مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۲۱ تا ۲٬۵۴۰ مورد از کل ۵۳۱٬۶۴۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: مدیریت دانش بومی به شناسایی، سازمان دهی و اشاعه دانش بومی اشاره دارد. مدیریت دانش بومی می تواند نقش مهم و مؤثری در توسعه و پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه ای داشته باشد. کتابخانه ها به منزله شریان های دانش و کتابداران به عنوان واسطه های دانش، بنا بر فعالیت، رسالت حرفه ای و وظایف محوله، می توانند نقش مهمی در مدیریت دانش بومی داشته باشند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش کتابخانه ها در مدیریت دانش بومی انجام شده است. روش: پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت از نوع کیفی بود و به روش فراترکیب انجام شده است. به منظور تحقق روش پژوهش، از روش هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو استفاده شد. بدین ترتیب با استفاده از فراترکیب مفاهیم و مقوله های اصلی نقش کتابخانه ها در مدیریت دانش بومی از مقالات مرتبط استخراج و تعیین شد. بازه زمانی نوزده ساله (از 2004 میلادی تا 2023) برای جستجو در نظر گرفته شد. تمرکز موضوعی پژوهش، مقالاتی هستند که بر روی نقشی که کتابخانه ها در مدیریت دانش بومی می توانند داشته باشند؛ بود. بعد از تعیین پرسش پژوهش، به منظور مروری نظام مند، جست وجویی جامع بر اساس روش فراترکیب صورت گرفت. بدین منظور تلاش شد مجموعه منابع منتشرشده به زبان انگلیسی، شامل مقالات در پایگاه های اطلاعاتی اسکوپوس، امرالد، ساینس دایرکت، وب آو ساینس و تیلور و فرانسیس جستجو شوند. به منظور تعیین روایی روش فراترکیب از ابزار ارزیابی حیاتی و برای تعیین پایایی از روش توافق بین دو کدگذار استفاده شد.یافته ها: فرایند کدگذاری، در سه مرحله باز، محوری و انتخابی انجام شد. به این ترتیب تعداد کدها پس از انجام پالایش به 290 کد، 36 مفهوم و 5 مقوله رسید بر اساس نتایج حاصل، نقش اصلی کتابخانه ها در مدیریت دانش بومی با مفاهیم رسالت حرفه ای، توسعه برنامه ها، نیروی انسانی، جامعه هدف و امکانات از بین 32 مطالعه استخراج و تعیین شدند.نتیجه گیری: به طورکلی نتایج پژوهش نشان داد کتابخانه ها ازنظر رسالت حرفه ای و وظایف محوله می توانند نقش مهمی در مدیریت دانش بومی داشته باشند، درصورتی که از همکاری مردم، مسئولین و سازمان های مرتبط بهره مند شوند. مدیریت صحیح دانش بومی توسط انواع کتابخانه ها می تواند زمینه توسعه اقتصادی و فرهنگی مناطق بومی را در جامعه فراهم سازد. پژوهش حاضر با استفاده از روش فراترکیب نقش کتابخانه ها در مدیریت دانش بومی را به صورت یکپارچه و عمیق استخراج و تعیین نموده است. این در حالی است که پژوهش های قبلی نتوانسته بودند به شکل یکپارچه و منسجم این نقش ها را شناسایی و ارائه نمایند. نتایج پژوهش حاضر از چند جنبه می تواند موردتوجه و استفاده قرار گیرد: از طریق نقش های تعیین شده کتابخانه ها، دانش بومی تقویت و حفاظت می شود، نتایج پژوهش حاضر می تواند مبنای ساخت ابزار برای سنجش نقش کتابخانه ها در مدیریت دانش بومی باشد. نتایج پژوهش حاضر همچنین می تواند برای سیاست گذاران و تصمیم سازان در بخش کتابخانه ها به ویژه کتابخانه های عمومی مفید باشد. نتیجه پژوهش حاضر می تواند زمینه ساز طراحی پروتکل آموزشی برای کتابداران باشد.
Designing the Market Share Development Model of Refah Kargaran Bank with the Approach of Analyzing the Competitive Environment of Iranian Banking(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This research has been carried out with aim of designing a model for development of market share of Refah Kargaran Bank with approach of analyzing the competitive environment of Iranian banking. The current research is considered to be a type of mixed research in terms of its applied-developmental goal and in terms of its implementation. The statistical population studied in this research includes experts. To determine the sample size, the snowball method was used, and based on this, the sample size was selected as 25 branch managers of Refah Kargan Banks. In order to analyze the quantitative data in this research, descriptive and inferential statistics were used. The findings showed that use of customer relationship management policies (need assessment, responsiveness, satisfaction and loyalty) had the most impact on increasing the market share of Refah Kargaran Bank with coefficient of 0.8425 and support and facilitation services of Refah Kargaran Bank were also It has taken the last place with a proximity coefficient of 0.4449. Based on results of research, proposed model presented by connecting and creating integration in effective themes in competitive environment will lead to the creation of coherent, comprehensive and coordinated cycle of the performance of each element in activities of Refah Bank.
Archaeological and Artistic Analysis of Shahrokhi's Merajnameh Miniatures(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۴ - Serial Number ۱۲, March ۲۰۲۴
81 - 95
حوزههای تخصصی:
The illustrated manuscripts of Iran in the Islamic period have various cultural, archaeological, social, historical, religious, artistic and other information, And this information is important for historians, archaeologists and scientists of various sciences. kings counted as the main supporters of creating illustrated manuscripts with different topics such as heroic, religious in the Taymurid period. So many books such as Khavaran Nameh, Shahnameh, Khamseh, rewritten and illustrated by same kings in the Taymurid period. Generally, Shahrokhi’s Merajnameh is one of the most important illustrated manuscripts in the Taymuird period and this book has almost 58 miniatures with illustrated pages that written in Turkish,Uighur and Arabic languages. Shahrokhi's Merajnameh has valuable miniatures that indicate us cultural and artistic and historical information about the Taymuird period. One of the main purpose of this article is to introduce the illustrated manuscripts in Merajnameh as one of the study sources in the field of history, art and archeology in the Taymurid period. Archaeological and artistic analysis of the miniatures of this book is another goal of this research.In this research, with fieldwork and library studies, a number of illustrated miniatures of Merajnameh have been studied with descriptive and analytical methods and sometimes with a comparative approach.The result of this research shows the importance of Merajnameh miniatures in the cultural reconstruction of the Taymurid period in Iran.
