فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۶۱ تا ۲٬۸۸۰ مورد از کل ۷٬۶۵۵ مورد.
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
45 - 62
حوزههای تخصصی:
دلبستگی مکانی، نوعی پیوند عاطفی است که مردم با مکان های خاص برقرارمی کنند که ترجیح می دهند در آن بمانند و در ان احساس امنیت و آرامش می کنند. با این حال، هویت مکانی،به عنوان جزیی از هویت شخصی تعریف شده و فرایندی ست که توسط آن مردم از طریق تعامل با مکان ها خود را به لحاظ تعلق به مکانی خاص توصیف می کنند. بسیاری از تحقیقات، ارتباط مثبتی را بین این متغیرها در جمعیت هایی که تعاملات مداومی را در مدت زمان طولانی حفظ کرده اند، مشاهده کرده اند. این مقاله مطالعه ای را ارائه خواهد کرد که در آن ها ما به مقایسه دلبستگی مکان و هویت مکان در نمونه هایی پرداخته ایم که بر اساس مکان تولد و طول اقامت و اندازه این پیوندها با مکان های مختلف متفاوت می باشند. با وجود این واقعیت که شدت دلبستگی و هویت که با محل بنا شده فرضا تحت تاثیر اندازه محیط قرار دارد. به منظور کشف تفاوت های رابطه بین این دو پیوستگی و اندازه ی محیط، ما یک مطالعه در محله ها و شهرها و خانه ها انجام داده ایم. نتایج مطالعه تفاوت های ممکن در دلبستگی مکان و هویت مکان بین ساکنانی که در شهر به دنیا آمدن و ساکنانی که در اصل از شهرهای دیگر هستند را نشان می دهد. همچنین اینکه هویت و دلبستگی مکان برای بومی ها همزمان می باشد در حالیکه افراد مکان های دیگر نمره بالاتری را برای دلبستگی بجای هویت در نظر میگیرند. نمونه ها شامل 208 نفر ( 54.8% بومی و 45.2% از دیگر شهرها ) . نتایج مطالعه ما را قادر می سازد تا در نظر بگیریم که دلبستگی مکانی قبل از هویت مکانی، توسعه میابد و پیوند با خانه قویتر از پیوند با محله می باشد اما دلبستگی و هویت با شهر قوی تر از هرکدام از آنها می باشد. که سطح بیشتری از دلبستگی و هویت در شهر وجود دارد تا در خانه و کمتر در محله.
شناسایی و اولویت بندی معیارهای اجتماعی و کالبدی مجموعه های زیستی ناهمگن مبتنی بر ادراک همسایگان (موردپژوهی: محله ی حسن آباد-زرگنده)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
153 - 172
حوزههای تخصصی:
رشد مجموعه های سکونتگاهی، موجب شکل گیری محله های ناهمگن شده است. شکل گیری این مجموعه ها سبب شده تا مسائل و مشکلات اجتماعی، روانی، کالبدی در محیط مسکونی به وجود آید. هدف پژوهش، شناسایی و اولویت بندی عوامل کالبدی و اجتماعی این مجموعه های ناهمگن توسط ادراک همسایگان با سطح اجتماعی-اقتصادی مختلف می باشد. این پژوهش کاربردی، در محله حسن آباد-زرگنده مورد بررسی قرار گرفت که در آن به دلیل قرارگیری دو بافت قدیمی و نوساز در کنار یکدیگر، سکونتگاهی برای طبقه های مختلف مردم فراهم شده است. در این جامعه، دو گروه 250 نفری با سطح اجتماعی-اقتصادی مختلف در بافت ضعیف عمرانی و بافت مرفه زرگنده به صورت غیرتصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابتدا جهت استخراج وجوه و شاخصه های کیفیت مسکن و محیط مسکونی از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای استفاده شد و سپس پیمایش با ابزار پرسشنامه و با روش تحلیل عاملی صورت گرفت. اولویت های دو گروه مختلف هنگام قضاوت هایشان از مسکن و محیط مسکونی محله مجاور خود بدین ترتیب می باشد: طبقه مرفه به فاکتورهای گذر، فضای باز و سبز خصوصی، نما، تداخل کاربری ها، امنیت، مصالح و جزئیات توجه کرده و گروه ضعیف به ترتیب به فاکتورهای امنیت، نما، تراکم ادراکی، کیفیت فضایی، گذر، دسترسی به امکانات، نما و عامل فرهنگی-اجتماعی در قضاوت های خود توجه می کند. بنابراین طبقات اجتماعی مختلف بر اساس ادراک خود از اختلال هایِ ابتدا بصری و سپس اجتماعی است که درباره محل زندگی و ساکنین گروه متفاوت از خود، قضاوت می کنند و بی توجهی به شکل ارزش گذاری فاکتورهای مسکن و محیط مسکونی، موجب برچسب منفی بین گروهی (بلاخص گروه مرفه به گروه ضعیف تر) شده که تنش و از هم گسیختگی جامعه ناهمگن را به دنبال دارد. لازم است در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های بافت های ناهمگن درون شهری به این اولویت های ادراکی توجه شود تا زیست پذیری گروه ها در کنار یکدیگر امکان پذیر گردد.
