مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
سوژه
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲ (پیاپی ۸۷)
7-32
حوزه های تخصصی:
یکی از شیوه های نثر نویسی در روزگار معاصر به انعکاس امر واقع بیرونی در جهان داستان معطوف است. این شیوه، به شکلی گسترده، در آثار نویسندگان رئال و ناتورال ایران نمود یافته است. صادق چوبک یکی از نویسندگان برجسته معاصر است که به جهت ارائه واقعیت از نوعی دیگر، به مدد زبان ویژه نثر خود، به وجهی از امکانات زبان هنری دست یافته است که او را هم در سبک شخصی و هم در مکتب رئال ناتورال، از سر آمدان نحله داستان نویسی ایران کرده است. هدف پژوهش پیش رو، واکاوی فرآیند خلق معنای واقعیت است که به استفاده چوبک از هنر سازه هایی در دو محور هم نشینی و جانشینی برای رسیدن به ارائه موفقِ واقعیتی زبان بنیاد، فارغ از دخالت خود محورانه سوژه، انجامیده است. نگارنده در پژوهش حاضر، با شیوه تحلیلی انتقادی و استفاده از نظریه های مرتبط منتقدان این حوزه، نثر رئال ناتورال چوبک و جنبه های آن را بررسی و نقد کرده و در پی برجسته ترکردن جوانبی از زبان چوبک بوده است که فراتر از بررسی های معمول ناتورالیستی، با بخشیدن حیثیتی هنری به نثر او، به ترازی از داستان نویسی نائل می شود که راه را برای تحلیل های نوپدید در حوزه نقد زبان نثر، بر منتقدان این نحله هموار می کند؛ زیرا نثر چوبک از نوع نثرهای پیش پاافتاده که داستانی واقعی را نقل می کنند و زبانی ارجاعی دارند نیست، بلکه نثری هنری است.
افشای کلیت نهفته در تکینگی: تحلیل بخش یقین حسی از کتاب پدیدارشناسی روح هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
57-87
حوزه های تخصصی:
هگل در نخستین بخش از کتاب پدیدارشناسی روح ، ادعاهای مهمی از یقین حسی را مورد نقد قرار داده است که دارای اهمیت استراتژیک در کل فرایند کتاب خویش است. یقین حسی مدعی است که شناختی تکین و جزئی از ابژه بلاواسطه خود دارد؛ و از ادعای خود در سه گام و از طریق سه پناهگاهِ ابژه محض، سوژه محض و شهود محض دفاع می کند. با توجه به متن پدیدارشناسی روح، سعی به توضیح و تفسیر این مبحث شده است که چگونه هگل با استفاده از این چند اصطلاح کلیدی فلسفه خویش (که برای نخستین بار در بطن بخش یقین حسی مطرح شده و تا پایان کتاب نقش محوری ایفا می کنند)، یعنی وساطت، تلاقی سوژه و ابژه، صورت معقول کلیت در امر جزئی و همچنین قدرت نفی، می تواند به درون ادعاهای یقین حسی نفوذ کند و آن ها را به تناقض درونی دچار کند و نشان دهد که یقین حسی در طی مراحل خویش بااینکه به دنبال اثبات امر تکین بوده، با این وجود در تمام تلاش های خود، به واقع، به اثبات امر کلی نزدیک می شده است.
«بایسته ها و شرایط کاربست واسازی دریدا» در نقد متون نقد و تحلیل کتاب واسازی متون آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
155-171
نویسنده در این مقاله می کوشد با ارائة تبیین درست و انضمامی تر از واسازی دریدا و الزام های معرفتی و روش شناختی آن، به نارسایی عمده ای در فضای نقد متون ادبی ایران اشاره کند و آن شتاب زدگی در کاربست نظریه ها و روش های جدید نقد ادبی اروپایی در ایران است. کتاب مجتبی گلستانی نیز در ذیل این نارسایی نقد شده است. بدین ترتیب، مقاله نشان می دهد که در فهم، تبیین، و نقد و بررسی آثار نویسندگان معاصر ایران باید پیش از هرچیز با آن ها گفت وگو کرد تا از این راه درک فاصله میان جهان خواننده و متن برای خواننده شکل خاص خود را بگیرد. اما نویسندة کتاب عمداً در مقام پژوهش گر هم چون سوژة مدرن متون آل احمد را به موضوعات برنامة پژوهشی خود تبدیل کرده و نتوانسته است با متن ارتباط برقرار کند. در این مقاله عمدتاً روند ابژه شدن متن ها در کتاب موردنقد باز شده است. نتیجة حاصل از این بررسی نقد آثار کسانی مانند آل احمد، شاملو، شریعتی، و نیما تابعی از شرایط تاریخی و کنش گری آن هاست که باید به صورت انضمامی و متوازن پی گرفته شود.
