مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
محاکات
منبع:
قبسات ۱۳۸۵ شماره ۳۹ و ۴۰
حوزه های تخصصی:
فلسفة هنر به تبیین مبادی و مبانی غیرهنری هنر یا به تعبیر دیگر به تبیین مبادی فلسفی هنر میپردازد. هر چند فلاسفه اسلامی بخش مستقلی را در آثار خود به فلسفه هنر اختصاص ندادهاند، اما بهطور پراکنده در لابلای مباحث گوناگون به طرح مباحثی پرداختهاند که در قالب فلسفه هنر میگنجد. چنانچه در مورد معرفت شناسی و فلسفه علم هم وضع به همین منوال است.
یکی از مباحث محوری در فلسفه هنر بحث زیبایی است. فیلسوفان اسلامی تعاریف و دیدگاههای ویژه درباره زیبایی دارند به عقیده حکمای اسلامی زیباییهای موجود در این عالم جلوههای ناقص و مقیّدی از زیبایی مطلق یعنی حقتعالی هستند. دومین بحث محوری در فلسفه هنر، نقش خیال در پیدایش آثار هنری است. حکمای اسلامی به وجه مبسوط به بحث خیال و قوّه خیال و عالم خیال و تاثیر آن در پیدایش آثار هنری مثل شعر پرداختهاند.
از طرف دیگر در تلقی متعالی صدرالمتالهین از فلسفه هنر، منشأ هنر برخی اسماء و صفات الاهی از قبیل خالقیت و احسن الخالقیت حقتعالی دانسته شده است به این بیان که همه انسانها به نحو تشکیکی خلیفه خداوند و وارث صفات الاهیاند. هنرمندان هم با خلق آثاری در حدّ خود تجلی بخش این اسماء و صفاتند. همچنین حکمای اسلامی تلقی متعالی از محاکات دارند که با تلقی افلاطون و ارسطو از محاکات تفاوت عمیق دارد و بسیار ژرف تر از آنها است.
کارکرد متخیله در دریافت امور عینی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر در مباحث جهان شناختی پذیرفته باشیم که هستی دارای دو بخش عالم غیب و عالم شهادت است و این مساله نیز مستدل شده باشدکه هر امری که در عالم شهادت رخ میدهد در مبادی عالیه و عقول مجرده ثبت و ضبط است، در نتیجه دسترسی به عالم غیب به معنای پذیرش اتصال وارتباط نفس انسانی با مبادی عالیه است دراین مقاله سعی شده است با تبیین دیدگاه ابن سینا درباره نقش متخیله در ارتباط با غیب، ابتدا با ارائه مقدمه و مدخلی پیرامون نقش تخیل در تفکر و ادراک کلیات به بررسی نحوه کارکرد متخیله در دریافت امور غیبی پرداخته شود، از این رو با تبیین فلسفی مقوله وحی و رؤیا به عنوان دومقوله اصلی درارتباط با غیب به چگونگی کارکرد متخیله در معرفت شناسی این دو مقوله پرداخته شده است.
تطوّر مفهوم محاکات در نوشتارهای فلسفی- اسلامی (با تکیه بر آثار متّی، فارابی، ابن سینا، بغدادی، ابن رشد، خواجه نصیر و قرطاجنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محاکات کلمة کلیدی در بوطیقای فلسفی است که عنصر جوهری شعر را تشکیل می دهد. مفهوم این کلمه از زمانی که در نوشتارهای ارسطو مطرح شده تا آن زمان که از طریق متّی بن یونس قنّائی وارد حوزة اسلامی شده و تا زمانی که از زیر دست فلاسفة مسلمان عبور کرده ، پیوسته در حال تغییر بوده است. مقالة حاضر، در صدد است مفهوم کلمه را از طریق بررسی پدیدار شناسانه در نوشتارهای فلسفی حوزة اسلامی بررسی نماید. منابع تحقیق از ترجمة اثر ارسطو توسط متّی بن یونس قُنّائی شروع میشود و به ترتیب به رساله های شعری فارابی، ابن سینا، بغدادی، ابن رشد، خواجه نصیر طوسی و حازم قرطاجنی می رسد. محورهای اصلی بحث در این مقاله عبارت است از: قلمرو معنوی محاکات، وجود تمایز و اشتراک محاکات در هنرها، محاکات در شعر، انواع محاکات شعری، اهداف محاکات شعری، محاکات شعری و قیاسات منطقی، محاکات شعری و صورت های بلاغی، محاکات و مسأله وجود، محاکات شعری و هدف تربیتی ـ اخلاقی شعر. در هر مورد به ترتیب تاریخی، نظریّات چهره های فوق را بررسی کرده ایم. قرطاجنی فیلسوف نیست، امّا از آن جا که نظریّاتش تحت تأثیر ابن سینا و فارابی قرار دارد و در پایان دورة تدوین بوطیقای فلسفی ـ اسلامی ایستاده، اثر او را هم در زمرة این تحقیق گنجاندیم.
پیوندهای امر نمادین و محاکات در آراء هانس گئورگ گادامر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هانس گئورگ گادامر، فیلسوف معاصر آلمانی، بر این باور است که تجربه اثر هنری تجربه ای معنادار بوده، و برای توضیح این تجربه به تبیین دو انگاره «امر نمادین» و «محاکمات» و پیوند میان آن دو می پردازد....
تاریخ بیهقی در گستره منطق مکالمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطق مکالمه محصول اندیشه میخاییل باختین، نظریه پرداز حوزه علوم انسانی در قرن بیستم است. این دیدگاه بر برقراری تعامل دائمی میان نظرگاه های متن، مؤلّف و مخاطب تأکید می کند و این که شناخت واقعی تنها از لابه لای شراکت ها، تفاوت ها و نقیضه های معانی این سه عنصر حاصل می شود. از نظر او، سخن سرشت مکالمه ای دارد و این مکالمه گرایی نیز به شکل تام در گونه ادبی رمان بازتاب مییابد؛ زیرا رمان، عرصه بازتاب زبان ها، صداها و سبک های گوناگون است. بنابر این رمان ماهیتاً چندمفهومی است. از این رو زمینه اصلی مطالعات باختین است. در این جستار تلاش شده که تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی، بنا بر سرشت رمان گونه آن در گستره منطق مکالمه مورد پژوهش قرارگیرد. روش پرداختن به این پژوهش، اثباتی-تحلیلی است و به مؤلّفه های شاخص مکالمه ای همچون دوصدایگی، دگرمفهومی، کرونوتوپ و ذکر مصادیق آن؛ ازجمله پوشیده گویی، محاکات و دیالکتیک پرداخته می شود.
خیال در اندیشه حازم القرطاجنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره خیال، تخییل و تخیّل بسیار سخن گفته شده است، لغت شناسان، فیلسوفان و ناقدان عرب و غیر عرب قدیم و جدید، آن را به اشکال مختلف تعریف کرده و در جایگاه های گوناگون به کار برده اند. شاعران از آن الهام گرفته اند، چنانکه شاعر از الهه الهام بخشِ هنر که خود دختر حافظه است، الهام می گیرد و تخیّل از تصاویری که در حافظه انباشته شده تغذیه می کند. در این زمینه معلّم اوّل (ارسطو) و استادش (افلاطون) هر یک نظر خاصّ خود را دارند، امّا دیدگاه مسلمانان درباره خیال چیست؟ به نظر می رسد، پژوهشی هرچند کوتاه در این زمینه بر روی ساختمان شعر و بررسی دیدگاه بلاغت دانان مسلمان در این زمینه راهگشا باشد. از این رو مقاله حاضر، ابتدا به بررسی تأثیرپذیری یا عدم تأثیرپذیری مسلمانان از آرای ارسطویی و اندیشه های یونانی پرداخته و در ادامه به شکل تخصصی تر به نقد و تحلیل دیدگاه حازم القرطاجنی، ناقد و بلاغت دان برجسته قرن هفتم، درباره خیال پردازی (تخییل) و خیال انگیزی (تخیّل)، تفاو ت های آنها، جایگاه خیال در شعر و چگونگی تأثیر آن پرداخته است.
شعر از نگاه ابن سینا و نقش آن در فرهنگ سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا شعر را به عنوان یکی از صناعات پنجگانه منطقی دارای ویژگی های اساسی می داند که می تواند در انتقال فرهنگ و تربیت و تعالی افراد جامعه مؤثر باشد.
از نظر ابن سینا شعر به جهت داشتن ویژگی محاکات و تألیف موزون می تواند خیال انگیز و لذت بخش باشد. او دلیل اشتیاق مردم به شعر را دو چیز می داند:
1 لذت بردن از محاکات یا بازنمایی
2 لذت بردن از تألیف و ترکیب سازگار کلام موزون و آهنگین متناسب با طبع.
مهم ترین اثر شعر آن است که می تواند قوه خیال مخاطب را تحریک و تهیج کرده و او را از مرحله تصویرگری که بسیار لذت بخش و خوشایند است به درک مفاهیم و معانی عمیق و بلند به شکل پایدار برساند. به همین جهت در معارف اعتباری که برهان، خطابه و جدل کارایی کمتری دارند، شیوه شعر ارجحیت دارد و فهم عمومی نسبت به شعر از پذیرش و انفعال بیشتری برخوردار است. بنابراین شعر راهکار مناسبی است که می تواند درحفظ و تعالی فرهنگ مؤثر باشد.
تأثیر شعر معاصر ایران بر شعر تاجیکستان (شعر دارا نجات به عنوان نماینده گروه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ما در این مقاله برآنیم تا به شعر امروز تاجیک نظری بیفکنیم وشاعرانی را که از شعر معاصر ایران تأثیر پذیرفته اند برشماریم و در نهایت به شعر دارا نجات بپردازیم .
ضرورت واهمیت این تحقیق در آن است که محققانی را که مایلند در مورد شعر امروز تاجیک و ایران بررسی هایی به صورت تطبیقی انجام دهند ، یاری می رساند و برای متخصصان سایر زمینه های ادبیات نیز سودمند است .
اساس متدولوژی یا روش تحقیق را دستاوردهای ادبا و منتقدان مختلف تشکیل می دهد که ما در تدوین مقاله به دیدگاه های آن ها نظر داشته ایم و سپس به تحلیل آثار برخی شاعران تاجیک و ایرانی خصوصاً اشعار احمد شاملو و دارا نجات پرداخته ایم .
و آنچه یافته ایم بدین صورت بوده که دارا نجات به عنوان نمایندة بارز نسل سوم شاعران تاجیک ، از شعر معاصر ایران بیش از همه متأثر بوده است . او در به کارگیری اصطلاحات محلی و بومی از نیما یوشیج ، در استفاده از فضای سورئالیستی طبیعت از سهراب سپهری و در سپید سرایی از احمد شاملو پیروی کرده است ؛ هر چند خود دارای سبکی خاص و ویژه است که حاصل دید وحدت وجودی و عرفانی او ، کاربرد کلمات صرفاً تاجیکی ، محاکات های نو و ،دیدی خوش بینانه تر به جهان نسبت به شاملو ، هنجارگریزی های فراوان و واژه سازی های عجیب و کم نظیر است .
اما باید گفت دارا با همه تأثیراتی که از شاملو گرفته است شعر سپید تاجیکی سروده است .
تقلید از دیدگاه نقد ادبی
حوزه های تخصصی:
تقلید و تعیین حدود و ثغور آن و تفاوت آن با اقتباس و اخذ و مضامین مشترک، از مسایل مهم در نقد ادبی است. مقاله حاضر در پی آن است که حدود تقلید را مشخص نماید و عوامل و پیامدهای آن را که در ادبیات ما نیز کمتر بدان توجه شده، بررسی کند تا هنر خلاق از هنر غیر خلاق باز شناخته شود. بدین منظور در این نوشته ابتدا مقدمه گونه ای درباره تقلید در نقد یونان باستان و مفاهیم معادل آن در ترجمه های اسلامی یعنی محاکات و تخییل آمده، سپس رابطه تقلید با خلاقیت هنری و حدود آن در نقد مدرن و به ویژه نقد فرمالیستی بررسی شده و پس از آن دو بخش به مسئله رابطه تقلید و تصویر و رابطه متقابل تقلید و زبان و در نهایت رابطه انحطاط فکری جامعه با عدم خلاقیت هنری و انحطاط زبانی و در نتیجه گسترش آثار تقلیدی اختصاص یافته و در بخش پایانی زمینه های تقلید در ادبیات فارسی و عوامل مؤثر در پیدایش آثار تقلیدی از دوران پس از اسلام تا سبک بازگشت و مشروطیت بررسی شده است.
بررسی مؤلّفه های سبکزندگی دینی از منظر آیتالله جوادیآملی و امکان بازنمایی آن در رسانههای مدرن(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سبکزندگی، اساساً به حوزه افعال انسان برمیگردد و برآمده از جهان بینی، هستها و نیستهای بنیانی یک تفکر و عقیده است. بنیانهای هستیشناسی، بایدها و نبایدهای هر نگرهای را تعریف و به آن شکل میدهد. ساحتهای فردی و اجتماعی انسان با توجه به بایدها و نبایدهای مبتنی بر هستی شناسیِ همان نحله و تفکر شکل میگیرد و نوع روابط حاکم بر فرد و اجتماع با توجه به نوع هستیشناسی افراد تفاوت خواهد کرد.
دین اسلام با توجه به بنیانهای هستیشناسی خود، مجموعهای از بایدها و نبایدها را به صورتی کاملاً منسجم در اختیار بشر قرار میدهد تا او با توجه به این راهبردها، مسیری متعالی و تکاملی را طی کند و به غایتِ مورد نظر این نگره دست یابد. نگرش جامع دینی، مبتنی بر برهان، عرفان و قرآن، تنها روشی است که میتواند دریافتی نسبتاً منسجم و کامل از منابع دینی را ارئه دهد و اطمینانی نسبی را برای عملیاتیسازی این دریافت به دست دهد.
از میان متفکران و دانشمندان در حوزه علوم اسلامی، میتوان آثار آیت الله جوادیآملی را یکی از منابع اصلی و غنی در این حوزه برشمرد. کتاب مفاتیح الحیات ایشان، از جمله آثاری است که با توجه به سیطره و جامعیت ایشان در حوزه علوم دینی، اعم از معقول، منقول و مشهود، به رشته تحریر در آمده و میتواند منبعی متقن برای ارائه سبکزندگی اسلامی باشد. رسانههای مدرن، بهویژه تلویزیون و سینما، از مهمترین و اثربخشترین ابزارهایی به شمار میروند که هر نحله و تفکری میتواند با استفاده از آن، به تحلیل، تعلیم و تعلیل انگارههای فکری خود بپردازد و تصویری را که میخواهد به دیگران ارائه کند.
شناخت مبانی هنر و رسانه و نیز عناصر و مؤلفههای هنر و رسانه دینی از منظر اصول حکمت اسلامی، این راهبرد را در اختیار فعالان این عرصه قرار میدهد که اساساً هنر و نیز رسانه دینی ممکن بوده و میتواند از بهترین روشهای ارائه مبانی و اصول سبکزندگی اسلامی باشد. بازنمایی سبکزندگی دینی نیز میتواند با شناخت مؤلفههای بازنمایی محتوا در ساختار فیلم و نیز نشانهها و مؤلفههای مفاهیم دینی و نحوه ارائه آن در قالب و فرم دینی صورت پذیرد. پس میتوان چنین برداشت کرد که امکان بازنمایی سبکزندگی در فیلم وجود دارد؛ اما این شناخت منوط به درک صحیح از مؤلفههای بازنمایی محتوا در فیلم و ایجاد نسبت صحیح و منطقی میان فرم و محتوای ارائه شده خواهد بود.
تأملی در مفهوم و ارزش خلاقیت: ارزش خلاقانه معماری مبتنی بر الگو (مقایسه چارچوب ارزشی سنتی، معاصر و اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه خلاقیت مفهومی است که برخورداری از آن، به نوعی مرادف ارزشمندی شخص و عمل او شمرده می شود. این مفهوم ازآن رو که در حوزه ادبیات آموزشی و حرفه ای معماری بسیار موردتوجه بوده و جایگاه ویژه ای دارد، نه تنها زمینه برای تأمل در آن می گستراند، بلکه ضرورت بازاندیشی «معنا»ی آفرینش را هم ایجاد می کند. چنین وضعیتی در معماری پیش از مدرن مطرح نبوده است، لذا این سؤال اساسی طرح می شود که آیا عمل خلاقانه فی نفسه واجد ارزش است و اگر نیست، چه چیزی و چگونه آن را واجد ارزش می کند، با کدام مبانی سنجیده و در چه زمینه هایی و با چه حدودی تأیید یا نفی می شود؟ روش تحقیق براساس راهبرد تفسیری، به همراه استدلال منطقی و بهره گیری از مدل سازی مفهومی بوده است؛ به این ترتیب، یک ساختار نظری سه وجهی در نظر گرفته شده است. در وجه اول، بحث خلاقیت از دو منظر علمی و فلسفی ِسنت گرا و نوگرا تبیین شده است؛ وجه دوم دو مبحث «مفهوم» و «ارزش» خلاقیت را پوشش می دهد؛ وجه سوم مربوط است به نسبت موضوع با دو نوع از معماریِ «الگومدار» و «بدون الگو». درنتیجه و در تطبیق دو نگرش علمی و فلسفی مفهوم خلاقیت، ادعای منشأ «هیچ» برای خلاقیت، بر پایه ادبیات موجود، هم در نگرش سنتی و هم در رویکرد مدرن رد شده یا حداقل موردتردید واقع می گردد؛ درنتیجه، خلاقیت همواره مبتنی بر الگوست؛ اما تفاوت کار، صرفاً از محل «الگوپذیری صریح و آشنا» و «الگوپذیری غیرصریح و ناآشنا» یا «زمینه گرا بودن» و «زمینه گرا نبودن» الگوها قابل طرح است؛ که این موضوع در بررسی نمونه موردی طرح های توسعه سنتی و مدرن مجموعه حرم حضرت معصومه(س) در قم مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته است. درنهایت و پس از مقایسه ارزش عمل خلاقانه قیاسی و استقرایی از دو منظر معاصر و اسلامی، این نتیجه حاصل شد که ماهیت خلاقیت از دیدگاه مدرن و سنتی تفاوت ماهوی باهم ندارد، بلکه موضوع اساسی باید مربوط به ارزش ها باشد و اینکه هریک، کدام وجه خلاقیت (صراحت الگویی یا پنهان کردن الگو) را ترجیح می دهند؛ بررسی انتهای مقاله از منظر اسلامی، وجه نخست صراحت الگویی را به وضوح واجد ارزش بیشتر نشان می دهد.
