مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
بهرام چوبین
حوزههای تخصصی:
سرگذشت قومی و ملّی ما شاهنامه فردوسی، نسیجی گرانقیمت، بافته از تار و پود اسطوره، حماسه و تاریخ است که برخی کوشیده اند آن را به سه بخش اساطیری، حماسی و تاریخی تقسیم کنند؛ اما در هم تنیدگی این سه قسمت چنان است که تعیین حدّ و مرز و جداسازی آن از یکدیگر امری ناممکن می نماید. برای نمونه آنچه ایشان آن را بخش تاریخی شاهنامه می دانند، مزیّن به طرازی زربفت از اندیشه اساطیری و مفاهیم نمادین و کهن الگویی قومی و بدوی ایرانیان و همچنین دارای رنگ و بویی حماسی است. یکی از این داستانها، داستان تاریخی- افسانه ای بهرام چوبین است که در بخشی از آن «کهن الگوی فرایند فردیت روانی» نمودی برجسته یافته است. در این بخش، بهرام به پیشروی گوری، وارد قصری نمادین می شود و با آنیمای پری پیکر مستور در ناخودآگاهی خویش ملاقات میکند و در پی این ملاقات، تحوّلی عظیم در شخصیت وی پدید میآید؛ چنان که سودای پادشاهی در سر میپروراند و به دنبال این سودا بر هرمزد شاه میشورد و چندگاهی نیز بر تخت حکومت ایران مینشیند. اما این پادشاهی دیری نمیپاید و بهرام محکوم به مرگ میشود؛ زیرا از یک سو به شاه که بن مایه ای مقدس و الهی در نظام فکری ایران کهن است، بیحرمتی کرده است و از دیگر سوی هنجار پهلوانی را شکسته و فراموش کرده است که پهلوان هرچند هم نیرومند باشد، تنها فرّه پهلوانی دارد و سریر پادشاهی از آن کسی است که از فرّه شاهی برخوردار باشد.
بررسی و مقایسه دو چهره نیمه تاریخی شاهنامه (بهرام گور و بهرام چوبین) بر اساس نظریه قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهرام گور و بهرام چوبین از چهره های برجسته شاهنامه اند. به نظر می رسد، داستان زندگی این دو قهرمان، درگذر زمان دستخوش روایتهای افسانه ای و عامیانه شده و تا اندازه ای در هاله رمز و ابهام فرو رفته است. تشابه در برخی از روایات و حوادث زندگی این دو، این فرضیه را قوّت می بخشد که این وقایع مربوط به زندگی یک نفر است. با وجود این از خلال ابیات شاهنامه می توان تا حدودی به شخصیت واقعی آنها پی برد. داستان بهرام گور و بهرام چوبین به علّت آنکه در بخشهای پایانی شاهنامه قرار گرفته، کمتر مورد توجه بوده است، با این حال مردم همواره به نظر احترام به آنان نگریسته اند؛ زیرا شخصیت این دو قهرمان بزرگ را با روحیه حقیقت جویی خویش، همراه و هماهنگ دیده اند. هم نامی این دو چهره نیمه تاریخی، آمیختگی بیشتر سرگذشت آنها را در پی داشته است که بازتاب آن را در شاهنامه نیز می توان دید.
در این جستار تلاش برآن است تا با در نظر گرفتن یکی از نیرومندترین انگیزه های بشری؛ یعنی قدرت که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می دهد و همچنین دیگر نظریه های مربوط به آن، تصویری تقریباً واقعی از شخصیت این دو قهرمان بزرگ نشان داده شود. ظهور این دو شخصیت در شاهنامه، براست ی بروز «ناخودآگاه جمعیِ» ملّتی آرمان خواه و حقیقت جو در برابر تجاوز بیگانه و استبداد داخلی است.
نقش شورش بهرام چوبین در تضعیف و فروپاشی دولت ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاندان های کهن که به دنبال مهاجرت اقوام آریایی به ایران شکل گرفتند، به دلیل داشتن املاک و رعایای فراوان و لیاقت و شجاعت در فن جنگاوری و سوارکاری توانستند در طول تمام این سلسله ها از جایگاه ممتازی در کشور برخوردار شوند و در موفقیت ها و ناکامی های سلسله های ایران باستان تأثیر مستقیم داشته باشند.بهرام چوبین یکی از اعضای همین خاندان های بزرگ، خاندان مهران، بود که در جنگ با ترکان پیروزی های بزرگ به دست آورد، اما طبق اسناد تاریخی هرمزد چهارم به جای حق شناسی به تحقیر وی پرداخت که همین عامل سبب شد او و سپاهیانش از فرمان هرمزد سر برتابند و علیه او شورش کنند.شورش بهرام چوبین از رویدادهای مهم و برجسته دوره ساسانیان است که در نهایت به برکناری هرمزد از سلطنت و روی کار آمدن فردی خارج از خاندان سلطنتی به قدرت منجر شد.با شورش بهرام چوبین و به قدرت رسیدن وی به تدریج در مشروعیت حکومت ساسانیان، به عنوان تنها مدعی سلطنت، خدشه ایجاد شد.این حادثه شورش های خاندانی دیگر و همچنین مخالفت تعدادی از این خاندان های بزرگ را با دولت ساسانی به دنبال داشت.در هر حال، به نظر می رسد این رویداد در کنار عوامل و مشکلات دیگر به تدریج زمینه تضعیف و فروپاشی ساسانیان را فراهم کرد.این مقاله تلاش دارد با استفاده از پژوهش های تاریخی و با استناد به شواهد تاریخی به بررسی نقش شورش بهرام چوبین در تضعیف و فروپاشی ساسانیان در کنار عوامل دیگر بپردازد.
نقش خاندان مهران در تحولات سیاسی ایران در دوران ساسانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاندان های کهن به علت داشتن املاک و رعایای فراوان و همچنین لیاقت و شجاعت در فن جنگاوری و سوارکاری، در طول تمام سلسله های ایران باستان، در موفقیت ها و ناکامی های سلسله های ایران باستان تأثیر مستقیم داشتند. خاندان مهران نیز یکی از اعضای همین خاندان های بزرگ بود که در زمان ساسانیان توانستند همچنان موقعیت خود را حفظ کنند و در تحولات سیاسی این سلسله نقش فعال و مؤثری داشته باشند. خاندان مهران همانند دیگر خاندان های کهن، از پایه های اصلی دولت ساسانی بودند و جایگاه ممتازی در ساختار سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشور داشتند و مناصب کشوری و لشکری فراوانی در این دوره بر عهده داشتند. در این مقاله تلاش شده با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع به نقش خاندان مهران در تحولات سیاسی ایران در دوران ساسانی پرداخته شود.
تراژدی قدرت: بررسی تطبیقی داستان «بهرام چوبین» و تراژدی مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان «بهرام چوبین» از شاهنامه فردوسی و نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر، به سبب وجوه مشترکی که دارند از جمله در شخصیت پردازی، عمل دراماتیک و نوع رویکرد به مقوله قدرت، موضوع شماری از بررسی های تطبیقی بوده اند؛ با این حال جست و جویی عمیق تر در لایه های درونی این دو روایت، چالش مشترک میان خود درونی و خود بیرونی دو قهرمان را نیز آشکار می سازد که به واکنش آنها در وسوسه رسیدن به قدرت انجامیده است؛ قدرتی که مشروعیتش موجه نیست و اگرچه این تمایل به قدرت در وجود دو قهرمان، به ظاهر ریشه در تقدیر دارد، در اصلْ وسوسه ای است درونی که نمودی بیرونی پیدا کرده و به سقوطی تراژیک ختم شده است. در این پژوهش با مقایسه این جنبه مشترک در این دو اثر برآنیم تا در پاسخ به این پرسش ها که مکبث و بهرام چوبین از چه روی وفاداری به پادشاهان زمان خود را کنار گذاشته و راه خیانت پیموده اند؛ در این راه، از کدام ابزارها برای رسیدن به قدرت بهره برده اند؟ و چرا به رغم لیاقت فراوانی که از خود نشان داده اند به صورتی تراژیک قدرت را از دست داده و سقوط کرده اند؛ نشان دهیم که این دو قهرمان در چالش میان خواسته های درونی و شرایط بیرونی تصمیم گرفتند متناسب با آرزوی درونی شان و نگرش شایسته سالارانه مبتنی بر لیاقتِ رسیدن به قدرت، سر به شورش بگذارند و بر جایگاه پادشاهی تکیه بزنند.
