و وی با توجه به آراء فیلسوفانی نظیر «هگل» و «مارکس»، به این همانی سوژه (ذهن) و ابژه (عین) دست زده و در نهایت بدون آنکه اصل عینیت گرایی مورد نظرش مخدوش شود، از تضاد بین این دو به سود عینیت عبور کرده است؛ به این صورت که خود او نیز به جزوی از آن عینیت تبدیل می شود. به بیان دیگر، آنچه منتقدان را در مواجهه با این مفاهیم به اشتباه انداخته است، درنیافتن این همجواری و تقابل دیالکتیکی بوده است. توجه به ساختار دیالکتیکی مورد نظر نیما، در فهم و تحلیل اشعار وی بسیار راهگشا است و در این مقاله علاوه بر ترسیم دقیق رویکرد او در این زمینه، با نقد چهار شعر وی، پاره ای از اشتباهات منتقدان در مواجهه با شعر او برطرف شده است.
مقاومت زیردستان در برابر قدرت با سازوکار ایدئولوژیک در بوستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵(پیاپی ۹۰)
۷۳-۴۵
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با اساس قرار دادن آثار سعدی، به طرح پرسشی پرداختیم مبنی بر این که طبقه رعیت چگونه به کسب قدرت در ساختار اجتماعی می پرداختند. مطابق با رویکرد هژمونی و قدرت که صاحب نظران آن آنتونیو گرامشی و میشل فوکو هستند، با کاربستِ روش تحلیل انتقادی گفتمان و نیز به پیروی از بینامتنیت و کنش بلاغی، به بررسی قدرت و مقاومت پرداختیم که حلقه های تعامل میان مشارکان اجتماع هستند. نظر به کارکرد چندجانبه گفتمان ها در متون قرن هفتم، یافته های پژوهش از این قرار است که در کنار صوفیان و زاهدان و دسته های گوناگون اجتماعی که برای کسب قدرت، سازوکارهای ویژه خود را به کار می گیرند، از دیگر سو، گروه زیردست و رعیت نیز با تصرف و تغییراتی در آن ابزارها، به برساخت های جدید قدرت دست می یازند ؛ آنان با تلفیق پندارها با باور های دینی و عرفانی و عرفی موجود در جامعه که در عین حال، باعث فرمانبری و انقیاد خود ایشان شده است، به بسط سازوکاری می اندیشند که با بازپخش و اِعمال آن، بتوان به گونه ای بهره برد تا برترین مقامات را به اطاعت و تسلیم وا داشت. بدین ترتیب، با نگرشی ساختارشکنانه به متون، کنش و تعامل پیچیده میان کنشگران، جایگزین تصور فروکاهنده مبنی بر تعامل یک جانبهٔ میان گروه های فاعل اجتماعی می شود.
معرفت شناسی ژنتیک (تکوینی) در دیدگاه پیاژه
منبع:
فصلنامه حکمت و فلسفه ۱۳۸۵ شماره ۵
7 - 22
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی ژنتیک (تکوینی) پیاژه، دست کم تحت تأثیر چهار منبع بوده است: فلسفه کانت، ساخت گرایی ریاضی بورباکی، زیست شناسی، و سیبرنتیک. تأثیر کانت را می توان در توسل پیاژه به سوژه معرفتی و طرح واره های ذهنی پیشینی آن که داده های حسی را سازمان می دهند ملاحظه نمود. تأثیر ساخت گرایی ریاضی، به نحوی پیاژه را به نادیده گرفتن سوژه فردی و تأکید بر سوژه معرفتی به منزله یک صورت بندی انتزاعی کشاند. تأثیر زیست شناسی را می توان در مفهوم سازگاری با محیط دشوار، مشتمل بر جذب و انطباق، ریشه یابی کرد. سرانجام، تأثیر سیبرنتیک را می توان در تأکید اکید پیاژه بر خود تنظیم کنندگی ملاحظه نمود که منجر به سازمان دهی مجدد دانش بر حسب پسخوراند می شود. به طور کلی، پیاژه، معرفت شناسی ژنتیک را به منزله یک معرفت شناسی علمی در نظر می گیرد که با سازو کارهای تحول دانش سر و کار دارد و روش آن، نه تحلیل فلسفی یا تأمل، بلکه تحقیق پذیری تجربی است. هرچند پیاژه به طور اکید از سازگاری به منزله کلیدی برای حل و فصل مسئله رابطه دانش – واقعیت استفاده می کند، در عین حال، به مفهوم مطابقت با واقعیت نیز توسل می جوید. اما تکیه صرف او به پسخوراندهای منفی مانع از آن می شود که او بتواند این مسئله را به نحو مناسبی حل و فصل کند. این در واقع، پاشنه آشیل معرفت شناسی پیاژه است. این از آن رو است که پسخوراندها تنها حاکی از (عدم) کفایت ساختارهای دانشی فرد است، نه (عدم) مطابقت آن با واقعیت. این نشان دهنده نیاز معرفت شناسی ژنتیک به دیدگاه واقع گرایی و مفهوم کلیدی آن یعنی مطابقت با واقعیت است. مطابقت را نمی توان و نباید به کفایت فروکاست، هرچند که کفایت، از جمله قرائن مطابقت با واقعیت و البته تنها یکی از آنها است.
