فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲٬۱۴۱ تا ۵۲٬۱۶۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
109 - 129
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرایانه جزو نظریه های ادبی است که در چند سال اخیر در ایران موردتوجه قرار گرفته است. این نقد به بررسی چگونگی تعامل انسان با محیط زیست می پردازد؛ که این شیوه تعامل به صورت ضمنی، حاوی گفتمان خاصی است که نویسنده یا راوی با استفاده از بافت موقعیتی، کلامی و پیشینه تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی داستان یا حادثه ای، آن را به مخاطب انتقال می دهد. در این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی دیدگاه های بوم گرایانه علی اشرف درویشیان در دو مجموعه داستان «آبشوران» و «همراه آهنگ های بابام» پرداخته شده است. در آثار واقع گرایانه درویشیان، طبیعت تنها مکان بروز حوادث تلقی نمی شود؛ بلکه به عنوان بستر و زمینه اصلی داستان، خود عامل پیشبرد حوادث است و به طور مستقیم بر شخصیت ها اثر می گذارد و همچنین به طور متقابل تحت تأثیر انسان ها و تصمیمات آن ها قرار می گیرد. ارتباط دو سویه طبیعت و زندگی طبقه فرودست به نحو بارزی درویشیان را تحت تأثیر قرار داده بود. مسئله اصلی این پژوهش، بررسی و تحلیل معنایی است که در دو مجموعه داستان آبشوران و همراه آهنگ های بابام در پیوند با طبیعت دیده می شود؛ بنابراین، ذیل عناوین «ایدئولوژی و گفتمان»، «گفتمان و قدرت» و «گفتمان های مخرب و گفتمان های دوپهلو»، به ارتباط طبیعت با انسان در آثار درویشیان پرداخته شد. تفسیر موارد ذکرشده نشان از آن دارد که زیست بوم و گفتمان بوم گرایانه نقش بسیار زیادی در شکل گیری واقعیت و طرز تلقی آن، نام گذاری ها، ایدئولوژی و سلطه آن بر مردم فرودست دارد.
عصیان و براندازی در حماسه های ملی ایرانی (بهمن نامه، کوش نامه و گرشاسپ نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصیان اساس و بن مایه حماسه و عامل پیش برنده آن است. کارکرد عصیان در حماسه مانند پیرنگ در داستان است که توالی منطقی رخدادها را سامان می بخشد. به بیانی دیگر، در صورت فقدان عصیان، حماسه قادر به صیرورت نیست. یکی از انواع گونه گون عصیان در متون حماسی ملی ایرانی، عصیان با هدف جابجایی ساختار حاکمیتی و تحصیل قدرت است که بر پایه انگیزه-های مختلف، نظیر بیداد پادشاهان، آزمندی عاصیان و... صورت می گیرد. پاره ای از براندازی ها وجه نظامی داشته، توسط درباریان، بزرگان، وزیران و پهلوانان تمهید و انجام می شود و برخی دیگر از براندازی ها توسط اقشار عادی و عمومی جامعه محقق می شود. در ادبیات سیاسی امروز، از نوع اول ذیل عنوان «کودتا» و از نوع اخیر به نام «انقلاب» یاد می شود. در پژوهش حاضر، هجده حماسه ملی ایرانی مورد بررسی قرار گرفته و جز در شاهنامه که جزو منظومه های مورد کنکاش در این پژوهش نیست، چنین عصیان هایی در کوش نامه، بهمن نامه و گرشاسپ نامه یافت شده است که نوشتار زیر، ناظر بر توصیف و تشریح آنهاست. در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده، عصیان ها از منظر انواع (فردی، گروهی و اجتماعی)، ادوار، انگیزه و محرک، تعلق طبقاتی عاصی/عاصیان، نتایج نهایی عصیان و وضعیت اجتماعی بعد از آن در سه منظومه یاد شده مورد بحث، بررسی و نتیجه گیری قرار گرفته است.
پرتوی نو بر فعل ربطی «اید» در طبقات الصوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
9 - 33
حوزههای تخصصی:
«اید» یکی از کلمات دشوار و ناشناخته در «طبقات الصوفیه» است. این فعل حدود 300 بار در این کتاب به کار رفته و تاکنون تحقیقی جامع پیرامونِ آن انجام نشده است. در نوشتار حاضر، با بررسی دقیقِ کتاب مذکور و جست وجوی اجمالی در برخی متون دیگر، تدقیق در قصه های شفاهی ضبط شده از استان های خراسان جنوبی و رضوی، و همین طور مراجعه به منابع مکتوب گویشی ، زوایای مختلف این فعل به شیوه توصیفی تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. براین اساس، «اید» که در برخی منابع موثق به صورت «آید» هم دیده می شود در طبقات الصوفیه سوم شخص مفرد مضارع است؛ دوم شخص مفرد و اول شخص جمع این فعل نیز در آثار خواجه عبدالله انصاری به کار رفته است. برخی صورت های صرفی این فعل، با معانی مختلف، در برخی متون دیگر، نظیرِ «هدایه المتعلمین فی الطب»، «شیرزاد و گلشاد»، «کشف المحجوب»، «شاهنامه»، «دیوان ناصرخسرو»، «ویس و رامین»، «مثنوی معنوی» و «دیوان جمال اصفهانی» نیز دیده می شود. بن مضارع این فعل ربطی، در برخی گویش های ایرانی نیز با صورت های آواییِ ’āy- ، ’ay-، ’ây-، hāy-، hay- و ’ey- کاربرد دارد و در هر شش شخص صرف می شود. افزون بر این ها، فعل مورد بررسی با تلفظ ay در برخی جملات برجای مانده از زبان پارتی (پهلوی اشکانی) هم دیده می شود.
موقعیت مندی و در-نسبت-بودن بررسی محدودیت های شناخت در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش های معرفتی از دیرباز کانون توجه فلسفه غرب بوده است. از یونان باستان تاکنون، فیلسوفان همواره به موضوعاتی همچون مسئله شناخت، چگونگی آن، محدودیت های انواع معرفت و راه های عبور از آنها پرداخته اند. این مباحث نه تنها در فلسفه که در علوم دیگر نیز تأثیرگذار بوده اند؛ به طوری که هر موضع فلسفی درباره این مسائل، طیفی از مواضع متفاوت را در علوم دیگر شکل داده است. مارتین هیدگر در تلاش برای فراروی از دوپارگی ها و نگرش دوقطبی فلسفه غرب، فهم و شناخت را در موقعیت مندی، در-جهان-بودگی و در-نسبت-بودن ساختار وجودی دازاین طرح و تحلیل می کند. تحلیل هستی شناختی هیدگر نشان می دهد که شناخت امری انضمامی و از جنس درگیرشدن سوژه است و در نسبت های مختلف دازاین در پیوند با گذشته، حال و آینده او (پرتاب شدگی، درافتادگی و فراافکنی) متغیر و متفاوت می شود. این پژوهش با تمرکز بر ارتباط شناخت و فهم با موقعیت مندی دازاین به تحلیل و بررسی این مفهوم در اندیشه مولوی به ویژه در فیه مافیه و مثنوی می پردازد. هدف این پژوهش، نمایاندن این موضوع است که چگونه شناخت و خطاهای شناختی در اندیشه مولوی، در-نسبت با شرایط، موقعیت و فهم های پیشین انسان، دستخوش تغییر می شوند. مفاهیمی همچون عادت وارگی، تقلید، قیاس و... که برآمده از پیش دیدها، پیش انگاره ها و پیش دانسته های انسان هستند، به عنوان محدودیت ها و موانع شناخت درست معرفی می شوند.
بررسی ویژگی های سبکی و محتوایی نسخه خطی ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس اثر حاجی علی بن حاجی الله وردی کاشی ساز مشهدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ گذشته این سرزمین در بطن خود حاوی حوادث و وقایعی است که به قطع و یقین بسیاری از پژوهش ها به آن اشاره ای نکرده اند؛ بنابراین پرواضح است که معرّفی متون تاریخی گذشته، نقش بسیار مؤثری در آشکار ساختن زوایا و خفایای مبهم و تاریک گذشته را دارد. نسخه خطی ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس، اثر حاجی علی بن حاجی الله وردی کاشی ساز مشهدی، یکی از نویسندگان گمنام عصر صفوی در قرن دوازدهم هجری قمری است. نویسندگان در این مقاله به روش اسنادی و کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی به معرّفی نویسنده و اثر ارزشمند وی پرداخته اند. موضوع کتاب، حکایاتی است که نویسنده آنها را از جرح و تعدیل و تحریف وقایع معروف تاریخی و روایات مشهور فراهم آورده است. در قسمت هایی از حکایات، توجّه به ائمه (ع) به چشم می خورد. نویسنده در کتاب خود، همانند گذشتگان سعی نموده است از شیوه زبانی آنان، تقلید نماید تا اثرش مورد عنایت اهل فضل قرار گیرد؛ به همین سبب به وفور از کاربردهای قدیم زبان، استفاده کرده است. نثر این کتاب از نمونه های نثر مرسل قرن یازدهم است. نثری آمیخته به نظم دارد و سرشار از عبارت پردازی، ابیات و اشعار دیگر شاعران است. از ویژگی های مهم متن، اطناب و به کارگیری جملات طولانی است و از میان صناعات ادبی، می توان به انواع سجع، موازنه، جناس و هم آوایی اشاره نمود که نقش بسیار گسترده ای در ایجاد موسیقی کلام دارد. همچنین از میان صورخیال، تشبیه و استعاره هم زیاد به کار رفته است. اکثر اشعار به کار رفته در متن، از شاعران گذشته همچون فردوسی، سعدی و حافظ است.