ارائه چارچوب یکپارچه مدیریت دارایی های فیزیکی چاههای نفت و گاز با تمرکز بر مدیریت چرخه عمر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چاههای نفت و گاز، مهمترین دارایی فیزیکی بخش صنعت نفت هستند.با توجه به استراتژیک بودن سازه چاهها ، تجهیزات بافناوری ویژه و گرانقیمت ، هزینه حفاری، ، پیچیدگی و تنوع تأسیسات، مستمر بودن فرآیند تولید و اهمیت چرخه عمر دراین صنعت پیچیده ،مدیریت دارایی های فیزیکی آنها حائز اهمیت است.این مقاله به شناسایی، ابعاد،گام ها،مؤلفه هاو زیر مؤلفه های مهم در مدیریت بهینه و تبیین روابط بین آنها در جهت ارائه چارچوب یکپارچه مدیریت دارایی های فیزیکی چاههای نفت و گاز با تمرکز بر مدیریت چرخه عمر می پردازد.ابتدا با مرورنظام مند ادبیات و مصاحبه نیمه ساختار یافته با 15 نفر از خبرگان ، اقدام به جمع آوری شاخص های مهم، ابعاد و مؤلفه ها گردید و در قالب پرسشنامه دلفی، فهرستی از روش ها و اقدامات ویژه ارائه و خروجی این مرحله به شناسایی 6 بعد، 14مؤلفه ،57 زیر مؤلفه انجامید. در بخش کیفی با استفاده از ISM ارتباط و سطح بندی بین ابعاد و مؤلفه ها انجام و بصورت کمی در ایموس اعتبارسنجی گردید و چارچوب یکپارچه مدیریت دارایی های فیزیکی چاههای نفت و گاز ارائه شد. نتایج نشان می دهد که ابعاد شش گانه ،تغییر فرهنگی و بافت سازمانی،مدیریت اطلاعات تجهیزات چاهها،جلوگیری از زوال زود هنگام،بهینه سازی برنامه ها و منابع،مدیریت چرخه عمر و مدیریت عملکرد و بهبود مستمر، در انسجام ،یکپارچگی و مدیریت بهینه برنامه ها و فعالیت ها در مدیریت دارایی های فیزیکی شرکت های تولیدی تجهیز محورتأثیر بسزایی خواهد داشت .
Scenarios of Developing Platform Businesses Using Open Innovation and Designing Fuzzy Experiments Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Innovation in developing platform businesses is very significant nowadays due to the importance of businesses and their role in economy. As businesses will use in future the collective wisdom and extra-organizational knowledge, applying open innovation in the businesses seems to be a must. The expert participants of the research are twelve specialists and managers of platform businesses. Reviewing the theoretical foundations, four factors were extracted from the opinions of experts: attraction capacity, networking and network management, knowledge and technical capacity, and collaboration capability. Taguchi experiment design method was used for determining the role of the factors. Four levels is defined for each factor (between 0 and 0.25 for level 1, between 0.25 and 0.50 for level 2, between 0.50 and 0.75 for level 3, and between 0.75 and 1 for level 4). Using Qualitek software sixteen scenarios extracted. For determining the optimal scenario, questionnaire and fuzzy Taguchi experiments were used. The results showed that the appropriate level of platform development indicators using open innovation should be at the fourth level (0.75-1) for all four factors. That is, all four factors impact drastically the development of platform businesses. Moreover, the results of variance analysis showed that the importance of the factors in the development of the platform are, respectively, knowledge and technical capacity (42.70% of participation), attraction capacity (24.37%) and networking and network management (21.09%), and collaboration capability (6.84%).
تحلیل افسانه عربی «میمون باهوش» براساس کهن الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افسانه های عامه همچون هر پدیده دیگری، از روان و اندیشه سازندگان آن نشئت گرفته است؛ بنابراین در جای جای افسانه ها می توان نمودهای مختلف ناخودآگاه جمعی اقوام و ملل مختلف را مشاهده کرد. بدین ترتیب الگوهای تکرارشونده در افسانه ها، به مبنایی برای تحلیل و کشف لایه های پنهان متن، تبدیل می شوند. یکی از این الگوهای تکراری، سفر است. جوزف کمپبل با ارائه کهن الگوی سفر قهرمان، اذعان می دارد که قهرمان داستان برای رسیدن به تعالی ابتدا از مکان نخستین خود جدا شده و در ادامه راه از سه مرحله عبور می کند که به ترتیب «عزیمت»، «تشرف» و «بازگشت» نام دارند. افسانه «میمون باهوش» یکی از افسانه های عربی است و هدف از این پژوهش بررسی این داستان براساس کهن الگوی سفر قهرمان است. بنابراین با روش تحقیق استنادی ابتدا به تعریف کهن الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل پرداخته شد. سپس داستان با روش توصیفی تحلیلی از این منظر مورد بررسی قرار گرفت و با این پرسش که چگونه می توان با توجه به این دیدگاه لایه های پیدا و پنهان مفهومی و معنایی افسانه را کاوید و به درک بهتری از نمادها و رمزها و تصویرهای داستان رسید. مشخص شد که در مرحله عزیمت، قهرمان داستان با زیرمجموعه هایی همچون: دعوت به آغاز سفر، امدادهای غیبی و عبور از نخستین آستان، مواجه می شود و از آن ها عبور می کند. مرحله بعد این افسانه، زیرمجموعه هایی همچون: جاده آزمون ها، ملاقات با خدابانو و برکت نهایی را دربر می گیرد و درنهایت مرحله سوم، با زیرمجموعه دستیابی به آزادی در زندگی قابل ردگیری است. همچنین اقتضای داستان موجب نادیده گیری و حذف برخی زیرمجموعه ها شده است. سرانجام باید گفت در این داستان قهرمان در سفر خویش، هفت مرحله تشنگی و جست وجوگری، ظاهر شدن راهنما، خطر (عقاب)، ورود به دنیای جدید، کسب آگاهی، بازگشت و تحول و بهره مندی را پشت سر می گذارد.
شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر فرایند انتقال تکنولوژی در قوای محرکه خودرو (مورد مطالعه:گروه صنعتی ایران خودرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۲
23 - 67
حوزههای تخصصی:
شناسایی عوامل موثر بر فرایند انتقال تکنولوژی یکی از مهمترین پیش نیازهای این فرایند می باشد، فقدان انجام پژوهش در زمینه انتقال تکنولوژی در قوای محرکه خودرو، محقق را بر ان داشت تا نسبت به انجام این تحقیق اهتمام ورزد.هدف از انجام این پژوهش شناسایی و تحلیل عوامل موثر بر فرایند انتقال تکنولوژی و تعیین شکاف های موجود در قوای محرکه خودرو در گروه صنعتی ایران خودرو بوده، جامعه آماری تحقیق برای بخش دلفی،10 نفر از خبرگان و برای بخش تحلیل اماری، 93 نفر از افراد صاحبنظر در قوای محرکه خودرو می باشند.در این پژوهش از ابزار مصاحبه و پرسشنامه باز بهره برداری شد. روش تحقیق دلفی بوده و تحلیل اماری با استفاده از نرم افزارSPSS به روش تحلیل عاملی اکتشافی انجام شده است،در این پژوهش پس از شناسایی عوامل و شکاف بین وضعیت موجود و مطلوب، نسبت به تحلیل و تعیین ارتباط بین انها اقدام شد. مقادیر ازمونKMO، بارتلت ،r و همچنین شاخص های اشتراک نشان از همبستگی بین متغیر ها دارد و از درجه اعتبار کافی برخوردار می باشد. نتایج نشان داد اگر ایرانخودرو بخواهد 19 شکاف شناسایی شده در قوای محرکه را مرتفع یا کاهش دهد می بایست به 3 عامل مشارکت فراسازمانی، زیرساخت، اگاهی و دانش توجه ویژه نماید.9 شکاف شناسایی شده با برنامه ریزی و توجه نمودن به عامل مشارکت فراسازمانی، 5 شکاف شناسایی شده با برنامه ریزی و توجه نمودن به عامل زیرساخت و 5 شکاف شناسایی شده دیگر نیز با برنامه ریزی و توجه نمودن به عامل اگاهی و دانش قابل کاهش می باشند.
تأثیر آزادی بیان بر اثربخشی مدیریت راهبردی در وزارت ورزش و جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و توسعه ورزش دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
117 - 132
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر آزادی بیان بر اثربخشی مدیریت راهبردی در وزارت ورزش و جوانان انجام گرفت.روش شناسی: روش پژوهش کمی-توصیفی بود که به شکل میدانی انجام شد. جامعه آماری شامل همه کارکنان ستادی وزارت ورزش و جوانان بود (800=N). طبق جدول مورگان، حجم نمونه 260 نفر تعیین شد و نمونه گیری به روش طبقه ای تصادفی انجام گرفت. ابزار اندازه گیری شامل دو پرسشنامه اثربخشی مدیریت راهبردی نیک نژاد (2015)، پرسشنامه آزادی بیان امرالهی (2017) بود که بعد از تأیید روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف اسمیرنوف، تی تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری با کمک نرم افزارهای آماری SPSS و PLS نسخه 3 استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که اثربخشی مدیریت راهبردی در وزارت ورزش و جوانان به طور معنی داری در وضعیت نامناسب و میانگین آزادی بیان به طور معنی داری پایین تر از حد متوسط قرار دارد. همچنین، رابطه مثبت و معنی داری بین آزادی بیان و اثربخشی مدیریت راهبردی وجود دارد (0/01=Sig). در نهایت، نتیجه مدل معادلات ساختاری نشان داد که اثر آزادی بیان بر اثربخشی مدیریت راهبردی مستقیم و معنی دار است.نتیجه گیری: برای دستیابی به سازمانی اثربخش، توجه به عوامل مرتبط با منابع انسانی مانند آزادی بیان، در سازمان ضروریست. بنابراین افزایش میزان آزادی بیان کارکنان می تواند زمینه ساز ارتقای خلاقیت و نوآوری کارکنان شده و احتمال دستیابی به اهداف سازمانی را افزایش دهد.
استخراج شبکه مفهومی تأمین مالی حوزه های علمیه مبتنی بر اسناد بالادستی حوزه و روحانیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای اقتصادی ایران سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۵
1 - 19
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: اقتصاد به عنوان یکی از محورهای مهم هر سازمان و به مثابه نیروی محرکه آن بسیار مهم و اثرگذار است. این محور در سازمان حوزه و نهاد روحانیت، در سالیان اخیر دچار چالش های متعددی شده که برخی از آنها میراث گذشته بوده و برخی نیز در پی پیروزی انقلاب اسلامی و تغییراتی چون به کارگیری بودجه دولتی و تغییرات کارکردی روحانیت حادث شده و در نتیجه منابع مالی سابق و نظامات آن را برای دوره جدید ناکارآمد نموده است. ازاین رو، پرداختن به مباحث تأمین مالی حوزه های علمیه در عصر حاضر ضروری به نظر می رسد. در این میان توجه به اسناد بالادستی این نهاد در گام دوم انقلاب ازجمله سند چشم انداز حوزه های علمیه، کلیات برنامه پنج ساله مرکز مدیریت حوزه های علمیه ۱۳۹۹-۱۴۰۳، کلیات سند آمایش حوزه های علمیه، منشور حوزه های علمیه (اصول، سیاست ها و برنامه های کلان)، نظام های جامع حوزه های علمیه، نقشه جامع علمی حوزه های علمیه و... می تواند به عنوان اصلی ترین جهت دهنده به مسیر فعالیت های سازمان روحانیت و تعیین کننده چشم انداز و راهبرد اساسی آن نهاد برای رسیدن به وضع مطلوب مورد توجه قرار گیرد. درواقع، این پژوهش به دنبال آن است که اصول و مبانی تأمین مالی حوزه های علمیه را براساس اسناد بالادستی حوزه و روحانیت بیان کند؛ زیرا اسناد بالادستی هر نهادی به عنوان تعیین کننده چشم انداز و راهبرد اساسی آن نهاد برای رسیدن به وضع مطلوب باید در تمامی پژوهش های اساسی آن نهاد موردتوجه قرار گیرد. استخراج مسائل اساسی نظام اقتصادی و تأمین مالی آموزش، پژوهش و فرهنگ در حوزه های علمیه نیز از این امر مستثنا نبوده و لازم است با بررسی دقیق این اسناد، اصول و مبانی تأمین مالی حوزه به صورت دقیق مشخص شوند.
روش: در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل مضمون به بررسی اسناد بالادستی حوزه و روحانیت پرداخته شده و شبکه مضامین آن استخراج و تحلیل می شود. روش تحلیل مضمون به عنوان یک روش منعطف و مفید در تحلیل حجم زیادی از داده های پیچیده و مفصل، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این روش یکی از شیوه های کارآمد متن پژوهی مبتنی بر شناسایی، تحلیل و تفسیر الگوهای معنادار موجود در داده های کیفی است که به تسهیل جستجوی الگوهای موجود در متن منجر می شود. روش تحلیل مضمون در حداقل خود، داده ها را سازماندهی نموده و آنها را در قالب جزئیات توصیف می کند؛ اما می تواند از این هم فراتر رفته و جنبه های مختلف موضوع پژوهش را تفسیر نموده و داده های پراکنده و متنوع را تبدیل به داده های غنی و تفصیلی کند. مطابق روش تحلیل مضمون ابتدا داده های متن کاهش یافته و سپس بخش بندی، مقوله بندی و تلخیص می شوند و درنهایت، به نحوی بازسازی و بازتنظیم می شوند که به استخراج مفاهیم مهم موجود در مجموعه ای جدید از داده ها منجر شود. در نتیجه استفاده از این روش می توان به فهمی جامع و عمیق از داده ها و محتوای مورد بررسی دست یافت. درواقع، محصول نهایی تحلیل مضمون، شناسایی مفاهیم و فرایندهای موجود در داده ها، استخراج و توصیف الگوهای موجود در متن و ارائه آنها در قالب یک طرح کلان و یکپارچه است. به طور ایدئال تحلیل مضمون هم به الگوهای مشترک میان داده ها و هم به جنبه های زمینه ای پدیده مورد مطالعه در میان داده های مختلف توجه می کند و به چالش پژوهشگران جهت ارائه یافته های خود به صورت معنادار و مفید کمک می کند.
نتایج: در نتیجه اجرای روش تحلیل مضمون در اسناد بالادستی حوزه های علمیه، ۲۱۹ مضمون پایه متناسب با موضوع شناسایی شد که به تولید ۲۵ مضمون سازمان دهنده و چهار مضمون فراگیر منجر شد که مضامین فراگیر عبارت اند از: لزوم ارتباط دوجانبه با مردم، حمایت متقابل حوزه و نظام در عین حفظ استقلال حوزه، تأمین مالی حوزه و معیشت طلاب و تحول و ارتقای نظام اداری و مدیریتی. مهم ترین مضمون فراگیر به دست آمده «تأمین مالی حوزه و معیشت طلاب» است که ذیل آن دوازده مضمون سازمان دهنده به دست آمد: هدفمند کردن حمایت های مالی، حفظ عزت و منزلت اجتماعی حوزویان، تربیت نیروی متخصص برای مشاغل خاص، تأمین مالی ازطریق منابع عمومی، تأمین مالی ازطریق احیای و توسعه موقوفات، تأمین مالی ازطریق توسعه همکاری ها، استفاده از ردیف های بودجه مشابه با دیگر نهادها، تأمین مالی ازطریق هدایا، نذورات و خیّرین، بهبود و ارتقای روش های موجود تأمین مالی، استفاده صحیح از ظرفیت های موجود، تأمین مالی پایدار و مستقل و درنهایت، تأمین نظام معیشت و ارتقای آن. مضمون فراگیر بعدی، «تحول و ارتقای نظام اداری و مدیریتی» است که ذیل آن مضامین سازمان دهنده لزوم تحول و نوآوری، لوازم و شروط تحول سالم و تکامل بخش، لزوم تفکیک سیاست گذاری از مدیریت، مدیریت قوی و کارآمد، برنامه ریزی و آینده نگری و درنهایت بهره مندی از نظرات و ظرفیت های نظام نخبگانی به دست آمده است. «ارتباط دوجانبه با مردم» مضمون فراگیر سوم است که چهار مضمون سازمان دهنده ذیل آن عبارت اند از: مرتبط و متصل بودن با مردم، اتکا بر منابع مردمی و خیّرین، فرهنگ سازی و تبلیغ برای پرداخت تبرعات و وجوهات و ارتقای توانمندی ها و مهارت ها برای حل نیازهای جامعه اشاره کرد. درنهایت نیز ذیل مضمون فراگیر «حمایت متقابل حوزه و نظام در عین حفظ استقلال» سه مضمون سازمان دهنده توسعه همکاری ها و تعاملات، حمایت و پشتیبانی از نظام، و حفظ استقلال همه جانبه حوزه های علمیه به دست آمد.
بحث و نتیجه گیری: با نگاه اولیه به مضامین فراگیر به دست آمده، ارتباط مضامینی مانند تأمین مالی حوزه و معیشت طلاب با موضوع پژوهش یعنی مباحث مربوط به اقتصاد و تأمین مالی حوزه کاملاً مشخص است؛ اما در خلال بررسی مسائل اقتصادی و تأمین مالی چند مسئله نمود پیدا می کند که ارتباط وثیقی با بحث دارند؛ هرچند شاید اگر به صورت مجزا و مستقل در نظر گرفته شوند، بی ارتباط با موضوع به نظر برسند. بحث نخست استقلال و عدم وابستگی حوزه است که مهم ترین بخش آن، استقلال اقتصادی و استقلال در مدیریت حوزه های علمیه است. مسئله دوم، مضامین مربوط به نحوه مدیریت حوزه های علمیه است که باز به نوعی از همان استقلال حوزه های علمیه نشئت می گیرد. افزون براین، در بحث مدیریت، به لزوم تحول و ارتقای نظام اداری و مدیریتی هم تأکید شده است. مسئله سوم هم که ناظر به هر دو وجه استقلال اقتصادی و استقلال مدیریتی حوزه های علمیه است، بحث چگونگی ارتباط حوزه های علمیه با نظام و دولت است که آیا اصلاً باید چنین ارتباط و تعاملی وجود داشته باشد؟! نتایج حاصل از شبکه مضامین به دست آمده از مرور اسناد بالادستی حوزه های علمیه نشان می دهد که باید بین حوزه های علمیه و نظام و دولت ارتباط و تعامل دو طرفه وجود داشته باشد و این دو ملزم به حمایت از یکدیگر هستند؛ البته لازمه تعامل با نظام و دولت این است که خللی در استقلال حوزه به وجود نیاید و استقلال همه جانبه آن حفظ شود که این مهم در اسناد گوناگون مورد توجه بوده است.
