مجید حیدری دلگرم

مجید حیدری دلگرم

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

بررسی دنباله های ریاضی در آرایه های هندسی گره های کند ده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هندسه در معماری گره کند ده دنباله فیبوناتچی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷ تعداد دانلود : ۱۳۲
گره در کنار کتیبه و نقوش اسلیمی سه دسته اصلی تزئینات در معماری اسلامی بوده است. این آرایه ها در دو دسته اصلی منابع مورد توجه بوده اند. دسته اول، منابع آموزشی تألیف استادکاران معماری سنتی و شاگردان ایشان بوده است و دسته دوم متون تحقیقاتی دانشگاهی. ویژگی های ریاضی آرایه های «گره» در هر دو دسته این منابع مورد توجه بوده است، و پیشتر برخی از این ویژگی ها کشف و معرفی شده است. هدف مقاله حاضر، معرفی ویژگی ای در خرد کردن گره های ده ایرانی است که پیش از این در ادبیات علمی ناشناخته بوده است و برای نخستین بار در این مقاله معرفی می شود. این تحقیق به روش تحلیلی پیش رفته است و اطلاعات از منابع کتابخانه ای گردآوری شده اند. هر گره شامل تعدادی چندضلعی است که با قرارگیری در کنار یکدیگر، سطحی بزرگتر (زمینه) را می پوشانند. خرد کردن گره به معنی تبدیل گره به گرهی دیگر در همان زمینه و با اجزای کوچکتر است. این عمل به روش های مختلفی انجام می شود و استادان معماری سنتی برخی از آنها را معرفی کرده اند. در این مقاله یکی از روش هایی که استاد حسین لرزاده معرفی کرده اند مبنا قرار داده شده است. نتایج مقاله نشان می دهد در خرد کردن متوالی گره های کند ده، اجزای چندضلعی گره ها با نسبت معکوس عدد فی کوچک می شوند و با ثابت نگه داشتن اندازه چندضلعی های تشکیل دهنده، اندازه زمینه مطابق تعمیم دنباله فیبوناتچی و در رابطه ای با نسبت طلایی رشد می کند. زمینه های متوالی حاصل از خرد کردن متوالی را می توان در چیدمانی مارپیچ مرتب کرد. در این صورت رابطه تعمیم فیبوناتچی میان اضلاع زمینه ها نمودار خواهد بود. نمونه هایی واقعی از اجزای گره های بناها و نمونه هایی ترسیمی در چنین چیدمانی در مقاله آورده شده اند. اثبات ویژگی های یافته شده در این تحقیق به کار تحلیل هندسی و طراحی گره ها خواهد آمد، و نتایج آن را می توان پایه ای برای مسئله طراحی گره های جدید برای زمینه های مختلف قرار داد.
۲.

سه رون، شش جهت، هفت کشور: پژوهشی در تاریخ مفهوم رون معماری(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۴۷۳ تعداد دانلود : ۵۵۷
رون نظامی است برای جهت یابی معماری که آن را از معماران ایرانی، به واسطه معرفی محمدکریم پیرنیا می شناسیم. در این مقاله پس از مرور آنچه پیرنیا در باره آن گفته است، تلاش کرده ایم سرنخ های آن را در متون مختلف تاریخی پیگیری کنیم و بررسی کنیم که آیا چنین سرنخ هایی، وجود رون را در معماری گذشته ایران تأیید می کند یا نه. متونی با موضوعات طبی و جغرافیایی و نجومی را مستعد چنین جستجویی یافته ایم، متون طبی از حیث فایده هایی که برای رون ذکر شده است و متون نجومی و جغرافیایی از حیث ارتباط شان با مسأله اتجاه. نتایج مقاله نشان می دهد که مفهوم رون سابقه ای بسیار کهن دارد و رد آن را حداقل تا اوستا می توان پی گرفت. احتمالاً در ابتدا شأنی دینی داشته و آیینی مرتبط با سکنی گزیدن بوده است اما در دوره های متأخر درکی که از آن وجود داشته، نظامی برای هماهنگی معماری و آب و هوا بوده است. در میان این دو نقطه ابتدا و انتهای مفهوم رون، لایه های دیگری را تشخیص داده ایم. احتمالاً در طی قرون اسلامی این لایه ها بر آن بار شده و معنی آن نیز نزد معماران تغییر کرده است
۳.

محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر؛ تفاوت مقاصد و عناصر روایت سبکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: محمدکریم پیرنیا سبک شناسی معماری تاریخ نگاری معماری دونالد ویلبر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۸۷ تعداد دانلود : ۲۰۳۰
تاریخ معماری ایران رشته ای است که هرچند پیشینه ای در سده اخیر دارد، مبانی و موضوعات آن هنوز محل بحث است. یکی از مهم ترین ابزارهای تاریخ نگاری معماری و هنر، سبک شناسی است. در این مقاله، به مقایسه مقاصد سبک شناسیِ دو تن از مهم ترین مورخان معماری ایرانی، یعنی محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر می پردازیم. هدف مقاله تأمل در سبک شناسی معماری ایرانی و نشان دادن اثر مقاصد سبک شناختی بر تجربه تاریخ نگاری معماری است. مقاله به روش تحلیل مایگانی، مفاهیم را از تاریخ نامه اصلی هریک از دو نویسنده، یعنی کتاب های سبک شناسی معماری ایرانی و معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان استخراج می کند. سپس با استدلال منطقی، آن مفاهیم را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. برای این منظور، ابتدا مقدماتی را مقایسه می کنیم که پیرنیا و ویلبر برای تدوین روایت های سبکی شان از تاریخ معماری فراهم کرده اند؛ سپس عناصر روایی و اهداف سبک شناسی ایشان را تطبیق می دهیم. در مقدمات، تفاوت های ایشان را در طبقه بندی سبکی و تحدید مکانی و زمانی آثار نشان می دهیم و در مقایسه عناصر روایت، تفاوت های ایشان را در پرداختن به منشأ سبک ها، مراحل سبک ها، و تحول سبک ها بررسی کرده ایم. عناصر فرعی تر روایت ازجمله ارتباط های سبک ها را با یکدیگر و همچنین مقاصد و تفاوت های تاریخ نامه های ایشان را برای معماران روشن کرده ایم. یافته های مقاله نشان می دهد رویکرد پیرنیا و ویلبر به سبک شناسی یکسان نیست. به نظر می رسد غایت های متفاوتی در پس تاریخ نویسی پیرنیا و ویلبر وجود داشته که باعث استخدام دو دستگاه متفاوت سبک شناسی شده است. در سبک شناسی پیرنیا، توجه به نقش مناطق در شکل گیری سبک های معماری، مشوق معماران است برای روی کردن به معماری بومی به هدف حرکت در مسیر معماری ایرانی. بااین حال از نظر پیرنیا هریک از سبک ها، قوت و ضعف هایی دارند و در مقام الگو هم ارز نیستند. او تحولات درونی معماری را عامل مهم تغییر سبک ها می داند. ویلبر قائل به نوعی پیوستگی در سبک های ایرانی است؛ چنان که گویی هر سبک از سبک قبلی خود زاده می شود. او قضاوت ارزشی درباره سبک ها نمی کند و تغییر سبک ها را بازتاب تحولاتی در بیرون از معماری می بیند. به این نحو، سبک شناسی پیرنیا را می توان معلمانه و درونی نامید و سبک شناسی ویلبر را مورخانه و بیرونی.
۴.

مقایسه تطبیقی دو نمونه دیدگاه کل نگر پیش و پس از دوره مدرن در معماری: نگاه طبایعی (بر مبنای طبیعیات) و نظریه سالینگروس (بر مبنای فیزیک نوین و ریاضی)

کلیدواژه‌ها: کل نگری جزءنگری نگاه طبایعی معماری کل نگر نظریه سالینگروس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶۷ تعداد دانلود : ۶۲۳
کل نگری جدید رویکردی است که با مشخص شدن ضعف های دیدگاه جزءنگر در تبیین مکانیکی جهان و با هدف برطرف کردن این نقاط ضعف به وجود آمده است. کل نگری جدید و کل نگری قدیم عموماً دارای صفات یکسان شناخته می شوند اما پرسش اصلی این تحقیق آن است که معماری مبتنی بر نگاه های کل نگر جدید و قدیم چه مشابهت ها و چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند و میزان هم نوایی آنها تا چه اندازه است؟ فرضیه پژوهش حاضر بر این استوار است که اگرچه دیدگاه های کل نگر جدید و قدیم مشابهت هایی با یکدیگر دارند اما به نظر می رسد دقیقاً یکی نیستند و به همین سبب معماری مبتنی بر آنها نیز متفاوت خواهد بود. این پژوهش با هدف روشن کردن نسبت کل نگری جدید با کل نگری قدیم انجام یافته است. مقایسه ی تطبیقی دو دیدگاه پس از استخراج محورها به کمک تحلیل مضمونی و روش دلفی، با استدلال منطقی صورت گرفته و مقایسه در سه بخش مبادی، عمل و ارتباط اندیشه و عمل انجام شده است. این سه محور سطح نظری، سطح میانی و سطح کاربردی را در نمونه ای از نگاه های کل نگر جدید و نمونه ای از نگاه های کل نگر پیش از مدرن مقایسه می کند. در سطح عملی (کاربردی) نگاه طبایعی و نتایج آن در معماری (به عنوان نمونه ای از اندیشه های کل نگر پیش از دوره ی مدرن) در کنار نظریه ی سالینگروس (به همراه ریشه های آن در فیزیک نوین) از سهم نظرِ ارتباط درونی اجزای معماری، ارتباط معماری و محیط و ارتباط معماری و انسان با یکدیگر مقایسه شده اند. نتیجه به دست آمده نشانگر این امر است که کل نگری جدید بیش از آنکه هم نوا با کل نگری قدیم باشد، سنتی برآمده از جزءنگری مدرن است. نگاه طبایعی به عنوان یکی از دیدگاه های کل نگر قدیم برای مواردی که در ظاهر ارتباطی باهم ندارند، راهکار یکسانی ارائه می دهد. در حقیقت می توان نگاه طبایعی را شکلی تکمیل شده از «نظریه ای برای همه چیز» دانست که فیلسوفان کل نگر جدید آرزوی دستیابی به آن را دارند.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان