فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۰۱ تا ۳٬۲۲۰ مورد از کل ۵۵٬۹۱۳ مورد.
منبع:
مدیریت سازمان های دولتی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
115 - 136
حوزههای تخصصی:
در دو دهه اخیر در سراسر کشورهای پیشرفته و صنعتی جهان، توجه به مدیریت پایدار منابع انسانی به عنوان یک پارادایم جدید، رشد فراوانی یافته است، بر همین اساس هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی مفهومی جهت تبیین موانع پیاده سازی مدیریت منابع انسانی پایدار در شرکت ملی صنایع پتروشیمی است. در این پژوهش کیفی با کمک نرم افزار تحلیل اکتشافی اطلس. تی از روش تحلیل داده بنیاد و کدگذاری مبتنی بر رویکرد استقرایی بهره گرفته شده است. نتایج از درون 19 مصاحبه میدانی نیمه ساختار یافته و اسناد به دست آمدند. نمونه ها از ترکیبی از نمونه گیری های هدفمند، گلوله برفی، در دسترس و نظری حاصل شدند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند شرایط علّی «عدم توانایی در جذب منابع انسانی ماهر و با استعداد، عدم توانایی در نگهداشت منابع انسانی ماهر و با استعداد، عدم توانایی در هدایت منابع انسانی ماهر و با استعداد، مسئولیت قانونی، نظام ارزشی» و شرایط مداخله گرِ «کیفیت نیری کار، شرایط مشتریان، عوامل مدیریتی و شرایط محیط کلان» شناسایی شدند. پدیدار «ناپایداری سیستم های کاری، عدم وجود مدیریت سایبرنتیک، عدم وجود تفکر سیستمی و عدم تعادل» و شرایط زمینه ای «پیچیدگی محیطی، نگرش مدیران و فرهنگ» حاصل شدند. «عدم مشروعیت اقدام های مدیریتی، عدم توجه به خلق مدل های ذهنی مشترک و عدم آگاهی بخشی» هم به عنوان استراتژی ها و «آسیب فردی، آسیب سازمانی، آسیب اجتماعی، آسیب اقتصادی و آسیب زیست محیطی» به عنوان پیامدهای مدیریت ناپایدار منایع انسانی شناسایی شدند.
مسائل پایدار زنان در سازمان های آینده و راهبردهای مدیریت آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت سازمان های دولتی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
147 - 166
حوزههای تخصصی:
مطالعات نشان داده اند که روندهای نقش آفرینی زنان در سازمان ها به گونه ای است که در آینده، زنان سهم قابل توجهی از پست های مدیریتی و نقش های رهبری را عهده دار خواهند شد. این در حالی است که زنان به علت مواجهه با موانعی همچون تفکرات کلیشه ای و مسئولیت های چندگانه، در بستری پر چالش تر نسبت به مردان فعالیت می کنند. پژوهش حاضر به دنبال شناسایی آن دسته از مسائل زنان در سازمان ها است که در آینده نیز پایدار هستند و همچنین ارائه راهبردهایی برای آینده است. این پژوهش در فضای آینده پژوهی، با استفاده از روش اکتشافی با رویکرد کیفی و استراتژی تحلیل مضمون انجام شد. به گونه ای که مصاحبه با 21 نفر خبرگان دانشگاهی و اجرایی انجام و مصاحبه ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. سه دسته اصلی یافته ها شامل عوامل زمینه ای، مسائل و راهبردها می باشند. عوامل زمینه ای تحت مضمون «روندها و شرایط مرتبط با نقش آفرینی زنان در سازمان ها» مانند روند توسعه فناوری ها و تسهیل شرایط کاری برای زنان یافت شد. مسائل تحت مضمون «مسائل زنان که تا آینده پایدارند» مانند تفکرات کلیشه ای ناخودآگاه یافت شد و راهبردها تحت مضامین «راهبردهایی برای تصمیم گیران و سیاست گذاران» مانند حمایت هدفمند از زنان و «راهبردهایی برای زنان» مانند تحول آگاهی و تحول آفرینی حاصل شدند. پژوهش حاضر تأکید بر انجام مطالعات گسترده تر آینده پژوهانه در فضای سازمان و مدیریت و نقش آفرینی زنان در سازمان ها دارد.
طراحی مدل تاثیرپذیری سرمایه بر ریسک عملیاتی در صنعت بانکداری (مطالعه موردی بانک های ملی شهر کرمان)
منبع:
چشم انداز حسابداری و مدیریت دوره ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۶ (جلد ۳)
162 - 170
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر طراحی مدل تاثیرپذیری سرمایه بر ریسک عملیاتی در صنعت بانکداری ( مطالعه موردی بانک های ملی شهر کرمان)بوده است، روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و روش نمونه گیری تصادفی ساده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارمندان بانک های ملی شهر کرمان به تعداد 210 نفر است. نمونه آماری در این پژوهش (بر اساس فرمول کوکران) 136 نفر بود. روش نمونه گیری پژوهش تصادفی ساده است.به منظور سنجش این متغیرها از پرسشنامه تاثیرپذیری سرمایه آهنگری و سعادت مهر (1387) و پرسشنامه عوامل ایجاد کننده ریسک عملیاتی کرم زاده (1400) استفاده شد. استفاده شد.تجزیه و تحلیل داده های استخراج شده با تلفیقی از آمار توصیفی و استنباطی در قالب جداول و نمودارها و همچنین ضریب همبستگی پیرسون انجام پذیرفته است.نتایج حاصل از این تحقیق نشان داده است که بین سرمایه و ریسک رفتاری در صنعت بانکداری ( مطالعه موردی بانک های ملی شهر کرمان) رابطه وجود دارد.بین سرمایه و ریسک نظارتی در صنعت بانکداری ( مطالعه موردی بانک های ملی شهر کرمان) رابطه وجود دارد.بین سرمایه و ریسک سایبری در صنعت بانکداری ( مطالعه موردی بانک های ملی شهر کرمان) رابطه وجود دارد.