پیش بینی رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان بر اساس سبک های دلبستگی، شفقت به خود، و تکانشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
۱۰۱-۸۷
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: خودآسیب رسانی روشی نامناسب برای مقابله با مشکلات عاطفی، تنیدگی، خشم، و ناامیدی است. فراوانی انواع رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانی بیشتر از سایر دوره های زندگی است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان بر اساس سبک های دلبستگی، شفقت به خود، و تکانشگری انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان ایرانی دختر و پسر 12 تا 18 ساله در سامانه نوشتاری پیشگیری از بحران طی اردیبهشت تا خرداد 1403 بود که از این بین 161 نفر که ملاک های شرکت در پژوهش را دارا بودند به صورت غیرتصادفی و پیاپی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل سیاهه خودگزارشی خود آسیب رسانی (کلونسکی و گلن، 2009)، مقیاس شفقت به خود (نف،2003)، پرسشنامه تکانشگری بارات (1959)، مقیاس دلبستگی (هازان و شیور، 1987) بود. داده ها از طریق تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی با نرم افزارSPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه منفی و معنادار بود (001.0 < p ، 72/0-r= ) و بین سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه مثبت و معنادار بود (001.0 < p ، 43/0r= ). بین سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرای اضطرابی و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (001.0 < p ، 55/0r= ). همچنین رابطه بین شفقت به خود و رفتارهای خودآسیب رسان نیز منفی و معنادار بود (001.0 < p ، 61/0-r= ) و بین تکانشگری و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01.0 < p ، 19/0r= ). از سویی نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که متغیرهای سبک دلبستگی، شفقت به خود، و تکانشگری می توانند 55 درصد از تغییرات در رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان را به طور معناداری پیش بینی کنند. نتیجه گیری: سبک دلبستگی ایمن و شفقت به خود به عنوان عوامل محافظتی، و دلبستگی ناایمن و تکانشگری به عنوان عوامل خطر در خودآسیب رسانی نقش دارند. طراحی مداخلات خانواده محور برای تقویت دلبستگی ایمن، آموزش شفقت به خود، و مدیریت تکانشگری پیشنهاد می شود.
میزان تطابق تغییرات دهه اخیر برنامه درسی دوره ابتدایی نظام آموزش و پرورش ایران با اصول تغییر برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۴۸-۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام دادن پژوهش حاضر، معرفی اصول اساسی تغییر برنامه درسی، بررسی میزان تطابق برنامه جدید دوره ابتدایی با اصول تغییر برنامه درسی از منظر مجریان اصلی تغییر (یعنی معلمان) و ارائه رهنمودهایی در جهت بهبود تغییرات آتی برنامه درسی دوره ابتدایی بود. نوع پژوهش کاربردی- پیمایشی و ابزار مورد استفاده پرسشنامه بود. برای تجزیه داد ه ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و برای تحلیل استنباطی داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی بهره گیری شده است. بررسی دیدگاه معلمان در زمینه میزان تطابق تغییرات برنامه درسی دوره ابتدایی ایران با اصول دوازده گانه تغییر، حاکی از این است که از میان اصول تغییر برنامه درسی، به اصل چهارم (در نظر گرفتن جنبه فردی تغییر) و اصل ششم (مداخلات خوب، عامل کاهش مقاومت در برابر تغییرند) توجه کمی صورت گرفته است. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که در پنج اصل از اصول تغییر برنامه درسی (اصل1: نیاز به یادگیری برای تغییر؛ اصل5: مداخلات تسهیل کننده تغییرند؛ اصل7: رهبری منطقه ای و آموزشگاهی، ضرورتی برای موفقیت در تغییرات بلندمدت؛ اصل9: اهمیت دستورات اداری (بخشنامه ها) در اجرای تغییر و اصل11: سازگاری، اجرا و نگهداری (تقویت) سه مرحله مهم در فرایند تغییر) میان نگرش معلمان بر حسب میزان تحصیلات آنها تفاوت معنادار وجود دارد. علاوه براین، بررسی نظرات معلمان حاکی از این بود که فقط در اصل4 (در نظرگرفتن جنبه فردی تغییر) میان نگرش معلمان برحسب تجربه آنها (سابقه خدمت) تفاوت معنادار وجود دارد.
جایگاه «گفت وشنود میان -فرهنگی» در اندیشه های پائولو فریره و ارائه دلالتهای تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۱۹۶-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی جایگاه گفت وشنود میان- فرهنگی در اندیشه های انتقادی پائولو فریره و ارائه دلالتهای تربیتی آن برای بهبود و توسعه نظام آموزشی کشور است. روش به کار رفته در این پژوهش روش تحلیلی - استنتاجی است و برای گردآوری داده های پیرامون مقوله گفت وشنود میان- فرهنگی از همه نظرات و اندیشه های فریره استفاده شده است. تحلیل و بررسیهایی که از مبانی فلسفی (انسان شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی) فریره درباره جایگاه گفت وشنود میان- فرهنگی به دست آمده حاکی از آن است که دلالتهای تربیتی فریره بر گفت وشنود یا دیالوگ تأکید دارند. با تأکید بر مبانی انسان شناختی در این پژوهش، اصول تربیتی اعم از خودآگاهی انتقادی، دیگری، آزادی اندیشه، تعامل متواضعانه و درک متقابل فرهنگی استنتاج شده است. فریره با در نظر گرفتن گفت وشنود میان- فرهنگی به مثابه عامل شکست سکوت فرهنگهای حاشیه ای و ستمدیده در اهداف آموزشی، تأکید کرده روی تربیت انسانی فعال و شهروندی آزاد و آینده نگر که مایل به تغییر وضعیت موجود خویش از راه گفت وشنود با دیگر فرهنگهاست. وی با پیشنهاد بهره گیری از روش تدریس بحث و گفت وشنود میان فرهنگهای متفاوت و نیز توصیه به برقراری روابط افقی و ارتباط متقابل مربی با متربیان، محتوا و برنامه درسی را عامل مهم بهبود و پاسخگوی روابط میان- فرهنگی می داند که حل مسئله و گفت وشنود در آن نقشی مهم دارند.
مصادیق حقوقی و مبانی روان شناسی ریاست مرد بر خانواده
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: خانواده در جامعه به عنوان اصیل ترین نهاد اجتماعی می باشد که با گذشت زمان تغییرات اجتماعی تا حدودی روی این نهاد تأثیر گذاشته است. اما از دیرباز تاکنون همیشه قدرت و ریاست بر خانواده مهم ترین ویژگی قابل مطالعه این نهاد مهم بوده است. مواد و روش ها: در این مطالعه به روش تحلیلی- توصیفی عمل شده است. ملاحظات اخلاقی: تمامی اصول اخلاقی در نگارش این مقاله رعایت شده است. یافته ها و نتیجه گیری: مباحث این پژوهش نشان می دهد که مطابق قانون، ریاست خانواده به عنوان وظیفه ای اجتماعی در جهت صلاح اندیشی خانواده و حمایت از اعضای آن برعهده مرد است و علت آن به طورکلی، خصوصیت های متفاوت مرد و ادای نفقه و تأمین هزینه های اعضای خانواده و ضرورت اذن او و حقوقی است که قانون برای او به عنوان رئیس خانواده در نظر گرفته است. همچنین از نظر روان شناسی بر اساس وجود بعضی از صفات ذاتی در مردان، همچون احساس مسؤولیت، اقتدارگرایی و... مردان گزینه مناسب تری برای ریاست خانواده محسوب می شوند و این موضوع با احساس رضایت از زندگی و آرامش روانی اعضای خانواده بی ارتباط نخواهد بود.
طراحی مدلی بومی- منطقه ای برای تدوین استراتژی های توسعه صنعتی با رویکرد جمع سپاری در صنعت خودروسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر طراحی مدلی بومی- منطقه ای برای تدوین استراتژی های توسعه صنعتی با رویکرد جمع سپاری در صنعت خودروسازی می باشد. این پژوهش در زمره ی تحقیقات کیفى است و طی آن، به منظور توصیف عمیق و غنی، از دیدگاه صاحبنظران حوزه مدیریت استراتژیک و مدیران ارشد صنعت خودروسازی و برای ارائه ی ارایه مدل تدوین استراتژیهای صنعتی با رویکرد جمع سپاری در صنعت خودروسازی، از راهبرد نظریه ی داده بنیاد "اشتراوس و کوربن " استفاده شد. این اساتید با روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. نمونه گیری تا زمانی ادامه پیدا کرد که در فرایند گردآوری داده ها اشباع نظری حاصل شد. اشباع نظری داده ها پس از مصاحبه با 15 نفر از صاحب نظران و اساتید دانشگاه ها به دست آمد. ملاک ورود به مصاحبه ی پژوهشی؛ هیئت علمی بودن، تألیفات در زمینه ی موضوع پژوهش و سابقه ی بالای ده سال بود. یافته ها نشان داد که " تدوین استراتژیهای صنعتی با رویکرد جمع سپاری" به عنوان مقوله محوری بر مبنای شرایط علی " پذیرش از سوی مشتری، قابلیت سنجی و انگیزه سازی " و از طریق راهبردهای هوشمندسازی اطلاعات و کاهش هزینه ها و با در نظر گرفتن منابع انسانی مجرب و منابع مالی (به عنوان زمینه ی الگو) محقق می شود و منجر به ایجاد ارزش و اتخاذ استراتژی می گردد.
چارچوب نظریه ها و مدل های ارتقا و سنجش حس بهزیستی گردشگر: مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی و توسعه گردشگری دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
195 - 241
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در چند دهه اخیر مطالعات گردشگری بر بهزیستی متمرکز شده و بررسی بهزیستی گردشگران را به منظور توسعه گردشگری و ایجاد لذت و معنا اولویت قرار داده است. بنابراین، به منظور شناخت بیشتر بهزیستی در گردشگری و ارتقاء بهزیستی گردشگر، هدف پژوهش حاضر شناسایی نظریه ها و مدل های سنجش و ارتقاء حس بهزیستی در بستر گردشگری و همچنین شناسایی ابعاد و مؤلفه های آن ها است.
روش شناسی: این پژوهش از انواع پژوهش های توصیفی- تحلیلی و یک مطالعه کیفی و کاربردی است. بر مبنای هدف پژوهش، با بهره گیری از مدل پریسما، 83 مقاله منتشرشده در حوزه گردشگری و بهزیستی در پایگاه های داده اسکوپوس برای مرور نظام مند انتخاب شد. به منظور بررسی تئوری های بهزیستی دخیل در گردشگری، از تکنیک تحلیل محتوای کیفی استفاده گردید. سپس داده ها با استفاده از نرم افزارMAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: مهم ترین نظریه ها و مدل ها شامل نظریه های انسان گرایانه، بهزیستی روان شناختی، نظریه خودتعیین گری، بهزیستی اجتماعی، مدل شکوفایی، شادی اصیل، مدل پرما، درامما، درآما، مدل یکپارچه گردشگری بهزیستی، تجربه تحول آفرین، نظریه خودابرازگری، تناسب خود، گسترش و ساخت، سطح تفسیر و نظریه سرریز است.
