مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
نقد فرمالیستی
حوزه های تخصصی:
هنگامی که عناصر و اجزای اثر ادبی بررسی، و چگونگی پیوند آن ها با یکدیگر و ارتباط آن ها با ساختمانِ کلی اثر بازیابی می شود، خوانشی شکل مبنایانه (فرمالیستی) صورت گرفته است. با چنین خوانشی است که می توان درباره میزان پیوند اجزای اثر (پیوندهای افقی و عمودی) سخن گفت.
در این مقاله، شکل و ساختار غزلی از بیدل دهلوی، با مطلع زیر(به یاریِ نشانه های درون متنی) بازخوانی شده است:
یک تار مو گر از سر دنیا گذشته ای
صد کهکشان ز اوج ثریا گذشته ای
بن مایه این غزل در همه بیت ها «سفارشِ مکرّر به بازگشت به خویشتن و توجه به درون خود در بستر زمانِ شتابان و گذرا» ست. مضمونِ حرکت، عبور، گذر و دگرگونی در همه بیت های غزل گسترش یافته و جریان پیدا کرده است؛ امّا پیوندی که میان بیت های این غزل دیده می شود، «ساختاری اندام وار» را پدید نیاورده، بلکه هر سطرِ این غزل همچون مهره ای جداگانه است که با رشته ای (مضمونِ حرکت و گذر زمان) به هم پیوند یافته و گردنبندی (غزلی) را پدید آورده است.
بررسی نمودهای هنجارگریزی در «خوان هشتم» و راز ماندگاری این شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنجارگریزی یکی از روش های برجسته سازی و آشنایی زدایی است که ابتدا مورد توجه فرمالیست های روسی واقع شد. نخستین بار این لفظ توسط شکلوفسکی مورد توجه قرار گرفت. فرمالیست ها زبان شعر را با زبان نثر متفاوت دانسته و معتقد بودند، شاعر برای جلب توجه مخاطب باید به گونه ای از زبان استفاده کند که تازگی داشته باشد. این تازگی از طریق هنجارگریزی می تواند خود را نشان دهد و در مفهوم عدول از قوانین و مقررات زبان و درهم شکستن آنهاست. هنجارگریزی در واژگان، معنا، زمان مورد کاربرد، سبک، نوشتار و ... می تواند نمود یابد. در این مقاله چگونگی هنجارگریزی های اخوان در شعر «خوان هشتم» بررسی شده تا دلیل زیبایی و ماندگاری این اثر بیشتر بر مخاطبان مشخص گردد. بدین منظور با روش توصیفی- تحلیلی گونه های مختلف هنجارگریزی در چهار بخش هنجارگریزی واژگانی، زمانی، نحوی و سبکی مشخص شد و در هر بخش اغلب موارد موجود به صورت نمونه بیان گردید. در بین انواع هنجارگریزی، هنجارگریزی واژگانی و سپس هنجارگریزی زمانی بیشترین بسامد را در این شعر اخوان دارند .
تقلید از دیدگاه نقد ادبی
حوزه های تخصصی:
تقلید و تعیین حدود و ثغور آن و تفاوت آن با اقتباس و اخذ و مضامین مشترک، از مسایل مهم در نقد ادبی است. مقاله حاضر در پی آن است که حدود تقلید را مشخص نماید و عوامل و پیامدهای آن را که در ادبیات ما نیز کمتر بدان توجه شده، بررسی کند تا هنر خلاق از هنر غیر خلاق باز شناخته شود. بدین منظور در این نوشته ابتدا مقدمه گونه ای درباره تقلید در نقد یونان باستان و مفاهیم معادل آن در ترجمه های اسلامی یعنی محاکات و تخییل آمده، سپس رابطه تقلید با خلاقیت هنری و حدود آن در نقد مدرن و به ویژه نقد فرمالیستی بررسی شده و پس از آن دو بخش به مسئله رابطه تقلید و تصویر و رابطه متقابل تقلید و زبان و در نهایت رابطه انحطاط فکری جامعه با عدم خلاقیت هنری و انحطاط زبانی و در نتیجه گسترش آثار تقلیدی اختصاص یافته و در بخش پایانی زمینه های تقلید در ادبیات فارسی و عوامل مؤثر در پیدایش آثار تقلیدی از دوران پس از اسلام تا سبک بازگشت و مشروطیت بررسی شده است.