روان کاوی لاکانی و امکان بازآفرینی امر سیاسی: بازخوانی انتقادی کتاب لاکان و امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم شهریور ۱۳۹۷ شماره ۶ (پیاپی ۵۸)
329-348
نظریه های روان شناختی و سیاسی رسالت فهم رفتارهای فردی و جمعی را در متن زندگی سیاسی برعهده دارند. درطول دو دهة گذشته تحلیل ابعاد روان شناختی روان کاوانة سیاست با محوریت این بحث که چگونه می توان دربارة ارتباط و تعامل سیاست و روان شناسی سخن گفت، موردتوجه بسیاری از پژوهش گران قرار گرفته است. در این میان، ژاک لاکان یکی از برجسته ترین روان کاوانی است که تلاش کرده است پلی میان مسائل روان شناختی و فلسفه و انسان شناسی و زبان شناسی بزند و می توان برخی دلالت ها را برای پیوند وجوه روان شناختی و سیاست در دستگاه فکری او یافت. پرسش اصلی مقاله این است که چگونه می توان خوانشی سیاسی از ایده های ژاک لاکان داشت. پی آمدهای تحلیلی پیوند روان شناسی و امر سیاسی در نظریة لاکان چه خواهد بود. پاسخ این است که نظریة روان شناختی سیاسی لاکان ازطریق بحث دربارة امر واقعی و امر نمادین، دانش و تجربه، و امر سیاسی و امر اجتماعی ازیک سو، محدودیت ها را مشخص می کند و ازطرف دیگر، امکانات خلاقانه ای را پیش روی ما می نهد. این حوزه ای از تنش و امکانات و محدودیت ها و آرزو هاست. محور اصلی این مقاله معرفی و نقد و ارزیابی کتاب لاکان و امر سیاسی است.
دیگریِ دینی در دیالکتیک ثبوت و نفی (خوانشی نظری- انتقادی از مواجهه سوژه و دیگری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال بیستم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
26 - 48
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به میانجیِ نقدی هستی شناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (به مثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، به بیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در این جا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش می کشد. مفاهیمی که از دل صورت بندیِ نظری (برگر، باختین، رانسیر) برآمده اند در کلیت خود بر چگونگی نسبت سوژه و دیگری استوراند. دیگری در این تلقی، ابژه ای در درون تکثری از ابژه های شناخت نیست که باید سوژه، آن را دریابد بلکه دیگری نیز واجد سوژگیِ خود (سوژه شناسنده) است که هر دَم به میانجیِ وضعیت های اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگیِ خاصی آن را از کف داده یا از او سلب گشته است. بر این اساس نسبت تساهل دینی و پلورالیسم دینی با گفت وگومندی و بینامتنیت در بستر اجتماعی چیست؟ نسبت تساهل دینی با من از یک سو و دیالکیتک من با دیگربودگی در بستر اجتماعی چیست؟ آیا می توان از برابری رادیکال یا بازتعریف تقسیم امر محسوس رانسیری به مثابه میانجی ای ضروری یاد کرد؟ سپهر برابری رادیکال تا چه مرزی می تواند گسترده شود؟ آیا گفتمان مسلط دینی یا (پلیس به تعبیری رانسیری) مجالی برای سیاستِ (دیدارپذیری) دیگری خواهد داد؟ سیاستِ دیگری در مواجهه با گفتمان مسلط دینی یا پلیس از چه مکانیسم هایی می تواند بهره جوید؟پس از واکاوی منابع نظری و بهره گیری از روش اسنادی جهت توصیف و تحلیل ادبیات پروبلماتیک پژوهش، مدلی نظری/مفهومی از منطق درونی بحث استخراج شده تا امکان آشکارشدن پیچیدگیِ توصیف و تحلیل برآمده از صورت بندیِ بحث، فراهم گردد. در نهایت پژوهش برآن است تا نشان دهد که، خودآیینیِ سوژه ها (سوژه شناسنده کانتی)، مواجهه آن ها با اغیار را نه به گونه ای یک سویه و اقتدارگرایانه، بلکه آکنده از گفت وگو و گفت وگومندی می سازد (دیالوگ باختینی) که سوژه را ایستاده در تکثری از معانی و نشانه هایی قرار می دهد که او را به ساخت صورت بندی هایی منطقی از نمودگارهایی (فنومن) فرامی خواند که در بازار دین در برابر دیدگان او تجلی می یابند. سلسله مراتبی که دیگری را، به مثابه ابژه فاقد خودآگاهی، بر می سازد، واسازی گشته و دیگری نیز به مثابه سوژه، واجد شناخت ابژه های متکثری می گردد (سیاستِ رانسیری) که در این بازار عرضه می گردد.