نتیجه گیری و پیشنهادات: یافته های این پژوهش منجر به شناسایی مهم ترین مدل ها و نظریه های سنجش بهزیستی گردشگر گردید که از این میان، مدل پرم، خودتعیین گری، تناسب خود و نظریه خودابرازگری بیشتر توسط محققان استفاده شده و مدل درآما جدیدترین مدلی است که در سال 2022 مطرح شده و به دلیل جامعیت آن، یکی از مهم ترین موضوعات و مدل های ارتقاء بهزیستی در گردشگری خواهد بود که نیازمند بررسی بیشتر است.
نوآوری و اصالت: توجه به موضوع بهزیستی در بستر گردشگری و شناسایی تئوری ها و مدل های سنجش بهزیستی گردشگر، به عنوان نوآوری و اصالت پژوهش حاضر قلمداد می شود؛ چراکه به نظر می رسد این موضوع، برای اولین مرتبه در منابع داخلی مورد توجه قرار گرفته است. همچنین براساس بررسی های صورت گرفته، منابع خارجی نیز به طور مستقیم به این موضوع نپرداخته اند. یافته های حاصل از این پژوهش می تواند برای سامان دهی اثربخش سنجش و ارتقاء حس بهزیستی گردشگر برای تحقیقات آینده حائز اهمیت باشد.
فهم جوانان از دگرخواهی در روابط اجتماعی ( پژوهشی در میان دانشجویان جوان شهر تهران ) .(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف فهم تفسیری از معنای دگرخواهی و همینطور زمینه های تاثیر گذار بر دگرخواهی در روابط اجتماعی میان جوانان به روش کیفی با تکنیک تحلیل مضمون انجام شد. گردآوری داده ها به روش گلوله برفی با تعداد 41 نفر از جوانان در رشته های مختلف با مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام گردید. پس از بررسی متون مصاحبه ها و تحلیل مضمون 8 مضمون اصلی که عبارتند از: مسئولیت پذیری، مدارای اجتماعی، تعلق اجتماعی، برابری فرصتها، تکثرفرهنگی، میهن پرستی، امید اجتماعی و شایسته محوری حاصل شد. فقط مضمون میهن پرستی در حد بالا و اینکه حس دگرخواهی در روابط اجتماعی در حد نازل می باشد .اهمیت دگرخواهی و توجه به آن موجب افزایش انسجام اجتماعی و حیات اجتماعی سازنده می گردد و برای بهبود و افزایش دگرخواهی در حوزه ساختاری نیازمند تشخیص و همکنشی میان خواسته های جوانان و مراکز تصمیم گیری در سطوح کلان و ایجاد شرایط برای پاسخ دهی به نیازهای زمانه و آینده نگری هستیم.
ارائه الگوی داده بنیاد درک معنایی هنرمندان هنرهای تجسمی از تعامل با مخاطبان (مطالعه موردی: هنرمندان شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۴شماره ۷۰
213 - 250
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی درک معنایی هنرمندان هنرهای تجسمی از تعامل هنرمند با مخاطب پرداخت. سؤال اصلی پژوهش این بود که تعامل بین مخاطب و هنرمند از دیدگاه هنرمندان هنرهای تجسمی تحت تأثیر چه عواملی شکل می گیرد و چه راهبردهایی برای تقویت این تعامل می توان ارائه داد. روش تحقیق از نوع نظریه زمینه ای (رویکرد سیستماتیک) بود. میدان پژوهش حاضر، شهر اصفهان و مشارکت کنندگان پژوهش، هنرمندان و کارشناسان حوزه هنرهای تجسمی بودند که تعداد 14 نفر از آن ها با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند – نظری انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از رویکرد کدگذاری سه مرحله ای نظریه زمینه ای سیستماتیک (کدگذاری باز، محوری و انتخابی) استفاده شد. بر مبنای یافته های پژوهش، شرایط علی تأثیرگذار بر تعامل هنرمند با مخاطب عبارتند از: مجازی شدن، ناترازی چندلایه، مخاطب زدایی هنرمند و مرجعیت اجتماعی هنرمند. شرایط زمینه ای شامل دو مقوله سرگشتگی نهادی و بسترهای اقتصادی ویران است. تعارضات ایدئولوژیک و سیالیت مخاطب دو عامل مداخله گر در تعامل هنرمند و مخاطب هستند. راهبردهای بهبود تعامل بین هنرمند و مخاطب عبارتند از: کارآمدتر شدن نهادها، بازسازی نظام بازاریابی، دیجیتالیزه کردن هنر و بازسازی نظام اندیشه. در نهایت، پیامدهای تحقق این راهبردها شامل تقویت مرجعیت هنری، تقویت منابع سرمایه ای هنر و تقویت کیفیت هنری است. «چرخشِ دیجیتالی و سیالیتِ معنایی تعامل» مقوله مرکزی است.
طراحی مدل بقای کسب وکار مبتنی بر چابکی رسانه های اجتماعی و قابلیت پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
102 - 151
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از اجرای پژوهش حاضر، طراحی مدل بقای کسب وکار مبتنی بر چابکی رسانه های اجتماعی و قابلیت پویاست. در این پژوهش، ارتباط بین متغیرهای چابکی رسانه اجتماعی، قابلیت پویا، ویژگی شرکت و بقای کسب وکار بررسی و تجزیه وتحلیل و همچنین، روابط شاخص های قابلیت پویا و چابکی رسانه های اجتماعی در ارتباط با بقای کسب وکارها بررسی شده است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه جمع آوری اطلاعات، توصیفی از نوع هم بستگی است. جامعه آماری پژوهش، کارکنان و مدیران شرکت های عضو اتاق بازرگانی شهر شیراز بوده است. پس از توزیع پرسش نامه، بر مبنای نمونه گیری در دسترس، ۳۵۱ پرسش نامه صحیح عودت داده شد. با استفاده از نرم افزارهای اس پی اس اس ۲۱ و اسمارت پی ال اس ۳ داده های پژوهش تجزیه وتحلیل شدند.