بررسی مدرنیته و سبک اندیشه عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرن چهاردهم میلادی، اروپا، قرون وسطی را پشت سر نهاد و مبنای زندگی را خرد و تعقل انسان ها و تجربه گرائی قرار داد. این روند را اومانیسم نام نهادند. این اندیشه چهار دوره رنسانس، رفورماسیون مذهبی یا لوتریسم، روشنگری و انقلاب صنعتی را پشت سر نهاد تا در اواخر قرن 19 میلادی به مدرنیته یا تجدد تبدیل گشت. مدرنیته انسان را از درون خویش جدا و به بیرون از خود معطوف کرد. در حالی که در سنّت ادبی ما عارفانی چون عطار و مولوی می کوشیدند انسان را به فطرت خدا نهاده و درون خود بازگردانند. به نظر می رسد بسیاری از نابسامانی های جهان امروز در این تقابل قرار می گیرد معضلی که اندیشه وران امروز دنیای غرب نیز به آن اذعان کرده اند. هدف این مقاله توصیفی- تحلیلی یافتن راهی است که بتواند قرابتی میان اندیشه مدرنیته و تفکر عطار و مولوی بیابد تا گشایشی برای مشکلات انسان مدرن باشد. تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای انجام شده است و نتایج نشان می دهد که مدرنیته برای انسان پوچی، تنهایی، سردرگمی، بریدن از درون خویش و جستن سعادت بیرون از خود را به ارمغان می آورد. عطار در الهی نامه آرزوی شش پسر پادشاه را آرزوهای مادی (بیرونی) می داند: (در جستجوی پریان، جادوگری، جام جم، آب حیات، انگشتری سلیمان، کیمیاگری). در حالیکه او معتقد است که مرکز ثقل آرزوهای آدمی درون اوست. مولانا تمام هستی انسان را در «درون» او می یابد. درونی که بازگشت به سوی تعالی دارد. اندیشه های عطار و مولانا که در تقابل با تفکرات مدرنیته اند، می توانند راه گشایی برای رهایی انسان مدرن از بن بست پوچی و پوچ انگاری باشند. امری که هم اکنون غرب نیز راه چاره را در آن یافته و به انحای گوناگون در جستجوی طلوع مجدد حقیقت قدسی در «درون» آدمی است.
سره گرایی: کوششی ذوقی یا واکنشی اجتماعی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همان گونه که جوامع انسانی در تعامل با هم قرار می گیرند، زبان انسان ها نیز در چنین تعاملاتی وارد می شود؛ به گونه ای که کمتر زبانی را می توان زبان خالص (سَره) و بدون واژه های وام گرفته از دیگر زبان ها دانست. امّا در گذر ایّام گاهی برخی از اهل زبان، با اندیشهٔ بیرون راندن واژه های بیگانه، دست به کوشش هایی می زنند. با نگاهی به سیر تحوّل سَره گرایی در ایران، معلوم می شود این کوشش ها در میان فارسی زبانان از دو جریان سرچشمه گرفته است: یکی کوشش های ذوقی شاعران و نویسندگان و دیگری واکنش های اجتماعی اهل زبان که خود را از طریق اشعار و نوشته های شاعران و نویسندگان یا نام گذاری ها نشان داده است. کوشش های ذوقی شاعران و نویسندگان را در گرایش به فارسی خالص با دو انگیزه می توان در نظر گرفت: نخست، کوشش هایی که در آن ها نوعی اجبار و الزام هست و دیگر کوشش هایی که از سر اختیار صورت گرفته است. در نوع اوّل، التزام مترجمان قرآن برای یافتن معادل دقیق واژه های قرآنی دیده می شود و در نوع دوم، کوشش برای به کار گرفتن زبان فارسی خالص (سره) در متنی همچون شاهنامه برای رعایت تناسب زبان با محتوای کتاب به چشم می خورَد. در حوزهٔ کوشش های ذوقی می توان تفنّن های ادبی شاعران و نویسندگان را نیز منظور داشت، یعنی کوشش هایی که برای ایجاد آشنایی زدایی در متون ادبی به کار می رفته است. امّا واکنش های اجتماعی در دورهٔ مشروطه و در دورهٔ پهلویِ اوّل با اندیشه های ملّی گرایانهٔ افراطی آمیخته است که در این نوشته به این جریان ها، چه در قالب کوشش چه در قالب واکنش، پرداخته می شود.
بررسی نجوم احکامی، نجوم و صور فلکی در دیوان امیر معزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های تکامل شعر و تنوع بخشی به مضامین آن، استفاده شاعر از اصطلاحات علوم گوناگون ازجمله نجوم است. ایرانیان در گذشته، به کمک اخت ران و صورتهای فلکی، باورهای عامیانه ای را از نجوم احکامی در میان مردم رواج داده بودند که این امر به خاطر نشات گرفتن بخشی از فرهنگ و اساطیر آنان از اجرام آسمانی و صور فلکی ناشی شده بود. در این میان، شاعران به کمک علم نجوم احکامی و باورهای عامیانه، توصیفات زیبایی را در اشعارشان به کار بردند که نشان دهنده آگاهی آنان از این علم بوده است. امیر معزی از شاعرانی است که باورهای عامیانه و اجرام آسمانی را با صور فلکی در دیوان شعرش مورد استفاده قرار داده است تا با نگرشی خاص به این مضامین، ادبیات را با علم نجوم درهم آمیزد. وی صورت های فلکی و گرایش های ذهنی عامه درباره آن ها را در دیوان شعرش به کار می گیرد و زیباترین تعبیرها را می آفریند. معزی با برخورداری از اطلاعات نجومی مطابق زمان خود، اقدام به بیان و توصیف آنها می کند و بسیاری از تشبیهات نجومی خود را بر اساس تصاویر ذهنی ای که از اجرام آسمانی داشته، به وجود آورده است و بسان هنرمندی زبردست می کوشد تا میان مردم و عناصر آن، پیوندی شاعرانه برقرار سازد. این پژوهش با روش تحلیل و توصیف ابیات، ب ه ش یوه کتابخان ه ای صورت گرفته است تا ضمن بررسی علم نجوم احکامی و باورهای عامیانه شکل گرفته پیرامون آن، صورتهای فلکی به کار گرفته شده با ویژگی های آنان را در دیوان شعر امیر معزی مورد ارزیابی قرار داده ایم.
تحلیل کارکرد اصطلاحات موسیقی در شعر صیدی تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
127 - 167
حوزههای تخصصی:
پیوند و درآمیختگی شعر فارسی و هنر موسیقی، برآمده از همنشینی دیرینه این دو مقوله فرهنگی، در طول تاریخ کهنِ ایران زمین می باشد که در همه ادوار شعر فارسی جاری بوده است. شاعران سبک هندی برای خلق مضامین تازه و ثقیلِ خود، از علوم مختلفی بهره می برند که در این میان موسیقی یکی از پرکاربردترین آن هاست. صیدی تهرانی یکی از شاعران خوش ذوق و کم گوی این سبک است که در مضمون سازی های خود از تلمیحات و اصطلاحات علوم مختلف، از جمله موسیقی بهره برده است. در این پژوهش، دیوان اشعار این شاعر را برای دستیابی به اصطلاحات موسیقایی به کار رفته در آن به روش کتابخانه ای و به صورت تحلیلی-توصیفی مورد بررسی قرار داده ایم تا به تبیین کارکرد این واژه ها در اشعار وی بپردازیم. پس از احصاء و بررسی ابیات شاهد، نتایج نشان می دهد که اگرچه صیدی، در مضمون پردازی های خود به اصطلاحات موسیقی توجه داشته و از موسیقی زمانه خود تأثیر پذیرفته است، ولی این تأثیر نتوانسته به مختصات زبانی وی تبدیل شود. چنانکه از بسامد اصطلاحات مستخرج در می یابیم، صیدی تنها 14/2 درصد از مضامین خود را که شامل 58 بیت از 2700 بیتِ دیوان اوست، به اصطلاحات موسیقایی اختصاص داده است. همچنین صنایع ادبی متنوعی که در اشعار این شاعر دیده می شود، اغلب در خدمت مضامین غنایی، به کار گرفته شده اند.
