فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۷٬۷۸۱ تا ۴۷٬۸۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱۷
115 - 132
حوزههای تخصصی:
مطالعات ناتوانی یکی از جدیدترین شاخه های نقد و نظریه ادبی است که با رویکردی نقادانه، بازنمایی معلولیت و معلولان در آثار ادبی را مورد بررسی قرار می دهد. دیوید تی. میچل و شارون ال. اسنایدر دو تن از پژوهشگران این حوزه هستند که با معرفی مفهوم «پروتز روایی» بر آن بوده اند چارچوبی آکادمیک برای تحلیل تصاویر قالبی و کلیشه ای معلولان در هنر و ادبیات فراهم آورند. به گفته این دو منتقد، معلولان حضوری برجسته و پررنگ در آثار ادبی دوره های مختلف داشته اند، اما در بسیاری موارد تنها نقشی نمادین و استعاری برای آنان تعریف شده است. به عبارت دیگر، بازنمایی معلولان هیچ گاه در خدمت به تصویر کشیدن تجربه زیسته آنان نبوده، بلکه هدف اصلی آن انتقال معنا به مخاطبین در مورد سوژه غیرمعلول و جامعه سالم سالار است. این جستار می کوشد ضمن بررسی مفهوم پروتز روایی و برشمردن نمونه هایی چند از آن در فرهنگ و ادبیات غرب، آن را در نقد و بررسی شخصیت های معلول در سه حکایت از مثنوی معنوی مولانا به کار بندد. نتایج این پژوهش نشان می دهد معلولان سوژه مرکزی این حکایت ها نیستند، بلکه به عنوان ابزاری در خدمت روایت عمل می کنند، نقشی نمادین و ثانویه بر عهده دارند و نهایتاً تغییر مثبتی در شرایط حاشیه ای آنان حاصل نمی شود.
Analyse Structurale du Roman les Yeux Baissés de Tahar Ben Jelloun d’après Roland Barthes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Dans cet article, nous essayons d'analyser d’une manière descriptive-analytique le roman Les yeux baissés de Ben Jelloun en nous appuyant sur les deux méthodes de Barthes, afin de montrer la compatibilité et la connexion des composants et des infrastructures du texte par une analyse structurale, et également de chercher les codes épars dans le roman en reposant sur la théorie de cinq codes pour faire face aux complexités et aux implications étendues du roman. À cet effet, après avoir introduit les préparatifs de Barthes et décrit son analyse structurale à trois niveaux, fonctionnel, actionnel et narrationnel, ainsi que la recherche de différents codes (herméneutiques, proaïrétiques, culturels, sémiques symboliques), le résultat indique que dans ce roman, presque le même nombre de fonctions et d'indices a été utilisé. Mais l'existence des informants est relativement faible. Concernant les personnages, psychologiquement la catégorie de lutter est dominante et l’instance personnelle singulière est la plus colorée. Les cinq codes apparaissent à des fréquences différentes en prédominant les codes proaïrétiques et sémiques. En choisissant une femme comme narratrice à la première personne, symbolisant de la classe opprimée de la société marocaine, l'auteur aborde des questions telles que l'exil, la misère, le scepticisme, le statut de la femme, l'immigration, l'humiliation et la discrimination. En mettant en évidence une collection des contrastes culturels dans son ouvrage, l’écrivain démontre les contradictions sémantiques de liberté / captivité et de modernité / tradition. Toutes les données qui en résultent confirment l'hypothèse de pluralité de sens.