پاندمی فضای مجازی و ایده مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
41-67
حوزه های تخصصی:
ظهور دنیای مجازی در دوران معاصر، تحولی عظیم در گستره زندگی انسان ها به وجود آورد و به دنبال آن، شکل گیری شبکه های مجازی، نوع نوینی از زندگی را شکل داد که حاصل آن، پدیداری دنیای مجازی به عنوان ساحت بدیل زندگی در دنیای واقعی بود. این دنیا، متضمن تأسیس اجتماعات جدیدی است که اعضای آن، ورای مرزهای مرسوم سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی در کنار یکدیگر قرار می گیرند و بنا به ماهیت شبکه ها، همزمان در اجتماعات مختلفی عضویت دارند. نحوه سامان یابی این اجتماعات نیز با گونه های کلاسیک تشکیل اجتماعات متفاوت است و مؤسسان هر ساحتی در فضای مجازی می توانند قواعدی خودبنیاد را برای آن ترسیم نمایند و به اجبار بر همگان اعمال کنند. در واقع مؤسسان این شبکه ها در مقام لویاتان هایی خودمختار عمل می کنند که با توجه به موقعیت مؤسس خود در تشکیل اجتماع، حتی در قراردادی متقابل با اعضا قرار نمی گیرند و قوانین و مقررات تعیین شده از سوی آنها برای هرگونه عضویت و حیات یابی در آن شبکه ها، الزامی و پیشینی است. این امر به شکل گیری وضعیتی استثنایی رهنمون می شود که حاکم را در موضع قادر مطلق قرار می دهد و عضویت در آن، بر پایه میل عمومی افراد (و نه ضرورت عضویت در جامعه) رخ می دهد. پژوهش حاضر با بررسی ابعاد مختلف شکل گیری این اجتماعات، بر آن است که ضمن تبیین فرایند فکری و فلسفی تأسیس این جوامع، راهکارهای تحدید قدرت و اجازه مشارکت عمومی در سامان یابی آنها را بررسی نماید.
رابطه سوژه لکانی و شکل گیری نظریه های شکستِ جنبش مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
69-94
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ، نهضت ها و جنبش های متعددی در جوامع گوناگون شکل گرفته است و تقریباً پس از وقوع تمامی آنها، اندیشمندانی ظهور کرده اند که به شکست آن جنبش و یا نهضت حکم داده و آن را تئوریزه کرده اند. مسئله پژوهش پیشِ رو حول این موضوع شکل گرفته است که چرا علی رغم تأثیرگذاری جنبش ها و نهضت ها، سوژه به شکست و ناکامی آنها مجاب می شود؟ برای یافتن پاسخ، از نظریه های روان شناسیِ اجتماعی- سیاسیِ ژاک لکان که دارای زمینه ای پساساختارگرایانه است، به عنوان روش بهره برداری شده است. همچنین جنبش مشروطه به عنوان نمونه، جهت کاربست نظریه های لکان به عنوان روش انتخاب شده است. پاسخ احتمالی به پرسش یادشده بر اساس نظریه های لکان بازمی گردد به اهمیتِ وجود میل و فانتزیِ سوژه در پویایی و حرکت انسان. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که باور سوژه به شکست، امری محتوم و ضروری است. اما این باور، به امر واقع مرتبط نیست، بلکه ریشه در شکاف همیشگی و هستی شناختیِ میان سوژه و دیگری دارد.