بلاغت وقوعی (مطالعل موردی: سبک شناسی بلاغی شعر محتشم کاشانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مکتب های شعر پارسی که ظاهراً با تعریف جدید و اروپایی آن نیز تا حدی همخوانی دارد، مکتب وقوع است. واسوخت هم نوعی از وقوع گویی است که به عقیده پژوهندگان، محتشم کاشانی این سبک را ابداع کرده و به اوج رسانیده است. تأملی گذرا در مطالعاتی که در زمینه شعر مکتب وقوع و واسوخت انجام شده، نشان می دهد که غالب آن ها به «عدم بهره گیری شاعران این مکتب از شگردهای بلاغی» اتفاق نظر دارند. بر اساس این پژوهش ها، زبان شعر وقوعی عاری و خالی از شگردهای ادبی است. پرسش این پژوهش این است که آیا به راستی شعر مکتب وقوع، خاصه شعر محتشم، شعری ساده، بی پیرایه و خالی از صناعات ادبی و اغراق های شاعرانه است؟ برای تبیین صحّت یا عدم راستی ادعاهای کلی گویانه، نیاز به یک کار آماری با معیار دقیق است. این جستار که با شیوه کمّی آماری و با رویکردی سبک شناختی نوشته شده است، با بررسی چند هنرسازه ادبی در مقداری مشخص از شعر محتشم و مقایسه آن با مقیاس شاعران برجسته سبک های عراقی و هندی نشان می دهد که نه تنها شعر محتشم خالی و عاری از شگردهای بلاغی نیست، بلکه شمار و بسامد صناعات شعر او گاه بیشتر از میزان شاعران سبک های عراقی و هندی است. هم چنین بر مبنای داده ها و نتایج این جستار بایسته است که با تشکیک در قول معروف و نقیضِ فرضِ رایج، با بازبینی آثار شاعران وقوعی و انجام پژوهش هایی دقیق و آماری، بلاغت راستین شعر آنان را معین کرد.
خوانشی اسطوره ای از داستان ابراهیم ادهم براساس الگوی اسطوره ای کریستوفر ووگلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۴
۱۱۳-۹۱
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با روش تحلیلی- تطبیقی و با رویکرد اسطوره شناختی براساس الگوی سفر نویسنده ووگلر، ساختار اسطوره ای داستان ابراهیم ادهم، بررسی و مقایسه، و سنخیت مباحث تذکره های عرفانی با الگوی سفر نویسنده نشان داده شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که داستان ابراهیم ادهم با مراحل الگوی ووگلر به طور کامل انطباق دارد. ابراهیم ادهم بعد از سه مرحله دعوت به حیطه شگفتی ها قدم می گذارد و بعد از مرحله پالایش و تزکیه در زهدان غار، تولدی دوباره را تجربه می کند. او در نتیجه تحمل آزمونهای دشوار، حیات خود را تجدید می کند و در مرحله بازگشت با اکسیر معنویت به درون جامعه بازمی گردد.
خوانش تأویلی آتش در تفاسیر عرفانی قرآن تا قرن ششم با تأکید بر قصه ابراهیم (ع) و موسی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفسران عارف با الهام گیری از این فرموده امام صادق (ع) که «زبان قرآن چندبعدی است»، سطوح معنایی متعددی برای قرآن در نظر گرفته اند و بر این مهم که تفسیر امری پایان ناپذیر است، پای فشرده اند. این جستار با مطالعه تفاسیر عرفانی از آغاز تا قرن ششم، در پی نمایاندن ظرفیت بالای زبان تأویلی در مضمون سازی و گذر از زبان سطحی و ظاهر الفاظ قرآنی در دو قصه «افکنده شدن حضرت ابراهیم (ع) در آتش و سرد شدن آن بر ایشان، و تجلی خدا بر حضرت موسی (ع) در هیئت آتش از درخت» است. نگارندگان با روش اسنادی و تحلیل محتوا، در صدد پاسخگویی به پرسش هایی چون: زبان تأویلی تا چه اندازه در ارائه خوانش های متفاوت و گذر از نظام تک معنایی درباره مقوله آتش مؤثر بوده است؟ و اینکه آیا نوع برداشت مفسران عارف از مفهوم نمادین آتش در داستان مواجهه هر دو پیامبر با وجود اختلاف در معنی سمبلیک و نمادین آن، در نهایت به یک مفهوم واحد انجامیده است؟، برآمده اند. یافته ها بیان گر آن است که مفسران عارف با اتکاء بر خوانش تأویلی در آتش هر دو قصه از معانی قراردادی و مألوف و نظام تک معنایی فراتر رفته اند و به ساحتی عمیق تر از معانی و خوانش هایی متفاوت دست یافته اند و در پذیرش مفاهیم رمزگونه به عنوان معانی دیگر آتش و در ضمن مرور یک دوره از مراحل سیروسلوک انفسی، طریقت عملی و نظری و مقامات عرفانی در ذهن مخاطب مؤثر بوده اند.
