مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
کل نگری
حوزه های تخصصی:
روش های آموزش زبان در قرن حاضر به دلیل تغییرات چشمگیر در حوزه های علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به گونه ناباورانه ای تغییر کرده اما در بیشتر مراکز آموزشی کشور و حتی در بسیاری از دانشگاه ها هنوز از روش های سنتی انتقال دانش و معلم محوری استفاده می شود. مسئله بعدی نادیده گرفتن نیاز واقعی یادگیرنده است؛ یعنی درس ها، اهداف، روش های آموزشی و ارزشیابی در راستای رفع نیازهای واقعی آموزش گیرندگان تهیه نمی شود. مسئله بعدی عدم درک ارتباط مستقیم حوزه های دانش است که امروزه کمتر به آن پرداخته شده است. اینها مجموعه مسائلی است که در این پژوهش مختصر به آن توجه شده است. نوع پژوهش، تلفیقی از اقدامات کمی و کیفی است. بدین ترتیب که وضعیت موجود از طریق ارائه پرسشنامه های چهارجوابی و از نوع باز و مصاحبه با تعدادی از معلمان، مسئولان و صاحب نظران آموزش زبان در دانشکده علوم انسانی و روابط بین الملل و سایر مراکز آموزشی مشابه و همچنین بررسی شواهد و اسناد موجود به دست آمده است. جمع آوری، مدیریت و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله براساس قواعد حاکم بر پژوهش های تلفیقی و کیفی مرحله به مرحله و همزمان با انجام مصاحبه ها و بررسی شواهد موجود انجام شده که نشان از وجود کاستی های فراوان در آموزش زبان و اتلاف وقت و سرمایه های ملی داشت. پژوهشگران حاضر با تکیه بر نظر مشارکت کنندگان در این پژوهش، چاره کار را در عنایت به رویکردی کلی نگر و موضوع محور می دانند که در آن همه ابعاد وجودی یادگیرنده درگیر یادگیری است و همه مسائل در ارتباط با هم درک می شوند. این رویکرد باید با روشی مشارکتی و فعالیت محور و انتخاب رویکردی عینی و عملکردسنجی برای ارزشیابی همراه شود که در آن یاد گیرنده با بهره گیری از زبان انگلیسی، درگیر یادگیری موضوعات و مسائلی می شود که با زندگی واقعی او رابطه تنگاتنگ دارد
سیر تحول از علوم رشته ای تا علوم میان رشته ای و علوم یکپارچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظرارسطو و فلاسفه اسلامی و فلاسفه قرون وسطی همه علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفه نظری و فلسفه عملی تقسیم می شد ، که فلسفه نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان به دست آورند. تمام بخش های دانش، بایستی در یک چارچوب کل نگرانه فلسفی قرار می گرفت. پس از تکون علم جدید کم کم فلسفه های تجربه گرا ، که فقط به تجارب حسی توجه داشتند، نضج گرفت و این منجر به کنار گذاشتن فلسفه ، علی الخصوص متافیزیک ، شد، و عالمان دیدگاه کل نگر را کنار گذاشتند. در نیمه دوم قرن بیستم ، با ظهور چند مکتب در فلسفه علم و روشنگری درمورد فارغ نبودن علوم از متافیزیک و چند بعدی بودن بعض از مسائل علمی ، چند جریان زیر براه افتاد: (1) عده ای از بزرگان علم ، قادر نبودن علم تجربی به پاسخگوئی به همه سؤالات انسانی را دلیل بر این دانسته اند که علم باید در یک چهار چوب جامعتر ( یک متافیزیک) قرار گیرد. (2) مطالعات میان رشته ای براه افتاده ، که به تاسیس گروههای پژوهشی میان رشته ای و براه افتادن دوره های آموزشی میان رشته ای منجر شده و باعث توجه به فلسفه در علوم گشته است . (3) پوزیتیویستهای منطقی دنبال این بودند که همه علوم را به یک علم، مثلاً فیزیک ، برگردانند. اما این جریان در دهه های اخیر تضعیف گشته ، گرچه در خود فیزیک عده ای دنبال " نظریه همه چیز" بوده اند . (4) بعضی از دانشمندان تاکید کرده اند که تخصصها باید در پرتو یک دیدگاه کل نگر دنبال شود ، ولذا حاکمیت یک جهان بینی جامع نگر را بر همه علوم توصیه کرده اند. به طور خلاصه می توان گفت که در دهه های اخیر در راستای کل نگری توجه به فلسفه در علوم به نحو محسوسی درغرب بیشتر شده است.
فاعلیت الهی و تفسیر دیوید بوم از مکانیک کوانتم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین فعل اللهی یا نحوه تعامل خداوند با جهان و درک آن در بستر فلسفه و علم مدرن یکی از مسایل مهم و پرمناقشه فلسفه دین معاصر بوده است. بعد از نوآوری های فیزیک جدید در قرن بیستم بعضی از متفکران مدعی شدند بر خلاف فیزیک کلاسیک که در آن قوانین فیزیکی محدود کننده فعل خداوند تلقی می شدند، در فیزیک جدید، مفاهیمی چون عدم قطعیت می تواند فعل مداخله آمیز خداوند در جهان طبیعت را توجیه و تبیین کنند. اما از آن جا که مکانیک کوانتم رایج دارای متافیزیک روشنی نبود، منجر به پاره ای معضلات هستی شناسانه شد و بنابراین تفسیرهای متفاوتی از آن ارایه شد که هر یک برای اللهی دانان راه حل متفاوتی را برای تبیین فعل اللهی در جهان پیشنهاد می کرد. در این مقالله نشان می دهیم تفسیر دیوید بوم با ارایه ایده هایی مانند نظم مستتر، جنبش همگانی، کل نگری و عنصر اطلاعات در ماده، ظرفیت متافیزیکی مناسبی برای تبیین فعل اللهی فراهم می کند.
مقایسه تطبیقی دو نمونه دیدگاه کل نگر پیش و پس از دوره مدرن در معماری: نگاه طبایعی (بر مبنای طبیعیات) و نظریه سالینگروس (بر مبنای فیزیک نوین و ریاضی)
حوزه های تخصصی:
کل نگری جدید رویکردی است که با مشخص شدن ضعف های دیدگاه جزءنگر در تبیین مکانیکی جهان و با هدف برطرف کردن این نقاط ضعف به وجود آمده است. کل نگری جدید و کل نگری قدیم عموماً دارای صفات یکسان شناخته می شوند اما پرسش اصلی این تحقیق آن است که معماری مبتنی بر نگاه های کل نگر جدید و قدیم چه مشابهت ها و چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند و میزان هم نوایی آنها تا چه اندازه است؟ فرضیه پژوهش حاضر بر این استوار است که اگرچه دیدگاه های کل نگر جدید و قدیم مشابهت هایی با یکدیگر دارند اما به نظر می رسد دقیقاً یکی نیستند و به همین سبب معماری مبتنی بر آنها نیز متفاوت خواهد بود. این پژوهش با هدف روشن کردن نسبت کل نگری جدید با کل نگری قدیم انجام یافته است. مقایسه ی تطبیقی دو دیدگاه پس از استخراج محورها به کمک تحلیل مضمونی و روش دلفی، با استدلال منطقی صورت گرفته و مقایسه در سه بخش مبادی، عمل و ارتباط اندیشه و عمل انجام شده است. این سه محور سطح نظری، سطح میانی و سطح کاربردی را در نمونه ای از نگاه های کل نگر جدید و نمونه ای از نگاه های کل نگر پیش از مدرن مقایسه می کند. در سطح عملی (کاربردی) نگاه طبایعی و نتایج آن در معماری (به عنوان نمونه ای از اندیشه های کل نگر پیش از دوره ی مدرن) در کنار نظریه ی سالینگروس (به همراه ریشه های آن در فیزیک نوین) از سهم نظرِ ارتباط درونی اجزای معماری، ارتباط معماری و محیط و ارتباط معماری و انسان با یکدیگر مقایسه شده اند. نتیجه به دست آمده نشانگر این امر است که کل نگری جدید بیش از آنکه هم نوا با کل نگری قدیم باشد، سنتی برآمده از جزءنگری مدرن است. نگاه طبایعی به عنوان یکی از دیدگاه های کل نگر قدیم برای مواردی که در ظاهر ارتباطی باهم ندارند، راهکار یکسانی ارائه می دهد. در حقیقت می توان نگاه طبایعی را شکلی تکمیل شده از «نظریه ای برای همه چیز» دانست که فیلسوفان کل نگر جدید آرزوی دستیابی به آن را دارند.