تحلیل فضایی – کالبدی نواحی شهری بر اساس شاخص های رشد هوشمند شهری (نمونه موردی: شهر یاسوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
83 - 97
حوزههای تخصصی:
افزایش جمعیت در سال های اخیر و به دنبال آن پدیده اسپرال شهری ، موجب گردیده تا توسعه شهری و الگوهای مناسب در جهت رشد و توسعه فضایی - کالبدی شهر ، اهمیت ویژه ای یافته است . در این زمینه جهت ساماندهی و انتظام فضایی - کالبدی سطوح پراکنده شهری ، از نظریات و الگوههای نوین برنامه ریزی شهری از جمله ، مدل رشد هوشمند شهری استفاده می کند .در حقیقت راهبرد رشد هوشمند ، سعی در شکل دهی مجدد شهر ها و هدایت آن ها به سوی اجتماع توانمند با دسترسی به محیط زیست مطلوب ، سیستم حمل و نقل یکپارچه شهری ، تراکم و فشردگی شهرها و اختلاط کاربری ها را دارد . پژوهش حاضر با هدف فراهم کردن اطلاعات تحلیلی در زمینه ارزیابی نواحی به لحاظ میزان تناسب با شاخص های رشد هوشمند ، توجه ویژه به نواحی با اولویت پایین ، ترویج بلند مرتبه سازی و استفاده از اراضی بایر و ترویج کاربری های مختلط شهری در راستای تحقق اهداف توسعه پایدار ، و با روش توصیفی – تحلیلی و همبستگی ، گام های مهمی در دستیابی به رشد هوشمند شهری برداشت . نمونه مورد مطالعه نواحی چهارگانه شهر یاسوج می باشد . اطلاعات مورد نیاز به روش اسنادی ، پرسشنامه و میدانی گرد آوری شده است. نتایج حاصل از تحلیل نشان می دهد از بین شاخص های چهارگانه ، شاخص های کاربری اراضی و ( دسترسی و زیست محیطی ) بیشترین سطح معناداری در تبیین و پیش بینی رشد هوشمند شهری را دارد . یعنی در نواحی که کاربری اراضی ( اختلاط کاربری ) متنوع تر و با دسترسی مناسب وجود دارد ، به الگوی رشد هوشمند نزدیک تر است در این خصوص جهت توسعه آتی شهر ، ضروری است که توجه ویژهای به نواحی با رتبه پایین شود .
شناخت و تحلیل کالبدی معماری بومی روستای لیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
153 - 169
حوزههای تخصصی:
معماری بومی روستایی در بستر طبیعت شکل می گیرد و پیوندی بین انسان و طبیعت بر اساس این معماری ایجاد می گردد که لازمه آن هنری کاربردی در خدمت نیاز انسان است. برای فهم این هنر رجوع به نمونه های موجود و شناخت و تحلیل آن ها بهترین مسیر است. هدف مقاله حاضر شناخت و تحلیل دلایل شکل گیری یکی از روستاهای منحصربفرد معماری ایرانی است. روستای لیوس علاوه بر این که حامل الگوهای معماری بومی روستایی ایران است، ویژگی های کالبدی خاصی دارد که برآمده از محیط شکل گیری روستا -کوه پایه های جنوب غربی زاگرس- است. بر مبنای هدف شناخت معماری بومی در روستای لیوس سؤال، استقلال در ساخت وساز(بوم آورد بودن معماری روستای لیوس) و پیوند با محیط پیرامون چگونه باعث بروز عناصر معماری و ساختاری و فرم های جدید در این روستا شده است؟ شکل می گیرند. بنابراین روش میدانی و پیمایشی برای گردآوری اطلاعات و پس از آن تحلیل مطالعه موردی مبنای روش تحقیق قرار گرفت. روستای لیوس در 80 کیلومتری شمال شرق دزفول، در دامنه کوهی صخره ای قرار دارد. تحلیل کالبد روستا در دو مقیاس کلان شامل: معابر، جهت گیری خانه ها و بازشوها، معماری پلکانی؛ و خرد شامل: کیفیت ورود و ابعاد بازشوها، مصالح، پوشش ها، کنوسازی و عایق بندی بام، تابو (ظرف سفالی بزرگ برای ذخیره حبوبات)، انجام می شود. نتیجه این شناخت و تحلیل نشان می دهد که شکل خاص زندگی مردم لیوس(لزوم رعایت مسائل امنیتی، زندگی در حالتی بین یکجانشینی و کوچ و ایجاد واحدهای مستقل زیستی در قالب خانه) دلیل عدم وجود عناصر معماری زیرساختی زندگی اجتماعی(بازار، مسجد و مرکز محله ای از پیش فکر شده) است. این نوع زندگی، معماری ایجاد می کند که بر اساس آن می توان ادعا کرد خلاقیت در معماری بومی به معنی ساده ترین و دم دست ترین پاسخ به نیازهای اصیل و مبنایی انسان است.