ستیزة خاندان های نژاده با انگارةحقّایزدیِ شهریاری ساسانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایرانیان در درازای تاریخ ساسانیان، باور داشتند که پادشاه ایران تنها باید هموَندی از تخمه ساسانیان باشد.هموَندان خاندان های نژاده ای همچون اسپاهبد، مهران، کارن، سورن و دیگر خاندان های ایرانی، دست کم تا چند دهة پایانی تاریخ ساسانیان، این انگاره را نادیده نگرفتند و خواستار ستاندن پادشاهی از چنگ ساسانیان نشدند. تنها در شامگاه تاریخ ساسانیان بود که باور به حقِّ ایزدی و خاندانیفرمانروایی ساسانیان، اندکی رنگ باخت و هموَندان پاره ای خاندان های بزرگ خواستار گرفتن تخت پادشاهی ایران شدند. اگرچه آنها چندان کامیاب نبودند و از دیدگاه بیشتر ایرانیان، ربایندة حقِّ ایزدی فرمانروایی ساسانیان انگاشته می شدند، امّا ستیزه های پاره ای خاندان ها با پادشاه بزرگ تیسفون، گذشته از جنگ های خانگی و شورش ها، چنان شالوده های پادشاهی ساسانیان را لرزانید که در یورش عرب ها به ایران، دیگر توانی برای پایداری و جنگ با دشمن وجود نداشت.در این پژوهش، سؤال اصلی این است که خاندان های نژاده و بزرگان ایرانی، از آغاز پادشاهی هرمزد چهارم تا مرگ یزدگرد سوم دربارة حقِّایزدیِ شهریاری ساسانیان چه دیدگاهی داشته اند؟ این جستار نشان خواهد داد که در این برهة زمانی، باور به حقِّ ایزدی خاندان ساسانیان برای فرمانروایی در ایران، سست شده بود و هموَندان پاره ای خاندان های نژاده حتی برای ستاندن تاج و تخت پادشاهی ایران با ساسانیان به ستیزه برمی خاستند.
تبیین علل و روند بازتاب شخصیت و شورش بهرام چوبین در تاریخ نگاری دوره ایلخانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله شناخت علل ثبت رویداد شورش بهرام چوبین بر ضد هرمزد چهارم ساسانی (590-579 م)، در متون تاریخی دوره ایلخانان با رویکرد اندرزنامه ای است. متأثر از نظریه عبرت در تاریخ، مورخان این دوره با ذکر داستان بهرام چوبین که بررسی آن، مسئله این مقاله است، سعی داشتند به حکام یادآوری کنند با رعایت جانب حق و عدل و خودداری از رفتار ناشایست، مانع از شورش زیردستان و رجال سیاسی- نظامی شوند؛ گرچه پاره ای از آنان رفتار بهرام را نقد کرده اند، اما اکثراً عامل بروز این رویداد را رفتار نادرست و غیرعادلانه هرمز ساسانی دانسته و بدینوسیله، ایلخانان را از تکرار اینگونه اشتباهات بر حذر داشتند. در این پژوهش سعی می گردد با نگاه به متون تاریخی و برخی کتب ادبی دوره ایلخانان، دیدگاه مورخان این دوره درباره شورش بهرام چوبین شناخته شود. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای است. نتایج نشان می دهد که گرچه بیشتر مورخان، به اصطلاح درباری بودند، اما با ذکر حادثه بهرام چوبین اندیشه حکومت داری بر اساس عدل و تدبیر را به حکام ایلخانی گوشزد کرده اند.
تحقیق درباره خاستگاه حماسه عامیانه حمزه نامه در تطبیق با داستان بهرام چوبینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هفتم مهر و آبان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
147-170
حوزههای تخصصی:
حمزه نامه نام یکی از داستان های عامیانه فارسی است که تحریرهای متنوعی از آن به نثر و نظم، در زبان های مختلف جهانِ اسلام موجود است. این جستار با گردآوری داده های تاریخی و مرور و نقد نظرهای موجود درباره خاستگاه این حماسه شفاهی، با روش توصیفی – تحلیلی، به بررسی اسناد تاریخی موجود درباره خاستگاه آن پرداخته است. بررسی پیشینه حمزه نامه - به عنوان یک گونه ادبی در ادبیات فارسی و تحریرهای مختلف آن، در تطبیق با مستندات تاریخی نشان می دهد که ریشه های این داستان با وقایع ایرانِ زمان ساسانی مطابقت دارد. در این جستار، برای جست وجوی خاستگاه حمزه نامه در عصر ساسانی، برای اولین بار، ضمن تطبیق اثر با داستان حماسیِ« بهرام چوبین»، کوشیده است مشابهت میان این اثر با حماسه گمشده ای از ادبیات پهلوی به نام کتاب بهرام چوبین را توصیف و برای تحلیل دلایل این شباهت، تمامی وقایع تاریخی را که حمزه در آن ها حضور دارد با روایت تاریخی بهرام چوبین مقایسه و همخوانی های فراوان این دو را استخراج کند. این بررسی ضمن طرح احتمال ریشه های ساسانی برای این داستان، این فرض را مطرح می کند که داستان حمزه، تحت تأثیر ترجمه یا برگردان آزادی از متن پهلوی داستان بهرام به زبان عربی (با واسطه های متعدد) تکوین یافته است یا لااقل در ادبیات عامیانه اعراب، افسانه پهلوانی های بهرام، در شکل گرفتن حماسه شفاهی حمزه تأثیر مستقیم داشته است؛ هرچند که اصل عامیانه اثر، به تدریج، چهره ای عربی اسلامی به خود گرفته است.