بررسی زیبایی شناسی قصیده «العام السادس عشر» أحمد عبد المعطی حجازی از منظر نقد فرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرمالیسم یا مکتب صورتگرایی از مکاتب نقدی است که بدون توجه به عوامل مختلف تأثیرگذار در متن ادبی مانند پدیده های سیاسی و اجتماعی به نقد شکلی بیرونی اثر ادبی می پردازد.شعر معاصر به دلیل داشتن ویژگی های شکلی خاص و بارز از مهم ترین متون ادبی است که توجه صورتگرایان را به خود جلب کرده است. از آنجا که در شعر معاصر عربی از عناصر و تکنیک های نوین شکلی استفاده شده، می توان در نقد زیبایی شناسی این نوع شعر از نظریه مکتب صورتگرایی استفاده کرد. احمد عبدالمعطی حجازی، شاعر معاصر مصری از شاعرانی است که شعرش از جنبه های شکلی و زبانی ظرفیت بالایی برای نقد فرمالیستی دارد.قصیده ی « العام السادس عشر» به عنوان یکی از قصاید حجازی، دارای بیشترین عناصر شکلی است؛ از این رو جستار حاضر می کوشد؛ با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به نظریه مکتب صورتگرایی به نقد و بررسی زیبایی شناسانه ی این قصیده بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد، شاعر در این قصیده با استفاده از عناصر شکلی مثل هنجارگریزی (واژگانی، نحوی، نوشتاری)، موسیقی و عنصر مسلط به خوبی توانسته است از تکنیک ها و عناصر شکلی برای زیبایی آفرینی در شعرش استفاده کند
سرود ملی الجزایر در آیینه نقد فرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب فرمالیسم (صورتگرایی) مکتبی در حوزه ی نقد ادبی است که در اوایل قرن بیستم میلادی در روسیه شکل گرفت و پس از آن به اروپا و آمریکا انتقال یافت. محور اصلی نقد ادبی از دیدگاه فرمالیست ها توجه به شکل و ظاهر اثر و زیبایی شناسی متن ادبی است. این مکتب نقد ادبی تلاش می کند در تحلیل خود از آثار ادبی، «رستاخیز کلمات» را در آنها نمایان سازد. جایگاه فرمالیسم را در بررسی سروده هایی مانند سرود ملی برخی کشورها نمی توان نادیده گرفت. سرود ملی هر ملتی، برخاسته از هویت، محتوای فکری- تاریخی و اندیشه های غالب بر آن ملت است. از مهم ترین عوامل پیدایش سرود های ملی در میان کشور های مختلف می توان به حرکت های انقلابی و سیاسی مردم علیه دولت های استعماری اشاره کرد. از پویاترین حرکت های انقلابی مردم علیه استعمار غرب، انقلاب الجزایر بود که بعد از صد و سی سال جانفشانی و فداکاری ملت، در سال 1962 به پیروزی منتهی شد. نکته قابل توجه در این انقلاب مبارزه ی شاعران و ادیبان با بیان و قلم علیه استعمار بود. مفدی زکریا از جمله شاعران مبارز در انقلاب الجزایر بود که شعر مشهور او با نام «قسماً» نماد آزادی از بند استعمار و سرود ملی این کشور شد. پژوهش حاضر، سرود ملی الجزایر را در مقوله هایی همچون «ادبیت، فرم، آشنایی زدایی، ساختار ساختارها و وجه غالب» از دیدگاه فرمالیست های روس مورد بررسی قرار داده که از جمله نتایج آن، برجسته شدن مفاهیم انقلابی است که از مؤلفه های یاد شده متأثر بوده است
نقد فرمالیستی سروده «أنشوده المطر» بدرشاکر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
51 - 73
حوزه های تخصصی:
نقد فرمالیستی یکی از رویکردهای نقدی متن محور است که توجّه به شکل و فرمِ اثر ادبی را در دستور کار خود دارد. یک منتقد شکل گرا در پی این نیست که ادیب در آفرینش ادبی خود چه می خواهد بگوید، بلکه می کوشد تا دریابد که شاعر یا نویسنده مقصود خویش را چگونه بیان می کند و تلاش دارد از رهگذر شکلِ متن، به معنا و مفهوم پنهان آن دست یابد. با توجه به این امر که سروده «أنشوده المطرِ» "بدر شاکر سیّاب" به رغم شهرت فراوانش تاکنون از دیدگاه نقد فرمالیستی مورد بررسی قرار نگرفته است، در جستار حاضر، نگارندگان برآنند تا با شیوه تحلیلی– انتقادی این سروده را از نظرگاه مکتب فرمالیسم روسی بررسی نمایند و این فرضیه را مورد تحلیل قرار دهند که شگردهای شکلی به کار رفته در شعر از یک سو به افزایش زیبایی روساخت آن انجامیده و از سوی دیگر مشخص کننده هدف و مقصود شاعر است. نقد شکل گرایانه این سروده گویای آن است که شاعر برای القای حسّ پایداری و ظلم ستیزی، آواها، حروف، واژگان و جملات را به شیوه ای منسجم و هدفمند به کار گرفته تا مخاطب با دیدن شکل زیبای بیرونیِ متن به معنا و شکل درونی آن پی ببرد. در ضمن شاعر کوشیده با کاربرد آشنایی زدایی و استفاده از شگردهایی همچون متناقض نما، کنایه، استعاره و . . . بر ادبیّت شعر خویش بیفزاید.
آشنایی زدایی و برجسته سازی زبانی در غزلیات مولانا شمس الدین محمد وحشی بافقی
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۲
26 - 36
حوزه های تخصصی:
مولانا شمس الدین / کمال الدین محمد وحشی بافقی یکی از شاعران نامی ایران در قرن دهم است که در سال ۹۳۹ هجری قمری در شهر بافق چشم به جهان گشود. ارزش شعر او بیشتر در تأثیری است که در تغییرات سبکی شعر فارسی در سده دهم بر جای گذاشته است و منجر به پیدایش و رشد سبک جدیدی شده است که به سبک بازگشت یا «مکتب وقوع» موسوم می باشد. برجسته سازی از مسایل مطرح در نقد فرمالیستی است که در بررسی ها و نقدهای مرتبط به ادبیّت متن مورد توجه قرار می-گیرد. منظور از آشنایی زدایی درشعر، مجموعه راه کارهایی است که شاعر به واسطه ی آن ها سعی می کند متن را در برابر دیدگان مخاطب، غریبه جلوه دهد، در اثر این امر دریافت معنای متن توسط مخاطب به تاخیرافتاده و متن ادبی آشنازدا می گردد. از تجزیه و تحلیل ترکیبات آشنازدای شعر وحشی می توان به نتایج زیررسید: شاعربیشتر با به کارگیری گروه های اسمی و گاه با ترکیبات اسمی ای که درجملات پیرو قابل تاویل به صفت هستند و نقش وصفی می پذیرند، سعی درآشنایی زدایی داشته است. ازطرفی گره خوردگی این ترکیبات با ایماژهای شعری ازدیگرعوامل برجسته ساز غزلیات وحشی بافقی می باشد. ازدیگرراه-کارهای زبانی وحشی، جهت برجسته کردن کلامش ، مختصرسازی و فشرده سازی هنرمندانه ی مفاهیم، کاربرد شاعرانه ی کلمات گویشی و مثل ها در شعر در سطح واژگان و نحو ، جابجایی ها و تکرارهای برجسته و سایر ویژگی هایی که به غزل وحشی هویت خاص بخشیده است.
نقد روش شناختی تاریخ نگار تصویرگرا یا شاعر فرمالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
146-111
حوزه های تخصصی:
در هر پژوهش علمی، روش پژوهش در کسب نتایج دقیق و درستی آن پژوهش اصلی ترین نقش را دارد. به همین دلیل پژوهشگران علوم مختلف می کوشند تا تحقیقات خود را در چارچوب روش های تعریف شده در دانش خود انجام دهند. تاریخ نگار تصویرگرا یا شاعر فرمالیست کتابی است که مؤلف آن قصد داشته تا در آن، با به کارگیری سه روش نقد تاریخی، نقد جامعه شناختی و نقد فرمالیستی به بررسی اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی بپردازد. در مقاله پیشِ رو، به قصد سنجش دقت رویکردهای این کتاب، ابتدا به بررسی نام آن که نشان دهنده نگاه مؤلف به اثر مورد پژوهش است، پرداخته شده و سپس کیفیت بهره گیری مؤلف از رویکردها با استفاده از کتب نظریه و روش تحقیق بررسی شده است. طبق نتایج پژوهش، نویسنده کتاب مورد بحث در به کارگیری هر سه رویکرد اصلی اثر به خطا رفته و از روش هایی که به عنوان رویکرد پژوهش برگزیده، شناخت کامل و درستی نداشته است؛ بنابراین کتاب مذکور از هرگونه روش که به نتایج دقیق و علمی بینجامد، بی بهره است. از دیگر ایرادهای وارد بر کتاب که در این پژوهش به آن پرداخته شده، موضع ستایش گرانه ناقد و وجود منابع دکوراتیو در آن است.