مقایسه تطبیقی دو نمونه دیدگاه کل نگر پیش و پس از دوره مدرن در معماری: نگاه طبایعی (بر مبنای طبیعیات) و نظریه سالینگروس (بر مبنای فیزیک نوین و ریاضی)
حوزههای تخصصی:
کل نگری جدید رویکردی است که با مشخص شدن ضعف های دیدگاه جزءنگر در تبیین مکانیکی جهان و با هدف برطرف کردن این نقاط ضعف به وجود آمده است. کل نگری جدید و کل نگری قدیم عموماً دارای صفات یکسان شناخته می شوند اما پرسش اصلی این تحقیق آن است که معماری مبتنی بر نگاه های کل نگر جدید و قدیم چه مشابهت ها و چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند و میزان هم نوایی آنها تا چه اندازه است؟ فرضیه پژوهش حاضر بر این استوار است که اگرچه دیدگاه های کل نگر جدید و قدیم مشابهت هایی با یکدیگر دارند اما به نظر می رسد دقیقاً یکی نیستند و به همین سبب معماری مبتنی بر آنها نیز متفاوت خواهد بود. این پژوهش با هدف روشن کردن نسبت کل نگری جدید با کل نگری قدیم انجام یافته است. مقایسه ی تطبیقی دو دیدگاه پس از استخراج محورها به کمک تحلیل مضمونی و روش دلفی، با استدلال منطقی صورت گرفته و مقایسه در سه بخش مبادی، عمل و ارتباط اندیشه و عمل انجام شده است. این سه محور سطح نظری، سطح میانی و سطح کاربردی را در نمونه ای از نگاه های کل نگر جدید و نمونه ای از نگاه های کل نگر پیش از مدرن مقایسه می کند. در سطح عملی (کاربردی) نگاه طبایعی و نتایج آن در معماری (به عنوان نمونه ای از اندیشه های کل نگر پیش از دوره ی مدرن) در کنار نظریه ی سالینگروس (به همراه ریشه های آن در فیزیک نوین) از سهم نظرِ ارتباط درونی اجزای معماری، ارتباط معماری و محیط و ارتباط معماری و انسان با یکدیگر مقایسه شده اند. نتیجه به دست آمده نشانگر این امر است که کل نگری جدید بیش از آنکه هم نوا با کل نگری قدیم باشد، سنتی برآمده از جزءنگری مدرن است. نگاه طبایعی به عنوان یکی از دیدگاه های کل نگر قدیم برای مواردی که در ظاهر ارتباطی باهم ندارند، راهکار یکسانی ارائه می دهد. در حقیقت می توان نگاه طبایعی را شکلی تکمیل شده از «نظریه ای برای همه چیز» دانست که فیلسوفان کل نگر جدید آرزوی دستیابی به آن را دارند.
نمود سنتهای چینی در معماری معاصر
حوزههای تخصصی:
با توجه به تاثیر معماری گذشته هر تمدن بر روی نمونه های معاصر آن همچنین تفاوت میزان و نوع این تاثیرات؛ می توان به نحوه نگاه معماری معاصر به سنت های تاریخی پی برد. شناخت معماری سنتی ملل، نحوه بروز فرهنگ در کالبد و فضای زندگی به پژوهشگران معماری کمک می کند علت به وجود آمدن برخی آثار نوین در نقاط گوناگون جهان را درک نمایند. این پژوهش به نمود جنبه های گوناگون معماری سنتیچین در معماری معاصر می پردازد؛ هدف از این پژوهش درک ویژگی های معماری سنتی چین در آیینه مبانی نظری آن و نحوه استفاده فرمی و کارکردی معماران معاصر از سنت های شناخته شده چینی می باشد. بر طبق نظر بسیاری از اندیشمندان فرهنگ و سنت بر معماری مؤثر است و معماری در خدمت فرهنگ فضای کالبدی و چارچوب عینی بروز و ظهور آن می باشد. در پژوهش حاضر پس از گردآوری داده ها به روش اسنادی در ارتباط با معماری و سنت چینی؛ آنها به روش تفسیری-تاریخی و بیان برخی ویژگی ها از طریق نمونه های موردی تحلیل می شود. محدوده زمانی مورد بررسی تاریخ معماری چین از گذشته تا کنون می باشد و شامل انواع بناهای سلطنتی، مذهبی، باغ ها و خانه ها در گذشته و مجموعه های مسکونی، تجاری، اداری، فضاهای باز و هتلهای امروزی می باشد. در برخی موارد معماری سنتی چین خارج از مرزهای آن ساخته شده است و در بررسی تأثیر سنت در معماری نوین نمونه های یاد شده نیز مورد بررسی قرار گرفته اند. در پژوهش حاضر باغسازی چینی به دلیل گستردگی موضوع مورد بررسی قرار نگرفته است. بر اساس پژوهش حاضر می توان پنج نوع نگاه سنتی در معماری ساختمان های نوین چین مشاهده نمود: 1) سنت گرایی تاریخی 2) سنت گرایی ساختاری 3) سنت گرایی کیهانی 4) سنت گرایی نمادین 5) بوم گرایی.
بررسی عملکرد گلخانه جبهه جنوبی بر میزان کاهش اتلاف حرارت در آپارتمانی در شهر شاهرود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۹ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
135 - 148
حوزههای تخصصی:
صرفه جویی در مصرف انرژی های فسیلی علاوه بر حفظ منابع تجدید ناپذیر، کاهش آلودگی های زیست محیطی را به همراه دارد. جلوگیری از هدر رفت گرما در دوره نیاز به گرمایش و استفاده از انرژی های تجدیدپذیر، از راهکارهای صرفه جویی در مصرف انرژی است. یکی از سیستم های ایجاد گرمایش ایستا گلخانه جنوبی (فضای خورشیدی) است. پژوهش پیش رو با هدف بررسی گلخانه جنوبی مستقر در آپارتمان مسکونی انجام گرفته است و نمونه ساخته شده در شهر شاهرود (اقلیم سرد) به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است. در این پژوهش، اندازه گیری میزان کنترل دمایی حجم حایل (گلخانه)، به روش میدانی، و با استفاده از دیتالاگر (دماسنج دیجیتالی) انجام شده است. پس از اندازه گیری دمای دو فضای مورد بررسی (گلخانه و نشیمن) در ساعات مشخص و مقایسه وضعیت دمایی با دمای هوای خارج ساختمان (مستخرج از داده های اداره هواشناسی شاهرود)، میزان اتلاف حرارت نشیمن به روش تجربی محاسبه شد. نتایج حاکی از آن است که گلخانه مستقر در جنوب ساختمان اتلاف حرارت فضای مجاورش (نشیمن) را حدود 33 درصد کاهش داده و از تبادل حرارت مستقیم بین فضای مجاورش (نشیمن) و خارج ساختمان، ممانعت می کند.