بررسی و تحلیل سرگذشت بهرام چوبین، در بستر تاریخ و شاهنامه براساس ناهم گونیِ رفتاریِ «خود و دیگری»، ازمنظرِ نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی فرهنگی یکی از مهم ترین رویکردهای علم نشانه شناسی است. یوری لوتمان از بنیانگذاران نشانه شناسی فرهنگی است که فرهنگ و روابط بینافرهنگی را مبتنی بر شیوه تعامل «خود» و «دیگری» در چارچوبِ سپهرِ نشانه ای مشخصی تعریف می کند. برپایه این الگو، نویسندگان این مقاله در بخش نخست، با توجه به آگاهی های تاریخی و روایت شاهنامه ، تحلیل رابطه بهرام چوبین را با هرمز و خسروپرویز مدّنظر قرار می دهند؛ سپس انواع رابطه های این افراد را از منظر «خود/ دیگری» و «مرکز/ حاشیه» با تکیه بر نشانه شناسی فرهنگی بررسی می کنند. در بخش دوم نیز با تبیین نقشِ هژمونیک برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی در دیگری سازی از بهرام چوبین، به نتیجه مفروض دست می یابند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که با توجه به سپهرِ نشانه ای روزگار ساسانیان و روایت شاهنامه از عملکرد بهرام چوبین و هرمز، بهرام به علت پیروزی اش در جنگ با ساوه شاه و به سبب پاسداری از ایران و فاداری اش به هرمز در مقامِ «خودی/ مرکزی» شناسایی شده است؛ هرمز نیز به علت سابقه رفتارِ ناپسندش با اشراف و بهرام، از مقام «خودی/ مرکزی» خارج شده و در مقام «دیگری/ حاشیه» قرار گرفته است؛ اما از زمانی که بهرام چوبین عزم تسخیر پادشاهی را جزم می کند، این روند برعکس می شود؛ زیرا خواسته ای مغایر با سپهرِ نشانه ای دستگاه مرکزی و مغایر با توده مردم و خویشاوندانش داشته است و این امر بهرام را از مقامِ «دیگریِ آرمانی» به «دیگری/ حاشیه» تنزل می دهد؛ ضمنِ اینکه هم زمان با قیام بهرام چوبین علیه دستگاهِ مرکزی، نقشِ برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی نیز در تثبیت نقشِ بهرام چوبین در مقامِ دیگریِ نافرهنگی بسیار مؤثر بوده است. روش پژوهش در این مقاله، ضمن استناد به تاریخ و شاهنامه و مستندات کتابخانه ای، مبتنی بر توصیف و تحلیل رابطه ها و حادثه های مربوط به شخصیت های یادشده در بالا بوده است.
بررسی تطبیقی نظریه بازتاب «لوکاچ» در دو رمان عشاق زیر گیوتین داعش مهدی اشتری و حبیبی داعشی هاجر عبدالصمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
131 - 163
حوزههای تخصصی:
انقلاب راستین در جامعه شناسی ادبیات و تبدیل آن به علم اثباتی به آثار لوکاچ مربوط می شود و نظریه «بازتاب واقعیت»، ادبی ترین نظریه این نویسنده مجارستانی در نقد جامعه شناسی است. رئالیسم سبکی است که چنین بازتابی از کل جامعه در آن نشان داده می شود. تلقی لوکاچ این است که رمان صرفاً بازتاب پوسته سطحی واقعیت نیست، بلکه بازتابی حقیقی تر و پویاتر از واقعیت و درواقع بازتاباندن در قالب یک ساختار ذهنی است که به لباس کلمات درآمده است. این پژوهش برآن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی کاربست نظریه بازتاب و مبانی فکری لوکاچ را در رمان فارسی مهدی اشتری و عربی، هاجر عبدالصمد بررسی کند و به تطبیق این نظریه در محتوای دو داستان عربی و فارسی می پردازد. نتایج پژوهش بیانگر این است که هر دو اثر به خوبی پدیده جدید اجتماعی را به چالش کشیده اند و در به تصویر کشیدن حوادث داستان با بهره گیری از زبان رمان به خوبی از آن به عنوان ابزاری برای بیان ناهنجاری های به وجود آمده، درنتیجه ظهور و بروز داعش بهره برده اند. درواقع هر دو نویسنده از چارچوب سنتی به متن پرهیز کرده اند و مؤلفه های نقد جامعه شناسی لوکاچ و نظریه بازتاب به خوبی در آن نمایان است. اشتری تضاد و تناقض های اجتماعی موجود در جامعه تحت سلطه داعش را از نظر گذرانده و عبدالصمد نیز شاخصه های نقد جامعه شناسی و نظریه بازتاب را درخشونت ورزی، جهاد نکاح و دیدگاه های فمینیستی و... متبلور کرده است.
بررسی بینامتنیت قرآنی غزلیات فیض کاشانی بر اساس نظریه ی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
179 - 207
حوزههای تخصصی:
بررسی روابط بینامتنی یکی از تأثیرگذارترین و کاربردی ترین مقوله های نقد ادبی به حساب می آید. از میان نظریه پردازان بینامتنیت، ژرار ژنت و نظریه ی او بیش از سایرین مورد توجّه قرار گرفته است. بینامتنیت ژنت یک ی از اقس ام نظریه ی ترامتنیت اوست. از نظر ژنت در صورت وجود عناصر مشترک میان دو متن، رابطه ی هم حضوری میان آن ها برقرار می شود. پس از ظهور اسلام، قرآن به عنوان یک زیرمتن از نظرگاه های مختلف زیبایی شناسی صوری و معنایی، مرجع و منبع بسیاری از شاعران بوده است. یکی از این شاعران فیض کاشانی عالم بزرگ شیعی در قرن یازدهم است. اصلی ترین زیرمتن تشکیل دهند ه ی اندیشه ی او در غزلیاتش قرآن کریم است. بی تردید در شرح و تفسیر صوری و معنایی غزلیات فیض بررسی روابط بینامتنی قرآن و شعر او موجب شناخت بهتری از شعر او می شود. این پژوهش به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و بر اساس روش کتابخانه ای انجام گرفته است. هدف این جستار، بررسی مناسبات بینامتنی قرآن و غزلیات فیض کاشانی است. برای این منظور از میان نظریه های مختلف بینامتنیت با انتخاب روش خاص بینامتنیت ژرار ژنت به بررسی بینامتنیت قرآنی غزلیات فیض پرداخته می شود. برآیند این پژوهش نشان می دهد که فیض به عنوان یک عالِم و مفسّر قرآنی از میان روابط سه گانه ی بینامتنی ژنت(صریح،غیرصریح و ضمنی) در سرتاسر اشعارش به وفور و با تشخّص بخشی و خلق مضامین شعری متفاوت به شیوه های صریح(به خصوص در حوزه ی واژگان)و ضمنی(به ویژه در حوزه ی مضامین) از قرآن بهره گرفته است.
بازخوانی سیر دگردیسی اسطوره اسب در گذر از حماسه به عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
271 - 290
حوزههای تخصصی:
اسب به عنوان توتم ایرانیان، اسطوره ای است که در متون آیینی- ادبی ادوار مختلف، حضوری چشمگیر داشته، اسطوره ای پرتکرار محسوب می شود. اسب به دلیل بهره مندی از طبیعتی دوگانه، در اساطیر و همچنین آموزه های عرفانی، هم سمبل و نمادی از مضامین اهورایی و هم اهریمنی است که به دلیل محبوبیت آن در میان اقوام ایرانی، بیشتر به عنوان اسطوره ای نیک و مینوی شناخته می شود. این مقاله با روش تحلیل- محتوا در پی بررسی سیر دگردیسی اسطوره اسب در گذر از عصر حماسی به دوره عرفانی است که نتایج پژوهش نشان می دهد اسب در متون حماسی و پهلوانی، دارای نقش و جایگاه ویژه ای است که نیمه پنهان و تکمیل کننده پهلوانان محسوب می شود و یاریگر آنان در تمام مراحل زندگی است. پس از گذر از عصر حماسی، اسب همچنان در متون عرفانی، نمادی از مضامین عالی است؛ اما به دلیل داشتن طبیعت سرکش، به عنوان نمادی از نفس نیز به کار رفته است؛ اما همین نفس، چون اسبی تعلیم پذیر، قابلیت رام شدن دارد که می توان با ریاضت و تمرین، آن را مطیع و رام ساخت.
ابتهاج در سایه غزلیات شهریار(بررسی اثرپذیری هوشنگ ابتهاج از غزلیات شهریار بر پایه زبانشناسی نقشگرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۷۳
۱۸۳-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش سعی شده است با بهره گیری از ظرفیتهای زبانشناسی نقشگرا، ضمن طرح روشی نو در مطالعات تطبیقی، تأثیرپذیری هوشنگ ابتهاج در سرایش غزل از ذهن و زبان شهریار نشان داده شود و انواع تأثیرپذیریها و زمینه های گرایش وی به سبک شعری شهریار مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بر این اساس انواع اقتباسات ابتهاج از غزلیات شهریار به سه نوع اثرپذیریِ مبتنی بر تکرار یا اثرپذیری تقلیدی، مبتنی بر تکرار و تغییر درون فرایندی یا اثرپذیری ترکیبی، و مبتنی بر تکرار و تغییر برون فرایندی یا اثرپذیری تأویلی قابل تقسیم است. بر مبنای یافته های پژوهش، اثرپذیریهای ابتهاج از غزلیات شهریار، بیش از اینکه به تکرار و تقلید متکی باشد بر تغییر و خلاقیت استوار است. زمینه های گرایش ابتهاج به بوطیقای شهریار را نیز باید در عواملی چون علاقه و دلبستگی عمیق به شهریار و غزلیات او، مقبولیت غزل شهریار، نقش مخاطب و تأثیر مقطع تاریخی و ... جست وجو کرد.