«تئوری» و «داستان» به مثابه دو فرم زبانی بنیادین برای تاریخ نویسی؛ نگاهی پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
283 - 305
حوزه های تخصصی:
فرم زبان یا چگونگی سخن گفتن ما در باب جهان (گذشته) امری خنثی و بی اهمیت نیست. نقد فرمالیستی، از نوعی که در نوشتار حاضر رخ می دهد، نشان خواهد داد که این فرم انتخابی ما، یا غالباً تحمیل شده بر ما -فراتر از موضوعات و غایت و روش و رویکرد تحقیق تاریخی- تعیین کننده و سرنوشت ساز است. در اثر حاضر، دو فرم بنیادین برای گفتن از مقطعی در گذشته انسانی معرفی می شود: فرم تئوریک و فرم داستانی. این مطالعه فرمالیستی فاشیسمِ همواره زورآور زبان را به رسمیت شناخته و تا حد نهایت جدی می گیرد؛ با وجود این، می کوشد تا به فرم متناسب با مطالعه تاریخی دست یابد، یعنی آن فرم زبانی را که قادر باشد راهی برای گریز از میل مفرط و ذاتی ذهن و زبان آدمی برای ازآن خودسازی دیگری و کشتن او بیابد. با بهره گیری از آراءِ اندیشمندان پدیدارشناس و اگزیستانسیالیست، می توان فرمی داستانی را که قادر به گفتن از تجربه حسّی و ازلی انسان، در-جهان-بودگی او، و مقاوم در برابر میل ما به از آن خودسازی انسان زیسته در گذشته باشد معرفی کرد.
نقد نورمن برایسون بر روش های فرمالیستی و بازنمایانه در تحلیل نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
71 - 84
حوزه های تخصصی:
نورمن برایسون(۱۹۴۹) از نظریه پردازان حوزه فلسفه و تاریخ هنر معاصر است که با تکیه بر اندیشه هال و مطالعات فرهنگی و اهمیت بحث تصویر در این حوزه طرح فلسفی خود را پیش می برد. برایسون دغدغه بازنگری در مفهوم تاریخ هنر دارد و معتقد است پرداختن به تاریخ هنر راهی است برای بازاندیشی در نفس تاریخ از رهگذر هنر که بازاندیشی در وضعیت کنونی را نیز به دنبال خواهد داشت و در نهایت به شناخت فرهنگ راه خواهد برد. به گفته برایسون اگر تاریخ هنر بخواهد به واقع نقش تاثیرگذاری در نسبت با شرایط امروزی فرهنگ داشته باشد باید از خلال پژوهش های انتقادی نسبت به گذشته خود بازنگری کند و به شیوه های بروز و تکوین تجربه های هنری به ویژه در بحث تصویر متوجه گردد. بنابراین برای بازنگری در مفهوم تاریخ هنر لازم است به هسته مرکزی آن یعنی تصویر پرداخته شود و شیوه نگرش به تصویر مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد تا به این ترتیب پروژه کلی برایسون تکمیل گردد. تحلیل تصویر به طور سنتی از طریق روش شناسی هایی انجام می گیرد که به باور برایسون خود عامل ایجاد فهم نادرست تاریخ هنر و به بار آمدن وضعیت موجود هستند. در میان روش شناسی ها برایسون به طرز ویژه بر نقد مبتنی بر فرم و نقد مبتنی بر بازنمایی تاکید می کند که در تحلیل تصویر با تنزل آن به امری ایستا، پیوند آن با بافتار جامعه و فرهنگ را نادیده انگاشته و به همین جهت تحلیل ارائه شده توسط آنها نیز ابتر باقی می ماند. پژوهش حاضر با بهره جویی از آراء برایسون به مسئله، به نقد دو روش تحلیل فرمالیستی و بازنمایانه در مواجهه با آثار نقاشی می پردازد روش تحقیق توصیفی- تحلیلی با رویکرد انتقادی است که ضمن توصیف روش های تحلیل ذکر شده به تحلیل آنها وارد می شود و در نتیجه با رویکردی نقادانه آنها را مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه حاصله از این پژوهش نشان می دهد که نگرش های فرمالیستی و بازنمایانه به نقاشی هنگام نقد به شکل پیش فرض نقاشی را به مثابه تصویری می دانند که در یک لحظه بار معنایی خود را آشکار می کند و بر پایه یک فرم یا بازنمایی یک امر استوار است که برای همگان در لحظه قابل درک و دریافت است. حال آنکه به باور برایسون تصویر یک موجودیت ایستا و نامتحرک نیست و در طول زمان بسط می یابد، چرا که بر فرهنگ بنا شده است و یک سویه مهم در آن فهم مخاطبی است که خود او نیز بر آمده از فرهنگ است و پروسه دیدن و نگاه کردن وی دائماً در حال بازبینی و بازآرایی ادراکات و دریافت های خویش است.