مطالب مرتبط با کلیدواژه

فضای متنی


۱.

تحلیل فضا زمان در فضای متنی رمانِ دگرگونی با تأکید بر گفتمان جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گفتمان جغرافیایی فضا-زمان فضای متنی میشل بوتور دگرگونی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۱ تعداد دانلود : ۳۲۷
در دوران پس از جنگ جهانی دوم، اهمیت فضا دوچندان می شود. در عصر برتری فضا بر زمان، استقلال فضا و زمان، جای خود را به پیوستار «فضا زمان» می دهد. فضا زمان، زمان را از مفهوم خطی خارج و آن را به صورت لایه لایه معرفی می کند. در این پژوهش، فضا زمان در گفتمان متن دگرگونی اثر میشل بوتور، نویسنده رمان نو فرانسه، با رویکرد نوین گفتمان جغرافیایی از دیدگاه برتراند وستفال مورد بررسی قرار گرفت. نویسنده با بهره گیری از فضای متن، تأثیر زمان بر تحول فضا را برای خواننده به تصویر کشیده است. پرسش های این پژوهش عبارت اند از: نقش زمان در تحول فضا چیست؟ فضای متنی چگونه تحول فضا زمان را در خلال نوشتار به مخاطب معرفی می کند؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که فضا در کنار زمان، پیوستار فضا زمان را به وجود آورده است و برای تحلیل فضا نمی توان عنصر زمان را به عنوان عنصر قاطع و جدایی ناپذیر فضا در نظر گرفت. اگر زمان متحرک و متغیر است پس فضا نیز متغییر و پویاست. بنابراین، این گفتمان متن است که امکان بازنمایی فضای متحول شده و چندلایه در طول زمان را فراهم می کند. هدف درک فضای بازنمایی شده در اثر ادبی و تغییرات آن در بستر زمان است تا خواننده بتواند این فضا را درک کند و آن را در ذهن خود بازنمایی کند.
۲.

کاربست الگوی نشانه شناختی ریفاتر در خوانش شعر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نشانه شناسی شعر ماتریس انباشت منظومه توصیفی فضای متنی سطحِ محاکاتی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۰ تعداد دانلود : ۳۴۶
یکی از پژوهش های بنیادی در حوزه نشانه شناسی شعر به مایکل ریفاتر (1924-2006) تعلق دارد. ریفاتر در مکتبِ ساختارگرایی پرورش یافته و در نهایت به نظریه دریافت گرایش پیدا کرده است. به همین دلیل، وی در زمره ساختارگرایانِ هرمنوتیک قرار می گیرد. به کار گیری الگوی نشانه شناختی ریفاتر در بازخوانی آثار ادبی، به ویژه شعر، نکات مهمی را درباره آفرینشِ اثر و همچنین بازآفرینیِ آن از سوی خواننده روشن می کند. بنابراین، در پژوهش حاضر، به طورِ موردی، شعرِ «در آستانه» احمد شاملو بر اساس این الگو بررسی است. تحلیل این شعر نشان می دهد «در آستانه» محصولِ بسطِ ماتریس واحدی است که دلالتمندی شعر بدآن وابسته است. این ماتریس که حاکی از «انتقال از این جهان به جهانی دیگر» است، نخست به سه موضوع مستقل، یعنی انتقال، جهانِ هستی و جهانِ دیگر تفکیک شده است. هر یک از این موضوع ها، خود، از طریق تکنیک هایی چون انباشت، منظومه توصیفی، یا فضای متنی بسط یافته اند. این پژوهش همچنین نشان می دهد که شعر در روندِ خوانش از سطحِ محاکاتی بر می گذرد و به سطحی بالاتر، یعنی سطحِ نشانه شناختی، می رود؛ تنها در این سطح است که می توان وحدتِ شعر و دلالتمندی آن را بازجست.