نقش بدن زیسته در عینیت بخشی به اعیان از منظر مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مرلوپونتی از قصدیت عملی به مثابه قصدیتی تنانه و متحرک راه را برای بیان معنای جدیدی از تقویم و عینیت می گشاید. تحلیل او از چنین قصدیتی، ابزاری ملموس و پیشاتأملی، اما معنادار و تنانه برای داشتن جهان و اعیان قصدی فراهم می آورد. مرلوپونتی بر این باور است که آگاهی به واسطه خصلت قصدی خود روی به سوی اعیان خود در جهان دارد. اعیان آگاهی اموری مشخص و متعین نیستند، بلکه در حوزه ای قرار دارند که خود ذاتاً معنادار است و این معنا در مواجه سوژه با آن منکشف می شود. آگاهی برای مواجهه با اعیان از بدن به منزله نظرگاه خود بهره می گیرد. بر این اساس، مرلوپونتی آگاهی را در بدن قرار می دهد و بدن را سوژه- بدنی محسوب می کند که در جهان پیرامون خود حضور دارد و از طریق تجربه ادراکی با اعیان در تماس است. آنچه در طی این تجربه آَشکار می شود نوعی درک پیشاتأملی از جهان محسوس به منزله جایگاه حیات عملی است. سوژه همواره به واسطه بدن خود در درون جهانی که در آن تحقیق و عمل می کند جای دارد و در مواجهه تنانه با اعیان نامتعین، به آنها عینیت می بخشد. این تعین بخشی به واسطه قصدیت جنبشی و وحدت تألیفی بدن روی می دهد. در این مقاله درصدد هستیم تا نقش بدن در این تعین بخشی را بیشتر برجسته نماییم.
درنگی در نقد هیدگر بر مفهوم سوژه در متافیزیک کانت و هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابر تفسیر هیدگر «سوبژکتیویسم» بنیاد متافیزیک است که از افلاطون آغاز می شود و با دکارت شتاب افزون تری یافته و تا هگل و نیچه استمرار پیدا می کند، هیدگر در تفسیری که از کانت و هوسرل ارائه می دهد معتقد است نه تنها ایشان راه دیگری غیر از آن چه از بدو ظهور مابعدالطبیعه در افلاطون و در ادامه با ارسطو و پس از آن در دورة قرون وسطی و نیز در دورة جدید با تفکر دکارتی استمرار یافته، نشان نداده است بلکه خود کانت مساهمت زیادی در بسط متافیزیک سوژه داشته است. این مقاله کوشیده است از رهگذر شواهدی ادعای هیدگر را مورد ارزیابی قرار دهد و با تمایز میان سنت متافیزیکی و استعلایی نشان دهد که تفسیر هیدگر از فلسفۀ کانت و هوسرل، قابل مناقشه و محل گفتگوست.