یافته ها: این مطالعه تأثیر چابکی رسانه های اجتماعی را بر بقای کسب وکار ارزیابی کرد. علاوه براین، به بررسی اثر واسطه ای قابلیت پویا بر تأثیر چابکی رسانه های اجتماعی بر بقای کسب وکار پرداخت و همین طور روابط شاخص های چابکی رسانه های اجتماعی و قابلیت پویا را بررسی و میزان اهمیت هر یک از شاخص ها را مشخص کرد. در این مطالعه، سن شرکت و اندازه شرکت از عوامل مهمی بود که در بقای کسب وکارها نقش بسیار مهمی داشت. هر اندازه سن شرکت بیشتر باشد، منابعی که شرکت در اختیار دارد (مانند روابط خارجی، انباشت دانش از گذشته، داشتن سرمایه لازم برای ایجاد شبکه های اجتماعی قوی و غیره) نسبت به شرکت های جوان تر بیشتر است که می تواند به فعالیت نوآوری بیشتر منجر شود و در نهایت افزایش بقای شرکت را درپی داشته باشد. شرکت هایی که اندازه کوچک تری دارند، نسبت به شرکت های بزرگ تر، بیشتر به دنبال نوآوری هستند. از طرفی بقا در شرکت های بزرگ و کوچک، بیشتر به محیط تکنولوژی بستگی دارد؛ بنابراین با توجه به مطالب گفته شده، استدلال می شود که در این مطالعه سن و اندازه شرکت، به عنوان دو ویژگی شرکت، به صورت غیرمستقیم بر بقای کسب وکارها اثرگذار باشند. درک روابط بین این مفاهیم و ارزشی که برای کسب وکارها به لحاظ ایجاد مزیت رقابتی و پایداری آن به وجود می آورد، بسیار مهم و ارزشمند است.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که چابکی رسانه اجتماعی بر بقای کسب وکار تأثیر مستقیم و معناداری دارد و هم به طور غیرمستقیم، از طریق میانجیگری قابلیت پویا و تعدیلگری ویژگی شرکت، بر بقای کسب وکار تأثیر می گذارد. مزایایی که شرکت ها از چابکی رسانه های اجتماعی به دست می آورند، به اندازه شرکت بستگی دارد. شرکت های کوچک تر نسبت به شرکت های بزرگ تر، احتمال بیشتری دارند که از چابکی رسانه های اجتماعی سود بیشتری کسب کنند. چابکی رسانه های اجتماعی، می تواند به فرایند سازمانی داخلی و عملکرد نوآوری کمک کند. از طریق مشارکت رسانه های اجتماعی در محل کار، ظرفیت جذب شرکت، به شدت برای کسب، تفکیک و جذب دانش خارجی تحت تأثیر قرار می گیرد. رسانه های اجتماعی چابک، می توانند تمایلات انطباقی و سازگاری شرکت را تقویت کنند. قابلیت پویا به عنوان یکی از استراتژی های شایستگی مدار در این مطالعه بررسی شد که می توان آن را به عنوان توانمندسازی پویا، آموزش نحوه یاد گرفتن، آینده نگری استراتژیک و دیگر مهارت ها به عنوان منابع تقلیدنشدنی و جایگزین نام برد که در کسب مزیت رقابتی بسیار کارساز است.
پیش بینی نشانه های وسواسی-اجباری بر اساس سوگیری شناختی و میانجی باورهای فراشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش پیش بین سوگیری شناختی در نشانه های وسواسی-اجباری با میانجی گری باورهای فراشناختی در نوجوانان شهر تهران بود. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود و بر روی ۳۹۵ دانش آموز دبیرستانی در شهر تهران انجام گرفت. نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای و بر اساس جدول مورگان انجام شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد نشانه های وسواسی-اجباری (OCI-R)، سوگیری شناختی (CBQ)، و باورهای فراشناختی (MCQ-30) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS-27 و مدل یابی معادلات ساختاری با AMOS-21 صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان دادند که بین سوگیری شناختی و نشانه های وسواسی-اجباری رابطه معنادار وجود دارد (β = 0.31، p < 0.001) و همچنین سوگیری شناختی به طور مثبت باورهای فراشناختی را پیش بینی می کند (β = 0.45، p < 0.001). باورهای فراشناختی نیز پیش بینی کننده معنادار نشانه های وسواسی-اجباری بودند (β = 0.48، p < 0.001). مسیر غیرمستقیم از سوگیری شناختی به نشانه های وسواسی-اجباری از طریق باورهای فراشناختی معنادار بود (β = 0.22). مدل پژوهش برازش مناسبی داشت (χ²/df = 2.16، RMSEA = 0.054، CFI = 0.96). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نقش همزمان سوگیری شناختی و باورهای فراشناختی را در شدت علائم وسواسی-اجباری تأیید می کند و نشان می دهد که مداخلات بالینی مؤثر باید بر اصلاح ساختارهای فراشناختی در کنار شناخت های تحریف شده تمرکز داشته باشند.
A Comparative Study of the Structural and Functional Characteristics of Sasanian Chahār Tāqis in the Isfahan Region(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۴, Issue ۱ - Serial Number ۱۳, June ۲۰۲۵
15 - 29
حوزههای تخصصی:
Among the significant and yet controversial archaeological remains of the Sasanian period are the Chahār Tāqis and fire temples of this era. Chahār Tāqis reflect historical and architectural engineering points that, despite their simplicity in construction, have managed to endure for many years. Although the primary function of Chahār Tāqis was mainly religious, in some cases, they could also serve as commemorative monuments or guideposts. Despite being constructed over a long period and scattered across a vast geographical area throughout the Iranian plateau, Chahār Tāqis exhibit very similar characteristics in construction techniques and spatial positioning. The abundance, distribution, and expansion of Chahār Tāqis in the studied region necessitate multiple research topics from architectural, functional, and religious perspectives. Given the prevalence and spread of Chahār Tāqis in the Isfahan region, this study adopts a descriptive-analytical approach to compare the architectural elements of Sasanian fire temples and Chahār Tāqis in Isfahan province, as well as the metric dimensions of each architectural element. In addition to studying the architectural and decorative elements used in prominent Chahār Tāqis of the region, such as those in Niasar, Shirkuh, Nakhlak, and Qal'eh Dar, the reasons for their abundance in this region compared to other areas during the Sasanian period and their potential uses in the early Islamic period are also explored. Furthermore, the positioning of these structures in relation to nearby natural and unnatural phenomena has been carefully examined. Based on the dimensions and surface distribution of the mentioned Chahār Tāqis, it can be concluded that these structures were likely sites for the Aduran or Dadgah fires.