فهم افکار و ذهنیات دخیل در شکل گیری جزئیات و آرایه های نمای خانه های قاجاری (بررسی موردی نمای خانه سرخه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به هنگام طرح ریزی نمای یک بنا، افراد مختلف اعم از معمار، سازنده، کارفرما و حتی عامه ی مردم- به طور غیرمستقیم- بخشی از افکار، نگرش ها، باورها و خواست هایشان را به صورت خودآگاه و یا ناخودآگاه به آن تحمیل می کنند. در مطالعات نمای بناهای تاریخی، فهم چنین افکار و نگرش هایی می تواند به تحلیل کامل تری از این نماها و فرآیندها و عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری آن ها بیانجامد. بر این اساس در این پژوهش واژه ی «افکار» به عنوان مفاهیم ذهنی خودآگاه، و واژه ی «ذهنیات» به عنوان مفاهیم ذهنی ناخودآگاه مدنظر قرارگرفته و تلاش شده است تا از طریق مطالعه ی یک نمونه ی موردی و با روش تحقیق تفسیری- تاریخی، افکار و ذهنیات افراد دخیل در شکل گیری جزئیات و آرایه های نمای خانه های تاریخی فهم گردد. بر این مبنا به عنوان نمونه ی موردی، یک خانه ی قاجاری در محله ی سرخاب تبریز با نام خانه ی سرخه ای متعلق به مهدی خان آصف السلطنه، فراشباشیِ مظفرالدین میرزا انتخاب شده و سعی شده است که ذهنیات و افکار دخیل در شکل گیری جزئیات و آرایه های نمای رو به حیاط بیرونی آن فهم گردد. برای این منظور از روش آیکونولوژی (شمایل شناسی) -که روشی برای خوانش آثار هنری و معماری تاریخی برای فهم معانی نهفته در پس آن هاست- برای خوانش نما، و نیز از روش تحلیل محتوای متون برای بهره گیری از داده های متون تاریخی در ارتباط با نمای مذکور بهره گرفته شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، جایگاه فرهنگی-اجتماعی، اقتصادی و تاریخی افراد دخیل در شکل گیری نما، افکار و ذهنیات آن ها را شکل داده و - بخشی از- این افکار و ذهنیات در طرح جزئیات و آرایه های نما نمود می یابد.
بررسی تاثیر فاکتورهای موثر طراحی سبز در شکل گیری بیمارستان های سبز
حوزههای تخصصی:
با گسترش روزافزون جمعیت و تسلط انسان بر طبیعت، اخلالگری در نظم طبیعت به عنوان یک پدیده نو بروز کرد. در بحبوحه تخریب محیط زیست بوده است که مبحث معماری سبز، با هدف صرفهجویی در مصرف انرژی و استفاده بهینه از طبیعت مطرح گردید؛ و در جهت دستیابی به توسعهای پایدار که مستلزم بهرهوری معقول از منابع طبیعی بوده، شکل گرفت. در این میان، پیوند میان طبیعت و ساختمان نیز به عنوان اصل اساسی معماری سبز مطرح شد؛ که این موضوع توجه بیشتر معماران به طراحی بناها را به دنبال داشت. در این بین، بیمارستانها نیز که به عنوان یکی از منابع آلودهکننده محیطزیست مطرح میشدند، مورد توجه ویژه طراحان قرار گرفتند تا با توجه به فاکتورهای موثر طراحی سبز، بیمارستانهایی در جهت کاهش آلایندههای زیست محیطی با بهرهگیری از متدولوژی بهرهوری سبز، طراحی و ساخته شوند. از اینرو، در پژوهش حاضر، با بهرهمندی از روش کیفی، به تحقیق و بررسی موضوع پرداخته و فاکتورهای موثر طراحی سبز در شکلگیری بیمارستانهای سبز را مورد بررسی قرار دادهایم.
ضرورت رویکردی نو در تدوین قوانین و مقررات معماری اسلامی (تأملی بر: تأثیر قاعده فقهی «لا ضرر» بر مواد مربوط به حریم بصری در قانون مدنی ایران
حوزههای تخصصی:
مطابق با نظر صاحب نظران، معماری ایرانی در بستر فرهنگ اسلامی حاکم بر جامعه، مسیر تکامل خود را طی نموده است. در این میان شناخت اصول و عوامل وحدت بخش معماری سنتی، جهت باز زنده سازی فرهنگ و معماری برگرفته از آن در جامعه امروزین مورد نظر بسیاری از محققین می باشد. این مقاله در جهت شناسایی ریشه های نظری این نوع از معماری و بازشناسی اصول عقلی آن تدوین شده و چون در حوزه مطالعات دینی قرار دارد (که از تنوع روی آورد و تعدد روش تحقیق برخوردارند)، لذا برای پاسخگویی به مسئله تحقیق از الگوی مطالعات میان رشته ای استفاده نموده ایم. نوع روش شناسی حاکم بر تحقیق نیز، روش تحلیلی-منطقی است. این مقاله به شرح یکی از علومی که از فرهنگ اسلامی ریشه گرفته و تأثیر زیادی در شکل گیری بافت شهرهای سنتی دارد؛ یعنی به علم فقه و روش صدور احکام آن پرداخته و نشان می دهد یکی از مهم ترین اصولی که نظام معماری سکونت گاه انسان سنتی را بنا نهاده، ناشی از رعایت دستورات شریعت و قواعدی چون قاعده فقهی «لا ضرر» است. همچنین نشان می دهیم که این قاعده فقهی در تنظیم مواد مهمی از قانون مدنی کشور، جهت رعایت حقوق اجتماعی و حریم بصری شهروندان تأثیر مهمی دارد. ضرورت «تشکیل سازمانی محقق و مرکب از مهندسان و معماران و عالمان علوم دینی» در حوزه مسائل و مشکلات جدید معماری و شهرسازی اسلامی از نتایج دیگر تحقیق است.
تحلیل تاثیر بعد زمان روی نماد ملی و حوزه بلافصل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱
55-67
حوزههای تخصصی:
مهمترین عنصر شهری از لحاظ ملی بودن، نماد ملی است، بنابراین ضرورت تحلیل تاثیرات زمان بر آن احساس می شود. از جمله اهداف مطالعه حاضر می توان تاثیر زمان روی بعد ظاهری و معنایی مجموعه یادمان ملی، تاثیر مستقیم و غیرمستقیم آن بر شاخصه های کیفی فضا و اثرات آن در شکل گیری مجموعه را نام برد. در راستای این اهداف، از روش توصیفی- تحلیلی برای گردآوری مطالب و برای اعتبارسنجی، از روش پیمایشی و ابزار دلفی استفاده شده است. نتایج نشان می دهند که به طور کلی اثرات زمان بر بعد ظاهری بیشتر با تحولات ساختاری، ظاهری، فرسایشی و زوال و بر بعد معنایی بیشتر با تحولات معنایی، هویتی و تکاملی همراه است. زمان روی شاخصه هایی نظیر گوناگونی، خوانایی، نفوذپذیری، غنای بصری و سرزندگی تاثیر غیرمستقیم و بر پایداری و کارآیی تاثیر مستقیم خواهد داشت. نحوه تاثیرگذاری بعد زمان بر انواع مختلف مجموعه یادمان های ملی متفاوت است. درباره مجموعه هایی که در گذر زمان شکل می گیرند، زمان باعث خاطره انگیزی، ایجاد معنا، ساختار لایه ای و مقبولیت می شود و در مورد مجموعه های از پیش طراحی شده، عامل ایجاد الگوهایی با قابلیت دریافت در طول زمان و آموزه هایی در خصوص طراحی است.
سنجش امکان بهره گیری از روش اروین پانوفسکی د ر خوانش نماهای خانه های تاریخی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم بهمن ۱۳۹۹ شماره ۹۲
89 - 102
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: د ر پژوهش های تاریخ معماری ایران، به غیر از خود بناها، منابعی تاریخی که بتوان با اتکاء بر آنها به انجام این پژوهش ها اقد ام کرد ، عموماً محد ود ند . بنابراین ضرورت آشنایی و تسلط بر روش هایی که از طریق خوانش بناهای تاریخی، می توانند اطلاعات تاریخی مورد نیاز را د ر اختیار قرار د هند ، احساس می شود . د ر میان روش شناسی های شناخته شد ه ای که به منظور خوانش آثار تاریخی مورد استفاد ه پژوهشگران قرار می گیرند ، آیکونولوژی (شمایل شناسی) «اروین پانوفسکی» روشی است که به د نبال فهم معنای اثر د ر تقابل با فرم آن است. این روش که د ارای مراتبی سه گانه است، د ر ایران هرچند د ر پژوهش های تفسیری-تاریخی د ر حوزه هایی چون نگارگری، فرش و یا اشیای تاریخی مورد استفاد ه قرار گرفته، اما به ند رت د ر حوزه پژوهش های تاریخ معماری مورد توجه بود ه است. هدف پژوهش: تحقیق حاضر د ر د رجه اول به د نبال فهم آن است که آیا روش خوانش آیکونولوژیک پانوفسکی به طور کلی د ر پژوهش های تاریخ معماری کاربرد د ارد ، و پس از اطمینان حاصل کرد ن از این موضوع د ر د رجه بعد ی به د نبال پاسخگویی به این پرسش است که د ر صورت کاربست این روش مشخصاً د ر مطالعه نمای خانه های تاریخی ایران، قابلیت ها و محد ود یت های آن د ر این زمینه چیست. روش پژوهش: پس از اطمینان یافتن از کارکرد عمومی روش شناسی آیکونولوژی د ر پژوهش های تاریخی معماری با تکیه بر روش مطالعه کتابخانه ای، با اتکاء بر روش پژوهش مورد ی، یک نمونه نما مربوط به خانه ای قاجاری-پهلوی د ر شهر تبریز، بر مبنای مراتب سه گانه آیکونولوژی پانوفسکی مورد خوانش قرار گرفته است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می د هد خوانش آیکونولوژیک پانوفسکی به طور کلی د ر حوزه تاریخ معماری کاربرد د اشته و همچنین د ر زمینه مطالعه نمای خانه د ر معماری تاریخی ایران قابل استفاد ه است، ضمن اینکه بهره گیری از آن د ر این حوزه، پژوهشگر را با برخی قابلیت ها و محد ود یت ها مواجه می کند .
تاثیر نقش انرژی خورشید بر ساختمان های اداری شمال شهر تهران با هدف کاهش مصرف انرژی
حوزههای تخصصی:
بدون تردید امروزه آلودگی محیط زیست و گرمای جهانی حاصل از مصرف سوختهای فسیلی افزایش یافته است. از سوی دیگر، با توجه به میل افراد به سمت شهرنشینی، جمعیت در شهر های بزرگ مانند تهران رو به افزایش می باشد. همین موضوع سبب افزایش سرعت ساخت و ساز و در نتیجه منجر به هدر رفتن انرژی فسیلی و از دست دادن منابع طبیعی شده است. آمار ها نشان می دهند که بیش از یک سوم انرژی در بخش ساختمان مصرف می شود و در حال حاضر بحران انرژی از بحران های مهم در چند دهه اخیر محسوب می شود. در ساختمان های اداری علاوه بر مصارف معمول سرمایش و گرمایش که در تمامی ساختمانها دیده می شود، عواملی نظیر روشنایی، تجهیزات و تعداد کارکنان جز عوامل مهم مصارف انرژی هستند. یکی از موارد حائز اهمیت در کاهش مصرف انرژی استفاده از انرژی های تجدیدپذیر است. تاثیر انرژی خورشید در بخش ساخت و ساز به عنوان یک انرژی تجدیدپذیر بسیار چشمگیر می باشد. در این مقاله از روش کتابخانه ای استفاده شده است و هدف از این پژوهش بررسی میزان مصرف انرژی در ساختمان های اداری، بهبود در روند مصرفی و کاهش هزینه ها می باشد. نتیجه فرض شده مبنی بر آن است که با استفاده از سیستم های خورشیدی و راهکار های نوین، توجه به اقلیم و میزان تابش خورشید و هم چنین جهت استقرار ساختمان، نه تنها می توان در بهره وری در مصرف انرژی صرفه جویی کرد بلکه موجب درآمد زایی نیز می شود.
الگوبرداری ایلخانان مغول از عناصرکالبدی شهرهای ایرانی در شهرسازی (با نگاهی به ساختار فضایی سلطانیه، نمونه ای از اولین شهرهای ایلخانی)
حوزههای تخصصی:
نظر به اینکه پس از حمله ی قوم مغول و در سالهای اولیه ی استقرارشان در ایران، ویرانیهای بسیار عظیمی بر پیکره شهرهاو ساختار آنها وارد آوردند و از آنجا که آنان کمترین اهمیتی برای شهرها و بناهایش قائل نبودند،و با توجه به اینکه که مغولان چادرنشین هیچگونه شناختی از مقوله ی شهر و شهرسازی نداشتند این سئوالات پیش می آید: 1-آیاشناختشان از الگوی شهرسازی و شناخت عناصر شهری ایرانی نقشی در پی ریزی ساختار شهرهایشان داشت؟ 2-کالبد فضایی شهرهایی که پس از استقرار در ایران ساختند چگونه بود؟ پاسخی که در پی یافتن این پرسشها حاصل شد بیان کننده این است که،ساخت و به عین در آوردن هر پدیده ای توسط سازنده یا سازندگان بی تأثیر از پدیده های پیشین و اطراف نیست و شهر نیز از این قاعده مستثنی نبوده.براساس مطالعات و بررسی ها صورت گرفته،الگوبرداری از شهرهای هم دوره در شهرسازیِ عصر مورد مطالعه کاملا مشهود است.
ارزیابی و تحلیل وضعیت آسایش حرارتی فضای باز محلات مسکونی با استفاده از شاخصه های حرارتی (نمونه موردی: محلات منتخب شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
113 - 126
حوزههای تخصصی:
فضاهای باز شهری برای افزایش کیفیت، باید دارای شرایط آسایش از جمله آسایش حرارتی باشند وگرنه به فضاهایی مرده و فاقد سرزندگی تبدیل می شوند. بنابراین پژوهش حاضر به تحلیل شرایط آسایش حرارتی فضاهای باز محلات مسکونی با استفاده از سه شاخصه حرارتی دمای موثر استاندارد، دمای معادل فیزیولوژیک و پیش بینی متوسط نظر در دو فصل زمستان و تابستان می پردازد. در این مقاله چهار محله علی قلی آقا، جلفا، مرداویج و دشتستان در شهر اصفهان مورد مطالعه و تحلیل میدانی قرار گرفته اند. روش تحقیق مورد استفاده در مقاله حاضر، پژوهش موردی است که در آن به ارزیابی میدانی متغیرهای محیطی و شخصی با حجم نمونه هشتصد نفر پرداخته است. همچنین در این پژوهش جهت محاسبه شاخصه ها از مدل ریمن، به عنوان نرم افزار کاربردی محاسبه گر استفاده شده است. این نرم افزار با استفاده از داده های اقلیمی، مشخصات شخصی، نرخ فعالیت و نرخ لباس و اطلاعاتی همچون طول و عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، میزان ابرناکی و غیره شاخصه های منتخب را محاسبه کرده و سپس نتایج با استانداردهای موجود مقایسه شده اند. پس از آن جهت اعتبارسنجی داده ها و مقایسه شاخصه های حرارتی با نتایج بررسی های میدانی، دمای خنثی و متوسط احساس حرارتی کاربران نیز به دست آمده است. در نهایت، وضعیت آسایش حرارتی محلات منتخب بر اساس شاخصه های فوق در دو فصل سرد و گرم و به تفکیک محلات مورد مطالعه ارائه شده و شاخصه های معتبر جهت ارزیابی آسایش حرارتی در فضاهای باز شهر اصفهان معرفی شدند.
فضا را چگونه بخوانیم؟ از خوانش پدیدارشناسانه تا خوانش انتقادی فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
1 - 14
حوزههای تخصصی:
خوانشِ فضا به چه معناست؟ این واژه چه جایگاهی در نظامِ شهرسازیِ جامعه ایران دارد؟ مفاهیمی چون خوانش و خوانایی، چگونه با چیزی به نام نیروهای برسازنده ی فضا درگیر می شوند؟ گفتمان انتقادی فضا، چگونه فضا را خوانش می کند؟ نوشتار پیش رو تلاش می کند به سؤالاتی از این قبیل پاسخ دهد. در همین راستا نوشتار به چهار بخش تقسیم شده است. در بخش اول، نگاه نظری و مسأله ی نوشتار مطرح می شود؛ اینکه فضا در اینجا از کدام پنجره و با چه گفتمانی خوانش می شود. در بخش دوم از این صحبت می شود که چگونه چیزی به نام خوانایی در قلمروی دانش -در نظام دانشگاهی ایران- از خلال تعاریف، بمثابه ی یک ابزارِ سنجش و فهمِ جهان-فضا تولید می شود. در بخش سوم این مساله مطرح می شود که چگونه خوانشِ پدیدارشناسانه به کلیدواژه ی فهم فضا تبدیل شده و در قلمروی حرفه ای و مدیریتی به واسطه خوانا یا ناخوانا خواندنِ بازنمایی های فضا، وضعِ موجود را بازتولید می کند. در همین راستا گریزی به روش و نگاهِ کوین لینچ زده می شود و به این خاطر که نامِ او با خوانشِ فضا در متون شهرسازی ایران گره خورده است، مورد نقد قرار می گیرد. در این بخش همچنین با نگاه پدیدارشناسانه به خوانشِ نا- فضاها در شهر تهران پرداخته می شود. در بخش چهارم که در واقع همان نگاهِ نوشتار است، پژوهش حاضر می کوشد با صورت بندی خوانشِ انتقادی از فضا بمثابه یک بدیل، آن نظم و نظامِ مفهومی ای که همواره در قلمروی دانش و مدیریت شهری تولید و بازتولید می شود، نفی کند.
انگاره اثر تاریخی معماری بمثابه "پیر"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار تاریخی معماری ایرانی به شکل معناداری زنده اند و راوی تقدیر تاریخی ملت ایران هستند. شناخت این قدمت معنادار در صورتی محقق می شود که به حیات این آثار با نگاهی تفسیری پرداخته شود. استعانت از استعاره و رجوع به ادبیات عرفانی ایران –که دارای مفاهیمی مشابه با برخی وجوه حیاتی آثار تاریخی معماری ایران است- تعیین کننده خط مشئ کلی در این مقاله است. هدف مقاله بازشناسی و تبیین آن دسته از ظرفیت های ناشناخته آثار تاریخی معماری ایرانی است که به زنده انگاری و حیات آن ها -نسبت به دیگر مقوله های رایج بازشناسی این ظرفیت ها- مربوط می شود و مقدمه ایجاد تعامل صحیح بین انسان و اثر است. مسئله مقاله ارائه تعریفی جامع از پیر (یا مراد در ادبیات فارسی) بعنوان مفهومی فراتر از شناخت رایج و قابل تعمیم به هرآنچه دارای حیات است و مقایسه تطبیقی آن با آثار تاریخی معماری ایرانی است. بر همین اساس "پیر" در ادبیات فارسی مورد بررسی قرار گرفت و سپس با روش مطالعه تطبیقی شناخت حاصله را به عالم کالبدی معماری وارد و با روش تحلیلی دلیل امکان چنین مشابهتی اثبات گردید. اثر تاریخی معماری و پیر در بهره مندی از عقل فعال، کیفیت حیات، جذبه، متذکر بودن، مورد اعتماد بودن، حرمت انگیزی آثار پیری، سیروسلوک دارای تشابه هستند. نتیجه این مقاله آگاهی از این مسئله است که روح مکان اثر تاریخی معماری ایرانی دربردارنده کیفیتی از حیات است که حاصل حضور گذشتگان است و باعث می شود این آثار بتوانند نقش پیر را در جامعه ایفا کنند و از کالبدی موزه ای به محلی آرامش بخش و تربیت کننده تغییر نقش دهند.آثار تاریخی معماری ایرانی به شکل معناداری زنده اند و راوی تقدیر تاریخی ملت ایران هستند. شناخت این قدمت معنادار در صورتی محقق می شود که به حیات این آثار با نگاهی تفسیری پرداخته شود. استعانت از استعاره و رجوع به ادبیات عرفانی ایران –که دارای مفاهیمی مشابه با برخی وجوه حیاتی آثار تاریخی معماری ایران است- تعیین کننده خط مشئ کلی در این مقاله است. هدف مقاله بازشناسی و تبیین آن دسته از ظرفیت های ناشناخته آثار تاریخی معماری ایرانی است که به زنده انگاری و حیات آن ها -نسبت به دیگر مقوله های رایج بازشناسی این ظرفیت ها- مربوط می شود و مقدمه ایجاد تعامل صحیح بین انسان و اثر است. مسئله مقاله ارائه تعریفی جامع از پیر (یا مراد در ادبیات فارسی) بعنوان مفهومی فراتر از شناخت رایج و قابل تعمیم به هرآنچه دارای حیات است و مقایسه تطبیقی آن با آثار تاریخی معماری ایرانی است. بر همین اساس "پیر" در ادبیات فارسی مورد بررسی قرار گرفت و سپس با روش مطالعه تطبیقی شناخت حاصله را به عالم کالبدی معماری وارد و با روش تحلیلی دلیل امکان چنین مشابهتی اثبات گردید. اثر تاریخی معماری و پیر در بهره مندی از عقل فعال، کیفیت حیات، جذبه، متذکر بودن، مورد اعتماد بودن، حرمت انگیزی آثار پیری، سیروسلوک دارای تشابه هستند. نتیجه این مقاله آگاهی از این مسئله است که روح مکان اثر تاریخی معماری ایرانی دربردارنده کیفیتی از حیات است که حاصل حضور گذشتگان است و باعث می شود این آثار بتوانند نقش پیر را در جامعه ایفا کنند و از کالبدی موزه ای به محلی آرامش بخش و تربیت کننده تغییر نقش دهند.
مدل مفهومی و چارچوب تحلیلی ساختار فضایی-عملکردی باززنده سازی بافت های تاریخی، با تکیه بر گردشگری شهری؛ نمونه موردی: محدوده مرکزی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۱ شماره ۸
75 - 94
حوزههای تخصصی:
محدوده مرکزی شهرها که گنجینه ای گرانبها از تاریخ و فرهنگ جامعه را در خود جای داده اند، مقاصد مهمی در جذب گردشگر محسوب می شوند. با توجه به رابطه متقابل میان توسعه گردشگری و باززنده سازی بافت های تاریخی، بهره برداری از میراث فرهنگی و تاریخی دربردارنده منافع بسیاری در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی برای جوامع عرضه کننده آنهاست. این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی آثار مثبت و منفی توسعه گردشگری بر بافت های تاریخی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و کالبدی، و با استفاده از تجارب جهانی در امر باززنده سازی فضاهای شهری کهن و اصول و معیارهای مستخرج از جمع بندی آنها، به شناسایی مؤلفه ها و عناصر فضایی عملکردی باززنده سازی بافت های تاریخی، با محوریت توسعه گردشگری شهری بپردازد. نوشتار حاضر، پژوهشی تحلیلی توصیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و برداشت های میدانی است. بدین منظور پس از معرفی محدوده مرکزی تهران به عنوان نمونه موردی، مؤلفه های اصلی باززنده سازی فضاهای تاریخی شهرها در قالب ماتریس سوات در محدوده مرکزی تهران مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج این تحلیل حاکی از آن اند که عواملی چون فرسودگی بافت و بناهای ارزشمند، گریز جمعیت اصیل و رنگ باختن یا از بین رفتن فعالیت های متناسب با هویت محدوده، زیرساخت های ناکارآمد، حرکت دشوار سواره و پیاده، اغتشاش سازمان فضایی، و ناخوانایی ساختار کالبدی از جمله موانع عمده محدوده مورد بحث، برای تبدیل شدن به مرکز فرهنگی و گردشگری تهران به شمار می آیند.
واکاوی نقش طراحی شهری در چرخه مدیریت بحران
حوزههای تخصصی:
امروزه شهرها به ویژه در کشورهای درحال توسعه، بیش ازپیش در معرض سوانح هستند. نتیجتاً تدوین برنامه کاهش خطر از مهم ترین اولویت های برنامه های راهبردی شهری است؛ که ضرورت ارتباط بیشتر متخصصان شهری را با دانش مدیریت بحران، نشان می دهد. ایجاد و یا کشف ارتباط میان دو پدیده رابطه مستقیمی با میزان اشتراکات و همپوشانی آنها دار؛ لذا این پژوهش با مطالعه متون تخصصی در دو حوزه طراحی شهری و مدیریت بحران و واکاوی ابعاد و اجزای آن ها، ساعی است، به دو پرسش اساسی چرایی و چگونگی نقش آفرینی طراحی شهری در چرخه مدیرت بحران پاسخ دهد. به نظرمی رسد آنچه این دو حوزه به ظاهر متفاوت را نیازمند ارتباط بیشتر با یکدیگر می کند، اهداف، فرایند و روش عملِ سیستماتیک آن هاست. طراحی شهری از طریق اتکا به ویژگی های ده گانه بعد رویه ای و چهارگانه بعد ماهوی در اجزای چرخه مدیریت بحران نقشی مکمل و هم افزا ایفا می کند؛ همچنین این تخصص با توجه به فاکتورهای مدیریت بحران، از احتمال آرایشی شدن رهایی یافته و شهرها را به سوی پایداری بیشتر سوق می دهد. ارائه مدل مفهومی چرخه مدیریت بحران شهری، در بازه-های زمانی که لازم است ابعاد طراحی شهری در آن، مورد توجه قرار گیرند، محصول نهایی پژوهش بوده و دو ویژگی دانش محور بودن، و چرخه ای- تکرارشونده ی بعد رویه ای طراحی شهری بیشترین کاربرد را در این مدل دارد.
ضوابط طراحی معماری در بافت های تاریخی
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات شهرهای ما، توسعه ناهمگون و نامتعادل آنهاست. عدم توجه به گذشته، شامل محیط تاریخی، طبیعی بافت ها و بناها به لحاظ مسائل مختلف، اعم از بافت جمعیتی و فرهنگی و کالبد مابه ازای آن و هماهنگی توسعه جدید با بافت قدیمی یا ساخته شده اطراف، علاوه بر ناهمگونی و ایجاد هرج و مرج در سیمای شهری، و از بین رفتن تدریجی هویت شهرها، و عدم تطابق فرهنگی، تبعات دیگری نیز به دنبال خواهد داشت، چراکه معماری سنّتی و بومی هر محل، در یک تداوم تاریخی و در راستای یک سیاست مبتنی بر استمرار به تدریج و در طول سالیان متمادی با طبیعت و محیط اطراف شکل گرفته است. طیف این مقوله می تواند جنبه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در بر داشته باشد. توجه کافی به توسعه پایدار شهرهای کشور، لزوماً نگاه به گذشته را پررنگ تر خواهد کرد . این نوشته برآن است تا ضمن بررسی منشورها، بیانیه ها و اصول جهانی مطرح شده در حوزه طراحی در بافت های تاریخی، به چگونگی طراحی معماری در این محدوده ها بپردازد، ضمن اینکه رعایت اصالت و یکپارچگی موجود در آنها را به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر می پندارد. لذا پس از مطالعه معیارهای مطرح شده از سوی نظریه پردازان این امر، دستیابی به اصولی درباره طراحی معماری در کنار بافتهای قدیمی را میسر گرداند . این امر، طیف وسیعی از مداخلات مرمتی و حفاظتی و ساخت و سازهای جدید در مجاورت و یا درون این بافت ها را شامل می شود . در این مقاله، با تنظیم جدولی مبتنی بر اصول کلّی طراحی معماری و مداخلات مرمتی در بافت های تاریخی، به تطبیق ضوابط و دستورالعمل های بین المللی مرتبط با آنها با رویکرد بومی سازی پرداخته شد.