سوبژکتیویته در فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۰
75-100
حوزه های تخصصی:
سوبژکتیویته عبارت است از اصالت من انسان در قلمروهای معرفت شناسی، جهان شناسی، اخلاق، زیبا شناسی، هنر، دین و علم. شکاکیت عمومی دکارت اورا به سوبژکتیویته رهنمون شد، زیرا او بعد از شک در همه چیز، وجود خود را به صورت اولین و تنها موجود یقینی یافت و بر همین پایه، قضیۀ« می اندیشم پس هستم» را شالوده هر نوع شناختی و هرگونه موجودی در عالم، از جمله وجود خداوند و اشیای جسمانی، قرار داد. دکارت عقل آدمی را در مسئله شناخت،بی نیاز از غیر خود دانست و در این راستا برای شکل دادن به ساختمان علم، فقط به سراغ مفاهیم فطری ذهنی می رود، مفاهیمی که تنها با قاعده ی وضوح و تمایز، که خود برگرفته از ذهن آدمی است، می توان بدانها دست یافت.اصالت سوژه (من انسان)، تمام بخش های فلسفه دکارت را دربرگرفته و در این فلسفه تمام جهان، به صورت مجموعه ای از ابژه ها، خودنمایی می کند و عالم جز تصویری که آدمی از آن ساخته است، حقیقت دیگری ندارد. بنابراین، یگانه سوژه حقیقی، چیزی نیست جز من انسانی و لذا گستره سوبژکتیویته در فلسفه دکارت کاملاً مشهود است. فلسفه دکارت با چنین نگاه سوبژکتیوی فلسفه جدید غرب را به مسیری نو انداخت. از این رو دوران جدید را، دوران سوبژ کتیویسم نامیده اند.
هابرماس و بنیان های شبه استعلایی معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
149-170
حوزه های تخصصی:
ﻧﻮﺷﺘﻪی پیش رو ﺷﺮح و ارزیابی ﺑﺨﺸﻰ از افکار یورﮔﻦ ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎس و فیلسوف آﻟﻤﺎﻧﻰ، در حیطه ی ﻣﻌﺮفت شناسی اﺳﺖ که در متون فارسی به آن کمتر توجه شده است. یکی از اهداف پروژه تحقیقاتی او نزدیک کردن داﻧﺶ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ یا زیست جهان بوده و هدف این نوشتار نیز ارائه شرحی نظام مند از این کوشش هابرماس و تقابل های فکری وی با دیگر نحله های فلسفی-اجتماعی است. «علائق شبه استعلایی» یکی از مفاهیم کلیدی است که در این فرایند نقشی حیاتی دارد و دانش را از ساحت سوژه استعلایی به ساحت فرآیند تاریخی که از نیازهای عملی برخواسته مرتبط می کند. به همین جهت، این نوشتار ﺑﻪ دﻧﺒﺎل روﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻌﻨﺎ، کارکرد و ریشه های این مفهوم ﺑﻮده است. از این حیث، در ﺑیﻦ آﺛﺎر او دو کتاب از جایگاه مرکزی ﺑﺮﺧﻮردار ﻫﺴﺘﻨﺪ: داﻧﺶ و ﻋﻼﺋﻖ اﻧﺴﺎﻧﻰ و ﻧﻈﺮیه ی کنش ارﺗﺒﺎﻃﻰ. یافته ها نشان می دهند که: 1-ﭘﺮﺳﺶﻫﺎیی که ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس در این کتاب در ﺻﺪد ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻮیی به آﻧﻬﺎ اﺳﺖ در واقع ﭘﺮﺳﺶﻫﺎی کانت ﻫﺴﺘﻨﺪ: «شرایط عام امکان شناخت». 2-علائق شبه استعلایی ریشه در زیست انسانی دارد که تحول اساسی در نظریه های انتقادی است. 3- معرفت شناسی هابرماس درصدد احیای ارزش های روشنگری و رهایی از سلطه است. 4- هابرماس از طریق صورت بندی علائق شناختی با سایر نحله های فکری وارد مناظره می شود ( فرا رفتن از مکتب فرانکفورت، نقد پست مدرنیسم و دیگر نحله های فلسفی).