نقد و بررسی بحران های درون حکومتی عصر هرمزد چهارم
حوزههای تخصصی:
حکومت ساسانی با اتکاء به دو اصل اساسی و انقلابی تمرکز دین و دولت با ساختار سیاسی- نظامی قدرتمندی شکل گرفت. این حکومت در ابتدا با پشتیبانی نیروهای قدرت گرای اشرافیت درباری متکی بود و این عاملی برای فزونی اقتدار چنین گروه هایی در تمام امور لشکری و کشوری شد . چنین روندی به تناوب قدرت و ضعف شاهان تا دوره قباد و خسرو اول تداوم یافت. با ظهور قباد و پسرش خسرو ، روند جدایی و تنش میان پادشاه و اشرافیت درباری نمایان شد که به شکل بحران در ساختار سیاسی و اجتماعی و نظامی ظهور کرد.در این میان اصلاحات خسرو اول در راستای افزایش تمرکز قدرت در دست پادشاه و جلوگیری از بحران آفرینی گروه های قدرتمدار حاکم اشرافیت درباری در تشکیلات حکومتی با کامیابی مواجه شد. ولی اصلاحات نتوانست زمینه های قدرت خواهی اشرافیت را با نظم نوین منطبق نماید. با این رویکرد در عصر پادشاهی هرمزد چهارم، اشراف و اعیان در راستای قدرت از دست رفته و کسب نفوذ در هرم قدرت سیاسی وارد کارزار با حکومت شدند. هرمزد که خود شاهد تنش ها و تقابل های اقشار بالادست در حکومت های قبلی بود، در مسیر کاهش و تزلزل پایه های قدرت آنان گام نهاد. هدف وی بیشتر تداوم اصلاحات از بالا به پایین در راستای پیشگیری از وقوع شورش ها و ناآرامی ها و ایجاد امنیت سیاسی و اجتماعی و حفظ جایگاه تاج و تخت شاهی و تداوم استبداد سیاسی در رأس هرم قدرت سیاسی و تمرکزگرایی در سیستم حکومتی بود. با این وجود اجرای چنین سیاستی نه تنها بحران هایی را در دربار و دستگاه حکومتی فراهم نمود، بلکه به شکل کودتای نظامیان و با حمایت اشرافیت سیاسی و روحانیان، پادشاهی هرمزد را در آتش کینه و خصومت رقابت ها گرفتار ساخت . این پژوهش تلاش دارد زمینه ها و علل تضاد و تقابل های درون حکومتی عصر هرمزد چهارم و میزان تاثیرگذاری آن بر ساختار سیاسی و اجتماعی حکومت ساسانی را مورد نقد و تحلیل قرار دهد.
قیام بهرام چوبین در شاهنامه ی فردوسی
حوزههای تخصصی:
در نوشتار حاضر سعی شده است، گزارشی مختصر از قیام بهرام چوبین در شاهنامه داده شود و دیدگاه فردوسی درباره ی چگونگی این قیام مطرح گردد. علاوه بر استفاده از شاهنامه ی فردوسی، نگاهی اجمالی به سایر منابع شده و مقایسه ای بین آن ها صورت گرفته است؛ و در این مقایسه نگاه خاص و منحصر به فرد فردوسی در قیام بهرام چوبین بررسی می گردد، زیرا فردوسی در بخش تاریخی شاهنامه با رسیدن به این داستان، دوباره روحیه ای حماسی به آن تنیده و توصیفات او از بهرام چوبین، یادآور قهرمانان بخش حماسی به خصوص رستم است. به همین سبب برخی گزارش ها و دیدگاه های او با سایر موّرخین درباره ی این داستان متفاوت است.
