فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۱۴۱ تا ۱۰٬۱۶۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال دهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۰
39-65
حوزههای تخصصی:
سنتی در نقد و نظریه ادبی و نیز در بحث های فلسفه ادبیات معاصر وجود دارد که قایل به افتراق میان ارزش زیبایی شناختی آثار ادبی و ارزش شناختی آن هاست. بنا به این نظرگاه، حتی اگر اثری برخوردار از ارزش شناختی باشد، این امر چیزی به ارزش ادبی آن اضافه نمی کند و از دیگر سو نادرست یا ناموجه بودن نظرگاه ها یا چشم اندازهای مطرح در اثر ادبی خللی به ارزش زیبایی شناختی آن وارد نمی کند. در این مقاله به نفع موضع مقابل، یعنی دیدگاه شناخت گرایان ادبی، استدلال و سعی شده است با تشبث به آزمایشی فکری و مفهوم جهان های ممکن، نشان داده شود که قایل شدن به این افتراق چندان موجه نیست. همچنین برای تقویت جنبه اثباتی مقاله در بخش آزمایش فکری، این اندیشه بیان و صورت بندی می شود که فهم چندصدایی به مثابه مزیتی زیبایی شناختی بدون لحاظ کردن جنبه های شناختی آثار ادبی، معنای محصلی ندارد . سپس به استدلال نهادی به مثابه قوی ترین استدلال علیه موضع شناخت گرایان ادبی پرداخته شده است و اشکالات جدی آن در چارچوب نظریه ادبی و فلسفه ادبیات مطرح شده است. ماحصل مقاله موجه داشتن این نظرگاه است که ارزش شناختی بر ارزش زیبایی شناختی اثر می افزاید و توجه به این امر راه را بر درک دقیق تر و جامع تری از ارزش آثار ادبی می گشاید.
توصیف در داستان رستم و سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توصیف، بخشِ عمده ای از متونِ ادبیات را تشکیل می دهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندان که باید - به خصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی می کند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقه بندیِ تازه ای از انواع توصیف ارائه دهد که از طریق تحلیلِ توصیف شناختیِ داستانِ رستم و سهراب به دست آمده است. بر این اساس، توصیف گزاره ای زبانی و هستیک (و نه ایستا یا ثابت) است که به بازنماییِ ویژگی می پردازد و دارای سه عنصر اساسی است: موضوع (موصوف)، کلامِ توصیف گر و ویژگی. این پژوهش در صدد اثبات این نکته است که توصیف، نقشی اساسی و تعیین کننده در هر متنِ ادبی به عهده دارد؛ زیرا بسترِ روایت و اساسِ شعر، توصیف است. از این رو انواع مختلف توصیف، در یک متن روایی توصیفی، یعنی داستان رستم و سهراب، از نظر شکلی و محتوایی بررسی می شود و سعی دارد بر اساس این مصداق، به نوعی نظریه توصیف در ادبیات فارسی ره ببرد.
بررسی داستان سیاوش بر اساس نظریة «آلوده انگاری» ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان سیاوش از جمله داستان های تراژیک شاهنامه است که افزون بر قابلیت ها و ظرفیت های گوناگونی که برای نقد و بررسی دارد، برخی از پیام های اصلی حماسة ملی و اسطوره های ایرانی مانند: نبرد میان خیر و شر، ایران و انیران، مبارزه با پلیدی ها و پلشتی های روح انسانی و... در آن جریان دارد. یکی از نظریه هایی که با نگاه روانکاوانه به تحلیل آثار ادبی می پردازد و برای تحلیل این داستان مناسب به نظر می رسد، نظریة آلوده انگاری ژولیا کریستوا از منتقدان پساساختارگراست که بر اساس آن شاعر یا نویسنده، پلید ی ها و پلشتی های روح انسانی را از طریق متن برون فکنی می کند. ماجرای عشق آلودة سودابه، گذر سیاوش ازآتش برای اثبات بی گناهی و مرگ اندوهبار او در توران زمین، از نمودهای آشکار و آلوده انگارانه این داستان است که زمینه را برای استفاده از این رویکرد فراهم می سازد. از این رو، این مقاله در صدد است با توجه به وجود رانه ها و افزونه های آلوده در این داستان که در جریان عشق سودابه، در نهایت با همراهی عواملی دیگر مرگ اندوهبار او را رقم می زند، آن را تحلیل کند و به این پرسش پاسخ دهد که کاربرد این نظریه تا چه اندازه در این داستان مؤثر و کارآمد است؟ و با کاربست این نظریه، آیا به تحلیلی تازه می توان دست یافت یا خیر؟ برآیند مطالعه نشان می دهد: این بررسی با تبیین نظریة آلوده انگاری کریستوا و تحلیل داستان سیاوش از این منظر، سازگاری دارد و امکان خوانشی نوین از آن و به تبع آن قضاوتی دیگرگون از فردوسی، سراینده داستان را، برای خوانندگان فراهم می سازد.
تحلیل تطبیقی حکایت شیخ صنعان برپایة نظریة تک اسطورة کمپبل باتوجه به کهن الگوهای یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله میزان تطابق نظریة تک اسطوره اسطورة یگانة سفر قهرمان، در سه مرحلة کلی و پانزده مرحلة جزئی از جوزف کمپبل با حکایت شیخ صنعان (از حکایات منطق الطیر) بررسی می شود. در باور کمپبل، سفر همة قهرمانان داستانی در سه محور اساسی با عنوان های جدایی (عزیمت) و تشرف و بازگشت، درخور تبیین است؛ البته هریک مراحل خردتری را نیز می تواند در بر گیرد. در این پژوهش هر بخش از داستان با یکی از محورهای الگوی کمپبل منطبق و سپس از دیدگاه کهن الگوهای یونگ تحلیل می شود. بخش اصلی مقاله، بررسی مرحله ای داستان منظور با تکیه بر محورهای اصلی و فرعی الگوی کمپبل (اسطورة یگانة سفر قهرمان) است. در پایان این نتیجه به دست می آید که ادعای کمپبل مبنی بر وجود یک الگوی کلی و نهایی برای سفر همة قهرمانان داستانی حتی در حوزة ادبیات عرفانی، به ویژه در حکایت شیخ صنعان، نیز درخور تحلیل و پذیرش است. اختلاف ها در این مقایسه اندک است و بیشتر در چینش ریزالگوها مشاهده می شود.
Analyse structurale du conte La Fille sans mains de Bonaventure Fleury Selon les méthodes analytiques de Propp, Brémond, Greimas et Todorov(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le structuralisme vise à privilégier un système cohérent et universel des relations qui se trouvent entre différents faits linguistiques, sociaux, économiques et etc. De même, l’analyse structurale des œuvres narratives a pour objectif d’accéder aux modèles globales et structurés de la narration. Certains structuralistes comme «Vladimir Propp», «Claude Brémond», «Tzvetan Todorov» et «Julien Greimas», ont inventé des méthodes analytiques basées sur la relation des unités narratives et plus ou moins applicables à toutes les œuvres littéraires.Afin de mieux connaître les théories de ces structuralistes, nous allons les appliquer dans cet article, à un conte écrit par Jean-François Bonaventure Fleury; La Fille sans mains qui possède une structure riche, néanmoins simple et convenable pour être adapté aux méthodes analytiques de ces structuralistes. En fait, en outre de connaître quatre types de l'analyse structurelle des contes, dans cet article, nous aurons un regard comparatif sur les points de concordances et divergences d'opinions de ces théoriciens, dont le résultat est de savoir le degré et la manière de la mise en pratique de ces théories avec des contes.
نقدی ساختگرایانه بر تقابل های معنایی رمان «گلاب خانم» اثر قاسمعلی فراست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان از ابتدای تاریخ به ویژگی بنیادین تقابل های دوتایی اعتقاد داشته است. شاید به همین دلیل، نویسندگان رمان، در ساختار روایی داستان هایشان از این امر خواسته یا ناخواسته بهره برده اند. این موضوع، به طور ویژه، مورد توجّه نظریه پردازان ساختگرا واقع گردیده است. یکی از مقولات عمده نقد ساختارگرا، تحلیل محتوا از طریق معنای تقابل های دوگانه است که توسط گاستون باشلار در نقد آثار ادبی، بویژه در روایت وارد شده است. یکی از حوزه های روایت، داستان های مربوط به جنگ است که دغدغه اصلی اش پرداختن به محتواست و خود، حاصل تجربه تنگاتنگ انسان با موضوع تقابل ها است. در نتیجه به نحو فزاینده ای، تحت تأثیر این روش نقد ساختگرا قرار گرفته است. نقد ساختگرایانه کمک می کند تا این گونه آثار که در بافت متنی خود، محتوا و دلالت های معنایی گسترده ای را پنهان ساخته اند، به خوبی تحلیل شوند. رمان «گلاب خانم» اثر قاسمعلی فراست نمونه ای از رمان های جنگ است که در ساختار روایی خود از این مقوله بهره برده و به همین دلیل، گزینه تحلیل و نقد این مقاله است؛ از این رو، ابتدا مبانی نظری مرتبط با موضوع تبیین می گردد، سپس ضمن واکاوی نمونه های متنی، تقابل های محتوایی مستخرج از بافت داستان، به کمک عناصر روایت تحلیل می شود.
بررسی و طبقه بندی مثل ها در جلد سوم و چهارم کلیدر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ضرب المثل ها یکی از ابزارهای بلاغی به شمار می روند که همپای کنایه ها، تمثیل ها و مثالک ها در غنا بخشیدن به زبان فارسی نقشی بسزا ایفا می کنند. استفاده از این مواد و مصالح زبانی در میان عامه، رایج تر از سایر بخش های جامعه است. خاستگاه تجربی، انتقال شفاهی، سهولت آموزش، ایجاز (واژگان اندک، معانی بسیار)، می تواند از جمله علل توجه جامعه زبانی عامه به این ابزارها باشد. در فضای روستایی رمان کلیدر، بهره جویی از مثل ها و سایر ابزارهای زبانی عامه، رفتار طبیعی و غریزی زبان تلقی می شود و شخصیت ها در استفاده از این توانش های بالقوه زبان تصنع به خرج نمی دهند. در این مقاله سعی بر این است تا ارتباط مثل را با جامعه زبانی رمان کلیدر بررسی شود و سپس ضرب المثل های مستخرج از دو جلد این اثر را براساس معیارهایی چون، خلق و ابداع، ساختار، معنا و مقصود، لحن و ریشه دسته بندی گردد. حاصل پژوهش نمایانگر آن است که اغلب مثل های کلیدر ریشه در تجربه های عمومی و شخصی مردم دارد که به سبب تکرار و تجربه به زبان منتقل شده و پس از تکرار زبانی، فراگیر و عمومی گشته است.
تداخل زبانی فضای مجازی و زبان معیار و تاثیر آن بر آموزش زبان
حوزههای تخصصی:
آمیختگی و تداخل زبانی در دو زبان از خصایص فرهنگی و طبیعی ارتباط میان زبانهاست. ورود فرهنگ ها و تبادل آن بر اثر عواملی چون جنگ، دین، تجارت، مهاجرت و پژوهش، نوع عمیقی از ارتباط بین زبانها را رقم می زند. این گفتگوی زبانی مبنای تاثیرگذاری های مهمی بویژه از جنبه واژگانی و دستور زبان شده است؛ یعنی واژگان و نظام دستوری و به نوعی کلام هر دو زبان در بافت یکدیگر نفوذ می کنند. این اثرگذاری در دوره کنونی با ورود فضای مجازی و اینترنت جهانی به یک ساختار و فرم جدیدی تغییر شکل داده و نوع جدیدی از گفتمان زبانی را در حوزه زبان مقصد ایجاد کرده است. این تداخل زبانی میان زبان مجازی و زبان معیار جامعه، در حوزه آموزش زبان و یادگیری غیرفارسی زبانان مشکلاتی را برای آموزندگان بهوجود می آورد. لذا این پژوهش، با روش تحلیلی- توصیفی در صدد پاسخگویی به این مساله است که نقش و جایگاه این فضای نوظهور در اختلالات زبانی و شکل گیری بحران در سطح آموزش به چه صورت و شاکله ای قابل تعریف، دسته بندی و ارائه است. در نتیجه تلاش می کند به سرفصل های مهم این تداخل و تهدیدهای ناشی از آن اشاره کند و با یک تحلیل در سه حوزه واژگانی، آوایی و نحوی به یک بخش بندی مشخص در جهت بازشناسی تفکیکی خطرات پیش روی آموزش زبان فارسی بپردازد. در زبان مجازی واژگان و ساختار نوشتاری متعدّدی به سرعت برساخته یا تحریف شده است که علی رغم تغییر فرم واجی و نوشتاری و همچنین تغییر در نظام دستوری و نحوی زبان، بسیاری از واژگان بدیع و نوساخته ای را نیز وارد چرخه زبانی کرده است که بشدت زبان مقصد را درگیر تحوّل معنایی و کاربردی می کند، به گونه ای که تنها صورت نوشتاری در یک فرم مشترک نمایان می شود و معنا و حوزه کاربردی کاملا با یکدیگر متمایز خواهد بود.
مولفه های اخلاقی استاد زبان فارسی به غیرفارسی زبانان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۶شماره ۴
141 - 159
حوزههای تخصصی:
عوامل زیادی در فرآیند آموزش دخیل هستند که بررسی آن ها در جهت تقویت و افزایش کیفیت آموزش بسیار مهم است. در بین عوامل اثرگذار در آموزش زبان، نقش و جایگاه استاد، بی بدیل و حیاتی است. استاد به عنوان رکن اساسی و مهم آموزش، ضمن برخورداری از ویژگی های علمی و شأن تدریس بایستی دارای برخی مولفه های اخلاقی خاص نیز باشد. عناوین مولفه های اخلاقی استاد زبان فارسی به غیر فارسی زبانان با اساتید دیگر مشترک به نظر می آیند اما این عناوین به ظاهر مشترک از حیث محتوا با هم تفاوت های زیادی دارند. مولفه های اخلاقی که استاد به معنای عام و به خصوص استاد زبان فارسی باید به آن مجهز باشد، عبارتند از: صبر، صمیمیت و ابراز محبت، احترام به زبان آموزان، عدم تمسخر، تشویق، رعایت عدالت در وقت، عدم تبعیض، شوخ طبعی، تواضع، داشتن نگاه تقریبی. غیر از موارد گفته شده، برخی مولفه های اخلاقی دیگر مانند انتقادپذیری، آراستگی ظاهری، نظم و انضباط، تقوا، اخلاص، احساس مسئولیت، جدیت در کار، خیرخواهی و کمک به دیگران برای استاد زبان فارسی متصور است که در این مقاله به آن ها پرداخته نشده و فقط به مواردی پرداخته شده که دارای درجه اهمیت بیشتری هستند.
تصویرپردازی معشوق در لیلی و مجنون نظامی و جامی بر اساس تصویر مجازی و زبانی
حوزههای تخصصی:
لیلی و مجنون جامی از معروف ترین نظیره های لیلی و مجنون نظامی است. پژوهش حاضر که به شیوه تحلیل محتوا صورت گرفته، درصدد یافتن وجوه اشتراک و اختلاف تصویر زبانی و مجازی از معشوق در دو اثر است. براساس یافته ها آشکار شد که تصویر معشوق در هر دو منظومه در به کارگیری تصاویر مجازی و آرایه های بلاغی از جمله تشبیه و استعاره اغلب مشابه است. هر دو شاعر در تشبیه و استعاره، بیش از همه، شکل و رنگ و اندازه را که بر دریافت بینایی استوار است، اساس قرار داده اند، اما جامی به تشبیهاتی که براساس بویایی شکل گرفته، توجه بیشتری دارد. دو شاعر در به کارگیری نوع تصویر، تفاوت های آشکاری با هم دارند. نظامی بیشتر دلبسته ارائه «تصویر مجازی» از معشوق است، ولی جامی علاوه بر آنکه اغلب از این تصاویر تقلید می کند، از «تصویر زبانی» بیشتر و متفاوت تری در پردازش معشوق استفاده می کند. نظامی با برجسته کردن تصاویر مجازی و با گسترش حوزه آن با به کارگیری دانش هایی چون پزشکی، قرآن، باور عامیانه و اصطلاحات بازی، به مبالغه در تصویر روی آورده بنابراین، به وجهه خیالین و رمانتیکی اثرش می افزاید. لکن جامی به مدد تصاویر زبانی متفاوت، به وجهه رئالیستی منظومه خود اضافه می کند.
تقابل های دو گانه در ساختار شعر خاقانی شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه تصویر و خیال پردازی در شعر منوط به استفاده از همه ظرفیت های زبان است ؛یکی از از ابزارهای تولید و توسعه تصاویر، توجه به روح تقابلی واژگان در فرهنگ و زبان است.براساس نظریه تقابلی زبان ، ذهن در مواجه با یک مدلول از تصور شهرت یکی به تصور شهرت دیگری منتقل می شود.بنابراین رابطه بین کلمات و اصطلاحات و نشانه ها در یک سیستم و ساختار زبانی آشکار می گردد.اشعار خاقانی در اغلب موارد با شبکه ای از تصاویر متعدد که با بهره مندی از علوم و فنون مختلف حاصل آمده ، در هم تنیده شده است. رابطه تقابلی یکی از موارد اصلی این شبکه است که در محور افقی شعر خاقانی بسیار نیرومند عمل می کند. این الگوی ساختاری در شعر خاقانی در حوزه های مختلف بررسی و طبقه شده است ؛ تا بدین وسیله راهی به دنیای ذهن و تفکّر شعری خاقانی گشوده گردد.
کاربست الگوی نشانه شناختی ریفاتر در خوانش شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پژوهش های بنیادی در حوزه نشانه شناسی شعر به مایکل ریفاتر (1924-2006) تعلق دارد. ریفاتر در مکتبِ ساختارگرایی پرورش یافته و در نهایت به نظریه دریافت گرایش پیدا کرده است. به همین دلیل، وی در زمره ساختارگرایانِ هرمنوتیک قرار می گیرد. به کار گیری الگوی نشانه شناختی ریفاتر در بازخوانی آثار ادبی، به ویژه شعر، نکات مهمی را درباره آفرینشِ اثر و همچنین بازآفرینیِ آن از سوی خواننده روشن می کند. بنابراین، در پژوهش حاضر، به طورِ موردی، شعرِ «در آستانه» احمد شاملو بر اساس این الگو بررسی است. تحلیل این شعر نشان می دهد «در آستانه» محصولِ بسطِ ماتریس واحدی است که دلالتمندی شعر بدآن وابسته است. این ماتریس که حاکی از «انتقال از این جهان به جهانی دیگر» است، نخست به سه موضوع مستقل، یعنی انتقال، جهانِ هستی و جهانِ دیگر تفکیک شده است. هر یک از این موضوع ها، خود، از طریق تکنیک هایی چون انباشت، منظومه توصیفی، یا فضای متنی بسط یافته اند. این پژوهش همچنین نشان می دهد که شعر در روندِ خوانش از سطحِ محاکاتی بر می گذرد و به سطحی بالاتر، یعنی سطحِ نشانه شناختی، می رود؛ تنها در این سطح است که می توان وحدتِ شعر و دلالتمندی آن را بازجست.