الگوی دیپلماسی رسانه ای در مراکز روابط عمومی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط عمومی موثر در سازمانها، بین المللی شده است و با توجه دگرگونیهای پیش آمده و پر رنگ شدن عنصرارتباط، دیپلماسی رسانه ای در این روزها اهمیت بسیار یافته است. این رساله تلاش دارد الگوی دیپلماسی رسانه ای جهت استفاده موثر از رسانه ها برای حضور مطلوب سازمانها در عرصه بین المللی طراحی نماید.این مطالعه با روش شناسی کیفی و رویکرد تئوری زمینه ای انجام شده است. مشارکت کنندگان این پژوهش را بیست و پنج نفراز اساتید ارتباطات، رسانه و روابط عمومی تشکیل می دادند که اطلاعات مورد نیاز پژوهش از طریق انجام مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته جمع آوری گردید. داده های حاصل براساس نسخه کوربین و اشتروس(2008) تحلیل شدند. شیوه دستی و نرم افزار مکس کیودا 10 برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید.از تحلیل داده ها حدوداً 940 کد سطح اول (کد باز) بدون محاسبه همپوشانی آنها استخراج شد. سپس این کدها براساس تشابها و تفاوتهای موجود با هم مقایسه و 26 زیر طبقه، 11 طبقه فرعی(شامل مفاهیم و زمینه) بدست آمد. نهایتاً 4 طبقه اصلی برای مفهوم یک طبقه اصلی برای زمینه بوجود آمد. متغیر مرکزی این مطالعه "مدیریت سیستمی " و طبقات اصلی آن "فرایند" ، "عوامل تسهیل گر" ، "عوامل بازدارنده" و "دستاورد" و"زمینه" بودند. مجهز کردن مراکز روابط عمومی با دیپلماسی رسانه ای می تواند باعث اعلام موجودیت سازمان در عرصه بین المللی گردد. سازمانها می خواهند در تحولات جهانی اثر گذار بوده و سهمی از بازار جهانی را داشته باشد.
بررسی سوژه مدرن در بوف کور صادق هدایت و ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوژه و سوژگی یا سوبژکتیویته، یکی از مؤلفه هایی است که براساس آن می توان تشخیص داد یک اثر داستانی، مدرنیستی محسوب می شود یا خیر. سوژه مدرن در مورد خود می اندیشد. از این رو بسیاری از داستان های مدرنیستی، شخصیت هایی دارند که به خودشان می اندیشند و زندگی و افکارِ این شخصیت ها در مرکز توجه داستان قرار دارد. می توان گفت که این داستان ها ذهن محور هستند. پرداختن به «شخصیت» و افکار او در داستان های مدرنیستی اهمیت فراوانی پیدا می کند که این خصوصیت در داستان های پیشامدرن دیده نمی شود، یا کمتر دیده می شود. در داستان های مدرنیستی فارسی نیز سوژه و سوژگی اهمیت دارد. دو اثری که توجه ویژه به این مسئله، در آنها دیده می شود، بوف کور، نوشته صادق هدایت و ملکوت نوشته بهرام صادقی هستند. در این دو رمان شخصیت ها و افکار آنان محوریت دارند. در این پژوهش ابتدا خصوصیات سوژه برشمرده شده، تعریف نسبتاً دقیقی از آن به دست آمده و سپس اثبات شده است که شخصیت های اصلی هر دو اثر، سوژه هستند و خصوصیات سوژگی در آنها وجود دارد. آگاهی، اختیار / آزادی و فردیت، خصوصیات اصلی سوژگی هستند که هریک از آنها در مورد شخصیت های اصلی این دو داستان مورد بررسی قرار گرفته اند.