زنی که بهرام چوبین او را دید که بود؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در یک داستان عجیب و افسانه ای در بخشِ اصطلاحاً تاریخیِ شاهنامه (دوره پادشاهیِ هرمزدِ ساسانی) بهرام چوبین با زنی تاجدار در کاخی دیدار می کند و پس از این ملاقات هم خون می گرید، هم سر بر آسمان می فرازد و هم منش و گفتارش دگرگون می شود و ادّعای شاهی می کند. درباره کیستیِ این بانوی رازناک از متنِ خودِ روایت شاهنامه تا نوشته های معاصران، هشت تفسیر و دیدگاه مختلف عرضه شده است: 1. زن جادوگر 2. بخت بهرام 3. پری 4. سروش 5. نفس فریبکار 6. دئنا 7. دیو یا ماده دیو 8. فرّ. افزون بر تصریح شاهنامه به «بخت» بودنِ این زن و معرّفی او به عنوان «پری» در دو متن کهن و معتبر (تاریخ نامه طبری و نهایه الارب)، اسلوب و ویژگی های داستان نیز با روایاتِ بن مایه «پری و پهلوان» مطابقتِ بیشتری دارد و احتمالاً این زن، بختِ بهرام چوبینه بوده که در اصل در پیکرِ پری بر او پدید آمده و پهلوان را هم دلباخته و شیدای زیبایی خود کرده و هم با نشان دادن اقبالش، به عصیان علیه شاه ساسانی و نشستن بر جای او برانگیخته است. در دگردیسی های روایات ملّی ایران، این پری با فرو نهادنِ بخشی از وجهِ اساطیری خود در گزارش شاهنامه به بانویی خوب روی امّا مبهم تبدیل شده است.
شکاف های اجتماعی اواخر دوره ساسانی و تأثیر آن در گریز لایه های زیرین جامعه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
219-254
حوزههای تخصصی:
وجود شکاف های اجتماعی همواره در جامعه ساسانی باعث افزایش انفکاک و همچنین حرکت انفعالی لایه های زیرین جامعه و بروز مسئله گریز شد و موجبات سقوط ساسانیان را در یکی از مناطق حساس جنوب غرب آسیا فراهم آورد. این تحقیق که با استفاده از روش تاریخی و تحلیل نظریه شکاف و گریز در جامعه شناسی انجام شده، با طرح این سؤال پیش خواهد رفت که شکاف های اجتماعی در رخداد پدیده گریز از حکومت ساسانی و سپس سقوط جامعه ایرانی چه نقشی داشته است؟ و در پاسخ به این سؤال، فرضیه تحقیق بر این استوار است که شکاف های اجتماعی موجود در حکومت ساسانی باعث گریز لایه های متعدد اجتماعی بوده و به دلیل عدم پیروی نسبی ساسانیان از عرف سیاسی نظریه حکومت ایرانی مبتنی بر رعایت تسامح در قبال اقوام و ادیان مختلف پهنه شاهنشاهی، زمینه های سقوط درونی و ساختاری فراهم آمد. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که وجود طبیعی شکاف های اجتماعی در جامعه ساسانی با رویکردهای سخت گیرانه و متعصبانه حکومتی تشدید و سپس به تسریع روند گریز منجر شد. از مطالعه نظری شکاف و گریز چنین به دست آمد که تضادهای موجود در جامعه ساسانی در بلندمدت به شکاف ها تبدیل شد و چون لایه های زیرین این جامعه کم تر نقش و جایگاه را در این ساختار داشتند؛ هر چه بر عمر این سلسله افزوده می شد به پدیده گریز بیشتر علاقه نشان داده می شد؛ به نحوی که این امر باعث شد هرکدام از اجزای جامعه ساسانی بدون توجه به وضعیت جامعه قبلی خویش که در همراهی با جامعه کلان ایرانی بود، به منافع قومی دینی و یا محلی صنفی خود روی آورند و در صورت ضرورت و با پیشامدهای اجتماعی با قدرت های بیرونی همراهی کنند.