بررسی تأثیر تصویر ذهنی بر قصد خرید کالای وارداتی با تأکید بر نقش قوم گرایی مصرف دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوزه رفتار مصرف کننده، بازارهای جهانی سبب شده تا مصرف کنندگان امکان انتخاب وسیع تری از بین کالاهای تولیدی داشته باشند که قصد خرید آنان را تحت تأثیر قرار می دهد. تصویر ذهنی مصرف کننده و همچنین نقش متغیری از نوع فرهنگ همچون قوم گرایی، نقش مهم و برجسته ای را در رفتار مصرف کننده ایفا می کنند چرا که تنها راه موفقیت در چنین بازاری، شناخت عوامل مؤثر بر قصد خرید آنان است. بنابراین، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تصویر ذهنی مصرف کنندگان از شرکت، محصول و کشور مبدأ بر روی قصد خرید کالای وارداتی با تأکید بر نقش قوم گرایی مصرف انجام شده است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی و پیمایشی محسوب می گردد. جامعه آماری پژوهش را کلیه مصرف کنندگان تلویزیون های سونی و سامسونگ در مراکز استان های بزرگ کشور تشکیل داده است که تعداد 384 نفر از آنان به طور مجزا با روش تصادفی انتخاب و داده های مورد نیاز برای آزمون فرضیات گردآوری گردید. تحلیل مدل پیشنهادی با روش مدل سازی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزار Smart-PLS 3.0 انجام گرفته است. نتایج نشان داد که تصویر ذهنی مصرف کنندگان (محصول، شرکت و کشور مبدأ) بر روی قصد خرید کالای وارداتی تأثیر می گذارد. البته نتایج نشان داد که قوم گرایی مصرف به نوبه خود می تواند این تأثیرگذاری ها را تعدیل نماید. به این معنا که شرکت ها می توانند با تقویت تصویر ذهنی مصرف کنندگان بر روی قصد خرید آنان تأثیر بگذارند. از طرفی تقویت خصلت قوم گرایی در مصرف کنندگان به رشد اقتصاد داخلی کمک کرده و موجب کاهش قصد خرید کالاهای وارداتی می شود.
عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی بودجه ریزی مبتنی بر عملکرد در بخش عمومی برای نیل به توسعه پایدار و تاب آوری سازمان
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی بودجه ریزی مبتنی بر عملکرد در بخش عمومی برای نیل به توسعه پایدار و تاب آوری سازمانی می باشد. تحقیق حاضر، تحقیقی کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، توصیفی- همبستگی، مبتنی بر مدل معادلات ساختاری است. نمونه مورد مطالعه از کلیه مدیران سازمان های دولتی در سطح استان خراسان رضوی در سال 1403 انتخاب شد. با توجه به حجم جامعه محدود، بر اساس جدول مورگان جرسی حجم نمونه ۱۸۰ نفر تعیین شد. جهت آزمون فرضیه ها از مقدار احتمال حاصل از برازش مدل در حالت معنی داری ضرایب استفاده شد. مناسبت مدل پیشنهادی با تبیین فرضیه ها در حالت تخمین استاندارد و معنی داری ضرایب با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس بررسی گردید. آزمون فرضیه ها نشان داد: تناسب درک شده، انتظار عملکرد، پویایی درونی و انگیزه بیرونی بر بودجه بندی مبتنی بر عملکرد تأثیر مثبت و معنی داری دارد. همچنین بودجه بندی مبتنی بر عملکرد بر پایداری سازمانی و تاب آوری سازمانی تأثیر مثبت و معنی داری دارد.
شناسایی فرصت های نوآورانه کارآفرینی در صنعت بلندمرتبه سازی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دیریت نوآوری سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
137 - 168
حوزههای تخصصی:
مشکلات کمبود زمین شهری و توجه به رویکردهای زیست محیطی از جمله مباحث انرژی و کاهش سطح دست خورده زمین طبیعی، از دلایل اهمیت صنعت بلند مرتبه سازی است. این پژوهش که در سال 1402 با مدل موریسون انجام شد از نظر روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی و دارای رویکرد آمیخته (کیفی- کمی) است. در بخش کیفی از روش های گروه های کانونی و مصاحبه ی عمیق و در بخش کمی از روش تحقیق توصیفی پیمایشی و ابزار پرسشنامه استفاده شد. جامعه آماری کیفی شامل خبرگان، مدیران صنعت و کارآفرینان صنعت بلندمرتبه سازی بود که در مرحله کیفی، 12 نفر و در مرحله کمی، 57 نفر انتخاب شدند. یافته ها نشان داد که کسب و کارها و فعالیت های: ارائه ی آموزش های تخصصی برای تربیت نیروهای در 4 سطح: «تکنسین و کارگر»، «کارشناسی مدیریت پروژه و ساخت»، «مدیریت بهره برداری و ساختمان» و «نیروهای رده تخصصی مهندسی» به اضافه «شناسایی و معرفی سیستم های مدیریت هوشمند ساختمان BMS»، «توسعه ی کسب و کارهای از طریق تحقیق و توسعه» و «معرفی تجهیزات، فن آوری های اختصاصی و نوین صنعت بلندمرتبه سازی» به عنوان فرصت های کارآفرینانه در صنعت بلندمرتبه سازی شهر تهران شناسایی شدند. بدیهی است با توجه به محدود بودن امکانات، می توان با تمرکز بر این محورهای تدقیق شده، به جای توسعه بدون برنامه، به صورت موثرتر صنعت بلند مرتبه سازی را توسعه داد و فرصت های کارآفرینی در این زمینه به وجود آورد.
چه عواملی کاربران را به کامنت گذاری در شبکه های تجارت اجتماعی ترغیب می کند: شواهدی از کاربران اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
400 - 421
حوزههای تخصصی:
هدف: در حال حاضر، بسیاری از افراد در شبکه های اجتماعی، مانند اینستاگرام، بر اساس انگیزه ای فعالیت می کنند. افراد در این شبکه برای اظهارنظر از روش های مختلفی از جمله استوری، اشتراک متن و تصویر، کامنت گذاری و غیره استفاده می کنند. هدف از این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی انگیزه های کامنت گذاری این افراد است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری و تحلیل اطلاعات، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه استفاده کنندگان از شبکه اجتماعی اینستاگرام، در بازه زمانی مهر ۱۴۰۱ تا مرداد ۱۴۰۲ بود. نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران ۳۸۴ نفر به دست آمد که درنهایت ۴۰۰ نفر به آن پاسخ دادند. برای گردآوری داده ها، از ابزار پرسش نامه استفاده شد. برای رتبه بندی انگیزه ها، از آزمون فریدمن و نرم افزارهای اس پی اس اس و آموس استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که همه انگیزه های کامنت گذاری مطلوب بودند و مهم ترین متغیر، متغیر دستیابی به حالت های عاطفی مثبت (41/9) است. متغیر تخلیه استرس ها و فشار روانی (46/8) رتبه دوم و به همین ترتیب، متغیر اطلاع رسانی به دیگران (95/7) رتبه سوم، متغیر اشتراک گذاری لذت از یک محصول (79/7) رتبه چهارم، متغیر پیشگام شدن در تبلیغات دهان به دهان (51/7) رتبه پنجم، متغیر ترویج یک عقیده یا تفکر خاص (77/6) رتبه ششم و در نهایت، متغیر تلاش برای مشهور شدن (59/5) رتبه آخر را دارد.