بررسی کوگیتوی لکانی و ارزیابی آن از منظر انگاره ادراک حضوری در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
37 - 68
حوزه های تخصصی:
انگاره سوژه رشته پیوند بسیاری از مباحث فلسفی است که با تفکر دکارت آغاز و سپس به واسطه کانت، هگل و لکان پی گرفته می شود. لکان با خوانش زبان شناختی از روانکاوی فروید و مفهومِ ناخودآگاه سوژه را به عنوان یک برساخت زبانی تعریف می کند. هستیِ عینیِ سوژه که به واسطه دال ها خط خورده است، خودش را از طریق زبان بازنمایی می کند؛ اما این خط خوردگی به واسطه زبان، موجود انسانی را میان خودآگاه و ناخودآگاه منقسم می کند. ناخودآگاه بخشی از واقعیّت سوژه است که سوژه در آنجا حضور ندارد؛ لذا از منظر لکان بر خلاف دکارت، نمی توان از اندیشه، هستیِ سوژه را استنتاج کرد، بلکه اندیشه حقیقیِ سوژه در ناخودآگاه است و سوژه در آنجا غایب است. این نوشتار با یک روش توصیفی و تحلیلی نشان می دهد چگونه ملاصدرا با طرح اصولی مانند اصالت وجود، علم حضوری و تشخّص وجود، مسیرِ متفاوتی را برای تبیین فاعلیّت و آگاهی سوژه ترسیم می کند. وجود در همه مراتب هستی بر ماهیت و آنچه به واسطه زبان برساخته می شود، تقدم دارد و علم حضوری نشانه انطباق کامل سوژه با هویّت هستی شناختیِ خود است. سوژه می تواند فراسوی تمام تعیّنات ماهوی، عنصرِ درون ماندگاری را در خود تشخیص دهد که بر اساس آن با گذر از خودبیگانگی به این همانی دست یابد.
نقش محوری زمان در تفسیر اونتولوژیک هایدگر از فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
709 - 740
حوزه های تخصصی:
زمان در تفسیر اونتولوژیک هایدگر از کانت چه نقش و جایگاهی دارد؟ تفسیر هایدگر از فلسفه کانت، تفسیری بحث برانگیز و متفاوت از جریان تفسیرهای معمول از فلسفه او است. هایدگر در پرتوی فهم معنای وجود به تفسیر کانت می پردازد و قصد دارد پروژه کانت را به معنای کلی، یک پروژه اونتولوژیک قلمداد کند. حال، ما با توجه به پرسش اصلی این مقاله، درصدد هستیم تا نقش محوری زمان را در تفسیر هایدگر از کانت نشان دهیم، نقشی که به گمان ما، خط اصلی و رشته پیونددهنده دیدگاه های هایدگر در باب کانت است و بدون درنظر گرفتن آن، فهم چگونگی تفسیر هایدگر از کانت، چندان راه به جایی نخواهد برد.
زبان به مثابه ی فراسوژه
حوزه های تخصصی:
در ساختارگرایی، پساساختارگرایی و ساختارشکنی تأکید بر عرض بودن زبان و کلمات است. این درحالی است که در مکتب زبان شناسی فراساختارگرا کلمات دارای جوهره های متعدد هستند که در نظام مادرمائیک هستی دارای تشکیک موجودی می باشند و چون ساختارگرایان زبان را سوژه و امری ذهنی می دانند؛ در این راستا سوبژکتیویته بودن زبان و ابژه بودن متن را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد. هدف از این مقاله بررسی این سؤال است که آیا کلمات جوهره اند یا عرض و زبان سوژه است یا ابژه؟ و سپس نظر زبان شناسان و فلاسفه را در این باره مورد نقد و تحلیل قرار خواهیم داد و در نهایت به بررسی این نگره در زبان شناسی فراساختارگرا خواهیم پرداخت و در خواهیم یافت که اگر به کلمه اصالت داده شود و هر ساحت از زبان را یک امر لوگوسی به شمار آوریم و جوهره معنایی را یک امر فرابعدی، فرامکان و فرازمان در نظر بگیریم؛ پس زبان بررسی صورت یا عرض نیست بلکه بررسی انواع جوهره های کلمه است و می تواند به صورت های مختلف ظاهر شود. پس زبان شناسی فراساختارگرا زبان را به مثابه یک فراسوژه می پذیرد و دوئیت دال و مدلول را در مورد کلمات مورد نقد قرار داده و به تناروح که یک حقیقت عمیق در مورد کلمات معتقد می باشد.