باز تحلیل واکاوانه شگرد ادبی التفات در بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شگردهای ادبی که در تعریف، نامگذاری، بیان انواع و کارکردهای آن اختلاف نظر زیادی وجود داشته و دارد شگرد ادبی التفات است که با توجه به شعر و ادب فارسی و التفات خاص به متن، نیازمند بازنگری، بازتعریف و تبیین وجوه بلاغی بیشتری است. با بررسی و مطالعه ی بسیاری از متون شعر فارسی به این نتیجه رسیدیم که التفات محدود به یک صنعت بدیعی نیست، بلکه دارای نقشی نشانه معناشناختی در طبقه بندی و تحلیل متون ادبی است؛ بدین معنی که هم در تفسیر متن ادبی، عنصری کلیدی به شمار می رود و هم در طبقه بندی انواع ادبی، فصل ممیز و معیاری نشانه شناختی محسوب می شود. همچنین در این پژوهش از طریق تطبیق اصطلاح «حرکت» با التفات، این شگرد را شامل هر نوع تغییر و حرکتی دانسته ایم که در محور افقی و عمودی متن ادبی روی می دهد. از دیگر یافته های این پژوهش، قرار دادن این شگرد ادبی ذیل یکی از مباحث علم معانی، یعنی فصل و وصل و بیان کارکردهای جدید التفات نظیر کارکرد تفسیری، گفتمانی، سمبولیکی، انسجامی و مکالمه ای است.
زبان تصویری قلعه الموت (مطالعه تطبیقی متن و تصویر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویر زبانی بین المللی است، یعنی مردم با هر ملیّت، نژاد و زبانی می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و به ترجمان نیازی ندارد. قلعه الموت از مهم ترین قلاع اسماعیلیه است اما برای بررسی آن عمدتاً به منابع تاریخی رجوع شده و منابع تصویری، به طور اخص نگاره ها، مورد توجّه قرار نگرفته است. با توجه به اینکه تصویر روشنی از قلعه الموت پیش از حمله مغول و تخریب آن در دست نیست، این پژوهش قصد دارد بر مبنای نگاره ها موقعیّت و جایگاه الموت را بررسی کند و نشان دهد چگونه از این تصاویر می توان برای بازسازی قلعه مدد جست؟ جستار حاضر در تلاش برای یافتن تجسمی از قلعه الموت، نگاره های سه متن تاریخی کهن یعنی جهانگشا ، چنگیزنامه و جامع التّواریخ را بررسی می کند. موقعیت جغرافیایی الموت، کاشی های زرین فام قلعه، تصویر هلاکو خان و... از جمله مواردی است که از رهگذر این نگاره ها به دست می آید. حاصل پژوهش نشان می دهد نگاره ها به ارائه تجسّمی از قلعه پیش از تخریب و در هم شکستن عظمتش کمک کرده و در واقع روایت متنی را به روایت تصویری تبدیل می کنند.