پزشکی و قدرت از عهد ناصری تا دوره رضاخان؛ تبارشناسی سوژه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
141 - 172
حوزه های تخصصی:
در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی شاهد روند تغییر حکمرانی در ایران هستیم. ساحت چندگانه نیروها در این دوره پدید می آیند که در این چندگانگی دانش مدرن سهم بسزایی دارد. در واقع بخش مهمی از این تغییر به ورود دانش جدید پزشکی و روانپزشکی بر می گردد. دانش جایگاهی در منازعه قدرت می یابد. در بافت اجتماعی نیز دو شکل عام و خاص(سوژه ساز) همبستر این قدرت شده و بر تغییر ساحت روان آن تأثیرگذار است. این مقاله با هدف آشکارسازی بخشی از این منازعه با تکیه بر ورود دانش پزشکی نگاشته شده است. چگونگی اثرگذاری، جریان سازی و در نهایت تغییر در روند جامعه و سوژه ایرانی بگونه ای است که بخشی از قدرت تن به ماهیت این دانش ها می دهد و یا آن را به چالش می کشد. لذا بخش قابل توجهی از حکمرانی برخلاف دوره های پیشین تحت تأثیر این دانش ها به عرصه ای جدید پا می نهد که بر ماهیت گفتمانی موجود در ایران شکل می دهد. روند ادراکی این تغییر بدین صورت پیش می رود که ماهیت ثابت، سنتی و دیرین حکمرانی سوژه نسبتاً یکدست پیشین وارد شکل جدیدی از ذهنیت و تصور از خود می شود. از یک طرف مناسبات میان فرد و دانش های نوین موجب نوعی از تکنیک های خود می شود و از طرفی دیگر بدن اجتماعی به مثابه استعاره ای کلی ظهور می کند. نگاهی تبارشناسانه بر شکل روشی این متن حاکم است.
بررسی عقاید ژاک لاکان در نمایشنامه ی «از پشت شیشه ها» اثر اکبر رادی
حوزه های تخصصی:
ژاک لاکان روان پزشک معروف فرانسوی است که در آثارش علاقه ی خود را به فلسفه و ادبیات ابراز کرده است. او نفسِ انسانی را متشکل از سه نظمِ مهمِ روانی با نام های خیالی، نمادین و واقع می داند. وی معتقد است که ساختارِ ضمیر ناخودآگاهِ انسان همانند ساختارِ زبان عمل می کند. به عقیده ی لاکان، زبان ترکیبی از دال ها و مدلول ها است. یکی از نکات اساسی در نظریات لاکان حضور احساسات و عوامل منفی چون بیگانگی، پرخاشگری، ناامیدی، فقدان و غیره است. این گونه احساسات از مرحله ای آغاز می شوند که لاکان آن مرحله را آینه ای می خواند. مرحله ی آینه ای هنگامی رخ می دهد که کودک خود را درون آینه می بیند و پی می برد که مستقل از وجود مادر است. آثار بر جای مانده از این مرحله تا آخر عمر، بر روی ذهن انسان ها که در تعریف لاکانی، سوژه خوانده می شوند، ادامه یافته، همه ی آنها را تبدیل به یک روان نژند می کند. اگر مشکلات زندگی بر یک فرد فشار وارد کند، آن فرد برای فرار از واقعیت ممکن است زندگی در توهم و دور از زندگیِ معمولِ اجتماعی را ترجیح دهد. در این مقاله تلاش بر این است که شخصیت های موجود در نمایشنامه ی «از پشت شیشه ها» اثر اکبر رادی به مثابه ی سوژه ی موردِ بحثِ فلسفیِ تعریف شده توسط لاکان قرار گیرند. تحلیل دیالوگ های موجود در این اثر بیانگر حضور عواملی است که ثابت می کنند که این شخصیت ها از مشکلات ذهنی چون بیگانگی، نا امیدی، پرخاشگری و فقدان در عذابند، بنابراین به واسطه ی دوری از اجتماع، با کتاب خواندن، و کتاب نوشتن از واقعیت می گریزند و در پشت شیشه ها، دنیایی متفاوت را برای خود ایجاد می کنند.
نقدِ نقدهای هایدگر بر سوژه دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش رایج سوژه دکارتی، آن را به منزله نقطه عطفی در«خودبنیادی» انسان درنظر گرفته است. بخش مهمی از فلسفه قرن بیستم به تأسی از هایدگر، بالاترین اهتمام خود را نقد سوژه دکارتی تعریف کرد؛ گویی سوژه دکارتی عامل اصلی انحراف مسیر فلسفه از لحاظ کردن وجود بماهو وجود بوده است. بسیاری منتقدان بحران های مدرنیته را مولود خودبنیادی سوژه دکارتی می دانند تا جایی که می گویند سوژه دکارتی نه تنها فلسفه بلکه بشریت را نیز منحرف کرده است. این مقاله می کوشد ضمن ارائه تقریری از نقد هایدگر و فیلسوفان متأثر از او، به نحوه تقویم سوژه دکارتی بازگردد و نسبت تأملات دکارتی را با بالقوگی، دوآلیته و خودبنیادی دریابد و نشان دهد با توجه به فقدان بنیادی سوژه دکارتی، نمی توان چنین نقدی بر حقیقت سوژه نزد دکارت وارد کرد. در این میان متفکرینی بوده اند که خوانشی متفاوت از سوژه دکارتی داشتند؛ خوانشی که این سوژه را به نسیان وجود و بحرانِ خودبنیادی بشریت و... رهنمون نمی گردد. مقاله حاضر ضمن نقب زدن به مفهوم سوژه در یونان و تبار هلنی و عرفانی آن، خوانش های مغایر با خوانش رایج سوژه دکارتی را مبنای کار قرار می دهد و نشان می دهد که سوژه دکارتی در حقیقت آن امرِ تهی است که امکان آزمودن حقایق را فراهم می آورد.