تحلیل عشق و پیامدهای معرفت شناسانه آن در اندیشه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
51 - 73
حوزه های تخصصی:
عشق یکی از واژه های مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز به شمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمی توان آن را از راه روش های رایج در علوم و در قلمرو تفکر اولیه حل و فصل کرد، بلکه باید اذعان کرد که آن را باید در حوزه تفکر ثانویه مورد تامل قرار داد. همچنین از دیدگاه مارسل راز عشق به ساحت «بودن» متعلق است، نه به قلمرو «داشتن». در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی، سعی کرده ایم خطوط کلی اندیشه او را در این باب بیان کرده و لوازم معرفت شناختی آن را از منظر روابط انسانی و پذیرش وجود دیگران در شبکه عاشقانه میان انسان ها و پذیرش وجود موجودی متعالی در عشق به ماوراءالطبیعه، نفی شکاکیت، اثبات وجود جهان، کنار نهادن ذهنیت باوری و سوبژکتیویسم دکارتی مورد بحث قرار دهیم.
معناشناسی منطقی گفتار و گذار به جهان اینترسابجکتیو در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
75 - 97
حوزه های تخصصی:
هوسرل در روش پدیدارشناسی دریچه ای نوین را به بحث تجربه می گشاید که به واسطه تعریف نوین شناخت و در راستای پیشگیری از خطای فلاسفه پیشین -به ویژه تجربه باوران کلاسیک- صورت گرفته است؛ به نحوی که شناخت، دیگر مبتنی بر تجارب بی واسطه از جهان نیست، بلکه بر پایه تجارب التفاتی که بر شهود بی واسطه ابژه ها تکیه دارد، صورت می پذیرد. پیامد این برداشت، دستیابی به تجربه زنده است. بنابراین، برای هوسرل، شناخت جهان پیرامون مبتنی بر زیسته هایی است که بر حیث التفاتی آگاهی استوارند. سخن گفتن از این جهان التفاتی در اندیشه هوسرل به واسطه معانی ایدئال صورت می گیرد و این دسته از معانی حول محور یک خوداستعلایی قرار دارند که مرکز کنش ها و حالات التفاتی است. بنابراین، تحلیل کنش گفتاری این «خود» به شکل معناشناختی و بر پایه منطق استعلایی صورت می پذیرد و از نگرش نحوی جداست. هوسرل این تغییر جدید را در راستای تحویل بردن سوژه استعلایی به جهان اینترسابجکتیو صورت می دهد. در این پژوهش، هدف ما این است که چگونگی تاثیر معناشناسی منطقی بر گفتار و گذار به جهان اینترسابجکتیو را مورد تحلیل قرا دهیم.
تنش انسان شناختی؛ پرسش از ذات انسان و متافیزیکِ سوبژکتیویته نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
133 - 150
حوزه های تخصصی:
کانت هر سه مسئله اساسی فلسفه را به مسئله ای یگانه و نهایی (انسان چیست؟) بازمی گرداند و حلّ آن را بر عهده انسان شناسی فلسفی می گذارد. باری، اگر از این دید در مهم ترین اثر فلسفی کانت، یعنی نقادی عقل محض نظر کنیم، جای شگفتی است که این پرسش، دست کم با این صورت بندی، از آن غایب است؛ البته، اقتضای فلسفه استعلایی همین است که این پرسش، بدین صورت ماهوی اساساً در آن قابل طرح نباشد؛ چراکه سیر فکر استعلایی سرانجام به سوژه منتهی می شود و نه انسان. اما به رغم خوانش هایدگر از کانت، نباید گمان کرد که وی پرسش از ذات انسان را سرانجام در جهت تثبیت یک متافیزیک سوبژکتیویته به جریان می اندازد. آموزه وحدتِ استعلاییِ ادراکِ نفسانی کانت، نه تنها بیانگر یک نظریه متافیزیکی بر محور سوژه نیست، بلکه صورت بندی دیدگاه کلی انسان شناختی کانت است در بستر فلسفه استعلایی و در چارچوب عقل نظری، که صورت متکامل آن در انسان شناسی اخلاقی او تبلور یافته است. هسته مرکزی این دیدگاه انسان شناختی را موقعِ دوگانه انسان در کیهان تشکیل می دهد، که بر حسب آن می توان تنش میان مرکزیت و هم زمان، حاشیه ای بودن موقع او نسبت به جهان را در فروکاستْ ناپذیری اش بیان کرد. این دیدگاه انسان شناختی کانت را از جهت دوگانگی فروکاست ناپذیر نهفته در آن، «تنش انسان شناختی» می نامیم.
بازنمود فردیت در فضای مجازی: از انتخابی شدن زندگی روزمره تا سوژه آنلاینِ ازهم گسیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای در رسانه و فرهنگ سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
1 - 30
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد تلاش سوژه ایرانی برای بازنمایی/ برساختِ فردیتِ خویش در فضای مجازی را مطالعه کند. برای انجام این کار، به منظور فهم چگونگی تولد و رشد سوژه ایرانی، نخست شرحی موجز از تولد سوژه مدرن و سیر دگردیسی مفهومی و انضمامی آن، به ویژه در مدرنیته متأخر، به دست داده است؛ سپس با اتکا بر تحلیل نشانه شناختی تصاویر بازنمودشده در فضای مجازی سویه های گوناگون تجلی سوژگی ایرانی را مطالعه کرده است. نتایج نشان می دهد که سوژه ایرانی در تلاش برای تحقق فردیت خویش در روزگار حاضر درست در کشاکش رودررویی با همان ریسک ها، بیم ها و تلاطم هایی است که زندگی روزمره او را دستخوش چندپارگی، نوسان، بیم زدگی و تعارض کرده اند. این سوژه به رغم آن که قدرت انتخاب بیشتری در زندگی روزمره پیدا کرده است، در مواجهه با مناسک، شعایر، فضاهای جمعی و دیگریِ فربه توان اش برای شکوفایی خویشتن تحلیل رفته است. سترون شدن زندگی روزمره در وضعیت واقعی جامعه ایران و تلاش سوژه ها برای احیای آن در جهان مجازی به خلق شکلی از زندگی انجامیده است که از دل آن سوژه هایی سرخورده، ازهم-گسیخته، تسلیمِ به دیگری، محوشده در مناسک و واپس رفته به کودکی سر بر آورده اند.
مکانیسم قدرت و تأثیر آن بر مجازات تابعان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریانِ سیالِ قدرت را از دلِ تمامِ مناسباتِ اجتماعی م یتوان به نظاره نشست و پُربیراه نخواهد بود گَر گفته شود؛ دانش، تابعی از قدرت و انسان، محصولِ قدرت است. سیطره قدرت را در تمام اشکالِ آن و در بسترِ مناسباتِ اجتماعی، م یتوان دریافت و بدیهی است، پرداختِ ذهنی و تکثّرِ کاربردِ اظهاری چنین مفهومِ پُرپیچید های، توسطِ تابعان نیز به سهولت صورت م یگیرد، ولی عیان فارغ از نیاز به بیان است که تابعان، متوجه اسارتِ راستینِ خویش در چنگالِ پر از تحکمِ قدرت نبوده و نیستند. مکانیسمِ قدرت از درونِ نهادهای برساخته و تصنعِ اجتماعِ انسانی به جریان خواهد افتاد. نظامِ قضایی هر کشوری در زمره برجست هترین ارگان هایی است که مسؤولیت اجرای قانونِ برتافته از روابطِ قدرتِ پیش و پساقانونگذاری را برعهده دارد. کیفردهیِ تابعان، نمودگارِ بارزِ اِعمال قدرتِ قانون و یا قدرتِ به نام قانون خواهد بود که نظری تبارشناختی به دعاویِ شهیرِ جهانی، راستیِ سخن را هویدا خواهد ساخت.
مرگ مدرسه یا مرگ سوژه؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله پژوهشی درباره نقش و موقعیت نظام مدرسه ایران از نظر چگونگی تربیت و پرورش سوژه است. پرسش کانون مقاله اینست که مدرسه مدرن در ایران معاصر ازابتدای شکل گیری تاکنون چه الگوهایی از سوژه را درصدد تحقق و پرورش آن بوده و چرا و تا چه میزان در تحقق سوژه کامیاب یا ناکام گردیده است؟ این پژوهش از حیث روششناختی پژوهشی تبارشناسانه و با تفسیر تاریخی جایگاه سوژه در مدرسه ، مسئله بحران آموزش در ایران امروز را تحلیل می کند. دراین مقاله سوژه مدنی، سوژه مدرن، سوژه مومن و سوژه مقاوم، به عنوان الگوهای مفهومی سوژه در سیاست آموزشی ایران بحث و جایگاه و موانع تحقق آنها تحلیل می شود. چارچوب نظری این مقاله رهیافت میشل فوکو به مفهوم سوژه در دنیای مدرن است. نتیجه گیری این مقاله اینست که نظام مدرسه ایران امروز ناتوان از تربیت و پرورش سوژه است. بر این مبنا این نتیجه را گرفته ام که نهاد مدرسه با پایان یا مرگ خودروبروست.
جستار و طبقه بندی آن به مثابه ژانر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱۷
27 - 47
حوزه های تخصصی:
جستار گونه نوشتاری برآمده از دنیای جدید و مناسبات روزگار مدرن است که می توان آن را در جایگاه ژانری مستقل بررسی کرد. خاستگاه این نوع، به دوره رنسانس و توجه به فردیت انسان اندیشمند بازمی گردد. نظر به این که جستار با برخی گونه های دیگر، نزدیکی و خویشاوندی داشته، سبب شده که بدون توجه به فرم و چیستی آن، با ژانرهای مرسوم و هم خانواده ی خود نام گذاری شود. در این مقاله پس از مروری بر جستارنویسی در غرب، به مسأله فرم در جستار، نثر آن و ارتباط آن با ساختارهای دنیای جدید توجه شده و با مطالعه گونه های خویشاوند این نوع نوشتار، و تجزیه و تحلیل شکلی و کیفی جستار، انواع آن، ذیل دو عنوان کلی جستار شخصی و جستار رسمی با زیرعنوان هایی دسته بندی شده و به نسبت جستار با گونه های مشابه آن پرداخته شده است. در نهایت برای نزدیک شدن به تعریفی از جستار، با مطالعه ی جستارهای متنوع، مؤلفه هایی به عنوان ویژگی های نسبی مشترک این گونه؛ همچون: نثربودگی، خودنگاری، انعطاف پذیری، تعمیم یابندگی، خودآیینی، ادبیت ساده، اندیشه ورزی و متأملانه بودن، استخراج شده است.
فراتحلیلی در خصوص مسئله شکل گیری سوژه و اهمیت آن در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه, حقوق, جامعه شناسی, روانشناسی, علوم سیاسی, و حتی اقتصاد هر یک به انسان پرداخته و شأن وجودی شان مطالعه و بررسی پیرامون انسان به دلایل مختلف بوده و امروزه نیز هست. هر یک در تلاش به فهم بخشی از وجود انسان از نگاه و منظر رشته خود بوده اند. ازاین رو, نگاه یکسانی به انسان ندارند و از واژه یکسانی برای انسان استفاده نمی کنند. موضع گیری این رشته ها و نظریه های هر رشته در سه دسته یا به تعبیر کوهن سه پارادایم تقسیم می شوند. پارادایم نخست, انسان را کاملاً منفعل در مقابل قدرت نهادهای اجتماعی دانسته و از مفهوم فرد استفاده می کنند. پارادایم دیگر, انسان را فردی خودمختار و سوژه کامل در مقابل نهادهای اجتماعی و فرهنگ می دانند و مفهوم سوژه یا سوبژکتیویته واژه موردپسند آنان است که بر واژه فرد, برتری دارد. درحالی که, پارادایم سوم بر این باورند که انسان در نوسان بین اصالت جامعه (انسان مطیع و منفعل) و اصالت فرد (سوژه کامل) می باشد و واژه بازیگر از مفاهیم مورد علاقه این دسته می باشد. به هرروی, فرد متفاوت از سوژه است و سوژه اعلم تر از فرد است و فرد طی فرایندی به کمک عواملی به سوژه تبدیل می شود. درنتیجه, سوژه شدن امری اکتسابی و برساخته ای اجتماعی است. یکی از عوامل یا نهادهایی که در ساختن سوژه نقش مهمی ایفا می کند, آموزش عالی است.
گفتمان کاوی برنامه معرفتی تلویزیون؛ مورد مطالعه: مجله علوم انسانی زاویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و سوم زمستان ۱۴۰۱شماره ۶۰
317 - 345
حوزه های تخصصی:
رسانه ها در صورت بندی های فرهنگی جامعه، نقش محوری ایفا می کنند و این بازی را نه فقط با بازتاب دادن فرهنگ، بلکه با شرکت در فرهنگ سازی به اجرا می گذارند. در این مقاله با تمرکز بر متون تولیدی برای مخاطب نخبه، تلاش شده است، محتوای مختص برای این گونه از مخاطبان، مورد واکاوی قرار گیرد و نحوه بازنمایی مباحث فکری و اندیشگانی که از دغدغه های فکری مخاطب نخبه است؛ تحلیل شود. همچنین در پی آن هستیم؛ نشان دهیم در برنامه گفتگو محور تلویزیون، سازوکار صورت بندی آگاهی برای مخاطب نخبه چگونه است و سوژه های متکثر و نظام های فکری آن ها چگونه بازنمایی گفتمانی می یابد. به بیان دیگر، آیا از متون رسانه ای شده از شبکه فرهیختگان صداوسیما شبکه چهار سیما ، صداهای مختلفی انعکاس می یابد و درنهایت بررسی خواهد شد در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، گفتمان های معاصر ایران در تقابل با یکدیگر، چگونه معرفی می شوند. بدین منظور مجله تصویری زاویه به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده و با روش تحلیل گفتمان رویکرد لاکلا و موف 43 قسمت از این مجموعه تلویزیونی طی سال های 1397 تا شهریور 1400 بررسی شده است. مهم ترین نتایج پژوهش نشان می دهد که گفتمان غالب متون مورد بررسی، گفتمان اسلام سیاسی است. این گفتمان با مفصل بندی دال هایی چون احیای تمدن اسلامی، اسلامی سازی و بوم ی سازی علوم انسانی، عقل گرایی اجتهادی، جدایی ناپذیری دین از سیاست، تقابل با غرب و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، گفتمان انقلاب اسلامی را بازتولید و تثبیت می کند و به این شیوه با مداخله هژمونیک در گفتمان های رقیب به مشروعیت بخشی این گفتمان نزد سوژه ها می پردازد. در این مقاله پژوهشی با تمرکز بر مخاطب نخبه و تفکیک آن از مخاطب عام، تلاش شده است محتوای تولیدی برای این گونه از مخاطبان مورد واکاوی قرار گیرد و نحوه بازنمایی مباحث فکری و اندیشگانی در متون تولیدی مختص مخاطب نخبه نشان داده شود. همچنین در پی آن هستیم نشان دهیم به طور کلی صداوسیما در برنامه گفتگو محور، کدام گفتمان ها را و به چه نحوی هژمونیک می سازد. گفتمان ها در تقابل با یکدیگر چگونه بازنمایی می شوند؛ و دال محوری و دال های شناور آنها چگونه مفصل بندی می شود. بدین منظور مجله تصویری زاویه که از شبکه چهار- شبکه فرهیختگان- رسانه ملی پخش می شود به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است و با تکنیک تحلیل گفتمان – رویکردلاکلاو موفه-اهداف پژوهش پی گیری شده است.