خودآگاهی در رمان؛ بررسی آرای هگل و باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
167 - 188
حوزههای تخصصی:
هگل، فیلسوف آلمانی و باختین، نظریه پرداز و منتقد ادبی روسی ازجمله متفکرانی هستند که رمان را موضوع تأمل فلسفی خود قرار داده اند و هر دو به مؤلفه «خودآگاهی در رمان» توجه داشته اند. در فلسفه هگل و در سیر تکامل روح به سمت آزادی، رمان از بالاترین تجلیات روح در فرم هنری است؛ جایی که روح به یکی از بالاترین سطوح خودآگاهی در قالب هنر می رسد. ضمن اینکه رمان به واسطه ظهور در دوران رمانتیک هنر، واجد قهرمان خودآگاه است. باختین هم در دو موضع از خودآگاهی در رمان می گوید: یکی آنجایی که رمان را گونه ای خودآگاه معرفی می کند و جای دیگر وقتی است که از خودآگاهیِ قهرمان رمان سخن می گوید. باختین وقتی داستایفسکی را خالق رمان چندصدا معرفی می کند، می گوید این خودآگاهی قهرمان است که به رمان های داستایفسکی خصلت چندصدایی می بخشد. درعین حال بحث از خودآگاهی در رمان، در هر دو متفکر به بحث از بی خانمانی هم گره می خورد. ما در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم موضع هر یک از دو متفکر نسبت به این موضوع چه بوده، چه شباهت و چه تفاوتی با هم دارند و چه گفت وگویی میان آنها یکی به عنوان فیلسوف و دیگری به عنوان نظریه پرداز ادبی شکل گرفته است
مفهوم «ولایت» در آثار فخرالدین عراقی و عبدالغنی نابلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
229 - 254
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مفهوم «ولایت» در آثار فخرالدین عراقی و عبدالغنی النابلسی به عنوان یکی از عناصر و مؤلفه های مهم و مطرحِ عرفان و تصوف اسلامی می پردازد و هدف از تطبیق آرای آنان، بیان میزان شباهت ها و تفاوت های آن ه است. نتیجه این بررسی تطبیقی مفهوم ولایت در آثار عراقی و نابلسی که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، بیانگر این شباهت اصلی است که در اندیشه عراقی و نابلسی، «ولیّ» به دو معنای «انسان کامل» حقیقی و «پیر و شیخی» است که به مرتبه فنا، مقام عاشقی و شهود دست یافته است. از این نظر، می توان گفت که ولایت در اندیشه نابلسی و عراقی بیشتر بر مدار اندیشه های محیی الدین ابن عربی می گردد و این اشتراک فکری آنان می تواند حاصل شرح آثار ابن عربی به ویژه فصوص الحکم او به وسیله آنان باشد. مهم ترین تفاوت های دو نامبرده و سلسله طریقتی آنان در مفهوم مورد بحث این است که ولایت در آثار عراقی و سهروردیه، «گزینشی و وهبی» از سوی حق تعالی است، اما در نابلسی و نقشبندیه، جنبه «اکتسابی» دارد. از این نظر، عراقی و سهروردیه معتقدند که برای ولایت باید عنایت الهی شامل حال فرد شود و نیز ولایت از منشور خاتم الأنبیاء و انسان کامل خواهد بود، اما در اندیشه نابلسی و نقشبندیه، اولاً هر کسی می تواند به مقام ولایت دست یابد و ثانیاً ولایت خاصه، حاصل تجلی بی واسطه ولایت حق پس از تحقق فنای بنده است.
مناجات- قصه های مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
131 - 152
حوزههای تخصصی:
«مناجات» در مثنوی از یک طرف مفهومی مکاشفه ای دارد و از سوی دیگر نقش هنری آن اغلب، توضیح مضامین و تبیین مفاهیم قصه های آن است. مولانا به منظور بیان نکات عرفانی و در جهت تکمیل دقایق باطنی خویش کاربرد مناجات را شیوه ای مؤثر برای توضیح موضوعات عرفانیِ داستان می داند. باید دانست که مولانا در مناجات های خویش در راستای نیل به کدام مقاصد سخن عرفانی است؟ بررسی نقش مناجات و کارکرد آن برای درک بهتر مبانیِ جمال شناسی مثنوی، تبیین دقیق تر نگرش های عرفانی مولانا با استفاده از رویکرد تفسیری معانی رمزی قصه و چگونگیِ بسط مفاهیم آن از قِبل قابلیت های بلاغی این نوع ادبی، هدف اصلی پژوهش حاضر است. این مقاله به روش توصیفی و به شیوه تحلیل محتوا و نقد اجزای تحقیق، مناجات های مثنوی را در ارتباط با درون مایه قصه های آن ارزیابی می کند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مناجات ساحتِ جمال شناسی مثنوی را تا حد بسیار هنری متحول می کند و استفاده از آن، نه تنها یافته های ذهنی مولانا را در معانی و صورت های بدیعی گسترش می دهد، بلکه مفاهیم رمزی و مبهم قصه را بر مبنای آن به روشنی تفسیر و تأویل می کند.
بایدها و نبایدهای اخلاقی جنگ در آداب الحرب و الشجاعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب آداب الحرب و الشجاعه یکی از آثار ادبی و تاریخی است که علاوه بر ارائه اطلاعات ارزشمند درباره جنگ، در بررسی مسائل مرتبط با اخلاقِ جنگ نیز بسیار ارزشمند است. این کتاب تألیف فخر مُدبّر (قرن ششم، اوایل قرن هفتم) است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که «فخر مدبّر در آداب الحرب و الشجاعه به کدام یک از آداب جنگ و بایدها و نبایدهای اخلاقی آن توجه داشته است؟». براساس این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، برتری صلح بر جنگ، پایبندی و احترام به صلح و پیمان نشکستن، خوش رفتاری با اسرای جنگی، مشورت کردن در جنگ، کوچک و خوار نشمردن دشمن، رعایت حقوق لشکریان و حق گزاری از آنان، پرهیز از دشنام دادن، رازداری و پوشاندن اسرار نظامی، تیمارداشت و رعایت حقوق رعیت، رعایت حقوق غیرنظامیان، منع از آسیب رساندن به مزارع و کشتزارها، پرهیز از ترس و ناامیدی ازنظر فخر مدبّر، ازجمله اخلاق جنگ شمرده می شود.
بررسی سبکی معدن الجواهر اثر ملا طرزی دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
163 - 180
حوزههای تخصصی:
دولت خان ملّا طرزی گوالیاری یا دهلوی (قرن یازدهم)، شاعر و نویسنده پارسی گوی شبه قاره هند است که مهم ترین اثر او کتاب معدن الجواهر است. این اثر تاکنون تصحیح نشده و به صورت نسخه خطی نگهداری می شود. مضمون این کتاب مسائل اخلاقی است که در قالب حکایات بیان شده اند. این اثر منثور به شیوه گلستان سعدی در هفده باب به نگارش درآمده است. در این کتاب بعد از ستایش خداوند و نعت پیامبر اکرم، به مسائل اخلاقی و تربیتی پرداخته شده است. در تحقیق حاضر که به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای انجام شده است، نگارندگان به بررسی سبک کتاب معدن الجواهر پرداخته اند. نتیجه تحقیق نشان می دهد بسیاری از تعابیر عامیانه و الفاظ کوچه بازاری در کلام دولت خان راه یافته است. وجود اصطلاحات صوفیانه و عرفانی، نشانه علاقه طرزی به عرفان است. در حیطه زبانی، کاربرد انواع واژه های عربی، ترکیبات و عبارات کهن و ساختار دستوری کهن دیده می شود. در بررسی ادبی اثر، وجود انواع صور خیال، اعم از تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه، بیانگر توانایی نویسنده در پیروی از سعدی شیرازی است.
هویت مشترک تاریخیِ فنا و نیروانه در ادبیات صوفیان و بوداییان خراسان بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفت وگوها و پژوهش های بسیاری بین مورخان تاریخ ادیان بر سر تأثیر و تأثرات مفاهیم فنا و نیروانه انجام شده است که به رغم پُربار بودن، تاکنون راه به جایی نبرده و به نتیجه ای قطعی، منجر نشده است. به نظر می رسد این عدم توافق، از تفاسیر الهیاتی محض و خارج از چارچوب تاریخی سرچشمه گرفته باشد. در این میان تمایلی پنهان و شاید ناخواسته خصوصاً از سوی محققان ایرانی در راستای برجسته سازی تفاوت های معنایی دو مفهوم فنا و نیروانه وجود داشته است که تعبیر مرگ و فنای صوفیانه را در معنای مجازیِ آن به کار برده اند. در این مقاله کوشش شده براساس شواهد و سرنخ های تاریخی و مسئله فنای جسم در روایات صوفیانه و همچنین استفاده از سمبل های مشترک در ادبیات بودایی و متون عرفانیِ فارسی در فضای جغرافیایی مشترک خراسان بزرگ، تعاملات دینیِ بوداییان-صوفیان، نشان داده شود که احتمالا پیش از این در سپهر پژوهش های میان رشته ای مغفول بوده است. روش پژوهش در این جستار، تحقیق تاریخی است که براساس منابع کتابخانه ای انجام شده است.