بررسی و تحلیل مؤلفه های نظریات حوزه فقه حکومتی
منبع:
پژوهشنامه میان رشته ای فقهی (پژوهشنامه فقهی سابق) سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۸)
27 - 50
حوزه های تخصصی:
فقه حکومتی برخاسته از یک نیاز اجتماعی در قبال عملکرد فقه در حوزه حکومت داری است. نظریات در مورد چیستی فقه حکومتی به رغم گستردگی و عدم تدقیق آن، به سه رویکرد عمده تقسیم شده است. یک؛ نظریات روش شناسانه، نظریات موضوع شناسانه و نظریات ناظر بر استنباط «کل». هر یک از این تعاریف به وجهی از اهمیت و چگونگی فقه حکومتی پرداخته است. دسته اول، فقه حکومتی را ناظر به تحولات روشمند در حوزه فقه و اصول فقه معرفی می کنند. دسته دوم ابزار فقاهت کنونی را کافی می داند، اما پرداخت به موضوعات جدید در حیطه حکومت داری را در اولویت قرار می دهد. دسته سوم از نظریات در عین پایبندی به فقاهت کنونی، به صورت پایه ای به دنبال تغییر و تکامل در ادبیات استنباط فقهی در حوزه روش و موضوع آن است. تحقیق حاضر که حاصل مطالعه در آثار علمی است که در حوزه فقه حکومتی در سالیان اخیر توسط اندیشمندان مختلف ارائه و تبیین گردیده است. در این مقاله سعی بر آن بوده است که نظریات این حوزه فکری را در دسته بندی جدید و بر اساس مؤلفه های هریک از آن ها مورد کاوش و بررسی قرار دهد.
اقتباس انحلالی شیوه بهره مندی از دستاوردهای تمدن غرب برپایه اندیشه فرهنگستان علوم اسلامی قم
حوزه های تخصصی:
چکیده فرهنگستان علوم اسلامی قم با رویکردی خاص به سامان دهی رابطه حوزه و دانشگاه در پاسخ به نیازهای دانش بنیان انقلاب اسلامی تأسیس شده و اندیشه ای نو با عنوان «فلسفه نظام فاعلیت» به مثابه یک «فلسفه شدن» بنیان گذاشت که به گونه ای از «جهت داری» و «نسبیت معرفت شناختی» (relativity) در فهم، علم و حتی پدیده های جهان بیرون باور دارد. ازجمله ادعاهای فرهنگستان در تحلیل روابط «تمدنی»، گونه ای خاص از کشمکش بین صورت تمدنی اسلام و صورت تمدنی غرب مدرن است که نقدهای فراوانی تاکنون بر آن وارد شده است. در این جستار، پس از بیان نقدهای واردشده بر آموزه غرب شناسی فرهنگستان، این نظریه با رویکرد روش شناسانه خود فرهنگستان «روش مطالعه غرب» همچون یک «کلّ متغیر» ارائه گردیده و سپس «توصیف» و «داوری» فرهنگستان نسبت به غرب، و شیوه بهره مندی مثبت از ساختارهای عینی، رهاوردهای علمی و تکنولوژیک غربی (اقتباس انحلالی) به گونه ای تفصیلی تر توضیح داده شده است.
ناکارآمدی سنجش رضایتمندی سکونتی در مسکن مهر، محصول افتراق مؤلفه های سکونت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
32 - 35
حوزه های تخصصی:
توسعه مجموعه های مسکونی متراکم در جهان از دهه ۶۰ میلادی به این سو، به اهمیت یافتن مفهوم «کیفیت سکونت» و به دنبال آن ابداع سنجه های رضایتمندی سکونتی و روش های گوناگون سنجش آن منجر شده است. این رویکرد به پیدایش پژوهش های مختلف در علوم مرتبط با فضا و مکان انجامید. تمایل به ارزیابی کیفیت سکونت در برنامه «مسکن مهر» به عنوان بزرگترین پروژه ساخت مسکن در تاریخ ایران، از این قاعده مستثنی نیست. بااین حال ارزیابی مطالعات مختلف نشان می دهد پژوهش های سنجش کیفیت که در قالب روش های متعارف پیمایش محیطی و براساس تعریف سنجه های ازپیش تعیین شده به انجام رسیده، نتوانسته است تأثیر مثبتی در بهبود شرایط محیط های مسکونی موصوف برجای گذارد. این نوشتار درصدد بررسی دلایل ناکارآمدی این پژوهش ها و عدم تحقق نتایج موردانتظار از آنهاست؛ فرایند نقد مطالعات انجام شده به این باور هدایت شده که دلیل اصلی عدم توفیق، روش شناسی پژوهش هاست. از یک سو جدایی گزینی مؤلفه های پیمایش شده و عدم توجه به وجه یکه و یگانه سکونت در قالب کل نگر و از سوی دیگر محدودشدنِ مطالعات، به نگره و زاویه دید پژوهشگر به یک وجه خاص که برآمده از بافتار حوزه نظری پژوهش ها است، دو دلیل اصلی بی اثرشدن این مطالعات نتیجه شده است.