اندراج به مثابه «تا» خوانش دلوزی از اصل اندراج محمول در مفهوم موضوع در فلسفه لایب نیتس و پیدایش مفهوم سوژه «تا»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
230 - 248
حوزه های تخصصی:
این مقاله با تمرکز بر اصل اندراج در فلسفه لایب نیتس و خوانش ژیل دلوز از آن بر این ادعا است که نقد فلسفیِ اندیشه لایب نیتس به شیوه نقد دلوزی منجر به بازآفرینی مفهوم «تا» و سوژه «تا» در اندیشه لایب نیتسی می شود. برای رسیدن به این مقصد ابتدا به اصل مزبور و اصول مرتبط با آن در فلسفه لایب نیتس پرداخته و بر جنبه هستی شناختی این اصول تأکید کرده ایم، سپس خوانش دلوز از فلسفه لایب نیتس را حول این اصل سامان داده و جهان تاخوردگی ها را که ماحصل چنین خوانشی است تصویر کرده ایم. تلاش کرده ایم با بررسی این اصل در فلسفه لایب نیتس دریابیم که چگونه خوانش دلوز از فلسفه لایب نیتس امکان های جدیدی را در این فلسفه گشوده است و سخن گفتن از سوژه لایب نیتسی-دلوزی «تا» را به عنوان سوژه ای نو امکان پذیر کرده است. بدین ترتیب در گام نهایی بر این سوژه لایب نیتسی-دلوزی و ویژگی های آن توجه کرده ایم که از بسط اصل اندراج حاصل شده است.
جایگاه سوبژکتیویسم اخلاقی در اندیشه نیچه و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیچه و لویناس از برجسته ترین فیلسوفان معاصر هستند که بر ضرورت گذر از سوبژکتیویسم عقلانی تأکید کرده اند. آن ها به دنبال تلاش برای اندیشه دوباره در باب معنای اخلاق در جهانی بودند که نه دین و نه فلسفه های اخلاقی دیگر نمی توانستند مراجع یقینی و محکمی را برای بحران انسان معاصر ایجاد کنند. لویناس و نیچه هر دو در تلاش برای معنای سوبژکتیویته، بینش های مختلفی ارائه کرده اند و تلاش آن ها در یافتن معنای سوبژکتیویته با ضرورت واسازی معنای اخلاق نیز همراه بوده است. بر همین اساس، با محور قرار دادن ابَرانسان (نیچه) و دیگری (لویناس) به جست وجوی باز ارزش گذاریِ ارزش ها (نیچه) و مسئولیت اخلاقی نامتقارن (لویناس) پرداخته و در این راستا، نگاه کاملاً متفاوتی با نگاه سنّتی به اخلاق اتخاذ کرده اند. برغم آن که این دو فیلسوفْ با نقطه نظرهای مشترکی آغاز می کنند ، اما روش ، تفسیر و نتایجشان با هم متفاوت است. نیچه با رویکردی تبارشناسانه ، ارادهٔ قدرت در سوژه فعّال و تولد ابَرانسان را به قصد پایان دادن به تاریخ بسط نیهیلیسمْ مطلوب و عملی شمرده و لویناس با رویکردی پدیدارشناسانه و با طرح مفهوم «مسئولیت نامتقارن» در سوژه منفعل ، پایان تاریخ غفلت از دیگری و سوبژکتیویسم عقلانی را مطرح کرده است. پیشنهاد نهایی این است که نگرش های نیچه درباره انسان ترکیبی از رویکرد طبیعی گرایانه و فراانسان گرایانه است و با تقدم خودگزینی ، نگاهی منفی به دیگری ابراز کرده است؛ در حالی که فلسفه لویناس انسان گرایانه و بیناذهنی است و اخلاق با بازشناسی تقدم دیگری آغاز می شود.