بررسی جنبه ها و جلوه های تمثیلی پرندگان در دیوان صائب تبریزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه نظام مند جایگاه پرندگان در تمثیل های دیوان صائب، از جمله راه های دقیق و علمی است که ما را به دنیای فکری وی نزدیک خواهد ساخت. پژوهش حاضر، عهده دار بررسی و تحلیل ابعاد به کار گیری پرندگان در تمثیل های این شاعر نامی پارسی گوی می باشد؛ نگارنده در این جستار با واکاوی دیوان صائب سعی در نمایاندن هرچه بیشترسحر بیان وی می باشد. بیانی که با بهره گیری از صنعت تمثیل سبب اعجاز بسیاری از ادب شناسان شده است. از جمله نتایج این پژوهش آن است که صائب با بهره گیری از پرندگان در تمثیل به نحو بسیار بدیعی اغراض و مضامین اجتماعی، سیاسی و تعلیمی خویش را بیان نموده و از هر پرنده سمبلی ساخته برای رشادت های فکری و روحی متأثر شده از زمانه خویش و بدین وسیله کلام خویش را پرورش داده و به آن انسجام بخشیده است.
مطالعه شاخصه های نظریه بهزیستی در غزلیّات شمس برپایه روان شناسی مثبت نگر سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله:مارتین سلیگمن، پدر روان شناسی مثبت، درجستجوی آنچه ارسطو«زندگی خوب» می نامد؛ بر جنبه هایِ مثبتِ انسان، تمرکز و تأکید می کند؛در نتیجه فضیلت ها وتوانمندی ها را جایگزینِ مؤلّفه های دستورالعملِ تشخیصِ اختلالات روان شناختی قرار می دهد. این جنبشِ نوین با انگیزه بهینه سازی کیفیّت زندگی از طریق ارتقای شادی ذهنی در بسترِ رضایت از گذشته، شادمانیِ حال و امید وخوش بینی نسبت به آینده، شکل گرفته است. نظریه بهزیستی ناظر بر هیجان مثبت، روابط مثبت، معنا، مجذوبیّت و دستاورد برای رسیدن به شکوفایی است. شش فضیلتِ عدالت طلبی، نوع دوستی، تعالی، خرد، شجاعت و میانه روی و بیست وچهار توانمندی، زیر بنای آن را تشکیل می دهند. روش این پژوهش ، با روش تحلیل محتوا و یافته های آماری، به مطالعه شاخصه هایِ نظریه بهزیستی در غزلیّات شمس بر پابه روان شناسیِ مثبت نگر سلیگمن می پردازد تا ابعاد تازه ای از این اثر را با نگاهی متفاوت مطرح کند. یافته ها و نتایج: از آنجا که اهداف مشترک آثار ادبی و عرفانی با روان شناسی مثبت نگر، تحصیلِ رضایت از گذشته، امید نسبت به آینده و کسب خشنودی در زمان حال، به منظورِ پرورش انسانِ توانمند در مسیر شکوفایی و زندگی بامعناست؛ به همین سبب اقیانوس پر رمز و رازِ غزلیّات شمس با سیطره موسیقی و عشق، عرصه شکل گیری و نمودِ امواجی از عناصر نظریه بهزیستی است که در این پژوهشِ میان رشته ای بدان پرداخته شده است؛ در نتیجه بر اندیشه های سازگاری مولانا و سلیگمن در مقوله شکوفایی و ضرورت هایِ تلاش انسان در این باره، برای دستیابی به کمال توجه دارد.
تجربه مزه و نامزه؛ تجربه عرفانی آفاقی و اَنفسی بهاءِ ولد و لائوزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
296 - 318
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی توصیفی- تحلیلی تجربه عرفانی اَنفسی و آفاقی بهاء ولد و لائوزه است که براساس آراء والتر استیس تبیین شده است. در تجارب بهاء ولد که از آن با استعاره «مزه» نام برده شده است، هر دو سنخ تجربه عرفانی یافت می شود. در تجربه عرفانی آفاقی، خدا در حاق و واقعیت پدیدارهای حسی نهان است و ذات هستی را شکل می دهد. بهاء در پشت تمام پدیدارهای نفسانی، روحانی، مادّی و فیزیکی خدایی را تجربه می کند که عامل و متصرّف در آن ها است. تجربه عرفانی اَنفسی بهاء با نفی حواس، صورت و اعیان حسی و رسیدن به وحدانیت که عالم «بی چون»، «بی چگونگی» و «لامکان» است، محقّق می شود. حقیقت الله وجودی مبتنی بر «عدم، سادگی و محو» است. در تجربه عرفانی لائوزه هم هر دو سنخ تجربه عرفانی یافت می شوند که برخلاف تجربه بهاء، آن را استعاره «نامزه» نام نهاده ایم. در تجربه آفاقی لائوزه، نه تنها هستی و طبیعت، تجلی گاه دائو است، بلکه او در جهان حضوری دائمی دارد و هستی و طبیعت رهرو اوست. در تجربه عرفانی اَنفسی لائوزه، دائو امری کاملاً ناشناختنی و عدمی است که از هرگونه تجربه شناختی گریزان بوه و تنها نفسِ «انسانِ برین» قادر به آگاهی از آن است.
