مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
بهاء ولد
معارف بهاء ولد از جمله نثرهای صوفیانه فارسی است که به دلیل سبک منحصر به فرد و اسلوب بیانی خاص در توصیف عوالم روحی و احوال عرفانی نویسندهاش، برجستگی و امتیازی خاص یافته است. این اثر که یادداشتهای تنهایی بهاء و نیز دفتر ثبت شادیها و احوال روحانی وی است از منظری زیباشناختی دارای جلوهها و ویژگیهایی است که نه تنها در چارچوب بوطیقاهای (نظریههای ادبی) کهن نمیگنجد بلکه بررسی دقیق آن را از دیدگاه نظریههای ادبی جدید - از جمله صورتگرایی - پذیرفتنی و منطقیتر ساخته است. صراحت و صمیمیت در بیان عواطف روحی و مکنونات قلبی، ابهام شاعرانه و عادت ستیزیهای زبانی و معنایی در بیان عوالم رازناک روحی، الهامها رؤیتها و مکاشفهها، گریز از زبان علمی و رسمی و نگارش خود به خود یادداشتها بدون طرح و اندیشة قبلی، جهشها و چرخشهای ناگهانی کلام، صور خیال تازه و بدیع، همه و همه از دیدگاه صورتگرایان، جزو شگردهایی است که از زبان خودکار و معیار, آشنایی زدایی کرده، موجب شاعرانگی زبان اثر میگردد. این مقاله جنبههای زیباشناختی معارف را از این دیدگاه مورد بررسی قرار داده است.
مناسبات بینامتنی معارف بهاء ولد و مثنوی معنوی از منظر داستان پردازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معارف بهاءولد از جمله متونی است که بر اندیشه و کلام مولوی بسیار تاثیرگذار بوده است. دلبستگی مولوی به این اثر موجب شده است هیچ یک از آثار وی از تاثیر معارف بی بهره نباشد. با این همه به نظر می رسد مثنوی معنوی بیش از سایر آثار جلال الدین، تحت تاثیر ساختاری و محتوایی معارف قرار گرفته باشد. نوع مطالب طرح شده در مثنوی و شیوه بیان ارتجالی و غیر تداعیهای متعددی که در آن صورت می گیرد به معارف بهاءولد شباهت بسیاری دارد. در این مقاله، مشابهتها و مناسبات بینامتنی معارف و مثنوی صرفا از دیدگاه داستانپردازی بررسی شده است. غیر از داستانهایی که مولوی مستقیما از معارف اخذ کرده و به تناسب ذوق داستانپردازانه اش پرداخت هنرمندانه تری در آن صورت داده است، موارد دیگری نیز وجود دارد که از این دیدگاه قابل بررسی است: استفاده داستانی از شخصیتها و گفتارهای مطرح شده در معارف، تلمیحات و اشارات داستانی مشترک، تعلیقها و گسستهای ساختاری، التفات موضوعی یا چرخشهای ناگهانی در کلام و شیوع بلاغت منبری.
شیوه های تفسیر و تاویل آیات قرآن کریم در معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب معارف بهاء ولد دربرگیرنده آیات فراوانی است که وی در فصول گوناگون کتاب به تفسیر و تاویل آن ها پرداخته است. در این مقاله، پس از مقدمه ای درباره تفسیر و تاویل، به رویکرد های تفسیری و تاویلی معارف به قرآن کریم می پردازیم. به این منظور، خاستگاه کلامی این رویکردها و شیوه های تفسیر و تاویل نزد بهاء ولد، همچنین شرایط آن از نگاه وی، به همراه بعضی از نکته های انتقادی مطرح شده است.
استعاره مفهومی رویش در معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر استعاره های رویشی در معارف بهاء ولد براساس الگوی استعاره مفهومی توصیف و تحلیل شده اند. استعاره های رویشی شامل مواردی است که در آنها از اصطلاحات حوزه گیاهان و روییدنی ها برای مفهوم سازی مفاهیم انتزاعی استفاده می شود. نگاشت مرکزی این استعاره ها به صورت «هستی و وجود، گیاه است» معرفی شده است؛ زیرا در جهان بینی بهاء، مهم ترین مفاهیم شناختی؛ یعنی خدا، جهان و انسان در قالب قلمروهای رویشی تصویر شده است. از آنجا که در نظریه معاصر، استعاره در خدمت فهم و شناخت انسان قرار می گیرد، در این مقاله با تحلیل و توصیف این استعاره ها در معارف بخشی از دیدگاه های مهم بهاء ولد در مسائل عرفانی و کلامی از قبیل وحدت وجود، جبر و اختیار، تجلی و رؤیت مورد بررسی قرار گرفته است که گستره این استعاره، بازتابی از باورهای شخصی و محیط زیستی بهاء ولد است.
بهاء ولد و تداوم سنت معارف نامه نویسی در عرفان و ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب های معارف در پیوند با ادبیات دینی، رویکردها و دیدگاه های متفاوت و در عین حال، ژرف و عمیقی را در باب آرا و افکار عرفانی ارائه می دهند. این کتاب ها در مقام یک نوع ادبی با کتابِ معارف بهاء ولد آغاز می شود و در خانواده عرفانی او، به واسطه جانشینانش تداوم می یابد. از کتب عرفانی که با عنوان «معارف» در ادبیات عرفانی مشهور شده و در تاریخ تفکر عرفانی، نقش بسزایی داشته و بر نحله های فکریِ بعد از خود، تأثیر چشمگیری گذاشته اند، می توان به کتب معارف بهاء ولد، معارف سید برهان الدین محقق ترمذی، معارف مولانا و معارف سلطان ولد اشاره کرد. در مقاله حاضر، ضمن اینکه چگونگی ظهور کتب معارف و درون مایه های عرفانی و ادبی آن ها بررسی می شود، با اشاره به تاریخ تکوین آن ها که در دهه های اول قرن چهارم هجری بوده است، به معرفی برجسته ترین نمونه این نوع ادبی پرداخته ایم.
ساختار نحوی معارف بهاءولد براساس الگوی سبک شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت سبک و زبان هر اثری به دریافت و فهم درونمایه و مطالب آن، کمک بسیاری خواهد کرد؛ به ویژه زمانی که متن عرفانی و ادبی باشد. زبان در این متون تاحدّی از شکل معیار و ساختار اصلی خود خارج می شود. معارف،تنها اثر بهاءولد، بیانگر دل نوشته ها و حاصل حالات روحانی و عرفانی نویسنده است. مؤلف در آن با زبانی خاص و بیانی ویژه و شعرگونه عرفان و جهان بینی خود را به تصویر کشیده است؛ به همین سبب ازجمله متونی است که بی تردید در گروه متون ادبی قرار می گیرد و آن را برپایة الگوی سبک شناسی لایه ای (لایه های پنج گانه آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک) می توان بررسی کرد. این مقاله می کوشد تا با دیدگاهی سبک شناسانه، نحو و ویژگی های نحوی معارفرا بررسی کند و با واکاوی لایه نحوی این اثر، برجستگی های نحوی و دستوری آن را تحلیل و تبیین کند. با این بررسی آشکار می شود که ساختار زبانی و نحوی معارفچه اندازه از شیوه گفتار شفاهی و زبان گفت و شنود رودررو تأثیر پذیرفته است. هم چنین دریافته می شود محتوای عرفانی متن و پیشه وعظ نگارنده آن تا چه اندازه بر ساختمان نحوی کلام تأثیر گذاشته است.
بررسی عناصر زبان شناسی زیست محیطی در متون عرفانی با تکیه بر آثار بهاءولد، مولوی و بقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی زیست محیطی یکی از شاخه های جدید زبان شناسی است که به بررسی نقش زبان در تخریب های محیط زیست می پردازد؛ زیرا با پذیرش اصل ارتباط بین زبان و تفکر در زبانشناسی، خواهیم پذیرفت که طرز تفکر ما بر نحوه برخورد و رفتار ما با طبیعت تأثیر می گذارد. زبانشناسان با بررسی و تجزیه و تحلیل متون، در جست و جوی الگوهایی ذهنی هستند که ارتباط انسان با طبیعت را اصلاح و بازسازی می کند. نگارندگان، با این پیش فرض که عارفان به سبب ارتباط تنگاتنگ با جهان هستی، برای بیان اندیشه های انتزاعی خود، بیشترین بهره را از عناصر طبیعت گرفته اند، بر این باورند که زبان عرفان قادر است الگوهایی ارایه کند که با ترویج آن ها، زیرساخت های فکری و فرهنگی مردم نسبت به محیط زیست در جهت مثبت دگرگون شود. نتیجه بررسی ها بیان گر آن است که در دنیای کنونی که محیط زیست هر لحظه بیشتر تخریب می شود، ترویج چنین الگوهایی در به کرد زیر ساخت های فکری و اندیشگی جامعه نسبت به طبیعت مؤثر است.
بررسی و مقایسه سفر با روح در کتاب سرخ یونگ و معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب سرخ اثری غیر متعارف از کارل گوستاو یونگ است که نوادگان او اخیراً اجازه انتشارش را داده اند. یونگ در این کتاب با زبانی نمادین، به شرح تحولات روحی یا پیگیری «تصاویر درونی» خویش و تلاش برای یافتن روح فراموش شده خویشتن می پردازد. معارف نیز تنها اثر به جای مانده از بهاء ولد است که در آن مکاشفات روحی خود را بی پروا بیان کرده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، سفر با روح را در دو اثر مزبور بررسی می کند؛ بدین ترتیب که به شرح چگونگی سفر با روح و مقایسه روح یونگ، «روح اعماق» و «روح زمانه» در کتاب سرخ، با روح بهاء ولد، الله، عقل و نفس در معارف و تحلیل آن ها پرداخته می شود و در پایان نتایج حاصل از این سفر ذکر می گردد. هدف از تحقیق بیان وجوه تشابه و تمایز دیدگاه یک عارف و یک روان شناس است. نتایج پژوهش نشان می دهد که یونگ علاوه بر روح خویش از روح اعماق سخن می گوید که راهنما و رهاننده او از اسارت روح زمانه است، اما بهاء ولد از انواع روح چیزی نمی گوید و تنها هدایتگر او، الله است. در پایان سفر، پس از قتل قهرمان درون (نفس) به دست یونگ، خورشید اعماق در اندرونش طلوع می کند. در معارف نیز بهاء ولد نفس را می کشد و روح او منور به انوار الهی می شود.
جایگاه صور خیال در آموزه های اخلاقیِ معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب معارف ، اثر بهاء ولد، عارف و واعظ نامدار بلخ و پدر مولانا جلال الدین، یکی از متون ارزشمند عرفانی در زبان فارسی است که به سبب داشتن نثری شیوا، هنری، زبان شاعرانه و نیز برخورداری از صور خیال، از جایگاه خاصی در میان همتایان خود برخوردار است. اگرچه تعالیم موجود در کتاب معارف ، به دو بخش تعالیم دینی و تربیتی تقسیم می شوند، در اینجا از ذکر تعالیم بارز عرفانی با رویکرد آخرتی خودداری می شود. در نتیجه، توجه مقاله حاضر به نکات تربیتی و اخلاقی معارف و سعی در نشان دادن جنبه های زیبایی و خیال انگیز این تعالیم بوده است. نتایج این بررسی نشان می دهد آموزه های اخلاقی و تربیتی در کتاب معارف یا جنبه امری دارند یا بازدارنده هستند، که در این میان، فراوانی آموزه های ایجابی از بازدارنده بیشتر است. بیشترین صور خیال هم به تشبیه و سپس تمثیل اختصاص دارد که در بخش آموزه های سلبی، در پرهیز از طمع، پرهیز از کبر و دوری از همنشین بد، و در بخش آموزه های ایجابی، در توصیه به صبر و رفتار درست با زنان بیشترین کاربرد و تکرار را داشته است.
معنا، حضور و خدای زنده در جست وجوی تفسیرِ «المعنی هو اللّه»
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ آذر و دی ۱۳۹۹ شماره ۵ (پیاپی ۱۸۵)
75 - 93
حوزه های تخصصی:
در مقالات شمس تبریزی ، در دو جا از دو تحریر مختلف، عبارتی کوتاه هست که در آن «معنا» همان «خدا» دانسته شده است. همین عبارت را مولوی نیز در مثنوی معنوی از قول «شیخ دین» آورده است و مضمون آن نیز بارها در معارف بهاء ولد تکرار شده است. در مقاله حاضر، نویسنده پس از مرور پیشینه تحقیق ها و تفسیرها درباره گوینده آن عبارت و معنای آن، با طرح و شرح بخش هایی از نوشته های مستملی در شرح تعرّف ، هجویری در کشف المحجوب و ناصرخسرو در زادالمسافر از یک سو و نیم نگاهی به نظریه ها و مفهوم پردازی های دریدا، آلستون و ویتگنشتاین از سوی دیگر، کوشیده است زمینه تفسیری دقیق تر از عبارت «المعنی هو اللّه» را فراهم آورد. چنان که در مقاله حاضر شرح داده شده، عبارت مذکور مبتنی بر یک تلقی از مفاهیمِ دلالت و معناست و بهاء ولد، شمس و مولانا مخاطبانشان را به «حضورِ» خدا در جهان هستی توجه می دهند.
تجربه مزه و نامزه؛ تجربه عرفانی آفاقی و اَنفسی بهاءِ ولد و لائوزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
296 - 318
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی توصیفی- تحلیلی تجربه عرفانی اَنفسی و آفاقی بهاء ولد و لائوزه است که براساس آراء والتر استیس تبیین شده است. در تجارب بهاء ولد که از آن با استعاره «مزه» نام برده شده است، هر دو سنخ تجربه عرفانی یافت می شود. در تجربه عرفانی آفاقی، خدا در حاق و واقعیت پدیدارهای حسی نهان است و ذات هستی را شکل می دهد. بهاء در پشت تمام پدیدارهای نفسانی، روحانی، مادّی و فیزیکی خدایی را تجربه می کند که عامل و متصرّف در آن ها است. تجربه عرفانی اَنفسی بهاء با نفی حواس، صورت و اعیان حسی و رسیدن به وحدانیت که عالم «بی چون»، «بی چگونگی» و «لامکان» است، محقّق می شود. حقیقت الله وجودی مبتنی بر «عدم، سادگی و محو» است. در تجربه عرفانی لائوزه هم هر دو سنخ تجربه عرفانی یافت می شوند که برخلاف تجربه بهاء، آن را استعاره «نامزه» نام نهاده ایم. در تجربه آفاقی لائوزه، نه تنها هستی و طبیعت، تجلی گاه دائو است، بلکه او در جهان حضوری دائمی دارد و هستی و طبیعت رهرو اوست. در تجربه عرفانی اَنفسی لائوزه، دائو امری کاملاً ناشناختنی و عدمی است که از هرگونه تجربه شناختی گریزان بوه و تنها نفسِ «انسانِ برین» قادر به آگاهی از آن است.