طبیعت گرایی در اشعار سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عناصر طبیعت یکی از گسترده ترین ابزارها برای آفرینش خلاقیت های هنری است زیرا تخیل را حاصل کشف رابطه ای تازه و شگرف میان عناصر طبیعت با سرشت یا با تفکر انسان دانسته اند. در پژوهش حاضر اشعار کسرایی از لحاظ نگرش تازه ای که به طبیعت دارد، مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخآن های انجام گردید. کسرایی از چهره های سرشناس شعر سیاسی و اجتماعی است لیکن زبان شعر او، زبانی «تغزل گرا» است. مرور اشعار سیاوش کسرایی نشان می دهد که طبیعت نقشی اساسی در سبک شناسی شعر او دارد به گونه ای که می توان با بررسی دقیق اشعارش به شیوه ها و نگرش تازه ای از کاربرد این عناصر دست یافت. کسرایی با استفاده از روش هم پیوندی عینی یا «این همانی» پیوندی میان عناصر طبیعی و ذهنیت خود ایجاد می کند که از بهترین روش های ممکن برای «نشان دادن» عواطف، احساسات درونی و تفکرات سیاسی و اجتماعی است. کسرایی به طبیعت به عنوان نماد و یک معشوق می نگرد و در شرایط دشوار اجتماعی و روحی، همچون شاعران رومانتیک، بدان پناه می برد. بسیاری از عناصر خیال شعر کسرایی، از جمله تشبیهات شگرف او، حاصل کشف رابطه ای تازه میان طبیعت با تفکرات اوست. تلطیف زبان، به دلیل بسامد زیاد عناصر طبیعت و هماهنگی تصویر و محتوای شعر از دیگر مواردی است که نگرش تازه او را در به کارگیری عناصر طبیعت نشان می دهد.
تحلیل و مقایسه شگردهای زبانی در دو رمان «اهل غرق» و «العصفوریه» (درهم تنیدگی واقعیت و خیال در وصف تنگنا های اجتماعی-سیاسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
74 - 93
حوزههای تخصصی:
در رئالیسم جادویی، همواره خیال با واقعیت روزمره توأم می گردد که در نتیجه آن، اثری ادبی با آمیزه-ای غیر قابل انفکاک از واقعیت و تخیل پدید می آید. دو رمان اهل غرق از منیرو روانی پور و العصفوریه (تیمارستان) اثر نویسنده سعودی تبار غازی القصیبی، به شیوه ی رئالیسم جادویی و با دغدغه های ژرف انسانی نگارش یافته اند. درون مایه هر دو رمان، وصف تنگنا های سیاسی-اجتماعی با درهم تنیدگی واقعیت با خیال است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مکتب ادبیات تطبیقی امریکائی، مسئله زبان و ویژگی های آن در دو رمان مذکور را بررسی نموده، می کوشد به این پرسش پاسخ گوید که شگردهای زبانی به کار رفته در این دو اثرتألیفی در قالب رئالیسم جادوئی، کدامند و چه تفاوت ها و مشابهت هایی با هم دارند. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که هر دو نویسنده، و کدام به شیوه ای متفاوت، از دایره تنگ زبان عادی خارج و به دنیای گسترده ی خیال پناه برده اند و در این راه از شگردهای گوناگون زبانی استفاده نموده اند. زبان روایت در اهل غرق رنگ و بوی زبان محلی جنوبی دارد، اما در العصفوریه زبانی آرکائیک و باستان گرا متناسب با فضای اسطوره ای رمان، مورد بهره برداری نویسنده قرار گرفته است. هر دو رمان در روایت حوادث لحنی باورمندانه و طنزآمیز با رویکردی به شدت انتقادی از وضع موجود و آمیخته با حسرتی برای از دست رفتن میراث گذشته، در خود دارند. ضرباهنگ دو رمان، هرچندگاهی به تناسب موقعیت شتاب می-گیرد، اما در مجموع و به اقتضای اطناب در سبک رئالیسم جادوئی، آهسته و کند است.
تحلیل وجوه همانندی و ناهمانندی اشعار قیصر امین پور و شاندرو پتوفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
323 - 367
حوزههای تخصصی:
بین آثار برجسته ادبی ملت های مختلف شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. همانندی های ادبی یا ناشی از تأثیر و تأثّر مستقیم است و یا به علّت تجربه های مشابه دو ملت و نیز فطری بودن برخی مفاهیم، در میان شاعرانشان به وجود می آید. وجوه ناهمانندی آثار مشابه بیشتر ناشی از تفاوت های زیستگاه، ادیان، اساطیر و نوع تجربه شاعران است. بین اشعار قیصر امین پور و شاندرو پتوفی شباهت ها و تفاوت های انکار ناپذیری وجود دارد که نمی توان آن ها را ناشی از ارتباط تاریخی ادبیات فارسی و مجار دانست. لذا در این پژوهش با رویکرد نقد تطبیقی و مبتنی بر اصول مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، به تحلیل محتوایی اشعار آن ها پرداخته شد و این نتیجه به دست آمد که هر دو شاعر برای شعر تعهد و التزام قایل هستند و آن را در خدمت بیان مفاهیم انقلابی، آرمان های اجتماعی و وسیله ای جهت دفاع از وطن، آزادی، استقلال، صلح، و شرف انسانی قرار داده اند. هر دو شاعر با نگاه رمانتیسم اجتماعی و با زبانی ساده و در عین حال عمیق و نمادین، شعر را در خدمت روشنگری اجتماعی قرار داده اند و پاره ای از پیام های آن ها چنان روشن و درخشان است که می توان آن ها را در شمار جهانی های ادبیات محسوب نمود. با این حال، دامنه، تنوع و زیبایی شعر قیصر به مراتب بیش از پتوفی است.