شناخت مفهوم خشونت پنهان علیه زن در رمان«هما»بر اساس دو شاخص کلان کلامی و غیر کلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
113 - 147
حوزههای تخصصی:
خشونت اساساً به مفهوم اعمال هرگونه رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب به یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد اطلاق می گردد. این مفهوم می تواند در دو سطح آگاهانه یا ناآگاهانه صورت پذیرد. مسأله مهم در این میان، بررسی حد و مرز قربانیان خشونت است و یکی از طیف های مهمی که بعضاً مورد خشونت واقع شده اند زنان بوده اند. در ایران، حضورِ زن به عنوان قربانی شرایط اجتماعی و فرهنگی به نخستین رمان های معاصر در دوران تجدّد رضاشاه بر می گردد. در رمان های این دوره بود که ما با تصویرهایی از زنان به عنوان قربانیان جامعه روبرو می شویم. این مقاله جستاری است در بررسی و شناخت مفهوم خشونت پنهان علیه زن در رمان«هما» نوشته محمّدحجازی. حجازی به عنوان نویسنده و رمان نویسی پیشتاز با انتخاب عناوین زنانه برای رمان هایش، سایه پنهان خشونت علیه زن را نشان داده است. فرضیه مقاله حاکی از این موضوع است که حجازی در رمان «هما» سیمایی از زن را به نمایش می گذارد که قربانی خشونتی پنهان در زیرپوست فرهنگ و سنّت جامعه ای مردسالاراست. یافته های مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از منابع مکتوب و مجازی نشان داد، خشونت پنهان علیه زن در رمان هما شامل دو شاخص کلان خشونت های پنهان کلامی و غیرکلامی است. براین اساس، تحقیر، تهمت، توهین، تهدید، دروغ، طعنه و متلک ذیل شاخص کلان خشونت های پنهان کلامی قرار می گیرند. همچنین نادیده انگاشتن شخصیت زن، حمایت از رسوم غلط ازدواج، حمایت از تعدّد زوجات، خشونت جنسی، ریاکاری و ظاهرسازی ذیل شاخص کلان خشونت های پنهان غیرکلامی قرار می گیرند. کلیدواژه ها: جامعه، خشونت پنهان، رمان هما، زن، محمّدحجازی.
مقایسه تحلیلی تأثیر اندیشه زیبایی شناسی ابوسعید ابی الخیر بر عطار و مولوی در داستان پیر نوازنده
منبع:
شفای دل سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
123 - 146
حوزههای تخصصی:
ادبیات فارسی از نظر تنوع موضوعات دارای شاهکارهای شگفتی در حوزه نظم و نثر است که همواره مورد توجه پژوهشگران و منتقدان قرار گرفته است؛ به علاوه هر یک از این شاهکارها را می توان با دامنه های متفاوت هنری، علمی و ... نیز پیوند زد. مطالعه حاضر به کاوش در خصوص داستان زیبای پیر طنبورزنِ شیخ ابوسعید ابی الخیر می پردازد که مورد نظر شیخ فریدالدین عطار نیشابوری و مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) قرار گرفته و تلاش شده است با استفاده از روش توصیفی _ تحلیلی بر اساس تحلیل بینا متنی و ارتباط قیاسی به بررسی سه موضوع ذیل بپردازد: تأثیرپذیری دو شاعر متأخر از ابوسعید ابی الخیر در زیر شاخه ادب غنایی، در مقوله ادبیت متن توجه به نحوه ساختار موسیقی به عنوان دامنه هنریِ مورد نظرِ سه شاعر و عارف برجسته ایران و جهان و در نهایت بیان مختصر داستان و سیر تحول آن از دیدگاه صوری و معنایی با ارائه وجه تمایز و افتراق داستان ها. نتیجه پژوهش نشان می دهد که تمایز زبانی خاصی در داستان ها وجود ندارد و هر سه شاعر به بهترین وجهی دقایق و ظرایف عرفانی را بیان کرده اند.