بررسی و تحلیل سرگذشت بهرام چوبین، در بستر تاریخ و شاهنامه براساس ناهم گونیِ رفتاریِ «خود و دیگری»، ازمنظرِ نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی فرهنگی یکی از مهم ترین رویکردهای علم نشانه شناسی است. یوری لوتمان از بنیانگذاران نشانه شناسی فرهنگی است که فرهنگ و روابط بینافرهنگی را مبتنی بر شیوه تعامل «خود» و «دیگری» در چارچوبِ سپهرِ نشانه ای مشخصی تعریف می کند. برپایه این الگو، نویسندگان این مقاله در بخش نخست، با توجه به آگاهی های تاریخی و روایت شاهنامه ، تحلیل رابطه بهرام چوبین را با هرمز و خسروپرویز مدّنظر قرار می دهند؛ سپس انواع رابطه های این افراد را از منظر «خود/ دیگری» و «مرکز/ حاشیه» با تکیه بر نشانه شناسی فرهنگی بررسی می کنند. در بخش دوم نیز با تبیین نقشِ هژمونیک برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی در دیگری سازی از بهرام چوبین، به نتیجه مفروض دست می یابند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که با توجه به سپهرِ نشانه ای روزگار ساسانیان و روایت شاهنامه از عملکرد بهرام چوبین و هرمز، بهرام به علت پیروزی اش در جنگ با ساوه شاه و به سبب پاسداری از ایران و فاداری اش به هرمز در مقامِ «خودی/ مرکزی» شناسایی شده است؛ هرمز نیز به علت سابقه رفتارِ ناپسندش با اشراف و بهرام، از مقام «خودی/ مرکزی» خارج شده و در مقام «دیگری/ حاشیه» قرار گرفته است؛ اما از زمانی که بهرام چوبین عزم تسخیر پادشاهی را جزم می کند، این روند برعکس می شود؛ زیرا خواسته ای مغایر با سپهرِ نشانه ای دستگاه مرکزی و مغایر با توده مردم و خویشاوندانش داشته است و این امر بهرام را از مقامِ «دیگریِ آرمانی» به «دیگری/ حاشیه» تنزل می دهد؛ ضمنِ اینکه هم زمان با قیام بهرام چوبین علیه دستگاهِ مرکزی، نقشِ برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی نیز در تثبیت نقشِ بهرام چوبین در مقامِ دیگریِ نافرهنگی بسیار مؤثر بوده است. روش پژوهش در این مقاله، ضمن استناد به تاریخ و شاهنامه و مستندات کتابخانه ای، مبتنی بر توصیف و تحلیل رابطه ها و حادثه های مربوط به شخصیت های یادشده در بالا بوده است.
منشأ نام اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
131 - 152
حوزههای تخصصی:
نام اسفندیار، پسر گشتاسپ، در فارسی نو از نظر آواشناسی تاریخی این زبان خلاف قاعده است زیرا انتظار می رفت این نام مانند صورت فارسی میانه اش به شکل اسپندیاد به فارسی نو برسد، اما چنین صورتی در متون فارسی نو رایج نیست و فقط در آثار عربی دیده می شود. در این مقاله نشان می دهیم که نام اسفندیار در فارسی نو وام واژه ای از زبان های ایرانی شمال غربی منطقه آذربایجان است، زیرا تحول *t ایرانی باستان به r در موضع پساواکه ای و میان واکه ای در زبان آن منطقه امری رایج است. این پهلوان در آن خطه و نواحی قفقاز شهرت فراوانی داشته است، به گونه ای که مناطقی به او منسوب بودند و برخی خاندان های ارمنی و ایرانی حاکم در آنجا نسب خود را به وی می رساندند. همچنین، راه ورود صورت آذربایجانی این نام به تحریرهای خدای نامه و پیکره اصلی حماسه ملی ایران را مشخص می کنیم و نشان می دهیم که این نام به واسطه خاندان پارتی مهران که در آذربایجان و نواحی قفقاز حکومت داشته اند و خود را از اخلاف اسفندیار می دانسته اند به منابع اصلی حماسه ملی ایران راه یافته است. در روایات این خاندان میان سرگذشت اسفندیار و بهرام چوبین که یکی از مهرانیان برجسته بود، شباهتی برقرار شده است. در آخرین مرحله نفوذ این نام در فارسی نو، احتمالاً سامانیان که نسب خود را به بهرام چوبین می رسانده اند این نام را در خراسان و شرق ایران رواج داده اند. به تدریج این صورت آذری صورت برآمده از فارسی میانه را کنار زده و به همین شکل به متون فارسی نو رسیده است.