نتیجه گیری: بسیاری از افراد در دنیای واقعی با استرس های روزانه و فشارهای روانی درگیرند. این افراد برای تخلیه این احساسات خود، ممکن است به کامنت گذاری اقدام کنند. بلاگرها یا سلبریتی های مجازی که تمایزهای منحصربه فردی دارند، ممکن است هدف این افراد باشند تا این با کامنت های خود، فشار روانی وارده را تخلیه کنند. شناسایی این انگیزه و پاسخ گویی درست به آن، می تواند این حس را در کاربران کنترل کند و کاربردی باشد.
طراحی الگوی مدیریت آثار و پیامدهای تنوع نیروی انسانی بر سرمایه اجتماعی نیروی کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۳
211 - 240
حوزههای تخصصی:
تنوع نیروی کار در فعالیت های مدیریت از اهمیت بالایی برخوردار می باشد و مدیران نیاز به آموزش هایی به منظور مدیریت اثربخش تنوع و ارائه استراتژی های مؤثر برای مدیریت اینگونه تفاوت ها دارند؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی آثار و پیامدهای تنوع بر سرمایه اجتماعی در اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان سیستان و بلوچستان انجام شد. روش پژوهش برحسب هدف کاربردی و برحسب نوع داده ها آمیخته (کیفی – کمی) با رویکرد اکتشافی است؛ بدین ترتیب که با استفاده از روش فراترکیب تعداد 187 مقاله در حوزه تنوع و سرمایه اجتماعی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و شاخص های پژوهش شناسایی شد. جامعه آماری در بخش کیفی پژوهش شامل 22 نفر از خبرگان دانشگاهی و حرفه ای آشنا با موضوع بود که به روش نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی انتخاب و ابعاد، مولفه ها و شاخص های احصا شده در قالب پرسش نامه دلفی در اختیار خبرگان قرار داده شده که پس از انجام چهار دور دلفی اجماع میان خبرگان حاصل شد و سپس با استفاده از روش فراترکیب با رویکرد سندلوسکی و بارسو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در راستای اعتباریابی مدل پژوهش، پرسشنامه پژوهش طراحی و در بین 122 نفر از اعضای نمونه شامل مدیران و کارشناسان اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان سیستان و بلوچستان توزیع گردید. بعد از انجام مرحله کیفی و تجمیع داده های پژوهش، به منظور اعتبارسنجی داده های بدست آمده، داده ها در قالب پرسشنامه یکپارچه شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی فرضیه ها تبیین شده از نرم افزار لیزرل و spss و روش های آماری مناسب استفاده گردیده است. در نهایت بر اساس یافته های پژوهش، عواملی مانند پردازش و تفسیر اطلاعات، ادراک اجتماعی و فردی، تعامل و همکاری، خلاقیت و نوآوری، تصمیم گیری مشارکتی، هم افزایی و همپوشانی فرهنگی، رضایت شغلی، اعتماد، انسجام اجتماعی، ارتباطات، آموزش های شغلی، رشد و پیشرفت، عدم تعارض و تبعیض، بهره وری سازمانی، تعهد سازمانی، ارزیابی عملکرد، شبکه سازی و نابرابری اجتماعی، قدرت و موقعیت رهبری، استخدام و جذب کارکنان مستعد در سه بعد سرمایه اجتماعی (ساختاری، رابطه ای، شناختی) به عنوان مهمترین آثار و پیامدهای مدیریت تنوع شناسایی شده است. با توجه به اینکه مقدار آماره t برای همه روابط بالاتر از 96/1 است تمامی روابط بین همه شاخص های تنوع و ابعاد سرمایه اجتماعی در سطح اطمینان 95 درصد معنی دار و مورد تایید هستند.
بررسی ارتباط بین گروه بانکها، خودرو، سیمان، فلزات اساسی و فرآورده های نفتی در بورس اوراق بهادار تهران به تفکیک شرایط با بازدهی مثبت و منفی با استفاده از الگوی Asymmetric TVP-VAR(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد مدیریت مالی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۴)
69 - 86
حوزههای تخصصی:
ارتباط گروه های صنعتی مختلف در تعیین سبد بهینه سرمایه گذار اهمیت زیادی دارد. اگر مشخص شود کدام گروه در چه بازه زمانی و در چه بازدهی انتقال دهنده ریسک یا پذیرنده ریسک است می توان در پروتفوی سرمایه گذار تعدیلات لازم جهت دستیابی به بیشترین بازدهی را اعمال کرد. به این منظور در مطالعه پیش روی شیوه اثرگذاری گروه های بانک ها، خودرو، سیمان، فلزات اساسی و فرآورده های نفتی در بازه 05/01/1394 تا 17/02/1402 در حالت تقارن، بازدهی مثبت و بازدهی منفی مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه مطالعه بیانگر آن است که در سال های اخیر شاخص کل ارتباط گروه های ذکر شده در بازدهی منفی بیش از بازدهی مثبت بوده است. همچنین، بانک ها و فلزات اساسی نقش هدایت کننده و انتقال دهنده ریسک به سایر گروه ها را داشته اند. از سوی دیگر، گروه خودرو و فراورده های نفتی پذیرنده ریسک بوده اند و بازدهی آنها توسط دو گروه بانک ها و فلزات اساسی قابل توضیح است
تبیین مدل ساختاری خرد سازمانی و پیشایندها و پیامدهای آن در ستاد فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت انتظامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳شماره ۱
149 - 181
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: وظیفه اصلی ستاد فرماندهی فراجا، حفظ امنیّت افراد در جامعه است. بر همین اساس، نیازمند نیروهایی است که با تکیه بر خرد خود بتوانند این امر را تحقق ببخشند. توجه به اهمیت خردمندی در بحث امنیّت عمومی جامعه، این پژوهش با هدف تبیین مدل ساختاری خرد سازمانی و پیشایندها و پیامدهای آن در ستاد فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران انجام شد.روش: روش پژوهش برحسب هدف، کاربردی؛ از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی همبستگی؛ و همین طور از نظر نوع داده، کمّی بود. جامعه آماری شامل کارکنان ستاد فرماندهی انتظامی شهر تهران بود که با استفاده از فرمولهای تعیین حجم نمونه و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 371 نفر به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد. به منظور گردآوری داده ها برای سنجش متغیرهای رضایت شغلی، رفتار شهروندی سازمانی، رهبری تحول آفرین، فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش از پرسش نامه های ترکیبی استفاده شد، همچنین به منظور سنجش خرد سازمانی از پرسش نامه استاندارد اشمیت و همکاران (2012) استفاده شد. برای محاسبه روایی پرسش نامه ها از روایی محتوا و سازه استفاده شد. همچنین، پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی محاسبه شد. مقادیر این دو ضریب برای همه سازه های پژوهش بالای 7/0 به دست آمد که نشان دهنده پایا بودن ابزار اندازه گیری بود. داده های حاصل از پرسش نامه با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری) و نرم افزار اس پی اس اس و لیزرل تجزیه وتحلیل شد.یافته ها: یافته ها نشان داد بر اساس مبانی نظری عوامل اثرگذار بر خرد سازمانی عبارت اند از: رهبری تحول آفرین، فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش و همچنین عوامل اثرپذیر از خرد سازمانی عبارت اند از: رضایت شغلی و رفتار شهروندی سازمانی؛ بر اساس عوامل اثرگذار و اثرپذیر شناسایی شده حاصل از مبانی نظری و پیشینه پژوهش مدل پژوهش ارائه شد؛ درجه تناسب مدل ارائه شده با توجه به عوامل شناسایی شده مناسب بود؛ همچنین یافته ها نشان داد رهبری تحول آفرین (72/0)، فرهنگ سازمانی (47/0) و مدیریت دانش (65/0) بر خرد سازمانی تأثیر دارد و خرد سازمانی نیز بر رضایت شغلی (53/0) و رفتار شهروندی سازمانی (60/0) تأثیر دارد.نتیجه گیری: خرد سازمانی، نه تنها توانایی انتخاب مؤثر و به کارگیری دانش مناسب در یک موقعیت خاص را بیان می کند، بلکه توانایی جمع آوری، یکی کردن و ارتباط این دانش با ابزارهای قابل قبول سازمانی را نیز در بردارد.
تقلیل مَنیت، تردید حرفه ای و کیفیت قضاوت و تصمیم گیری در حسابرسان قضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های حسابداری و حسابرسی دوره ۳۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
290 - 314
حوزههای تخصصی:
هدف: قضاوت و تصمیم گیری عملی اجتناب ناپذیر در هرگونه فعالیت حسابرسی و ممیزی است که برحسب محتوای قضاوت و موضوعِ تصمیم گیری پیچیده تر می شود و بر همین اساس، تبیین عوامل مؤثر بر آن ضروری است. در بین این عوامل، تردید حرفه ای به عنوان نوعی نگرش، روی کیفیت قضاوت و تصمیم گیری نقش بسزایی دارد؛ اما این اثر زمانی که قضاوت کننده در وضعیت کاهش خودکنترلی یا تقلیل مَنیت قرار می گیرد، متفاوت می شود؛ زیرا معمولاً تقلیل مَنیت با کاهش تردید حرفه ای همراه است. اهمیت پژوهش حاضر از این جهت است که اولاً گروه هایی که تحت تأثیر قضاوت ها و تصمیم گیری حسابداری قرار می گیرند، زیاد و متنوع هستند. همچنین این اثرها پیامدهای اقتصادی بااهمیتی دارند و در نهایت پاسخی برای چرایی قضاوت وتصمیم فراهم می آورند. بر همین اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تردید حرفه ای بر کیفیت قضاوت و تصمیم گیری در حسابرسان قضایی با نقش تعدیل کنندگی تقلیل مَنیت است.
روش: در پژوهش حاضر از روش نمونه گیری غیراحتمالی نمونه های در دسترس استفاده شده است. داده های این پژوهش از طریق توزیع پرسش نامه استاندارد و مراجعه مستقیم به ۹۵۰ نفر از کارشناسان رسمی در شاخه حسابداری و حسابرسی (عضو کانون و قوه قضاییه) ایران که در نهایت به دریافت ۳۰۰ پرسش نامه انجامید، جمع آوری شده و با استفاده از روش معادلات ساختاری (SEM) و به کمک نرم افزارهای اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس تجزیه وتحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که تردید حرفه ای بر کیفیت قضاوت و تصمیم گیری اثر مثبت و معنادار دارد. به عبارت دیگر، با افزایش تردید حرفه ای، کیفیت قضاوت و تصمیم گیری حسابرسان قضایی بهبود می یابد. همچنین یافته ها نشان داد که اغلب حسابرسان قضایی با مشکل اضافه کاری مواجهند که دلیل اصلی تقلیل مَنیت در آنان است. به طور کلی، تقلیل مَنیت تردید حرفه ای را کاهش داده و در نهایت به کاهش کیفیت قضاوت و تصمیم گیری در حسابرسان قضایی منجر شده است. سایر یافته ها نشان داد که به طور کلی، بین اعمال تردید حرفه ای و کیفیت قضاوت و تصمیم گیری ارتباط مثبتی وجود دارد و همچنین، اثر تقلیل منیت بر این ارتباط منفی است؛ ولی این ارتباط در سطوح مختلف متفاوت است.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش برای گروه های مختلفی مفید است. انتظار داریم که یافته های این پژوهش دربردارنده پیشنهادهایی به جامعه حسابرسان قضایی و پژوهشگران باشد. همچنین یافته های پژوهش می تواند برای تقویت تدوین قوانین در خصوص حسابرسان قضایی مفید باشد؛ به این گونه که تردید حرفه ای را به عنوان بخشی از منشور اخلاقی حسابرسان قضایی گنجاند. همچنین با درک از آن می توان موجب ارتقای بهره وری حسابرسان قضایی از منظر قضاوت و تصمیم گیری شد. در نهایت، می توان از این یافته ها برای آسیب شناسی حرفه و تبیین عوامل مؤثر بر کیفیت قضاوت و تصمیم حسابرسان قضایی بهره برد.