بررسی مواجهه فمینیسم و اگزیستانسیالیسم؛ اسطوره زدایی از تصویر زنان در کتاب مقدس و برسازی چهره نوین از زنان در جوامع مدرن غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
439 - 421
حوزه های تخصصی:
در این مقاله در نظر است تا با تکیه به برخورد نظری دو چهارچوب نظری فمنیسم و اگزیستانسیالیسم در عرصه فلسفه سیاسی، وجوهی را که در گذار جامعه سنتی به جامعه مدرن در اروپای غربی در باب خوانشی جدید از جایگاه زن در کتاب مقدس مسیحیت، با تأکید بر تورات ( عهد عتیق ) و اناجیل چهارگانه ( عهد جدید ) مطرح شده است، بررسی شود و فرآیند اسطوره زدایی و افسون زدایی که از ویژگی های عصر روشنگری است، از امر زنانه در غرب نوین واکاوی شود. در این حوزه، ابتدا دیدگاه فمنیستی کسانی چون سیمون دوبوار بررسی شده است و سپس به دیدگاه پدیدارشناختی شلایر ماخر و همچنین دیدگاه اگزیستانسیال و لیبرال بولتمان پرداخته شده است. در یک دیدگاه نهایی، می توان فهمید که جریان فمنیستی همسو با جریان روشنگری به افسون زدایی از مفهوم سنتی زن پرداخته است؛ و این افسون زداییِ مفهومی در رابطه ی معناداری با تجدیدنظرهای فیلسوفان و الاهیات دانان لیبرال و اگزیستانسیال در الهیات مسیحی قرار دارد.
بررسی مفاهیم زیبایی، والایی و هنر زیبا با اتکا به مفهوم سوژه و ابژه از منظر کانت
بحث حاضر، ابتدا به توضیح مختصری از سوژه و ابژه پرداخته و سپس این تعاریف از منظر ایمانوئل کانت تکمیل گردید. کانت نیز نظریات خویش را با مطالعه آثار دکارت اعمال نموده است بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از نفس او را از سایر موجودات ممتاز میسازد. این وجه ممیزه، یعنی نفس، که ذات آن اندیشه است، همان است که در کل تفکر عصر جدید به صورتهای مختلف مورد تأمل قرار گرفته است.
نشانه شناسی اجتماعی برساخت سوژه در رمان «هستی» از فرهاد حسن زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان نویسی عرصه اعمال نفوذ و قدرت دیدگاه ها و گفتمان هایی است که بیشتر آن ها توسط نویسنده در متن اعمال می شوند. به همین دلیل آنچه در رمان های نوجوان از مفهوم نوجوانی شکل می گیرد، نه حقیقت نوجوان که تنها برساخته ای از آن در دل فرهنگ و اجتماع هر دوره است. آنچه در این میان با توجه به اهمیت مخاطب نوجوان ضرورت دارد، بررسی سوژه های پرداخته شده در این رمان هاست؛ سوژه های نوجوانی که می توان آن ها را نمونه های برساخته نوجوانی از دل فرهنگ و جامعه هر دوره زمانی خاص به شمار آورد. در این پژوهش نیز به بررسی برساخت سوژه در رابطه قدرت و گفتمان های مسلط و مقاومت در برابر آن پرداخته شده است. برای این منظور، براساس روش نشانه شناسی اجتماعی، نشانه ها در بافت اجتماعی (کنش های گفتاری، ارتباطی رفتاری و بدن) و بافت متنی (نشانه های زبانی، زیبایی شناختی)، به طور جداگانه بررسی شده اند. نتایج نشان می دهد قدرت در این رمان، کنشی تعاملی است که منجر به شکل گیری سوژه زن مقاومت پیشه، در گذر از نوجوانی به جوانی می شود
خوانش لاکانی روان پریشی رمان بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی: