فیلترهای جستجو:
                            فیلتری انتخاب نشده است.
        
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۲٬۸۸۶ مورد.
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                دوران آنتروپوسن «عصر انسان» با عاملیت بی سابقه انسان در دگرگونی های طبیعت جاندار و بی جان در سطح سیاره ای مشخص می شود. این دگرگونی ها چنان فراگیر و چندبعدی شده اند که برای بررسی علل، عوامل درگیر، و پیامدها مطالعات میان رشته ای ضروری به نظر می رسد. همچنین مفهوم پردازی های تازه ای نیاز است که به فهم این شرایط نوپدید کمک رسانند و راه را برای تحلیل های تجربی و دریافت های نو بگشایند. آغازگاه این راه ، نقد دیدگاه های مدرنیستی مستقر است که با تمایزگذاری میان طبیعت و جامعه، طبیعت را به نیروهای بیرونی، کنترل پذیر و سودمند فرو می کاهند؛ در حالی که انسان را فعال مایشاء پیش فرض گرفته اند و کنش های او را به نوع ابزاری آن فروکاسته اند. چنین نقدی را می شود با نوعی بازاندشی از رابطه انسان و جامعه و طبیعت کامل کرد. این مقاله با استفاده از مطالعه اسنادی و با اتخاذ رهیافتی تطبیقی بحث های مرتبط را از رشته های گوناگون گرد می آورد و مقایسه می کند، تا ابعاد آنتروپوسن روشن و ادبیات مرتبط نقادانه بررسی شود. یافته های این مقاله نشان می دهد که شرایط دوران آنترپوسن، پیامدهایی برای اندیشه و مفهوم پردازی جامعه شناختی دارند. به عبارتی، برخی از مفاهیم مسلط در جامعه شناسی مانند عاملیت نیازمند بازنگری و برخی مناسبات مانند مناسبات انسان/طبیعت و طبیعت/جامعه نیازمند توجه جدی تری هستند. در نتیجه، این مقاله برای نوعی جایگاه مفهوم پردازی شده از طبیعت در ساخت و دگرگونی حیات فردی و جمعی استدلال می کند و شبکه انسان-طبیعت-جامعه را به عنوان راهی برای فهم شرایط دگرگون شونده زیست محیطی سیاره ای در دوران آنتروپوسن پیشنهاد می کند.            
            تمایل دانشجویان به یادگیری مادام العمر و عوامل مؤثر بر آن: کاربرد نظریه شناخت اجتماعی بندورا(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                نامه آموزش عالی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴                                    
                        49 - 76                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: پژوهش با هدف بررسی تمایل دانشجویان کشاورزی دانشگاه رازی به یادگیری مادام العمر و عوامل مؤثر بر آن با استفاده از نظریه شناخت اجتماعی بندورا انجام شد.روش پژوهش: این پژوهش به صورت توصیفی-همبستگی انجام شد. جامعه آماری تحقیق دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی به تعداد 1365 نفر بودند که 300  نفر از آنها به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب بر حسب مقطع تحصیلی انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد. علاوه بر تأیید روایی و پایایی پرسشنامه های استاندارد در مطالعات گذشته در پژوهش حاضر نیز پرسشنامه ها از لحاظ محتوایی و ظاهری مورد بررسی قرار گرفتند و بومی سازی آنها برای دانشجویان کشاورزی انجام شد. همچنین با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ،  پایایی ترکیبی و روایی همگرا  اعتبار و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفت. داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزارSPSS  و Smart- PLS و در دو بخش توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند..یافته ها: میزان تمایل به یادگیری مادام العمر در بین دانشجویان در سطح متوسط قرار داشت. وضعیت موجود چهار بعد نظریه شناخت اجتماعی بندورا نشان داد که سه بعد انتظار-ارزش، خودکارآمدی و خودتنظیمی در دانشجویان در سطح بالا بود. اما دانشجویان از لحاظ بعد خودکنترلی در سطح متوسط قرار داشتند. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نیز نشان داد که دو متغیر خودکارآمدی به عنوان عامل اول و خودتنظیمی به عنوان عامل دوم بر روی تمایل به یادگیری مادام العمر تأثیر داشت.نتیجه گیری: می توان با نهادینه نمودن یادگیری مادام العمر و پرورش دانشجویان بر اساس آن و از طرفی تقویت یادگیری مادام العمر از طریق ارتقا خودکارآمدی و خودتنظیمی در دانشجویان  تا حدودی بر مسئله عدم وجود مهارت و بیکاری دانش آموختگان غلبه نمود.            
            اقتران شدید و واقعیت های اجتماعی: دیدگاهی معتدل در هستی شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هستی شناسی اجتماعی از حوزه های پیش رونده و مورد توجه فلسفه علم اجتماعی معاصر است. مسئله اصلی در این حوزه، نحوه تحقق واقعیت های اجتماعی است. به طورکلی دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد: کل گرایی هستی شناختی و فردگرایی هستی شناختی. کل گرایان قائل به تقلیل نیافتن واقعیت های اجتماعی به مجموعه افراد و روابط میان آن ها هستند و فردگرایان واقعیت های اجتماعی را قابل تقلیل به مجموعه افراد می دانند. در سنت فکری اسلامی نیز این مسئله، به خصوص پس از علامه طباطبایی، مورد توجه قرار گرفته است. کل گرایان برای دفاع از ادعای خود دو دسته استدلال ارائه کرده اند: استدلال های فلسفی و استدلال های تجربی. در این مقاله، با تکیه بر شیوه استدلال آوری گذر به بهترین تبیین، ابتدا استدلال های فلسفی کل گرایان نقد و بررسی و سپس دیدگاهی معتدل و ایجابی ارائه می شود. براساس این دیدگاه، کُلّ غیرقابل تقلیلی به نام جامعه یا فرهنگ وجود ندارد، اما در عین حال واقعیت های اجتماعی خصلت الزام آوری، ثبات و تقرر خود را دارند. این دیدگاه مبتنی بر پاره ای از دستاوردهای علم اصول فقه، به خصوص آرای میرزای نائینی و شهید محمد باقر صدر است. دیدگاه معتدل ارائه شده، لوازم گوناگونی در حوزه روش شناخت اجتماعی دارد و به توسعه روشی به نام ژرف کاوی منجر شده است. روش استدلال بر مدعای اصلی مقاله گذر به بهترین تبیین است.            
            چتر دانستن، بودن و انجام دادن در کتاب اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف این مقاله، بررسی سه مفهوم مهم در محتواهای آموزشی، شامل دانستن(Know)، مهارت(Do) و بودن(Be) و تطبیق آنها بر کتاب اندیشه اسلامی 1، تألیف مهدی ترتیفی، به منظور تبیین مباحث نوین آموزشی مرتبط با درسهای معارف اسلامی در دانشگاهها بود. در آموزش تلفیقی، بررسی این سه با عنوان اختصاری چتر KDB انجام گرفته است. روش: در این مقاله با انجام پژوهش به روش کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی، تبیینی و میان رشته ای، نیازهای محتواهای آموزشی، برای رسیدن به استانداردهای مدّ نظر در آموزش تلفیقی و به ویژه چتر KDB بیان شده است. نتیجه گیری: نتیجه مدّ نظر در این مقاله، پاسخ به سه پرسش مهم ذیل در تدوین محتوای آموزشی و تطبیق آن بر کتاب درسی اندیشه اسلامی 1 است: یادگیرندگان چه چیزی را باید بدانند، چه چیزی انجام دهند و چگونه افرادی باشند؟ از آنجا که پاسخ به این پرسشها یکی از دغدغه های متخصصان تدوین برنامه های درسی، به خصوص با گرایش آموزش میان رشته ای است، توجه به آنها باید یکی از الزامات تألیف کتابهای درسی قرار گیرد. گفتنی است که کار تطبیقی انجام گرفته در این مقاله، فاقد پیشینه پژوهشی قابل ذکر است.            
            ارزیابی دانشجویان از تدریس استادان و تعلیم و تربیت اجتماعی در دانشگاه (مورد مطالعه: دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: این مقاله با هدف استخراج نیازها و انتظارات دانشجویان از وضعیت تدریس و تعلیم و تربیت اجتماعی انجام شد که در کنار آن ارزیابی دانشجویان را نیز در خود داشت. روش: روش این تحقیق از نوع پیمایشی بود که در آن از ابزار پرسشنامه استفاده شد و 400 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد مشهد به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها: در بین نیازهای دانشجویان، بیشترین میانگین(3.77) متعلق به نیاز به آموزشهای شغلی بود. پس از آن، نیاز به آموزش مهارتهای عملی با میانگین 3.63، بالاترین نیاز و سپس نیاز به آموزش مهارتهای اجتماعی با میانگین 3.62 در مرتبه بعدی قرار گرفتند؛ یعنی بیشترین نیازها، مرتبط با نیازهای شغلی بود که بیانگر نگرانی از آینده بود. همچنین مهارتهای اجتماعی و نیاز به داشتن استادان با خصوصیات مرتبط با این نیازها در مرحله بعدی قرار داشتند. نتیجه گیری: نتایج، نیازهایی را نشان داد که مرتبط با تدریس استادان و نحوه تربیت اجتماعی استاد در کلاس درس بود. در ارزیابی ها نیز دانشجویان به همین مؤلفه ها نمره کمتری دادند که نشان می دهد استادان نیاز به آموزش بیشتری دارند.            
            مدل مفهومی «انسان اقتصادی متعارف»(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در این مقاله تلاش شده است تا واقعیت «انسان اقتصادی متعارف» به عنوان «موضوع محوری» دانش اقتصاد معاصر در چهارچوب یک مدل مفهومی بر مبنای نسبت های چهارگانه سازندهٔ هویت و موجودیت انسانی (نسبت انسان با خدا، طبیعت، جامعه و خودش) توضیح داده می شود. در چهارچوب این مدل، انسان جدید غربی از قرن چهاردهم به بعد به تدریج به انسان اقتصادی تبدیل شده و بر همین اساس «انسان غربی یا همان انسان اقتصادی» به مثابه موضوع دانش اقتصاد هویت و موجودیت خویش را بر مبنای اومانیسم به عنوان مفهوم پایه، در چهارچوب دئیسم، طبیعت گرایی، فردگرایی و هدونیسم/یوتیلیتاریانیسم (لذت طلبی/مطلوبیت گرایی)، دقیقاً متناظر با چهار نسبت مذکور، آفریده است. به علاوه فروض بنیادین اقتصاد نئوکلاسیک در چهارچوب نظریه انتخاب عقلایی فرمول بندی شده است. رویکردهای رقیب اقتصاد متعارف و نیز اقتصاد اسلامی با ارائه دیدگاه متفاوت خود در همین چهارچوب قابل جایابی هستند.            
            The Relationship between Dewey's Moral Contextualism and Kant's Deontological Ethics in Abortion(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                Introduction: Abortion is related to local ethics and is one of the situations in which all conditions and cases should be taken into account. In this article, by examining John Dewey's opinions about Kant's contextualism and deontology, the issue of conflicts and moral duties in abortion was investigated. Material and Methods: The research method is the logical analysis of the opinions of these two thinkers. Conclusion: It seems that based on Kant's duty approach, it is not possible to provide a general rule for abortion, and this depends entirely on whether we accept the fetus as a person whose criterion is reasoning, feeling and receiving experience or not. But according to the analysis that Dewey's contextualism claims, if a general rule can be used to make the right decision for a person that results in the most virtue and action, then the general rule is also one of the conditions and environment that the person has in the issue (abortion) deals with it and makes a moral decision based on them. From Dewey's point of view, if our non-abortion is a valid reason that can be followed and we are born, we should not end any pregnancy. That is, if the fetus produces the truth that can be followed by surviving, then abortion is immoral. Therefore, in general, the duties towards the mother and the fetus are different in terms and contexts, but the duties that man has towards himself and the principle of humanity give him general principles for action Article number: 4            
            بررسی ضرورت و الزامات ارتقای شفافیت رویدادهای مالی در حکمرانی اقتصادی طی برنامه هفتم توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                مجلس و راهبرد سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵                                    
                        301 - 333                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                شفافیت اقتصادی و حاکمیت داده یکی از مهمترین عرصه های حکمرانی است که پیشرفت و توسعه هر کشوری وابسته به پیشرفت در این حوزه است. سیاست شفافیت اقتصادی در سال های گذشته همواره مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی کشور بوده است؛ اما تاکنون اقدامات عملیاتی منسجمی در این باره انجام نشده است. «شفافیت اقتصاد و سالم سازی آن و جلوگیری از اقدامات، فعالیت ها و زمینه های فسادزا به خصوص در حوزه پولی و ارزی» یک بند از سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی بوده که با توجه به عدم پیشرفت آن در کشور، به منظور ارتقای حکمرانی در حوزه شفافیت اقتصادی لازم است در برنامه هفتم توسعه، راهبرد جدیدی طراحی شود.مسئله اصلی پژوهش حاضر شناسایی عوامل تقویت کننده شفافیت اقتصادی و گام های عملی مؤثر در این حوزه است. این مقاله حاصل یک پژوهش اسنادی - عملیاتی و راهبردی در زمینه شفافیت اقتصادی با توجه به اقتضائات کشور و بهره گیری از تجارب جهانی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ارتقای شفافیت رویدادهای مالی برای دولت، می تواند موجبات کوچک شدن اقتصاد زیرزمینی، کاهش فرار مالیاتی، کاهش کسری بودجه ، فراهم کردن امکان اخذ پایه های مالیاتی جدید مثل مالیات های تنظیمی و مالیات بر مجموع درآمد، کاهش فساد اقتصادی، اصلاح نظام حمایتی کشور، مبارزه با قاچاق و زمینه تقویت تولید داخل و ثبات اقتصادی را فراهم کند. دستیابی به این اهداف مستلزم اصلاح قوانین و قواعد حاکم بر تعاملات اقتصادی اعم از تعاملات اشخاص تجاری و غیرتجاری در حوزه نظام مالیاتی و نظام بانکی کشور است؛ مهمترین نوآوری این پژوهش طراحی دقیق اجزای یک سیستم جهت ایجاد بانک اطلاعاتی معاملات کشور مبتنی بر صورت حساب الکترونیکی و تراکنش های مالی متناظر با آنهاست. پوشش کامل معاملات، فراهم شدن امکان تهیه اظهارنامه پیش فرض و نیز اجرای پایه های مالیاتی جدید از قبیل مالیات بر مجموع درآمد اشخاص و مالیات بر عایدی سرمایه از جمله مهمترین دستاوردهای مقاله است.            
            تحلیل مبانی فلسفی حقوق بنیادین ملت از منظر علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                مردم در جامعه سیاسی دارای حقوق و آزادی های عمومی اند که به بخشی از آنها با عنوان حقوق بنیادین ملت، در قانون اساسی تصریح شده است. همه نظامهای سیاس از مبانی اندیشه ای و فلسفی برگرفته از حاکمیت اندیشه ها و ایدئولوژی شکل گرفته اند. از این رو، بر اساس نوع نگرش فلسفی حاکم بر نظام سیاسی، قانون اساسی را تدوین و تصویب کرده و در نهایت، مبانی فلسفی خود را در ارکان و ساختار حکومتها و نیز در نوع نگرش به حقوق بنیادین ملت متبلور می سازند. هدف: هدف این پژوهش، تبیین نگرش فلسفی و حقوقی علامه مصباح یزدی و نیز تأثیر این رویکرد در تعیین مبنا و منشأ حقوق بنیادین برای ملت در حکومت اسلامی بود. روش: مقاله حاضر با روش تحلیلی – توصیفی، مبانی فلسفی حقوق بنیادین ملت را از منظر علامه مصباح یزدی بررسی کرده است. یافته: علامه مصباح یزدی به عنوان یکی از بزرگ ترین فیلسوفان و نظریه پردازان معاصر، مبانی فلسفی حقوق بنیادین ملت را در همگرایی حقوق ملت با شریعت، کمال باوری، کرامت انسانی و فرجام باوری خلاصه کرده است. نتیجه گیری: از منظر علامه مصباح یزدی، مشروعیت حقوق و آزادی های بنیادین برای افراد بشر در نظام اسلامی، در چارچوب تعیین شده توسط شارع مقدس و در گرو انطباق با مبانی دینی است؛ به نحوی که محدوده اعمال حقوق بنیادین توسط ملت با اندیشه خدامحوری و وابستگی وجودی انسان با خداوند و همچنین رعایت اصول کمال محوری، فرجام باوری و کرامت انسانی تعیین شده است.            
            کنش اختیاری و مبادی صدور آن در نظریه عمل علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵                                    
                        17 - 29                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                پرسش از چیستی و چگونگی عمل اختیاری یکی از مباحث مهم فلسفه کنش است. در میان تمامی اندیشمندان اسلامی علامه طباطبایی با طرح نظرات مبسوط و ویژه ای درباره فرایند کنشگری انسان، به طور متمایزی از سایر صاحبان خرد و حکمت برجسته شده است. این نوشتار دیدگاه ایشان را در مورد این مسئله از سه زاویه بررسی می کند: چیستی فعل اختیاری و نسبت آن با فعل ارادی، تقسیم و دسته بندی افعال و مبادی صدور فعل.نوشتار حاضر به روش کتابخانه ای و تحلیل بنیادین مضامین انجام شده است و روشن می سازد علامه طباطبایی فعل اختیاری را با علم و اراده مؤثر تعریف می کند و با همین ملاک فواعل بالعنایه، بالجبر و بالقصد را دسته های مختلف فعل اختیاری می داند که همگی در تصدیق به وجوب و شوق و اراده مشترکند. نقطه نظر متمایزکننده علامه در بحث از مبادی شکل گیری عمل است که نخست آنکه وی علمی را که مبدأ فعل است، علم مذعنه می داند و مبتنی بر تشخیص کمال است، دوم آنکه او شوق و اراده را لازمه ضروری علم مذعنه می داند نه آنکه مرحله ای مستقل و منحاز باشند و سوم اینکه  او علم را مبدأ حقیقی افعال ندانسته بلکه آن را تابعی از نفس و توجه نفسانی انسان خوانده است و علم را تنها شرط متمم و لازم برای صدور فعل می داند.            
            التفسیر الدلالي (الأیقوني) للوحة الحداد علی جسد المسیح لجیوتو مع الترکیز علی محتوی التجسد(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یعتبر علم الأیقونات أحد الأسالیب التفسیریه فی دراسات الصوره، والذی یصف معنی الأعمال ویسعی إلی تفسیرها. وفی الفنون الدینیه مثل الفنون المسیحیه، هناک العدید من الرموز والإشارات التی تشیر إلی المعتقدات والتقالید. وأحد أهم المعتقدات المسیحیه هو تجسد الله. یهدف هذا البحث إلی کشف المعنی فی لوحه الرسام الإیطالی جیوتو بغیه فهم المفاهیم الرمزیه المتعلقه بالتجسد. یُطرح هذا السؤال بأنه کیف یبحث المنهج الأیقونی عن علامات التجسد فی لوحه جیوتو وما هی آثار العلم الذی یحمله الفنان علی اللوحه. منهج البحث هو المنهج التحلیلی - التاریخی حیث تم فی إطار علم الأیقونات، والمقاله مکتوبه استنادا علی مصادر المکتبه والصور. وبالتالی عالجنا هذا الموضوع بأنه کیف یظهر علم الأیقونه أثناء دراسه وجه التواصل البصری وما هو سبب تشکل العمل بناء علی رموز التجسد، وأخیرا ما هو الأسلوب والهدف النهائی للفنان فی تغییر الأسلوب السائد آنذاک. فاکتشفنا أن الهدف الأساسی للفنان هو الوصول إلی حقائق تتجاوز الروحانیه. وأخیراً جیوتو، رغم سیطره الدین، ولأول مره فی تاریخ الفن؛ استخدم الرسم کفن مستقل یعتمد علی الواقع ویعبر عن التجسد بمفاهیم واقعیه.            
            نگرش ابن ابی الحدید در صفات سلبی خداوند و قرابت او به نظریه امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                صفات خداوند و از جمله صفات سلبی او، از مسائل چالش برانگیز از گذشته تا حال بوده است؛ چنانکه برخی، تنها صفات خداوند را صفات سلبی او دانسته و علم ایجابی به صفات را نفی کرده اند؛ عده ای برای شناخت باری تعالی، او را به انسان یا سایر مخلوقات تشبیه کرده و برخی به جسمیت او قائل شده اند و در قبال آنها برخی دیگر برای فرار از تشبیه دچار تنزیه مطلق شده اند. آنگونه که در نهج البلاغه در میان خطبه های مختلف موجود است امام علی(ع) با ادلّه متعدد، تشبیه و تجسیم را رده کرده اند، متکلمین مسلمان (اعم از شیعه و سنی) با تکیه بر نظرات خود، بیانات امام علی(ع) را در این مورد شرح و توضیح داده اند. در این میان ابن ابی الحدید معتزلی، از شارحان نهج البلاغه، مهم ترین صفات سلبی باری تعالی را با توجه به خطبه های نهج البلاغه توضیح داده است. هدف: هدف از انجام این پژوهش، تبیین نظرات ابن ابی الحدید و اثبات قرابت دیدگاه وی با متکلمین امامیه بود. روش: پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته ها و نتیجه: ابن ابی الحدید در توضیح صفات سلبی، از جمله نفی تشبیه و اعضا و جوارح و نفی جهت از خداوند و همچنین نفی حلول و عرض و... از باری تعالی، از نظرات متکلمین شیعه متأثر بوده است.            