طراحی مدل بومی برندسازی در صنایع لبنی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
238 - 261
حوزههای تخصصی:
هدف: برندسازی فرایند ایجاد آگاهی قوی از یک محصول یا خدمات در بازار، از طریق لوگو، طرح، نماد یا شعار و استفاده از آن ها برای تبلیغات است. برندسازی به ارتباط مؤثر بین شرکت و مشتریان آن کمک می کند و بر ذهن مشتری تأثیر مثبت و اساسی می گذارد. فقدان الگوی مشخص در رابطه با برندینگ، یکی از دلایل کمبود توجه مدیران شرکت های لبنیاتی به فعالیت های برندسازی است. در دو دهه اخیر با تغییر الگوی مصرف، تعداد شرکت های فعال در صنعت لبنیات، به شکل چشمگیری افزایش یافته و باعث شده است که بین این شرکت ها رقابت شدیدی ایجاد شود. در چنین وضعیتی، داشتن یک استراتژی برندسازی، می تواند به عنوان عامل مهمی در افزایش قدرت رقابت پذیری شرکت های لبنی عمل کند. با افزایش رقابت در بازار لبنی کشور، امروزه، نیاز به برندسازی برای حفظ جایگاه رقابتی در این صنعت، بیش از هر زمان دیگری احساس می شود و به همین دلیل، مطالعه حاضر با هدف طراحی مدل بومی برندسازی در صنایع لبنی ایران اجرا شده است.روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، از نوع تحقیقات توسعه ای بنیادی و از لحاظ روش جمع آوری داده ها، روش پژوهش کیفی محسوب می شود و از لحاظ زمانی به شکل مقطعی اجرا شده است. در این پژوهش مدل پارادایمی، به کمک مدل کرسول و پلانوکلارک در روش تحقیق نظریه برخاسته از داده ها و بر اساس داده های جمع آوری شده از مصاحبه های عمیق در صنایع لبنی ایران ارائه شده است. جامعه آماری در بخش کیفی، ۱۲ نفر از مدیران شرکت های لبنی، اعم از خبرگان و متخصصان صنعت لبنیات بود. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تحلیل داده های کیفی و ارائه مدل پارادایمی، از رویکرد تئوری داده بنیاد و نرم افزار مکس کیودا نسخه ۱۰ استفاده شد.یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کیفی، شش دسته از عوامل در قالب شرایط علی، عوامل زمینه ای، استراتژی ها، پدیده محوری، عوامل مداخله گر و پیامدها شناسایی شد. در رابطه با شرایط زمینه ای، محیط کلان و فضای رقابتی، به عنوان مقوله اصلی شناسایی شد. در دسته شرایط علی پنج مقوله اصلی قرار گرفت که عبارت اند از: آمیخته بازاریابی، پارادایم های ذهنی مدیران، مسئولیت اجتماعی، بهینه کاوی و فرهنگ سازمانی. در رابطه با مدیریت استراتژیک برند به عنوان پدیده محوری پژوهش، شاخص های شخصیت برند، فرهنگ برند، ممیزی برند، مشارکت برند، عملکرد برند و ساخت برند شناسایی شد. مدیریت ارتباط با مشتری، ارزش ویژه برند و انتخاب بازار هدف، به عنوان مقوله اصلی راهبردها و اقدامات انتخاب شد. مزیت رقابتی پایدار و مشارکت کارکنان به عنوان مهم ترین عوامل مداخله گر بودند و در نهایت، عملکرد بازاریابی (وفاداری به برند، رضایت مشتری، افزایش سهم بازار و افزایش تعداد مشتریان) و عملکرد مالی (سودآوری و افزایش فروش) به عنوان مقوله های اصلی پیامدها شناسایی شدند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، مشخص می شود که اگر برندسازی در شرکت های لبنی با استفاده از الگویی جامع انجام شود، می توان به بهبود عملکرد بازاری و مالی دست یافت.
شکست هم آفرینی ارزش؛ هم تخریبی ارزش برند در رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
318 - 348
حوزههای تخصصی:
هدف: با افزایش بهره گیری مشتریان از پلتفرم های رسانه های اجتماعی به منظور خرید محصولات و خدمات برندها، اهمیت تعاملات شرکت ها با مشتریان برای ارتقای ارزش برندها افزایش یافته است؛ از این رو مدیران برند تعاملات خود با مشتریان را از همکاری مبتنی بر معامله، به همکاری مبتنی بر رابطه تغییر داده اند؛ زیرا آنان دریافته اند که همان طور که مشتریان می توانند به هم آفرینی ارزش برند، هنگام طراحی، تولید و بازاریابی بپردازند، از طرف دیگر قادرند در صورت از بین رفتن منافع و کاهش سطح رفاه خود، به تخریب ارزش برندها نیز اقدام کنند. از این رو، ضروری است که با شناخت محرک های پیشران در هم تخریبی ارزش برند، از بروز این پدیده جلوگیری شود. بنابر اهمیت این موضوع، هدف مطالعه حاضر، شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در شکل گیری هم تخریبی ارزش برند در رسانه های اجتماعی است.
روش: پژوهش پیش رو از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ صبغه پژوهش، از نوع کیفی کمّی است. در این مطالعه، از روش مرور نظام مند ادبیات علمی بهره گرفته شده است تا از بررسی دقیق تمام جوانب پدیده مدنظر اطمینان حاصل شود. نتایج واکاوی در پایگاه های اطلاعاتی مختلف نشان می دهد که از میان ۴۳ مطالعه یافت شده، تنها ۲۶ سند بیشترین ارتباط را با هدف پژوهش داشتند و به همین دلیل، برای تحلیل انتخاب شدند. در گام بعدی، به منظور تعیین روابط ساختاری بین مقوله های به دست آمده و مشخص کردن سلسله مراتبِ تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن ها بر یکدیگر، از روش دیمتل مدل سازی ساختاری تفسیری بهره گرفته شده است.
یافته ها: یافته های حاصل از مرور سیستماتیک نشان می دهد که ۱۱۳ کد اولیه، به عنوان مهم ترین مؤلفه های تأثیرگذار، شناسایی و در قالب ۲۹ مفهوم و ۸ مقوله اصلی دسته بندی شدند. مقوله های اصلی عبارت اند از: تعارض در مدیریت هم آفرینی ارزش برند؛ ناتوانی در تغییر؛ استثمار مصرف کننده؛ شکست خدمات برند؛ مدیریت ارتباط با مشتری ضعیف؛ تعاملات منفی؛ یکپارچه سازی ناموفق منابع؛ نزدیک بینی هم آفرینی ارزش برند. نتایج تکنیک دیمتل ISM نیز حاکی از آن است که «مدیریت ارتباط با مشتری ضعیف» به عنوان تأثیرگذارترین متغیر، «تعاملات منفی» به عنوان تأثیرپذیرترین متغیر و «تعارض در مدیریت هم آفرینی ارزش برند» نیز به عنوان مرتبط ترین متغیر در میان سایر متغیرها، شناخته شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که هم تخریبی ارزش برند توسط مشارکت منفی مشتریان و شرکت ها، به طور متقابل و هم زمان رخ می دهد؛ به گونه ای که اگر طی جریان شکل گیری ارزش، یکی از طرفین، از به اشتراک گذاری منابع خودداری یا سوء استفاده کند، احتمال بروز تنفر، طرد و در نهایت تخریب برند را افزایش می دهد. بنابراین مدیران می بایست آگاه باشند که تصمیم گیری های اشتباه در زمینه تبیین استراتژی های برند، می تواند چه تبعات مخربی در پی داشته باشد و از طرف دیگر، نقش مشارکتی مشتریان در هم تخریبی ارزش برند را فراموش نکنند و همواره پاسخ مناسبی به انتظارهای نامعقول و رفتارهای خودخواهانه برخی مشتریان، در استفاده از خدمات برند داشته باشند. این مطالعه توانسته است با شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در بروز پدیده هم تخریبی ارزش برند، شرکت ها را از وقوع این پدیده مخرب آگاه سازد.
کاربست رویکرد اقدام پژوهی در ارائه چارچوبی برای حسابداری روایتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حسابداری سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۷
35 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه بسترسازی حسابداری روایتی از طریق اقدام پژوهی به منظور طبقه بندی شناختی در شرکت های بازار سرمایه. روش: این مطالعه به لحاظ روش شناسی از الگوی کلایزی (1978) برای پیاده سازی گام های اقدام پژوهی بهره برده است. لذا، براساس این الگو، ابتدا از طریق مصاحبه با خبرگان و کدگذاری باز، تلاش گردید تا گزاره های حسابداری روایتی در بستر عملکردهای واقعی شرکت ها مشخص شوند. سپس به منظور روایی سازی گزاره ها، از طریق ارزیابی انتقادی نسبت به تطبیق گزاره ها با پژوهش های مشابه اقدام گردید تا امکان ورود گزاره ها به مرحله تشکیل گروه کانونی جهت بحث و تبادل نظر برای تفکیک شناختی هریک از گزاره ها در قالب یک مقوله مهیا شود. سپس از طریق چک لیست ارزیابی کیو، هریک از گزاره ها در حد فاصل 5+ تا 5- امتیازبندی شدند و در نهایت ماتریس 4 طبقه ای باهدف بسترسازی زمینه های پیاده سازی حسابداری روایتی در سطح شرکت های بازار سرمایه ایجاد گردد. یافته ها: نتایج نشان داد، از مجموع 12 مصاحبه و 275 کد باز ایجاد شده، مجموعاً 28 گزاره شناسایی شدند. از طرف دیگر در بخش کمی مشخص شد، 28 معیار شناسایی شده حسابداری روایتی در 4 مقوله با 7 گزاره در چارچوب یک ماتریس چهاربعدی حاصل گردید. نتیجه گیری: در واقع نتیجه کسب شده در این مطالعه نشان می دهد حسابداری روایتی به عنوان یک بخش نوظهور در دانش حسابداری، می تواند ظرفیت های استراتژیک و قابلیت های رقابتی شرکت ها در جلب اعتماد ذینفعان را برای شرکت ها به همراه داشته باشد.
نقش اعتماد و تعهد بر عملکرد زنجیره تأمین پایدار با میانجی گری انعطاف پذیری عرضه (مورد مطالعه: صنعت پتروشیمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه تأثیر اعتماد و تعهد بر عملکرد زنجیره تأمین پایدار شرکت های فعال در صنعت پتروشیمی ایران، با در نظر گرفتن نقش میانجی انعطاف پذیری عرضه است. اب زار گردآوری داده ها پرسش نامه استاندارد است و جامعه آماری، مدیران ارشد زنجیره تأمین پتروشیمی کشورند که تعداد نمون ه ب ا اس تفاده از فرمول کوکران 119 نف ر تعی ین ش د. پرسش نامه ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده توزیع و در نهایت از 108 پرسش نامه برای تحلیل استفاده شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، روش آن توصیفی و از نوع پیمایشی است و نتایج به روش حداقل مربعات جزئی استخراج شده است. یافته ها نشان می دهد اعتماد و تعهد و انعطاف پذیری عرضه بر عملکرد زنجیره تأمین پایدار، تأثیر مثبت دارند. مطابق با نتایج، زمانی که اعضا به تأمین کنندگان خود اعتماد دارند و دارای راهکارهایی برای حل مشکلات و تطبیق با تغییرات اند (انعطاف پذیری عرضه)، تعهد به ارائه یک عملکرد پایدار بهبود می یابد. با تشریح رابطه بین اعتماد و تعهد با انعطاف پذیری عرضه و تأثیر آن بر عملکرد زنجیره تأمین، این پژوهش به فهم بهتری از طراحی و مدیریت زنجیره تأمین پایدار در صنعت پتروشیمی کمک می کند.
تحلیل عوامل سازمانی مؤثر بر پذیرش فناوری های صنعت 4.0 در شرکت های کوچک و متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
85 - 112
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: صنعت ۴.0 تغییر و تحول عمده ای را در صنعت و کسب وکارها به همراه داشته است. در این تغییر، اتصال دستگاه ها، فرآیندها و سیستم ها به هم و به اینترنت از طریق شبکه های هوشمند و استفاده از فناوری های مبتنی بر داده و هوش مصنوعی توانسته است رویکردی گسترده در کسب وکارها به وجود آورد. این تحول از اهمیت زیادی برخوردار است و در حوزه های مختلفی از جمله تولید، خدمات، زنجیره تأمین و بازاریابی تأثیرات زیادی دارد. با توجه به افزایش پایداری و رقابت پذیری آینده بخش تولیدی، فناوری های نوین انقلاب صنعتی چهارم (صنعت ۴.0) در سال های اخیر موردتوجه جامعه دانشگاهی و صنعتی قرار گرفته است. بااین حال، تولیدکنندگان برای پیاده سازی صنعت ۴.0 با عوامل زیادی روبه رو هستند که شناسایی و تحلیل آن ها ضروری است. هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل سازمانی مؤثر بر پذیرش صنعت ۴.0 و ارائه یک مدل شناختی فازی است.روش ها: این پژوهش از نظر هدف جزو پژوهش های کاربردی توسعه ای و از نظر نوع پژوهش، ترکیبی (آمیخته اکتشافی) قلمداد می شود. تعداد نمونه آماری در بخش کمّی ۱۲ نفر بود و با روش هدفمند-قضاوتی خبرگانی که دارای حداقل 5 سال سابقه فعالیت در شرکت های کوچک و متوسط تولیدی در بخش سازمانی (اداری) بودند، انتخاب شده و از آن ها نظرخواهی شد. در مرحله نخست، برای شناسایی عوامل تعیین کننده سازمانی بر صنعت ۴.0 از روش فراترکیب استفاده شد و سپس با استفاده از روش نقشه شناختی فازی و به کارگیری نرم افزار های Fcmappear و Mental Modeler روابط این عوامل تعیین شد. یافته ها: یافته های حاصل از روش فراترکیب نشان دهنده 36 کُد اولیه و 11 عامل تعیین کننده بر پذیرش فناوری های صنعت 4.0 در شرکت های کوچک و متوسط تولیدی فعال در شهرک صنعتی یزد است که شامل ظرفیت جذب، دارایی های تجاری، صلاحیت فنی دیجیتالی شدن، دانش و تخصص دیجیتالی سازی، مشارکت در فرآیند اجرا، شایستگی مدیریت استراتژیک صنعت 4.0، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، در دسترس بودن منابع، سرمایه اجتماعی و ویژگی های مدیریت عالی است که از میان این عوامل، مشارکت در فرآیند اجرا، ظرفیت جذب و سرمایه اجتماعی بالاترین ظرفیت تأثیرپذیری، ویژگی های مدیریت عالی و دانش و تخصص دیجیتالی سازی، صلاحیت فنی دیجیتال سازی و شایستگی مدیریت استراتژیک بیشترین ظرفیت تأثیرگذاری را داشتند و درنهایت عوامل صلاحیت فنی دیجیتال سازی، دانش و تخصص دیجیتالی سازی، ویژگی های مدیریت عالی و مشارکت در فرایند اجرا بیشترین شاخص مرکزی را به دست آوردند.نتیجه گیری: صنعت ۴.0 یک گزینه استراتژیک حیاتی برای شرکت های کوچک و متوسط تولیدی است که آن ها را قادر می سازد تا با مسابقه دیجیتالی شدن همگام شوند. شرکت های کوچک و متوسط تولیدی به طور قابل توجهی از سازمان های بزرگ در بهره مندی از فناوری های صنعت ۴.0 عقب هستند. این شرکت ها هنوز با تصمیمات اولیه پذیرش در مورد تحول دیجیتال تحت صنعت ۴.0 درگیر هستند که موضوع نگران کننده ای برای این شرکت ها است. نتایج، عوامل مختلف تعیین کننده سازمانی را شناسایی کردند که ممکن است این شرایط را توضیح دهند و برای شرکت های کوچک و متوسط تولیدی بسیار کارآمد باشد. این مطالعه یک نقشه راه دیجیتالی سازی سازمانی ایجاد کرده است که شرایط لازم برای تسهیل دیجیتالی شدن شرکت های کوچک و متوسط تولیدی را تحت صنعت ۴.0 توصیف می کند.
ارائه الگوی فرآیندیِ پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان در یک سازمان دولتی با استفاده از روش مدل یابی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت دولتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
162 - 179
حوزههای تخصصی:
هدف: به حاشیه رانده شدن کارکنان و طردشدگی آن ها از متن زندگیِ سازمانی، پیامدهای بسیاری برای سازمان ها به دنبال خواهد داشت. مدیریت و کنترل پیامدهای این پدیده مذموم در سازمان، در گرو فهم فرآیند بروز پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان است. هدف این پژوهش آن است تا با شناسایی الگوی فرآیندی پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان در سازمان، به فهم بهتر و بیشتر پیامدهای بروز این پدیده کمک کند.طراحی/ روش شناسی/ رویکرد: این پژوهش با روش شناسی ساختاری-تفسیری و در یکی از سازمان های دولتی ایران و در صنعت نفت انجام شده است. در این پژوهش تلاش شده است تا با کاوش در روایت ها و داستان های کارکنانی که در این سازمان پدیده به حاشیه رانده شدن را تجربه کرده اند، پیامدهای سازمانی بروز آن در سازمان شناسایی و الگوی فرآیندی آن ارائه و مورد بحث قرار گیرد. مشارکت کنندگان این پژوهش تعداد 15 نفر از کارکنانی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و روایت ها و تجربه زیسته آن ها در مورد به حاشیه رانده شدن احصا و پیامدهای آن شناسایی شدند. سپس این پیامدها با روش مدل یابی ساختاری-تفسیری تحلیل و مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته های پژوهش: بر اساس نتایج حاصل از پسایندهای بروز به حاشیه رانده شدن و با استفاده از مدل یابی ساختاری -تفسیری، الگوی فرآیندیِ پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان و سطوح مختلف آن تدوین و به بحث گذاشته شد. شناسایی عناصر پیامدهای بروز به حاشیه رانده شدن در سازمان و ابعاد مختلف این عناصر از یافته های این پژوهش بود. بر اساس این یافته ها گراف ISM پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان دارای هشت سطح می باشد. پیامدهای سازمانی «جو غیررقابتی در سازمان»، «ظاهربینی سازمانی»، «بی عدالتی سازمانی» و «عدم شایسته سالاری در سازمان» در پایین ترین سطح گراف ISM قرار دارند که نشان دهنده اهمیت و تأثیرگذاری این پیامدها بر ادامه سلسله مراحل بروز پیامدهای بعدی است. «تعارضات عمودی» در سطح بعدی و پس از آن «تعارضات افقی» قرار دارد و به همین ترتیب عناصر بعدی در سطوح بالاتر قرار می گیرند. همچنین متغیرهای پایین ترین سطح به همراه «تعارضات افقی»، «تعارضات عمدی»، «نارضایتی شغلی»، «فرسودگی شغلی»، «بدبینی سازمانی» و «فرسودگی هیجانی» با قرارگیری در بخش نفوذ نمودار MICMAC به مدیران سازمان این آگاهی را می دهد که با تغییر در این متغیرها روند بروز پیامدهای بعدی را متوقف نمایند و از عمیق تر شدن پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن و سوق آن به سمت تبدیل کارکنان سازمان به کارکنان منزوی و طرد شده از سازمان یا ترک سازمان توسط ایشان جلوگیری نمایند.محدودیت ها و پیامدها: نتایج این پژوهش در صنایع نفت و گاز نظیر شرکت های پالایشی، پتروشیمی و گاز و همچنین شرکت ها و سازمان های همراستا با صنایع نفت و گاز و با ساختار سازمانی مشابه کاربرد دارد و تعمیم نتایج آن به سایر سازمان ها با محدودیت همراه است.پیامدهای عملی: الگوی پیامدهای به حاشیه رانده شدن در سازمان و ارتباط عناصر آن با یکدیگر حاکی از آن است که بی توجهی به پیامدهای اولیه نظیر عدم شایسته سالاری در سازمان، بی عدالتی سازمانی، ظاهربینی سازمانی و جو غیرقابتی در سازمان موجب تشدید پیامدهای بعدی و در نهایت انزوای و طرد کارکنان در سازمان یا ترک سازمان می شود. مدیران سازمان با آگاهی از پیامدهای سازمانی بروز به حاشیه رانده شدن در سازمان و میزان اثرگذاری و یا اثرپذیری هر یک از عناصر بر دیگر عناصر امکان پیش بینی و کنترل این پیامدها را به دست می آورند و قادر خواهند بود از تشدید پیامدها و حرکت آن به سمت خالی شدن سازمان از کارکنان شایسته جلوگیری به عمل آورند. توجه مدیران سازمان به سطوح هشت گانه گراف ISM پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن به ایشان اطلاعات لازم از بروز پیامدهای بعدی را خواهد داد. همچنین نتایج حاصل از نمودار MICMAC راهنمایی برای مدیران سازمان در جهت تشخیص اهمیت و ضرورت هر یک از عناصر پیامدهای به حاشیه رانده شدن و اولویت بندی و برنامه ریزی در برطرف نمودن آن است.ابتکار یا ارزش مقاله: در این مقاله عناصر پیامدهای به حاشیه رانده شدن و طردشدگی کارکنان در سازمان از دل روایات و تجربه زیسته کارکنان شناسایی و ارائه شده است. فرآیند تحلیل و بررسی این عناصر نیز با همکاری و نظارت مشارکت کنندگان در پژوهش انجام شده است. این عناصر توسط کارکنان سازمان طی سال های تمادی تجربه و لمس شده اند که این مهم درنهایت منجر به غنای بیشتر نتایج و کاربردی تر شدن آن خواهد شد.نوع مقاله: مقاله پژوهشی
تأثیر خودشیفتگی مدیران بر هزینه های تحقیق و توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حسابداری و حسابرسی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
103 - 122
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر خودشیفتگی مدیران بر هزینه های تحقیق و توسعه است. به همین منظور، داده های مربوط به شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره زمانی ده ساله بین سال های 1391 الی 1400 برای 80 شرکت استخراج و از نرم افزار آماری ایویوز 8 استفاده گردید. پژوهش حاضر از بعد نتیجه، یک پژوهش کاربردی است. پس از تجزیه و تحلیل های آماری، نتایج حاصل از فرضیه های پژوهش حاکی از آن است که خودشیفتگی مدیران بر هزینه های تحقیق و توسعه تأثیر مثبت و معناداری دارد. یافته های این مطالعه، نظریه مربوط به خودشیفتگی مدیرعامل را غنی تر نموده و آن را گسترش می دهد. همچنین پیامدهای عملی مهمی برای تصمیمات سرمایه گذاری تحقیق و توسعه و انتخاب مدیران در شرکت ها دارد.
تحلیل محتوای مقالات فصلنامه علمی مدیریت برند طی دوره 9 ساله (1401- 1393)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۷
215 - 254
حوزههای تخصصی:
نشریه مدیریت برند فصلنامه ای با رویکرد علمی - پژوهشی، متعلق به دانشگاه الزهرا به منظور توسعه دانش مدیریت در زمینه های راهبرد و بازاریابی از طریق انتشار پژوهش های بومی با موضوع برند و مدیریت آن است. هدف این پژوهش، بررسی و ارزیابی مقالات این مجله به عنوان یک منبع اطلاعاتی قابل اعتماد برای تصمیم گیری مدیران و پژوهشگران می باشد که داده های دقیق و قابل قبولی از روند پذیرش مقالات نشریه در یک دوره 9 ساله را نشان می دهد. این پژوهش با استفاده از روش پژوهش کیفی با استفاده از تحلیل محتوا و با استفاده از رویکرد توصیفی- تحلیلی به توصیف و ارزیابی محتوای مقالات از جامعه هدف پرداخته است. جامعه آماری شامل 193 مقاله است که طی 9 سال گذشته (از آوریل 2013 تا مارس 2014) در مجله مدیریت برند (به استثنای اظهارات سردبیر) منتشر شده است. هدف ارائه یک توصیف عینی از محتوا بود و کیفیت مفاهیم به صورت سیستماتیک با استفاده از 7 پارامتر موردبررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مقالات را می توان در 13 موضوع دسته بندی کرد که نام تجاری رایج ترین موضوعی است که 32 درصد از مقالات را تشکیل می دهد. سطح مشارکت پژوهشگران با 537 پژوهشگر در تألیف 193 مقاله، عمدتاً از دانشگاه های تهران، رضایت بخش تلقی شد. بررسی روش های پژوهش نشان داد که مقالات توصیفی-کاربردی، روش های پژوهش کمی و ابزار پرسشنامه از تکنیک های رایج در بین پژوهشگران این حوزه بوده اند.
تاثیر آمادگی هوش مصنوعی بر رضایت شغلی با میانجی گری نوآوری هوش مصنوعی و تهدیدات درک شده در شرکت صنعت طلاکوب خلج
منبع:
چشم انداز حسابداری و مدیریت دوره ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۸ (جلد ۱)
107 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف ؛ امروزه، بحث ویژگی های مدیریت مناسب و تأثیرات شگرف آن بر عملکرد نوآوری سازمان در شرکت های دولتی و خصوصی، به وضوح مشاهده می شود و اخیراً سبک های جدیدی از مدیریت مطرح شده است که می تواند در اجرای راهبردها و تعقیب اهداف سازمان بسیار مؤثر واقع شود؛ این تحقیق به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه هوش مصنوعی بر رضایت شغلی با میانجی گری نوآوری هوش مصنوعی و تهدیدات درک شده در شرکت صنعت طلاکوب خلج تأثیر می گذارند. طراحی/روش/رویکرد؛ این مدل با تجزیه و تحلیل پاسخ های نظرسنجی جمع آوری شده از 169 مدیران و کارکنان شرکت صنعت طلاکوب خلج با نرم افزار SPSS23 و Smart PLS3 مورد آزمایش قرار گرفته است. یافته ها؛ یافته های تحقیق نشان می دهدکه شناخت کارکنان بر نوآوری هوش مصنوعی تأثیر مستقیم مثبتی ندارد،شناخت کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری ندارد،شناخت کارکنان بر اخلاق تاثیر مثبت و معناداری دارد،توانایی کارکنان بر نوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری ندارد،توانایی کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری ندارد،توانایی کارکنان بر اخلاق تاثیر مثبت و معناداری دارد،بینش کارکنان بر نوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری ندارد،بینش کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری دارد،بینش کارکنان بر اخلاق تاثیر مثبت و معناداری دارد،اخلاق کارکنان برنوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری دارد،اخلاق کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری دارد،تهدیدات درک شده بر نوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری ندارد،نوآوری هوش مصنوعی بر رضایت شغلی تاثیر مثبت و معناداری دارد،تهدیدات درک شده بر رضایت شغلی تاثیر مثبت و معناداری دارد .بحث و نتیجه گیری؛ نتایج تحقیق حاکی از آنست که آمادگی هوش مصنوعی بر رضایت شغلی با میانجی گری نوآوری هوش مصنوعی و تهدیدات درک شده در شرکت صنعت طلاکوب خلج تاثیر دارد.