تحلیل گفت وگو: تداعی ، تاویل و دلالت واکاوی بخشی از پاره گفتار رمان شازده احتجاب
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
51 - 68
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفت وگو به عنوان یکی از زیرمجموعه های تحلیل گفتمان، دربردارنده نکات و جزئیاتی است که در واکاوی متون بسیار راه گشا است. در گفت وگوها، رابطه طرفین گفت وگو و طرح مسئله به صورتی است که شخصیت ها بیشتر خود را نمایندگی می کنند و صورتبندی آن به شیوه ای است که جهانبینی، منظر و رویکرد شخصیت ها و بسیاری از ویژگی های دیگر به صورت نسبتاً بی واسطه نمایان می شود. در این پژوهش که بخشی از گفت وگوی پایانی متن انتخاب شده است، به شیوه تحلیلی - توصیفی، مؤلفه هایی چون شیوه تعامل طرفین گفت وگو، آغاز و پایان گفت وگو، نوبت گیری، بازخورد و اصلاح در گفت وگوها و مواردی از این دست بررسی شده و لایه های پیدا و پنهان گفت وگو را با توجه به این موارد تحلیل کرده است. از آن جا که واژه ها و متون در بافت-های متفاوت مجموعه ای از معانی و تعابیر را به همراه دارند، به جنبه های دیگری از دلالت و معنا دست یافته است که در نگاه اول برای مخاطب صورتی آشکار ندارد. بر این اساس، در این پژوهش نسبت ها در طرفین گفت-وگو، شیوه بکارگیری و گزینش واژگان و تعامل شخصیت ها با توجه به جایگاه و سطح اجتماعی آن ها از لحاظ گفتمانی بررسی و خوانشی دلالت مند از متن ارائه شده است. نتیجه این که لایه های دیگری از متن با توجه به بافت و معنا آشکار شده و اهمیت نقش و جایگاه طرفین در مدیریت گفت وگو و کنش های متقابل، بررسی شده است.
تحلیل حکایت های بازنویسی شده کلیله و دمنه براساس انواع اقتباس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکایات و داستان های کهن (کلیله و دمنه) به دلیل داشتن ظرفیت های آموزشی و مضامین عالی و ناب تربیتی، منابع بسیار مناسبی برای تربیت، پرورش و شکوفا کردن استعدادهای کودکان و نوجوانان محسوب می شوند. هدف پژوهش حاضر تحلیل داستان های بازنویس شده کلیله و دمنه بر اساس انواع اقتباس است. روش تحقیق به صورت تحلیل محتواست. ضمن بررسی تعریف اقتباس و انواع، نویسندگان برای انجام یک اقتباس خلاق و مناسب راهکارها و معیارهای مختلفی را ارائه داده اند. انتخاب عنوان مناسب و خلاق، استفاده از شگردهای سپید نویسی و شکاف گویا، خلاقیت در شروع و پایان بندی داستان ها، گسترش طرح حکایت و قصه های کهن از طریق افزایش تعداد حوادث داستان، افزایش کشمکش ها و.. از مهم ترین مولفه های یک اقتباس خلاق و آزاد از متون کهن از جمله کلیله و دمنه است. نتایج پژوهش نشان داد که از میان آثار بررسی شده چهار گروه بازنویس، علیرغم آن که هر چهار گروه از معیارهای بازنویسی خلاق استفاده ی چندانی نکرده اند؛ اما داود لطف الله و مژگان شیخی، بر حسب میانگینی که به دست آمد، نسبت به دو بازنویس دیگر یعنی مهدی آذر یزدی و رضا شیرازی، بیشتر از شاخصه های اقتباس خلاق در داستان های خود استفاده نموده اند.
بررسی و تحلیل تقابل های روایی در قصه های مجید (برساختی گفتمانی)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
71 - 82
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی، دانش بررسی و تحلیل متون داستانی است که از خلال آن، شگردهای روایی، نظام و ساختار حاکم بر اثر، پیوند اجزا و عناصر روایی با درون مایه و... کشف می شود. در این پژوهش به بررسی و تحلیل تقابل روایی در قصه های مجید پرداخته شده است. تقابل ها از عناصر روایی به شمار می روند که از طریق آن ها، پویایی و تحرّک روایت ها، درجه باورپذیری و قبول آن ها، اوج و گره افکنی های روایی و... معنادار می شوند. قصه های مجید، مجموعه قصه هایی است که مرادی کرمانی، از زبان راوی درون داستانی (مجید) و با توجه به جهان معرفتی کودک- نوجوان آن را نوشته است. از آنجا که قصه های مجید، جهان معرفتی کودک- نوجوان را به تصویر می کشد بنابراین می توان تفاوت تقابل های روایی بزرگسال و کودک- نوجوان را نیز از خلال این قصه ها نشان داد که این تقابل ها در نوع خود، شکل دهنده گفتمان داستان هستند. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مرادی کرمانی با استفاده از تقابل دو دنیای معرفتی (بزرگسال در وجود بی بی؛ و کودک- نوجوان در وجود مجید) روایت مورد نظر خود را خلق کرده است. راوی درون داستانی نیز دقیقاً با تکیه بر بلاغت خاص خود که بیشتر متکی بر حواس پنجگانه است، رخدادهای داستانی را روایت کرده است و از قضا همین موارد نشان می دهند تقابل ها، نشان دهنده دو نوع دیدگاه و جهان بینی حاکم است یکی دیدگاه کودک- نوجوان و دیگری دیدگاه بزرگسال.
حکمت متعالیه از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
73 - 102
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه عرفان، نقش ساختارهای تجربه گر در محتوای تجارب عرفانی و نسبت این تجارب با یکدیگر است که باعث شکل گیری رویکردهای پرینالیزم، ذات گرایی، ساختارگرایی و زمینه زدایی شده است. در این تحقیقِ تحلیلی تطبیقی پس از معرفی اجمالی هر یک از این مواضع، به جست وجوی پاسخ ملاصدرا به این مسئله پرداخته شد. یافته ها: در رویکرد ملاصدرا، ساختارهای شخصی، نقش مهمی در تجارب عرفانی دارد؛ به طوری که عارف ازطریق انعکاس و تجربه آن در واقعیت درونی با حقایق متعالی ارتباط برقرار می کند و به همین جهت نقش استعداد، باورها، رفتارها، انتظارات، تمایلات و توجهات در این تجارب بارز است؛ در عین حال تجارب عرفانی موازی در سنت های متمایز حاکی از تأییداتی در راستای رویکرد پرینالیزم است. ملاصدرا برخی تجارب یا داده های عمودی را خیالی دانسته و موضع ساختارگرایی محض را برمی گزیند و در مرحله فنا، نیل به تجارب ناب و گذار از رویکرد ساختارگرایی به پرینالیزم را ترجیح می دهد. به عبارتی دیدگاه صدرالدین، رویکرد ساختارگراییِ تشکیکی است؛ یعنی هرچه تجربه گر به مراتب بالاتری از حقیقت سیر می کند و زهد و حریت در او بیشتر می شود، نقش ساختارهای فردی کم رنگ تر و واقع نمایی و همگرایی عرفا در تجارب موازی بیشتر می شود. در این موارد در تحلیل ادبیات عرفانی، تحلیل زمینه ای را برمی گزیند.
کلیشه سازی و سیاست های بازنمایی شرق: بررسی انتقادی نمایشنامه کمبوجیه (1569) اثر توماس پرستن و صوفی (1641) اثر جان دنهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف نوشتار حاضر بررسی انتقادی دو نمایشنامه کمبوجیه (۱۵۶۹) اثر توماس پرستن و صوفی (۱۶۴۱) اثر جان دنهام بر مبنای آرای ادوارد سعید است. با بررسی این دو اثر، که تا به امروز در کشور ما به آن ها پرداخته نشده و به نوعی ناشناخته اند، می توان گفتمان غالب سیاسی و فرهنگیِ انگلستان را در دوران رنسانس تحلیل کرد، دورانی که سرآغاز سیاست های توسعه طلبانه این کشور به شمار می آید. پرستن و دنهام نیز مانند اکثر نویسندگان زمان خود، با کلیشه سازی از شرق و مردم آن به دیگری سازی روی آوردند زیرا دانش شان از شرق عینی و بی واسطه نبود و صرفاً بازتولید تصویرسازی های کلیشه ایِ متن های پیشین (به ویژه سفرنامه ها) بوده است؛ آنان با معرفی نادرست شرق به عموم مردم، آگاهانه یا ناآگاهانه با گفتمان سیاسی و فرهنگیِ برتری جویانه کشور خود همراه شدند. این نوع دیگری سازی ها در فرهنگ و ادبیات ذهن مردم را برای توسعه طلبی و استعمارگری آماده می ساخت. با بهره گیری ازخوانش کنترپوانی (چندنوایی) که ادوارد سعید معرفی کرده است می توانیم به رابطه آثار ادبی با دینامیسم قدرت پی ببریم.