            بررسی تحولات اندیشه ای پیرامون ارتباط و اثرات متقابل نابرابری و رشد و دلالت های آن برای اقتصاد ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                مجلس و راهبرد سال ۳۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۱۳                                    
                        101 - 137                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                واکاوی ریشه های نابرابری و نسبت آن با توسعه اقتصادی - اجتماعی به یکی از دیرپاترین مجادلات تاریخ علم اقتصاد در عرصه های نظری و سیاستگذاری های عملی تبدیل شده است. بررسی سیر تحولات نابرابری در دو سطح درون کشوری و بین المللی علاوه بر اینکه نشان دهنده افزایش حساسیت ها نسبت به آن و لزوم توجه جدی است، حاکی از پیچیدگی های بسیاری در عرصه های علوم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به خصوص در کشورهای در حال توسعه است. مطالعه آرای متقدمین و بررسی نظرهای رقیب به نحوی که دربردارنده تجربه های کشورهای موفق و ناموفق در تحقق برابری و توسعه باشد، می تواند در ارائه طریق برای تصمیم گیران و دغدغه مندان توسعه کشور نقش روشنگرانه و بسزایی داشته باشد.در این پژوهش با رویکرد تحلیلی – توصیفی، تبیین نظری ارتباط متقابل نابرابری و رشد انجام و با تمرکز بر مجاری اثرگذاری مثبت و منفی نابرابری بر رشد، مهمترین آنها همراه با سازوکار اثرگذاری مطرح می شوند. در پایان نیز ضمن ارائه شواهد آماری، دلالت های موضوع برای اقتصاد ایران مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. نتایج نشان می دهد کارکردهای ضد توسعه ای نابرابری در اقتصاد ایران از دو مجرای مهم رانت جویی و تغییر الگوی مصرف و ایجاد وابستگی قابل بررسی است.            
            ارائۀ الگویی میان رشته ای برای ارزیابی خلاقیت اثر معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                معماری به عنوان دانشی که فضای مناسب را برای زیست انسان فراهم می کند آن چنان با ابعاد متعدد وجودی انسان و زندگی او گره خورده است که دست زدن به هرگونه خلاقیت در آن، به دلیل گستردگی و پیچیدگی فراوان، ناگزیر از توجه به طیف وسیعی از رشته ها و حوزه های معرفتی است. بدین سبب، خلاقیت در معماری ماهیتاً مقوله ای میان رشته ای است و هر نوع تحلیل و ارزیابی آن نیز بدون در نظر گرفتن این ویژگی ناکارآمد و بی تأثیر خواهد بود. در این مقاله، که از روش فرایند استدلال منطقی بهره می بریم، به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که چگونه می توان الگویی میان رشته ای برای ارزیابی خلاقیت در آثار معماری تدوین کرد. طبق یافته های این پژوهش، سنجش خلاقیت معماری با رویکرد میان رشته ای عبارت است از به کارگیری علوم مختلف برای رسیدن به یک دانش یکپارچه به منظور ارزیابی تازگیِ راه حل های ارائه شده توسط معماری برای رفع نیازهای مختلف انسان جهت زندگی در آن فضا. بر این اساس، خلاقیت دارای دو بُعد اساسی نوآوری و فایده است که برای ارزیابی هر اثر خلاقانه بررسی این دو بعد لازم و ضروری است. طبق الگوی پیشنهادی این مقاله، برای سنجش خلاقیت معماری ابتدا باید نیازها و خواست های انسان از یک بنای معماری با کاربری خاص مشخص شود، سپس میزان رضایت از پاسخ های آن بنا به نیازها مورد سنجش قرار گیرد. در مرحله بعد نوآوری معماری در برآورده کردن این نیازها در یک طیف هفت مرحله ای از مصالح به کار رفته (کمترین نوآوری) تا ایجاد یک عملکرد جدید (بیشترین نوآوری) ارزیابی می شود.            
            بررسی تاریخی پذیرش دانشجو در ایران؛ از چه کسی تا چگونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                نامه آموزش عالی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱                                    
                        31 - 56                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف این مطالعه، بررسی تاریخی پذیرش دانشجو در ایران است.روش پژوهش: این پژوهش یک پژوهش کیفی است که از روش بررسی تاریخی استفاده کرده است. شیوه گردآوری داده ها مطالعات کتابخانه ای بوده است به این صورت که مستندات قانونی مربوط به پذیرش دانشجو ( با تأکید بر اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز پژوهش های مجلس، سازمان سنجش آموزش کشور و منابع تاریخی) مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند.یافته ها: این پژوهش به طور کلی چهار دوره را برای پذیرش دانشجو در ایران نشان می دهد: 1- دوره سنجش و پذیرش توسط دانشکده ها و دانشگاه ها (1313 تا 1348)؛ 2- دوره سنجش توسط سازمان سنجش و پذیرش توسط دانشگاه ها (1348 تا 1359)؛ 3- دوره سنجش و پذیرش توسط سازمان سنجش (1361 تا 1386)؛ 4- دوره سنجش توسط سازمان سنجش و وزارت آموزش و پرورش و پذیرش توسط سازمان سنجش (1386 تا کنون).  همچنین در طی این دوره ها سهمیه های بسیاری به برخی داوطلبان اختصاص یافت که می توان آن ها را در پنج نوع سهمیه های جغرافیایی، سهمیه های انقلابی و ایثارگری، سهمیه های سازمانی(صنفی)، سهمیه های فردی(جایزه ای) و سهمیه های جنسیتی دسته بندی نمود.نتیجه گیری:  در پایان پس از بررسی تاریخی پذیرش دانشجو در ایران، نتیجه گیری شد که اگرچه در ابتدا بیشتر تحولات در رابطه با چگونگی گزینش دانشجو بود اما رفته رفته با بیشتر شدن بازیگران گزینش دانشجو به خصوص در دوره بعد از انقلاب، اختلافات بیشتر بر سر چه کسی شد.            
            شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر ارتقاء فرهنگ برنامه ریزی درسی در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                نامه آموزش عالی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳                                    
                        83 - 104                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف پژوهش شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر ارتقاء فرهنگ برنامه ریزی درسی در آموزش عالی ایران بود.روش پژوهش: پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه جمع آوری داده ها توصیفی –پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش اعضاء هیئت علمی رسمی و غیررسمی دانشگاه های استان چهارمحال و بختیاری در رشته های برنامه ریزی، مدیریت، علوم تربیتی، روانشناسی و علوم اجتماعی بودند که تعداد آن ها بالغ بر 78 نفر بود و از بین آن ها با استفاده از فرمول کوکران تعداد 65 نفر به عنوان نمونه تعیین و با روش طبقه ای تصادفی انتخاب گردیدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه محقق ساخته ای بود که بر اساس مصاحبه با صاحبنظران مرتبط و بررسی مبانی نظری تدوین شد. روایی پرسشنامه با استفاده از روش دلفی تامین گردید و ضریب پایایی، با استفاده از فرمول آلفای کرانباخ 0.949 برآورد شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزار SPSS.v16 برای تحلیل های توصیفی و استنباطی استفاده شدیافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که عوامل مؤثر بر ارتقاء فرهنگ برنامه ریزی درسی در آموزش عالی را می توان در پنج عامل خلاصه کرد که مهم ترین آنها عامل سیاسی با سهم تاثیر 34.93 درصد و عامل اقتصادی با سهم تاثیر 11.062 درصد هستند. در مجموع پنج عامل مورد نظر 63.6 درصد ارتقاء فرهنگ برنامه ریزی درسی در آموزش عالی را تبیین می کنند.نتیجه گیری: توجه به این عوامل می تواند امکان تشخیص بهتر نقاط قوت و ضعف و همچنین تهدیدها و فرصت ها در تحقق ارتقاء فرهنگ برنامه ریزی درسی در آموزش عالی را فراهم کند.            
            فرضیه های آماری (HO) و (HA) و کاربرد آنها در پژوهش های کمّی
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف اصلی این نوشتار توجه به کاربرد فرض های آماری صفر و خلف در پژوهش های کمّی است. «فرض صفر» در پژوهش های کاربردی، به ویژه آزمایشی، برای تأیید یا رد یک فرضیه، با عنایت به آمار استنباطی مورد استفاده فراوان محققان رشته های گوناگون علوم انسانی، به خصوص روان شناسی، علوم تربیتی، مدیریت و جامعه شناسی قرار می گیرد. اما «فرض خلف» برای اثبات قضایای هندسی است که فرضی موقتی است و به یاری استدلال، گزاره باطلی از آن نتیجه گرفته می شود. چنین گزاره ای ممکن است فرض قضیه یا فرض برهان خلف را نفی کند. درباره کاربرد این دو واژه، به تفکیک و فراوان در جهان علم و پژوهش بحث شده، اما درباره ارتباط این واژگان سخنی به میان نیامده است. این نوشتار به ارتباط این فرض پرداخته است. همچنین به وجوه تشابه و تمایز آنها اشاره کرده است. ازجمله نتایج به دست آمده این است که در حصول نتیجه فرض صفر، محقق با انواع خطا (خطای نوع اول و خطای نوع دوم) مواجه است. بنابرین از واژه «تأیید» استفاده می شود؛ ولی در فرض خُلف چون فاقد خطاست، از واژه «استدلال» استفاده می شود. فرضیه صفر برای تحقیقات کمّی با رویکرد قیاسی در فرایند یک استنتاج که به داده های عددی وابسته است نیز به کار می رود. در تحقیقات کیفی می توان فرضیه تعریف کرد، اما فاقد ساختار و انسجام است؛ زیرا دارای رویکرد استقرایی، ذهن گرا و تأویلی متکی بر تفسیر و ارائه اطلاعات داده های شفاهی و روایتی است.            