بررسی و مقایسه ی ریاضت در آثار و مقامات شیخ احمد جام نامقی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲
169 - 187
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، آرای شیخ احمد جام درباره ی چیستی ریاضت در آثار و مقامات موجود از وی، بازیابی و با یکدیگر مقایسه شده است؛ زیرا ریاضت، یکی از مهم ترین اصول در طریقت بوده و پیران و کاملان در ابتدای سلوک، این مرحله را پشت سر می گذاشته و مریدان خود را نیز بدان سفارش می کرده اند. شیخ احمد جام نامقی، معروف به ژنده پیل(536– 441 ه.ق.) از مشایخ نامدار تصوّف است که روایت های گوناگونی در مورد چگونگی توبه و درآمدن او به حلقه ی صوفیان و سلوک فردی و اجتماعی اش به دست ما رسیده و آرای صاحب نظران تاریخ ادبیات و عرفان در باب وی، گاه در تقابل با هم است؛ ازجمله مطالب شگفت در تذکره ها و مقامات، حکایات مربوط به ریاضت های اوست امّا روایات مقامات در این باره تا چه حد قابل اعتماد است و آیا سخنان شیخ احمد جام در آثارش، گزارش های مقامات نویسان را تأیید می کند؟ بررسی تطابق یا عدم تطابق روایت های مقامات با سخنان شیخ جام از سویی، موجب کسب اطّلاع نظر این صوفی درباره ی این دو اصطلاح تصوّف می شود و از سوی دیگر، معیاری برای سنجش اعتبار مطالب مقامات است. نگارنده در این پژوهش دریافته است که شیخ جام بیش از ریاضت به مجاهدت توجّه داشته و مریدان را به ریاضات غیر معمول، توصیه نکرده است. همچنین ریاضات غریب منسوب به وی در مقامات ژنده پیل و خلاصهُ المقامات، در هیچ یک از آثار به جا مانده از شیخ جام، ذکر نشده است. گمان می رود، مقامات نویسانِ شیخ جام، پیر خود را با چنان ریاضاتی، پسندیده و او را نه آن چنان که بوده بلکه مطابق با تصویر دلخواه خود، معرّفی کرده اند.
«محمود و ایاز» و« لیلی و مجنون» در عرفان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شخصیت ها و داستان های محمود و ایاز و لیلی و مجنون، بازتاب گسترده ای در عرفان داشته اند و از آنها برای بیان مفاهیم عرفانی استفاده شده است. این دو داستان به دلیل قابلیت های فراوانی که در تأویل پذیری عرفانی در درون خود دارند نسبت به سایر داستانهای عاشقانه دیگر نظیر: ویس و رامین، خسرو و شیرین و ...بیشتر مورد توجه عرفا قرار گرفته اند. هر یک از شخصیت های محمود و ایاز و لیلی و مجنون نمادهای خاص عرفانی هستند که از آنها برای بیان مفاهیمی چون: لطف و قهر حق، عاشق و معشوق عرفانی و بنده و سالک مطیع اوامر الهی و ...استفاده می شود. به علاوه از حکایت های این دو داستان برای بیان مفاهیم عرفانی دیگری نظیر: اتحاد عاشق و معشوق و بنده و حق، غیرت حق، عشق مجازی، بندگی حق، ظهور وحدت در کثرت، کرامات عرفا، فنا و بقا ،تغییر جایگاه عاشق و معشوق و ... استفاده می شود. در این پژوهش ضمن بررسی علت توجه عرفا به این دو داستان، مقایسه ای بین این دو داستان و شخصیت های آنها در آثار عرفانی صورت می گیرد و مفاهیم عرفانی حاصل از حکایت ها و شخصیت های آنها در برخی از آثار عرفانی ذکر و بررسی و تحلیل می گردند.
ابزارهای بلاغی و دستوری توصیف در غزل های سعدی شیرازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هفتم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
25 - 36
حوزههای تخصصی:
توجه به مضامین حکیمانه و نه چندان دشوار سعدی، سبب شده است تا عنصر ادبی وصف و تصویر ادبی در حاشیه قرار گیرد و قوّت زبان سعدی در ترکیب جمله ها و عبارت ها مغفول بماند. اگر چه سعدی در زمانه ای می زیست که تصنع زبانی رواج داشت اما وی هوشمندانه شیوه ایی را برگزید که آراسته به زیور فصاحت و بلاغت و پیراسته از کاستی های لفظی و معنوی بود. ابیات سرشار از توصیف و تصویر وی که اغلب با تخیل و موسیقی و توازن آوایی و معنایی آمیخته است، خواننده را وا می دارد تا به زوایا و خفایای تجربه های سعدی وارد شود و به توانایی وی در توصیف و تصویر اذعان نماید. پژوهش حاضر، در مرحله نخست به بررسی توصیف و انواع آن می پردازد سپس ابزارهایی (بلاغی و دستوری) را که سعدی در توصیف از آن ها بهره جسته است، در بیست غزل سعدی مورد مداقه قرار می دهد.