محاکات در نقّاشی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابن سینا در باب هنر دانسته می شود. حال این پرسش مطرح می شود که اگر ابن سینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات می داند، چه ویژگی هایی برای این محاکات قائل است؟ در مقالة حاضر سعی شده تا با بررسی سخنان پراکنده ی ابن سینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاه های زیبایی شناختی ابن سینا دربارة محاکات در نقّاشی ذیل سه موضوع کلّی دسته بندی می شود: چیستی محاکات در نقّاشی، لذّت از محاکات در نقّاشی و نقش معرفتیِ این محاکات. او ضمن تأکید بر محاکات در نقّاشی و شباهتش با شعر، آن را تقلیدِ بی کم و کاستی از الگو، وابسته به الگویِ بالفعل موجود و صرفاً برگرفته از صورتِ ظاهری الگو نمی داند. او لذّت از محاکات را ویژگی ای مختصّ انسان قلمداد می کند و آن را برتر از بسیاری لذّت های حسّی دیگر می داند. ابن سینا معتقد است محاکات در نقّاشی می تواند وسیله ای برای بیان معانی معقول به زبان محسوس به شکل رمزی باشد. تأثیرگذاریِ نقّاشی بر نفس مخاطب نه به واسطه ی انتقالِ گزاره ای صادق از لحاظ منطقی، بلکه با به شگفت آوردن و چه بسا حتی از طریق تأثیری سحرگونه رخ می دهد.
می مسیس: قرائت ها و تمایزها در نگره افلاطون، ابن سینا و آکویناس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
7 - 32
حوزه های تخصصی:
می مسیس (محاکات) یکی از دیرینه ترین نظریه های هنری است که پیشینه اش به پیش از افلاطون هم می رسد. در عین حال از جمله نظریاتی است که قرایت های گوناگونی از آن مطرح شده است. در این مقاله، نظریه سه تن از فیلسوفان که در سه قلمرو متفاوت فکری اثرگذار بوده اند، بررسی می شود: افلاطون، ابن سینا و آکویناس. افلاطون در یونان، ابن سینا در قلمرو اسلام و آکویناس در قرون وسطای مسیحی، جزء مهم ترین شخصیت های فلسفی بوده اند و هر کدام از ایشان مکتبی را به خود اختصاص داده است. در این جستار بر آنیم تا قرایت هر کدام از آنان را با تحلیل نگرش ایشان در رویکرد تطبیقی، بررسی کنیم و تمایز آن را با قرایت های متناظر دریابیم. ازآنجاکه زیست فکری آنان یکسان نیست، قرایت آنان از می مسیس نیز مشابهت ندارد. افلاطون بر پایه معرفت شناسی مثل محور، ابن سینا بر پایه معرفت ناظر بر ارسطو و آکویناس به جهت دیدگاه ویژه اش درباره می مسیس قرایت های خاصی ارایه داده اند.
مبانی نظری مفهوم «بازنمایی»؛ با تأکید بر ابعاد معرفت شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، جستاری در مفهوم «بازنمایی» است. ازاین رو، ضمن مرور عقبه تاریخی موضوع، دیدگاه های معاصر که منصرف در کارکرد رسانه های تکنولوژیک است، تبیین می شوند. بازنمایی، فرایندی است که از یک سو، مرتبط با عالم عینیات خارجی و از سوی دیگر، کنشی است که فاعل بازنما از طریق میانجی به مخاطب ارائه می کند. فرایند بازنمایی در این معنا، در گذر از سه جهان «بود»، «نمود» و «بازنمود» شکل می گیرد. لذا مسئله این نوشتار، بحث نظری در باب بازنمایی و کاوش تئوریک دربارة گذر از این سه جهان است که به روش تحلیلی- عقلی و با هدف روشن شدن لایه های مباحث نظری شناخت شناسانه انجام می شود. در این فرایند، ابتدا در ارتباط با جهان «بود»، «مفهوم» شکل می گیرد. سپس، مفاهیم در جهان «نمود»، تنظیم، دسته بندی و بازآرایی می شوند. سرانجام، از مجرای ابزار بیانی به عالم «بازنمود» عرضه می شوند. حاصل اینکه، بازنمایی یک امر بیرونی، از فرایندی چندمرحله ای می گذرد که هریک، از ساختار، حدود، ایده، اراده پیش ساخته و یا پیش فهم، اشباع شده اند و انتقال صرف و بدون خدشه مفاهیم عینی به مخاطب را زیر سؤال می برند.
منشأ لذت از اثر هنری نزد مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
123 - 142
حوزه های تخصصی:
در میان آثار حکما و فلاسفه مسلمان به «منشأ لذت از اثر هنری» و «منشأ زیبایی» اشاره شده است. این بحث کما بیش در فلسفه غرب نیز تکرار شده است. در این بحث فلاسفه تلاش دارند منبع الهام زیبایی به هنرمند و چرایی و چگونگی درک زیبایی توسط مخاطب اثر هنری را بررسی کنند و زمینه بحث از «کیفیت درک زیبایی» را فراهم آورند. در این زمینه دو نظر اصلی مطرح شده است؛ نخست فیثاغورس و فیثاغورسیان بر این اعتقادند منشأ زیبایی هنر، حکایت کردن آن از افلاک است. این نظر که «محاکات از افلاک» نام گرفته است فواصل موسیقی را برابر فواصل افلاک از خورشید می داند و لذت از هنر را حاصل درک هارمونی موجود در افلاک می داند. در نظریه دوم حکیمان مسلمان معتقدند که زیبایی هنر به دلیل محاکات از زیبایی های بهشت است. قائلان نظریه «محاکات از عدن» معتقدند انسان به دلیل حضور در بهشت زیبایی های بهشتی را چشیده است و زیبایی های مادی این دنیا تداعی کننده همان زیبایی ها برای او هستند و در واقع این تداعی است که برای انسان لذت بخش است. مولانا به عنوان متفکر مسلمان هر دو نظریه را بیان می کند و ظاهراً طبق شواهدی که در ادامه آمده است از نظر دوم دفاع می کند.
مبانی فلسفی هنر در آثار ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلفه های اصلی هنر، زیبایی است. به نظر ابن سینا زیبایی به معنای عام (محسوس و نامحسوس)، کمال اخیر یا داشتن همه اوصاف شایسته و بایسته است. به نظر او عناصر زیبایی محسوس، نظم، تقارن، حُسن تألیف، اعتدال، وحدت و اتّفاق در یک شیء است. منشاء نهایی زیبایی، جمیل مطلق است. لذت بخشی، ایجاد دوستی و عشق، اِعجاب و تحسین برانگیزی از جمله آثار زیبایی بر روی نفس مُدرِک اند. زیبایی امری عینی و آفاقی است. هنر طبق مبانی ابن سینا قابل تعریف به «فعل صورت بخشی زیباست». محاکات که در نزد افلاطون و ارسطو اساس هنر تلقی می شد، در نزد ابن سینا معنای عامی دارد و با محاکات مدّ نظر افلاطون و ارسطو متفاوت است. طبق دیدگاه شیخ الرئیس، خیال مبدأ قریب همه آثار هنری است. ابن سینا دربارة قوّه خیال و متخیّله به وجه مبسوط بحث می کند که در آفرینش هنری، نقش مهمّی ایفا می کنند. منشأ بعید هنر در نزد شیخ الرئیس میل غریزی به محاکات، میل فطری به زیبایی جویی است.
طهارت خیال وهنر مقدس(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال سوم بهار ۱۳۹۲ شماره ۹ (پیاپی ۳۱)
41 - 64
حوزه های تخصصی:
ارائه وحی و احکام و معارف دینی به صورت جذّاب و شکیل، تأثیر به سزایی در پذیرش آن از سوی جامعه انسانی و در نتیجه نیل به سعادت برای آحاد ملت دارد؛ امّا میزان توفیق هنرمند قدسی در این رسالت عظیم بسته به طهارت خیال و پاکی ضمیر اوست، همان طور که از زمان سقراط و افلاطون مطرح است، منشأ هنر، قوه خیال است. این مسئله در میان فلاسفه اسلامی نیز به تفصیل بیان شده است. بنیان گذار عالم مثال در حکمت اسلامی، سهروردی است و پس از آن صدرالمتألهین به تبیین آن پرداخته است. به عقیده ایشان هر نمادی که در هنر مطرح می شود، به عنوان سمبلی است که از عالم خیالِ منفصل، توسط قوه خیالِ (متصل) هنرمند به صورت محسوس ارائه می شود؛ بنابراین، هنرمند بسته به اینکه اشتغال خاطر به چه اموری داشته باشد، قوه خیال خود را تربیت می کند و می پرورد، «از کوزه همان برون طراود که در اوست.» در این مقاله پس از آشنایی اجمالی با قوه خیال (متصل و منفصل) از نظر فلاسفه اسلامی، به بیان جایگاه چیستیِ هنر پرداخته شده است، سپس رابطه طهارت خیال با هنر مقدس به تفصیل بیان می شود.
ریشه شناسی تأملات هنرشناختی فارابی با رجوع به آراء افلاطون، ارسطو و فلوطین
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
37 - 66
حوزه های تخصصی:
این پژوهش تلاش می کند با روش تحلیلی - مقایسه ای به تشریح نظریه هنری فارابی، در پیوند با اسلاف فلسفی او - مشخصاً افلاطون و ارسطو و فلوطین - بپردازد. به عنوان نتیجه می توان گفت فارابی مباحث فلسفی - هنرشناختی خود را در مسیری مطرح کرده که پیش تر از سوی افلاطون و ارسطو پیموده شده و به مدد فلوطین در قامتی تازه تر آراسته گردیده است. اما توان اندیشه ورزی فارابی و تجزیه و تحلیلی که به خصوص از فرآیند فعّالیت قوّه متخیّله در ضبط و ابداعِ تصاویر ارائه داده و نیز نشانه هایی که از کلمات قرآنی در آثار خود نمایان ساخته، شخصیت فکری مستقل او را به مخاطب کلامش یادآوری می کند. او در ترسیم منشأ نبوغ انسانی و ارزش صناعت هنری و تفسیر پدیده ای به نام زیبایی، ما را به خالق این جهان ارجاع می دهد و فلسفه اش را با دیانت می آمیزد. همچنان که هنر و زیبایی را در مسیر سعادت اخروی انسان می خواهد و البته در مقام یک فیلسوف، به پرسش هایی از قبیل منشأ اثر هنری توجه داشته و پاسخ هایی موشکافانه و درخور تأمّل را ارائه می دهد. پاسخی که البته از پی توجّه به میراث توحیدی - قرآنی، عاری از نوآوری هم نبوده و توانسته است با در نظر گرفتن عقل فعّال - یا همان فرشته وحی و الهام - به عنوان واسطه فیض، نوع کامل تری از محاکات را تقریر نماید. در بحث از غایت هنر نیز رأی فارابی با نگاه توحیدی قرآن همراه شده و از اسلاف فکری خود تمایز یافته است.
صورت انگاری معرفت و تأثیر آن در نظریه محاکات با بررسی تحلیلی- توصیفی اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی علم را حصول صورت نزد ذهن یا عقل میداند و محاکات را نیز بعنوان نظریه هنری قلمداد میکند که هنرمند از طریق تصویر انجام میدهد. بنابرین، «صورت» نقطه اتصال میان دو نظریه معرفت شناختی و فلسفی هنری او قلمداد میگردد؛ بدون وجود صورت، از یکسو علم محقق نمیشود و از سوی دیگر محاکات ابتر میماند. این جستار بر آنست تا با روش تحلیلی توصیفی به درک رابطه میان نظریه شناخت و نظریه هنری فارابی دست یابد و بدین منظور موارد زیر را اهدافی میداند که بترتیب منطقی در اندیشه فارابی قابل پیگیری است: 1) دستیابی به نظریه شناخت 2) کشف نظریه محاکات و آشکارسازی محتوای این نظریه 3) فهم رابطه ایندو نظریه 4) اثبات این نکته که نظریه محاکات صرفاً مبتنی بر نظریه صورت باورانه معرفت امکانپذیر است.