            روایی روش «تحلیل محتوای کیفی» در روان شناسی قرآن بنیان (مورد مطالعه: مدل انگیزش قرآن بنیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵                                    
                        75 - 88                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف این پژوهش معرفی کاربرد و اعتبار روش تحلیل محتوای کیفی در مطالعات «روان شناسی قرآنی» و ارائه یک نمونه از کاربست آن در «روان شناسی قرآن بنیان» است؛ سؤال تحقیق عبارت بود از اینکه آیا روش پژوهش «تحلیل محتوای کیفی» در مطالعات روان شناسی قرآن بنیان از قابلیت کاربرد و اعتبار روش شناختی برخوردار است؟ برای پاسخ به این سؤال، افزون بر تبیین ویژگی ها، مزایا و مفاهیم مرتبط با این روش و با اشاره به قابلیت و روایی کاربست آن در مطالعات قرآنی یک پژوهش روان شناختی با موضوع «مدل انگیزش قرآن بنیان» نیز ارائه شد. در این تحقیق ضمن ارائه مدلی در سه محتوای علّی، ساختاری و پیامدی، تفاوت ها و تشابه های آن با «مدل انگیزش در روان شناسی معاصر» تبیین شد؛ همچنین به جزئیاتی از روش «تحلیل محتوای کیفی» توجه می شود که در کاربست آن در موضوعات قرآن بنیان نیاز به توجه و توضیح ویژه دارد.            
            موقعیت ها و مصادیق تعارض منافع در نظام بانکی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                مجلس و راهبرد سال ۳۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۴                                    
                        239 - 277                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                نظام بانکداری کشور که به دلایل گوناگون با مشکلات عدیده ای دست وپنجه نرم می کند به بستر مناسبی برای وقوع فساد مالی و سایر جرائم تبدیل شده است. این پدیده به سبب بانک محور بودن اقتصاد کشور، آثار زیان باری را بر کل جامعه تحمیل کرده است. ریشه اصلی مفاسد را می توان در مسئله تعارض منافع دانست. در مقاله حاضر مسئله تعارض منافع در نظام بانکی کشور با روش مطالعه اسنادی، تحلیلی - توصیفی و نیز تحلیل محتوا، مورد بررسی قرار گرفته و رابطه آن با پیدایش فساد از منظر اسناد دینی و تاریخی و همچنین قوانین، روابط و رویه های نظام بانکی کشور تبیین و مصادیقی از آن مطرح شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اصلاحات در قانونگذاری با توجه به مسئله تعارض منافع در نظام بانکی و اتخاذ رویه هایی برای جلوگیری از تحقق آن، از جمله ضرورت های شرایط موجود در نظام اقتصادی کشور است.            
            تحلیل پیشران های راهبردی مؤثر بر آینده شفافیت در جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۱۴(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                مجلس و راهبرد سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵                                    
                        269 - 299                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                افزایش شفافیت در اقدامات سازمان ها و نهادهای دولتی منجر به بالا رفتن سطح اعتماد مردم، افزایش سطح مشارکت عمومی، استحکام مشروعیت و مقبولیت نهادهای دولتی و زمینه ساز شکل گیری سرمایه اجتماعی را فراهم می کند. هدف از این تحقیق تحلیل پیشران های راهبردی مؤثر بر آینده شفافیت در جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۱۴ است. پژوهش حاضر از لحاظ ماهیت، توصیفی - تحلیلی و از لحاظ روش شناسی، مبتنی بر رویکرد آمیخته طرح اکتشافی (کیفی -کمّی) است. پس از انجام مطالعات کتابخانه ای و ادبیات موضوع و نیز مصاحبه با خبرگان، فهرستی از عوامل مؤثر آینده شفافیت در ج. ا. ایران به دست آمد و با استفاده از روش دلفی، این عوامل از 65 مورد به 14 مورد تقلیل یافتند. سپس با بهره گیری از روش تحلیل ساختاری، ماتریس تأثیر متقاطع طراحی شد و با تشکیل پانل شامل بیست نفر از خبرگان و جمع آوری نظرهای آنان درباره تأثیرگذاری عوامل بر یکدیگر، داده ها وارد ماتریس شدند. با تحلیل داده های برآمده از ماتریس با نرم افزار میک مک، میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هر کدام از عوامل ارزیابی شد. براساس نتایج این پژوهش، پنج عامل؛ نظارت اثربخش سازمان های ذی صلاح، تعهد و تقید مسئولین به مبانی دینی و انقلابی، مطالبه گری در سطح عمومی جامعه، حمایت از رسانه ها و مطبوعات آزاد و جریان آزاد اطلاعات شناسایی شدند.